حجت‌الاسلام شهیدی، رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران گفت: تاکنون بیش از 210 هزار شهید تقدیم انقلاب شده است و اکنون از این تعداد شمار شهدای ایرانی مدافع حرم در کشورمان از یک هزار شهید فراتر رفته است. ما امنیت‌مان را مدیون همه آنها هستیم. آنها همه داعیه‌دار تفکر بسیجی بودند که مبتنی بر فرهنگ ایثار و شهادت است و ریشه در فرهنگ عاشورا دارد.
گزارشی از یک نشست با حضور غواصان آزاده عملیات‌ها ی کربلای 4 و 5
   حسن ابراهیمی/ عملیات کربلای 4 و سپس کربلای 5 از سرنوشت‌سازترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس به شمار می‌آیند. بار سیاسی پشت این عملیات‌ها و نیز محدودیت سرزمین عملیاتی در عین گستردگی بی‌نظیر نیروهای درگیر در این عملیات از هر دو طرف شرایط ویژه‌ای را ایجاد می‌کرد. در روزهایی که به سالروز این عملیات‌ها نزدیک می‌شویم، تعدادی از اهالی رسانه در یکی از پایگاه‌های خبری نشستی را با حضور رزمندگان حاضر در این عملیات که به اسارت ارتش بعث درآمدند، برگزار کردند که در ادامه خلاصه‌ای از این نشست را می‌خوانید.

تکلیف فاتحه‌ها و شام و نهارها مشخص نیست
حجت‌الاسلام علیرضا باطنی، طلبه رزمی تبلیغی لشکر 14 امام حسین(ع) در دوران دفاع مقدس، در سخنانی می‌گوید: «نقطه اشتراک این جمع حضور در عرصه‌های سخت و دشوار دوران دفاع مقدس، به ویژه عملیات‌های کربلای 4 و 5 و اسارتگاه‌های مختلف عراق است. ویژگی آزادگان غواص و خط‌شکنان کربلای 4 و 5 این است که تا پایان اسارت جزء افرادی به شمار می‌آمدند که نام و نشان‌شان از طریق صلیب سرخ به ایران منعکس نشده بود و خانواده آنها از وضعیت‌شان بی‌اطلاع بودند. سال‌ها برای‌شان مراسم گرفته شد و امید بازگشت آنها وجود نداشت. پس از آزادی یکی از دوستان به من گفت، تکلیف حمد و سوره‌هایی که برای شما خوانده‌ایم چه می‌شود و من هم گفتم اول تکلیف شام و نهارهایی را که خوردید، معلوم کنید. اتفاقات منحصر به فردی در دوران اسارت اسرای کربلای 4 و5 اتفاق افتاده است، مانند نماز جمعه‌ای که جمعیتی نزدیک به 500 نفر خواندند و مواجهه مستمر عقیدتی با عراقی‌ها در حالی که با انجام فرایض در مراحل اول مخالفت می‌شد.»

اجازه کشتن پنج درصد ما را داشتند
احمد چلداوی، دکترای مهندسی مخابرات مایکرویو، رزمنده گردان کربلا لشکر 7 ولی‌عصر(عج) نیز که در عملیات کربلای 4 و در جزیره مینو به اسارت دشمن درآمده بود، می‌گوید: «در عملیات کربلای 4 زخمی شدم و به اسارت دشمن درآمدم. دشمنان تصمیم گرفته بودند که از اردوگاه تکریت11 به بعد صلیب سرخ به دیدار اسرا نیاید، آنها به صراحت به ما می‌گفتند که ما اجازه داریم پنج درصد از شما را بکشیم و کسی ما را برای این کار بازخواست نمی‌کند. در خط مقدم تعدادی از اسرا را به خط کرده و به رگبار بستند و تعداد زیادی نیز در اردوگاه زیر شکنجه به شهادت رسیدند.»

پایم خودبه‌خود خوب شد
مسعود سفیدگر که در عملیات کربلای 4 در گردان کربلا لشکر 7 ولی‌عصر(عج) در جزیره مینو با دشمن به نبرد ‌پرداخت، به ماجرای نجات خود از اعدام دسته‌جمعی اسرای ایرانی اشاره کرده و می‌گوید: «هنگام اسارت، عراقی‌ها ما را با چاقو و کلت تهدید می‌کردند و می‌خواستند ما را بکشند که در این وضعیت یک نفر از آنها گلنگدن اسلحه‌اش را کشید و رگباری به روی جمع ما بست که تیری به پای من خورد، من را درمان نکردند و پای من خودبه‌خود خوب شد، 15 روز در بصره بودیم و در آنجا خمپاره‌های ایرانی هم روی سر ما می‌خورد و هیچ مداوایی نشدیم.»

شهادت بی سروصدا
در ادامه این نشست، محسن مصلحی، رزمنده گردان یونس (گردان غواص) لشکر 14 امام حسین(ع)، نیز این طور نقل می‌کند: «در ایام عملیات‌های کربلای 4 و 5  با اعزام سپاه محمد(ص) همه مسئولان و حتی عراقی‌ها این انتظار را داشتند که این عملیات، سرنوشت جنگ را به صورت دیگری رقم بزند. این عملیات لو رفته بود و آنها خود را کامل آماده کرده بودند. غواصانی که مورد اصابت تیر قرار می‌گرفتند، به‌‌گونه‌ای شهید می‌شدند تا صدایی از آنها شنیده نشود تا جان مابقی نیروها به خطر نیفتد. هواپیماهای دشمن به قدری منور می‌ریختند که منطقه کامل روشن بود و وقتی به ساحل رسیدیم، تعدادی از بچه‌ها روی سیم خاردار خوابیدند تا بقیه از روی آنها رد شوند و جنگ تن به تن سختی در گرفت و خط سقوط کرد. ما فردای آن روز فهمیدیم که باید به عقب برگردیم و من در مواجهه با کمین عراقی‌ها مورد اصابت گلوله قرار گرفتم و به سمت دشمن منتقل شدم.»

55 هزار عراقی کشته شدند
محمود شعبانی، رزمنده گردان المهدی(عج) لشکر 10 سیدالشهداء(ع) با بیان خاطره خود از نجات اسرای ایرانی از تیرباران یک نظامی عراقی، می‌افزاید: «قرار بود در اروند عملیات کنیم که کربلای 4  لو رفت، به ما دستور برگشت دادند، رزمندگانی که در این عملیات به شهادت رسیدند، خیلی بیشتر از 175 غواص هستند. عراق پیش‌بینی عملیات دیگری به زودی پس از عملیات کربلای 4 را نمی‌کرد، دو هفته بعد در 19 دی 1365 عملیات کربلای 5 شروع شد و ما در این عملیات خط‌شکن بودیم و فرمانده‌مان به ما گفت که پای‌تان را روی غواص‌های شهید نگذارید و از روی میدان مین رد شوید. 55 هزار نفر از عراقی‌ها در این عملیات کشته شدند.»
مهرداد احمدی، رزمنده گردان المهدی(عج)، لشکر 10 سیدالشهداء(ع)، نیز می‌گوید: «وضعیت عملیات کربلای 5 خاص بود. وقتی ما سپاهیان محمد(ص) را در استادیوم جمع کردیم و در تلویزیون نشان داده و به جبهه‌ها اعزام کردیم، آنها تبلیغ کردند که ما کل سپاه محمد(ص) را از بین بردیم. عراقی‌ها اسم عملیات کربلای 4 را حصاد الاکبر گذاشتند. اما به نوعی ارتش عراق در کربلای 5 متلاشی شد و تجهیزات خود را در منطقه کوچکی متراکم کرد و زمین‌گیر شد.»

نیمی از غواص‌ها زنده‌اند
قاسم زرین‌فر که در ایام دفاع مقدس رزمنده گردان شهادت لشکر حضرت رسول(ص) بوده نیز می‌گوید: «25 دی 1365 برای ادامه عملیات کربلای 5 اعزام شدیم، به سختی از سه راه شهادت عبور کردیم و عراق پاتک سختی کرده بود. من و دیگر دوستان مجروح شدیم و در کانالی بودیم که شب شد و عراقی‌ها به داخل کانال آمدند و مجروحان را تیر خلاص زدند. وقتی به ما رسیدند به بعضی‌ها تیر زدند و ما هم که سالم‌تر از دیگران بودیم، از کشتن ما صرف‌نظر کردند. با اینکه زیاد به نگهداری ما تمایل نداشتند، ما را به بصره برده و بعد هم به بغداد و اردوگاه منتقل کردند.»
به گفته قاسم زرین‌فر، سیاست کلی عراقی‌ها در کربلای 4 گرفتن اسیر بود و تلفات آنها بسیار زیاد بود، در مجموع زیر 100 نفر توانستند از ما اسیر بگیرند. در این عملیات سه لشکر با غواص‌های‌شان عملیات آبی‌ـ‌خاکی انجام دادند که جمعیتی حدود 1300 نفر غواص عمل‌کننده را شامل می‌شد که بیش از نیمی از اینها در قید حیات هستند. عراقی‌ها شهدای آزاده غواص را در قرارگاهی که پشت خط مقدم بود، جمع کردند و آنها را به شهادت رساندند و غواصان امروز درست در لحظه نیاز آمدند.

  علیرضا جلالیان/ امام خامنه‌ای در دیدار بسیجیان با ایشان در پنجم آذرماه امسال یکی از پر نکته‌ترین و مهم‌ترین سخنان خود را در رابطه با وظایف و برنامه‌های بسیج ایراد فرمودند. معظم‌له در این سخنرانی راهبردها و چشم‌اندازهای فعالیت بسیج را در راستای اهداف انقلاب اسلامی بیان کردند. ایشان با برشمردن پنج سرفصل به‌مثابه برنامه‌ها و رویه‌های بسیج خط حرکت و فعالیت این «لشکر انقلاب» و «مظهر مردم‌سالاری دینی» را مشخص کردند.
معظم‌له پایه‌گذار بسیج را امام خمینی(ره) دانستند و «بصیرت» را اولین سرفصل مهم برای بسیج بیان کردند. در واقع، بصیرت چراغ راه برای بسیج است؛ چرا که در تاریخ انقلاب نیروهای انقلابی‌ای حضور داشتند که به دلیل فقدان بصیرت از انقلاب فاصله گرفتند و حتی در مقابل انقلاب هم ایستادند. به نظر می‌آید موضوع بصیرت در ماجرای فتنه‌های گذشته و پیش‌روی انقلاب موضوعی کلیدی و مهم باشد. 
معظم‌له در سرفصل‌ دوم معتقدند که «بسیج جناحی نیست و دایره آن آحاد مردم هستند» و اگر هم بحث جناح در بسیج مطرح است تنها بحث جناح انقلاب و ضد انقلاب است و باید در این طیف غیر‌انقلابی‌ها را به سمت انقلاب جذب کرد. در واقع، بسیج خود جناح انقلاب است، نه یک جریان از انقلاب اسلامی.
«هم‌افزایی لایه‌های مختلف بسیج» سومین سرفصل حرکت است  و بنا به منویات رهبر معظم انقلاب گستره‌ بسیج شامل قشرهای مختلف مردم است و باید سازوکار مناسبی برای هماهنگی و هم‌افزایی در آن به‌وجود آید. بسیج در عمده اقشار کشور حضور دارد؛ اما تیره تیره شدن و تخصصی شدن بسیج در این اقشار نباید منافی با هم‌افزایی و همراهی بسیجیان در راستای یک هدف کلی باشد و فعالیت‌های همه اقشار باید در جهت این هم‌افزایی صورت گیرد.
امام خامنه‌ای  چهارمین سرفصل بسیج را «مردم‌سالاری دینی و اسلامی» آن دانستند که به واسطه آن می‌تواند یک حضور قوی و تأثیرگذار در صحنه‌های کشور داشته باشد. می‌توان بسیج را بزرگ‌ترین شبکه منسجم اجتماعی حقیقی در جهان دانست؛ لذا بسیج می‌تواند جلوه واقعی مردم‌سالاری دینی به این مفهوم که «مردم، سالارِ زندگی جامعه‌ خود بر اساس دینِ اسلام هستند»، باشد. حضور بسیجیان در صحنه‌های اقتصادی، فرهنگی، دفاعی، علم و فناوری و اجتماعی باید دربرگیرنده این مفهوم باشد که خود مردم در این صحنه حاضرند و البته مطالبه آنها اجرای حقیقی اسلام و قوانین قرآن است. در واقع، این اشاره امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) متوجه ظرفیت‌های بسیج برای زمینه‌سازی ظهور امام زمان(عج) است.
پنجمین و آخرین سرفصلی که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی به آن اشاره کردند، «لزوم تشکیل هیئت‌های اندیشه‌ورز» در دو سطح رأس و بدنه‌ بسیج است. در واقع، بسیج برای انجام مأموریتش باید با تأمل و تفکر قدم بردارد و این هیئت‌های اندیشه‌ورز در لایه‌های مختلف بسیج که برای مأموریت‌های مختلف اعم از جنگ سخت و جنگ نرم، سازندگی و خدمات‌رسانی طراحی و برنامه‌ریزی می‌کنند باید عامل پویایی و خردمندی و در نهایت تأثیرگذاری بیشتر فعالیت‌های بسیج باشند. ایشان معتقدند که در کنار مجموعه‌های اندیشه‌ورز، باید هیئت‌های رصدگر نیز تشکیل شوند که مأموریت آنها مراقبت از نفوذ نکردن ویروس‌ها و  آسیب‌ نزدن به سازمان بسیج است.

«خرمشهر از اسارت تا آزادی» عنوان کتابی از «رضا خدری» است. این کتاب روایتی متفاوت از سقوط خرمشهر و روزهای اشغال آن به دست رژیم بعث و آزادی این شهر است که در سال 1361 نویسنده خود از نزدیک شاهد آن بوده و علاوه بر ثبت خاطرات، عکس‌های بسیاری از آن روزها گرفته است. این کتاب از این نظر که نویسنده و عکاس آن یک نفر بوده است، اثر متفاوتی است؛ به ویژه اینکه این روزنگاری‌ها به قلم خبرنگاری ثبت شده است که اهمیت زیادی برای جزئیات قائل است و همین تسلط بر جزئیات است که این اثر را متفاوت کرده است. خاطراتی که در این مجموعه گردآوری شده در زمان جنگ تحمیلی به طور مستمر در روزنامه «کیهان» منتشر می‌شد. از ابتکارات خوب نویسنده کتاب، طراحی جلد و صفحات کتاب است که یادآور طراحی‌های آن سال‌هاست. برای انتشار کتاب از همان فیلم و زینک 30 سال پیش استفاده شده است. در بخشی از این کتاب آمده است: «غروب پنجم آبان‌ماه 1359/ ... غم سنگینی بر دل‌ها حکمفرما گشت... همه گریه می‌کردند. دیروز آنجا بودیم و امروز دیگر از درونش خبر نداریم. افق خرمشهر در کنار شط عزا گرفته بود. وای بر ما خرمشهر از دست‌مان رفت. خانه من، خانه تو، خانه او، خانه همه ما در دست دشمن است... عراق بر ویرانی دل ما و بر ویرانی خانه‌های‌مان جشن پیروزی گرفته بود. طلوع سوم خرداد ماه 1361/ پس از 19 ماه که کوچه پس کوچه‌های خرمشهر زیر لگدهای خصم له شده بود و از خیابان‌ها و خانه‌های این شهر صدای قهقهه و خنده کودکان به گوش نمی‌رسید. در اثر رشادت‌ سلحشوران اسلام ملت ایران یکپارچه شور و هیجان گردید. خرمشهر آزاد شد و خرمشهر آزاد شد... در این روز از مناره نیمه ویران مسجد جامع ندای الله‌اکبر و صدای اذان به گوش می‌رسید؛ شهری که 19 ماه در اسارت بود، اکنون سرود آزادی می‌خواند و اشک شوق می‌ریخت.» «خرمشهر از اسارت تا آزادی» را انتشارت «دیلماج» در ۲۰۶ صفحه مصّور و در 1500 نسخه منتشر کرده است.
وقتی در دانشگاه قبول شد، به عنوان یک دانشجوی متعهد، خود را در برابر سرنوشت مردم جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کرد، مسئول می‌دانست. به دلیل همین مسئولیت هم مبارزه کرد و تحت تعقیب شهربانی قرار گرفت. در نهایت، روز پنجم آذر که همگی به همراه شهید در تظاهرات سراسری مردم گرگان علیه رژیم ستمشاهی حضور داشتیم، وی در میدان وحدت گرگان به دلیل حضور و فعالیت زیادی که در صحنه داشت، شناسایی شد و به شهادت رسید. او از جمله چهارده شهید حماسه پنج آذر مردم گرگان بود.
به نقل از دوستان شهید سیدحسین امیرلطیفی
شهيد چنگیز (سیدحسین) امیرلطیفی در سال 1336 در شهر گرگان دیده به جهان گشود. وی تحصیلات خود را تا پایان مقطع متوسطه، در همان شهر با رتبه عالی به پایان رسانید و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد.  دو مؤلفه علم و آگاهی را از عوامل مهم دستیابی به موفقیت می‌دانست. پس از مدتی در آزمون تربیت معلم شرکت کرد و در مرکز تربیت معلم گرگان پذیرفته شد. همواره در صحنه‌های اجتماعی و مذهبی حضور داشت. شرکت در نماز جماعت و مجالس وعظ و سخنرانی، از جمله فعالیت‌های او به شمار می‌رفت. از آنجایی که به مسائل سیاسی و اجتماعی اهمیت بسیاری می‌داد، سعی می‌کرد با مطالعه و تفکر انقلابی، بینش خود را در این زمینه ارتقا بخشد. او آشکارا به فعالیت‌های سیاسی می‌پرداخت و همین امر موجب شد مأموران شهربانی او را شناسایی کنند و تحت تعقیب قرار دهند.
شهید امیرلطیفی در تظاهرات روز پنجم آذرماه سال 1357 پس از ساعت‌ها مقاومت در برابر دژخیمان پهلوی، در میدان وحدت گرگان مورد اصابت سه گلوله مزدوران قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکر پاکش به دست انقلابیون مسلمان تشییع و در گلزار شهدای گرگان به خاک سپرده شد.

سردار پورجمشیدیان در مراسم تشییع شهید گمنام در تیپ 20 رمضان
 مجتبی برزگر/  عطر پیکرهای شهدای گمنام بار دیگر فضای تهران را معطر کرد؛ همه از پیر و جوان و مرد و زن امده بودند. بار دیگر واژگان «عشق و دلدادگی»،‌ «صبر و استقامت» و «ایثار و ایستادگی» مشق شد. جوانان و نوجوانان هم سرمشقی از مدرسه عشق نوشتند. پیکر شهدای یادگار از عملیات افتخارآفرین خیبر در جزیره مجنون و تعدادی نیز در عملیات فراموش‌نشدنی محرم در شرهانی و عملیات والفجر 8 در جزیره ام‌الرصاص سرانجام به تهران رسید. شهدایی با سن و سال‌های متفاوت که کوچک‌ترین‌شان 16 سال و بزرگ‌ترین‌شان 33 سال داشت. در این میان مردم، شهید گمنام تیپ مکانیزه 20 رمضان را با فریاد «لبیک یا حسن» و «وامحمدا» به روی دست بردند و تمرین بصیرت عمارگونه را با حس و حالی وصف‌نشدنی در فضایی مملو از عشق و دلدادگی آغاز کردند. می‌گریستند، بر سینه می‌زدند و عهد و میثاق خود با نظام، انقلاب و امام راحل و امام خامنه‌ای را تجدید می‌کردند. 

یادکردی از خیبر
سردار علی‌اکبر پورجمشیدیان، معاون هماهنگ‌کننده نیروی زمینی سپاه با حضور در این مراسم، ترجیح ‌داد در میان این همه عشق و محبت به شهدا و انقلاب اسلامی از عملیات خیبر سخن بگوید؛ عملیاتی که به گفته این فرمانده و یادگار هشت سال دفاع مقدس یکی از عملیات‌های بزرگ و بی‌نظیر بوده که جهانیان نمونه آن را در تاریخ نظامی‌گری ندیده‌اند؛ چون عملیات در آب یکی از پیچیده‌ترین نبردهاست که مردان ما در سرزمین هورالعظیم با موفقیت و صلابت به ارمغان آوردند.
وقتی فرمان ولی آمد
وی اظهار داشت: «یادم نمی‌رود که حاج احمد کاظمی به بنده گفت در اثنای عملیات خیبر، در جزایر مجنون دشمن هر چه آتش داشت، بر سر رزمندگان ما می‌ریخت و هر کاری می‌کرد تا به پیروزی برسد؛ اما برای رزمندگان ما امکان پشتیبانی نبود، به همین دلیل با شهیدان همت و باکری مشورت کرده‌ایم تا چگونه عقب‌نشینی کنیم. صدایی آمد که امام بزرگوار به رزمندگان و فرماندهان توصیه کرده‌اند از جزایر مجنون نگهداری کنند و این ثمره خون شهدا را حفظ کنیم. همان کسانی که نمی‌توانستند از جای خودشان بلند شوند؛ چون فرمان ولی‌فقیه زمان و امام امت را شنیدند، برخاستند و دیگر حفظ جان برای‌شان مطرح نبود. این الگویی برای همه آحاد و ملت ماست تا امروز هم پشتیبان ولی‌فقیه باشند که فرمان ایشان به مثابه فرمان امام زمان(عج)، پیامبر و ائمه هدی است.»

شهدای مظلوم گمنام
سردار پورجمشیدیان در پایان خاطرنشان کرد: «ما به این شهدا مدیون هستیم و همه باید جوابگو باشند. آنهایی که مسئولیت دارند، هر چه مسئولیت‌شان بیشتر باشد، میزان پاسخگویی آنها هم بیشتر می‌شود. شهدای ما بسیار مظلوم هستند؛ به‌ویژه شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت و همین شهدای گمنام که معلوم نیست فرزند کدام مادر، همسر کدام بانو و پدر کدام فرزندی باشند که همیشه چشم به راه هستند. به‌گونه‌ای زندگی کنیم که در مقابل شهدا شرمنده نباشیم و همیشه موجب ارتقای صلابت و توفیق انقلاب اسلامی باشیم.»


می‌گفت اول صبح توی سرویس محل کار نشستم. یک دفعه فردی جدید نظرم را جلب کرد. به دلیل اینکه کارم با بولتن‌های محرمانه بود و چند مطلب درباره تیم‌های تروریستی که قصد نفوذ و عملیات انتحاری داشتند، خوانده بودم، فوری ذهنم رفت به این سمت که نکند طرف تروریست باشد. آرام به دوست و همکار بغل دستی‌ام ماجرا را گفتم. او هم موافق بود. رفت و از طرف پرسید که شما کجا مشغولید؟ جالب بود، خیلی بدون رو دربایستی گفت: چون شما رو تازه می‌بینم می‌تونم کارت شناسایی ازتون بخوام؟ او هم نشان داد. وقتی این صحنه را دیدم مطمئن شدم امروز سالم به محل کار می‌رسیم و نگرانی‌ام برطرف شد. با این وضعیت حقد و کینه گروه‌های تروریستی و ایادی استکبار از پاسداران باید روی این مسائل دقت کنیم.
برادر شهید یدالله قاسم‌زاده در گفت‌وگو با صبح‌صادق
 احسان ابراهیمی/ شهید یدالله قاسم‌زاده اصالتاً اهل شهر رشت از استان گیلان و ساکن تهران بود. او متولد سال 1361 و یکی از مستشاران زبده نظامی بود که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به سوریه رفت و در روز دوشنبه اول آذرماه 95 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در حوالی شهر حلب سوریه به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. از او دو پسر چهار ساله و شش ساله به یادگار مانده است. در ادامه در گفت‌وگویی با کیومرث قاسم‌زاده برادر بزرگ این شهید، با روحیات او بیشتر آشنا می‌شویم.
خانواده ما اکثراً رزمنده هستند، من خودم هم نظامی بودم و خانواده ما با فرهنگ ایثار و شهادت و جهاد مأنوس بوده‌ است، به همین دلیل برای همه ما حل شده بود که کسی مثل یدالله به موضوعاتی مثل دفاع مقدس علاقه‌مند باشد و سراغ مباحثی همچون سوریه و دفاع از حرم برود.
راز نگهدار؛ با اینکه همه خانواده تقریباً در بحث‌های نظامی بودند، اما یدالله روحیه راز نگهداری داشت و هیچ‌گاه نمی‌گفت که کارش چیست، یا اینکه به چه مأموریت‌هایی رفته، اگرچه یدالله از رفتن به سوریه و انگیزه‌هایش به ما چیزی نمی‌گفت و ما هم به دلیل اینکه خودش در این زمینه مایل به توضیح دادن نبود، زیاد پیگیر نمی‌شدیم؛ اما می‌دانستیم که عشق عجیبی به ولایت داشت و تمام فعالیت‌هایش هم از همین عشق به ولایت شکوفا می‌شد. برای همه شهدای مدافع حرم احترام زیادی قائل بود. اولین شهید مدافع حرم استان گیلان از دوستانش بود که یادم هست به او ارادت خاصی داشت.
شهید ما پیش همه خانواده چه دور و چه نزدیک یک محبوبیت خاصی داشت، مخصوصاً بچه‌های کوچک در خانه واقعاً او را دوست داشتند، در معراج زمانی که بچه‌ها را هم به محل حضور پیکر پاکش راه دادند از برخورد بچه‌ها مشخص بود که با او چه رابطه‌ای داشتند. همین روحیه را هم در بیرون از خانه داشت. حتی یک نفر را سراغ نداریم که یک بدی از او دیده باشد. دوست داشت همیشه همه اعضای خانواده دور هم جمع باشند و با هم خوب باشند. محبوبیت خاصی بین همه داشت.
مجروح شد اما نگفت ؛ آنچه که ما از نحوه شهادت یدالله مطلع هستیم این است که ابتدا خمپاره نزدیک او می‌خورد و ترکشی به بدن او اصابت می‌کند و به‌ دلیل جراحت زیاد در نزدیکی حلب به شهادت می‌رسد. قبل از این هم چند بار مجروح شده بود؛ اما به ما نمی‌گفت. گاهی هم بابت همین مجروحیت‌ها اذیت می‌شد؛ اما هیچ وقت آن را مهم جلوه نمی‌داد، مثلاً می‌گفت از موتور افتاده‌ام، یا یک تصادف ساده بوده و چیز مهمی نیست.
شکلات‌های سوری او را لو دادند؛ 10 سال پیش وارد سپاه شد، آموزش دید. هیچ موقع حرف سوریه را هم نمی‌زد و هر موقع مأموریت می‌رفت، می‌گفت: می‌روم جنوب. هیچ وقت از جنگ و درگیری‌ها هم چیزی نمی‌گفت، اصلاً نمی‌گفت کجا می‌رود. فقط یک بار شکلات‌هایی سوغاتی آورده بود که روی آن زده شده بود ساخت سوریه، این طور شد که فهمیدیم سوریه رفته است.

جمع بندی تریبون هفدهم
در آستانه روز دانشجو، روزی که صدای دانشجویان دانشگاه تهران علیه حضور معاون رئیس‌جمهور استکبار جهانی در دانشگاه بلند شد و به شهادت چهار نفر از آنها انجامید. پرسش تریبون ما هم حال و هوای دانشجویی به خود گرفت و جویای شاخصه‌های یک دانشجوی انقلابی شد. در ادامه نظرات شما عزیزان جمع‌بندی می‌شود.
بصیرت؛ بصيرت کلیدواژه پیام همراهانی چون؛ «محمد صالح‌نيا» از تبريز، «حمزه گياهي» از صومعه‌سرا، «علي بيگي» از شهرکرد، «ابراهيم مهديخاني» و «امین نجفي» از قشم بود، «مصطفي اکبري» از داران، «برزگر» از تبريز، «اعظم پناهي» از کرمانشاه، «شهبازي» از زنجان، «اعظم محمدي» از چادگان، «مسعود همرنگ» از گرمي، «رضا گودرزي» از بروجرد و «علي پورفتحي» از خرم‌آباد است. افزون‌بر موضوع بصيرت، «مرضيه احمدي» از داران به حضور بموقع در صحنه‌هاي حساس اشاره داشته و دشمن‌شناسى را «مستوفى» از ثلاث باباجانى، اقتدار علمي را «عليرضا قاضي» و عمل انقلابي را «قاسم گلستاني» از قوچان بیان کرده‌اند.
مطیع ولایت؛ تعهد و اطاعت از رهبري را «عفت شريفي» و «مسيب نامداري» از نجف‌آباد، «مهدي محمدي» از چادگان، «علي مجيدي» از آذرشهر و «اصغر کنعاني» از بستان‌آباد مطرح کرده‌اند و در کنار این موضوع «ناصر آقاسي» از شهرضا به انزجار از استکبارجهاني و «اميد ملازاده» از پيرانشهر به ادامه‌ دادن راه شهدا اشاره داشته‌اند.
استکبارستیزی؛ استکبارستيزي نیز در پیام «محمدرضا شعباني» از هنديجان، «حجت‌اله عبدي» از بروجرد، «سميرا محمدي» از زنجان، «شهربانو اکبری» و «محمد تاجي» هر دو از کرج مورد تأکید قرار گرفته است.
ولایتمداری؛ «محمدرضا زاهد» از بيرجند ولايتمداري را همراه با بصيرت لازم دانسته و «امين فروغي‌نيک» از ماهشهر همراهی این موضوع را در جهت اقتصاد مقاومتي برشمرده، همچنین «امير حسيني» از سقز، «محمدحسين گيوه‌اي» و «محمد رحيمي» بر ولایتمداری تأکید دارند و «آذري» از مشهد مقدس معتقد است در کنار ولایتمداری باید اهل آگاه کردن بي‌تفاوت‌ها باشد. «سيدرضا موسوي شجاعي» از بروجرد نیز بر عدالتخواهی تأکید دارد. 
سایر دیدگاه‌ها؛ «محمد عباسقلي‌پور» از املش بر پايبندی به ارزش‌هاي انقلابي اشاره دارد. افزايش سطح آگاهي سياسي و ديني را «محمدهادي حيدريان» از جاجرم، عمل و مديريت جهادي را «رسول سليماني» از زنجان و گام برداشتن براي آباداني ايران اسلامي را «محمد کريم‌زاده» مطرح کرده‌اند. 
عمل بهنگام و عدم تساهل و تسامح، نظر «محمد زارعي‌برآبادي» از خواف و حرکت در مسير گفتمان ولايت و انقلاب اسلامي دیدگاه «سيدعلي حسيني» از بجنورد و «حسين شهراله» از بهبهان است.
حامي دين و ولايت بودن را «حميده محمدي کردعليوند» از خرم‌آباد، دفاع بدون تقيه از انقلاب اسلامي را «محمدرضا رحيمي» از لرستان، تبعيت هميشگي از کلام رهبري را «رسول رنجبر» از گيلانغرب، شجاعت  را «يوسف پرنور» از گيلانغرب، پیروی از احکام دين را «حسين حسنوند» از کرمانشاه و «فرامرز الياسي» از ثلاث باباجاني مطرح کرده‌اند.
تلاش براي کسب علم و کمک به رفع نيازهاي کشور موضوعی است که «شيرزاد صحرايي» از صحنه بیان داشته است.
وفاداری به آرمان‌هاي انقلاب را «منصوري» از کرمانشاه، «سيدناصر حسيني» از سقز و «سيدمسعود قاضي» از قم مطرح کرده‌اند.
برندگان تریبون 17
سيدرضا موسوي شجاعي از بروجرد / مصطفي اکبري از داران / سيدناصر حسيني از سقز
پرسش تریبون 18
برای تقویت وحدت جهان اسلام چه باید کرد؟