پروردگارا!
ما بندگان خاشع و خاضع توییم
که در بارگاه رحمت و رأفت تو قرار گرفته‌ایم
یاری‌مان کن تا در وسوسه‌ها و جاذبه‌های سقوط‌آفرین گناه نلغزیم
 و در همه حال و همه جا تو را ناظر و شاهد اعمال خویش ببینیم.
یا انیس‌المؤمنین ما را آنچنان کن
که یادت در دل
نامت بر لب
مهرت در جان
و عشقت بر حیات‌مان
روشنایی و گرما ببخشد
آمین یا رب‌العالمین
پیامبر اعظم(ص) فرمودند: «نماز خودتان را ضایع نکنید، هر کس نماز خویش را ضایع کند خداوند عزّوجل او را با قارون و فرعون و هامان محشور می‌کند، خداوند به آنان لعنت کند و آنها را رسوا سازد و بر خدا لازم است آنها را با منافقین در آتش داخل کند، پس وای بر کسی که مواظب نمازش نباشد.»
(بحارالانوار، ج 82، ص 202)

 مهدی امیدی/ محور اساسی سریال‌های تلویزیونی در جهان امروز، سبک زندگی است. این موضوع در سریال‌های خانوادگی و به اصطلاح ملودرام، برجسته‌تر به نظر می‌رسد. کم و بیش در تمام سریال‌های مهم شبکه‌های تلویزیونی غربی و به ویژه آمریکایی می‌توان مهندسی درام بر اساس سبک زندگی و ایدئولوژی مدنظر سازندگان این آثار را دید. این در حالی است که اغلب سریال‌های تلویزیونی ایرانی همچنان در زمینه ترسیم سبک زندگی دچار ضعف و کمبود هستند. نمونه بارز این ضعف را به عینه می‌توان در مجموعه‌های تلویزیونی اخیر نظاره کرد. «هشت و نیم دقیقه» و «ماه و پلنگ» طی هفته‌های اخیر، به ترتیب از شبکه‌های دو و سه سیما روی آنتن رفتند که هر دو مجموعه نیز، روایتگر ماجراهایی خانوادگی و با موضوعات اخلاقی بودند، اما این سؤال مطرح است که چرا نمی‌توان این دو سریال را در حوزه سبک زندگی، آثار موفقی دانست؟
مجموعه «هشت و نیم دقیقه» روایتگر چند قصه متقاطع و مرتبط با هم است؛ در این سریال، برشی از زندگی چند خانواده که سرنوشت همه آنها با هم یکی شده، به نمایش درمی‌آید. شهرام شاه‌حسینی، کارگردان این سریال همچون سریال پیشین خود، یعنی «همه چیز آنجاست» کلیشه‌های مخاطب‌پسند را کنار هم چیده است؛ از رقابت‌های خانوادگی بر سر ارث و میراث گرفته تا مانور در فضاهای پرزرق و برق و همچنین ماجراهای عاشقانه و... یعنی همان موضوعاتی که معمولاً علاقه‌مندان ملودرام‌های خانوادگی، به پیگیری آنها مشتاق هستند و همه چیز بر مدار ذائقه مخاطب عام جلو می‌رود، هر چند که سیر داستان سریال، روان نیست. وفور اتفاقات و خطوط داستانی، بیننده‌ای که کار را از ابتدا تا انتها نمی‌بیند، یا قسمت‌هایی از سریال را از دست می‌دهد را کمی سردرگم می‌کند. آنچه در این میان اندکی تازگی دارد، طرح یک کشمکش و معمای حقوقی است؛ اینکه پیش درگذشت فرزند از پدر اتفاق بیفتد، دیگر هیچ ارثی به خانواده فرزند تعلق نمی‌گیرد. همین ضابطه حقوقی، آزمونی برای پایبندی شخصیت‌های این سریال به اخلاق می‌شود. 
اما آنچه بر زمینه اخلاق‌گرایی در این سریال سایه انداخته، اغراق در حوادث و فقدان منطق در اتفاقات و رفتار شخصیت‌ها و همچنین خشونتی است که بر روابط انسانی حاکم است. سریال «هشت و نیم دقیقه» قصد دارد از طریق نمایش پر حجم زشتی‌ها مخاطب را به سوی نیکی‌ها ترغیب کند؛ یعنی در تمام مدت پخش سریال، ما آدم‌هایی را می‌بینیم که به طور پی در پی شکست می‌خورند، به دیگران بدی می‌کنند و حالا ما باید از آنها درس عبرت بگیریم؛ باز هم حکایت «ادب‌آموزی از بی‌ادبان»، مبنای محتوای این سریال شده است! برای نمونه دختر جوانی فریب مردی را می‌خورد و از مسیری اشتباه قصد ازدواج دارد. او حتی برای این هدف، در مقابل خانواده‌اش می‌ایستد؛ اما در نهایت، جز ناکامی و حرمان نصیب دیگری نمی‌برد و مخاطب باید از این ماجرا به این نتیجه برسد که بهتر است ازدواج، از طریق خانواده و زیر نظر بزرگ‌ترها انجام شود. می‌توان نام روش به کار رفته در سریال «هشت و نیم دقیقه» را مهندسی معکوس آموزش سبک زندگی و ارزش‌های خانوادگی نامید. این در حالی است که روش معمول و تأثیرگذارتر، الگوسازی مثبت است؛ یعنی باید به مخاطب نشان داد که در پیش گرفتن ارزش‌ها و پایبندی به اخلاق می‌تواند سبب رستگاری و موفقیت و آرامش شود.
در سریال «ماه و پلنگ» هم دقیقاً چنین اتفاقی رخ می‌دهد. در این مجموعه نیز ما با حوادثی مواجه می‌شویم که از ورای آنها باید راه درست را تشخیص دهیم. این سریال با برداشتی سطحی از روایت قدسی اقدام حضرت ابراهیم برای قربانی کردن فرزندش حضرت اسماعیل، روایتی دوپاره را درباره انتقام و بخشندگی نمایش می‌دهد. 
اما اتفاق شگفت‌انگیز درباره این سریال، تغییر لحن آن در قسمت‌های پایانی بود. تغییری که هم کم‌سابقه است و هم غیر اصولی. ناگهان از اثری با لحنی جدی، تراژدیک، معنوی و اخلاقی، وارد فضایی جوانانه و پر از ماجراهای سطحی و گاه تهوع‌آور عاشقانه می‌شویم! در این زمینه «ماه و پلنگ» از «هشت و نیم دقیقه» عقب‌تر است. اگر در سریال شبکه دو، ما با دیدن بدی‌های دیگران باید الگوهای معکوس را دریافت کنیم، در سریال «ماه و پلنگ» ضدالگو به خورد مخاطب داده می‌شود؛ یعنی آنچه درباره ازدواج دو وکیل جوان آموزش داده می‌شود، کاملاً با روش و سبک زندگی اصولی و ارزشی در تضاد است. اوج این تصویرسازی کج و معوج، آن قسمت از سریال بود که وکیل، برای همکارش به طور پی‌درپی دسته گل ارسال می‌کرد! 
بنابراین، یکی از بایسته‌های اساسی صداوسیما در حوزه مجموعه‌های نمایشی، تجدیدنظر در زمینه نمایش سبک زندگی و الگوهای رفتاری است.

اگر تا دیروز جای شک و تردید بود، الآن دیگر برای همگان واضح و مبرهن است که برجام نه فقط خوب، بلکه خیلی خیلی خوب است. برجام سیب است، برجام گلابی است، برجام نان است، برجام آب است، اصلاً برجام یک هوای تازه است.
خب مسلم است اگر آدم دو جو عقل در کله مبارکش باشد، چیزهای خوب را خیلی قرص و محکم نگه ‌می‌دارد و نه تنها خودش می‌خورد و می‌نوشد و می‌پوشد؛ بلکه به عنوان ارث و میراث به آیندگان تقدیم می‌کند تا نسل‌های بعد هم بفهمند که ما چقدر خوش ‌به ‌حال‌مان بوده است. باور بفرمایید برخی از دستاوردهای برجام آنقدر ماه هستند که اگر خوب به آیندگان منتقل نشود. این بیچاره‌‌های آینده چه خسارت‌هایی که نمی‌بینند.
از آنجایی که امروزه برای همه چیز از شیر مرغ تا جان آدمیزاد یک رشته معتبر دانشگاهی دست‌وپا شده است؛ فلذا برای این مهم هم دانشکده جلیله وزارت خیلی محترم خارجه می‌تواند دوره دکتری برجام‌شناسی را ایجاد کند تا در کنار پرداختن علمی به موضوع توپی، چون برجام، موجبات دکتر شدن فوری و فوتی تک‌وتوک افراد باقی‌مانده در این وزارتخانه را فراهم کند؛ البته همین اول کار مثل روز برای‌مان روشن است که فوری یک سری آدم که کاری جز نق زدن بلد نیستند، می‌گویند آقا این کار نشدنی است، امکانات می‌خواهد، بودجه می‌خواهد، هیئت‌ علمی می‌خواهد، طرح درس می‌خواهد و کذا و کذا که این هم چیز تازه‌ای نیست. همین الآن به شما ثابت می‌کنم که این موضوع جای هیچ نگرانی ندارد.
مسئله اول، بودجه است که به آسانی از همین دلارهایی که هر روز و شب عراقچی، تخت‌روانچی و چی و چی و چی  در مصاحبه‌‌های‌شان آزاد می‌کنند، قابل تأمین است. 
مسئله دوم، هیئت علمی است که الحمدلله فت و فراوان در کشور وجود دارد. اول از همه آن که استحقاق دارد، پروفسور کواکبیان است، در کنار آن علی مطهری و از همه مهم‌تر استاد محمود صادقی و با کمال پوزش از شخص‌ شخیص دکتر صادق زیباکلام که ماشاء‌الله هزار ماشاء‌الله نشان داده که در جمیع علوم ارضی، سماوی و دریایی نه تنها تخصص دارند، بلکه استاد تمام هستند و می‌توانند با قوت و قدرت این رشته را تدریس کنند.
مسئله سوم، طرح درس است که این هم در عرض سه سوت قابل تهیه و تدریس است. بخشی از این دروس عبارتند از: اصول و فنون ماله‌کشی، شیوه کاشت و برداشت سیب و گلابی، شناخت مدال لیاقت، ادبیات مذاکره با رویکرد بردـ برد و چگونه ظریف بخندیم.
خب حالا که دیدید می‌شود به راحتی این رشته دکتری را راه‌اندازی کرد، کافی است برای تشویق هر چه بیشتر متقاضیان، در این دوره کسادی دانشگاه‌ها، در همین ابتدای ورود هر دانشجو او را به آبگوشت بزباش مهمان کرد. البته اگر این اتفاق بیفتد شاید من هم تصمیم بگیرم درس بخوانم و باسواد شوم.


 حسین کارگر/ «لاک قرمز» به عنوان یک اثر اجتماعی، در نگاه اول، فیلم پاک و شریفی به نظر می‌رسد، اما جزو آن دسته از فیلم‌هایی است که ساخته می‌شوند فقط برای اینکه ساخته شوند، بدون اینکه دلیل خاصی برای ساخت آنها وجود داشته باشد و بی‌آنکه تأثیری بگذارند!
مشکل اصلی فیلم این است که موضوع و عناصر تشکیل‌دهنده آن تکرار مکررات است. ما با یک فیلم شسته و رفته مواجه هستیم که کارگردانی و اجرای آن کم غلط و استاندارد است؛ اما فیلمنامه، ایراد دارد و در آن خلاقیت چندانی دیده نمی‌شود. مثل بسیاری از آثاری که به موضوع فقر و بحران اقتصادی می‌پردازند، داستان از خانه‌ای محقر و نزدیک به ویرانی در جنوب شهر شروع می‌شود. باز هم پای یک مرد معتاد در میان است که از قضا فروشنده مواد مخدر هم هست و اتفاقاً همسرش را هم کتک می‌زند. این‌گونه نشانه‌ها در بسیاری از فیلم‌های به اصطلاح اجتماعی سال‌های اخیر و از جمله در جشنواره امسال، دیده شده است. هرچند که فیلم، میان تیرگی و روشنی قرار دارد و مثل زندگی واقعی، در کنار یأس و شکست، امید و پیروزی هم در آن جریان دارد.
یک سری از مسائل مطرح شده در فیلم هیچ کارکردی ندارند و اضافه به نظر می‌رسند. مثل ماجرای تشویق کودک به دعوا از سوی دختر که علاوه بر اشکال فرهنگی، از نظر تکنیکی نیز برای فیلمنامه یک ایراد محسوب می‌شود. چون معلوم نیست که پسرک، چگونه می‌تواند پسری قوی‌تر از خودش را بزند؟! برای سقوط پدر از پشت بام هم هیچ زمینه‌سازی منطقی صورت نگرفته است. ما مردی را می‌بینیم که در پشت بام مشغول ور رفتن با آنتن تلویزیون است. اما ناگهان، بدون هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای سقوط می‌کند! می‌شد برای باورپذیرتر کردن این اتفاق، خیلی کارها کرد. برای نمونه می‌شد نشان داد که مرد، به دلیل مصرف مواد مخدر سرگیجه دارد، یا ... .
در صحنه‌های پس از مرگ پدر نیز نحوه نمایش واکنش مردم به خانواده داغدار، قابل پذیرش نیست و یک اشتباه استراتژیک در فیلمنامه است. هیچ‌کس نمی‌تواند انکار کند که مطابق فرهنگ و آداب و رسوم تثبیت شده در کشور ما، مردم با خانواده‌های داغدار، همدلی و همراهی می‌کنند و حتی اگر از قبل هم مشکل داشته باشند در آن موقعیت خاص، نسبت به خانواده عزادار، نرم می‌شوند. اما در فیلم «لاک قرمز» این واقعیت فرهنگی و اجتماعی بارز در جامعه ایرانی معکوس جلوه یافته است؛ یعنی درست در روزهایی که پدر خانواده فوت کرده، همه به فکر تسویه‌حساب و گله از این خانواده می‌افتند.
زمینه روایی فیلم به گونه‌ای است که می‌شد مطابق مد روز و برای مانور در جشنواره‌های غربی، موضوعات بیمار و آلوده‌ای را وارد آن کرد؛ اما فیلم از این نوع آلودگی‌ها در امان مانده است که از این نظر «لاک قرمز» یک گام رو به جلو برای سینمای اجتماعی است.

 محبوبیت امام خامنه‌ای در میان شاعران فارسی‌زبان
یک شاعر افغان از محبوبیت رهبر معظم انقلاب نزد جامعه شاعران فارسی‌زبان سخن گفت.
نصیر ندیم درباره حضور خود در نشست دیدار رهبری با شاعران گفت: «من نمونه دیدار رهبری با شاعران در ایران را، در هیج جای دیگر دنیا ندیده و نشنیده‌ام. رهبر معظم انقلاب درباره شعر نظرات بسیار خوبی داشتند و شعر را بسیار خوب می‌شناختند؛ خودشان هم توانایی خوبی در سرودن شعر دارند و محبوبیت ایشان هم در میان شاعران خیلی زیاد است و این بسیار خوب است که رهبر یک ملت به شعر فکر می‌کند.»
وی افزود: «نکته‌ای که از این دیدار در ذهن من ماند، این است که وقتی آقای محسن سعیدی شعرخوانی کردند، رهبر معظم ایران فرمودند شعر افغانستان پیشرفت خوبی داشته است و این نکته نشان‌دهنده این است که رهبر معظم ایران شعر افغانستان را می‌شناسند و آن را مطالعه می‌کنند و این جای خوشحالی بسیاری
دارد.»

دایره‌المعارف مصور حوادث مناطق کردنشین
جعفر شیرعلی‌نیا از تألیف دایره‌المعارف مصور «حوادث مناطق کردنشین پس از انقلاب» و روایتی از تاریخ سپاه پاسداران خبر داد.
شیرعلی‌نیا در گفت‌وگو با «فارس» درباره تاریخی‌ترین اثر خود اظهار داشت: «کتابی با محوریت کردستان در دست تألیف بود که چندی است به پایان رسیده است.» 
این نویسنده در ادامه با اعلام نام این اثر، گفت: «دایره‌المعارف مصور حوادث مناطق کردنشین پس از انقلاب، نام این کتاب است که حدود 500 صفحه می‌شود.» 
این نویسنده و محقق اظهار داشت: «دو سال است که مشغول تحقیق و تألیف آن بودیم و در نهایت تحویل ناشر داده شد و قرار است انتشارات فاتحان تا پایان سال آن را منتشر کند.»
وی همچنین با بیان اینکه کتابی با محوریت سپاه در دست تحقیق است، گفت: این مجموعه در مرحله تحقیق نهایی به سر می‌برد. «روایتی از سپاه از سال 57 تاکنون» عنوان این پژوهش خواهد بود که کار نهایی تحقیق در دست انجام است و به زودی از دو ماه آینده کار تألیف آن آغاز می‌شود.


«روزهای انقلاب» 
عکاس فرانسوی در ایران
کتاب عکس «میشل ستبون» عکاس فرانسوی از رخدادهای دوران انقلاب اسلامی ایران با عنوان «روزهای انقلاب» از سوی انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس منتشر
شد.
سیدعباس میرهاشمی، مدیر عامل انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس درباره انتشار عکس‌های میشل ستبون گفت: «این کتاب در افتتاحیه پنجمین همایش ۱۰ روز با عکاسان، جمعه ۱۹ آذر در خانه هنرمندان ایران رونمایی می‌شود.»
وی افزود: «میشل ستبون از عکاسان مطرح بین‌المللی در بسیاری از وقایع دوران انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ حضور داشته و به این دلیل مجموعه عکس قابل اعتنایی دارد.

چمدان نماینده جشنواره ضد ایرانی در فرودگاه ضبط شد
برای اولین بار «آنکه لویکه» نماینده جشنواره فیلم برلین در حین خروج از ایران با نهادهای امنیتی روبه‌رو شد و بر اساس گزارش خبرگزاری‌ها، چمدان پر از فیلم وی در فرودگاه ضبط گردید.
جشنواره فیلم برلین از جمله محافلی است که از سال ۱۳۸۸ به طور هدفمند به حمایت و تبلیغ فیلم‌های سیاه‌نما و ضد ایرانی پرداخته است.
 یکی از سیاست‌های این جشنواره، پذیرش و نمایش فیلم‌های ممنوع و بدون مجوز از ایران بوده است، به گونه‌ای که در این جشنواره به برخی از این فیلم‌ها نیز به دلیل مضمون ضد جمهوری اسلامی ایران، گاهی جوایزی هم داده می‌شد.


استقبال دو هزار و 300 فیلم
 از جشنواره عمار
مهلت ارسال آثار به جشنواره عمار در حالی 10 آذر پایان یافت که بیش از دو هزار و 300 اثر در این جشنواره شرکت کرد.
دبیرخانه جشنواره عمار، ضمن اعلام پایان یافتن مهلت نام‌نویسی در بخش‌های «فیلم»، «فیلم‌نامه»، «نقد، پژوهش و مقالات سینمایی» از حضور هزار و ۴۰۴ اثر در این بخش‌ها خبر داد. 
همه مردم می‌توانند به منظور دریافت و اکران مردمی فیلم‌های عمار با مراجعه به وب‌گاه جشنواره، نام‌نویسی کنند و آثار جشنواره عمار را در مسجد، مدرسه، پایگاه بسیج، دانشگاه، هیئت و... به نمایش بگذارند.  هفتمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار، ۸ تا ۱۷ دی ماه برگزار می‌شود.


توضیح «حاتمی‌کیا»
 درباره حضورش در سوریه
«ابراهیم حاتمی‌کیا» اظهار داشت: «حضورم در سوریه به دلیل ساخت فیلم نیست و فقط به اعتقاداتم مرتبط است.»
وی به دفاع پرس گفت: «از سفر به سوریه و دیدن مناطق و جریان مقاومت خوشحالم و حالم خوب است و به دنبال تکرار این سفر هستم؛ ممکن است در آینده نزدیک دوباره به سوریه بروم.»
حاتمی‌کیا درباره پیشنهاد سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس برای ساخت فیلم سینمایی «آن بیست‌وسه نفر» گفت: «پیشنهاد سرلشکر سلیمانی یک مسئله خصوصی بود، اما من نمی‌دانم چه کسی این پیشنهاد را رسانه‌ای کرد. من به شخصه درباره این پیشنهاد توضیحات لازم را به سرلشکر سلیمانی ارائه داده‌ام.»


«بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران»
برجام را شکستند دیوان و نابکاران
یک سال پیش ما را سرمست و خام کردند
با گفت‌وگوی بسیار، با وعده فراوان
ما بر تعهد خویش ماندیم محکم و سخت
اما دروغ گفتند آن سوی جام، آسان
تعطیل شد «نطنز» و محدود گشت «فُردو»
اما عمل ندیدیم از وعده‌های آنان
دل بسته بود روزی، ارزان شود همه چیز!
اما عدو سبب شد تحریم گردد ایران
چون اعتماد کردند جمعی به دشمنِ دون
«داند که سخت باشد قطع امیدواران»
ای آنکه چشم بستی بر حُقه‌های دشمن
بیدار باش و بشمار کیدِ گناهکاران
علی عرفانی
 (شاعرباشی)
به مناسبت آغاز امامت حضرت ولی‌عصر(عج)
ای جمع در وجود تو کل عصاره‌ها
درمانده از بیان تواند استعاره‌ها
بی‌تو دوباره جمعه و بی‌تو دوباره... آه!
از رفت و آمد همه‌ این دوباره‌ها
بی‌مبتداست هر خبری در نبود تو
پس بی‌نهاد مانده تمام گزاره‌ها
ای ماه پشت ابر اگر جلوه‌ای کنی
پر می‌کنند دور و برت را ستاره‌ها
وقتی برای آمدن توست، بی‌گمان
خوب است پاسخ همه‌ استخاره‌ها
روزی ظهور می‌شود اصلی‌ترین خبر
معطوف می‌شوند به سمتت اشاره‌ها
روزی که می‌رسی و حضور تو می‌شود
موضوع اول همه جشنواره‌ها
آن روز در سراسر دنیا مؤذنان
سر می‌دهند نام تو را از مناره‌ها
مجتبی خرسندی
سری به صندوقچه دلش زد؛  یک قسم‌خورده داشت؛
یکی که یادش شکوفه می‌نشاند بر غنچه تب‌زده لبانش؛
یکی که از خاطرش می‌برد غربت غروب‌های انتظار را؛
اگر در هفت آسمان یک ستاره هم نداشت؛ در کنج دلش کسی را داشت که از همه دنیا برایش بس بود
نیک می‌دانست دلآرامش که بیاید؛
عدالت جوانه می‌زند؛
صداقت می‌بارد
محبت‌ جاری می‌شود؛
آری! عزیزکرده که داشته‌ باشی
دلت قرص می‌شود؛ حتی اگر دنیا به کامت نباشد؛
غرق خیال او که شوی؛ روحت بال می‌گشاید به پرواز
 رفیقت که مولایت شد دیگر غریب نیستی؛ گو اینکه دنیایی می‌ایستد پشت‌ سرت...
یادت نرود که هر روزبه صندوقچه دلت سری بزنی...