قاسم غفوری/ غرب آسیا در جایگاه اصلیترین کانون تحولات جهانی همچنان در رأس سپهر سیاسی ـ امنیتی جهان قرار دارد. در این میان برخی اقدامات سیاسی و نظامی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای مشهود است.
رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه در سفری دورهای از بحرین، عربستان و قطر دیدار میکند، در حالی که چند روز پیش نیز وزیر خارجه ترکیه و عربستان ضمن دیدار بر تعاملات گسترده در معادلات منطقه تأکید کردهاند. چندی پیش وزیر فرهنگ و گردشگری ترکیه نیز برای نخستین بار طی سالهای اخیر به سرزمینهای اشغالی سفر کرده و با مقامات رژیم صهیونیستی دیدار داشته است.
همچنین سران کشورهای عربی و ترکیه تماسهای تلفنی متعددی با ترامپ رئیسجمهور آمریکا و مقامات امنیتی و نظامی این کشور داشته و واشنگتن وعده حمایت از این کشورها را سر داده است. رئیس جدید سازمان سیا نیز ضمن سفری به منطقه، از ترکیه و عربستان دیدار کرد و حتی مدال افتخار آمریکا را به بننایف ولیعهد سعودی اهدا کرد. ترامپ نیز با وجود آنکه تمام فرامین اوباما را لغو کرد؛ اما قراردادهای فروش تسلیحات به کشورهای عربی را امضا کرد که محور آن را نیز کویت، بحرین، عربستان و امارات تشکیل میداد. در همین حال واشنگتن از اجرای عملیات نظامی در یمن با ادعای مقابله با القاعده خبر داد و ترامپ وعده طرح سپر موشکی را به کشورهای عربی داده است.
ترزا می، نخستوزیر انگلیس در جایگاه اولین مقام خارجی به آمریکا سفر کرده و در دیدار با ترامپ بر لزوم تحرکات نظامی بیشتر در غرب آسیا تأکید کرد. جانسون، وزیر خارجه انگلیس نیز با وجود مخالفتهای گسترده نهادهای مدنی و پارلمان، بر فروش تسلیحات به کشورهای عربی، به ویژه عربستان تأکید کرد.
افزون بر این مسائل نوع اقدامات رژیم صهیونیستی قابل توجه است. این رژیم در حالی از وضعیت بحرانی منطقه برای اشغال کرانه باختری و نیز اجرای طرحهای نژادپرستانه همچون ممنوعیت پخش اذان و حمله نظامی به غزه سود میبرد که همزمان در فضایی رسانهای ادعای توسعه روابط با کشورهای عربی را مطرح میسازد. نتانیاهو بارها ادعا کرده که همگرایی سعودی و تلآویو برای آنچه مقابله با ایران نامیده از مدتها پیش ایجاد شده است. رسانههای رژیم صهیونیستی نیز ادعا کردهاند، نتانیاهو در سفر به آمریکا از ترامپ، تلاش برای همگرایی عربی ـ عبری علیه ایران را خواستار خواهد شد.
مجموع این تحرکات در حالی صورت میگیرد که شرایط منطقه نیز وضعیت قابل تأملی را نشان میدهد. اولاً گروههای تروریستی به مثابه پیادهنظام بحرانسازان منطقهای و فرامنطقهای شکستهای سنگینی در سوریه و عراق متحمل شدهاند و به گفته بسیاری از ناظران نظامی در مرحله فروپاشی نهایی قرار دارند. دوم آنکه جبهه مقاومت و متحدانش محور تحولات منطقه شدهاند. هر چند که محافل رسانهای با برجستهسازی نام روسیه برآنند جایگاه مقاومت را حاشیه ساخته تا مانع از آگاهی جهانی از ظرفیتهای جهانی مقاومت، به ویژه در حوزه امنیتی شوند؛ اما واقعیت آن است که سکاندار تحولات منطقه مقاومت است که سرنوشت معادلات را تعیین میکند. سوم آنکه منطقه با تغییرات مهمی مواجه است که اذعان جهانی به لزوم همگرایی به سوریه به مثابه محور مبارزه با تروریسم و نیز چرخش برخی از کشورهای منطقه به سوریه از نمادهای آن است. منابع خبری از هماهنگی اردن و مصر برای بازگشت سوریه به اتحادیه عرب خبر دادهاند، در حالی که هر یک از این کشورها حمایت خود را از مبارزه سوریه با تروریسم اعلام کردهاند.
با توجه به آنچه از معادلات منطقه ذکر شد، میتوان گفت که تحرکات سیاسی صورت گرفته در منطقه با محوریت ترکیه، کشورهای عربی، آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی میتواند برگرفته از چند هدف باشد. اولاً، مجموع این تحرکات برای ایجاد فضای روانی و رسانهای در صحنه افکار عمومی منطقه و جهان است که محور آن را پنهانسازی شکست آنان در معادلات منطقه و کمرنگسازی نقش مقاومت در امنیت و ثبات منطقه تشکیل میدهد. آنها برآنند تا فضایی نابسامان و ملتهب را در حوزه سیاسی و امنیتی منطقه به نمایش بگذارند تا افکار عمومی از حقایق منطقه منحرف و گرفتار حاشیههای ظاهری شوند.
ثانیاً، این اقدامات هر چند در ظاهر نمایش وحدت و یکپارچگی این بازیگران است، اما بررسی ریشهای تحولات اختلافات گسترده میان آنان را نشان میدهد. اهداف آنها در حمایت از تروریستها و تحولات منطقه متفاوت است و تحرکات سیاسی آنها نیز نه برگرفته از وحدت، بلکه تحرکاتی برای امتیازگیری از یکدیگر است. آنها با آگاهی از وضعیت بحرانی هر یک از بازیگران مذکور برآنند تا حضور خود در این جمع را مشروط به کسب امتیازات بیشتر کنند و دیدارها و رایزنیهای اخیر آنان نیز بر همین اساس است.
ثالثاً، در باب تحرکات بازیگران منطقهای شامل ترکیه و کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیجفارس یک نکته مهم نیز مشاهده میشود و آن نیز گرفتار آمدن در اشتباه محاسباتی مبنی بر کسب منافع در صورت اجرای سناریوی ایرانهراسی است. مواضع غیرسازنده این کشورها در قبال جمهوری اسلامی ایران نه برگرفته از حقایق منطقه، بلکه برآمده از وعدههای آمریکا به آنان است که نتیجه آن تشدید بحرانهای منطقهای است. آمریکا با بازی دادن آنان با محوریت القای قرار داشتن منطقه در وضعیت تقابلی، به دنبال باجگیری از جامعه جهانی به بهانه جلوگیری از تنشهای جدید در منطقه است؛ رویکردی غیرسازنده که صرفاً تأمینکننده اهداف بحرانساز آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه است و برای کشورهای منطقه هیچ دستاوردی نخواهد داشت. به هر تقدیر آنچه در معادلات سیاسی و نظامی اخیر ذکر شده در سطور بالا (آمریکا، کشورهای عربی حوزه جنوبی خلیج فارس، ترکیه و رژیم صهیونیستی) مشاهده میشود نه برگرفته از قدرت و توان آنان، بلکه نشئت گرفته از ناتوانیها و ناکامیهای منطقهای آنان است که برای پنهانسازی شکستها و نیز خرید زمان برای فرصتسازی برای آینده به فضاسازی رسانهای روی آوردهاند.