نگاهی به فیلم «سلام بمبئی»
 آرش فهیم/  در ادبیات نقد فیلم ایران معمول است که منتقدان وقتی قصد تحقیر و تمسخر یک اثر را دارند به آن لقب فیلم فارسی یا فیلم هندی می‌دهند. در واقع، فیلم‌های نازلی که نه ساختار هنری درستی دارند و نه منطق قابل باوری در آنها دیده می‌شود و تنها متکی بر روایت‌های خام و کلیشه‌ای و احساس‌برانگیز هستند، چنین القابی را از منتقدان هدیه می‌گیرند. در سینمای امروز ما هم آثاری که می‌توان آنها را مصداق تام فیلم فارسی دانست بسیار است. اغلب فیلم‌های تجارتی و گیشه‌ای ما این گونه هستند، هر چند که سازندگان این فیلم‌ها سعی می‌کنند که حداقل ظاهر و ساختاری نو و شکیل به این فیلم‌ها ببخشند. همچنان که در سینمای امروز هند نیز فیلم‌های قابل توجه و خوش ساختی دیده می‌شود.
اما این روزها فیلمی روی پرده سینماهای کشورمان رفته که ضمن تقلید از شاخص‌های کهنه و فرسوده فیلم فارسی، از فیلم هندی هم عقب‌تر است؛ یعنی سازندگان این اثر فیلم فارسی ساخته‌اند، بدون اینکه کمی مدرن‌تر و به روزتر باشند. فیلم هندی هم ساخته‌اند؛ اما پایین‌تر از استاندارد بالیوود. این فیلم «سلام بمبئی» نام دارد. فیلمی به کارگردانی قربان محمدپور که نخستین تجربه مشترک سینمای ایران و هند شناخته می‌شود. 
وقتی حرف تولید مشترک به میان می‌آید، معنایش این است که سینمای دو کشور، قصد دارند از نقاط قوت هم بهره ببرند و اثری به مراتب بالاتر از حد متوسط رایج در سینمای هند و ایران ارائه دهند؛ اما «سلام بمبئی» از ایران فقط دو بازیگر را معرفی می‌کند و از هند هم فقط جاذبه‌های توریستی و رقص و موسیقی هندی را وام می‌گیرد. نتیجه کار، اثری ضعیف‌تر از فیلم‌های نازل ایرانی و هندی است، به طوری که بسیاری از مؤلفه‌های اولیه و اصلی برای یک فیلم سینمایی در این اثر غایب است. قرار بوده که ما با یک ملودرام روبه‌رو شویم. اساسی‌ترین رکن در یک ملودرام، قصه قوی و منسجم است، اما قصه و روایت فیلم «سلام بمبئی» افزون بر تکراری بودن، بسیار سرسری شکل می‌گیرد. پیرنگ اصلی داستان در این فیلم، همان ماجرای هزاران بار گفته شده عشق دختر و پسر پولدار و فقیر به یکدیگر است؛ با کمترین خلاقیت و ابداعی! حتی قرار گرفتن رقیب عشقی ثروتمند و صاحب قدرت نیز یادآور ماجرای «تایتانیک» و بسیاری دیگر از فیلم‌هاست. داستان در این فیلم از همان ابتدا و اساس کار می‌لنگد. یک پزشک متخصص قلب ایرانی که پس از سال‌ها دوری به هند بر‌می‌گردد تا همسر هندی و مفقود شده‌اش را پس از چند سال ببیند. در ادامه، داستان به عقب برمی‌گردد و ماجراهای تحصیل این پزشک در هند به نمایش درمی‌آید. در این عقب‌گرد ما با دانشجویی روبه‌رو هستیم که صبح‌ها برای تحصیل به دانشگاه می‌رود، عصرها هم در یک رستوران کارگری می‌کند و بقیه اوقات خود را نیز به تفریح و ماجراجویی عاشقانه می‌پردازد. اولین سؤال این است که این جوان، کی فرصت می‌کند درس بخواند تا دکتر شود؟ این موضوع را همه می‌دانند که برای موفقیت در رشته پزشکی و کسب تخصص قلب، باید وقت زیادی برای مطالعه و خواندن صرف شود. اصلاً چرا چنین فردی که مشکل مالی دارد، در وطن خودش به دانشگاه نمی‌رود و برای ادامه تحصیل به خارج می‌رود؟ حضور بنیامین در این فیلم چه کارکردی دارد و اصلاً چرا چنین نقشی به او داده شده؟ چرا دختر ثروتمند هندی، پسر فقیر ایرانی را بر هموطنان خودش ترجیح می‌دهد؟ و سؤال‌های بسیار دیگری که فیلم، هیچ پاسخی به آنها نمی‌دهد. 
هر چند که نمی‌توان نیاز مخاطب سینما به تفریح و سرگرمی را انکار کرد و وجود فیلم‌هایی برای پاسخگویی به این نیاز را زیر سؤال برد. به ویژه که چنین آثاری به رونق اقتصادی سینما هم کمک می‌کنند. اما چرا یک فیلمساز برای جذابیت و سرگرمی و فتح گیشه، به مبتذل‌ترین مؤلفه‌های ممکن متوسل می‌شود؟ متأسفانه بسیاری از کارگردان‌های ما دچار این تصور هستند که چون فیلم سرگرم‌کننده می‌سازند، باید محتوا و هنر و احترام به مخاطب را هم فراموش کنند!
شگفت اینکه آثاری چون «ابوزینب» و «یتیم‌خانه ایران» در چنین فضایی مظلوم واقع می‌شوند؛ اما فیلمی چون «سلام بمبئی» محبوب دست‌اندرکاران سینما می‌شود و همه دست به دست هم می‌دهند تا رکورد فروش را بشکنند! باید به مدیران چنین سینمایی تبریک گفت که با فیلم‌هایی چون «من سالوادور نیستم»، «50 کیلو آلبالو» و این بار هم «سلام بمبئی» چراغ سینما را روشن نگه داشته‌اند!


زندگى موسیقى گنجشک هاست
زندگى باغ‌ تماشاى خداست... 
زندگی ذره‌ کاهی است که کوهش کردیم
زندگی نامی نکویی‌است که خوارش کردیم
زندگی نیست به‌جز نم‌نم باران بهار
زندگی نیست به‌جز دیدن یار...
به‌جز حرف محبت به کسی
ور نه هرخار و خسی
زندگی کرده بسی
زندگی تجربه ‌تلخ فراوان دارد، دو سه‌ تا کوچه و پس‌کوچه و اندازه‌ یک عمر بیابان دارد. 
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم؟
سهراب سپهری

امام صادق (ع) فرمودند: 
از بزرگ‏ترين جادو، سخن‏چينى ‌است؛ زيرا با سخن‌چينى، ميان دوستان جدايى مى‌‏افتد، دوستان يك‌دل با هم دشمن مى‏شوند، به واسطه آن خون‏ها ريخته مى‏شود، خانه‌‏ها ويران مى‏گردد و پرده‌‏ها دريده مى‌‏شود. سخن‌‏چين، بدترين كسى است كه روى زمين راه مى‏رود.
احتجاج(طبرسی) ج 2، ص 340/ بحارالانوار ج 60، ص 21.


هفته گذشته عده‌ای معدود و انگشت‌شمار مجری‌نمای معلوم‌الحال در چند به اصطلاح برنامه، مواردی را مطرح کردند که خاطر خطیر و کبریایی دو وزیر محترم و مکرم و اعوان و انصار مبارک‌شان را کرد. این اتفاق توسط قریب به اتفاق روزنامه‌جات و شبکه‌جات اجتماعی طرفداران اصلاحات و آزادی بیان به شدت مورد نقد و نکوهش قرار گرفت.
این جانب میرزا بی‌سواد نیز از همین ستون برائت همه‌جانبه خود و دار و ‌دسته ستون «حرف‌تو‌حرف» را از اعمال این‌گونه مجری‌نماها که به هیچ‌وجه نمی‌دانند چه حرفی را کجا و چگونه بزنند، اعلام می‌کنم و باز هم در همین جا به صراحت و سرگشاده معروض می‌دارم، آقایان، خیال کرده‌اید می‌توانید هر خزعبلاتی را به خورد خلق‌الله بدهید؟ چه معنی دارد که یک خبرنگار یک لاقبا بخواهد از یک وزیر کاملاً محترم و بهداشتی و پاستوریزه مملکت انتقاد کند؟ یا اینکه برود از روستاهای دور دور گزارش تهیه کند که ایهاالناس اینها آب بهداشتی ندارند، خانه بهداشت ندارند و از این قبیل اباطیل صدمن دوزار یا اینکه تلویزیون کار و زندگی‌اش را کنار گذاشته که وضعیت حمل‌ونقل کشور ایمن نیست. آقا ایمن نیست که نیست، اصلاً وزیر مگر آمده که اینکارها را بکند، شما هیچ فکر کرده‌اید خرید هواپیما از این‌گنده‌ها اون هم توی اون‌ور دنیا، دور از خانه و خانواده چقدر سخته؟. شما می‌دونید راضی کردن کترینگ‌های ممالک خارجه برای اینکه بیایند برای مسافرهای قطار ما مرتب و منظم و بموقع صبحانه و نهار و شام بیارن چه کار مشکلی است. آقا چرا شما شاکر نیستید؟!
یا اصلاً توی همین قضیه طرح تحول نظام سلامت مملکت گیر ‌داده‌اند آقا اِل آقا بِل، چرا خوبی‌های کار را نمی‌بینید؟ چرا نمی‌بینید در یک حرکت تمام‌عیار هر چی زیرمیز بوده، یک شبه اومده روی میز؟ چرا آقای خبرنگار، آقای مجری اینها را نمی‌بینی، چرا شکر نمی‌کنی؟!
میرزا بی‌سواد

«دردم از یار است و درمان نیز هم» 
زن ندارم، سروسامان نیز هم
من که بیکارم چگونه می‌شود؟
کَس ببندد عهدوپیمان نیز هم
چون مجرد ماندم و تنها شدم
در میان خیل‌خوبان نیز هم
وام هم درد مرا چاره نکرد
چون نباشد بیست‌تومان نیز هم
مادر بیچاره در هر کوی و بَر 
در پی زیبای مهسان نیز هم
گفت یک داماد اهل معرفت 
«یار ما این دارد و آن نیز هم»
من ولی حیران و سرگردان شهر 
در میان حور و قلمان نیز هم
خانه‌ها خالی و من بی‌خانه‌ام
سختی‌ام این است و آسان نیز هم
از میان این همه ماشین خوب
من ندارم چرخ پیکان نیز هم
بگذریم از حرف‌های غصه‌دار
«بگذرد ایام هجران نیز هم»
علی عرفانی(شاعرباشی)
خدا آزاد کرد...
آن خدای دادگر، شهر حلب آزاد کرد
دست غیب از آستین آمد، حلب آزاد کرد
قلب مظلومان عالم را، به خوبی شاد کرد
هر مجاهد، زینبیه رفت با او عهد بست
رزم و جنگ تن‌به‌تن، با لشکر الحاد کرد
امت اسلام، چون برخاست از بهر جهاد
از سر غیرت خدا، یکباره استمداد کرد
جمله طاغوتیان کردند سعی بی‌امان
حضرت حق دید، بر مستضعفان امداد کرد
چون جگرخواران داعش، شد فراری از حلب
عمو سام و انگلیس و اردوغان فریاد کرد
بانیان داعش خونریز، چون شد کیش‌ومات
آن خدای دادگر، شهر حلب آزاد کرد
عبدالمجید فرائی
عطر حضور...
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است!
اکسیر من! نه این که مرا شعرِ تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعرِ من حقیقت یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیهِ غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضورِ شما کم است
گاهی تو را کنارِ خود احساس می کنم
اما چقدر دل خوشی خواب ها کم است
خونِ هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است! 
محمد علی بهمنی


نمایشگاه «هنر مقاومت» برپا شد
نمایشگاه چهارمین جشنواره جهانی هنر مقاومت با نمایش 600 اثر در بخش‌های نقاشی، پوستر، انیمیشن و کاریکاتور و آثار حجمی در فرهنگستان هنر، مؤسسه فرهنگی هنری صبا آغاز به کار کرد و تا 20 دی ادامه دارد.
سردار محمدرضا نقدی، معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه، پس از بازدید از این نمایشگاه اظهار داشت: بسیجیان هم پناهگاه هنرمندان آزادیخواه جهان شده‌اند؛ همان‌طور که دیدیم این دوره برجسته‌تر از دوره‌های قبل بوده است و با افزایش 20 درصدی نزدیک به پنج هزار اثر به جشنواره جهانی هنر مقاومت رسیده که هزار و 500 اثر آن بین‌المللی و مربوط به 71 کشور جهان است. به گزارش خبرگزاری فارس، سردار نقدی یادآور شد: تعداد قابل توجه آثار رسیده به جشنواره هنر مقاومت، نشان می‌دهد که هنر مقاومت در سراسر جهان گسترش یافته است. 
محمد حبیبی، دبیر اجرایی چهارمین جشنواره جهانی هنر مقاومت درباره آثار این جشنواره گفت: در نمایشگاه این رویداد هنری، 150 اثر نقاشی، 100 پوستر، 250 اثر کارتون و کاریکاتور و 70 اثر حجمی دیده می‌شود که این 600 اثر طی دو مرحله داوری انتخاب شده است.


 الهام خواننده دانمارکی  از نامه رهبر معظم انقلاب
علی الهادی الحسن خواننده مسلمان دانمارکی گفت: طبق برنامه‌ریزی‌هایی که ستاد برگزاری دومین جشنواره بین‌المللی موسیقی «پیامبر مهربانی» صورت داده قرار بر این است که در مراسم اختتامیه برای اولین بار از قطعه «شنیدم» رونمایی کنم که این قطعه الهام گرفته از نامه آیت‌الله‌[العظمی] خامنه‌ای به جوانان اروپاست که در دو بخش فارسی و انگلیسی به مخاطبان ارائه می شود.
 به گزارش خبرگزاری مهر، وی ادامه داد: به راستی حضرت محمد(ص) پیامبر مهربانی‌هاست که باید کوشش کنم به عنوان یک هنرمند شیعه بهترین و ارزشمندترین شخصیت را به مردم جهان معرفی کنم. اتفاقاً در یکی از بندهای نامه آیت‌الله‌ّ[العظمی] خامنه‌ای به جوانان اروپا تأکید شده که برای شناخت و گرفتن اطلاعات اسلام از منابع صحیح بهره‌مند شویم که به اعتقاد من یکی از همین منابع اهل بیت(ع) هستند. علی الهادی الحسن خواننده مسلمان دانمارکی که طی یک سال اخیر فعالیت پررنگ‌تری در عرصه موسیقی داشته است، طی ماه‌های آینده برای برگزاری برنامه‌های موسیقایی خود به کشورهای استرالیا، کانادا و آمریکا سفر خواهد کرد.

رونمایی از فیلم مستند کاریکاتوریست انقلابی
فیلم مستند «بزنگاه» پرتره‌ای از مازیار بیژنی به کارگردانی حسین همایونفر رونمایی شد.
محسن یزدی، مدیر مرکز مستند حوزه هنری در ابتدای این مراسم با اشاره به سوابق مازیار بیژنی گفت: «در مقطعی که اصلاح‌طلبان در مصدر امور کشور بودند و از سوی بعضی افراد در برخی از رسانه‌ها به مبانی انقلاب و اسلام توهین و جسارت می‌کردند، مازیار بیژنی و کیهان یک‌تنه در مقابل آنها
 ایستادند.»
 یزدی در ادامه گفت: مازیار بیژنی دلی شیر دارد و امیدوارم همان‌گونه که در این مستند مطرح می‌شود به آرزویش، یعنی شهادت در سوریه
 برسد. 


قحطی بزرگ به کارتون
 و کاریکاتور رسید!
همزمان با یکصدمین سالگرد قحطی تحمیلی انگلیس علیه ایران که به مرگ نیمی از مردم ایران منجر شد، فراخوان ملی کارتون «یک قرن سکوت» منتشر شد.
واحد تجسمی حوزه هنری انقلاب اسلامی استان فارس در بیانیه‌ای اعلام کرد: «بر آن شدیم حافظه تاریخ جهان را که در مواجهه با رویدادهای تاریخی ایران دچار آلزایمر و ناشنوایی حاد می‌گردد با زبانی دیگر بیدار و شنوا کنیم؛ زبانی که سکوتش فریادی است پر از معنا که هر گوش ناشنوایی را با آهنگ خود شنوا می‌کند.»بر اساس این فراخوان، آخرین مهلت ارسال آثار پنج‌شنبه ۳۰ دی ۹۵ است.

فیلم ضدانگلیسی
 به باشگاه میلیاردی‌ها پیوست
باوجود بایکوت و تخطئه فیلم «یتیم‌خانه ایران» از سوی شبه‌روشنفکران، این فیلم طی روزهای اخیر با استقبال بالایی مواجه شد و در نهایت به باشگاه میلیاردی‌ها پیوست. 
این در حالی است که تعداد سالن‌های نمایش فیلم جدید ابوالقاسم طالبی نیز نسبت به بسیاری از آثار روی پرده محدود بودند. همچنین اکران این فیلم سینمایی در شهرهای قزوین، رفسنجان، همدان، سنندج، گرگان، گنبدکاووس، شهرکرد، گناباد و ارومیه آغاز شده است و هنوز بسیاری از شهرها امکان نمایش این فیلم تاریخی را نیافته‌اند. «یتیم‌خانه ایران» قطعه‌ای حذف‌ شده از تاریخ معاصر ایران و داستان قحطی و خشکسالی عظیم ایران را در کوران جنگ جهانی اول می‌کند.


سریال «پایتخت ۵» در کشورهای بحرانی ساخته می‌شود
سری پنجم از سریال «پایتخت» برای پخش در ماه رمضان سال 96  این بار قرار است در کشورهای بحران‌زده ساخته شود.
حبیب‌الله والی‌نژاد، مدیر مرکز فیلم و سریال سازمان اوج ضمن اعلام این خبر ادامه داد: در حال حاضر فیلمنامه «پایتخت5» در حال نگارش است و به نظر می‌رسد فیلمبرداری این سریال حدود چهار ماه به طول بینجامد. اینکه در تلاش هستیم که فیلمبرداری کار را از بهمن ماه آغاز کنیم. وی درباره محل‌های تصویربرداری سریال نیز خاطرنشان کرد: فیلمبرداری بخشی از سریال در کشورهای بحران‌زده منطقه خواهد بود.




در روزگاری که عیارها ظاهری‌اند
و هر چه برق‌ها بیشتر میل‌ها بیشتر
در سرای سپنجی که بازار تغافلش گرم است
قلب‌ها که غایب می‌شوند هیچ؛
دل‌ها سنگ خاره‌اند
و گوش‌ها بغایت سنگین!
دیگر زلال نیستیم...
نگاه‌مان با نگاهی تلاقی نمی‌کند
نگاه‌ها را برمی‌گیریم از هم
در روزگار ناپرهیزی‌ها که همه چیز از سکه افتاده؛
خوشی‌ها تصنعی‌اند و ناخوشی‌ها بسیار
دل‌ها تنهایند و قرارها بی‌قرار
آقای خوبان! می‌دانیم حق ظهور را بجا نیاورده‌ایم
می‌دانیم که جبران مافات را هم امروز و فردا کرده‌ایم
کم‌کاری‌مان را ببخش
و به بدی‌های‌مان ننگر
الساعه بیا تا تسکین بیابد این همه تلاطم...
 مهدی امیدی/یکی از اتفاقاتی که هر سال و با پایان ایام محرم ‌و صفر در صداوسیما رخ می‌دهد، هجوم سرسام‌آور و افسارگسیخته سریال‌های کمدی و برنامه‌های طنزآمیز است. لزوم پخش برنامه‌های شاد از رسانه ملی، امری انکارناپذیر است و صداوسیما به طور طبیعی باید به تولید و پخش چنین آثاری همت گمارد؛ اما درباره این جریان دو نکته را باید یادآور شد؛ اولین نکته خطر زیاده‌روی است؛ چراکه گاهی حجم بالای برنامه‌هایی با رویکرد واحد به کاهش تنوع در ویترین سیما منجر می‌شود. به هر حال، بینندگان تلویزیون همان‌طور که به کمدی نیاز دارند، حق انتخاب سایر قالب‌ها و مضامین را هم دارند. ضمن اینکه قرار گرفتن برنامه‌های جدی در کنار برنامه‌های مفرح، می‌تواند جذابیت هر دو گونه را بالا ببرد. یکی از شروط مهم برای تحقق اهداف رسانه ملی، تجمیع جریان‌ها و هم‌روند کردن پخش سریال‌هاست. مروری بر روند نمایش سریال‌ها در سیما مؤید آن است که رسانه ‌ملی هنوز هم سیاست‌گذاری و راهبرد روشن و مشخصی در پخش ندارد. به کلامی دیگر، نبود مهندسی برنامه پخش، یکی از ضعف‌های سیما به شمار می‌آید.
به نظر می‌رسد، حفظ تعادل بهترین راه باشد. چه بسا نمایش درهم‌آمیخته‌ای از کارهای کمدی و تراژدی سبب تنوع و در نتیجه ایجاد رضایت بیشتر در مخاطبان سیما شود. نشاط رسانه‌ای لزوماً با تراکم و تکثر برنامه‌های کمدی پیش نمی‌آید و چه بسا یک کار جدی و تأمل‌برانگیز، اما غنی و قوی بتواند روحیه امید و نشاط را بیشتر در جامعه رواج دهد.
نکته دوم اینکه در بسیاری از مواقع، تلاش صداوسیما برای پاسخگویی به نیاز مخاطب به بیلان‌کاری منجر می‌شود؛ یعنی الزام به بردن تعداد بالای برنامه‌هایی در یک موضوع خاص سبب می‌شود کیفیت این برنامه‌ها فدای کمیت شود. تجربه نشان می‌دهد، هر گاه مدیران یک سازمان فرهنگی، با هدف رفع تکلیف کاری را انجام دهند، به نتیجه خوبی نمی‌رسند و محصولات‌شان کارکردی در حد پر کردن آنتن و کارنامه ایشان می‌یابد.
این شب‌ها نیز در کنار برنامه «دورهمی» که نسبتاً موفق است؛ چند مجموعه طنز دیگر در حال پخش است که متأسفانه نشانه‌هایی  از تلاش هایی برای پر کردن جدول پخش در آنها دیده می‌شود. هرچند هنوز برای نقد این آثار زود است؛ اما مخاطب‌های سیما نه با طنزی متفاوت و چشمگیر روبه‌رو هستند و نه با محتوا و پیامی خاص! به‌ راستی، جای مسائل روز جامعه، موضوعاتی مانند اقتصاد مقاومتی و... در سریال‌های شبانه سیما کجاست؟ چرا اتاق‌های فکر صداوسیما روی تأثیرگذاری فرهنگی چنین برنامه‌هایی، برنامه‌ریزی مناسبی نمی‌کنند؟ چرا باید بهترین ساعت شبانه‌روز و زمانی که خانواده‌ها گرد هم جمع می‌شوند، آثاری روی آنتن برود که حداقل قدرت جذب مخاطب را دارند؟