دکتر یدالله جوانی/ حادثه آتش‌سوزی و فروریختن ساختمان پلاسکو در قلب تهران، با توجه به خسارت‌های جانی و مالی، قلب هر انسان نوعدوست و به ویژه تمامی ایرانیان با هر نوع فکر و عقیده‌ای را به درد آورد. در این حادثه دلخراش، از یک سو اوج ایثار و فداکاری آتش‌نشانان قهرمان به نمایش درآمد و از سوی دیگر خانواده‌هایی داغدار عزیزان خود شدند. حضور تمامی مسئولان دست‌اندرکار در صحنه و پیام‌های صادر شده از سوی مسئولان نظام، از پیام رهبر معظم انقلاب گرفته تا پیام‌های سران قوا و دیگران، همگی از عمق، ابعاد، آثار و پیامدهای این حادثه تلخ و ناگوار حکایت می‌کند. به طور قطع، هر حادثه بزرگ، به اندازه بزرگی‌اش درس‌ها و عبرت‌های بزرگ و فراوانی خواهد داشت. آنچه بسیار مهم و باارزش است، توجه جدی مسئولان کشور در تمامی سطوح و همه آحاد مردم به این درس‌ها و عبرت‌ها است؛ از همین رو این حادثه را نباید به فراموشی سپرد و به راحتی از کنار آن عبور کرد. باید بر روی این حادثه تأمل کرد و از درس‌های آن عبرت گرفت. رسانه‌های کشور و به ویژه رسانه ملی، در این زمینه رسالت بزرگی بر دوش دارند که نباید آن را فراموش کنند.
 البته بزرگ‌ترین آفت در مسیر بهره‌گیری از درس‌ها و عبرت‌های چنین حوادث و رخدادهایی، تکرار چنین حوادث در صحنه‌های دیگر است. همگان باید واقعیت‌های صحنه را مشاهده کرده و هر کس از جمله مسئولان و مردم به نوبه خود، به این پرسش پاسخ دهند که چه باید کرد تا این قبیل حوادث در دیگر نقاط پایتخت و دیگر نقاط کشور تکرار نشود؟ همگان باید با مرور واقعه از آتش‌سوزی گرفته تا فروریختگی برج پلاسکو و عملیات امداد و نجات و آواربرداری، ببینند تا چه اندازه برای مواجه شدن با چنین پدیده‌ای آمادگی دارند. به طور قطع، امکان تکرار حادثه ساختمان پلاسکو در هر لحظه و هر مکان دیگری وجود دارد؛ اما با هوشیاری و انجام کارهای لازم در وقت خود، می‌توان از وقوع این قبیل حوادث جلوگیری کرد یا از عمق و ابعاد و خسارات مالی و جانی آن کاست. از میان تمامی درس‌ها و عبرت‌های بزرگ و فراوان این حادثه، دو درس بزرگ را باید بیش از همه مورد توجه قرار داد:
۱ـ ایمن‌سازی بناها
ساختمان‌های مشابه برج پلاسکو در تهران و دیگر شهرهای کشور وجود دارد؛ ساختمان‌هایی با کاربری مسکونی و تجاری که از استانداردها و ایمنی لازم برخوردار نیستند. با نگاهی عمیق و راهبردی، می‌توان گفت برخی از مناطق و محله‌های قدیمی تهران و برخی کلان‌شهرها و حتی شهرهای کوچک، به لحاظ بافت‌های فرسوده، در برابر حوادث و بلایای طبیعی، چون سیل و زلزله کمترین ایمنی را دارند. اگر خدای ناکرده روزی در تهران با این تراکم جمعیت، زلزله‌ای رخ دهد، تصور آن صحنه‌های احتمالی به ویژه در بافت‌های فرسوده، با نیم‌نگاهی به صحنه‌های دهشتناک فروریختگی برج پلاسکو و حوادث بعدی آن چگونه است؟ مردم و مسئولان چگونه با آن حادثه احتمالی روبه‌رو خواهند شد؟ به قول معروف «حادثه خبر نمی‌کند».
 بنابراین همگان باید پیام فروریختگی برج پلاسکو را جدی بگیرند و بازسازی، نوسازی و ایمن‌سازی تمامی بافت‌های فرسوده و بناهای ناایمن را در دستور کار خود قرار دهند. در این زمینه، مسئولان در قوای سه‌گانه، وظیفه سیاست‌گذاری، قانون‌گذاری و طرح‌ریزی راهبردی دارند. مردم هم در این اقدام بزرگ و ملی، نقش مهم و برجسته‌ای دارند. تمامی افراد و خانواده‌هایی که در بناهای فاقد ایمنی و بافت‌های فرسوده زندگی می‌کنند، باید به فکر علاج واقعه پیش از وقوع آن باشند.
مسئولان با خاستگاه‌های جریانی و حزبی، با هر گرایش و سلیقه‌ای، هنگامی که در جایگاه مسئولیت قرار می‌گیرند، باید دلسوزانه برای حل مسائل و مشکلات کشور از قبیل موضوع مورد نظر، با تمام توان وقت گذاشته، با همت‌های بالا و عزم و اراده‌های پولادین قدم بردارند.
۲ـ آمادگی برای سفر آخرت
درس بزرگ دیگر این حادثه دلخراش، آماده بودن برای سفر آخرت است. عزیزانی که در کسوت آتش‌نشان، جان خود را برای نجات دیگر انسان‌ها فدا کردند، آیا ساعاتی پیش از این حادثه، تصور چنین رخت بر بستن از دنیای فانی را داشتند؟ این نوع رفتن‌ها از دنیایی که محل عبور همگان است، برای هر فردی با هر جایگاه و هر موقعیتی امکان وقوع دارد. به طور قطع، اگر همگی برای این نوع رفتن‌ها، آمادگی داشته باشیم، بسیاری از رفتارها و مواضع را اصلاح خواهیم کرد. بنابراین، این درس بزرگ دوم را هم باید جدی گرفت. جدی گرفتن درس دوم به ویژه از سوی مسئولان کشور در تمامی سطوح، انگیزه‌های آنان را برای توجه به درس اول و انجام مسئولیت‌ها و وظایف بر اساس این درس بزرگ تقویت خواهد کرد؛ زیرا می‌دانند روزی باید در قبال مسئولیتی که بر عهده گرفته‌اند، در پیشگاه حضرت حق پاسخگو باشند.



باراک اوباما آخرین رئیس‌جمهور دموکرات آمریکا، در حالی کاخ سفید را ترک کرد که حالا کلید این کاخ، با وجود همه تلاش‌های او برای رسیدن به دست هیلاری، در دستان دونالد ترامپ است؛ فردی که درست در لحظات سوگند یاد کردنش هزاران نیروی امنیتی و ضد شورش در شهرهای مختلف در حال سرکوب و برخورد با معترضان به او بودند؛ معترضانی که می‌گفتند «ما آمده‌ایم به جهان بگوییم که ما این رئیس‌جمهور را انتخاب نکرده‌ایم و او نماینده ما نیست.»؛ معترضانی که وعده داده بودند واشنگتن را در روز تحلیف ترامپ «فلج» خواهند کرد. اکنون طبق آمارهای رسمی 217 نفر از آنان در بازداشت به سر می‌برند؛ اما آنها تنها نبودند و حتی در خارج از مرزهای ایالات متحده توکیو(ژاپن)، مادرید(اسپانیا)، برلین(آلمان)، لندن(انگلیس)، پاریس(فرانسه)، لیسبون(پرتغال)، بروکسل(بلژیک)، ورشو(لهستان)، بوداپست(مجارستان)، مکزیکوسیتی(مکزیک)، لیما(پرو)، مانیل(فیلیپین)، سئول(کره جنوبی) و نابلس در فلسطین تظاهراتی علیه به قدرت رسیدن ترامپ برگزار شد؛ اعتراضاتی که در درون قدرت حاکمه آمریکا نیز با تحریم 50 سناتور مجلسین این کشور امتداد پیدا کرد. 
این نگرانی در گفتار مقامات کشورهای مختلف، به ویژه دولت‌های اروپایی نیز بروز پیدا کرد، چنانچه هاموند وزیر خزانه‌داری بریتانیا در سخنانی در نشست مجمع جهانی اقتصاد در شهر داووس سوئیس در آستانه برگزاری مراسم تحلیف دونالد ترامپ رئیس‌جمهور منتخب آمریکا با انتقاد از مواضع دونالد ترامپ درباره تجارت آزاد، سیاست مهاجرت و دفاع اروپا و... می‌گوید، تغییر دولت در واشنگتن مسئله‌ای بسیار بزرگ برای بریتانیا و سایر کشورهای اروپا است. وی احتمالا نااطمینانی بزرگی را برای اتحادیه اروپا ایجاد خواهد کرد که این نااطمینانی از رأی برگزیت نیز بزرگ‌تر خواهد بود.
اما ترامپ بی‌توجه به این همه حاشیه و جنجال، قدرت را در اختیار گرفت و در اولین سخنرانی خود در مقام رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا فاتحانه گفت: «این مراسم متعلق به تمام کسانی است که امروز جمع شده‌اند. این مراسم یک معنای خاص دارد؛ زیرا تنها قدرت از یک دولت به دولتی دیگر یا از حزبی به حزبی دیگر منتقل نمی‌کنیم؛ بلکه قدرت را از واشنگتن دی‌سی به شما مردم واگذار می‌کنیم. امروز بیستم ژانویه ۲۰۱۷ در تاریخ ثبت خواهد شد، چون روزی است که مردم آمریکا بر سرنوشت خود حاکم می‌شوند، در کانون این جنبش ملی یک اعتقاد قوی وجود دارد مبنی بر وجود دولتی که می‌خواهد به مردم خود خدمت کند؛ اما مادران و کودکانی که در شهرها دچار فقر شده‌اند، نظام آموزشی مملو از پول نقد که جوانان ما را از علم و دانش محروم کرده و در گرداب اعتیاد و مواد مخدر غرق کرده، این خرابی‌های آمریکا امروز به نقطه پایان خود می‌رسد، درد این ملت درد ماست و کامیابی این ملت کامیابی ماست. ما در سرنوشت این کشور سهیم هستیم این سوگند تعهد من نسبت به ملت است. کارخانه‌های ما یکی پس از دیگری تعطیل شدند بدون فکر به میلیون‌ها کارگری که بیکار شدند، همه اینها مربوط به گذشته است؛ ولی ما امروز می‌خواهیم یک حکم جدیدی صادر کنیم که در هر شهر جهان و هر کانون قدرت شنیده شود. زمان سخنان توخالی تمام شده و وقت عمل فرارسیده است. به هیچ کس اجازه ندهید که به شما بگوید این غیرممکن است.» سخنان بی‌سابقه از سوی یک سیاستمدار آمریکایی که برخی در واکنش به آن نوشته‌اند این آغاز ترامپ برای برهم زدن ساختار دو‌حزبی در آمریکاست.

 علی حیدری/ در میان مشاغل گوناگونی که در جامعه امروز وجود دارد، برخی حرفه‌ها و شغل‌ها برای تأمین آرامش، امنیت، سلامت و مقابله با حوادث و بحران‌های احتمالی و... ایجاد شده‌اند که در پرتو آنها افراد جامعه در امنیت و آرامش به سر می‌برند. کسانی که به این قبیل حرفه‌ها روی می‌آورند پیش از نیاز شغلی، از عشق و انگیزه بالایی برای خدمت‌رسانی به مردم برخوردارند؛ مردان و زنانی که روز و شب، در سرما و گرما و سخت‌ترین شرایط برای خدمت به همنوعان خود در آماده‌باش کامل قرار دارند.
یکی از این اقشار آتش‌نشان‌ها هستند که دشواری‌ها، خطرات و زیان‌های ناشی از نوع کار آنها بسیار زیاد است. واژه مقدس آتش‌نشان همیشه فرشته نجات را برای مردم و جامعه تداعی می‌کند آتش‌نشان‌ها معمولاً برای نجات جان انسان‌ها، در برخی موارد حیوانات، حفاظت از ثروت‌های عمومی و ملی و ارائه خدمات بشر دوستانه پای در راه مأموریت‌ خود می‌گذارند. 
به جرأت می‌توان گفت خطرات ناشی از حرفه آنها با فعالیت نیروهای نظامی و امنیتی که مشغول پاسداری از امنیت و تمامیت ارضی کشور، به ویژه در نقاط صفر مرزی هستند، برابری می‌کند. به همین دلیل هم قانونگذار مشخص کرده که هرگاه مأمور آتش‌نشانی در راه انجام وظیفه جان خود را از دست بدهد، شهید محسوب شود.
 در واقع، آتش‌نشان‌ها به دل آتش می‌زنند تا هم از جان و هم از مال مردم حفاظت کنند. آنها با علم به خطرات آتش، به استقبال شعله‌ها می‌روند تا حتی جان یک نفر را نجات دهند؛ لذا باید گفت که آتش‌نشانی شغل نیست، بلکه عشق است و اگر کسی عاشق نباشد نمی‌تواند در جرگه این اسطوره‌های ایثار قرار گیرد.
آتش‌نشان‌ها همانطور که از اسمشان پیداست برای فرو نشاندن شعله‌های آتش وارد میدان می‌شوند؛ خواه این آتش‌سوزی محدود و جزئی باشد، خواه عظیم و خطرناک، مانند آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو که به فروریختن کامل این ساختمان 15 طبقه منجر شد و عده‌ای از این مردان جهادگر و شجاع در زیر انبوهی از آوارهای سنگین گرفتار شدند. حادثه‌ای که نه تنها خانواده‌های این عزیزان را داغدار کرد، بلکه عموم مردم ایران را در بهت و ماتم فرو برد. اما باز هم دوستان و همکاران‌شان باید بسیج می‌شدند تا آنها را از زیر خروارها خاک و سنگ و آهن و... نجات دهند، یا پیکرهای‌شان را به خانواده‌های‌شان بسپارند.
در این حادثه سهمگین از دقایق اولیه وقوع حادثه تلاش‌های طاقت‌فرسای آتش‌نشانان به طور زنده و مستقیم از رسانه ملی در معرض دیدگان ملت ایران و جهان قرار گرفت و مردم فهیم ایران هم در سراسر کشور قدردان و دعاگوی هموطنان خود در آتش‌نشانی بودند و عشق و محبت خود را با اهدای خون و دسته‌های گل به آتش‌نشانان در مناطق مختلف کشور نشان
دادند.
 اگر چه مشاهده صحنه‌هایی از بی‌توجهی و کم‌توجهی برخی از مردم به عمق حادثه که با تجمع غیر ضروری در ساعات اولیه وقوع و گرفتن عکس‌های سلفی و... حتی برخی حرکت‌های نامناسب در برابر دوربین زنده تلویزیون دل انسان را به درد می‌آورد، اما قاطبه مردم قلب‌شان برای آتش‌نشانانی می‌تپید که ساعت‌ها در زیر آوار محبوس شده بودند.
البته ناگفته نماند تنها سازمان آتش‌نشانی و خدمات ایمنی تهران که یکی از سازمان‌های وابسته به شهرداری تهران است، درگیر حادثه ساختمان پلاسکو نبود و از همان ساعات اول سازمان‌ها و نهادهای مختلف امدادی با مدیریت و محوریت شهرداری تهران با تمام امکانات به میدان آمدند. اما بار اصلی در مدیریت و اجرا بر عهده مدیریت شهری بود که با مشی جهادی و مدیریت لحظه‌به‌لحظه صحنه حادثه را پیگیری می‌کرد. باشد تا با احساس مسئولیت مردم و مسئولان دیگر شاهد چنین حوادث ناگواری نباشیم.

 کنسرو انتخاباتی
عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی با اشاره به توزیع بسته‌های حمایتی دولت در سه ماه مانده به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری، اظهار داشت: «ما مخالف توزیع سبد کالا نیستیم و اگر کسی لازم دارد به او ارائه شود؛ اما دولتمردان باید گزارش دهند که در طول این چهار سال چه تعداد از امور انجام شده است.» زهرا سعیدی، نماینده مردم مبارکه توزیع کنسروهای انتخاباتی را توهین به مردم دانست و گفت: «مردم ما نیاز ندارند که در یک مقطع کوچک به آنها مُسکن تزریق شود.»

غارتگر نباشد
آیت‌الله موحدی گفت: «نمی‌خواهیم ‌کسی رئیس‌جمهور شود که نسبت به پول‌های غارت شده بیت‌المال بی‌تفاوت باشد؛ بلکه کسی را می‌خواهیم که پول‌ها را به بیت‌المال برگرداند.»

تأکید بر وحدت
محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با تأکید بر اینکه نیروهای انقلاب امروز بیش از هر روز دیگر باید متحد شوند، گفت: «بسیاری از گروه‌ها به «جبهه مردمی نیروهای انقلاب» پیوسته‌اند و ظرفیت‌ تحت پوشش قرار دادن همه گروه‌های انقلاب نیز وجود دارد.»

میوه اصلاحات
منتجب‌نیا، قائم‌مقام حزب اعتماد ملی رمز پیروزی اصلاح‌طلبان را وحدت و انسجام برشمرد و گفت: «اصلاح‌طلبان با پشت سر گذاشتن اتفاقات تلخ و شیرین به این نتیجه رسیدند که اختلاف‌نظرات داخلی‌شان را بین خود حل کنند و به وحدت برسند؛ از این رو در سال‌های ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴ میوه این تجربه شیرین را چیدند و همین قصد نیز در سال ۱۳۹۶ وجود دارد.»

سه گزینه 
نام آقایان روحانی، ناطق‌نوری و رئیس دولت اصلاحات به عنوان سه گزینه جدی برای ایفای نقش آقای هاشمی در مقام رهبر معنوی و فصل‌الخطاب ائتلاف سال 92 مطرح است. با شرایط موجود به احتمال زیاد اصلاح‌طلبان و رهبرشان ناچار به عقب‌نشینی‌ هستند و آقای روحانی تنها گزینه جانشینی مرحوم آقای هاشمی است؛ اما کارنامه سیاسی آقای روحانی نشان می‌دهد، وی انگیزه‌ای برای ارتباط و تعامل با کنشگران ندارد و زمان لازم را به این امر اختصاص نمی‌دهد، چه برسد به برقراری و حفظ رابطه با اصلاح‌طلبان. برخی افراد نیز نام حجت‌الاسلام ناطق‌نوری را مطرح کرده‌اند که بعید است به دلیل نزدیک‌تر بودن وی به اصولگرایان در مقایسه با روحانی از سوی اصلاح‌طلبان به عنوان فصل‌الخطاب شناخته شود؛ رئیس دولت اصلاحات نیز نمی‌تواند در درون حاکمیت بازی‌سازی 
کند.

ایجاد تشکیلات
حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در نشست هم‌اندیشی جوانان انقلابی ایران ضمن تأکید بر رویکرد تشکیلاتی پیامبر اعظم(ص) در دوران صدر اسلام اظهار داشت: «ایجاد تشکیلات، لازمه حیات اجتماعی است. پیامبر اسلام(ص) قبل از ورود به مدینه 12 نفر را به عنوان فرمانداران خود انتخاب کردند. این نشان‌دهنده اهمیت «ایجاد تشکیلات» در سیره پیامبر اعظم(ص) است.» 
وی گفت: «سیاسیون باید برآمده از تشکیلات مردمی باشند، نه برآمده از باندهای سیاسی. در صورت ایجاد تشکیلات مردمی، دیگر برگزاری چند مناظره یا افشاگری‌ها و تخریب‌ها، تعیین‌کننده آرای عمومی نخواهد بود.»

  مریم فتاحی/ دوران ریاست‌جمهوری «باراک اوباما» رئیس‌جمهور آمریکا روز جمعه به پایان رسید و «دونالد ترامپ» نامزد جمهوریخواهان پس از مراسم تحلیف که با ناآرامی و اعتراضات زیادی نیز در خیابان‌های آمریکا همراه بود، به کرسی قدرت تکیه زد. حدود 50 سناتور دموکرات به نشانه اعتراض از حضور در مراسم تحلیف ترامپ خودداری کردند. این اختلاف‌ها نشان داد نوعی دوقطبی در جامعه آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ برقرار است.
 اما آنچه مهم است شعارهای شکست‌خورده اوباما است. اوباما اگرچه با شعار صلح‌طلبی در سال 2008 رئیس‌جمهور آمریکا شد، اما آمارها و جنگ‌های رخ داده نتیجه دیگری را نشان می‌دهد. نیروهای نظامی آمریکا در هر هشت سال دوره ریاست‌جمهوری اوباما در جنگ بوده‌اند. اوباما دستور حملات هوایی یا یورش‌های نظامی به حداقل هفت کشور را صادر کرده است. 
آماری تکان‌دهنده از بمباران‌های مختلف؛ بر اساس پژوهشی که روزنامه گاردین به تازگی منتشر کرده است، آمریکا در سال 2016 به طور میانگین هر ساعت سه بمب در اقصی نقاط جهان فرو ریخته است. بنا بر آمار، آمریکا 12192 بمب در سوریه، 12095 بمب در عراق، 1337 بمب در افغانستان، 496 بمب در لیبی، 43 بمب در یمن، 12 بمب در سومالی و سه بمب در پاکستان ریخته است.
جنگ افغانستان
باراک اوباما در آستانه سال 2015 میلادی پایان جنگ آمریکا علیه افغانستان را اعلام کرد. با این تصمیم اگرچه جنگ به شکل رسمی پایان یافت؛ اما نیروهای نظامی آمریکا در افغانستان همچنان حضور دارند و پهپادهای آمریکا عملیات‌های مختلفی را در این کشور اجرا می‌کنند. اوباما متعهد شده بود که تعداد نیروهای کشورش در افغانستان را تا سال 2017 از 9800 به 5500 نفر کاهش خواهد داد؛ اما این مسئله عملی نشد و این یعنی جنگ افغانستان همچنان ادامه دارد.
حمله هوایی به لیبی ؛ حمله هوایی آمریکا و متحدانش به لیبی که به بهانه ساقط کردن «معمر قذافی» از قدرت صورت گرفت، در دوره اوباما اجرایی شد. در واقع، این عملیات با موافقت وی صورت گرفت، در حالی که شعار او پایان بخشیدن به جنگ‌های آمریکا و اجتناب از حضور در جنگی دیگر بود. جنگ علیه لیبی اگرچه سبب سقوط قذافی شد؛ اما همچون دیگر جنگ‌های آمریکا تنها به بی‌ثباتی بیشتر انجامید. 
دخالت نظامی در سوریه و عراق؛ یکی از مهم‌ترین جنگ‌های دوره اوباما مربوط به دخالت نظامی این کشور در عراق و سوریه به بهانه مبارزه با داعش بوده است. اوباما اگرچه در ابتدا مخالف حضور نظامی در این مناطق بود، اما ابتدا با حضور مستشاران نظامی و سپس حملات هوایی علیه داعش موافقت کرد. آمریکا در قالب ائتلاف به اصلاح ضد داعش تاکنون عده زیادی از مردم بی‌گناه عراق و سوریه را کشته است و در مقابل اعتراضات به این اقدام آن را اشتباهی عنوان کرده است. 
استفاده از پهپادها در یمن، پاکستان و افغانستان؛ یکی دیگر از شیوه‌‌های جنگی آمریکا، جنگ‌های پهپادی است. آمریکا در پاکستان، افغانستان و یمن به بهانه حمله به تروریست‌ها به وسیله پهپادها تاکنون صدها غیر نظامی را کشته است. نزدیک‌ترین مشاوران اوباما اعلام کرده‌اند که او به شدت بر عملیات‌های مخفیانه محدود و حملات پهپادی تکیه دارد؛ زیرا از خطرات ناشی از بروز جنگ آشکار آگاه است و مدت‌هاست که اعتقاد چندانی به مداخله نظامی آشکار ندارد.
از مجموع مطالب گفته شده می‌توان نتیجه گرفت که در واقع اوباما در زمینه جنگ تنها سعی داشته که نوع و شکل آن را عوض کند و در زمینه پایان دادن به جنگ‌ها نه تنها موفق نبوده است، بلکه جبهه‌های جدیدی را نیز باز کرده است. از سویی آمارهای وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) نشان می‌دهد صادرات تسلیحاتی دولت اوباما در هشت سال گذشته از مرز 278 میلیارد دلار فرا‌تر رفته است. بر پایه این آمار که هشتم نوامبر 2016 (18 آبان 1395) انتشار یافت، صادرات تسلیحات در دوران ریاست‌جمهوری اوباما بیش از دو برابر مجموع فروش سال‌های زمامداری جرج بوش بوده است. این مسئله نشان می‌دهد که اوباما یکی از رؤسای جمهور طرفدار جنگ بوده است. 

 محمد نوری/ دولت نهم در سال 1385 طرح سهم عدالت را به ‌منظور توزیع عادلانه ثروت در جامعه و با هدف ساماندهی بخشی از دارایی دولت به نفع خانوارهای کم‌درآمد، توانمندسازی و افزایش ثروت و ایجاد درآمد دائمی برای خانوارهای نیازمند، تسریع در روند خصوصی‌سازی از طریق واگذاری گسترده سهام شرکت‌های دولتی، استفاده از روش‌های سالم‌تر و شفاف‌تر برای واگذاری سهام شرکت‌ها و خود اتکایی خانوارهای نیازمند در نظر داشت. از دیگر انگیزه‌های دولت در اجرای این طرح می‌توان به کاهش حجم بخش دولتی و انتقال تصدی‌ها به عموم مردم، گسترش سهم بخش تعاون در اقتصاد کشور، تفکیک مناسب‌تر وظایف حاکمیتی، بنگاه‌داری و سازمان‌دهی و کارآتر کردن بنگاه‌های دولتی و کارآمد کردن دولت در عرصه وظایف حاکمیتی اشاره کرد.
در ابتدای اجرای این طرح دولت در راستای اجرای برنامه‌های خصوصی‌سازی و عبور از مرحله دولتی به خصوصی، حدود 50 شرکت دولتی را به بخش خصوصی منتقل کرد تا 40 درصد از سهام این شرکت‌ها به سهام عدالت، پنج درصد به ‌عنوان سهام ترجیحی به کارکنان آن شرکت، 35 درصد برای کشف قیمت و رونق اقتصاد کشور و بازار بورس، از طریق بورس ارائه شود و 20 درصد آن در اختیار دولت قرار گیرد تا در دوراهی گذار از دولتی به خصوصی‌سازی آسیب نبیند.
دولت برای اختصاص 40 درصد از سهام شرکت‌های دولتی به سهام عدالت، دبیرخانه سهام عدالت را برای شناسایی مشمولان طرح تشکیل داد و پس از انجام مراحل اولیه، نام‌نویسی در شرکت‌های تعاونی سهام عدالت شهرستان‌ها صورت پذیرفت و اسامی از طریق دبیرخانه به شرکت کارگزاری سهام عدالت ارسال شد و پس از آن قرار شد برگه سهام شرکت سرمایه‌گذاری استان به افراد تعلق گیرد که این برگه سهام، قابلیت خریدوفروش در بورس یا فرابورس را خواهد داشت.
با در نظر گرفتن مشمولان این طرح، امروزه حدود 45 میلیون و 200 هزار نفر دارنده سهام عدالت در کشور هستند که پس از گذشت نزدیک به 10 سال از این فرایند، هنوز اما و اگرهای فراوانی درباره این طرح و دستیابی به اهداف آن بیان می‌شود؛ به گونه‌ای که برخی از مسئولان دولت یازدهم برگه‌های این سهام را بی‌ارزش عنوان کرده و فلسفه وجودی آن را اشتباه خواندند. در حالی که هر فردی که به ‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب می‌شود، باید به تعهدات دولت قبل توجه داشته باشد و خود را ملزم به اجرای آن بداند، نه اینکه از زیر بار مسئولیت آن شانه خالی کرده و با اتخاذ تصمیمات نسنجیده حق‌ و حقوق مردم را ضایع کند.
طرح سهام عدالت با آن اهداف و منظورها بسیار خوب و مفید به نظر می‌رسید و برای مشمولان طرح نوعی پس‌انداز محسوب می‌شد؛ با وجود این، موافقان و مخالفان زیادی داشت؛ از جمله اینکه برخی مدعی بودند در زمینه توزیع این سهام، اقدام شایسته‌ای صورت نگرفته و سهام عدالت به نیازمندان واقعی نرسیده است؛ چرا که در ابتدای امر قرار بر این بود که این سهام، به دو دهک پایین درآمدی اختصاص یابد که در بررسی لایحه، دو دهک دیگر نیز به آن اضافه شد؛ اما در حال حاضر شمول دریافت‌کنندگان آن گسترش یافته است؛ به گونه‌ای که اعضای هیئت علمی هم مشمول برخورداری از سهام عدالت می‌شوند.
چند وقتی است که پرونده سهام عدالت وارد مرحله جدیدی شده است. مسئولان اقتصادی دولت یازدهم با اعلام اینکه از سال آینده به مشمولان سهام عدالت سود پرداخت می‌کنند، پرونده این طرح را وارد مرحله جدیدی کرد‌ه‌اند. در واقع دولت اعلام کرده است، دیگر قرار نیست از سال آینده سود سهام عدالت را متعلق به خود بداند؛ بلکه قرار است این سود به مشمولان سهام عدالت تعلق یافته و به آنها پرداخت شود.
گفتنی است، در آبان ماه سال جاری خبری منتشر شد مبنی بر اینکه شورای عالی اجرای سیاست‌های کلی اصل 44 قانون اساسی جلسه‌ای داشته که از جمله موضوعات مورد بحث و بررسی در آن، تصویب تمهیدات تازه‌ای در راستای واگذاری سهام عدالت بوده است. مصوبه ساماندهی سهام عدالت و آزادسازی آن از سوی شورای عالی سیاست‌های اصل 44 قانون اساسی، 15 آبان امسال به سازمان خصوصی‌سازی ابلاغ شد.
بنا بر این مصوبه، در صورتی که در پایان دوره تقسیط سهام عدالت، بهای سهام مورد واگذاری به طور کامل تسویه نشده باشد، مشمولان می‌توانند حداکثر تا پایان شهریور ۹۶ نسبت به پرداخت بدهی و تسویه‌حساب سهام خریداری شده اقدام کنند.
بر اساس تازه‌ترین آمار منتشر شده سازمان بورس و اوراق بهادار در زمینه وضعیت سود سهام عدالت مربوط به عملکرد سال مالی 1385، سود دریافتی از 60 شرکت حاضر در سبد سهام عدالت تاکنون 199 هزار و 15 میلیارد ریال بوده است.
همچنین، در این مدت سود مصوب مجمع عمومی شرکت‌ها برای سهام عدالت 309 هزار و 574 میلیارد ریال، مشارکت در افزایش سرمایه شرکت‌های سرمایه‌پذیر سهام عدالت 51 هزار و 770 میلیارد ریال و مانده طلب سود از شرکت‌ها 58 هزار و 788 میلیارد ریال بوده است که با وجود این تاکنون نزدیک به ۴۰ درصد از اصل مبلغ سهام عدالت به حساب خزانه دولت واریز شده و پیش‌بینی می‌شود، با برگزاری مجامع عمومی سال ۹۴ در سال‌ جاری و اختصاص سود سالیانه این شرکت‌ها به سبد سهام عدالت تا۵۰ درصد از رقم کل واگذاری سهام عدالت در سال ۱۳۹۵ آزاد شود. سال قبل سال پایان واگذاری‌ها بود؛ اما با توجه به اینکه بخشی از سهام فروخته نشده بود، ادامه واگذاری‌ها به سال ‌جاری موکول شد. 
بر اساس این صورت‌حساب مشخص می‌شود، برای هر مشمول طی ۱۰ سال گذشته از محل شرکت‌های سرمایه‌پذیر به نیابت از آنها رقمی حدود ۵۱۰ تا ۵۱۵ هزار تومان از مبلغ یک میلیون ارزش سهم مشمولان به حساب خزانه واریز یا تأدیه شده است.
اعلام خبر توزیع سود سهام عدالت و اینکه تا پایان سال ۹۵ برای تمامی مشمولان سهام عدالت صورت‌حساب مالی باز شده و شرایط دریافت سود برای آنها فراهم می‌شود، در آستانه برگزاری انتخابات دوازدهم ریاست‌جمهوری، شائبه سیاسی بودن پرداختن به طرح سهام عدالت را قوت می‌بخشد و انتقادات اساسی را در این زمینه متوجه دولت می‌کند؛ دولتی که در ابتدای امر منکر این طرح بود و برگه‌های سهام آن را بی‌ارزش می‌دانست، در این شرایط و در راستای بهره‌برداری سیاسی از این طرح به سراغ آن رفته و مترصد دستیابی به اهداف خود است که لازم است مسئولان امر در دولت یازدهم نسبت به جداسازی عرصه اقتصاد و عدالت اجتماعی از سیاست اهتمام بیشتری داشته باشند.

 قاسم غفوري/ سال 2011 سالی بود که در بسیاری از کشورهای عربی شمال ‌آفریقا و غرب آسیا قیام مردمی علیه ساختارهای حاکم آغاز شد. مردم کشورهای تونس، لیبی، مصر، یمن، بحرین و عربستان در اعتراض به استبداد داخلی و استعمار خارجی قیامی سراسری را آغاز کردند؛ اما پس از مدتی به دلیل نبود رهبری واحد و توطئه‌های دشمنان بیداری اسلامی، قیام مردمی در کشورهایی، مانند مصر، لیبی و تونس دچار انحراف شد که نتیجه آن بحران‌های داخلی و حتی جنگ‌ها و درگیری‌های نظامی بود. اکنون در حالی شش سال از آغاز قیام‌های مذکور می‌گذرد که این روند در کشوری، همچون بحرین تکرار نشد و شواهد نشان می‌دهد، مردم این سرزمین همچنان با همان اصول و چارچوب‌های اولیه به انقلاب‌شان ادامه می‌دهند. جالب توجه آنکه در همان سال 2011، شیعی و سنی در میدان اللولو با اهدای شاخه‌های گل به یکدیگر بر لزوم وحدت سراسری تأکید کردند تا خنثی‌کننده توطئه بهره‌گیری از شکاف دینی برای نابودی انقلاب‌شان باشد. 
در نقطه مقابل آل‌خلیفه از همان روزهای نخست اقدام به سرکوب مردم کرد؛ در حالی که برخی از کشورهای عربی، به ویژه عربستان نیز با اعزام نیروی نظامی به حمایت از این سرکوب پرداختند. رژیم آل‌خلیفه حتی به آوردن مزدور از کشورهایی، همچون اردن و پاکستان پرداخت تا سرکوب را تشدید کند. جلوگیری از برگزاری مراسم‌های دینی و حتی تخریب مساجد و حسینیه‌ها در کنار لغو تابعیت معترضان، از جمله مراجع و علمای دینی از دیگر تحرکات این رژیم بوده است. سیاستی که دامنه آن حتی به لغو تابعیت افرادی، همچون شیخ عیسی قاسم، مرجع بزرگ جهان اسلام رسیده است. کشورهای غربی، به ویژه انگلیس و آمریکا نیز با اعزام نیروی آموزشی و تسلیحات در سرکوب‌ جنایات رژیم آل‌خلیفه مشارکت دارند و حتی مانع از انتشار گزارش‌های نهادهای حقوق بشر درباره وضعیت بحرانی شبه‌جزیره بحرین شده‌اند. آنچه بسیاری از ناظران سیاسی بر آن تأکید دارند، آن است که کشورهای غربی برای منافع شخصی خود چشم‌شان را بر سرکوب و کشتار مردم بحرین بسته‌اند؛ چنانکه بیش از هفت ماه است که مردم منطقه «الدراز» به جرم حمایت از شیخ عیسی‌قاسم در محاصره قرار دارند و می‌رود تا این محاصره به یک نسل‌کشی منجر شود. با تمام این تفاسیر، قیام مردمی متوقف نشده و آنها به راه خود ادامه می‌دهند. 
به تازگی بحرین شاهد تحولات قابل توجهی بوده است که از آن جمله اقدام رژیم آل‌خلیفه به اعدام منتقدانش است؛ چنانکه رژیم بحرین با وجود مخالفت‌های عمومی، سه معترض را اعدام کرد. گزارش‌ها و آمارها نشان می‌دهد، این برای نخستین بار بوده که آل‌خلیفه اعدام معترضان سیاسی را اجرا کرده که نشان‌دهنده ورود سرکوب‌گری‌ها به مراحل جدیدی است. 
 این اقدام در حالی صورت گرفت که نوع واکنش‌ها به آن پیام‌های قابل توجهی دارد. نخست نوع واکنش مردم بحرین به این جنایت آل‌خلیفه است. شمار زیادی از شهروندان این کشور با برپایی تظاهرات گسترده، خشم و اعتراض خود را نسبت به سیاست‌های سرکوبگرانۀ آل‌خلیفه اعلام کردند. نکته مهم در تظاهرات مردمی تأکید بر ادامه راه انقلاب‌شان بود که از 14 فوریه سال 2011 آغاز کرده بودند.
دوم پیوند گسترده مردم و روحانیت است که می‌توان آن را از ویژگی‌های انحصاری قیام مردم یمن نسبت به سایر کشورهای عربی دانست که شاهد قیام مردمی بوده‌اند. از یک سو مردم بحرین بیش از هفت ماه است که برای حمایت از شیخ‌ عیسی‌قاسم، عالم برجسته بحرینی تظاهرات و تجمعات گسترده‌ای برگزار ‌می‌کنند و حتی محاصره نیز نتوانسته است مانع این رویکرد شود. از سوی دیگر، علمای دینی حمایت از مردم در ابعاد مختلف را جزء تکالیف خود قرار داده‌اند؛ چنانکه درباره اعدام سه جوان بحرینی، شماری از علمای بحرین در بیانیه‌ای مشترک از تمامی مردم خواستند در تظاهرات خشم شرکت کنند. علما در بیانیه خود اعلام کردند: «خون ما بی‌ارزش نیست. ای ملت بحرین، در تمامی مناطق برای نجات جان جوانان بی‌گناه محکوم به اعدام در این محاکمه ناعادلانه در تظاهرات خشم شرکت کنید.» بسیاری از ناظران سیاسی تأکید دارند، از دلایل و محورهای اصلی ثبات و دوام قیام مردم بحرین، همین پیوند میان مرجعیت و مردم است.
 نکته سوم نوع واکنش محافل غربی مدعی حقوق بشر در قبال احکام اعدام مذکور است. جالب توجه آن است که این کشورها نه تنها به محکوم‌سازی آن نپرداخته‌اند؛ بلکه از آن نیز حمایت می‌کنند، چنانکه روزنامه انگلیسی «گاردین» مستندات جدیدی درباره نقش انگلیس در آموزش شکنجه به مسئولان زندان‌های بحرین رو کرده است. در مهرماه سال جاری، سازمان حقوق بشری «رپرایو» در گزارشی آشکار کرده بود، شرکت 
« operation Overseasـ Co» یا «NO ـ CO» که از سوی وزارت خارجه انگلیس تأمین مالی می‌شود، به مقام‌های بحرینی روش‌های شکنجه زندانیان برای اعتراف‌گیری از آنها را آموزش داده است. آمریکا نیز حمایت‌های گسترده‌ای از رژیم بحرین علیه مردم داشته‌ است. 
با توجه به این شرایط می‌توان گفت، اجرای احکام مذکور نه تنها دستاوردی برای آل‌خلیفه و شرکایش ندارد؛ بلکه از یک سو به تشدید پیوند مردمی و به ویژه اتحاد مردم و روحانیت منجر می‌شود و از سوی دیگر رسوایی بزرگی برای آل‌خلیفه و حامیان غربی‌اش و البته نهادهای حقوق بشر مدعی حمایت از آزادی به شمار می‌آید. هر دوی این مؤلفه‌ها دستاوردی بزرگ برای انقلاب مردم بحرین خواهد بود که محور آن تشدید قیام مردمی و افزایش حمایت جهانی از آنان است که می‌تواند زمینه‌ساز ورود انقلاب مردمی به مراحل جدیدی باشد و نتیجه نهایی آن تحقق مطالبات آنها در مقابله با استبداد داخلی و استعمار خارجی است.

صبح صادق پیامدهای اعدام سه انقلابی بحرینی را واکاوی می‌کند
 محمدرضا مرادی/ بیداری اسلامی از سال 2011 سبب شد تا برخی از دیکتاتورهای منطقه ساقط شدند و برخی دیگر نیز خود را در خطر سقوط ببینند. این موج در کشورهای تونس، مصر، لیبی و یمن سبب ویرانی کاخ دیکتاتورها شد. اما در این میان بحرین جایگاه ویژه‌ای دارد؛ چرا که مردم آن همواره خواستار انقلاب علیه رژیم آل‌خلیفه بوده و تنها منتظر فرصتی برای تحقق اهداف خود بودند که تحولات 2011 جهان عرب این فرصت را برای آنها مهیا کرد. همزمان با شروع بیداری اسلامی در منطقه، مردم بحرین نیز با مغتنم شمردن فرصت به وجود آمده در 14 فوریه 2011 به صورت رسمی انقلاب خود را کلید زدند. رهبران انقلاب بحرین از همان ابتدا مشی مسالمت‌آمیز را برای انقلاب خود انتخاب کردند؛ اما واکنش آل‌خلیفه به این رفتار انقلابیون بسیار قهری بود. رهبران انقلاب بحرین سلب تابعیت و زندانی شدند و ده‌ها فعال بحرینی زندانی شده یا به شهادت رسیدند. رژیم آل‌خلیفه به تازگی در اقدامی که تکمیل‌کننده زنجیره اقدامات خشونت‌آمیز آن در طول یک سال اخیر است، سه جوان بحرینی به نام‌های «سامی مشیمع»، «علی السنکیس» و «عباس السمیع» را اعدام کرد. این سه جوان در سال ۲۰۱۴ به اتهام قتل یک نظامی اماراتی و دو نظامی پاکستانی بازداشت و به اعدام محکوم شدند؛ اتهامی که هیچ‌گاه اثبات نشد، اما در راستای تشدید اقدامات ضد شیعی و فشار بر انقلابیون، حکم اعدام آنها صادر شد. به دنبال این اقدام، تظاهرات مردم بحرین شدت گرفت. سخنگوی جریان «الوفاء» بحرین در واکنش به این اقدام اعلام کرد که دلایل روشنی برای به کارگیری سلاح به منظور دفاع از خون، حریم، مقدسات و کرامت مردم بحرین وجود دارد. «سرایا المختار»، مقاومت اسلامی بحرین نیز در واکنش به اعدام سه جوان شیعه بحرینی اعلام کرد: «سرکشی مافیای اشغالگری از تمامی خط قرمزها، ارزش‌ها و عرف‌ها فراتر رفته و با کشتار ملت مسلمان و شجاع بحرین از هر طیف و قشری نشان داده است که تمامی تدابیر سرکوبگرایانه را به عناوین مختلف دنبال می‌کند و با جنایت اخیر خود گورش را به دست خودش کنده است.» اما اقدامات اخیر آل‌خلیفه چه تأثیری بر روند انقلاب بحرین خواهد داشت؟

حکومت خانوادگی
 آل‌خلیفه
رژیم آل‌خلیفه به طور کامل قدرت را در بحرین قبضه کرده است. مؤسس حکومت آل‌خلیفه، شیخ‌خلیفه بوده است که البته به قدرت نرسید و پس از او شیخ‌احمد قدرت را به دست گرفت و پس از شیخ‌احمد نیز ۹ حاکم در بحرین به قدرت رسیدند. از سال ۱۹۶۱ نیز تاکنون این کشور دو حاکم داشته است؛ یکی شیخ‌عیسی و دیگری شیخ حمد‌بن‌عیسی. شیخ‌عیسی که پدر حاکم فعلی آل‌خلیفه بوده، از سال ۱۹۶۱ تا سال ۱۹۹۹ بر بحرین حکمرانی کرده است و پس از مرگ وی، حمد‌بن‌عیسی از سال ۱۹۹۹ تاکنون قدرت را در اختیار دارد. این امر نشان می‌دهد که حکومت بحرین یک حکومت خانوادگی است. به طور معمول حکومت‌های خانوادگی ویژگی‌هایی دارند که در میان این ویژگی‌ها، چنین سبک حکومتی یک‌ سری اعتراضات را به دنبال خواهد آورد. در واقع، با وجود اکثریت 70 درصدی شیعیان در بحرین هیچ پست مهمی در بحرین به این گروه از مردم اختصاص داده نمی‌شود. بنابر اظهارات عبدالله دقاق نماینده شیخ‌عیسی قاسم در ایران شیعیان در بحرین به کارهای خدماتی گمارده می‌شوند و هیچ‌گاه صاحب مقام نمی‌شوند. این عوامل سبب شد تا در 14 فوریه 2011 مردم این کشور برای احقاق حق خود قیام کنند. 

نگاهی به مشی 
پنج ساله انقلاب بحرین
طی پنج سال گذشته مردم بحرین به تبعیت از رهبران خود مشی مسالمت‌آمیزی را برای دستیابی به حقوق و اهداف خود برگزیده‌اند. رهبران انقلاب بحرین با توجه به محدودیت‌های موجود در مسیر انقلاب از دست زدن به هرگونه عمل خشونت‌آمیز طی این پنج سال دوری کرده‌اند؛ چرا که ورود سپر دفاع جزیره به بحرین نشان داد که عربستان و دیگر هم‌پیمانان آل‌خلیفه آماده سرکوب کامل تهدیدات احتمالی هستند. مردم بحرین نیز برای کاهش تلفات و جلوگیری از هرگونه خونریزی هیچ اقدام تحریک‌آمیزی علیه آل‌خلیفه انجام نداده‌اند. این نوع نگاه مردم بحرین به انقلاب مسالمت‌آمیز ریشه در تفکر رهبران این انقلاب دارد. شیخ عیسی‌قاسم در خطبه‌های نماز جمعه سال 2012 به صراحت اعلام کرد که مردم بحرین به اصلاحات نیاز دارند. وی در سال 2014 نیز بار دیگر تأکید کرد که انقلاب مردم بحرین مسالمت‌آمیز شروع شده و مسالمت‌آمیز ادامه پیدا خواهد کرد. آیت‌الله شیخ‌عیسی احمد‌قاسم از دیرباز به طور صریح اعلام کرده است که بحرین به دموکراسی و اصلاحات سیاسی واقعی نیاز دارد. او به وضوح از نیاز بحرین به آزادی سیاسی بیشتر، یعنی رسیدن به این اصل قانون اساسی که «ملت منبع قدرت‌هاست»، حمایت می‌کند. مطالبات حقوقی او بر اساس شیوه‌ای ثابت انجام می‌شود که تأکید دارد مطالبه در چارچوب‌های مسالمت‌آمیز و متمدن و با استفاده از زبان نصیحت و دعوت به خیر و توافق صورت بگیرد. در واقع، روند پنج ساله انقلاب بحرین تاکنون دوری از خشونت و تلاش برای دستیابی به اهداف خود از طریق اصلاحات سیاسی بوده است.

واکنش آل‌خلیفه
 به انقلاب مسالمت‌آمیز
اما آل‌خلیفه که مشروعیت خود را از کشورهای غربی می‌گیرد و بدون کمک‌های خارجی، چه در عرصه نظامی و چه در عرصه سیاسی امکان حیات ندارد، با حمایت حامیان خود واکنش‌های بسیار نامناسبی به این انقلاب طی پنج سال گذشته نشان داده است. در واقع، اشتباهات متعدد آل‌خلیفه در برابر مردمی که تنها خواستار تحقق خواسته‌های مشروع خود هستند، نشان داد که این رژیم مشروعیت خود را به شدت در خطر می‌بیند؛ بنابراین همانند دیکتاتورهایی که تنها زبان زور را می‌شناسند، با اقدامات قهری در مقابل مردم ایستاده است. آل‌خلیفه اقدامات قهری خود علیه انقلاب بحرین را در دو سطح ۱ـ مردم و ۲ـ رهبران انجام داده است.
در سطح مردم آل‌خلیفه طی پنج سال گذشته با زندانی کردن و حتی اعدام انقلابیون درصدد ایجاد هراس در بین مردم برای عقب‌نشینی از خواسته‌های‌شان بوده است. در این مسیر بسیاری از مردم زندانی شده و صدها نفر نیز سلب تابعیت شده‌اند. اما مهم‌ترین اقدام آل‌خلیفه علیه رهبران انقلاب این کشور، یعنی شیخ عیسی‌قاسم و شیخ علی‌سلمان دو نفر از مهم‌ترین رهبران انقلاب بحرین بوده است. 
آل‌خلیفه، شیخ علی‌سلمان دبیرکل جمعیت «الوفاق» را به 9 سال زندان محکوم کرد. همچنین دادگاه آل‌خلیفه حکم به انحلال جمعیت الوفاق داد، به طوری که نیروهای امنیتی بحرین با حمله به دفاتر جمعیت «الوفاق» تمام دارایی‌های آن را مصادره کردند. در خرداد 95 نیز رژیم آل‌خلیفه تابعیت شیخ عیسی‌قاسم از روحانیون برجسته شیعه بحرین را لغو کرد. در همین رابطه «نضال آل‌سلمان» از مرکز حقوق بشر بحرین گفت، از سال 2012 تاکنون 280 نفر سلب تابعیت شده‌اند که حدود 200 مورد آن فقط در سال 2015 صورت گرفت و در میان افرادی که سلب تابعیت شده‌اند، استادان دانشگاه‌ها، رهبران مذهبی، تجّار و نیز نمایندگان سابق پارلمان قرار دارند. 
 اما آل‌خلیفه نه تنها شیخ عیسی‌قاسم را سلب تابعیت کرده؛ بلکه بیش از هفت ماه است که وی را تحت محاصره کامل قرار داده است. همچنین از خرداد گذشته تاکنون که با سلب تابعیت از آیت‌الله عیسی‌قاسم و محاکمه وی به اتهام پولشویی از طریق جمع‌آوری خمس، موج بازداشت و احضار خطبا، ائمه جمعه و علمای شیعه از سوی رژیم آل‌خلیفه شدت گرفته است، شاهد دیگر اقدامات رژیم برای اخلال در روند خیزش انقلاب بحرین بوده‌ایم. محاصره امنیتی منطقه الدراز و منزل آیت‌الله عیسی‌قاسم، توقف بزرگ‌ترین نماز جمعه بحرین در مسجد امام صادق(ع) این منطقه از دیگر موارد بوده است.  
همچنین مرکز حقوق بشر بحرین اواسط شهریور ماه با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که در طول چند ماه 87 روحانی بحرینی به دادگاه نیروهای امنیتی احضار و 12 نفر از آنها محاکمه شده‌اند. بازداشت و زندانی کردن سیدمجید مشعل رئیس بزرگ‌ترین هیئت دینی و علمای شیعی در بحرین، احضار شیخ‌محمد صنقور روحانی برجسته بحرینی و امام جماعت بزرگ‌ترین نماز جمعه بحرین و مهم‌تر از همه بازداشت شیخ علی‌سلمان دبیر کل جمعیت الوفاق از دیگر اقدامات آل‌خلیفه طی یک سال اخیر بوده است.
اما سلب تابعیت از رهبر این انقلاب اشتباه راهبردی آل‌خلیفه و اقدامی احمقانه بود، به طوری که رهبر معظم انقلاب در دیدار خانواده‌های شهدای هفتم تیر و جمعی از خانواده‌های شهدای مدافع حرم در نوزدهم ماه مبارک رمضان تأکید کردند: «امروز در بحرین ملاحظه کنید! مسئله‌ بحرین جنگ شیعه و سنّی نیست، مسئله‌ حاکمیّت جائرانه‌ ابلهانه‌ یک اقلّیّت مستکبر خودخواه بر یک اکثریّت گسترده است. یک اقلّیّت کوچکی بر هفتاد درصد، هشتاد درصد مردم بحرین دارند حکومت می‌کنند؛ حالا هم [این‌] عالم مجاهد، آقای شیخ عیسی‌‌قاسم را مورد تعرّض قرار داده‌اند؛ این حماقت آنها است، این بلاهت آنها را نشان می‌دهد. شیخ عیسی‌‌قاسم کسی بود که تا امروز و تا وقتی‌ که می‌توانست با مردم حرف بزند، از حرکات تند و مسلّحانه‌ مردم جلوگیری می‌کرد، مانع می‌شد. نمی‌فهمند که با چه‌کسی درافتاده‌اند، نمی‌فهمند که تعرّض به شیخ عیسی‌‌قاسم، یعنی برداشتن مانع از مقابل جوان‌های پُرشور و پُرحماسه‌ بحرینی که [اگر] بیفتند به جان نظام حاکم، از هیچ راه دیگری نمی‌توانند آنها را ساکت کنند.» این اقدام آل‌خلیفه و همچنین دستگیری شیخ علی‌سلمان دیگر رهبر طرفدار مشی اصلاح‌گرایانه سبب شد تا کارشناسان احتمال تغییر مشی مبارزاتی انقلابیون از مسالمت‌آمیز به مسلحانه را دور از ذهن ندانند. دولت بحرین با اقدامی اشتباه که می‌توان آن را یک اقدام از سرِ ضعف دانست، بزرگ‌ترین سد در برابر خشونت‌آمیز شدن انقلاب مردم را برداشت و شیخ عیسی‌قاسم رهبر معنوی این انقلاب که طرفدار انقلاب مسالمت‌آمیز بود را سلب تابعیت و محصور کرد و این موضوع بیش از پیش بر خشم مردم انقلابی بحرین افزود.

اهمیت بحرین 
برای عربستان
اما یکی از دلایل اصلی به نتیجه نرسیدن انقلاب مسالمت‌آمیز مردم بحرین اقدامات سرکوبگرانه عربستان است. عربستان در ۱۴ مارس درست یک ماه پس از شروع انقلاب 14 فوریه به بحرین لشکرکشی کرد. نکته مهم اینکه اگرچه لشکرکشی عربستان به بحرین در قالب نیروهای سپر جزیره انجام شد؛ اما اتفاق مهمی که افتاد این بود که عربستان راهبرد امنیتی خود را تغییر داد و به‌جای رویه سابق این کشور که نیروهای اجیرشده و مزدور را به جنگ می‌فرستاد، این بار در بحرین نیروهای بومی عربستان را به جنگ فرستاد. این امر حاکی از تغییر راهبردهای امنیتی ریاض است و نشان داد که تا چه اندازه بحرین برای عربستان مهم است. به واقع، در میان تمام کشورهایی که عربستان در آنها نفوذ دارد، هیچ کشوری مانند بحرین نیست. بحرین به دلایل متعددی برای عربستان سعودی اهمیت دارد. مهم‌ترین ویژگی بحرین برای عربستان این است که در صورت پیروزی شیعیان بحرین این پیروزی می‌تواند الگویی برای شیعیان مناطق الشرقیه در عربستان باشد و به واقع انقلاب بحرین به عربستان سرایت کند؛ از همین رو عربستان تمام تلاش خود را به کار گرفته تا مانع از پیروزی انقلاب مردم بحرین شود.

تغییر شیوه مبارزاتی 
از مسالمت‌آمیز به مسلحانه
انقلاب پنج ساله مردم بحرین که به صورت مسالمت‌آمیز سیر خود را داشته، در این مدت نه تنها سبب تحقق اهداف انقلابیون نشده است؛ بلکه آل‌خلیفه حتی این اعتراضات مدنی و بدون خشونت را برنتابیده و به تازگی سه انقلابی بحرینی را اعدام کرده است. این مسئله سبب خشم مردم بحرین شد و مقاومت این کشور با انتشار بیانیه‌های خود به نوعی اعلام جهاد علیه آل‌خلیفه کردند. در واقع، مردم بحرین اکنون به این مسئله می‌اندیشند که آل‌خلیفه مسالمت‌جویی انقلاب آنها را نشانه ضعف می‌داند و از همین رو به سرکوب انقلابیون ادامه می‌دهد، از همین رو برخی گروه‌های مقاومت در حال تدارک حملات مسلحانه در بحرین هستند. مسلحانه شدن انقلاب بحرین در اوضاع کنونی می‌تواند پایه‌های رژیم آل‌خلیفه را بیش از پیش بلرزاند و با توجه به وضعیت منطقه احتمال دستیابی انقلابیون به برخی از اهداف خود را بیشتر می‌کند. بحرین کشوری است که بدون حمایت عربستان و آمریکا نمی‌تواند به اقدامات خود ادامه دهد. در واقع، آل‌خلیفه به پشتوانه حمایت‌های کشورهای غربی، توان رویارویی با انقلابیون را دارد. اما اکنون که پرونده‌های مهم منطقه‌ای به سود مقاومت و علیه محور ارتجاع به پیش می‌رود، چه بسا که بحرین نتواند حمایت‌های کامل این کشورها را داشته باشد. از سوی دیگر آمریکا در جایگاه بزرگ‌ترین پشتیبان غربی آل‌خلیفه در حال نوعی گذار سیاسی و انتقال قدرت است و با توجه به اظهارات دونالد ترامپ رئیس‌جمهور منتخب آمریکا مبنی بر کاهش حمایت از کشورهای عربی احتمال دارد بحرین برای برخورد قاطع با انقلابیون هراس داشته باشد؛ بنابراین شروع تحرکات مسلحانه امکان عقب‌نشینی آل‌خلیفه را بسیار محتمل می‌کند.
اکنون در بحرین گروه‌های مختلف خواستار مبارزه مسلحانه هستند؛ اما هنوز برخی از گروه‌های اصلی انقلاب بحرین همچنان بر مشی مسالمت‌آمیز تأکید دارند؛ چرا که نگران هستند با برخورد قهری آمریکا، عربستان و دیگر هم‌پیمانان آل‌خلیفه فرصت‌های پیروزی را از دست بدهند، اما گروه‌های دیگر معتقدند آل‌خلیفه در شرایط کنونی به شدت مشروعیت داخلی و منطقه‌ای خود را از دست داده و مهم‌تر از همه متحدان این کشور نیز در شرایط بسیار نامناسبی قرار دارند و امکان کمک به آل‌خلیفه همانند گذشته را ندارند؛ بنابراین بهترین فرصت برای حملات مسلحانه را اوضاع کنونی می‌بینند.
در هر صورت انقلاب بحرین حتی اگر در اوضاع کنونی به مرحله مسلحانه وارد نشود، این مهم سرانجام روی خواهد داد؛ چرا که برخورد قهری و سرکوبگرانه آل‌خلیفه با مبارزات مسالمت‌آمیز مردم بحرین و تحقق نیافتن اهداف انقلابیون از این مسیر می‌تواند سران انقلاب را به تغییر شیوه مبارزاتی تشویق کند.


آیت‌الله علی‌اکبر صادقی‌رشاد
«و لا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا» در این آیه تصریح به نهی صریح شده است که هیچ یک از شما حق ندارد غیبت دیگری را بکند. در این آیه، نهی را ظاهر در حرمت تلقی کرده‌اند. این آیه صراحت، ظهور و بلکه نصّ در منع از غیبت است. منعی که دالّ بر الزام و حرمت غیبت است.
آیه دیگر آیه نخست سوره همزه است؛ «ویل لکل همزه لمزه». انسانی که در غیاب دیگری عیوب او را برای تخفیف شأنش مطرح می‌کند؛ مورد ملامت قرار گرفته است. کلمه «ویل» از منع حکایت می‌کند.
آیه دیگر می‌فرماید: «لایحب‌الله جهر بالسوء من‌القول الا من ظلم»(نساء/ 148)
اصل بر این است که مسائل دیگران را افشا نکنیم و نکات آنها را متجاهرانه و آشکارا بر زبان نیاوریم. البته «من ظلم» مستثنی است. در سوره نور می‌فرماید: «ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم»(نور/ 19) این آیه هم اشاعه فحشا را منع می‌کند. روایات هم غیبت را از مصادیق اشاعه فحشا دانسته‌اند.

مقایسه تضییع حقوق
 در غیبت و زنا
یکی از اخبار همین خبر است که می‌فرماید: «ان الغیبه اشد من الزنا و ان الرجل یزنی و یتوب و یتوب الله علیه و ان صاحب الغیبه لایُغفر له حتی یغفر له صاحبه»؛ کسی که مرتکب فعل غیبت می‌شود در واقع فعلی اشدّ از زنا از او سر زده است. در اینکه زنا حرام و از کبائر است هیچ بحثی نیست. در متن خبر هم نکاتی هست که دلیل اشدّیت غیبت نسبت به زنا را توضیح می‌دهد. به هر حال گاهی در زنا حق‌الناس دخیل نیست و اصولاً فرد ثالثی در میان نیست. هرچند در مواردی نظیر زنای با محارم یا زنای با محصنه که باعث از هم پاشیدگی خانواده یا خدشه‌دار شدن آبروی شخص سومی می‌شود، حرمت شدیدتری پیدا می‌کند؛ ولی به طور عادی، روایت می‌فرماید که زنا گناهی است میان انسان و خدا و اگر کسی مرتکب شد و بعداً منفعل شد و با شرایطش توبه کرد؛ خداوند متعال از او درمی‌گذرد؛ چراکه تنها حق‌الله است و نه حق‌الناس؛ اما غیبت هم حق‌الله است و هم حق‌الناس و در آن حدود الهی نقض و حق‌الله تضییع می‌شود. از طرف دیگر چون آبروی کسی در معرض خطر قرار می‌گیرد یا اسباب ناخشنودی او فراهم می‌شود؛ حق‌الناس هم ضایع می‌گردد؛ لهذا این‌طور نیست که خداوند متعال غیبت‌کننده را ببخشد؛ چراکه حق تعالی بنا ندارد از دیگران نیابت کند و قهراً اگر حق کسی از آفریدگان تضییع شود غیبت‌کننده باید رضای او را جلب کند. بالنتیجه تا وقتی غیبت‌شونده نبخشد؛ خداوند هم نخواهد بخشید.
این‌طور نیست که بگوییم خداوند متعال احیاناً توبه را می‌پذیرد و حق‌الله تسویه می‌شود، از جنبه حق‌الناس هم با جلب رضایت یا تقاص اخروی برائت ذمه صورت می‌گیرد! ظاهراً این‌طور نیست؛ بلکه ظاهر عبارت حدیث این است که بخشایش حق‌الله در گرو تسویه جنبه حق‌الناسی غیبت است و این مسئله قابل تجزیه بین حقّین نیست.
حق‌الناس اهمیت بسیاری دارد، آنچنان که در روایات، آبروی مؤمن از کعبه هم محترم‌تر دانسته شده است. فرض ما هم بر این است که غیبت زمانی محقق می‌شود که طرف مقابل، مؤمن باشد؛ لذا غیبت غیر مؤمن، نظیر سلطان جائر یا انسان جاهر و متظاهر به فسق یا موضوعاً غیبت نیست، یا تعریف غیبت را ندارد؛ بنابراین به دلیل ارزشی که آبروی مؤمن دارد خداوند هم طرفدار آبروی اوست.

به سادگی 
جبران نمی‌شود
آبروی مؤمن ارزشمند است و کسی که آبروی مؤمنی را می‌ریزد، خداوند متعال رضا نمی‌دهد و گناه و جرم او را تخفیف نمی‌دهد تا زمانی که رضایت غیبت‌شونده را جلب کند. حالا آیا جلب رضایت میسّر است؟ آری؛ یکی از مشکلاتی که بعضی از معاصی دارد همین است. گاهی کسی که درباره او غیبت شده در دسترس نیست، نمی‌توانیم او را ببینیم، یا با او تماس بگیریم، یا احیاناً فوت شده است. چه کار می‌توان کرد؟! دیگر نمی‌توان جبران کرد!
در فقه و در روایات توصیه‌هایی وجود دارد مبنی بر اینکه از طرف او انفاق کنیم و صدقه بدهیم؛ شاید روح آن شخص راضی شود و به نحوی حق‌الناس مرتفع گردد؛ اما معلوم نیست به همین سهولت انجام بپذیرد. گاهی آن فرد زنده است، ولی قادر به گفتن و عذرخواهی نیستیم. چون اگر گفته شود شرّ دیگری به پا می‌شود. گاهی نمی‌خواهیم که به ما بدبین شود. حتی گفتن اینکه این مطلب را جایی نقل کردیم سبب وهن اوست. همین گفتن، اثر سوء دیگری در پی خواهد داشت. کار به همین سادگی‌ها نیست که بتوانیم از عهده حق‌الناس تضییع شده برآییم؛ لهذا گویی دشواری معصیت، مضاعف می‌شود.

دست خالی
 در محضر الهی
خبر دیگری است درباره آثار متعدد منفی و مثبت غیبت برای غیبت‌کننده و غیبت‌شونده. امام صادق(ع) از اجداد خود نقل کرده‌اند که حضرت رسول(ص) فرمودند: در قیامت، نامه عمل شخصی را به دستش می‌دهند آنجا گویی حافظه‌ها احیا می‌شود. حافظه دور آدمی زنده می‌شود. شاید به این جهت که انسان از آثار منفی عوامل مادی که مانع و حاجب هستند و حافظه را تضعیف می‌کنند؛ خلاص می‌شود. در آنجا بنا نیست که کسی از روی سلول‌های مغز خود مطالب را یادآوری کند. عنایت الهی به این است که این یادآوری انجام شود. اینکه طبق آیات قرآن، انسان در قیامت تعجب می‌کند که هیچ صغیره و کبیره‌ای از قلم نیفتاده دلالت بر همین است. او می‌بیند که بسیاری از اعمال صالح از فهرست عمل او گم شده است. از آن طرف، نامه عمل دیگری را می‌دهند و می‌بیند بسیاری از اعمال صالحی که انجام نداده در آن درج است. فرد غیبت‌کننده از حضرت حق سؤال می‌کند که اعمال خوب خود را در این فهرست نمی‌بینم؟! خطاب می‌رسد که از فلانی غیبت کردی؛ لذا اعمال صالح تو به نامه اعمال او انتقال یافته است. دیگری هم اعمالی را در کارنامه خود می‌بیند که انجام نداده و خطاب می‌رسد اعمال صالح کسی که از تو غیبت کرد به کارنامه عملت افزوده شد.

احباط عمل
دلیلی بر خطیرت غیبت
حبط عمل عمدتاً مترتب بر کفر است؛ یعنی معصیتی بزرگ‌تر از همه معاصی! و اگر بناست از این جهت، اعمال شایسته انسان از بین برود به این معناست که معصیت کبیره‌ای انجام گرفته است. اخبار متعددی هم مویّد این قضیه است. کما اینکه قهراً در بین فقهای ما این اجماع وجود دارد. به هر حال اگر بناست که معاصی حرام باشند و حدود الهی باید رعایت شود؛ قطعاً غیبت از جمله معاصی بسیار مهم است.
از مجموعه ادلّه می‌توان حرمت فقهی غیبت را به دست آورد و در یک جمع‌بندی می‌توان گفت که غیبت از جمله افعال و اعمال دو وجهی است که هم حیث ارزشی و حسن و قبحی و هم حیث الزامی و باید و نبایدی دارد. به عبارتی دیگر، هم جنبه احکامی دارد و هم جنبه اخلاقی. در حوزه احکام از گناهان کبیره است. یکی از دلایل و شواهدی که برای کبیره شمردن یک معصیت بیان می‌کنند و از معیارهای پذیرفته و معروف است این است که وقتی معصیتی در قرآن کریم طرح می‌شود و در ادامه آن آیه، وعده عذاب داده می‌شود، نشان‌دهنده کبیره بودن آن گناه است. درباره غیبت هم به خاطر دارید که اخبار دالّ بر دوزخی شدن اهل غیبت، فراوان بود. براساس این معیار، قطعاً غیبت از معاصی کبیره به شمار می‌آید.

دکتر «استیوارت جین برامهال» روانپزشک آمریکایی در گفت‌وگوی اختصاصی با صبح صادق
مصطفی افضل‌زاده/ در سال‌های اخیر موارد متعددی از خارج شدن اطلاعات از حالت محرمانه در ایالات‌متحده رخ داده است. یکی از مهم‌ترین موارد در این زمینه که رسانه‌های دولت‌های مستقل از آن غفلت کرده‌اند، پروژه «ام‌‌کی ‌اولترا» است که بر اساس اسناد به دست آمده طی دهه‌های 1950 تا 1970 میلادی سازمان سیا آن را ساماندهی و اجرا کرد؛ پروژه‌ای مبتنی بر استفاده از نوعی ماده مخدر تأثیرگذار بر مغز برای نابودی تفکر چپ‌گرایی در میان جوانان جامعه آن روز آمریکا. اما نکته مهم دیگر نقش نهادهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس در گسترش توزیع مواد مخدر در سطح جهان و تأثیر این اقدام بر افزایش ثروت افرادی خاص در این کشورها است. دکتر «استیوارت جین برامهال» روانپزشک 69 ساله آمریکایی است که در سال 2002 پس از 15 سال آزار و اذیت پلیس فدرال آمریکا به نیوزیلند مهاجرت کرده است. او دلیل محدودیت‌های به وجود آمده برای خود را تلاش برای حمایت از اقدام حزب پلنگ‌های سیاه می‌داند. وی در سال 2010 درباره تجربیاتی که او را وادار به ترک آمریکا کرد، کتابی با عنوان «انقلابی‌ترین اقدامات؛ خاطرات یک پناهنده آمریکایی» نوشت. در ادامه گفت‌وگوی اختصاصی ما با «استیوارت جین برامهال» را بخوانید.
* آیا امکان دارد شیوه‌های به کار رفته از سوی سازمان سیا و سازمان اطلاعات انگلیس برای نابودی ستاره‌های فعال و چپگرای موسیقی پاپ، برای نابودی جوانان دیگر کشورها مانند ایران، روسیه یا چین استفاده شده باشد؟ چرا که یکی از افسران پلیس ایرانی که در زمینه مبارزه با مواد مخدر فعالیت داشت، اعلام کرد یک ماده مخدر ویژه در حال ورود به ایران است؛ ماده‌ای که صرفاً برای ایرانیان تولید شده و هیچ جای دیگری نمی‌توان آن را یافت.
پاسخ به این پرسش دشوار است؛ زیرا من خیلی با الگوی قاچاق مواد مخدر مورد استفاده در این سه کشور آشنایی ندارم. کارشناسان زیادی در جهان به تفصیل درباره سازمان‌های تأسیس ‌شده با منابع مالی سیا که برای ایجاد بی‌ثباتی در ایران از طریق تحریک «جنبش سبز» تلاش می‌کردند، نوشته‌اند. معمولاً این سازمان‌ها و فعالان مورد حمایت آنها اطلاعاتی را از کارکنان وزارت امور خارجه که اغلب از افسران سیا هستند و در پوشش کارمند سفارت فعالیت می‌کنند، دریافت می‌دارند. من هیچ مدرکی دال بر اینکه این سازمان‌ها و گروه‌ها در زمینه توزیع مواد مخدر نیز دخیل هستند، مشاهده نکرده‌ام. تنها راهی که ما می‌توانیم درباره این مسئله اطلاعاتی را به دست آوریم، یا از طریق افشاگری‌های افراد است، یا اینکه باید زمان کافی بگذرد تا دولت آمریکا نسبت به خارج کردن اسناد مربوط به این اتهامات از حالت محرمانه اقدام کند. من از نوع مواد مخدری که شما اشاره کرده‌اید که به طور خاص برای ایرانیان تولید می‌شود، آگاهی ندارم.
علاوه بر این، سیا با حمایت مالی از جنبش‌های جدایی‌طلب تروریستی در چچن و در دیگر مناطق قفقاز شمالی، برای ایجاد بی‌ثباتی در روسیه تلاش کرده است. من نمی‌دانم که آیا این گروه‌ها در زمینه قاچاق مواد مخدر به داخل روسیه نقشی دارند یا خیر، اما اگر این‌گونه باشد، تعجبی نخواهد داشت. ارتش آزادیبخش کوزوو که یک گروه جدایی‌طلب بود و مشابه گروه‌های چچنی به دست سیا ایجاد شد، اعضای آن تحت آموزش قرار گرفتند و مسلح شدند و مورد حمایت مالی سیا نیز بودند و در امر قاچاق هروئین فعالیت گسترده‌ای داشتند.
سیا در چین نیز گروه جدایی‌طلبان اویغور را تحت آموزش و مورد حمایت مالی قرار داد.

* آیا ایالات‌متحده و بریتانیا اختیار بازداشت و زندانی کردن مخالفان خود در کشورهای‌شان را دارند، چرا آنان را معتاد می‌کنند؟
اگر به زمان پیش از دوران حملات 11 سپتامبر 2001 و تصمیم ایالات‌متحده و بریتانیا برای آغاز «جنگ علیه تروریسم» برگردیم، می‌بینیم که در هر دو کشور زندانی کردن شهروندان صرفاً به دلایل سیاسی، برخلاف قانون اساسی آنان بود. هر دو کشور ضمانت‌هایی بر اساس قانون اساسی خود داشتند مبنی بر اینکه پلیس صرفاً در صورتی می‌تواند شهروندان را بازداشت کند که دلیل موجهی مبنی بر احتمال ارتکاب جرم این افراد وجود داشته باشد. علاوه بر این پلیس ملزم به این مسئله بود که تمامی شهروندان بازداشت شده را تفهیم اتهام کند و این فرصت را به آنان بدهد که در یک دادگاه صالحه محاکمه شوند. تمامی این مسائل در دوران اجرای قانون میهن‌پرستانه در ایالات متحده و قانون مشابه ضد تروریستی در بریتانیا تغییر کرد. اکنون پلیس در هر دو کشور اجازه دارد هر فردی را که می‌خواهد بازداشت کند و آنان را به مدت نامحدود و بدون محاکمه در بازداشت نگه دارد.
پیش از سال 2001 اقدام پلیس مبنی بر قرار دادن وقایع سیاسی در چارچوب جرائم جعلی و دروغین اقدامی به نسبت معمول بود (این مسئله برای آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار در حزب پلنگ سیاه مکرر اتفاق افتاد)، اما آنان هیچ مبنای قانونی برای بازداشت افرادی که فعالیت‌های مجرمانه انجام نداده بودند، نداشتند. البته این روش باعث می‌شود که هزینه از میان برداشتن مخالفان متوجه حاکمیت نشود و اینگونه وانمود شود که فساد اخلاقی دلیل نابودی رهبران مخالف شده است.

* آیا شما می‌توانید توضیح دهید که پروژه ام‌کی‌ اولترا چیست؟ و چرا این پروژه بر روی مواد مخدر تغییردهنده ذهن تأکید دارد؟
«ام‌‌کی ‌اولترا» یکی از برنامه‌های غیرقانونی سیا بود که در اوایل دهه 1950 و با هدف شناسایی و توسعه مواد مخدر و فرآيندهای مربوط به آن، از جمله اقداماتی مانند شوک برقی و هیپنوتیزم برای استفاده در بازجویی‌ها به کار گرفته شد. هدف از این اقدام تضعیف افراد برای وادار کردن آنان به اعتراف از طریق کنترل ذهن آنان بود.
اگرچه ریچادر هلمز، رئیس وقت سیا بخش عمده‌ای از مدارک مربوط به پروژه ام‌کی ‌اولترا را نابود کرده است؛ اما حدود 30 هزار صفحه از مدارک مربوط به آن همچنان باقی مانده است. این پروژه ستارگان افراطی موسیقی و فعالان چپ‌گرا را هدف قرار داده بود.
بر اساس نوشته‌های «جان ال.پوتاش» در کتابی با عنوان «مواد مخدر، اسلحه‌هایی علیه ما»، دانشمندان و افراد دخیل در پروژه ام‌کی ‌اولترا علاوه بر این به طور گسترده در توزیع ماده مخدر ال‌اس‌دی به ستارگان موسیقی راک و هواداران آنان و فعالان ضد جنگ در طول دهه 1960 دخیل بودند. با این وجود من تا پیش از مطالعه این کتاب به طور کامل از این حقیقت غافل بودم.
پوتاش در کتاب خود به ریشه‌های تاریخی تجارت مواد مخدر پرداخته و آورده است که قاچاق تریاک یکی از نخستین عوامل میلیونر شدن آمریکایی‌ها بود و ثروت بسیاری را در نتیجه جنگ تریاک برای اعضای خانواده‌های موسوم به وال ‌استریت به ارمغان آورد. امروز نیز سرمایه‌گذاری این خانواده‌ها در قاچاق مواد ادامه دارد و مدارک بسیاری مبنی بر پولشویی میلیاردها دلار پول ناشی از قاچاق مواد از سوی بانک‌های آمریکایی در دست است.
وی در بخش دیگری از کتاب خود به نکاتی درباره رابطه جنگ‌های مختلف با مواد مخدر اشاره کرده و آورده است: «جنگ ویتنام نیز با هدف حفظ منافع مربوط به مواد مخدر و حفظ بازار محصولات تریاک در کشورهای تایلند، لائوس و ویتنام بود. حتی حمایت سیا از نازی‌های مجرم در آلمان نیز ریشه در مسئله قاچاق کوکائین در کلمبیا داشت؛ چرا که این افراد یک شبکه گسترده توزیع مواد مخدر در کلمبیا را با کمک سیا رهبری می‌کردند.

* استفاده از این مواد چگونه در میان افراد و جوانان در گذشته و در زمان کنونی ترویج شده است؟ آنان از چه شیوه‌هایی برای توزیع این مواد در میان افراد استفاده کرده‌اند؟
در ایالات‌متحده هروئینی که سیا از مناطق جنوب شرقی آسیا قاچاق می‌کرد، به طور عمده از سوی مافیا در داخل کشور توزیع می‌شد، این مسئله تا دهه 1980 رواج داشت تا اینکه در این دهه باندهای آفریقایی‌تبار در آمریکا مانند بلادز و کریپس در زمینه توزیع مواد مخدر فعالیت خود را آغاز کردند. این باندهای آمریکایی آفریقایی‌تبار بخش عظیمی از مسئولیت قاچاق و توزیع کوکائین را که سیا از آمریکای لاتین قاچاق می‌کرد، بر عهده داشتند.
بر اساس نوشته‌های کتاب «مواد مخدر علیه ما»، دانشمندان، جاسوسان سیا و ستارگان راک که در پروژه ام‌کی ‌اولترا دخیل بودند، عاملین اصلی در زمینه توزیع ماده مخدر ال‌اس‌دی و مواد مخدر توهم‌زا بوده‌اند. در واقع، اقدام سیا مبنی بر توزیع مواد مخدر کشنده که گروه‌های فعال سیاسی را هدف قرار می‌داد، یک دایرة‌المعارف مجازی در زمینه تجارت مواد مخدر در سطح جهان محسوب می‌شود. پوتاش در این کتاب توجه خاصی به سال‌ها دخالت بریتانیا و ایالات متحده در زمینه قاچاق مواد مخدر به دلیل منافع سیاسی و مالی آن برای این دو کشور، داشته است.
تشکیل گروه‌های هیپی‌ نیز یکی از ابتکارات سیا بود که سبب می‌شد دانشجویان مسئله حمایت از جنبش‌های آزادی بیان را فراموش کنند؛ گروه‌هایی که استفاده از ماده مخدر ال‌اس‌دی یکی از مهم‌ترین فعالیت‌های آنان بود.  

* آیا می‌توان گفت که بخش عمده‌ای از اعتیاد افراد به مواد مخدر در سراسر جهان در نتیجه جنگ‌های تریاک بریتانیا و اقدامات آمریکا در زمینه قاچاق مواد مخدر بوده است؟ اگر این طور است دلیل آن چیست؟
به طور قطع بله. در میان این مسائل باید گفت که آمریکا و بریتانیا قدرت و ثروت خود را به استعمار بخش عمده‌ای از دنیای شناخته‌شده ما اختصاص داده‌اند. این مسئله نیازمند سرمایه‌گذاری گسترده‌ای است. مواد مخدر تنها محصولاتی هستند که تولید آنها درآمد نامحدودی در بر دارد. تقاضا برای مواد نه‌تنها هرگز کم نمی‌شود؛ بلکه افزایش نیز می‌یابد. مواد مخدر نسبتاً ارزان هستند، هرگز از مد نمی‌افتند و مردم هرگز نمی‌توانند مقدار کافی از آن را برای خود به دست آورند؛ بنابراین تا زمانی که استیلای بریتانیا و ایالات متحده به طور کامل بر قاچاق مواد مخدر در سطح جهانی استوار است و به آن وابسته هستند، اعتیاد به مواد مخدر در سراسر جهان ادامه خواهد یافت.

معاون دانش و پژوهش سپاه در گفت‌وگو با صبح صادق
 حسن ابراهیمی/ در برنامه‌های معاونت دانش و پژوهش سپاه راهبرداندیشی از سوی هیئت‌های اندیشه‌ورزی، الگوی بومی تولید اندیشه خلاقانه، کاربردی و بن‌بست‌شکن برای پاسداری کامل و صحیح از انقلاب اسلامی گنجانده شده است. به همین منظور این معاونت در مجموعه سپاه اقدام به برگزاری جشنواره دو سالانه کرده است تا برترین‌ها را در حوزه دانش و پژوهش معرفی کرده و از آنها تقدیر کند و از سویی حرکت را در این سمت انسجام دهد. برای آشنایی بیشتر با این جشنواره به سراغ سردار محمدرضا نواب‌اصفهانی، معاون دانش و پژوهش سپاه رفتیم که در ادامه ماحصل این گفت‌وگو تقدیم می‌شود.

* ابتدا درباره اندیشه‌ورزی و تاریخچه این اقدام در سپاه توضیح دهید.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مبتنی بر فرامین و رهنمودهای فرمانده معظم کل قوا از سال ۱۳۹۲ با تشکیل 60 کانون اندیشه‌ورزی در سپاه و عضوگیری بیش از هشت هزار نفر از پاسداران شاغل و داوطلب مشارکت در راهیابی دانشی برای مسائل و چالش‌های مأموریتی رده‌های سپاه با تکیه بر خرد جمعی و بهره‌برداری از تجارب پیشکسوتان و تازه‌های علمی، اقدام به پایه‌گذاری این الگو کرد. امروز مفتخریم که اعلام کنیم این شبکه توانسته است حدود 600 مسئله و نیاز دانشی را با تشکیل 450 تیم اندیشه‌ورزی پاسخگویی کند.
همان گونه که در هفته پژوهش هم اعلام شد، «دومین جشنواره دو سالانه امام علی(ع) در حوزه دانش و پژوهش سپاه در دهم بهمن ماه و مقارن با دهه مبارک فجر انقلاب اسلامی در ستاد فرماندهی کل سپاه با شعار محوری «انا مدینه العلم و علی بابها» برگزار می‌شود.»

* هدف از اجرای این جشنواره چیست؟
دو هدف عمده وجود دارد؛ یکی ارج نهادن به مجاهدت‌های علمی شبکه دانشی و پژوهشی سپاه و دیگری راهبرداندیشی در حوزه‌های مأموریتی دانش و پژوهش سپاه که خود بخش‌های گوناگونی دارد.

* چه برنامه‌هایی در این جشنواره اجرا می‌شود؟
در برنامه‌ریزی انجام شده پنج محور وجود دارد که عبارتند از: ۱ـ تجلیل از مقام شهدای دانش و پژوهش سپاه و شهدای اقتدار علمی؛ ۲ـ تقدیر از برترین‌های دانش و پژوهش سپاه؛ ۳ـ بهره‌گیری از رهنمودها و تدابیر فرماندهان و مسئولان سپاه که در جشنواره سخنرانی می‌کنند؛ ۴ـ رونمایی از سامانه بر خط و گسترش یافته مدیریت اندیشه‌ورزی در سپاه که در پایگاه اینترنتی پاسدار در دسترس است. و ۴ـ راهبرداندیشی در حوزه‌های تخصصی شش‌گانه
اما در زمینه حوزه‌های راهبرداندیشی شش حوزه را احصا کردیم که یکی درباره مدیریت دانش سپاه است که به این منظور کارگاهی با حضور معاونین دانش و پژوهش رده‌ها در جشنواره اجرا می‌شود. دیگری در زمینه توسعه اندیشه‌ورزی است که کارگاه آن با حضور دبیران کل کانون‌های اندیشه‌ورزی در رده‌ها برگزار خواهد شد. موضوع راهبرداندیشی در زمینه ارتقای کیفی و کمّی تجربه‌نگاری پاسداران هم کارگاهی است که با حضور مدیران و برخی نمایندگان تجربه‌نگاری در رده‌ها و یگان‌های سپاه انجام می‌شود.
اما راهبرد‌اندیشی در زمینه شکل‌گیری باشگاه اندیشه‌ورزی سپاه نیز یکی از برنامه‌های مهم آینده ماست که آن را با حضور جمعی از مسئولان تیم‌های اندیشه‌ورزی سراسر کشور به بحث می‌گذاریم. مسئله راهبرداندیشی در زمینه نیازسنجی دانشی و کیفیت‌بخشی به تولید دانش پاسداری از انقلاب اسلامی با حضور مدیران پژوهشی رده‌های سپاه هم دیگر موضوع کارگاهی این جشنواره است.
حوزه تخصصی آخر هم راهبرد اندیشه در زمینه روش‌های مختلف دانش‌گستری با حضور مدیران و کارشناسان تبادل و نشر سپاه است.

* لطفاً درباره محورهای اصلی و فرعی جشنواره توضیح دهید.
جشنواره پنج محور اصلی دارد که شامل تجربه‌نگاران برتر، اندیشه‌ورزان برتر، پژوهشگران برتر، سردبیران نشریات برتر و فرماندهان و مدیران برتر می‌شود. در کنار اینها 20 محور فرعی تعریف شده است که مربوط به محصولات دانشی برتر، افراد دانشی برتر، رده‌های دانشی برتر و حامیان برتر است که شناسایی شده و معرفی می‌شوند.
روند کار ارزیابی هم به این صورت بوده است که کمیته ارزیابی ستاد جشنواره امام علی(ع) در فعالیت‌های شش ماهه خود محصولات، عملکردهای دانشی و پژوهشی را در سال‌های 1393 و 1394 در محورهای فرعی بیست‌گانه بر مبنای معیارهای کمی و کیفی بررسی و داوری کرد و از بین آنها 75 نفر را واجد شرایط تقدیر تشخیص داد که معرفی می‌شوند.
در آماری که در اختیار داریم 10 فرمانده و مدیر، دو مسئول دفتر نمایندگی ولی‌فقیه در رده‌ها، 15 اندیشه‌ورز و دبیر کل اندیشه‌ورزی، 12 تجربه‌نگار و مسئول تجربه‌نگاری، هشت پژوهشگر و تعدادی دیگر از ناظران و مدیران پژوهشی هستند.

* این جشنواره امسال در ستاد کل نیروهای مسلح هم اجرا شد، دستاورد سپاه در آن چه بود؟
29 اذر امسال جشنواره امام علی(ع) ستاد کل نیروهای مسلح برگزار شد که در آن از 19 نفر از واجدان شرایط برتری تقدیر شد. برای نمونه، فرماندهان سپاه‌های فجر و کربلا، فرمانده نیروی دریایی سپاه، معاونین دانش و پژوهش سپاه‌های استانی صاحب‌الزمان(عج)، قدس، انصارالحسین، نیروی دریایی، نیروی زمینی و فرمانده دانشگاه جامع امام حسین(ع) و معاون پژوهشی دانشگاه بقیه‌الله الاعظم(عج) و برخی دیگر از تجربه‌نگاران، اندیشه‌ورزان و پژوهشگران.

* 5 آذر امسال رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان بسیج روی بحث تشکیل هیئت‌های اندیشه‌ورزی در بسیج تأکید کردند، برای این منظور چه فعالیتی انجام شده است؟
در این زمینه سردار غیب‌پرور مسئولیت مستقیم دارند؛ اما ما با توجه به تجربیاتی که در این حوزه داریم، برای هر گونه کمک به ایشان و همکاران‌شان در سازمان بسیج آماده هستیم. این همکاری‌ها آغاز شده و امید داریم که بتوانیم به بهترین شکل انتظارات فرمانده معظم کل قوا را در این حوزه برآورده کنیم.