خبر درگذشت فيدل کاسترو را ميتوان يکي از حوادث مهم در اردوگاه جريانهاي چپ در جهان دانست که روز شنبه 6 آذرماه 1395 انتشار يافت. کاسترو با نام اصلي فيدل آلحاندرو کاسترو در سیزدهم آگوست 1926 در شهر «بيران» کوبا متولد شد و از سال 1959 تا سال 2008 رهبر کوبا بود.
کاسترو که در دانشکده حقوق دانشگاه هاوانا درس خوانده بود، در سال 1947 عضوي از يک طرح ناکام، به همراه تبعيديهاي اهل دومينيکن و کوباييها شناخته شد که قصد داشتند ديکتاتور جمهوري دومينيکن، ژنرال «رافائل تروخيلو» را سرنگون کنند. وقتي هم در آپريل 1948 در بوگوتا، پايتخت کلمبيا، شورشهاي شهري به راه افتاد، باز هم فيدل جوان حضور داشت.
وی در سال 1953 شروع به سازماندهي يک نيروي شورشي براي براندازي دولت باتيستا کرد. در 26 جولاي اين سال، او با 160 شورشي به استحکامات نظامي «مونکادا» در شهر سانتياگو دِ کوبا حمله کرد؛ اقدامي که شبیه يک انتحار بود. کاسترو امیدوار بود که با اين حمله بتواند جرقه خيزش عمومي را روشن کند. بيشتر افراد او در اين حمله یا کشته يا دستگير شدند و خود کاسترو و برادرش هم به اسارت درآمدند. نطق فيدل در دادگاه نظامي، يکي از کوبندهترين دفاعيات يک رهبر سياسي در تاريخ معاصر بود. دادگاه، او و برادرش را به 15 سال زندان محکوم کرد.
اما خيلي زود، او و برادرش رائول در سال 1955 با افزايش فشارهاي داخلي و خارجي بر دولت باتيستا، مشمول عفو شدند و پس از آزادي به مکزيک رفتند. در آن جا بلافاصله اين دو دست به سازماندهي يک نيروي شورشي جديد زدند. کاسترو توانست از ميان کوباييهاي تبعيدي در مکزيک، يک گروه کوچک را با نام «جنبش 26 جولاي» (به ياد حمله ناکام به مونکادا) تشکيل دهد. در دوم دسامبر 1956، کاسترو و گروه مسلح 81 نفره او با قايقي به نام «Cranma» در ساحل شرقي کوبا پهلو گرفتند. به جز فيدل، رائول، ارنستو، چهگوارا و 9 نفر ديگر، بقيه افراد يا کشته يا دستگير شدند. بازماندگان به عمق ارتفاعات جنگلي «سييرا مائسترا» عقبنشيني کردند تا براي جنگ چريکي با نيروهاي مسلح دولت باتيستا نيروي خود را سازماندهي کنند. اين گروه کوچک در برابر هزاران سرباز ارتش باتيستا مقاومت جانانهاي نشان دادند.
به لطف افزايش چشمگير داوطلبان انقلابي جنگ چريکي در سراسر کوبا و پيوستن آنها به چريکهاي کاسترو، آنها توانستند يک رشته از پيروزيها را در برابر نيروهاي مسلح بيانگيزه و ضعيف دولت باتيستا به دست آورند. کارزار تبليغاتي کاسترو بسيار مؤثر عمل کرد و افزايش چشمگير حمايت سياسي را از جنبش چريکي او به دنبال داشت که به شکستهاي بيشتر نيروهاي دولتي منجر شد. باتيستا در اول ژانويه 1959 از کوبا گريخت و نيروي 800 نفره چريکهاي کاسترو بر ارتش دست کم 30000 نفره باتيستا پيروز شد.
فیدل کاسترو با در دست گرفتن قدرت سياسي، بيدرنگ اقدامات افراطی انقلابي خود را آغاز کرد. تجارت و صنايع خصوصي تماماً «ملي» شد؛ اصلاحات ارضي راديکال به اجرا گذاشته شد؛ مالکيت کسبوکارها و مزارع بزرگ که در دست آمريکاييها بود به دولت انقلابي سپرده شد. دولت ايالات متحده از سرعت و شدت اقدامات کاسترو غافلگير و از ادبيات ضدآمريکايي او به شدت عصباني شد.
پيمان تجاري فيدل با اتحاد شوروي در سال 1960، بر شدت بياعتمادي آمريکا به دولت کاسترو افزود. در سال 1960 بخش عمده روابط اقتصادي کوبا با آمريکا گسسته شد و واشنگتن روابط ديپلماتيک خود را با هاوانا قطع کرد.
در آپريل همين سال، دولت جاناف. کندي در آمريکا حدود 1000 تبعيدي کوبايي حاضر در خاک اين کشور را براي سرنگوني دولت انقلابي سازماندهي و تسليح کرد و به کوبا فرستاد. اين کار با هدايت و پشتيباني مستقيم سيا انجام گرفت، ولي کندي در آخرين لحظه از پوشش هوايي شورشيان منصرف شد و اين نيروهاي ضدانقلاب همگی به دست نيروهاي مسلح کوبا تارومار شدند. اين رويداد به ماجراي «خليج خوکها»(آپريل 1961) معروف شد.
کوبا پس از اين واقعه شروع به دريافت تجهيزات و اسلحه از اتحاد شوروي کرد و خيلي زود دولت کمونيستي شوروي به مهمترين حامي بزرگترين شريک تجاري دولت کوبا تبديل شد.
همزمان، فيدل با کمک رائول و چهگوارا حکومت تکحزبي کوبا را با حاکميت حزب کمونيست کوبا ايجاد کرد. همه گروهها و احزاب سياسي ديگر منحل شدند. دهها هزار نفر از مردم کوبا (عمدتاً از طبقات متوسط به بالا)، که قادر به تطبيق با دولت انقلابي نبودند، به آمريکا پناهنده شدند و شهر ميامي در ايالت فلوريدا به پايگاه کوباييهاي تبعيدي ضدکاسترو تبديل شد.
کاسترو تا سال 1976 نخستوزير ماند، تا اينکه طبق قانون اساسي جديد، مجلس ملي تشکيل شد و کاسترو را به عنوان رئیس شوراي حکومتي انتخاب کرد. او همزمان فرمانده کل قواي مسلح و دبیر کل حزب کمونيست هم بود. در واقع، کاسترو کنترل کامل قدرت سياسي را در کوبا در اختيار داشت. برادر او، رائول، وزير نيروهاي مسلح و نفر دوم حکومت و حزب بود.
در 31 جولاي 2006، کاسترو به صورت موقت قدرت را به برادرش رائول تفويض کرد تا دوران نقاهت بعد از جراحي خود را بگذراند. اين اولينبار از سال 1959 به اين سو بود که فيدل قدرت را تفويض ميکرد.