همه ما از صراط عبور میکنیم. همه ما این مرحله را باید طی کنیم. صراط یک کمینگاه است. یک عدهای در آنجا به دام میافتند. اما خود این صراط به چه معناست؟
در این بحث مباحث عمیق معرفتی وجود دارد. از امام صادق(ع) نقل میکنند که؛ «انه قال المرصاد قنطره علی الصراط» مرصاد (کمینگاه) پلی بر روی صراط است. «لایجوزها عبد بمظلمه» بندهای که بر پشتش باری از ظلم انباشته با داشتن ستم بر دوش نمیتواند از روی این پل عبور کند. آن مرصاد او را در آنجا میزند.
چگونگی عبور از صراط
در روایت معروفی است از امام صادق(ع) که «الناس یمرون علی الصراط طبقات و الصراط ادق من الشعر و من حد السیف فمنهم من یمر مثل البرق»؛ کسانی که بر صراط عبور میکنند چند دسته هستند که البته صراط از مو باریکتر است و از شمشیر تیزتر است. گروهی مثل برق از روی آن عبور میکنند. گروهی مثل اسب نفسنفسزنان از روی آن عبور میکنند؛ «و منهم من یمر مثل عدو الفرس»، بعضیها مثل اسب به تاخت پیش میتازند. برخی روی آن راه میروند و برخی به آن چنگ میزنند و آویزان خواهند بود. در حالی که تکهای از آنها را آتش فراگرفته است و تکهای را رها میکند. آتش زبانه میکشد که اینها را بگیرد باز این پایش را میکشد و جلو میرود.
حقیقت صراط
واقعیت و باطن هر کدام از اعمال ما در قیامت خودش را نشان میدهد؛ یعنی همه چیز در عالم یک ظاهری دارد و یک باطنی. باطن این دنیا قیامت است. این چهرهای که الان اینجا داریم ظاهری است که خدای تعالی با آن قوه ستاریاش ستر قبیح کرده است. وقتی که اینطور شد صراط خودش را نشان میدهد. صراط یعنی آن عقیده پاکی که انسان در دنیا دارد و این عقیده را میپیماید و براساس آن عمل میکند. دستورات خدا را به دل میگیرد و براساس آن عمل میکند. هر کسی عملش بیشتر و دقت او بیشتر بود و توجه او بیشتر بود، بروز و ظهور او در قیامت صراط است؛ لذا با سرعت عبور میکند.
صراط، تبعیت از ولایت
مفضلبنعمر میگوید خدمت امام صادق(ع) رسیدم و درباره صراط از او پرسیدم. حضرت فرمود، راه شناخت خدای بزرگ است. تو خدا را چگونه میشناسی؟ راه شناخت خدا یعنی صراط. ما را به باطن میبرد.
این راه معرفت خدا دو راه است، دو صراط است، دو مسیر است؛ یکی در دنیاست و دومی که حقیقت است در آخرت است. میدانید آن صراطی که در دنیا است، کدام صراط است؟ «الامام المفروض الطاعه» اگر امام زمانت را پیروی کردی و در رکاب او بودی، او صراط توست در دنیا.
بعضی پا به رکاب هستند، تیز، مثل برق هر چه که امامش دستور داد، انجام میدهد. ظهور این مثل برق عمل کردن این است که آنجا هم مثل برق عبور میکند.
شناخت امام
باید سریع انجام داد. بعضیها مذبذب هستند. منتظر است ببیند که باد از کدام طرف میآید. الان به نفعش است که چه حرفی بزند. الان باید چگونه رفتار کند. حقهبازی میکند. در اسلام چنین چیزی نداریم.
«کسی که در دنیا امام زمانش را نشناخت، پایش بر پل آخرت میلغزد و در آتش میافتد.» یعنی پل روی جهنم بسته شده است. همه انسانها از جهنم عبور میکنند. بدون استثنا، اما چون آتش جهنم در قیامت حَیَوان است، یعنی عاقل است، برخلاف آتش دنیا تر و خشک را با هم میسوزاند. همه را میگیرد، ولو بیگناه باشد.
این وضعیت انسان است. نوع رفتارش، نوع برخوردش، نوع زندگیاش، تبعیت کردن او از امامش، همه برای او جهنم میشوند. این جهنم میفهمد، شعور دارد، یک عده را میگوید نرو و پیش من بمان.
کسب نور
حضرت رسول فرمودند که جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای پیغمبر تو را بشارت بدهم که به چه چیز از صراط عبور میکنی؟ حضرت فرمود بله بگویید. عرض کرد: تو به نور خدا عبور میکنی. خدا یک نوری را میاندازد تو هم تبعیت آن نور را میکنی و علی به نور تو و نور تو از نور خداست و امت تو پیغمبر به نور علی از صراط عبور میکنند. نور علی هم از نور توست، بعد خود رسول خدا به آیه ۴۰ سوره مبارکه نور اشاره فرمودند که؛ هر کس را خدا نوری قرار ندهد، نوری برای او نیست.
در زیارت امیرالمؤمنین میخوانیم: «السلام علیک یا دین الله القویم و صراطه المستقیم» خود علی(سلاماللهعلیه) صراط مستقیم است و کسی که از او پیروی کند در آن صراط قدم برداشته است.
حقیقت بندگی
خدای تعالی فرمود: «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»؛ پرستش من را بکنید، صراط مستقیم همین است.
بعضی تمام تلاششان این است که جهنم نروند. یک عده این طور هستند از آتش جهنم میترسند. صبح که برای نماز صبح بلند میشود، از ترس سوخت و سوز است. یک عده هم شوق بهشت دارند. دو رکعت نماز مستحبی میخوانیم، قرآن میخوانیم، کارهای مستحبی انجام میدهیم، از او که میپرسیم محرکت چه بود، میگوید حورالعین میدهند. همه حواسش پیش حوری است. یک عده در دنیا دنبال سیب و گلابی هستند، در آن دنیا هم همین طور است.
بعضیها هم به دنبال جنتاللقاء هستند. دنبال مقام انبیا و اولیا هستند که خودشان را برسانند به آن مقام. این نگاه صرف به آینده است. اگرچه بیثمر نیست و ثمربخش است. بهشت را برای خودش درست میکند، آخرتش را درست میکند، اما از این جهت که نسبت به گذشته قطع است و انس با مبدأ فاعلیاش از بین رفته، توجه به خدا ندارد. این نکته دقیقی است، خوب توجه کنید. همه اینها باز حواسشان به آینده است، از خدا غافل هستند. گذشته را رها کردهاند. از کجا آمدهام را یادشان نیست. به کجا میروند را حواسشان هست.
بالاتر از همه این گروه سهگانه که در روایات هم آمده گروه چهارمی هستند که افق سیر اینها خلافت الهی است. میگوید من خلیفهالله هستم. اینها در عین حالی که در این عالم حضور دارند، هم توجه به مبدأ و هم توجه به معاد دارند. هم مبدأ فاعلی را در نظر دارند، هم نهایتی را که باید به سمتش سیر کنند.
مقام خلیفه خدا
خلیفه خدا چه کار میکند؟ آن کسی که در این مقام است تلاش میکند که همه را از جهنم نجات دهد. انسان کامل تمام تلاشش این است که مؤمنان متوسط را که هنوز به آن مقامات عالیه نرسیدهاند به بهشت برساند. تمام تلاش او این است به دنبال خودش که به ملاقات میرود، دیگران را هم ببرد. این دیگر به فکر بهشت و جهنم و به فکر خودش که باید به آن مقامات عالیه برسد، نیست. جانشینی خدا دلچسب است، در وجود خلیفه الهی فرصت هیچ خستگی و فرصت رخنه هیچ سستی نخواهد بود.
دعا در مقام خلیفهاللهی
«اللهم انی اسئلک تجعلنی ممن تنتصر به لدینک»؛ خدایا مرا از کسانی قرار بده که دین تو را یاری میکنند. این مقام خلیفهاللهی است. «و لاتستبدل بی غیری» خدایا نکند یک وقت من را قبول نکنی، دیگری را به جای من بگذاری. خدای تعالی فرمود من با کسی عقد اخوت نبستم. اما اگر دین من را یاری نکردی، از شما میگیرم میدهم به کسی که دین را حفظ میکند.
مواظب باشیم نعمتی که خدای تعالی به ما داده به برکت شهادت انسانهای پاکی که خونشان روی زمین ریخته شد و نظام اسلامی محقق شد، با یک سری از حرفها و یک سری از حرکتها از بین نرود. سنن الهی قابل تخلف نیست. اگر در آن قالب و نصاب بودیم دین در اختیار ماست. اما اگر از ما تخلفی سر بزند، تبدیل است.