«اندرو کوریبکو» نظریه‌پرداز جنگ ترکیبی می‌گوید: دستی که اوباما سخاوتمندانه به سوی ایران دراز کرد، هرگز چیزی جز یک نمایش فریبکارانه نبود... انگیزه پشت پرده آمریکا جلب‌نظر «میانه‌روهای» طرفدار غرب و برانگیختن انتظارات غیرواقع‌بینانه در «مردمِ اکثراً جوانِ (زیر ۳۰ ساله) خسته از تحریم» ایران بود. آمریکا تلاش کرد با جدا کردن «میانه‌روها» [به زعم خود] از «محافظه‌کارها»، میان نخبگان نظام اختلافی محسوس ایجاد کند.
جریان‌شناسی فکری ـ فرهنگی ایران معاصرـ55
 جعفر ساسان‌ـ داوود عسگری/عقاید ملاحسین بشرویه‌ای عبدالحسین نوایی در توضیحات کتاب فتنه باب، درباره ملاحسین بشرویه‌ای چنین نوشته است:
«ملاحسین، پسر ملاعبدالله صباغ است و در سال ۱۲۲۹ق (تاریخ نبیل زرندی) متولد شده است. تحصیلات اولیه را در بشرویه و سپس در مشهد در مدرسه میرزاجعفر کسب كرده و به قول صاحب ناسخ‌التواریخ، «روزگاری از عمر خود را در تحصیل علوم رسمیه، از قبیل صرف و نحو و فقه و اصول مصروف داشته بود.» پس از آشنایی با مبادی عقاید شیخ‌احسایی، به كربلا رفت و در حلقه شاگردان سیدكاظم درآمد و خانواده خود را هم به كربلا برد. مدت تلمذ وی پیش سیدكاظم، نه سال طول كشید و طبق منابع بهایی، چون حجه‌الاسلام سیدمحمدباقر شفتی دید كه علما و طلاب نسبت به شیخیه مطالب زشتی می‌گویند و نزدیك است كار بین مخالف و موافق به جنگ و زدوخورد بکشد، نامه‌ای به سیدكاظم نوشت تا به اصفهان بیاید، یا نایبی بفرستد كه مطالب مابه‌الاختلاف مورد بحث قرار گیرد. سیدرشتی، ملاحسین را فرستاد و او توانست در مدت هفت ماه، حقانیت اصول شیخیه را ثابت كند. در بازگشت از این سفر بود كه از مرگ سید مطلع شد و چون سید آنان را به نزدیكی ظهور بشارت داده بود، پس از چهل روز اعتكاف در مسجد كوفه، ملاحسین در طلب گمشده برآمد. در شیراز، وی اول كسی بود كه پیش سیدباب رفت و به همین جهت، سید او را «اول من آمن» نامید و در عداد «حروف حی» قرار داد.»۱
وی در ماجرای دشت بدشت، که بابیه نَسخ اسلام را علنی اعلام کردند، نقش اساسی داشت و در شورش بابیان در قلعه طبرسی مازندران نیز از رهبران شورشیان بود که در این ماجرا به دست نیروهای حکومتی کشته شد.
 ملامحمدعلی بارفروش
 ملقب به قدوس
 ملامحمدعلی بارفروش (مازندرانی)، ملقب به قُدوس، آخرین فرد از «حروف حی» بود که به باب ایمان آورد.۲
وی در ۱۲۳۱ق در بابل به دنیا آمد. پس از تحصیلات ابتدایی در بابل و ساری، برای ادامه تحصیل، در ۱۸ سالگی به کربلا رفت. چهار سال در مجلس درس سیدکاظم رشتی حضور یافت و از شاگردان نزدیک او شد.۳
پس از مرگ سیدکاظم در سال ۱۲۵۹ق، ملامحمدعلی قصد حج کرد و در مسیر خود در شیراز، بر اثر ملاقات با ملاحسین بشرویه‌ای و ملاعلی بسطامی، به باب ایمان آورد. وی تنها فرد از حروف حی بود که همراه باب عازم حج شد.۴
وی در بازگشت از حج، ابتدا به شیراز رفت و به تبلیغ پرداخت؛ سپس در واقعه بدشت حضور پیدا کرد. پس از آن در بارفروش، ملاحسین بشرویه‌ای و همراهانش به ملامحمدعلی و همراهان او پیوستند و فعالیت‌های آنان به جنگ طبرسی انجامید. پس از کشته شدن ملاحسین بشرویه‌ای، ملامحمدعلی تسلیم شد و در ۱۲۶۶ق در سبزه‌میدان بابل کشته شد.
میرزا اسدالله دیان
 وی باجناق باب و کاتب بیان و دیگر مکتوبات علی‌محمد باب بود و بسیاری از اسرار پیدایش بابیگری را می‌دانست. او به دستور میرزاحسین‌علی بها به قتل رسید. در کتاب هشت بهشت درباره وی چنین آمده است:
«دیگری میرزا اسدالله دیان که حضرت نقطه بیان، او را کاتب و محرّر حضرت ثمره قرار دادند؛ ولی خود در بغداد، چون یهودای اسخریوطی، نکث بر پاشنه خود نموده، دعوی مقام من‌یظهر نمود و میرزا ابراهیم او را تصدیق کرد؛ ولی میرزاحسین‌علی چون او را مخل خود یافت، میرزامحمد مازندرانی، پیشخدمت خود را فرستاده، او را مقتول ساخت.»۵
قتل وی، یکی از ترورهای درون‌گروهی بهائیت است که بر سر دعوای جانشینی باب اتفاق افتاد و او که منتسب به باب و کاتب بیان و رقیب جدی حسین‌علی نوری بود، به دست وی حذف شد.

روند شکل‌گیری بهائیت
انحرافی که در مکتب تشیع با افکار شیخ‌احمد احسایی و سیدکاظم رشتی به وجود آمد، با ادعاهای یکی از شاگردان آنها به نام علی‌محمد باب، گسترش یافت و زمینه پیدایش فرقه بابیه را فراهم ساخت؛ اما علما در برخورد با این فرقه و رهبر آن، جدی‌تر از گذشته وارد شدند و با برگزاری جلسات مناظره، ادعاهای پوچ وی را برملا کردند و او را به عقب‌نشینی از مواضع انحرافی و نوشتن توبه‌نامه واداشتند. از آنجا که رهبران این فرقه به آلت فعل بیگانگان برای بر هم زدن آرامش جامعه و تشکیک در اعتقادات مردم تبدیل شده بودند، با حمایت‌های آنان، پا را فراتر گذاشتند و پس از ادعای بابیت، ادعای مهدویت و در نهایت ادعای الوهیت کردند. 
با اعدام باب، فتنه باب پایان نیافت و حیات آن با نام دیگری توسط عوامل دست‌پرورده استعمار، یعنی میرزاحسین‌علی نوری و میرزایحیی معروف به صبح ازل، تداوم یافت. این دو برادر که مورد حمایت روسیه بودند، با شروع ادعاهای باب، از پیروان وی شدند و با وی مکاتباتی داشتند. این روابط به آنجا انجامید که باب تألیف ادامه تفسیر خود را به صبح ازل واگذار کرد و در نظر عموم، وی به عنوان جانشین باب مطرح شد؛ اما از آنجا که نطفه این فتنه با قدرت‌طلبی و عملگی بیگانگان بسته شده بود، پس از تبعید از ایران به عراق، بین این دو برادر اختلاف ایجاد شد؛ یکی فرقه ازلیه را بنا نهاد که چندان مورد توجه واقع نشد و دیگری بهائیت را، که با کمک استعمار ترویج شد و تاکنون به فعالیت خود ادامه داده است.
آشنایی دقیق‌تر با روند شکل‌گیری فرقه بهائیت، مستلزم معرفی خاندان نوری و سپس ماجرای جانشینی باب است.

میرزابزرگ نوری
میرزاعباس نوری، معروف به میرزابزرگ، از اهالی «تاكر» از قرای نور مازندران بود. وی از زنان متعددش فرزندان متعدد یافت؛ به این ترتیب كه از زن اول خود به نام خانم‌جانی، سه فرزند یافت: نخستین به نام میرزاحسن كه بعدها منشی سفارت روس شد؛ دومین دختری به نام سارا و سومین، پسری به نام میرزاحسین‌علی. زن دوم وی، تنها دو فرزند داشت، به ترتیب به نام میرزارضاقلی و میرزامحمدقلی. سومین زن او گویا گرجیه بوده و از وی پسری زاده شد به نام میرزایحیی، و دختری به نام عزّیه‌خانم كه در بین این خانواده به عمه معروف شده است. وی (میرزابزرگ نوری) از منشیان دربار در دوره محمدشاه قاجار بود و برخلاف ادعای بهائیان که به دنبال ارتقای اصل و نسب بها هستند، هرگز به مقام وزارت نرسید؛ بلکه منشی الله‌وردی‌خان، حاکم کرمان بود و برخی معتقدند که برای روس‌ها جاسوسی می‌کرده است.

میرزایحیی نوری
 میرزایحیی نوری، معروف به «صبح ازل»، «وحید» و «ثمره»، در سال ۱۲۴۷ه‍‌.ق مطابق ۱۸۳۱م در تهران، محله عرب‌ها چشم به جهان گشود. وی در جوانی بابی شد و با علی‌محمد باب مکاتباتی داشت. پس از قتل سیدعلی‌محمد باب و سوءقصد به ناصرالدین‌شاه، به بغداد رفت. او بنا بر وصیت سیدعلی‌محمد باب، جانشینی او و رهبری آیین بیانی را بر عهده داشت و از همین رو، پیروان وی «ازلی» نامیده می‌شوند. دولت عثمانی، او را در ششم جمادی‌الاول ۱۲۸۵ ه.ق مطابق چهارم شهریور ۱۲۴۷ شمسی به جزیره قبرس تبعید کرد و وی در دوازدهم جمادی‌الاول ۱۳۳۰ قمری در شهر فاماغوسا درگذشت.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

 شهاب زمانی/یکی از راه‌های نام‌گذاری و دسته‌بندی منازعات در علوم نظامی براساس ویژگی تسلیحاتی است که در آن به کار برده می‌شود؛ بنابراین جنگ‌های متعارف، جنگ‌هایی هستند که در آنها از تسلیحات معمول و متداول استفاده می‌شود و جنگ‌های نامتعارف به منازعاتی اطلاق می‌شود که در آن سلاح‌های هسته‌ای، شیمیایی و میکروبی به کار می‌رود. اما «جنگ‌های ترکیبی» (Hybrid Warfare)، تلفیقی از جنگ‌های متعارف، نامنظم، نامتقارن، سایبری و جنگال، به انضمام استفاده از نیروهای اعتقادی متکی بر باورهای نادرست و متعصبانه است که به لحاظ عملیاتی مستلزم داشتن یک فرماندهی متمرکز و ساختار کنترل سایبری است.
نگاهی به گزارش‌های اندیشکده‌‎ها و مراکز مطالعات راهبردی در غرب نشان می‌دهد که آنها ایران را یکی از بازیگران این نوع جدید از جنگ علیه غرب معرفی می‌کنند. گزارش ناتو با عنوان «استفاده ایران و روسیه از نیروهای نفوذی در منازعات جاری» یکی از نمونه‌ گزارش‌های اندیشکده‌های غربی مبنی بر اتهام آغاز این نوع از جنگ از سوی ایران است. البته اندیشکده‌‎ها و مراکز مطالعات راهبردی در غرب تعریف دقیقی از جنگ ترکیبی ارائه نداده‌اند، زیرا در مورد همه بازیگران (دولتی و غیردولتی) و با ابزار و روش‌های گوناگون استفاده می‌شود؛ از تحریم اقتصادی و حمله سایبری گرفته تا ترور و حمله نظامی و عملیات روانی از سوی رسانه‌ها تا فریب رهبران.
جنگ‌هاي ترکيبي تنها به ميدان نبرد محدود نمی‌شوند، در يک تعريف جامع‌تر که در نشست امنيتي مونيخ 2015 ارائه شد، نبرد هيبريدی شامل ترکيبي از ابزارهاي مختلف متعارف و نامتعارف است. اين ابزارها از ديپلماسي تا جنگ نظامي را در هشت بخش شامل مي‌شود: 1ـ ديپلماسي 2ـ جنگ اطلاعاتي و تبلیغاتی 3ـ حمايت از نابساماني‌ها و شورش‌های محلي 4ـ نيروهاي نامنظم و چريکي 5ـ نيروهای ويژه 6ـ نيروهاي کلاسيک نظامي 7ـ جنگ اقتصادي 8ـ حمله‌های سايبری.
با توجه به تعاریفی که از این نوع جنگ وجود دارد، می‌توان متغیرهای جنگ هیبریدی میان غرب به رهبری آمریکا و ایران را در چند بخش که نهادهای رسمی و غیررسمی شکل داده‌اند، نشان داد.
غرب به رهبری آمریکا در تمام لایه‌های عملیات اطلاعاتی از تزریق نامحسوس اطلاعات به‌منظور تغییر دادن فرهنگ و عادت عامه مردم یک کشور در زمان صلح، نفوذ به لایه‌های اطلاعاتی در بخش‌های خصوصی، دولتی، نظامی و حتی امنیتی تا از کار انداختن شبکه‌های فرماندهی و کنترل نظامی، شبکه‌های حمل‌ونقل اقتصادی، خدماتی و آنچه بر زندگی روزمره افراد مؤثر است، تا «تغییر ادراک و محاسبات رهبران»، در حال حمله به ایران است و ایران تنها در حال دفاع ترکیبی است.

اندیشه سیاسی مسلمانان ـ ۳۸۰
 فتح الله پریشان/ حکومت عدل و سلطان عادل از جمله مفاهيمي است که در فقه شيعه به کار رفته است. حکومت عدل، حکومتي است که مشروعيت و حاکميت خود را از حاکميت الهي گرفته باشد. بر اين اساس، بالاترين مرحله حکومت عدل در حکومت نبوي(ص) و پس از آن، در حکومت ائمه معصوم(ع) تجلّي مي‌يابد.  بر اساس نتیجه بررسي آثار و تأليفات محقق قمي، در صدق مفهوم امام عادل درباره فقيه جاي ترديد وجود دارد؛ اما مسلّم است که پس از امام معصوم(ع)، مجتهد عادل لايق‌ترين فرد براي اين عنوان به شمار مي‌رود و دلايل متعددي نيز بر نيابت فقيه از امام معصوم(ع) در برخي ابواب فقهي وجود دارد. در انديشه ميرزاي قمي، مصداق اصلي «امام عادل» پيامبر گرامي اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) است که در اين شماره آن را بررسی می‌کنیم.
۱ـ حکومت نبوي(ص)/ بالاترين مرتبه حکومت عدل، در حکومت نبوي تجلّي مي‌يابد. همه مذاهب اسلامي معتقدند، حکومت پيامبر(ص) با نصب و اجازه خداوند صورت گرفته است. متفکران اسلامي دلايل بسياري، از جمله آيات فراواني را بر اين مطلب شاهد آورده‌اند.(۱) ميرزاي قمي درباره ضرورت وجود نبي به دو دليل مهم، یعنی «طبيعت انسان» و «زندگي اجتماعي وي» اشاره می‌کند و مي‌نویسد: «بني نوع انسان به سبب احتياج به اکل و شرب و غيره محتاجند به معاشرت با يکديگر و در معاشرت بالضّروره تعدّي و کش واکش حاصل مي‌شود و محاسبان اموال و احقاق حق و رفع دعاوي مشکلات روي مي‌دهد و در صورت تعدّي، گاه است که قتل و جرح و اتلاف املاک و هتک اعراض و غيره آن رو مي‌دهد.»(۲)
از سوی دیگر، ميرزاي قمي برای حل منازعات احتمالی انسان‌ها در زندگي اجتماعي معتقد است: «در علاج و چاره اينها طريقه ضرور است که موافق حق باشد و عقل در بسياري از اينها عاجز است، پس ناچار است که کسي از جانب حق‌تعالي باشد که عالم به همه اينها باشد و عالم را انتظام داده باشد و فساد و فتنه را رفع کند و علم او به طريقه ارشاد و الهام الهي باشد.»(۳)
به عقيده ميرزاي قمي، مقتضاي حکمت الهي اين است که شخصي از نوع بشر که با وحي الهي نيز ارتباط داشته باشد، به منظور هدايت بندگان و سامان دادن به امور مختلف آنها، از جمله زندگي اجتماعي‌شان فرستاده شود که اين شخص همان «نبي» و «پيامبر»(ص) است(۴) و حکومت را از جانب خداوند به دست مي‌گيرد. وی سه شرط اساسي را براي پيامبر(ص) ذکر مي‌کند: ۱ـ عصمت داشتن؛ ۲ـ افضل و اعلم از همه امت بودن و ۳ـ معجزه داشتن.
۲ـ حکومت ائمه معصومین(ع)/ پس از حکومت نبوي(ص) بالاترين مرحله حکومت عدل در حکومت ائمه معصومین(ع) تجلّي مي‌يابد. از نگاه اهل سنت، به جز رسول خدا فرد ديگري از سوي خداوند براي حکومت منصوب نشده است؛ اما شيعه معتقد است پس از رسول خدا(ص)، امامان معصوم(ع) از سوي خداوند به حکومت منصوب شده‌اند.(۵)
از ديدگاه ميرزاي قمي، وجود امام نيز مانند وجود پيغمبر واجب است و دليل وجوب آن، همان عواملی است که بر وجوب پيغمبر قائم شده است؛ زيرا در دفع مفاسد که لازمه معاشرت بني نوع انسان است، ضروري است کسي که عالم به مصالح دين و دنياي مردم و حافظ شريعت است، وجود داشته باشد. افزون بر این، به منظور اکمال دين و اتمام نعمت مدخليت تام دارد.(۶) وي درباره شناخت امام و ویژگی‌های او به چهار مشخصه اشاره مي‌کند:
۱ـ افضل بودن از همه امت؛ ۲ـ عصمت داشتن؛ ۳ـ معجزه داشتن و ۴ـ دلالت خدا و رسول بر امامت و واجب‌الاطاعه بودن او.(۷)
به نظر ميرزاي قمي، اشتباه بزرگ اهل سنت، اين است که امر امامت را کوچک شمرده و آن را به اجماع و بيعت واگذار کرده‌اند؛ این در حالی است که در فقه و اندیشه سیاسی شیعه، امامت رکن اساسي به شمار مي‌رود.(۸)
با این نگاه، در کليه مواردي که میرزای قمی در آثار خود، به ويژه در جامع‌الشتات از «امام عادل» يا «سلطان عادل» سخن به ميان مي‌آورد، در واقع امام معصوم(ع) را در نظر دارد. در طرف مقابل، «سلطان جائر» بر کسي اطلاق مي‌شود که به ناحق اين منصب را غصب کرده است. حال اين حاکم جائر چه مخالف، يعني از اهل سنت باشد و چه شيعه باشد، تفاوتي در اصل موضوع ندارد، گرچه از ديدگاه وی در برخي احکام تفاوت دارند.
۳ـ حکومت در عصر غيبت/ پرسشی اساسي که در انديشه سياسي شيعه مطرح مي‌شود، اين است که در زمان غيبت امام معصوم(ع) امر حکومت برعهده کيست؟ آيا کسي از سوي شارع نصب شده است يا اينکه انتخاب حاکم اسلامي به مردم واگذار شده است؟ بيشتر فقهاي شيعه، از زمان شيخ مفيد تاکنون معتقدند در دوره غيبت، حق حاکميت از آن فقهاي عادل و آگاه است و ملاک مشروعيت آنان، نصب عام است که در شماره آینده در بررسی ولايت فقيه از منظر محقق قمي بیشتر این موضوع را بررسی خواهیم کرد. 
* پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

کتاب «جنگ‌های ترکیبی: رویکرد انعطاف‌پذیر غیر مستقیم به تغییر رژیم» تألیف «اندرو کوریبکو» نظریه‌پرداز جنگ ترکیبی، تحلیلگر سیاسی و عضو شورای تخصصی «مؤسسه پیش‌بینی‌ها و مطالعات استراتژیک» وابسته به دانشگاه دوستی ملل روسیه است. آقای کوریبکو، کارشناس آمریکایی مسائل خاورمیانه و اوراسیاست که هنوز کتابش به فارسی ترجمه نشده است. وی در این کتاب افزون بر تحلیل وضعیت سوریه و اوکراین، به انتخابات سال ۸۸ در ایران اشاره و تلاش می‌کند با ارائه مدل جدیدی از جنگ با عنوان «جنگ ترکیبی»، آمریکا را صاحب قوی‌ترین دستگاه پروپاگاندا و همچنین گسترده‌ترین شبکه نفوذ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در سراسر جهان، معرفی کند که می‌تواند علیه کشورهای هدف خود جنگ ترکیبی به راه بیندازد. انقلاب‌های رنگی سال‌های اخیر، به ویژه در اروپا و بحران ساختگی در سوریه، از بارزترین نمونه‌های جنگ ترکیبی آمریکا هستند.
وی در بخشی از این کتاب می‌نویسد: «ماهیت جنگ ترکیبی، تقابل هویتی ساختگی یا واکنشی است و این تقابل به تدریج از یک انقلاب رنگیِ شکست‌خورده تبدیل به یک جنگ نامتعارف با هدف تنظیم، تغییر و یا تجدید رژیم می‌شود. این کمپین‌ها همیشه با یک دوره شرطی‌سازی [و تربیت] اجتماعی و ساختاری شروع می‌شوند. آمریکا در این دوره تلاش می‌کند تا به شکلی نامحسوس پدافند دشمن خود را از طریق جنگ‌های اطلاعاتی و مالی ـ اقتصادی (از جمله دستکاری ارزی و تحریم) تضعیف نماید.»
«اندرو کوریبکو» در بخشی از مصاحبه خود با پایگاه مشرق با استناد به کتابش در زمینه نقش و هدف غرب، طراحی و ساماندهی فتنه ۸۸ را نمونه‌ای از جنگ‌های ترکیبی می‌داند و می‌گوید: «انقلاب سبز سال ۲۰۰۹ [فتنه ۸۸] یک «عملیات آزمایشی اولیه پیشابهار عربی» بود. آمریکا تعمداً تصمیم گرفت تا منابع خود را به شکل حداکثری برای موفقیت آن هزینه نکند؛ بلکه اجازه دهد این جریان به طور طبیعی دوره خود را طی کند تا «موجی از شوک» را به درون جامعه ایران وارد نماید؛ واشینگتن معتقد بود این موج به تقویت اختلافات «میانه‌رو» ـ-«محافظه‌کار» و «جوان» ـ «میان‌سال» کمک خواهد کرد... انقلاب سبز اصلاً یک عملیات شرطی‌سازی [و تربیت] اجتماعی در مقیاس بزرگ بود که با هدف آماده‌سازی مردم ایران جهت پذیرش یک جانشین «میانه‌رو»ی طرفدار غرب برای احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور وقت طراحی شده بود.»

گسترش روزافزون فضای مجازی، فعالیت‌های نظامی را نیز به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است؛ به گونه‌ای که بهره‌برداری از آن برای انجام حملات به زیرساخت‌ها و تأثیر بر ذهن انسان‌ها جزء طرح‌های راهبردی بازیگران قدرتمند به منظور هماهنگ کردن اقدامات، جمع‌آوری اطلاعات و مهم‌تر از همه برای نفوذ در باورها و تغییر نگرش‌های مخاطبان یا حتی بسیج آنها برای اقدامات عملی قرار گرفته است.  
مطالعات موردی نشان می‌دهد، داعش به خوبی جایگاه فضای مجازی و مشارکت عمومی مردم را در شبکه‌های اجتماعی درک کرده و در راستای اهداف و نیات خود از آن بهره گرفته‌ است. مرکز عالی ارتباطات استراتژیک ناتو در گزارشی با عنوان «رسانه‌های اجتماعی به مثابه ابزار در جنگ‌ ترکیبی» نقش فعال رسانه‏‌های اجتماعی را در جنگ‌ها بررسی کرده است.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت چهل‌وسوم
  دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ جهانی‌سازی شاخصه‌ها، از جمله فناوری‌های قدرت نرم است که به صورت بسیار پنهان ارزش‌های غربی را در جوامع غیر غربی نهادینه و هنجارمند می‌کند. شاخص‌سازی‌ها به دلیل برخورداری از وجهه علمی و یافته‌های علمی و بشری(که آبشخور محض غربی دارند) به راحتی و بدون هر نوع مانع و مقاومتی از مرزهای حاکمیتی عبور می‌کند. غرب با برنامه‌ریزی هدفمند موفق به تولید شاخصه در همه عرصه‌های زیست‌بوم ملت‌ها شد؛ زیرا از دوره استعمار نوین به این نتیجه رسید که با شاخص‌سازی مبتنی بر مبانی هستی‌شناسی، معرفت‌شناسی، انسان‌شناسی و ارزش‌شناسی غربی می‌توان سایر جوامع را از شرایط بومی متفاوت به شرایط خودی مشابه تبدیل کرد. اکنون شاخصه‌های مختلف توسعه سیاسی برای حوزه سیاسی، شاخصه‌های مختلف توسعه اقتصادی برای حوزه اقتصادی، شاخصه‌های مختلف توسعه فرهنگی برای حوزه فرهنگی و شاخصه‌های توسعه اجتماعی و مدنی برای حوزه عمومی و شاخصه‌های زیست‌محیطی و... تولید شده و به تبع آن گفتمانی را در جهان شکل داده‌ است که تنها ملاک جوامع توسعه‌یافته در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... است.
برای این منظور مؤسسات بین‌المللی مختلف رتبه‌گذار در زمینه شاخصه‌های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... شکل گرفته که دولت‌ها را با مؤلفه‌های خود ارزیابی و به جهان معرفی می‌کنند. اکنون بیشتر نخبگان در جوامع مختلف، از جمله ایران به ویژه آنهایی که در غرب تحصیل کرده‌اند، توسعه‌یافتگی جوامع را تنها با معیارهای تعریف شده در آکادمی‌های غربی محک می‌زنند و گذار به توسعه‌یافتگی را عمل به آن شاخصه‌ها می‌دانند. تمام تلاش این دسته از افراد که به سمت‌های راهبردی نظام‌های سیاسی دست می‌یابند، این است که بتوانند با این شاخصه‌ها تمشیت امور کنند.
برای نمونه، شاخصه‌هایی که در عرصه سیاسی ترویج می‌شود و بر اساس یافته‌های غربی نیز قبض و بسط پیدا می‌کند، عبارتند از: شاخصه‌های توسعه سیاسی، شاخصه‌های حکمرانی خوب، شاخصه‌های آزادی سیاسی، شاخصه‌های دموکراسی، شاخصه‌های مشارکت سیاسی، شاخصه‌های عدالت سیاسی، شاخصه‌های نشاط سیاسی، شاخصه‌های کارآمدی، شاخصه‌های جامعه مدنی، شاخصه‌های دیپلماسی مطلوب، شاخصه‌های حقوق بشری و... .

شاخصه‌های توسعه سیاسی
مطالعه منابع توسعه سیاسی که بیشتر آنها ترجمه است و تمام اين الگوهاي توسعه سياسي كه در كشورهاي اروپايي، آمريكايي يا آسيايي مطرح مي‌شوند، همه بر دو شاخصه کلان تأکید دارند که در تعارض با جامعه اسلامی است؛ الف ـ عقل انسان پس از گذر از دوره انفعال به فعاليت رسيده و سرنوشت و قضا و قدر و حكم الهي ديگر كارساز نيست؛ بلكه عقل انسان فعال است، صلاح و سداد خود را تشخيص مي‌دهد و مي‌تواند جامعه مطلوبي را براي آسايش بيشتر با توجه به الگوي مناسب برپا کند. بنابراين، برداشت آنان از بالندگي عقلانيت، يك عقلانيت خودبنياد است. 
ب ـ نكته ديگر اينكه «دين» در مسير توسعه و نوسازي نه تنها راهنما و منشور مبنايي نيست؛ بلكه اگر كاركرد مناسبي نداشته باشد و در برخي مواقع، مانع رسيدن به مطامع انساني باشد و بخواهد نقش بازدارنده تقنيني يا تشريعي را ايفا كند، بايد از مسير توسعه حذف شود و جاي خود را به قوانين دموكراتيك بدهد.

شاخصه‌های آزادی سیاسی
مؤلفه‌هایی که غرب برای آزادی سیاسی ترویج می‌کند، از نظر هدف تأمین‌کننده مصالح و منافع فرد است. فقط هنگامی محدود می‌شود که منافع دیگران(نه جامعه) ‌به خطر بیفتد. در حالی که در اسلام چون کمال انسان و سعادت اخروی وی ملاک است، هدف نهایی از وجود آزادی سیاسی در یک جامعه و برخورداری افراد از حقوق اساسی و رفتارهای سیاسی، کمال انسان و سعادت وی تعریف می‌شود. در نتیجه، بحث مصالح و منافع فرد و دیگران در کنار هم مورد توجه قرار می‌گیرد.(میراحمدی، 18/11/1391) «لگاتوم» یکی از مؤسسه‌هایی است که همه ساله شاخصه‌های رفاه انسانی در ۱۴۲ کشور جهان را بررسی می‌کند. این مؤسسه «آزادی شخصی» را یکی از مؤلفه‌های مهمی دانسته است و مبتنی بر مبانی معرفتی غرب با ارائه شاخصه‌هایی مدعی است که آزادی، بهبود و رشد اقتصادی جامعه را در پی خواهد داشت.

شاخصه‌های حکمرانی خوب
رهيافت حكمراني خوب در اواخر دهه 1990 ظهور کرد. براي اعمال حكمراني خوب، نهادهاي بين‌المللي مانند بانك جهاني، برنامه توسعه ملل متحد، صندوق بين‌المللي پول و اداره انكشافي ايالات متحده آمريكا و نظریه‌پردازان متعدد غربی، مانند كافمن شاخصه‌هايي را مطرح كردند که هر اندازه كشوري به اين شاخصه‌ها نزديك‌تر باشد، توسعه‌يافته‌تر به شمار خواهد آمد. در واقع، حكمراني خوب نقشه راهي است كه كشورهاي مسلّط جهان و كشورهاي غربي پيش روي كشورهاي جهان سوم ترسيم كرده‌اند و حركت روي اين نقشه، تأمين‌كننده منافع كشورهاي مسلط است.(ناظمي اردكاني، 1387: 107)
حكمراني خوب از نظر هستي‌شناسي، به اصالت فرد در مقابل اصالت جامعه معتقد است؛ زيرا در ليبراليسم ریشه دارد. از نظر انسان‌شناسي، معتقد به اومانيسم و از نظر معرفت‌شناسي معتقد به اصالت حواس بوده، از نظر روش‌شناسي، روش را منحصر به روش تجربي می‌داند و به ديگر عوامل معرفت توجه ندارد. بر اساس این، حكمراني خوب و مؤلفه‌هاي آن، كه نهادهاي بين‌المللي آن را تعريف و تبيين کرده‌اند، نمي‌تواند الگو و برنامه‌اي متعالي براي پيشرفت و توسعه كشورهاي اسلامي باشد.

شاخصه‌های جامعه مدنی
در کل، در غرب معاصر چهار رویکرد به جامعه مدنی وجـود دارد: ۱ـ جامعـه مدنی لیبرالی، ۲ـ جامعه مدنی جمع‌گرایانه، ۳ـ جامعه مدنی جمهوری‌خواهانـه و ۴ـ جامعـه مـدنی گفت‌وگویی. با وجود برخی تفاوت‌های صوری در این چهار رویکرد، جامعـه مـدنی غربـی عبارت است از حـوزه عمـومی مـستقل از دولت که از سه بخش مهم سازمان‌های غیـر دولتـی، افکـار عمـومی و جنـبش‌هـاي اجتماعی تشکیل می‌شود و مؤلفه‌هاي آن شامل آزادي(مثبـت و منفـی)، برابري، عقل جمعی، خیر عمومی، تکثرگرایی، خودمختاري، استقلال فردی، مـدنیت و حقـوق شهروندي می‌شود. هر یک از این شاخصه‌ها نشانگانی مبتنی بر مبانی و زیست‌بوم غربی دارد.
در جامعه مدنی غربی حق و ارزش، نسبی است و رأی مردم حق و ارزش ایجاد می‌كند. در یك جامعه مدنی غربی، آزادی منهای خدا و دین و به خواست و پذیرش مردم است. در حالی كه در جامعه دینی، آزادی منشأ دینی دارد. دلیل اصلی مخالفت رهبر معظم انقلاب با به کارگیری مفاهیم و شاخصه‌های غربی، نظیر جامعه مدنی در دوره اصلاحات، این بود که ایران از نظر فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به جامعه‌ای مشابه جوامع غربی تبدیل نشود. از این رو، معظم‌له مدینه‌النبی را مطرح کردند.