عباس سلیمی نمین گفت: رأی مجلسین آمریکا به استمرار تحریم‌ها علیه ایران از منظری از خلأ قدرت در کاخ سفید در شرایط کنونی حکایت می‌کند؛ زیرا از یک سو دولتی به پایان عمر خود نزدیک می‌شود و دیگر پافشاری بر سیاست‌هایش و هزینه دادن برای آنها بی‌معناست، از سوی دیگر نیز رئیس‌جمهور منتخب در تدارک کوچ به کاخ سفید سخت گرفتار تطبیق شعارهای انتخاباتی با واقعیت‌هاست؛ از این رو به درستی اقدام ضد ایرانی دستگاه قانون‌گذاری آمریکا را باید یک رأی برزخی دانست.
 محمد رضا مرادی/ مردم بحرین از فوریه 2011 علیه دیکتاتوری آل‌خلیفه به خیابا‌ن‌ها آمدند و خواستار اصلاح نظام شدند. در حالی که مردم در مصر، یمن، تونس و دیگر کشورهای عربی خواستار انقلاب و ساقط کردن نظام حاکم بودند؛ اما انقلابیون بحرین بر روش مسالمت‌آمیز مبارزه با آل‌خلیفه تأکید کردند و خواستار اصلاحات بودند. اما واکنش آل‌خلیفه به این مشی مسالمت‌جویانه بسیار سخت بوده است. در ابتدا این رژیم شیخ‌عیسی قاسم از بزرگ‌ترین رهبران انقلاب بحرین را سلب تابعیت کرد و اکنون نیز حکم شیخ‌علی سلمان به 9 سال زندان را تأیید کرده است. 
هفته گذشته (22 آذر ماه) دادگاه آل‌خلیفه حکم حبس 9 ساله شیخ علی سلمان، دبیر کل جمعیت اسلامی و ملی ‌الوفاق، را تأیید کرد. شیخ‌علی سلمان در دسامبر 2014 (دی ماه 1393) پس از چند سخنرانی صلح‌آمیز که در آن اصلاحات سیاسی را خواستار بود، بازداشت شد. 
رژیم آل‌خلیفه اوایل تیرماه 1394 شیخ‌علی سلمان، دبیرکل جمعیت الوفاق بحرین را به‌ اتهام آنچه اهانت به وزارت کشور بحرین و تحریک مردم این کشور برای قانون‌شکنی و تغییر نظام حاکم عنوان شد، به چهار سال زندان محکوم کرد
. سپس دادگاه تجدید نظر بحرین این حکم را برای شیخ‌علی سلمان به حکم 9 سال زندان تبدیل کرد و در نهایت دیوان‌ عالی این کشور این حکم را نقض کرد.
 اما سرانجام وی به 9 سال زندان محکوم شد. شیخ‌علی سلمان، دبیرکل گروه اصلی سیاسی مخالف با رژیم حاکم بحرین که در دهه 1990 از این کشور تبعید شده بود، در سال 2001 به کشور خود بازگشت. وی در جایگاه رهبر الوفاق در جریان اعتراضات سال 2011 در بحرین نقشی فعال داشت و به رهبری حرکت‌های اصلاح‌طلبانه در این کشور ادامه داد.
گروه‌های حامی حقوق بشر از دادگاه استیناف رژیم بحرین به دلیل تأیید حکم زندان شیخ‌علی سلمان، روحانی برجستۀ شیعه و رهبر مخالفان این کشور، انتقاد کردند.
 همچنین «بنیاد حقوق بشر و دموکراسی در بحرین» نیز از محکومیت شیخ‌علی سلمان به زندان به‌شدت انتقاد کرده است، این در حالی است که وزارت دادگستری بحرین در تاریخ 25 خرداد 1395 فعالیت الوفاق را به حالت تعلیق درآورد؛ پس از آن دادگاه عالی بحرین در تاریخ 27 تیر، بزرگ‌ترین گروه شیعۀ مخالف رژیم آل‌خلیفه را منحل و دستور مصادرۀ اموال او را صادر کرد.
تأیید حکم شیخ‌علی سلمان آنچنان با اصول اولیه حقوق بشر در تضاد بوده است که حتی برخی از نهادهای غربی که حامی آل‌خلیفه هستند نیز زبان به انتقاد گشوده‌اند. در واقع، نقض حقوق بشر در بحرین آنچنان شدت گرفته است که حتی روحانی 51 ساله این کشور که تنها خواستار اصلاحات است نیز محکوم می‌شود. البته نباید فراموش کرد که حمایت کشورهای غربی از آل‌خلیفه در این امر بسیار مؤثر بوده است.
 در این زمینه انگلیس بسیار تأثیرگذار بوده است و سفر اخیر «ترزا می» نخست‌وزیر انگلیس به بحرین و اعلام حمایت وی از مرتجعان عرب سبب شده است تا بحرین خود را در حصار امن کشورهای مدعی حقوق بشر بداند و با اتکا به این امر هرگونه انتقاد و صدای مخالفی را سرکوب کند. انگلیس با فروش سلاح‌های مدرن به آل‌خلیفه و آموزش نیروهای پلیس و تعلیم آخرین روش‌های شکنجه و بازجویی به مأموران بحرینی در سرکوب انقلاب بحرین بسیار مؤثر بوده است. می‌توان گفت، انگلیس نقش ژاندارم را برای بحرین ایفا می‌کند.
البته، برخورد شدید آل‌خلیفه با شیخ‌عیسی قاسم و شیخ‌علی سلمان که مشی مسالمت‌جویانه برای مبارزه خود انتخاب کرده بودند در آینده می‌تواند سبب تغییر طرز تفکر انقلابیون بحرین شود و به جای تداوم این مشی، به روش‌های سخت‌تری روی بیاورند. 
محکومیت دو رهبر اصلی انقلاب مسالمت‌جویانه بحرین اوج حماقت آل‌خلیفه است؛ چرا که این دو رهبر در مهار خشم مردم این کشور نقش اصلی را ایفا کردند. 

   حسین عبداللهی‌فر/ یکی از آفت‌های انتخابات این است که برخی از سیاسیون و تحلیلگران همه چیز را با عینک سیاسی و جناحی دیده یا تحت پوشش آن به وارونه‌سازی واقعیت‌ها می‌پردازند. یکی از نمونه‌های بارز و البته عجیب ترجیح منافع حزبی و گروهی بر منافع و مصالح ملی را می‌توان در بحث نقض برجام مشاهده کرد که مورد تأیید رهبر معظم انقلاب، رئیس‌جمهور، شورای عالی امنیت ملی، بیشتر نمایندگان مجلس از هر دو جناح و... واقع شده است. علت این امر واضح است؛ چراکه اساساًً پرونده هسته‌ای، تحریم‌های غرب، مذاکره با گروه ۱+۵، برجام و مسائل مربوط به آن موضوعی ملی و حتی فراملی است و اکنون که برجام از سوی آمریکا نقض شده، هرگونه برخورد دوگانه و جناحی با آن سبب سوءاستفاده دشمنان و لطمه به منافع ملی می‌‌شود.
در چنین شرایطی روزنامه «شرق» در سرمقاله‌ای با عنوان «باطل‌السحر ٩٦» می‌نویسد: «اگر رسانه‌های مخالف دولت، برجام را شکست‌خورده می‌خوانند و بر بدعهدی آمریکا تأکید دارند، گذشته از واقعیت‌های موجود، هدفی سیاسی را دنبال می‌کنند. مخالفان دولت، افکار عمومی را نشانه رفته‌اند تا با بسترسازی و دست‌کاری آن نامزد مورد تأییدشان را بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشانند.»
سردبیر «شرق» در حالی این نتیجه‌گیری را در سطور پایانی این نوشتار درج می‌کند که پیش از آن به رقابت گذشته قالیباف با روحانی در سال 92  اشاره کرده و با این ادعا که در شرایط کنونی دو نهاد روحانیت و نظامیان به شخصی نظامی روی آورده‌اند، می‌نویسد: «مذاکرات هسته‌ای به پایان رسیده و کارکردهای تبلیغاتی خود را از دست داده است. اينك باور آنان، اين است که هر خلف‌ وعده‌ای از سوی آمریکا به ضرر روحانی تمام می‌شود و به جناح مخالف این امکان را می‌دهد تا برای رسیدن به هدف خود افکار عمومی را به سمت‌وسوی دلخواهش سوق دهد و آن را رمزگشایی، کدگذاری مجدد و حتي دست‌کاری کند. بی‌تردید این کار برای جناح‌هایی که در دولتِ مستقر نقشی ندارند و منتقد شرایط موجودند، سهل‌تر است.»
حال سؤال این است که چرا تخریب قالیباف آنقدر برای اصلاح‌طلبان اهمیت یافته که برای رسیدن به این مقصود حاضرند منافع جناحی را بر منافع ملی ترجیح دهند؟ در پاسخ به این پرسش چند نکته مطرح می‌شود؛
۱ـ شرایط نامناسب برای تکرار دوقطبی روحانی و قالیباف و احتمال تغییر رویکرد مردم از سیاست تعامل‌گرایی به سیاست مقاوم‌سازی درونی کشور؛ این مفهوم به صراحت در سرمقاله «شرق» آمده است و تصریح دارد معلوم نیست اتفاق سال 92 در 96 هم میان قالیباف و روحانی رخ دهد. به ویژه آنکه در این هفته روزنامه «آرمان» از ائتلاف احتمالی قالیباف، جلیلی و ضرغامی خبر داد.
۲ـ مقابله با بستر اجتماعی پیروزی چهره‌های مقاومت‌گرا؛ اصلاح‌طلبان تلاش دارند شرایط دوره ترامپ را محصول ذهن رقبای روحانی قلمداد کنند. چنانچه سردبیر «شرق» می‌نویسد: «اگر می‌توان افکار عمومی را به سمت هراس از جنگ پیش برد، چرا اینک نتوان آن را به سمت مدیری تکنوکرات و نظامی سوق داد که در صورتِ شکست مذاکرات هسته‌ای، اتوریته نظامی‌‌اش را به‌کار گیرد. آن ‌هم در وضعیتی که با درهم‌تنیدگی و وفاق نهادهای مقابل مواجهیم. شوق‌زدگی‌ جناح‌های مخالفِ دولت از روی ‌کار آمدن ترامپ از همین جا نشئت می‌گیرد.»
۳ـ دامن زدن به دو قطبی‌های اقتصادمحور و اقتدارگرا؛ آنها تلاش می‌کنند رقبای خود را افرادی موشک‌مدار به جای مردم‌دار معرفی کنند که به فکر مشکلات مردم نیستند.
۴ـ کاهش اختلافات درونی اصلاحات و اعتدال و تلاش برای مقابله با طرح «عبور از روحانی» از سوی اصلاح‌طلبانی که خطر اصولگرایان را جدی ندانسته و درصدد رقابت با روحانی هستند. در این‌باره روزنامه  «اعتماد» در تیتر نخست خود با عنوان «چرا روحانی» می‌نویسد: «تندروها و ذي‌نفع‌هاي بازدارنده هر آنچه در توان دارند براي زمين زدن دولت اعتدال به ميدان آورده‌اند و براي عبور از بحران‌هاي پيش روي دولت و جلوگيري از بازگشت به فضاي پيشا ٩٢ يك اقدام و كنش اساسي حس مي‌شود، هماني كه اين روزها اصلاح‌طلبان يكپارچه و به‌طور خلاصه از آن سخن مي‌گويند: حمايت تمام‌قد از روحاني.»

 حسن خدادی/  پروژه 2020 در سه مقطع 10 ساله 78، 88 و 98 پروژه‌ای 30 ساله است که بر ريل‌گذاري در حوزه‌هاي سياسي، امنيتي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ایران به منظور براندازی تأکيد دارد. در هر کشوري وقتي حاکمیت سياسي تغيير مي‌کند که چهار نظام مشتمل بر:
 ۱ـ نظام سياسي، ۲ـ نظام اقتصادي، ۳ـ نظام فرهنگي و ۴ـ نظام اجتماعي با هم سقوط کرده و دگرگون شود؛ بنابراین به منظور براندازی باید براي نابودی اين چهار نظام برنامه‌ريزي کرد.
امام خامنه‌اي(مدظله‌العالی) در آذرماه سال ۱۳۶۸ (حدود شش ماه پس از قبول مسئوليت ولايت امري مسلمين) از اين پروژه پرده برداشته و فرمودند: «عالي‌ترين و متمايزترين دستگاه‌هاي فکري در اختيار استکبار است، اينها از 15 يا 20 سال قبل براي مسائل بلندمدت سرمايه‌داري، فکر و طراحي مي‌کنند و نقشه مي‌ريزند تا در آينده، دقيقاً بيست سال ديگر از آن جواب بگيرند.»
جان کری، وزیر خارجه آمریکا در اين‌باره توضيح مي‌دهد: «گذشت 15 سال مي‌تواند تغييرات زيادي در ايران ايجاد كند... باور من اين است كه در 15 سال، در يك كشور اتفاقاتي مي‌افتد. اگر به ايران امروز نگاه كنيد، مي‌بينيد كه كشوري با مردم تحصیلکرده دارد و واقعيت اين است كه اين جوانان كه 25‌ درصد آنان بيكار هستند، آينده مي‌خواهند. دوستان من كه به تهران رفته‌اند، گفته‌اند جوانان به دنبال گوشي‌هاي هوشمند هستند و مي‌خواهند بخشي از جهان باشند. من نمي‌دانم تا 15 سال ديگر چه اتفاقي مي‌افتد، جز اينكه مي‌دانم اتفاقات زيادي روي مي‌دهد. مسئله اينجاست كه شما نمي‌توانيد تغيير را خلق كنيد؛ بلكه بايد احتمالات را بيازماييد. ...»
در این نوشتار به دنبال تبیین چگونگی نفوذ اجتماعی و فرهنگی و بالتبع فروپاشی نظام‌های اجتماعی و فرهنگی هستیم. 
نفوذ براندازانه اجتماعی نظام از طریق «هنر حضور»
در الگوی قدیمی وقوع انقلابات (انقلابات کلاسیک) می‌توان به دو شاخصه اصلی توجه کرد: اول اینکه تمام انقلابات کلاسیک مانند انقلاب اسلامی ایران، انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه و... کنش حاکمیت و شهروندان برای مقابله با هم «خشونت‌آمیز» بوده است. به عبارتی، در این الگو مردمی که تا روز پیش از اعتراضات با فاصله از سیاست زندگی می‌کردند، به ناگاه در صحنه حاضر می‌شوند و با انجام اعمال خشونت‌آمیز به مقابله با رژیم مستقر می‌پردازند. در مقابل حاکمیت هم که در گذشته به دنبال حفظ آرامش و امنیت بود، هم اکنون به منظور مهار و سرکوب اعتراضات مردمی دست به کنش خشونت‌آمیز می‌زند؛ مانند کشتار 17 شهریور سال 57  در ایران.(تضاد آشکار و خشونت‌آمیز) 
دومین ویژگی انقلابات کلاسیک، «تصرف نهادهای کلان قدرت» از سوی مردم و تلاش حاکمیت برای «حفظ نهادهای کلان قدرت» بوده است. مردم در انقلابات کلاسیک برای سرنگونی رژیم مستقر، نهادهای کلان قدرت رژیم مانند پادگان‌های ارتش، ژاندارمری‌ها، ساختمان تلویزیون و رادیو، ساختمان سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی، زندان‌ها و... را تصرف می‌کردند و در مقابل تمام تلاش حاکمیت نیز، حفظ این نهادها بود (برخورد آنتاگونیستی). 
اما در نوع جدید انقلابات و حرکت‌های نفوذی که غرب به ویژه در قبال جمهوری اسلامی ایران به کار می‌گیرد، می‌توان به «نفوذ براندازانه اجتماعی و فرهنگی» اشاره کرد. در این نوع انقلاب‌ها شاهد دو راهبرد کاملاً متباین با انقلاب‌های کلاسیک هستیم؛ این گونه که حرکت‌ها و اعتراضات مردمی به صورت مسالمت‌آمیز و به بیانی بهتر «خشونت پرهیز» طراحی می‌شود و به جای «تصرف نهادهای کلان قدرت»، مردم به «تصرف نهادهای ریز قدرت» یا همان «شیوه سبک زندگی مغایر با شیوه سبک زندگی مورد تأیید نظام» هدایت می‌شوند که در مقاله شماره بعدی به تشریح کامل این دو راهبرد 
می‌پردازیم. 


استراتژی عارف
محمدرضا عارف گفت: «پیشنهاد شخصی بنده برای فهرست انتخابات شوراها این است که حداقل ۳۰ درصد در اختیار زنان شایسته قرار گیرد و حداقل ۳۰ درصد فهرست هم سهمیه جوانان شایسته باشد.» وی درباره انتخابات ریاست‌جمهوری هم گفت: «بی‌شک، جریان اصلاحات در انتخابات ریاست‌جمهوری که در اردیبهشت 96 برگزار می‌شود، به کاندیدای واحد خواهد رسید.»

باهنر هنوز قانع نشده !
نایب‌رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری گفت: «جبهه پیروان هنوز برای معرفی مصداق نهایی خود ورود پیدا نکرده است؛ اما چنانچه گردهمایی اصولگرایان تشکیل شود و نظر جمع بر این باشد که تشکل‌ها فرد مورد نظر خود را معرفی کنند، ما نیز زیر چتر ائتلاف حرکت می‌کنیم و به اجماع می‌رسیم.» کوهکن تأکید کرد: «ما به دنبال فردی هستیم که بر مسائل اساسی و کلان کشور شناخت و تسلط لازم را داشته باشد و بنابراین تأکید جبهه پیروان بر روی آقای باهنر است که به صحنه بیاید، هرچند او هنوز قانع نشده است و فعلاًً موافق کاندیداتوری در انتخابات نیست؛ اما تلاش‌ها برای اقناع آقای باهنر به منظور کاندیداتوری ادامه دارد.»

توصیه به رئیس‌جمهور
«تقی آزاد ارمکی» از جامعه‌شناسان اصلاح‌طلب به تازگی در مصاحبه‌ای به رئیس‌جمهور توصیه کرده است: «روحانی باید به ناکامی‌های خود در طول چند سال اخیر اعتراف کند تا مورد پذیرش مردم قرار بگیرد.»

قحط‌الرجال؟!
پایگاه اصلاح‌طلب «نامه‌نیوز» در تحلیلی نوشته است: «می‌‎توان گفت اصولگرایان برای انتخابات ریاست‌جمهوری دوازدهم با قحط‌الرجال به معنی «رجل واجد قابلیت رأی‌آوری» روبه‌رو هستند. به نظر می‌رسد، محافظه‌کاران با توجه به تجربه تاریخی که دارند، باید دور انتخابات ریاست‌جمهوری را خط قرمز بکشند و بیشتر حواس خود را به شورای شهر جمع کنند.»

خط‌های همیشه قرمز
معاون اول قوه ‌قضائیه با اشاره به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آینده، تصریح‌ کرد: «با نزدیک‌تر شدن به انتخابات، طبیعی است که شرایط حساس‌تر می‌شود، بنابراین نیازمند تلاش هر چه بیشتر در راستای انجام وظایف هستیم؛ چه آنکه عده‌ای به غلط این تصور را دارند که به دلیل حساسیت شرایط انتخابات می‌توانند از خط قرمزها عبور کنند و ضمن هنجارشکنی، ارزش‌ها را زیر پا بگذارند؛ در حالی که این تصوری غلط و فکری واهی است.»
محسنی اژه‌ای خاطرنشان‌ کرد: «دشمن سعی می‌کند برخی نهادهای مؤثر مانند بسیج، سپاه، شورای نگهبان و دستگاه ‌قضایی را تحت فشار بگذارد و در کارکرد آنها اخلال ایجاد کند؛ اما دشمنان باید بدانند که مسئولان، هوشیار و مردم، بابصیرت هستند و هرگز اجازه تحقق توهمات آنها را نخواهند داد و تحت‌تأثیر شانتاژهای سیاسی قرار نخواهند گرفت.»

جهل‌الرجال
امیر محبیان با دشوار دانستن ائتلاف اصولگرایان گفت: «وحدت اصولگرايان را «محتمل، ولی دشوار» می‌دانم؛ زيرا متأسفانه بعضی از تشكل‌های اصولگرا حيات و قدرت خود را در آن يافته‌اند كه مخالفت كرده و سپس برای قرار گرفتن در چارچوب، طلب سهم و امتياز ويژه كنند. اميدوارم در اين نوبت، جريان اصولگرا با خودداری از دادن باج به اين جريان‌ها، طغيان‌پروری را نهادينه نكرده و ارزش‌محوری از جمله «تبعيت از تصميم جمعی» را نهادينه كند.» وی افزود: «ما اگر خود را به همين چهره‌ها و فقط تهران محدود کنیم، قطعاً ضرر خواهيم كرد. اين همان چيزی است كه به آن «جهل‌الرجال» می‌گويم؛ یعنی نشناختن ظرفيت و نيروی انسانی موجود. راه برطرف شدن آن هم اين است كه سازوكار تشكيلاتی اصولگرايان از وضع سنتی فعلی به ساختار جديد، يعنی مجلس ملی و سراسری اصولگرايان تغيير كند.»

آدرس اشتباه غرب به خانواده‌ها!
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: «دشمنان در شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای راه‌حل‌ مشکلات را مدرنیته‌شدن و استقبال از فرهنگ و سبک زندگی غربی معرفی می‌کنند.»
به گزارش خبرنگار صبح‌صادق، حسن رحیم‌پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در همایش بصیرت‌افزایی خانواده‌های کارکنان نیروی زمینی سپاه با بیان اینکه دشمنان در شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای آدرس اشتباه به خانواده‌ها می‌دهند، افزود: «همین اواخر دیدم که در شبکه‌های مجازی و ماهواره‌ای، دشمنان با حربه مقایسه زن قبل و بعد از اسلام ده‌ها دروغ و افترا به بدنه اسلام ناب می‌بندند. دنبال این هستند که به جوامع بگویند پس از تولد اسلام حرمسراها توسعه پیدا کرده و موضوع تعدد زوجین به یک شکوفایی رسیده است. مثلاً با این حربه وارد شدند که ایرانیان پیش از اسلام (ساسانیان و هخامنشیان) بزرگ‌ترین حرم‌سراها را در اختیار داشتند، در صورتی که ما می‌بینیم اسلام آمد و فرهنگ حرمسرا را در هم شکست؛ چرا که برای ازدواج حد و حدود تعیین کرده و این نشان از فرهنگ‌سازی عدالت اجتماعی، اخلاقی، عاطفی و احساسی دارد.» وی تأکید کرد: «اسلام مانع زن‌بارگی شد؛ ازدواج موقت هم حکم پله‌های اضطراری را دارد که باید به ویژه در آن اخلاق و عدالت رعایت شود.

ایران اسلامی در اوج قدرت است
دکتر ابراهیم فیاض با ابراز نارضایتی از دستگاه دیپلماسی ایران اظهار داشت: «امروز ایران اسلامی در اوج قدرت است؛ البته همین‌قدر که در اوج قدرت است و در همه عرصه‌ها توسعه یافته است.»
 این استاد حوزه و دانشگاه  توضیح داد: «امروز روسیه در عرصه قدرت دوشادوش ما در حال حرکت است و یک قدرت جهانی هستیم که در سطح دیپلماسی با ما حرف می‌زنند. مشکل کنونی کشور ما عقب‌ماندگی برخی سیاست‌مدارانی است که از این ظرفیت و فرصت به وجود آمده استفاده نمی‌کنند.»
 وی با اشاره به برجام بیان کرد: اگر دولت یازدهم واقعیت‌ها را می‌دید و به‌ جای برجام به فکر آینده اقتصاد ایران بود و منطقی عمل می‌کرد تا حالا هواپیما ساخته بود.» فیاض بیان داشت: «در ابتدای انقلاب اسلامی و جنگ، سطح ما با آن موقعیت و امکاناتی که داشتیم بسیار ابتدایی بود، اما امروز شما با این شرایط و امکانات باید خودتان را برای یک جریان و حضور جدی جهانی آماده کنید؛ چرا که تمام ساختارهای دانشی، اقتصادی و سیاسی جهان در حال فروپاشی است.» وی افزود: «آمریکا نیز عمر چندانی نخواهد داشت. این ادعا براساس کارشناسی‌های صورت گرفته است و آزادی حلب یکی از نمونه‌های آن بود.»

جنگ از دستور کار آمریکایی‌ها خارج شده است
فرمانده نیروی دریایی سپاه گفت: «باید کوشش خود را در راه پیشرفت علمی مضاعف کنیم، باید با توجه به نیازمندی‌ها و توانمندی‌های‌مان به سرعت پیش برویم.» 
سردار علی فدوی به مناسبت هفته پژوهش در جمع پاسداران نیروی دریایی سپاه گفت: «ما در نوک پیکان مبارزه با استکبار هستیم، آنها برای مقابله با ما با تمام توان وارد میدان خواهند شد و ما باید ایرانی مقتدر و مستقل داشته باشیم و سهم نیروی دریایی سپاه نیز اقتدار در حوزه تولید علم بومی و اهتمام به امر پژوهش است.» وی با تأکید بر اهتمام ویژه این نیرو به دانش و پژوهش گفت: «ما باید بدون تعصب، از دانش همه استفاده کنیم حتی از دانش دشمن، اما در نهایت باید به دانش بومی خود متکی باشیم؛ دانشی که به واسطه آن نیروی دریایی سپاه توانست امنیت خلیج‌فارس را تأمین کند و قدرت دریایی ما را در منطقه افزایش دهد.»
سردار فدوی خاطرنشان کرد: «ما با تکیه به دانش خود توانسته‌ایم استکبار جهانی را در این منطقه به چالش بکشیم و به دلیل قدرت بازدارندگی نیروی دریایی سپاه جنگ از دستور کار آمریکا  در خلیج فارس خارج شده است و عقبه آن مدیون دانش بومی صنعت دفاعی ماست و این دانش بومی بر اثر تحقیق و پژوهش به دست آمده است.»

عدم التزام به قانون در حمایت از کالای داخلی
چندی پیش شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران از امضای قرارداد ساخت 8 فروند کشتی با کره‌ای‌ها خبر داد، این در حالی بود که مدیرعامل بزرگ‌ترین مجتمع کشتی‌سازی و صنایع فراساحل کشور می‌گوید که توان و ظرفیت‌های عظیم صنعت کشتی‌سازی کشور بر زمین مانده و کارفرمایان داخلی، پروژه‌های داخلی را بدون توجه به توان داخلی به خارجی‌ها واگذار می‌کنند!
 سیامک صمیمی که زمانی در سازمان مدیریت خود نویسنده آیین‌نامه و مقام ناظر قانون حداکثر استفاده از توان داخل بوده است، در این باره می‌گوید: اقدام شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران با توجه به اینکه مجوز شورای اقتصاد برای واگذاری کار به شرکت خارجی اخذ نشده است، قطعاً برخلاف قانون حداکثری و عدم التزام به قانون است.» وی گفت: «من نمی‌گویم رانت، اما می‌گویم لذتی که در خرید خارجی هست در خرید داخلی نیست، حداقل آن یک سفر خارجی است، البته مسئولان برای حصول نتیجه کوتاه‌ترین راه را انتخاب می‌کنند. آنها می‌گویند که ما مسئول صنعتی شدن کشور نیستیم؛ بلکه باید در حوزه خودمان پاسخگو باشیم و بهترین عملکرد را ارائه دهیم. ما هیچ وقت حریف شرکت ملی نفت‌کش نشدیم که یک نفت‌کش از شرکت داخلی بخرند.» صمیمی در پایان گفت: «تکیه و اعتماد بر توان داخلی در صنعت برق، فولاد و سیمان صورت گرفته، اما در بخش نفت هیچ‌گاه این اتفاق نیفتاده است. در بخش نفت اکثر تجهیزات خارجی است.»

  دکتر یدالله جوانی/ آزاد شدن حلب از اسارت گروه‌های تکفیری، آزادسازی یک شهر از اشغال نیست؛ بلکه پیروزی یک جبهه و تفکر، بر جبهه و تفکر دیگری است. با آزاد شدن حلب، یک جبهه با تفکر دینی و مردم‌محور، بر جبهه‌ای دیگر با تفکر مادی، التقاطی و تجهیزات‌محور پیروز شد. 
آزادسازی حلب، برای مستضعفین در منطقه و جهان یک پیروزی راهبردی و برای مستکبرین یک شکست راهبردی قلمداد می‌شود. بنابراین، پیروزی محور مقاومت در حلب، یک نقطه عطف نه تنها در تحولات منطقه، بلکه در تحولات جهانی خواهد بود. پیروزی ارتش و نیروهای مردمی سوریه به همراه متحدان‌شان در حلب، نه تنها معادلات صحنه نبرد در سوریه، بلکه معادلات دیگر صحنه‌های نبرد در منطقه، مانند عراق، یمن، بحرین و افغانستان را نیز تغییر خواهد داد. آزادی حلب، شبیه آزادی خرمشهر در جنگ تحمیلی، نتایج و پیامدهای راهبردی برای طرف‌های درگیر دارد. در جنگ تحمیلی، یک طرف ارتش بعث عراق به نیابت از تمامی قدرت‌های شیطانی و مستکبرین عالم قرار داشت و در طرف دیگر ملت مؤمن و انقلابی ایران بود. جبهه مستکبرین در جنگ علیه ایران با جلو انداختن صدام و اشغال بخش‌هایی از سرزمین ایران و از جمله خرمشهر، هرگز تصور شکست و از دست دادن خرمشهر را نمی‌کردند؛ امّا برخلاف این تصورات، خرمشهر آزاد شد و روند جنگ به نفع ملت ایران تغییر کرد. 
جنگ هشت ساله با اهداف راهبردی، چون شکست انقلاب اسلامی، فروریختن جمهوری اسلامی و تجزیه ایران، به ملت ایران و نظام نوپای اسلامی تحمیل شد؛ امّا با شکست جبهه متجاوزین در عملیات الی‌بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر طی این عملیات به دست رزمندگان اسلام، ملت ایران نشان داد از ظرفیت‌ها و قابلیت‌های بالا برای تبدیل جنگ تحمیلی به یک دفاع مقدس پیروزمندانه برخوردار است. داستان آزاد شدن حلب به دست نیروهای محور مقاومت، شباهت بسیاری با جنگ تحمیلی و آزادی خرمشهر دارد. جنگ تحمیلی با هدف شکست انقلاب اسلامی آغاز شد و بحران‌آفرینی در سوریه با هدف شکست بیداری اسلامی در منطقه پدید آمد. جنگ تحمیلی با لشکرکشی ارتش بعث عراق به ایران، شکلی از جنگ‌های نیابتی بود و بحران‌آفرینی، اشغال، قتل و خشونت از سوی گروه‌های تکفیری و تروریستی در سوریه و عراق، گونه‌ای دیگر از جنگ‌های نیابتی است. در این جنگ نیابتی، همان کسانی در پشت صحنه قرار دارند که در جنگ جهانی تحمیل شده به ملت ایران، پشت سر صدام‌حسین معدوم قرار داشتند. امروز هیچ‌ شک و تردیدی وجود ندارد و تمامی اسناد از آن حکایت دارد که تمامی این گروه‌های تکفیری و تروریستی فعال در سال‌های اخیر در منطقه و به ویژه در صحنه سوریه، به دست آمریکایی‌ها، اروپایی‌ها، صهیونیست‌ها و دولت‌های فاسد، مستبد و وابسته در منطقه، همانند آل‌سعود سازمان یافته و تجهیز شدند. شبکه استکبار به سرکردگی آمریکا در این جنگ نیابتی، اهداف راهبردی، چون نابود کردن محور مقاومت و جریان بیداری اسلامی و تضعیف موقعیت منطقه‌ای جمهوری اسلامی را دنبال می‌کرد. مؤسسان تروریست‌ها و گروه‌های آدم‌کش در منطقه، با هدف راه انداختن جنگ‌های مذهبی و فرقه‌ای در جهان اسلام و به ویژه منطقه غرب آسیا، به دنبال احیای سلطة خود بر این منطقه بودند. سلطه آمریکا با پدید آمدن انقلاب اسلامی و شکل‌گیری محور مقاومت و جریان بیداری اسلامی، به صورت جدی به چالش کشیده شد. آمریکایی‌ها با طرح نظم نوین جهانی پس از فروپاشی بلوک شرق، هدف سلطه بر جهان و به دست‌گیری رهبری جهان و مدیریت بین‌المللی را در اولویت خود قرار دادند.
 سردمداران رژیم مستکبر آمریکا بر اساس بررسی‌های راهبردی کارشناسی، به این جمع‌بندی رسیده بودند که برای سلطه بر جهان، باید ابتدا بر غرب آسیا(خاورمیانه) به یک سلطه کاملاً انحصاری دست یافته و از طریق تسلط بر این منطقه راهبردی با در اختیار داشتن بخش اعظم انرژی جهان، رهبری خود را بر دیگران اعمال کنند. آمریکایی‌ها احیای سلطه خود بر ایران را، شرط لازم و ضروری سلطه بر خاورمیانه می‌دانند. این برآورد از سوی آمریکایی‌ها، در حالی بود که جمهوری اسلامی به منزله یک کشور انقلابی ضد استکباری، موفق به تشکیل جبهه مقاومت در منطقه و پدیدارساختن جریان بیداری اسلامی شده بود. نفوذ روزافزون جمهوری اسلامی در منطقه با قدرت‌یابی محور مقاومت و تقویت جریان بیداری اسلامی، غرب و آمریکایی‌ها را به شدت نگران کردند؛ از این رو درصدد برآمدند به این نفوذ پایان داده، ترتیبات جدید امنیتی و منطقه‌ای را در راستای اهداف راهبردی خود، ابتدا با سیاست دخالت مستقیم و لشکرکشی به منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم و سپس با سیاست جنگ‌های نیابتی از طریق گروه‌های تکفیری پدید آورند. ساقط کردن دولت بشار اسد در سوریه، تضعیف، خلع سلاح و نابود کردن حزب‌الله در لبنان، تضعیف گروه‌های مقاومت فلسطینی و ساقط‌ کردن دولت مردمی عراق، بخشی از اهداف جنگ‌های نیابتی برای تضعیف موقعیت‌ منطقه‌ای ایران و سلطه بر منطقه بود. آمریکایی‌ها با چنین اهداف بلند منطقه‌ای در راستای هدف به دست‌گیری رهبری جهان، حاضر شدند طی چند سال گذشته، به اعتراف آقای ترامپ، شش تریلیون دلار در جنگ‌های غرب آسیا هزینه کنند. بحران‌آفرینی در سوریه با ابزار گروه‌های تکفیری از حدود شش سال گذشته، نقطه شروع پیاده‌سازی جنگ‌های نیابتی بود. غرب با محوریت آمریکا و به کمک دولت‌های فاسد و وابسته در منطقه، مانند آل‌سعود، تقویت تفکر انحرافی تکفیر را با ماهیت تفرقه‌افکنانه در جهان اسلام برای مقابله با تفکر دینی و انقلابی وحدت‌آفرین جمهوری اسلامی در جهان اسلام ‌مورد توجه قرار داد. این تفکر انحرافی به کمک فتاوای علمای وهابی و دلارهای نفتی عربستان و قطر، با اعلام سرزمین سوریه به عنوان «ارض جهاد» موفق شد با سرازیر کردن مزدوران و فریب‌خوردگان بی‌بصیرت به این سرزمین، بخش‌هایی از سوریه و از جمله پایتخت اقتصادی این کشور، یعنی «حلب» را تصرف و اشغال کند. مختصات شهر حلب از جهات مختلف، این شهر را به عامل تعیین سرنوشت آینده سوریه و منطقه تبدیل کرد. بر همین اساس، از یک سو دولت سوریه به همراه متحدانش بر روی آزادسازی حلب متمرکز شدند و از سوی دیگر، گروه‌های تروریستی با کمک همه‌جانبه حامیان خود، حفظ حلب و تداوم اشغال را به مثابه تنها راه رسیدن به اهداف خود مورد توجه قرار دادند. اکنون پس از چهار سال‌ونیم، حلب از چنگال گروه‌های تکفیری رهایی‌ یافته است. بنابراین، آزادی حلب، پیروزی ارتش سوریه بر یک گروه تروریستی نیست؛ بلکه این آزادی نشان از پیروزی جبهه انقلاب اسلامی و جریان مقاومت و بیداری اسلامی بر جبهه مستکبرین و جریان گروه‌های تکفیری دارد و آثار راهبردی این پیروزی به مرور زمان آشکار خواهد شد.