حاجآقا نورالله اصفهاني (مهدي) فرزند شيخ محمدباقر نجفي و نوه دختري سيدصدرالدين عاملي در سال 1278 ق در اصفهان ديده به جهان گشود. وي پس از آموختن مقدمات علوم ديني، راهي عتبات عاليات شد و تا سال 1304 ق به تحصيل در آنجا ادامه داد و از محضر بزرگاني، چون آيتالله ميرزا حبيبالله رشتي و آيتالله ميرزا حسن شيرازي استفاده کرد و پس از رسیدن به درجه اجتهاد به اصفهان بازگشت. در سال 1307 ق به همراه برادرش آقانجفي به قلع و قمع بابيها اقدام کرد که موجب تبعيد آن دو به تهران شد. وي همچنين در جريان قيام تنباکو فعالانه شرکت داشت و در زمينه مسائل اقتصادي نيز بر حمايت از توليدات داخلي و تلاش براي استقلال اقتصادي کشور تأکيد ميورزيد؛ چنانکه در تأسيس شرکت اسلاميه مشارکت مستقيم و فعالی داشت.
آقانجفي اصفهاني به همراه و با کمک برادر خود آقا نورالله و ميرزا ابوالقاسم زنجاني با همراهي بازرگاناني، همچون حسين آقا امينالضرب اصفهاني، محمدحسين کازروني، سليمانخان رکنالملک شيرازي، کاکوحسين کازروني و ملکالتجار در سال 1316ق/1898 م. شرکت اسلاميه را با هدف تأمين منسوجات مورد نياز مردم ايران و مقابله با وابستگي به خارج تأسيس کردند. رياست اين شرکت به عهده حاجي محمدحسين کازروني بود که سابقه و تجربه اداره شرکت مسعوديه را داشت. چهار نفر از بازرگانان اصفهان نیز به عنوان وکلا و امناي اداره مرکزي اصفهان برگزيده شدند.
اين شرکت به صورت سهامي عام اداره ميشد و سرمايه آن 150 هزار تومان بود كه به 15 هزار سهم 10 توماني تقسيم شده و به سهامداران فروخته شده بود. شرکت به سرعت با استقبال گسترده مردم در خريد سهام و همچنین محصولات خود روبهرو شد و به تدريج شعبههايي در داخل و خارج ايران ايجاد کرد. محل اصلي شرکت در اصفهان بود؛ ولي شعبههايي در شهرهاي تهران، شيراز، بوشهر، مشهد، تبريز و حتي نمايندگيهايي را در خارج از کشور (لندن، کلکته، بمبئي، قاهره، استانبول، بغداد، مسکو و بادکوبه) تأسيس کرد. شرکت اسلاميه افزون بر تأمین منسوجات مردم، انديشه بهبود وضع اقتصاد و استقلال در زمينههاي گوناگونی، همچون احداث صنايع ملي و کارخانجات و گرفتن امتياز از دولت براي توسعه عمران کشور را در سر ميپروراند و تمایل داشت در ميدانهاي جديد فعاليت کند.
شرکت اسلاميه اصفهان روز به روز در حال ترقي بود. گویا اهالي اصفهان از خواب بيدار شده و موجب بيداري تمام اهل ايران شده بودند. شرکت ديگر نيز موسوم به محموديّه داير شد و اميد بود که صدها شرکت دیگر در اصفهان داير شود و رفع احتياجات مليّه از خارجه شود. انجمن معارف طهران نیز درصدد بازگشایی مدارس در اصفهان بود و کلمات علماي اعلام سبب شده بود نقایص ملت رفع شود. گفتنی است، اين شرکت به فعاليت صرافي نيز اشتغال داشت.
مراجع بزرگ شيعه نيز به حمايت عملى از اين شرکت برخاستند. حاجآقا نورالله و ديگر علما تمام لباسهاي خود را از پارچههاي ايراني تهيه ميکردند. هشت نفر از مراجع تقليد و علماي بزرگ به نامهاي آيتالله آخوند خراساني، آيتالله سيداسماعيل بن سيدصدرالدين عاملي، آيتالله حاجميرزا حسين نوري، آيتالله حاجميرزا خليل، آيتالله سيدمحمد کاظم يزدي، آيتالله محمد غروي شربياني، آيتالله محمدحسين مامقاني و آيتالله شيخالشريعه اصفهاني، پشتيباني خود را از اين شرکت اعلام کردند.
گفتنی است، تأسيس شرکت اسلامیه واکنشها و بازتابهاي زيادي را دربرداشت و فعاليتهاي اقتصادي این شرکت موجب نگراني انگليسيها شد؛ بنابراین وزير مختار انگلستان از بازگشت آقانجفي به اصفهان شاکي بود و در نامهاي به امينالسلطان، حاکم اصفهان گفت، حضور او در اين شهر با توسعه شرکتهاي خارجي در اين شهر منافات دارد.
حاجآقا نورالله در جريان جنبش مشروطه و مهاجرت کبرا نیز به جمع مهاجران و متحصنان قم پيوست و پس از پيروزي مشروطهخواهان نخستين انجمن ملي را با نام «انجمن مقدس ملي اصفهان» به همراهي گروهي از علما و بزرگان، از جمله سيدحسن مدرس تشکيل داد. به دنبال بمباران مجلس و برچيده شدن موقت مشروطيت «انجمن مقدس ملي اصفهان» نيز منحل و از سوی شاه، اقبالالدوله کاشي به حکومت اصفهان منصوب شد. حاجآقا نورالله و سيدحسن مدرس به همراه جمعي ديگر از آزاديخواهان، انجمن سرّي تشکيل دادند و خود را براي مبارزه با استبداد آماده کردند. در سال 1329 ق حزب دموکرات در اصفهان درصدد ترور حاجآقا برآمد؛ اما او که خود را در معرض خطر ميديد، به عتبات عاليات رفت و مراجع مشروطهخواه را در جريان حوادث ايران گذاشت.
در آستانه جنگ جهاني اول، حاجآقا نورالله به اصفهان بازگشت و در پي مهاجرت بیشتر وکلاي مجلس و سرشناسان آزاديخواه تهران به اصفهان به کمک آنان شتافت و با همدستي آنان و اداره ژاندارمري به قواي متفقين اعلام جنگ داد و مراکز و مؤسسات حساس انگليسيها را در اصفهان تصرف کرد؛ اما با هجوم قواي روس به اصفهان به عراق پناه برد تا اينکه پس از پايان جنگ دوباره به اصفهان بازگشت. پس از کودتاي 1299 رضاخان درصدد برآمد تا با اعلام جمهوري، خود را اولين رئيسجمهوري ايران معرفي کند؛ اما مدرس در تهران با استفاده از نفوذ و قاطعيت خود در برابر اين حرکت ايستاد و طي نامهاي از علماي اصفهان کمک و همراهي خواست؛ به این ترتیب علماي اصفهان و در رأس آنها حاجآقا نورالله طي نامهاي براي همراهي با مدرس اعلام آمادگي کردند و سرانجام پايمردي و مخالفت مدرس و ديگران سبب شد تا جمهوريخواهان قلابي عقبنشيني کنند.
مهاجرت حاجآقا نورالله اصفهاني و جمعي از علماي اصفهان و ساير نقاط کشور به قم و تحصن در مخالفت با نحوه اجراي قانون نظام اجباري در سال ۱۳۰۶، آخرين حرکت سياسي حاجآقا نورالله اصفهاني بود که به مهمترين و بزرگترين حرکت سياسي دوره سلطنت رضاشاه تبديل شد. در پي اين حرکت وی در قم گروهي به نام «هيئت علميه و روحانيه مهاجرين قم» را تشکيل داد و تلگرافهايي را به مجلس شوراي ملي و رئيسالوزراء مخابره کرد. سيدحسن مدرس که در اين زمان جزء نمايندگان اقليت مجلس و از مخالفان سرسخت رضاخان بود، طي تلگرافي به حاجآقا نورالله، اقدام او را تأييد کرد و حمايتش را از علماي مهاجر اعلام داشت؛ ولي متأسفانه پیش از به ثمر رسيدن اقدامات، حاجآقا در شب 4 دي ماه 1306 به طور ناگهاني درگذشت. برخي معتقدند، با توجه به کسالت ايشان، رضاشاه «اعلمالدوله» پزشک مخصوص خود را براي به قتل رساندن حاجآقا به قم فرستاد. اعلمالدوله نيز با تزريق آمپول هوا وي را به شهادت رساند. با مرگ او «هيئت مهاجرين قم» نيز از هم پاشيده شد. پس از شهادت حاجآقا نورالله، مدرس در مدرسه سپهسالار که خود توليت آن را به عهده داشت، مراسم با شکوهي برگزار کرد و از مقام و موقعيت او تجليل نمود.
حاجآقا نورالله اصفهاني افزون بر فعاليتهاي گوناگون سياسي، اجتماعي و اقتصادي، فعاليتهاي فرهنگي متعددي نيز انجام داد. در سال 1320 ق به منظور خنثي کردن تبليغات ضد اسلامي يکي از کشيشهاي اروپايي، جلسات بحث آزادي را در اصفهان داير کرد که اين جلسات به «انجمن صفاخانه» معروف شد. وي همچنين اقدامات مؤثر و چشمگيري در تداوم مشارکتهاي مردمي و صنفي و ايجاد مؤسسات عامالمنفعه، مانند کتابخانه، قرائتخانه، بيمارستان و مدرسه انجام داد و براي اداره آنها بخشي از اموالش را وقف کرد. همچنین با تشويق و حمايتهاي معنوي و مادي او روزنامههايي، چون اصفهان، جهاد اکبر، الجناب و انجمن اصفهان به منظور رشد آگاهيهاي سياسي مردم انتشار يافت. حاجآقا با وجود اشتغال فراوان به امور سياسي و اجتماعي از تدريس و تأليف نیز غافل نبود. از جمله آثار وی میتوان به خصالالشيعه، تفسير قرآن، مکالمات مقيم و مسافر و ... اشاره کرد.