وقتی دائم بگويى گرفتارم،
هیچ وقت آزاد نمی‌شوى،
وقتی دائم بگويى وقت ندارم،
هیچ وقت زمان پیدا نمی‌كنی،
وقتی دائم بگويى فردا انجامش می‌دهم، آن فردای تو هیچ وقت نمی‌آيد!
وقتی صبح‌ها از خواب بیدار می‌شويم دو انتخاب داریم؛
برگردیم بخوابیم و رؤیا ببینیم،
یا بیدار شويم و رؤیاهاي‌مان را دنبال كنیم.
انتخاب با شماست!
امام علی(علیه‌السلام) فرمود: پس بنگرید به آخر کار قوم بنی‌اسرائیل، آن هنگام که بین آنها تفرقه افتاد و مهربانی و الفت‌ها به هم خورد و سخن‌ها و دل‌ها مختلف و گروه گروه شدند و به جان هم افتادند و پراکنده گشتند و با هم جنگیدند، پس خداوند، لباس عزت را از تن آنها برکند و فراوانی نعمتش را از آنها گرفت و آنچه باقی مانده، سرگذشت آنان است تا مایه عبرت عبرت‌گیرندگان شود.
نهج‌البلاغه، خطبه 192


گفت‌وگو با علی غفاری کارگردان فیلم «ابوزینب»
 مهدی امیدی/فیلم «ابوزینب» یکی از مهم‌ترین آثار سینمای ما در سال‌های اخیر است؛ فیلمی که محصول مشترک سینمای ایران و حزب‌الله لبنان است و به سفارش سیدحسن نصرالله ساخته شد. این فیلم یکی از ماجراهای ناگفته تاریخ مقاومت اسلامی و اولین عملیات استشهادی علیه رژیم صهیونیستی را روایت می‌کند. با این حال، این اثر به طور محدود و مهجور روی پرده سینماها رفته است. به همین بهانه با علی غفاری، کارگردان «ابوزینب» گفت‌وگو کردیم.

* فیلم اول شما «استرداد» یک اثر تاریخی بود و فیلم «ابوزینب» هم در واقع یک روایت تاریخی محسوب می‌شود، چرا به موضوعات تاریخی توجه می‌کنید؟
بله، گرایش بنده به فیلم‌های تاریخی در دو فیلم اخیرم آشکار است. علاوه بر اینکه به تاریخ معاصر علاقه دارم، معتقدم که همه مردم و به ویژه نسل جوان ما باید آگاهی تاریخی بیشتری داشته باشد؛ اما درباره فیلم «ابوزینب» هم باید گفت که به جز پرداختن به موضوع تاریخی مقاومت لبنان در برابر رژیم صهیونیستی، ماجرای فداکاری و رشادت‌های یک مادر را هم نمایش می‌دهد که یک ماجرای جهان‌شمول است و برای همه مردم جهان با هر فرهنگ و اعتقاد و ملیتی می‌تواند جذابیت داشته باشد. شما کجای جهان پیدا می‌کنید که یک مادر خبر شهادت فرزندش را 14 سال از پدرش پنهان کند؟!
* ماجرای شهید عامر کلاکش جزو اتفاقات پنهان در تاریخ مقاومت لبنان است، شما چطور به داستان این فیلم دست پیدا کردید؟
16 سال پیش که صهیونیست‌های اشغالگر از جنوب لبنان عقب‌نشینی کردند، مرتضی شعبانی و گروه مستندسازی او تحقیقاتی را برای ساخت چند مستند آغاز کردند. او برای ارائه گزارش به حضور سیدحسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله لبنان رفت و ایشان دو موضوع پیشنهاد داد که یکی از آنها ماجرای ابوزینب بود. آقای شعبانی هم با عنوان «زیتون تلخ» مجموعه‌ای را درباره این موضوع ساخت. پس از آن در سال 92 دوستان حزب‌الله پیشنهاد دادند که درباره موضوع ابوزینب فیلم سینمایی بسازیم. 
* آن‌طور که در خبرها خواندیم، تصویربرداری فیلم شما در مرز رژیم صهیونیستی انجام شد، چه اتفاقاتی افتاد؟
صحنه اصلی «ابوزینب» که مربوط به عملیات استشهادی است در نقطه صفر مرزی جنوب لبنان و فلسطین اشغالی فیلمبرداری شد و ما در مقابل چشم صهیونیست‌ها که دائم هشدار می‌دادند آن منطقه تحت تسلط سازمان ملل است، فیلمبرداری می‌کردیم. مرتضی شعبانی تهیه‌کننده «ابوزینب» با نامه‌نگاری‌هایی که انجام داد مسئولان منطقه را متقاعد کرد که فیلمبرداری این صحنه را در آن منطقه انجام دهیم. سربازان صهیونیست خیلی راحت ما را می‌دیدند و دستور ایست و هشدار می‌دادند و نیروهای حافظ صلح سازمان ملل هم آنجا بودند. به دفعات این مسئله پیش آمد. چرا که مثلا ما پایگاه صهیونیستی را که پیشتر در آنجا وجود داشت، دوباره ساختیم و بعد هم آن را منهدم کردیم! ما جلوی چشم صهیونیست‌ها پرچم‌شان را آتش زدیم و خودروهای‌شان را منفجر کردیم که همه اینها بازتاب داشت. از مرحله پیش‌تولید تا مرحله فیلمبرداری که حدود 15 روز بود کل منطقه تحت تأثیر حضور ما بود و شبکه 10 اسرائیل به صورت زنده برنامه داشت و درباره ما گزارش تهیه می‌کرد. جوسازی‌ می‌کردند که اینها نیروی مقاومت و نظامی هستند و بخشی از آنها از ایران آمده‌اند و تروریست‌های حرفه‌ای هستند که در قالب فیلمساز دارند موشک جابه‌جا می‌کنند! 
* دلنوشته سرلشکر قاسم سلیمانی درباره «ابوزینب» چه تأثیری بر شما گذاشت؟
یادداشتی که سردار درباره فیلم «ابوزینب» نوشتند، واقعاً زیبا و دلنشین بود و انگار یک خسته نباشید جانانه به ما گفتند. علاقه داشتم که در جلسه نمایش فیلم برای سردار سلیمانی حضور داشته باشم، اما چون برنامه سردار مشخص نبود این دیدار امکان نیافت، اما آن اظهار لطفی که داشتند برای‌مان ماندگار شد.
* اما برخلاف سردار سلیمانی، گویا وزارت ارشاد و سازمان سینمایی توجه چندانی به فیلم شما نکردند، همین‌طور است؟
بله متأسفانه دولت در موقع ساخت فیلم هیچ کمکی به ما نکرد و ما این اثر را با حمایت شرکت لبنانی «الارض» و شریک آن مؤسسه «بیان» ساختیم. برای نمایش عمومی نیز سالن‌های محدود و ساعت‌هایی در زمان‌های نامناسب برای فیلم «ابوزینب» تعیین کردند تا نگذارند این فیلم دیده شود. 
* برای نمایش جهانی فیلم هم برنامه‌ای دارید؟
پخش جهانی فیلم در اختیار مؤسسه «الارض» است و آنها برای اکران‌های جهانی برنامه‌ریزی می‌کنند. البته  صهیونیست‌ها برای اکران نشدن «ابوزینب» سنگ‌اندازی‌هایی می‌کنند؛ اما امیدواریم شرایط بهتر شود. چندی پیش در یکی از سالن‌های بزرگ بغداد اکران خوبی داشتیم و مسئولان عراقی به همراه مردم فیلم را دیدند و استقبال خوبی شد. امیدواریم برنامه اکران در کشورهای مراکش و اردن هم انجام شود. اکنون در حال برنامه‌ریزی برای اکران فیلم در کشور ترکیه هم هستیم.

روزي یک سياستمدار معروف، درست هنگامی که از محل كارش خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد؛ روح او در بالا به دروازه‌های بهشت رسید و يك فرشته از او استقبال کرد.
فرشته گفت: «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلندپایه و مقامات رو دم دروازه‌های بهشت ملاقات می‌کنیم. به هر حال، شما هم درک می‌کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده‌ای نیست.»
سياستمدار گفت: «مشکلی نیست. شما منو راه بده، من خودم بقیه‌اش رو حل می‌کنم.»
فرشته گفت: «اما در نامه اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید.»
سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین... پایین... پایین... تا اینکه به جهنم رسیدند.
در آسانسور که باز شد، سياستمدار با منظره جالبی روبه‌رو شد. زمین چمن بسیار سرسبزی را دید که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل قرار داشت. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استقبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. شیطان هم در جمع آنها حاضر شد و شب لذت‌بخشی داشتند.
به سياستمدار آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. رأس بیست‌وچهار ساعت، فرشته به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سياستمدار با جمعی از افراد خوش‌خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت‌های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعاً نفهمید روز دوم هم چگونه گذشت، گرچه به خوبي روز اول نبود.بعد از پایان روز دوم، فرشته به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته است؟
سياستمدار گفت: «خب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم و بین بهشت و جهنم، جهنم را ترجیح می‌دهم.»بدون هیچ کلامی، فرشته او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد.
وقتی وارد جهنم شدند، این بار سياستمدار بیابانی خشک و بی‌آب و علف را دید، پر از آتش و سختی‌های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس‌های بسیار مندرس و کثیف بودند.
سياستمدار با تعجب به شیطان گفت: «انگار آن روز من اینجا منظره دیگری دیدم. آن سرسبزی‌ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه‌ای خوردیم! زمین گلف!»
شیطان با خنده پاسخ داد: «آن روز، روز انتخابات بود؛ اما امروز دیگه تو رأی داده‌ای...»

 علی صدوقی/ نمایش «زهیر» به کارگردانی عباس هادیان، یکی از آثار برگزیده جشنواره خمسه است که با حمایت انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس در پلاتوی نمایش روایت روی صحنه رفت. 
این نمایش، روایتی درباره مدافعان حرم است. حضور از جان گذشتگان برای دفاع از حرم، موضوع روز جامعه ماست که متأسفانه در فضای روشنفکری، از جمله رمان، سینما و تئاتر کمی مهجور و مظلوم مانده است. این در حالی است که ماجراهای مربوط به مدافعان حرم، مملو از حوادث و لحظات عاشقانه، عارفانه و انسانی است و هر گوشه از زندگی این رزمندگان، می‌تواند موضوع یک اثر هنری تأثیرگذار و زیبا شود.
نمایش «زهیر» هم به بخشی از زندگی رزمنده جوانی با همین نام می‌پردازد. متن نمایش قابلیت دراماتیک بالایی دارد و آن، ایجاد شک در انجام دادن یک فعل و رسیدن به یقین است. همه ما می‌دانیم که در مباحث فلسفی یک شک مقدس داریم و آن، شکی است که انسان را به یقین محکم‌تر می‌رساند. در واقع، موضوع شک که شخصیت زهیر با آن دست به گریبان است، محور درام نمایش است. 
زهیر با عزم رهسپار سوریه می‌شود؛ اما در ادامه دچار شک شده و دامنه آن با ظاهر شدن برادر، همسر و فرزندش گسترده‌تر می‌شود. لاجرم زهیر درباره کاری که انجام داده است و مکانی که در آن قرار دارد، از خود سؤالاتی می‌پرسد که در ابتدا برای آنها جوابی ندارد. به همین دلیل به تهران برمی‌گردد، اما با اعتراض همسرش روبه‌رو می‌شود؛ همسرش اعتقادات او را به چالش می‌کشد و این زمینه‌ای برای تحول زهیر می‌شود. در نهایت، او با ایمان و یقین کامل به سوریه برمی‌گردد.
مشکل نمایش این است که چالش ذهنی زهیر، پرسش‌ها و پاسخ‌های او به صورت واقعی، طبیعی و دراماتیک اتفاق نمی‌افتند. گرچه نمایش به خوبی مخاطب را با خود همراه می‌کند. همچنین، رفت‌وآمد به تخیل و ذهن و زمان‌های گذشته و حال به گونه‌ای صورت پذیرفته است که مخاطب را گیج می‌کند و نوعی آشفتگی مکانی و زمانی را موجب می‌‌شود. در اینجا حضور نویسنده دخل و تصرف او و تأثیرش در روند شخصیت‌ها و ایجاد شک و رسیدن به یقین و لاجرم تحول در زهیر بسیار معلوم و مشهود است. 
در هرحال در این نمایش شاهد اجرایی جسورانه  هستیم  که بخشی از مسائل و مشکلات و معضلات روز را درباره رزمندگان و اجحافی که احیاناً در حق آنان می‌شود، مطرح می‌کند که این البته جزء وظایف یک تئاتر سالم، پویا و ارزشی است و مسئولان ذی‌ربط نباید جلوی نگاه نقادانه این گونه نمایش‌ها را بگیرند؛ چرا که انتقادها سازنده و دلسوزانه‌اند. 
موضوع مدافعان حرم، از آن دسته موضوعاتی است که هر چه درباره آن نمایش اجرا شود، باز هم کم است. به همین دلیل مدیریت هنرهای نمایشی و نهادهای مسئول در این زمینه باید با حمایت‌های بیشتر راه را برای کارگردان‌های علاقه‌مند به این موضوع بازتر کنند.

 پروانه معصومی: مثل رهبر معظم انقلاب ساده‌زیست باشیم
«پروانه معصومی» بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون، طی یادداشتی از مردم خواست تا ساده‌زیستی رهبر معظم انقلاب اسلامی را الگوی زندگی خود قرار دهند. 
در بخش‌هایی از این یادداشت که در ستون زیر آسمان روزنامه همشهری در تاریخ 17/9/1395 به چاپ رسید، آمده است: «در روزگاری زندگی می‌کنیم که خیلی‌ها قدرت خرید یک کیلو گوشت را هم ندارند. زندگی سخت شده و بسیاری از مردم با سیلی صورت‌شان را سرخ نگه می‌دارند... در جامعه‌ای که نیازمند در آن فراوان است متأسفانه ریخت‌وپاش و اسراف هم به شکلی گسترده به چشم می‌خورد... با گسترش فرهنگ تجمل و ریخت‌وپاش از سادگی و اصالت گذشته فاصله گرفته‌ایم ... باید ساده‌زیستی را به عنوان رویه‌ای پسندیده در جامعه جا بیندازیم.
 یکی از الگوهای شاخص در این زمینه شیوه زیست مقام معظم رهبری است. ساده‌زیستی را از حضرت آقا یاد بگیریم. سلوک ایشان بهترین الگو برای پرهیز از تجمل‌گرایی و گرایش به زندگی ساده و سالم است.»

دختر شهید بابایی خاطرات همرزمان پدرش را به تصویر می کشد
دختر شهید بابایی در مجموعه مستند «دیدار در آشیانه» خاطرات همرزمان پدر را به تصویر می‌کشد. این مجموعه به زودی از شبکه امید پخش خواهد شد.
سلما بابایی، کارگردان و تهیه‌کننده این مجموعه گفت: «فیلم «دیدار در آشیانه» یک مجموعه مستند ترکیبی است که با محوریت نوجوان و خاطرات خلبانان دوران دفاع مقدس ساخته می‌شود.» وی افزود: «در قسمت‌های مختلف این مجموعه گروهی از نوجوانان در آشیانه هواپیماهای شکاری و بمب‌افکن و در کنار خلبانانی که در سال‌های دفاع مقدس هدایت آنها را برعهده داشته‌اند؛ قرار می‌گیرند و سؤالات خود را از ایشان می‌پرسند و از همین روست که رنگ و بوی پاسخ‌ها نیز کاملاً متناسب با ذهن نوجوان است.» کارگردان «دیدار در آشیانه» تأکید کرد: «فضای ایجاد شده بین خلبانان دفاع مقدس و نوجوانان امروز در میان مجموعه‌های تلویزیونی بی‌سابقه و به گونه‌ای‌ است که پیش‌بینی می‌کنیم ارتباط‌گیری رده سنی نوجوان با این برنامه بسیار موفقیت‌آمیز باشد.» وی گفت: «ضبط 26 قسمت این مجموعه به پایان رسیده است و هم اکنون در مرحله تدوین و صداگذاری است.»


خلق 22 پوستر 
علیه آمریکا
طراح گرافیک معاصر گفت: «زبان هنر می‌تواند چهره واقعی آمریکا را به تمام مردم جهان نشان دهد؛ بر همین اساس بنده در حال آماده‌سازی مجموعه پوستر ضدآمریکایی هستم.» 
احمد آقاقلی‌زاده در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس اظهار داشت: «تمام گرفتاری‌های بشر امروز و شیطنت اراذل و اوباش‌های ریز و درشت در عربستان، ترکیه، سرزمین‌های اشغالی قطر و دیگر کشورها زیر سر آمریکاست.»
وی درباره تکنیک این پوسترها گفت: «تاکنون 13 پوستر با تکنیک گرافیک دیجیتال طراحی شده است و امیدوارم تا 22 بهمن، این پوسترها را به 22 پوستر برسانم. ضمن اینکه نمایشگاهی از این آثار در حوزه هنری برگزار خواهد شد.»

کار کارگردان
 «یتیم‌خانه ایران» به طلاق رسید
کارگردان «یتیم‌خانه ایران» فیلمی اجتماعی درباره طلاق می‌سازد.
ابوالقاسم طالبی، پس از تولید سه‌گانه ضدانگلیسی خود، یعنی سریال «به کجا چنین شتابان» و دو فیلم «قلاده‌های طلا» و «یتیم‌خانه ایران» در فیلم آینده خود به موضوعی متفاوت خواهد پرداخت.
طالبی در گفت‌وگو با روزنامه کیهان، درباره فعالیت آینده خود گفت: «اگر عمر و سلامتی باشد، ان‌شاءالله با دعای صاحبدلان در حال تحقیق و پژوهش برای یک کار اجتماعی هستم.»
وی موضوع و عنوان فیلم آینده خود را «طلاق» معرفی کرد و چون هنوز مراحل تحقیق این فیلم تکمیل نشده، از توضیح بیشتر درباره آن خودداری کرد.


خانه سرود بسیج کشور
 گشایش می‌یابد
رئیس سازمان بسیج هنرمندان گفت: «در سومین جشنواره سرودهای حماسی بسیج و نغمه‌های انقلابی، اولین خانه سرود بسیج ایجاد شده و شب‌های موسیقی شیراز به اجرا درمی‌آید.»
غلامرضا منتظری اظهار کرد: «این جشنواره از 26 تا 29 آذر ماه مصادف با سالروز ولادت حضرت رسول گرامی اسلام(ص) برگزار می‌شود.» وی اجرای یک برنامه موسیقی از لبنان را از بخش‌های قابل توجه سومین دوره این جشنواره برشمرد و اضافه کرد: «ارائه موسیقی انقلابی از سوی هنرمندان پیشکسوت انقلابی مانند محمد گلریز و اسفندیار قره‌باغی و معرفی پدیده‌های موسیقی انقلابی جوان و همچنین اجرای یکی از چهره‌های ملی موسیقی در هر شب جشنواره از دیگر بخش‌های مورد تأکید است.»



مسجدی که منشأ ادبیات داستانی انقلاب است
آیین رونمایی از زندگینامه داستانی شهید حبیب غنی‌پور با عنوان «در زندگی حبیب» اثر کامران پارسی‌نژاد در خبرگزاری فارس برگزار شد.
یوسف قوجق، نویسنده‌ در این مراسم اظهار داشت: «اگر ادبیات داستانی پس از انقلاب بخواهد بررسی شود و نقش نویسندگان مسلمان هدف کنکاش قرار داده شود، نقش شهید حبیب و مسجد جوادالائمه(ع) بی‌بدیل است و نمی‌شود کسی بخواهد ادبیات را بررسی کند و به این جریان نپردازد.» کامران پارسی‌نژاد، نویسنده این کتاب هم گفت: «معتقدم سرمنشأ ادبیات داستانی پس از انقلاب مسجد جوادالائمه(ع) است، جا دارد از حبیب فیلم سینمایی ساخته شود. در حالی که این همه فیلم در حوزه ساخته شده، اما به این هنرمند بسیجی اشاره‌ای نکرده‌اند.»


پنج نوبت می‌نشینم با حبیبم، روبه‌رو
قصه دل می‌سرایم در حضورش، با وضو
با عطوفت او اجازت می‌دهد، این ذره را
ایستم، گاهی نشینم، بی‌تکلّف روبه‌رو
صبحدم از خواب برخیزم به میل و اشتیاق
می‌کنم آغاز، با مولای عالم، گفت‌وگو
ظهر می‌خوانم نماز عشق، با او متّصل
بی‌صدا، آرام می‌گویم حدیث خوبرو
عصر، همراه طبیعت، می‌کنم راز و نیاز
صادقانه، باخلوص مخلصان بی‌های و هو
مغرب از ره می‌رسد، پرواز دیگر می‌کنم
تا بیابم  رستگاری  در جهان، با نام او
در شب تاریک می‌جویم حقایق، در عشا
در پی لیلی چو مجنون عاشقم، در جست‌وجو
گاهگاهی نیز، توفیق تهجد می‌دهد
اندرون را می‌کند تطهیر گاهی، شست‌وشو
عبدالمجید فرائی
«دل می‌رود ز دستم صاحبدلان خدا را»
آن مرد از اداره، اخراج کرد ما را
بیکار و زار گشتم در اوج این گرانی
سوزاند ناله من هر قلب بینوا را
با هفت سر گرسنه، با جیب خالی از پول
حیران و لنگ‌لنگان، صد مرحبا گدا را
هر روز دست خالی، راهی شدم به منزل
تا دید همسرم، گفت: ای داد از این مدارا...
یارانه چند روزی تسکین دردمان شد
تا ته کشید پولش، نِق نِق شد آشکارا
گفتم به اهل خانه، صبر است چاره کار
«کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را»
گفتند: ای پدر جان! بیهوده سرخوشی تو
هرگز مباد رونق، این کسب‌وکار ما را
با خویش گفتم ای مرد! برجام هم هوا شد!
تا کی در انتظاری الطاف کدخدا را
دولت شده است پایان با وعده‌های خالی
«گر تو نمی‌پسندی، تغییر کن قضا را»

علی عرفانی(شاعرباشی)
دامن دامن شکوفه به پای تو 
ترانه ترانه نغمه به یاد تو
بغل بغل یاسمن به راه تو
شرر شرر ستاره ببارد به بام تو
فدک فدک هدیه به مام تو
ورق ورق بنویسم برای تو
نفس نفس زنم در هوای تو
چشم، فرش ره کنم به گام تو
دم به دم بگویم ثنای تو
کو به کو بجویم نشان تو
مو به مو نیوشم وصای تو
رو به رو خیره در نگاه تو
امان امان بخواهم از خدای تو
پا به پا بیایم کنار تو
وجب وجب ببویم ردای تو...
تا محقق شود خیال من؛
جمعه جمعه نشینم در انتظار تو
فرج فرج بخوانم برای تو...