ریشهها و عوامل امدادهای غیبی در انقلاب اسلامی در گفتوگوی اختصاصی صبح صادق با آیتالله سید هاشم حمیدی
مهدی عامری و علیرضا جلالیان /آیتالله سیدهاشم حمیدی متولد سال 1309 و اهل همدان است، او از سال 1346 به سفارش آیتالله گلپایگانی و سپس تأکید امام خمینی(ره) در منطقه نیروی هوایی تهران امامت جماعت مسجد انصارالحسین را به عهده گرفت و در میان ارتشیهای دوران طاغوت به تعبیر خودش با لطایفالحیل اندیشه انقلاب اسلامی را نشر داد. او از یاران حضرت امام(ره) در نهضت مردمی ایشان بوده است و فرزند و داماد او در راه انقلاب به درجه رفیع شهادت رسیدهاند. او با اینکه سالها نماینده مجلس بوده است و از اعضای اصلی جامعه روحانیت مبارز تهران است، همچنان در منطقه نیروی هوایی زندگی سادهای دارد و ارتباطش با مردم قطع نشده است. آیتالله حمیدی تألیفات متعددی دارد، از جمله رسالهای در بحث تقیه تقریرات درس امام خمینی(ره)، نهضت امام حسین(ع) و ریشههای آن. او به واسطه اینکه سالها در نهاد رهبری در دانشگاه علم و صنعت مشغول به کار بوده، رابطه خوبی با جوانان دارد. آیتالله حمیدی همچنان در دفاع از انقلاب و رهبری محکم و استوار است. در گفتوگویی که با ایشان داشتیم، ریشهها و عوامل امدادهای غیبی در انقلاب اسلامی را به بحث نشستیم که ایشان ضمن بیان خاطراتی به تشریح این موضوع پرداخت.
* از حضرت امام و رهبر معظم انقلاب این را بارها شنیدهایم که یک دست غیبی پشت این انقلاب است، مثل این تعبیر که «خرمشهر را خدا آزاد کرد». نظر شما چیست؟
بله. حضرت امام(ره) خیلی به نصرت الهی اتکا داشتند و تمام تکیهشان به خدا بود. من در دورانی که ایشان مجبور شدند به فرانسه بروند، بنا به دستور آیتالله گلپایگانی به حسینیهای که ایشان در لندن تأسیس کرده بودند، رفتم تا در ایام محرم و صفر تبلیغ انجام دهم. بعد از اتمام کارم در لندن اول به پاریس و منطقه نوفللوشاتو رفتم و خدمت ایشان رسیدم. البته اول به من وقت جلسه خصوصی با امام ندادند و گفتند مجالی برای جلسه خصوصی نیست؛ اما آقای اشراقی داماد حضرت امام(ره) (که با هم دوست بودیم) یک روز بعد از نماز مغرب و عشا زمانی که امام به اندرونی رفت، آمد پشت پرده من را صدا زد و برد خدمت امام(ره).
من بعد از سلام و عرض ارادت خدمت امام به ایشان گفتم آقا این جوانها خیلی شور دارند؛ اما ساواکیها و ارتشی خیلی سرکوبگرند، حتی به بچه دبستانیها هم رحم نمیکنند. اگر فقط بخواهیم شعار بدهیم و اعلامیه پخش کنیم و اعتصاب کنیم فایده ندارد. آیا شما اجازه جنگ مسلحانه با رژیم را میدهید؟ ایشان فرمودند که جنگ مسلحانه جواب نمیدهد و اسباب اتهام به ما را فراهم میکند که اینها تروریست هستند. ایشان فرمودند که امید دارم به خدا و همین اعتصابها و تظاهراتها کار رژیم طاغوت را تمام میکند. آن زمان فعالیتهای مبارزاتی ما اعتصاب و تظاهرات و تعطیل کردنها و شعار دادن و این چیزها بود و در نهایت هم همینها جواب داد.
من به تهران آمدم و وقتی دوستان جویای مسائل شدند، عین جمله امام(ره) را گفتم و همه به نوع مبارزهای که انجام میشد امیدوار شدند و الحمدلله به پیروزی هم رسیدیم.
نکته اینجا بود که این سخن امام(ره) که امیدش به خدا بود ناشی از همان وعدهای بود که خدا در آیه «ان تنصرواالله ینصرکم» داده است.
* ما در طول انقلاب حوادث زیادی داشتیم که دست غیبی پشت آنها بوده، از این حوادث بگویید.
بله در حوادث بزرگ همهاش دست خدا بود و ما فقط اسباب این حوادث بودیم. یادم میآید که قرار بود امام از پاریس به ایران بیاید. بختیار هم آنجا میگفت من مرغ طوفانم و مانع ورود امام(ره) میشد. شورای انقلاب تازه شکل منسجمی گرفته بود و بزرگانی چون شهید بهشتی، شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب در آن حضور داشتند، تصمیمی گرفته شد مبنی بر اینکه در اعتراض به این امر روحانیون بروند در مسجد دانشگاه تهران تحصن کنند.
این پیغام به من رسید و سریع با یکی دیگر از روحانیون به نام آقای مسجدجامعی رهسپار دانشگاه تهران شدیم؛ اما اطراف دانشگاه به شدت درگیری بود و مردم برای اینکه گلوله نخورند به جویهای کنار خیابان پناه میبردند، یا روی زمین میخزیدند و دود و گاز اشکآور همه جا را گرفته بود. با این اوصاف نتوانستیم وارد دانشگاه شویم. آقای مسجدجامعی گفت امشب برویم منزل برادرش که نزدیک آنجا بود. برادر ایشان هم روحانی بود، به خانه ایشان که رفتیم خیلی ما را تحویل گرفت و ما را در یکی از اتاقهای اندرونی خانه پناه داد تا به دست ساواکیها نیفتیم. از ما پذیرایی کرد و صبح زود روز بعد من و دو برادر مسجدجامعی توانستیم وارد مسجد دانشگاه بشویم. آنجا شهید بهشتی را دیدیم. مرحوم مصطفی مسجدجامعی به شهید بهشتی گفت بهتر نبود مثل دوران مشروطه میرفتیم در قم تحصن میکردیم و نمیآمدیم در وسط میدان خطر در قلب حکومت؟ همانجا شهید بهشتی بدون اینکه سخن او را رد کند، گفت: ما آمدیم اینجا تحصن کردیم و حالا عدهای هم میتوانند بروند قم تحصن کنند، ولی ما تا حصول نتیجه اینجا خواهیم ماند. در کل علما هم آن موقع دو دسته بودند؛ یک عده همیشه در صحنه بودند، عدهای هم خیلی با احتیاط عمل میکردند.
در آنجا هر روز یکی برای سخنرانی میآمد، از خود شهید بهشتی تا شهید مطهری و شهید مفتح و... راجع به انقلاب و امام و... اینها بحث بود و مردم هم حضور داشتند و ما تنها نبودیم. دانشجو، بازاری و خیلی دیگر از مردم بودند. با این اوصاف زمانی که دیدند این اتفاق در دانشگاه افتاده و نمیتوانند با حضور مردم و تحصن در دانشگاه برخورد کنند، اعلام شد فرودگاه باز شده و امام میآید و فردایش امام آمد و رفتیم خدمت ایشان مدرسه علوی.
* از فتنههایی که بعد از انقلاب به وجود آمد بگویید.
اول انقلاب همه با هم بودند، همه نیروهای ضد شاه دور هم بودند. شهید بهشتی میگفت باید جاذبه حداکثر و دافعه حداقل داشت. اما بعدش سهمخواهیها شروع شد و منافقین برای سهمخواهی شروع کردند به ترور و شرارت. مشکل همین سهمخواهیها بود. امروز هم خیلی از مشکلات به دلیل همین سهمخواهیها از انقلاب است.
* معتقدیم که نصرت الهی همه جا پشت انقلاب بوده، اما به هر جهت این نصرت الهی شرایطی هم دارد که ادامه پیدا کند، وظیفه مردم و مسئولان برای تداوم نصرت الهی چیست؟
اگر غیر از خدا چیزی نخواهیم و دین خدا را نصرت کنیم، خدا هم ما را نصرت میکند این مشخص است. مردم ما ثابت کردند که در این مسیر کوتاهی نکرده و نمیکنند؛ اما وظیفه مسئولان این است که حتماً به مردم برسند. انقلاب، انقلاب پابرهنهها است و مستضعفان انقلاب کردند، مسئولان وظیفه دارند مشکلات مردم را حل کنند.
من هنگامی که نماینده بودم به حوزه انتخابی سر میزدم و با مردم زیاد سروکار داشتم. مشکلات را میدیدم. تعداد زیادی نامه به من میدادند. آنهایی که میتوانستم از جیب خودم یا از محل وجوهات حل کنم را حل میکردم، ولی آنجا که متوجه مسئولان اجرایی بود، سخت بود و من همواره با مسئولان اجرایی سر مشکلات مردم درگیر بودم. حتی یک مورد به درگیری با استاندار همدان ختم شد. در دوران بنیصدر او رفته بود از بودجه بازسازی مناطق سیلزده برای استانداری خودرو خریده بود، این موضوع را یک کارمند به من گزارش کرد. استاندار مدعی شد که چون آن کارمند اخراج شده رفته این خبر را ساخته، اما اسناد چیز دیگری میگفت، چون زمانی که خبر به من رسید این کارمند هنوز اخراج نشده بود و استاندار بعد از اینکه متوجه شده بود او خبر را داده اخراجش کرده بود. کار را به مجلس کشاندم و از آنجا که رئیس کمیسیون محاسبات بودم دقیق بررسی شد و برخورد لازم صورت گرفت.
حتی در این مسئله آقای هاشمی به من گفت چقدر سخت گرفتی، این قدر حساب و کتاب کردی خیلی مهم نبود یک برخورد میکردیم تمام میشد. من همانجا گفتم آقای هاشمی بگذار مرکب قانون اساسی خشک شود. هنوز خشک نشده اینها با قانون این طور برخورد کنند.
من الآن هم به مسئولان تذکر میدهم. به رئیسجمهور در دورههای مختلف چه آقای هاشمی، چه آقای احمدینژاد و آقای روحانی نامههای تذکرآمیزی دادهام.
* مشکل امروز مسئولان ما چیست؟
رفاه، تجمل و دنیاطلبی مشکل اصلی افرادی بود که از انقلاب جدا شدند. وقایعی که ما در سال ۸۸ دیدیم هم ناشی از همین بود که هویپرستی و دنیاطلبی عدهای کار دستشان داد و باعث وارد آمدن هزینههای زیادی به کشور شد. به تحقیق هر مسئولی دنبال هویپرستی و رفاهطلبی رفته برای خود و کشور مشکل ایجاد کرده است.
* نقش محرم را در تداوم انقلاب چگونه میبینید؟
امام فرمودند این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. باید مطمئن باشیم همین محرم و صفر انقلاب را هم حفظ کرده. خیلیها به واسطه تکلیف حسینی خود آمدند و با خون خود انقلاب را حفظ کردند. مردم حسینی عمل کردند وگرنه انقلاب حفظ نمیشد. جلوه این عشق حسینی را هم ما امروز در راهپیمایی اربعین و آن حماسه بزرگ میبینیم.
نکته بعدی هم این است که پیروی از رهبری پیروی از امام حسین(ع) زمان است. دوران دفاع مقدس خیلی از مردم به حکم امام در راه اسلام میرفتند و حماسه میآفریدند.
* امروز حس میکنیم برخی از انقلابیهای قدیم سست شدهاند، دیگر این روحیه انقلابی را در آنها نمیبینیم، جوانها هم تصورشان این است که اینها دیگر خسته شدهاند، برخی هم میگویند نسل انقلاب پایان یافته، نظر شما چیست؟
یکی از توصیههای امام(ره) خواندن وصیتنامه شهدا و عمل کردن به آنها بود. اگر ما به این وصیتنامهها بعد از خواندن آنها عمل کنیم، دقیقاً توانستهایم روحیه انقلابی پیدا کنیم. متأسفانه ما فراموش میکنیم که باید اینها را بخوانیم و عمل کنیم، اگر این کار بشود مشکل حل خواهد شد. با تنبلها و خستهها هم باید ابوذروار برخورد کرد.
* اگر توصیه دیگری دارید بفرمایید؟
تقویت بصیرت مردم خیلی مهم است. پس از رحلت امام خوشبختانه بهترین فرد این کشور جانشین او شد. او هم همواره توصیه به بصیرت کرده است. من یک نکته بگویم و آن اینکه مردم همواره بهتر از خواص عمل کردند، در دوران ائمه هم همینطور بود، چون مردم دنبال مادیات نبودند؛ اما مسئولان دنبال جاه و مقام بودند. ریشه همه مشکلات دنیاگرایی است و اگر دنیاگرایی بیاید نصرت الهی از بین میرود. باید مواظب این مسئله به ویژه از سوی مسئولان بود. این نقطهای است که به انقلاب ضربه سختی میزند.