انتشار پرونده‌های خصوصی توافق‌های پنهانی مرتبط با برجام احتمالاً یکی از اقدامات دونالد ترامپ در کاخ سفید از ماه ژانویه به بعد خواهد بود. به گزارش دیلی‌بیست، این پرونده‌ها سه دسته سند را شامل می‌شود؛ دسته اول ۱۷ سند غیرمحرمانه مربوط به پیش‌بینی چگونگی پیشرفت برنامه تحقیق و توسعه هسته‌ای ایران است، دسته دوم اسناد امضا شده مرتبط با آزادی چهار زندانی آمریکایی از ایران است و دسته سوم اسنادی است که ایران در توافق هسته‌ای به طور محرمانه از آنها مستثنی شده است.
صبح صادق ابعاد مختلف نقض برجام از سوی آمریکایی‌ها را واکاوی می‌کند
 محمد صرفی/ مجلس سنای آمریکا اول ماه جاری میلادی (11 آذر) قانون تحریم‌های ایران(Iran Sanctions Act) را تصویب کرد. این قانون دو هفته پیش از آن (27 آبان) در مجلس نمایندگان آمریکا نیز تصویب شده بود و برای اجرایی شدن به امضای اوباما رئیس‌جمهور آمریکا نیاز دارد و مقامات مختلف کاخ سفید بارها اعلام کرده‌اند رئیس‌جمهور معتقد نیست این قانون نقض برجام است و آن را امضا خواهد کرد.

ریشه در دروغ
قانون تحریم ایران یا ISA، در ایران به نام پیشنهاددهنده آن سناتور آلفونسو داماتو به «قانون داماتو» مشهور شده است. این قانون از سال 1996 علیه ایران و لیبی تحت عنوان مقابله با اقدامات تروریستی و تحت‌الشعاع سقوط هواپیمای پان‌آمریکن که در دسامبر 1988 بر فراز شهر لاکربی منفجر شد، بر ضد ایران و لیبی به تصویب رسید و تا 2006 هر پنج سال یک‌بار تمدید می‌شد؛ اما از سال 2006 به بعد با خارج شدن نام لیبی از آن به قانون (ایسا) یا «قانون تحریم‌های ایران» تغییر یافت و در سال 2012 نیز بخش‌های بیشتری با امضای باراک اوباما به آن افزوده شد.
بر اساس این قانون هر شرکت یا دولتی که بیش از 40 میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران سرمایه‌گذاری کند، دچار مجازات اقتصادی آمریکا خواهد شد، البته در سال 2006 نام لیبی از این قانون خارج شد و پانزده سال پس از آن، این قانون صرفاً درباره ایران اجرا شده است. همچنین در سال‌های گذشته میزان سرمایه‌گذاری شرکت‌ها و افراد آمریکایی و وابسته به شرکت‌ها و افراد آمریکایی به 20 میلیون دلار کاهش یافت.

دلایل نقض توافق
تصویب مجدد قانون تحریم‌های ایران حداقل در چهار مورد؛ مقدمه برجام و مواد 21، 24 و 26 آن. با متن توافق هسته‌ای مغایر بوده و ناقض آن است. در بند (ه) مقدمه برجام آمده است: «برجام موجب لغو جامع کليه تحريم‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد و همچنين تحريم‌هاي چندجانبه و ملي مرتبط با برنامه هسته‌اي ايران مي‌شود.» در بند 21 برجام تصریح شده است: «آمريکا اعمال تحريم‌هاي مشخص شده در پيوست 2 و 5 را متوقف مي‌سازد و به اين توقف ادامه مي‌دهد.» ماده 24 برجام مي‌گويد: «آمريکايي‌ها به همراه اتحاديه اروپا فهرست کامل و جامعي از تحريم‌ها را مشخص و آنها را لغو مي‌کند.» و سرانجام آمريکايي‌ها در ماده 26 برجام متعهد شده‌اند از تحميل مجدد تحريم‌ها خودداري کنند. این موارد چنان صریح و روشن هستند که برای اثبات نقض برجام از سوی آمریکا نیازی به وسط کشیدن پای روح برجام نیست!

هدف آمریکا چیست؟
سؤال مهمی که در این میان وجود دارد هدف آمریکا از تمدید این تحریم‌هاست. حمید بعیدی‌نژاد رئیس گروه کارشناسی مذاکرات هسته‌ای متنی را منتشر کرده و توضیحاتی درباره مصوبه آمریکا ارائه داده است. وی در بخشی از این مطلب نوشته است؛ «یکی از خواسته‌های ایران در طول مذاکرات این بود که آمریکا صریحاً با توجه به سررسید مهلت قانونی آیسا در سال 2016 در قالب برجام تعهد بدهد کاری را که در این بیست سال به طور مکرر انجام داده است، انجام ندهد و این قانون را تمدید نکند. در مقابل، نمایندگان آمریکا اعلام می‌کردند که آنها با عدم تمدید این قانون مخالف نیستند و ضرورتی هم برای تمدید این قانون حس نمی‌کنند، ولی چون تصمیم تمدید باید توسط مجلسین آمریکا صورت بگیرد آنها به عنوان نماینده دولت نمی‌توانند از طرف این دو مجلس تعهدی در برجام بدهند، ولی تمام تلاش خود را خواهند کرد که این قانون تمدید نشود.»
توضیح بعیدی‌نژاد دارای نکته‌ای ظریف و بسیار قابل تأمل است. گروه آمریکایی مدعی بوده است نماینده دولت آمریکاست و نه حاکمیت این کشور به صورت مطلق و از همین باب نمی‌تواند قولی درباره تمدید نشدن تحریم‌ها بدهد! این نوع رفتار و برخورد را با وضعیت دولت و مجلس شورای اسلامی در ماجرای برجام مقایسه کنید. توافق هسته‌ای که برخی بندهای آن دائمی و برخی دیگر 10 تا 15 سال تعهدات سنگین و پیچیده‌ای را بر کشور تحمیل می‌کند، با این بهانه که توافق تصمیم کلیت نظام بوده است، در کمتر از 20 دقیقه در مجلس تصویب شد!
هدف آمریکایی‌ها از تمدید این قانون را می‌توان در سخنان مارک دوبوویتز، مدیر عامل اندیشکده آمریکایی «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» یافت. این اندیشکده اوایل آبان ماه سال جاری نشستی مهم را با حضور جمعی از اصلی‌ترین معماران تحریم، برای بررسی اهرم‌های مالی آمریکا علیه ایران برگزار کرد.
دوبوویتز کارشناس ارشد حوزه تحریم‌های ایران در واشنگتن شناخته می‌شود. او در شش سال گذشته بارها به دولت و کنگره آمریکا درباره تحریم‌های ایران مشاوره داده است. در آمریکا، از او به عنوان یکی از معماران تحریم‌های چندسال اخیر ایران یاد می‌شود. او طراح اصلی تحریم‌های آمریکا برای قطع کردن ارتباط ایران با شبکه مالی بین‌المللی سوئیفت بود و در دانشگاه تورنتو در زمینه مذاکرات بین‌المللی و تحریم تدریس می‌کند.
وی در بخشی از سخنان خود در این نشست می‌گوید؛ «امسال قانون تحریم‌های ایران که از چند سال پیش اعمال شده است پایان می‌یابد و باید به تمدید آن فکر کرد. اگر این تحریم‌ها پایان یابد، دولت آتی آمریکا در وضع بدی قرار خواهد داشت؛ چرا که در این صورت، قوه مجریه باید از احکام ریاست‌جمهوری استفاده کند تا بار دیگر این تحریم‌ها را اعمال کند. در این صورت، امکان بازی پلیس خوب و پلیس بد برای دولت آمریکا از بین می‌رود؛ موضوعی که همواره برای آمریکا مهم بوده است؛ یعنی وقتی تحریم‌های کنگره تمام شود، دیگر دولت آمریکا نمی‌تواند نقش پلیس خوب و پلیس بد را بازی کند؛ زیرا دیگر قوه مقننه در این بازی نخواهد بود و تنها بازیگر این عرصه، قوه مجریه خواهد بود. این در حالی است که وجود نقش‌آفرینان برای بازی پلیس خوب و پلیس بد ضروری است. با این شیوه می‌توان از فشارهای هدفمند بهره گرفت. اگر قانون تحریم‌های ایران تمدید نشود، ضربه‌ای مهلک به این روند وارد خواهد شد. در نتیجه، امیدوارم کنگره آمریکا اقدام لازم را صورت بدهد و این قانون را تمدید کند.»
سخنان دوبوویتز و توضیحات بعیدی‌نژاد را در کنار یکدیگر بگذارید. نتیجه‌ای جالب و در عین حال تأسف‌برانگیز حاصل می‌شود. وندی شرمن مذاکره‌کننده ارشد آمریکا زمانی مدعی شده بود: «فریبکاری در ژن ایرانی‌هاست.» اما همین یک نمونه کافی است تا نشان دهد؛ «فریبکاری در ژن آمریکایی‌هاست.»

ایران را روی آتش نگه دارید!
به طور خلاصه و ساده می‌توان گفت اصلی‌ترین هدف آمریکایی‌ها از تمدید این قانون «حفظ رژیم تحریم‌ها» است. آمریکایی‌ها اعتقاد دارند این تحریم‌ها بود که سبب شد ایران امتیازات زیادی در توافق هسته‌ای بدهد و به هیچ عنوان عاقلانه نیست که این اهرم کنار گذاشته شود. سناتور دموکرات رابرت منندز از نیوجرسی در جلسه تصویب تمدید تحریم‌ها گفت:‌ «اگر می‌خواهید تحریم‌ها را سریعاً بازگردانید باید کاری انجام دهید و اگر قانون تحریم‌های ایران پس از سال آینده وجود نداشته باشد، هیچ اهرمی برای بازگشت سریع تحریم‌ها وجود نخواهد داشت. قانون تحریم‌های ایران می‌تواند مانند یک ستون در ساختار تحریم‌های باقی‌مانده آمریکا بر جمهوری اسلامی ایران عمل کند.»
همان روز سناتورهای آمریکا لایحه پیشنهادی سناتور جان تستر را در زمینه اعمال تحریم‌های جدید و شدید علیه سرمایه‌گذاری در حوزه نفت و گاز و معادن اورانیوم ایران و فروش سلاح‌های کشتار جمعی تصویب کرد.
سناتور تستر که عضو کمیته بانکداری مجلس سناست، گفت: «ما باید همچنان ایران را پاسخگو نگه داریم و این لایحه دوحزبی، ایران را همچنان روی آتش نگه خواهد داشت. آمریکا باید موضع سفت و سختی در قبال ایران داشته باشد.»

اجماع دو حزبی
یکی از نکات مهم در این ماجرا اجماع کامل و کم‌سابقه دو حزب دموکرات و جمهوریخواه است. دو حزبی که در رقابت با یکدیگر از هیچ راه و روشی برای تخریب ابا ندارند و حتی به خصوصی‌ترین حوزه‌های شخصی یکدیگر نیز تعرض کرده و یکدیگر را در انظار مردم بی‌آبرو می‌کنند، اما ناگهان در این مسئله چنان همدل و همزبان می‌شوند که گویا از ابتدا یک حزب متحد بوده‌اند! البته این مسئله در برخورد با ایران به هیچ عنوان جدید نبوده و مشخص نیست چند تجربه دیگر لازم است تا برخی جریانات خوش‌خیال داخلی به این باور برسند که تئوری آنها برای استفاده از اختلاف میان دو حزب اصلی آمریکا، رؤیایی بیش نیست و آمریکایی‌ها در هر مسئله‌ای دچار اختلاف و شکاف باشند در موضوع برخورد با ایران متحد هستند.
این موضوع واکنش رئیس مجلس شورای اسلامی را نیز به دنبال داشت. علی لاریجانی در اولین جلسه مجلس پس از تصویب تمدید تحریم‌ها گفت: «در حالي که نيمي از اعضاي کنگره از حزب دموکرات هستند، حتي يک نفر از اين نمايندگان نيز در مخالفت با تمديد اين تحريم رأي نداد و اين نشان از توافق کل سيستم حکومت آمريکا با تمديد تحريم‌هاست. اين روند نشان از بي‌اعتباري رئيس‌جمهور فعلي آمريکاست. چطور در هنگام امضاي توافقنامه هسته‌اي رئيس‌جمهور و اعضاي حزب دموکرات در سنا موفق شدند مانع از اجماع جمهوريخواهان شوند، ولي در اين مرحله حتي يک نفر از دموکرات‌ها شأني براي رئيس‌جمهور فعلي قائل نشد؟!»

بزک یک نقض؟!
متأسفانه برخی از واکنش‌های اولیه داخلی به تمدید تحریم‌ها، مناسب نبوده و در مسیر تلطیف و تخفیف این نقض عهد بودند. برای نمونه وزیر امور خارجه کشورمان در اولین اظهارنظر خود گفت: «این قانون اثر اجرایی ندارد!» حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیس‌جمهور نوشت: «اگر برجام تعهدي چندجانبه است، نقض آن از طرف يكي از اعضا، (آمریکا) را نمي‌توان يك‌جانبه با نقض پاسخ گفت؛ بلکه هر نقضي، اقدام عليه تمامي متعهدان خواهد بود. از این رو مشروع‌ترين و شديدترين روش مقابله با هر نقض برجام، برخورد هماهنگ، پاسخ شديد و يكپارچه تمامي متعهدان، اقدام براساس اجماع، و انزواي ناقضان است.» ابوطالبی توضیح نداد برای برخورد با نقض آمریکا روی واکنش کدام کشورها حساب کرده است. برای نمونه نخست‌وزیر انگلیس چند روز پیش در اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس اعلام کرد: «آماده همکاری بیشتر علیه ایران هستیم»!
حسینعلی امیری، معاون پارلمانی رئیس‌جمهور در واکنش به اقدام آمریکا گفته است: «هر اتفاقی برای برجام بیفتد، رژیم تحریم‌ها فروپاشیده و قابل بازگشت نمی‌باشد و آمریکا هیچ گونه اعتباری برای ایجاد اجماع بین‌المللی علیه ایران نخواهد داشت.» حال آنکه اتفاقاً حرکت آمریکایی‌ها کاملاً حساب شده و برای جلوگیری از فروپاشی رژیم و زیرساخت تحریم‌هاست. به طور کلی، مقامات دولتی سعی دارند میان امضا و اجرای قانون داماتو تفاوت قائل شوند و در مواضع خود می‌کوشند این خط را دنبال کنند.
این خط توجیهی در رسانه‌های دولتی و حامی دولت به شکل پررنگ‌تری مطرح می‌شود. برای نمونه خبرگزاری ایسنا در بخشی از گزارش خود می‌نویسد: «تمدید قانون داماتو را می‌توان، هم نقض برجام دانست و هم ندانست. اگر این قانون پس از امضای باراک اوباما به اجرا درآید و با دستور رئیس‌جمهور وقت، یعنی اوباما اجرای آن بر اساس برجام متوقف نشود، قطعاً نقض صریح برجام صورت گرفته است. پس از آن ‌اوباما باید این قانون را امضاء و دستورهای بعدی وفق برجام را صادر کند. در عین حال وتوی این قانون در حالی که با اکثریت نمایندگان کنگره و سنا به تصویب رسیده باشد، در عمل اقدامی بی‌نتیجه است. بنابراین حتی اگر این قانون را رئیس‌جمهوری آمریکا امضا کند، ولی با دستور توقف اجرا همراه باشد، نقض برجام نیست و برجام در مسیر خود قرار دارد.»
نحوه استدلال دولتمردان و حامیان آنها در این مسئله جالب است. آنان سال‌ها به دولت پیشین می‌تاختند که چرا قطعنامه‌های تحریمی علیه ایران را کاغذپاره می‌خواند؛ اما اینک مدعی هستند امضا و اجرای تحریم متفاوت است و این تمدید اثر اجرایی ندارد!

مرکز ثقل ماجرا کجاست؟
استورات لوی از معماران تحریم ایران در نشست اندیشکده بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها نکته‌ای بسیار کلیدی و درس‌آموز را مطرح می‌کند. لوی نخستین فردی بود که به سمت معاون وزیر خزانه‌داری در حوزه اطلاعات مالی و ضدتروریسم منصوب شد و هفت سال این مسئولیت را برعهده داشت. او حتی با جایگزینی اوباما و بوش نیز به کار خود ادامه داد تا اقدامات وزارت خزانه‌داری آمریکا، به ویژه در حوزه مسائل مربوط به ایران ادامه پیدا کند.
لوی با اشاره به اینکه در ابتدای شروع به کار خود در سال 2004 هیچ‌کس به این موضوع خوش‌بین نبوده و همه معتقد بوده‌اند کار خاص و چندانی نمی‌توان در حوزه جنگ مالی با ایران انجام داد، می‌گوید؛ «حال این سؤال مطرح است که چرا جنگ مالی علیه ایران، نتیجه‌بخش بود؟ نکته نخست اینکه، برای اعمال این تحریم‌ها، حمایت‌های بسیار زیادی به ویژه در داخل دستگاه‌های دولتی آمریکا وجود داشت. درباره این قضیه شاهد بودیم که همه مقامات دولتی، پای کار آمدند و از این برنامه حمایت کردند. در عین حال، ما با استفاده از تجربیات و ناکامی‌های گذشته در اعمال تحریم‌ها متوجه شده بودیم که چگونه می‌توانیم بخش خصوصی را با خودمان همراه کنیم. ما در این زمینه فکر کرده بودیم و اینکه چگونه از گام‌های کوچک شروع کنیم و دیگران را با خودمان همراه کنیم. متوجه شده بودیم که چگونه به موازات گسترش تلاش‌های‌مان، این گام‌ها را نیز بیشتر و بیشتر کنیم.»
لوی از همراهی و همدلی کل نظام سیاسی آمریکا و در ادامه حمایت بخش خصوصی از جنگ اقتصادی با ایران سخن می‌گوید. هالیوود نیز در این میدان سهم خود را دارد. تنها برای یک نمونه در سریال معروفHome Land یکی از شخصیت‌های فیلم یک ایرانی است که با رهگیری حساب‌های بانکی وی مشخص می‌شود اوست که گروه تروریستی تحت تعقیب را از نظر مالی تأمین می‌کند!
این میزان از اتحاد آمریکایی‌ها در نبرد اقتصادی با کشورمان را با مواضع و خط‌مشی‌های داخلی کشورمان مقایسه کنید. چند درصد از بخش‌های حاکمیتی کشور به این باور رسیده‌اند که ما درگیر یک جنگ تمام‌عیار اقتصادی هستیم؟ بخش خصوصی و افکار عمومی چطور؟ این نگرش تأثیری مستقیم و مهم بر نوع برخورد با عهدشکنی و نقض عهد آمریکا دارد.

گام‌های بعدی حریف
چند روز پیش هیئت نظارت بر برجام تشکیل جلسه داد و موضوع تمدید تحریم‌ها را بررسی کرد. خلاصه خبری که از این جلسه خارج شد این بود؛ اقدامات آمریکا به دقت رصد شده و تصمیمات لازم اتخاذ شده و اجرا می‌شود.
عده‌ای معتقدند آمریکایی‌ها با چنین رفتارهایی درصددند ایران را به دام نقض عهد برجام بکشانند. خروجی این نظریه مماشات با نقض عهدهای مکرر آمریکاست. چنانچه برخورد با موضوع تمدید تحریم‌ها ویژگی‌های قاطعیت، سرعت و اثرگذاری ملموس را نداشته باشد، در آینده نزدیک باید منتظر نقض عهدهای بزرگ‌تری باشیم. نوع برخورد ما با ماجرای اخیر شکل‌دهنده حرکت‌های بعدی حریف نیز خواهد بود. برخورد منفعلانه و ضعیف راه را برای گام‌های بعدی آمریکا هموار می‌‌کند.

 مصطفی قربانی/ سعید حجاریان در گفت‌وگویی، «فتح سنگر به سنگر» را راهبرد اصلاح‌طلبان برای انتخابات سال 96 دانسته و آن را این‌گونه معنا کرده است که از طرق قانوني و از راه صندوق رأي، اصلاح‌طلبان ابتدا به شوراها و سپس رياست‌جمهوري برسند. حجاریان تأکید کرده است به صراحت مي‌گويم به فكر اين هستيم كه در دوره بعد، انتخابات شوراها و رياست‌جمهوري را ببريم. وی در عین حال، گفته است که من فكر مي‌كنم روحاني بهترين فرد براي ادامه راه است و كسي جز او نمي‌تواند كار را در شرايط فعلي جمع كند. نه ما (اصلاح‌طلبان) کسی را برای ریاست‌جمهوری داریم و نه آنها (اصولگرايان).
راهبرد فتح سنگر به‌ سنگر که در اصل برگرفته از دیدگاه‌های آنتونیو گرامشی، نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی است،‌ راهبردی تدریجی و گام‌به‌گام است که درصدد است مواضع قدرت را نه یکباره، بلکه یکی پس از دیگری فتح کند. فرض گرامشی در طرح این بحث این بود که چون جنبش‌ها و احزاب مارکسیستی در نظام سرمایه‌داری فرصتی برای بروز و ظهور و تصاحب قدرت ندارند، بهترین راهبرد برای آنها این است که به تدریج و با فتح یک به یک عرصه‌های قدرت، در مقابل نظام حاکم قدرت مانور کسب کنند. 
حال درباره راهبرد فتح سنگر به ‌سنگر در زمینه احزاب و جریا‌ن‌های سیاسی باید گفت، همان‌گونه که آقای حجاریان نیز در بخشی از این گفت‌وگو اشاره کرده، طبیعی است که هر جریانی برای حضور در قدرت به دنبال  فتح تدریجی عرصه‌های قدرت باشد؛ اما به نظر می‌رسد آنچه سبب شده است حجاریان به طرح این موضوع در شرایط کنونی بپردازد، خیز بلند اصلاح‌طلبان برای تصاحب کرسی‌های شورای شهر و ریاست‌جمهوری باشد. به بیان دیگر، با وجود طبیعی بودن این موضوع، طرح آن در شرایط کنونی نشان از برنامه‌ریزی اصلاح‌طلبان برای در دست گرفتن کرسی‌های مذکور است. نکته مهم در این میان، با توجه به تأکید حجاریان که جریان‌های اصولگرا و اصلاح‌طلب كسي را براي رياست‌جمهوري ندارند، این است که از نظر اصلاح‌طلبان، مهم‌ترین اولویت نه ریاست‌جمهوری، بلکه شوراهای اسلامی شهر و روستاست. در واقع، دوئل اساسی اصلاح‌طلبان در سال 96 در انتخابات شوراها رقم خواهد خورد؛ زیرا آنها خود را ناچار می‌بینند که با اکراه یا از روی میل از آقای روحانی در انتخابات ریاست‌جمهوری حمایت کنند. به تعبیر دیگر، آنها ترجیح می‌دهند  برخلاف انتخابات ریاست‌جمهوری، در انتخابات شوراها به طور مستقل وارد عرصه رقابت شوند. 
به بیان دیگر، به نظر می‌رسد در انتخابات آتی نوعی تقسیم‌ کار بین جریان اصلاحات و دولت شکل بگیرد؛ بدین نحو که اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست‌جمهوری از دولت و شخص آقای روحانی حمایت کنند و دولتی‌ها نیز در انتخابات شوراهای شهر و روستا از اصلاح‌طلبان حمایت کنند. هر چند که با توجه به نارضایتی بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان از روحانی که ناشی از برآورده نشدن مطالبات و انتظارات آنها از دولت است، این ائتلاف و همکاری از سر ضرورت و نیاز متقابل دو طرف به همدیگر است. 
توجه به دو نکته دیگر در این زمینه نیز ضروری است؛ اول اینکه به نظر می‌رسد با توجه به مشخص بودن هدف‌گذاری و راهبرد اصلاح‌طلبان برای انتخابات آینده، آنها بهتر می‌توانند برای تحقق اهداف خود برنامه‌‌ریزی کرده و اقدامات منسجمی در این زمینه انجام دهند؛ دوم اینکه همین موضوع می‌تواند عاملی برای افزایش جذابیت اجتماعی اصلاح‌طلبان در آستانه انتخابات آینده باشد. به بیان دیگر، در فضایی که راهبرد جریان رقیب برای انتخابات آینده مشخص نیست، مشخص بودن راهبرد اصلاح‌طلبان و طرح آن در فضایی بدون رقیب می‌تواند سبب پذیرش آن از سوی برخی اقشار شود. 


 محمدرضا فرهادی/  شرایط میدانی در شرق حلب به گونه‌ای است که امید بسیاری برای آزادسازی دومین استان بزرگ سوریه و پایتخت مسلحین در شمال سوریه به وجود آمده است. گروه‌های تروریستی فعالی در شمال سوریه وجود دارند که همگی زیر‌مجموعه جبهه ‌النصره یا جفش به فعالیت‌های تروریستی می‌پردازند. بیش از 16 گروه تروریستی در محله‌های شرقی حلب حضور دارند.
شرق حلب منطقه‌ای به وسعت ده‌ها کیلومتر و با پراکندگی جمعیت بسیاری از قومیت‌های مختلف همچون کردها در منطقه وسیعی از شمال سوریه در منتهی‌الیه مرزهای شمالی سوریه با ترکیه قرار دارد. شرق حلب به سبب موقعیت جغرافیایی و دسترسی به استان‌های شرقی سوریه همچون دیرالزور که دارای منابع نفتی بسیاری است و همچنین دسترسی به کردستان سوریه، اهمیت زیادی برای بازیگران مختلف دارد.
در بحث چرایی عملیات‌های اخیر حلب و همچنین رویکردهای بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ذکر چند نکته مهم ضروری است:
1ـ شکست گروه‌های تروریستی در شرق حلب به منزله پایان فعالیت این گروه‌ها در مناطق شمالی و شرقی سوریه است، به گونه‌ای که روزنامه تایمز انگلیس اعلام کرد: «گروه‌های مسلح مستقر در شرق شهر حلب سوریه نفس‌های آخرشان‌ را می‌کشند و آخرین روزهای خود را می‌گذرانند.»
با وجود اتمام فعالیت این گروه‌ها در حلب، تنها گروه تروریستی که امروز در شرق سوریه فعالیت دارد، داعش و نحله‌هایی از سایر گروه‌های تروریستی در مناطق مختلف است. النصره که زمانی خلافت به اصطلاح اسلامی خود را از حلب تا ادلب و لاذقیه اعلام کرد، امروز تنها در محدوده‌ای از ادلب و مناطق شمال سوریه فعالیت دارد. در واقع، شکست تروریست‌ها در حلب به منزله از هم پاشیده شدن خلافت النصره در سوریه و همچنین ممکن نبود فعالیت هم‌پیمانان آن در مناطق مختلف سوریه است.
2ـ جنگ حلب به نام «ام‌الحرب» در سوریه شناخته می‌شود. پایان جنگ در حلب به منزله تمرکز ارتش و نیروهای مردمی بر مناطقی همچون درعا(استان جنوبی سوریه) و ادلب است. ارتش سوریه درصورتی که جنگ حلب را تمام شده بداند، زمینه آزادسازی مناطقی همچون ادلب نیز در آینده دور از واقعیت نخواهد بود.
3ـ در صورت پیروزی در حلب موازنه قوا در مناطق شمالی سوریه به نفع جبهه مقاومت تغییر خواهد کرد. امروز بیش از 70 درصد از وسعت حلب در اختیار ارتش قرار گرفته و با احتساب مناطق شرقی چیزی نزدیک به 90 درصد از مناطق حلب تحت سلطه ارتش قرار خواهد گرفت و سایر بازیگران منطقه‌ای مانند ترکیه و گروه‌های تروریستی هم‌پیمان آنها همچون ارتش آزاد در حالتی از انزوا و تغییر محاسبات قرار خواهند گرفت.
4ـ تغییر توازن قوا در شرق حلب زمینه درگیری بین گروه‌های تروریستی را نیز مهیا کرده است. همان‌طور که طی روزهای گذشته بسیاری از اعضای جبهه ‌النصره به مواضع فیلق‌الشام حمله کرده و سلاح و تجهیزات این گروه را برای خود مصادره کردند. از سوی دیگر هر گروهی، گروه‌های دیگر را در مظان اتهام قرار می‌دهد و مسئولیت شکست در حلب را به گروه‌های دیگر تحمیل می‌کنند. 
5ـ با توجه به پیروزی‌های اخیر سوریه در عرصه میدانی، شرایط برای گفت‌وگوهای سیاسی در آینده سوریه نیز فراهم شده است. این شرایط بیش از هر چیز زمینه برتری دولت سوریه را برای تحمیل خواسته‌های نظام و مردم این کشور فراهم خواهد کرد.
در پایان باید گفت که تنها یک قدم تا پیروزی نهایی در مناطق مختلف حلب باقی مانده است و با آسیب‌شناسی وضعیت‌های موجود در گذشته و حال باید به آینده موجود در سوریه و شمال این کشور امیدوار بود.


  احمدرضا هدایتی/جنگ آب در شهرها و استان‌ها از بحران‌های آینده کشور است؛ این پیش‌بینی پروفسور کردوانی پدر کویرشناسی ایران است. وی همچنین با عباراتی تند‌تر این‌گونه هشدار می‌دهد که «تا پنج سال آینده در ایران جنگ بین استان‌ها و شهرها بر سر آب علنی خواهد شد و بحران آب ایران را خواهد بلعید. امروز میدان واقعی جنگ در حوزه آب است.» کردوانی در این باره می‌گوید: «در حال حاضر این جنگ به صورت پراکنده رخ می‌دهد؛ اما تا پنج سال آینده احتمالاً شاهد جنگ فراگیر آب خواهیم بود.» به گفته وی، این، آن خطری است که امنیت ما را تهدید می‌کند و برخی از سیاستمداران چشم خود را روی آن بسته‌اند، ‌ایران تشنه است.
بحران آب را باید مهم‌ترین موضوع دانست؛ چرا که طبق اعلام نهادهای بین‌المللی، ایران از هشت سال پیش، به ویژه در استان بوشهر و استان‌های همجوار آن و نواحی جنوب شرق و شرق کشور، وارد دوره 30 ساله خشکسالی شده است و اگر به فکر نباشیم، تا 10 سال آینده ایران، همانند عربستان از کشوری نیمه‌خشک به یک کشور کاملاً خشک و بیابانی تبدیل خواهد شد.
طبق گزارش نهادهای مذکور، اگر از هم‌اکنون تدابیر لازم برای عبور از بحران آب اندیشیده نشود و مردم نیز با همین روند به مصرف آب در بخش خانگی و صنعتی و به خصوص در بخش کشاورزی ادامه دهند، شدت خشکسالی در ایران به حدی خواهد رسید که کشاورزی ایران به کل نابود خواهد شد و ایران در ردیف واردکننده محض محصولات زراعی قرار خواهد گرفت. بدیهی است در چنین وضعیتی حتی انتقال آب شرب به مناطق خشک نمی‌تواند در درازمدت پاسخگوی نیاز مردم باشد؛ زیرا عملاً شرایط زندگی در بسیاری از نقاط کشور از بین خواهد رفت.
نباید فراموش کرد که میانگین بارش جهانی در سال حدود 800 میلیمتر و در ایران در حالت عادی 250 میلیمتر است و این در حالی است که به علت وضعیت اقلیمی کشور، سرعت تبخیر آب در ایران چهار برابر جهان است و متناسب با شرایط آب و هوایی منطقه، حدود 70 درصد آب بارندگی و 20 تا 30 درصد آب ذخیره شده در پشت دیوار سدها، بخار می‌شود.
جالب اینکه میانگین مصرف آب کاربران خانگی و بخش صنعت در ایران دو برابر میانگین جهانی است و در بخش کشاورزی نیز با وجود تمام اقدامات صورت گرفته در سال‌های گذشته، حدود 80 درصد آب مورد استفاده در این بخش نیز به علت استفاده نکردن از تجهیزات نوین آبیاری، عملاً به هدر می‌رود.
ذکر این نکته نیز ضروری است که اگرچه در حال حاضر بیش از 36000 رشته قنات فعال در کشور وجود دارد؛ اما طی 40 سال گذشته تقریباً به همین تعداد قنات به علل مختلف از جمله؛ خشکسالی، قرار گرفتن در مسیر پروژه‌های عمرانی، توسعه شهرها و تجاوز به حریم قنوات یا لایروبی نشدن بموقع خشک شده است و متقابلاً صدها چاه غیر مجاز در نقاط مختلف کشور حفر شده که همین مسئله بحران آب را تشدید کرده است.
با این حال، بسیاری از کارشناسان معتقدند؛ با سرعت بخشیدن به روند مکانیزه‌سازی مصرف آبِ کشاورزی و سایر اقدامات مشابه مانند بازسازی شبکه فرسوده انتقال آب در کشور و فرهنگ‌سازی برای مصرف بهینه آب شرب از سوی مردم و در واقع، مدیریت منابع آب کشور می‌توان 20 درصد صرفه‌جویی داشت و از این طریق به راحتی از بحران خشکسالی عبور کرد. برای نمونه، گفته می‌شود که اگر هر نفر فقط یک لیوان آب کمتر مصرف کند، روزی 000/000/17 لیتر آب ذخیره می‌شود.