دکتر سیامک باقریچوکامی/نظام اعتمادپایه، در جنگ نرم جایگاهی راهبردی دارد؛ زیرا به زعم عاملان جنگ نرم، با تغییر نظام اعتمادپایه میتوان به تغییر محاسبات، رفتارها و حتی ساختار دست یافت. با این توصیف نظام اعتمادپایه در دو سطح مورد توجه بازیگران جنگ نرم قرار گرفته و برنامههای پیچیدهای برای زوال و جایگزینی آنها طراحی و تدارک شده است
1ـ سطح اعتماد مردم به نظامهای سیاسی
در سطح داخلی اعتماد رکن اصلی سرمایه اجتماعی و تأثیرگذار بر احساس امنیت در کشورهاست. همچنین اعتماد، به مثابه مهمترين عامل در پارادايم نظم، ارتباط وثیقی با مشروعیت نظامهای سیاسی دارد. کاهش اعتماد سبب کاهش نفوذ و مشروعیت و افزایش آن نیز موجب ارتقای مشروعیت و مألاً نفوذ و اقتدار ملی میشود. امروزه دولتها برای بقا و دوام خود به ارتباط با مردم و اعتماد آنها نیازمندند و این نياز نیز اجتنابناپذیر است.
از اینرو، مجریان جنگ نرم با تکنیکهای مختلف عملیات روانی ضمن اینکه از طریق جوّ بیاعتمادی به دنبال تبدیل همگرایی به واگرایی ملت و دولت و سایر شخصیتها، مراجع و گروههای نظام هستند، در تلاشند تا نظام سیاسی را با بحران نفوذ، مشارکت و مشروعیت روبهرو سازند.(باقریچوکامی و یوسفی،1387: 39)
در این زمینه کیان تاجبخش در اعترافات خود تصریح میدارد که دشمن برای براندازی نرم، سعی دارد پایهها و ستونهای نظام را از طریق سه نوع عملیات هدف قرار دهد:
الفـ از طریق مشروعیتزدایی، که به باورها و اعتقادهای مردم حمله میشود و از طریق تضعیف این باورها و اعتقادهای مقدس، پایههای نظام تضعیف میشود؛
بـ اعتبارزدایی از طریق ناکارآمد جلوه دادن مسئولان و دستگاههای دولتی؛
جـ اعتمادزدایی از طریق شایعهپراکنی، تهمت زدن و اینکه مسئولان دروغ میگویند، یا صلاحیت ندارند.
براساس رابطه تأثیر و تأثری که بین این سه مؤلفه وجود دارد، از بین رفتن اعتماد میتواند به زوال اعتبار و مشروعیت سیاسی نیز منجر شود. چنانچه رهبر معظم انقلاب غایت برنامههای دشمن در اعتمادزدایی را از بین بردن مشروعیت جمهوری اسلامی ایران میدانند. است.(امام خامنهای، 29/3/1388)
2ـ سطح اعتماد مردم، نخبگان و مسئولان به نظام سلطه
آمریکا و غرب به تدریج به این نتیجه رسیدند که نظام اعتمادپایه منفی جامعه ایران نسبت به غرب و آمریکا، از موانع جدی هر نوع تغییر در رفتار و ساختار جمهوری اسلامی ایران است و بدون تغییر آن نمیتوان به هدف براندازی دست یافت.
در این چارچوب برای اینکه نظام اعتمادپایه تحت تأثیر قرار گیرد و تغییر کند، هر دو رکن آن مورد توجه قرار گرفت؛ رکن ذهنی شامل جنبههای معرفتی، ادراکی، روانی و عاطفی میشود و رکن عینی، جنبههای رفتاری، تاریخی و تجربی مستمر و غیرمنقطع را در برمیگیرد؛ زیرا فرایند نظام اعتماد پایه مثبت یا منفی نسبت به دیگری، زمانی شکل میگیرد که ذهنیت و معرفتی مثبت یا منفی از او به وجود آید و به تجریه نیز این معرفت و ادراک مثبت یا منفی مورد تأیید واقع شده و این اطمینان به وجود آید كه در مسیر اعتماد، از حقوق و منافع آنان سوءاستفاده نميشود، یا میشود.(پناهي، 1388: 91) با فرض فوق، دیوار بیاعتمادی زمانی شکسته خواهد شد که نفوذ در سازههای نظام اعتمادپایه صورت گیرد.
لایههای مختلف بازیگران و مجریان جنگ نرم کوشش دارند تا به طرق مختلف نظام اعتمادپایه منفی ایرانیان نسبت به نظام سلطه را دچار تغییر کنند. برخی از تاکتیکهای آنها عبارت است از:
۱ـ۲ـ تلههای ارتباطی: مقامات آمریکایی و غربی معتقدند که برقراری تماس قادر است دیدگاه دولت ناهمسو را تغییر دهد. به زعم آنها برقراری تماس بین گورباچف با ریگان در اکتبر ۱۹۸۶ در ریکیاویک(پایتخت ایسلند) و همچنین روابط حسنه گورباچف با بسیاری از رهبران غربی همچون مارگارت تاچر و هلموت کهل صدر اعظم وقت آلمان غربی بر نظام اعتماد پایه وی نسبت به آنها تأثیرگذار بوده و در نهایت محاسبات او را نسبت به رابطه با غرب تغییر داد. اکنون این شگرد درباره ایران نیز در حال پیاده شدن است؛ تلاش برای برقراری تماس تلفنی با مقامات ایران و رایزنیهای دیپلماتیک شاخصهای آن است. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب هشدار دادهاند که دشمن سعی دارد تا با برقراری تماس تغییر و تحول مورد دلخواه خود را پیش ببرد.(16/4/۱۳۹۳)
۲ـ۲ـ تغییر در بنیان معرفتی نظام اعتمادپایه: از آنجا که مبانی دینی و تاریخی یکی از سازههای مهم نظام اعتمادپایه مردم و مسئولان است، مجریان جنگ نرم و کسانی که در دام آنها قرار گرفتهاند، تلاش دارند تا با تفسیر دلخواه خود از این مبانی و تحریف تاریخی، نظام اعتمادپایه را سست و دچار تغییر کنند. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب در نقد این نوع تفاسیر و تحلیلها فرمودند: «این افراد میگویند چگونه است که حضرت علی(ع) و حضرت امام حسین(ع) با دشمنان خود مذاکره کردند؛ اما اکنون با مذاکره با آمریکا مخالفت میشود؟... چنین تحلیلی درخصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت سادهاندیشی است.»(22/10/1394)
۳ـ۲ـ القای تفاوت غرب و آمریکای گذشته با حال: همانطور که گفته شد نظام بیاعتمادی مردم ایران نسبت به غرب و آمریکا در بستر تاریخی شکل گرفت. اکنون بازیگران جنگ نرم تلاش دارند از طریق پاک کردن گذشته آمریکا یا تفاوت قائل شدن بین آمریکای امروز با آمریکای گذشته دیوار بیاعتمادی را بردارند. طرح مباحثی مانند آمریکا قدرت برتر و سلطهگر نیست، کاخ سفید به دنبال تغییر رژیم نیست، طرح توهم توطئه و اینکه مقامات ایرانی بیدلیل نسبت به اهداف و نیات قدرتهای خارجی تردید دارند و... در راستای خط تبلیغی برای از بین بردن بیاعتمادی مردم است.
۴ـ۲ـ تجلیل و تشویق میانهروها: یکی از سیاستهای فریبکارانه غربیها، تشویق و تحویل گرفتن افرادی است که مواضع و سیاستهای آنها در تعارض با منافع غرب نیست، یا همسویی ماهوی با اهداف و منافع آنها دارد. این سیاست درباره گورباچف با موفقیت پیاده شد. در سالهای اول ریاستجمهوری وی رسانههای غربی به وفور از او تعریف و تجلیل کردند و مراکز آمریکایی نیز او را مرد سال معرفی کردند. رهبر معظم انقلاب در این باره فرمودند: «این آغوش باز غرب، بهعنوان یک مشوّق بزرگ، گورباچف را فریب داد!... آغوش باز، چهره باز، چهره خندان، تجلیل و تبجیل و تشویق و احترام غربیها، گورباچف را فریب داد. او به غربیها و آمریکاییها اعتماد کرد؛ اما فریب خورد.»(19/4/۱۳۷۹)
۵ـ۲ـ سخن گفتن با مردم ایران: رئیسجمهور آمریکا و برخی مقامات دیگر تلاش دارند در فرصتهای مناسب چهرهای جدید از آمریکا در قالب دیپلماسی عمومی به مردم ایران نشان دهند، پيام تبریک سال نو به ملت ایران، سخنرانی نرم و آشتیجویانه اوباما در سازمان ملل متحد، اعتراف به دخالت در امور داخلی ایران در دوره مصدق و... برخی از محورهای این سیاست است: «میدان دیپلماسی، میدان یک نبرد واقعی است؛ منتها نبردی که پشت میز و با لبخند و با گفتن صبح بخیر و شب بخیر انجام میگیرد! وجود ارتباطات دیپلماتیک، هرگز نباید به معنای اعتماد به دشمن تلقّی شود؛ نباید اعتماد کرد.»(19/04/1379)