حجت‌الاسلام رفیعی گفت: تربیت فاطمی یعنی ایجاد فضای معنوی در خانه و در میان فرزندان. در خانه حضرت زهرا(س) چهار گل تربیت شدند و شجاعت حسینی، صبر حسنی، استقامت زینبی و فصاحت اُم‌کلثومی و تمام این فضایل در یک خانه محقر ایجاد شد. در خانه حضرت شاید رفاه مادی نبود، اما آرامش بود و در پرتو این آرامش چهار شخصیت وارسته تربیت شدند. 
آیت‌الله علیرضا تقوایی
… بهترین راه برای اینکه بفهمیم قبول‌مان کرده‌اند این است که ببینیم خدا چه می‌خواهد، آن راه را برویم، امام خمینی(ره) می‌فرمود: قرب فرایض، تکلیف. میزان، تکلیف است، به تکلیف‌مان عمل کنیم. می‌خواهیم بفهمیم راه‌مان درست شده است، راهش قرب فرایض است.

 قرب فرایض چیست؟ 
قرب فرایض اولین، آخرین و مهم‌ترین است. فرایض چیست؟ اول توحید؛ «هوالله الذی لا اله الا هو»، «قولوا لا اله الله تفلحوا»، «هوالاول والاخر والظاهر والباطن و هو بکل شی علیم»، «فاعلموا انه لا اله الا هو». 
دوم رسالت؛ رسالت یعنی دینمدار بودن. شریعتمدار بودن. شریعت چیست؟ شریعت یعنی تفقه، فقه اصغر، فقه اکبر، فقه اعظم، عرفان، فلسفه، اخلاق، اصول... همه اینها! اصلاً از اینها گذشته فیزیک و شیمی! از همه چیز باید برسیم به خدا. تفقه یعنی دین فهم بودن.
سوم ولایت و امامت؛ بالاترین وظیفه ما ولایت و امامت است، یعنی اینکه ولایت جزء بنیان‌های واجب دینی ماست و در واجبات مهم‌ترین است.
ولایت می‌تواند حج را تعطیل کند. امام سه چهار سال حج را تعطیل کرد! مسجدی که اگر کسی نجسش کند معصیت کرده و واجب است فوری تمیز شود، پیغمبر(ص) دستور می‌دهد خرابش کنید. ولایت وقتی دستوری داد خرابش کنید، تمام شد باید عمل کرد.
ولایتمدار بودن خیلی مهم است، الان امت اسلامی ما و جامعه اسلامی ما بر اساس همین ولایت است که به دهان آمریکا و اروپا سیلی زده است. هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند! برای همین است که امام خامنه‌ای با این شجاعت می‌فرمایند، اگر شما پاره کنید، ما آتش می‌زنیم. این قدرت ولایت است. این قدرت خداست. قدرت توحید است، مسئولان ما باید این قدرت را درک کنند تمام مسئولان و تمام مردم باید نوکری خودشان را نسبت به ولایت ابراز کنند. 
در مقام فتوی مراجع یک نظری دارند. حالا این یک مسئله دیگر است، ولی در مقام عمل و در مقام حکومت همین ولایت فقیه است که کاری کرده است که ملت ما در سوریه، یمن و بحرین بر دهان آمریکا زده است! در افغانستان جلوی آمریکا ایستاده است. این قدرت امام زمان است، این قرب فرایض است.
این همان نوری است که شهدا می‌بینند. همین شهدای مدافع حرم می‌بینند. مگر کسی می‌تواند جلوی ولایت بایستد؟ این اسم اعظم و قرب فرایض است. اگر می‌خواهید مخلَص شوید نه مخلِص، از خودتان حرفی نزنید، از او بگویید، هر چه او فرمود، هر چه خدا بفرماید.

اهمیت توجه به ولایت پدر
زمانی بعضی‌ها بودند که می‌گفتند قانون! برای اینکه دست و پای امام(ره) و دست و پای مقام معظم رهبری را ببندند! این مخالفت با ولایت فقیه است. مخالفت با خود قانون است! تو اگر می‌گویی قانون، قانون می‌گوید ولایت مطلقه فقیه. تو چطور این قدر قانون را علم می‌کنی؟ بله قانون! ولی فقیه هم می‌گوید قانون. ولی چه کسی باید قانون را تفسیر کند؟
لذا قرب فرایض خیلی مهم است محورها را باید رعایت کنیم، حتی شخص در خانواده جلوی پدرش می‌ایستد. این قرب فرایض ندارد! چرا جلوی پدرت می‌ایستی؟ ولو پدرت اشتباه می‌کند، می‌گوید مشهد نرو شما می‌دانی مشهد بروی برایت خوب است، معنویت و نورانیت دارد، روحانیت دارد، وصل می‌شوی، ولی وقتی که پدرت می‌گوید نرو نباید بروی! تعارف نداریم پدر است ولایت دارد، ولایتش ولایت خداست. حق نداری مادرت را اذیت کنی! قرب فرایض اخلاص می‌آورد، انسان برای خود کاری نمی‌کند، برای خدا کار می‌کند این خیلی خوب است، این زیباست.

حرف حق ولایت دارد
چهارم شیعه؛ باید کاری کنیم جمع تقویت شود. ما معمولاً خود را تقویت می‌کنیم نه شیعه را! اینکه می‌بینیم مقام معظم رهبری بعضی فتاوی را دارند برای تقویت شیعه است برای قرب فرایض است، اخلاص یعنی قرب فرایض. یعنی من ببینم تکلیفم چیست؟! تکلیف‌مدار باشیم.
می‌فرماید؛ «سیدُ القوم خادمهم». مهم‌ترین لقب اشرف کائنات حضرت محمدبن‌عبدالله(ص) چیست؟ هر روز می‌گوییم «أشهد ان محمدا عبده و رسوله». پیغمبر(ص) قبل از اینکه رسول شود، عبد بود، نوکر بود. ما هم باید ان‌شاء‌الله یاد بگیریم عبد شویم! ای خدا تکبر را از ما بردار. تواضع کنیم در مقابل خدا! در مقابل اهل بیت(ع) در مقابل اولیای خدا، در مقابل پدر و مادر، دوست و بچه، یک بچه را می‌بینی که حق می‌گوید بر تو ولایت دارد و باید حرفش را گوش کنی، ولو کوچک‌تر از توست! حرف حق بر همه ما ولایت دارد!
وظایف‌مان را انجام دهیم. در واجبات دیگر هم همین‌طور. خیلی‌ها هستند مستحبات را می‌گیرند کارهای‌شان را رها می‌کنند، شما باید کار داشته باشید شما می‌گویید کار پیدا نمی‌کنم! مگر می‌شود کار پیدا نکنی؟ مجانی برو کار کن بهتر از این است که بیکار باشی! «ایاک و الکسل والفشل فانهما مفتاح کل شر»، کسالت و فشل بودن و سستی کلید تمام بدبختی‌هاست. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند، بالاترین تفریح کار است.

اول واجب بعد مستحب
هر چه مستحبات هم انجام دهی دلیل بر این نمی‌شود وظایفت را ترک کنی. باید به اندازه‌ای مستحبات انجام دهی که وظایفت ترک نشود. نماز واجب، روزه واجب محور است، حالا نماز مستحبی خواندی بله خوش به ‌حالت صد رکعت بخوان، هزار رکعت بخوان، ولی نماز واجبت را ترک نکن، روزه واجبت را ترک نکن، کار نباید ترک شود. درس خواندن «فریضة علی کل مسلم و مسلمه» فریضه است، این واجب است بر هر مسلمان. بی‌مایه فطیر است! 
وقتی یک عالمی پنجاه سال زانو زد درس خواند استخوان ترکاند، این در مقابل خدا و دین تواضع می‌کند در مقابل احکام خدا تواضع می‌کند. 
مفتاح و کلید اخلاص قبول است! قبول یعنی چه؟ چه وقت قبول می‌شود؟ وقتی قبول می‌شود که بگوییم میزان تکلیف است و روی تکلیف حرکت کنیم، این می‌شود قبول! لذا در روایت مبارکه می‌فرماید: «لا نافله مع الفرض» همان واجب به گردنت است. مستحبی معنا ندارد، واجبت را باید انجام دهی. وظیفه‌ات را باید انجام دهی این می‌شود قبول! آن وقت خیالت راحت است.
سه برادر بودند یکی از آنها رفته بود و در کوه عبادت می‌کرد، این دو نفر آمدند نزد امام رضا(ع) عرض کردند، آقا نمی‌دانی چه برادری داریم مشغول عبادت است، جامه پشمینه پوشیده است، مدام گریه می‌کند و... آقا فرمود غذایش را چه کسی می‌دهد؟ کارش را چه کسی انجام می‌دهد؟ 
گفتند آقا ما نوکرش هستیم، ما کار می‌کنیم، می‌بریم برای او می‌خورد، لباس می‌خریم تا او عبادتش را انجام دهد؛ حضرت فرمود شما مقام‌تان از او بالاتر است، چون شما قرب فرایض دارید و او قرب نوافل، بله بعد از قرب فرایض، کارهایت را انجام دادی، در حالی که خسته‌ای شب است از سر کار آمده‌ای با خانواده‌ات هم خوش اخلاق بوده‌ای، کمک خانواده هم کرده‌ای، نوکری‌شان را کرده‌ای و بر خودت مقدم‌شان داشته‌ای، حالا خوابت می‌آید، اینجا مرد مشخص می‌شود! اینجا برو یک وضوی کامل بگیر سر حال بیا و برو شروع به نافله خواندن بکن، این نافله خواندن ارزش دارد! بیایی شروع به قرآن خواندن بکنی، این قرآن خواندن ارزش دارد، بیایی سر بر مهر بگذاری روضه حضرت زهرا(س) و روضه امام حسین(ع) را بخوانی، این گریه کردن ارزش دارد.

ابن ‌عباس ـ 3
ابن عباس از سوی امام علی(ع) ولایتدار بصره بود و ارتباط خوبی با امیرالمؤمنین علی(ع) داشت که همین موضوع سبب شد تا عده‌ای علیه او شایعه‌پراکنی کنند. دشمنان اهل بیت(ع) می‌کوشیدند تا این شخصیت بزرگوار را متهم کنند که در دوران امام علی(ع) از بیت‌المال بصره اختلاس کرده است.
بسیاری از پژوهشگران به این دروغ پاسخ گفته‌اند؛ عمروبن‌عبید در بصره بر سلیمان بن‌علی بن‌عبدالله بن‌عباس وارد شد و به او گفت که از این سخن علی(ع) درباره ابن عباس برایم بگو: «درباره مورچه و شپش برای ما فتوا می‌دهد، ولی خود با اموال مردم فرار می‌کند.»
سلیمان گفت: «چگونه ممکن است علی(ع) چنین سخنی بگوید؛ در حالی که ابن ‌عباس تا دم مرگ از او جدا نشد و در صلح امام حسن(ع) نیز شرکت جست؟ با آنکه حضرت هر پنج‌شنبه بیت‌المال کوفه را خالی می‌کرد و جارو می‌زد، چه مالی می‌توانست در بیت‌المال بصره جمع شده باشد؟! مردم گفتند که او در بیت‌المال خواب نیم‌روزی می‌کرد؛ در این صورت چگونه اجازه می‌داد که در بصره اموال جمع شود؟ این، انتقاد باطلی است.»
آیت‌الله خویی می‌نویسد: «تنها انگیزه‌ای که عامل جعل این اخبار دروغ و تهمت و طعن زدن بر ابن عباس شده، دوستی و همراهی او با امیرالمؤمنین(ع) می‌باشد تا آنجا که معاویه پس از نماز (به گفته طبری) او را همراه علی، حسنین(ع)، قیس بن‌سعد بن‌عباده و مالک اشتر لعن می‌کند.»
ابن ابی‌الحدید می‌گوید: «می‌دانیم معاویه بسیاری از کارگزاران امیرالمؤمنین را فریفت و با مال خرید و آنان علی(ع) را رها کرده و به معاویه پیوستند؛ ولی معاویه موفق به جذب ابن عباس به سوی خود نگشت! هر شخصی سیره‌ها را بخواند و با تاریخ آشنایی پیدا کند، روابط تیره میان ابن عباس و معاویه را پس از شهادت علی(ع) درمی‌یابد. او با سخنان کوبنده دشمنی شدید خویش را با معاویه آشکار می‌ساخت و پیوسته علی(ع) را می‌ستود و ویژگی‌ها و فضایل آن حضرت را یادآور می‌گشت.» ابن ابی‌الحدید در پایان، نظر خود را این‌گونه بیان می‌کند: «با توجه به روابط تیره ابن عباس و معاویه و پایبندی ابن عباس به علی(ع) ضد آن چیزی که علیه ابن عباس شهرت دارد، ثابت می‌شود و این مطلب در نزد من درست‌تر و پذیرفتنی‌تر است.»
علامه شوشتری انگیزه جعل این خبر را چنین بیان می‌کند: «ریشه جعل این خبر در مورد ابن عباس، این بود که می‌خواستند دامن خلیفه دوم را پاک کنند؛ زیرا وی در دوران امارتش منافقان و آزادشدگانی مانند مغیره‌بن‌شعبه و معاویه را به کار گرفت و نزدیکان پیامبر را کنار گذاشت.»
شهید ثانی می‌فرماید: «همه آنچه کشّی در طعن ابن عباس نقل کرده، پنج حدیث بوده که سند همه آنها ضعیف است.» علامه حلّی نیز می‌فرماید: «... کشّی روایتی نقل کرده است که دربردارنده نکوهش ابن عباس می‌باشد، در حالی که شأن او برتر از آن است و ما در کتاب «الکبیر» خود، آنها را نقد و بررسی کرده‌ایم.»
محقق تفرشی می‌گوید: «سند همه طعن‌هایی که کشی درباره او وارد ساخته، ضعیف است.» همچنین، علامه نمازی و محقق شوشتری این روایات را بی‌پایه و اساس می‌دانند.
بنابراین، روایات مذمّت و نکوهش ابن عباس هیچ لطمه‌ای به منزلت والای وی وارد نمی‌کند؛ زیرا هم از نظر دلالت و هم از نظر سند، ضعیف است و نمی‌توان به آن اعتماد کرد. 


  مهدی عامری/  هر روز ده بار در نمازهای واجب، از خداوند متعال می‌خواهیم ما را جزء مغضوب علیهم قرار ندهد و روشن است درخواست ما از خداوند باید با عمل نیز همراه باشد؛ چرا که اراده الهی با اسباب محقق می‌شود؛ لذا باید مغضوبین را بشناسیم و بکوشیم راه خود را از آنها جدا کنیم. 
یکی از مسائلی که خداوند در قرآن سبب خشم و غضب خود می‌داند، سوءظن به اوست؛ «و َيُعَذِّبَ المُنافِقينَ و َالمُنافِقاتِ و َالمُشرِكينَ و َالمُشرِكاتِ الظّانّينَ بِاللهِ ظَنَّ السَّوءِ عَلَيهِم دائِرَةُ السَّوءِ و َغَضِبَ اللهُ عَلَيهِم و َلَعَنَهُم و َأَعَدَّ لَهُم جَهَنَّمَ  وَ ساءَت مَصيرًا؛ و (نیز) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد می‌برند مجازات کند؛ (آری) حوادث ناگواری (که برای مؤمنان انتظار می‌کشند) تنها بر خودشان نازل می‌شود! خداوند بر آنان غضب کرده و از رحمت خود دورشان ساخته و جهنم را برای آنان آماده کرده و چه بد سرانجامی است»! (فتح/ 6) 
خداوند در این آیه شریفه به تندی کسانی را که به او سوءظن دارند، ملامت می‌کند؛ چرا که ریشه سوء‌ظن به خدا به نشناختن درست او و نداشتن ایمان کافی به قدرت و حکمت و علم او برمی‌گردد. به همین دلیل در مناسبات و برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری زندگی خود وعده‌های الهی را نادیده می‌گیرند. به فرموده امیرالمؤمنین، سوء‌ظن به خدا صفات رذیله دیگری مانند بخل و ترس و طمع را در انسان تجمیع می‌کند. در حالی که مؤمنان واقعی به سنت‌ها و وعده‌های الهی حسن‌ظن داشته و چون خدا را قادر و صادق علی‌الاطلاق می‌دانند، به وعده‌های الهی مانند نصرت خدا از عمق جان ایمان دارند. 
پس اگر درخواست‌مان از خدا این است که در زمره مغضوبین نباشیم، ابتدا باید شناخت و بینش و بصیرت خود نسبت به ذات و صفات خدا را عمق بخشیم.

گراهام فولر عضو اسبق سازمان سیا در گفت‌وگوی اختصاصی با صبح صادق
مصطفی افضل‌زاده/ هفته گذشته در همین ستون سندی را منتشر کردیم که گراهام فولر یکی از اعضای سازمان سیا در سال 1983(1361) و همزمان با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران پیشنهاد گشودن جبهه جدیدی از سوی رژیم بعث عراق علیه سوریه را مطرح کرده بود. در این شماره گفت‌وگویی اختصاصی با این عضو اسبق سازمان سیا انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید. با این توضیح که گراهام فولر کارشناس ارشد سازمان سیا بوده و به طور طبیعی دیدگاه‌ها و نظراتش با منافع ما همخوانی ندارد. این مصاحبه نیز تنها به دلیل ارائه این طرح از سوی وی انجام شده است.
* گزارش اطلاعاتی شما زمانی که در سازمان سیا فعالیت می‌کردید، در شماره اخیر صبح صادق منتشر شد، ابتدا می‌توانید درباره آن گزارش توضیحی بدهید؟ شما در این گزارش درباره اهمیت سوریه صحبت کرده‌اید. چرا سوریه در آن زمان مهم بود و چرا پیشنهاد حمله به سوریه را دادید؟ 
این یادداشت، در دوره جنگ ایران و عراق نوشته شد؛ رویدادی که نگرانی بزرگی برای غرب به وجود آورد. این نگرانی درباره آینده تولیدات نفتی خلیج فارس و جنگنده‌های مشغول به جنگ در این خلیج بود. زمانی که سوریه لوله‌های انتقال نفت عراقی از گذرگاه مدیترانه و منتهی به سوریه را بست، بحرانی دیگر برای انتقال نفت به وجود آمد. 
البته این بحران افزون بر تحت تأثیر قرار دادن عراق، به این معنا بود که منبع عظیم نفتی که از طریق خلیج فارس منتقل می‌شد، در حال بسته شدن است. بنابراین، این مسئله نگرانی بزرگ دیگری به وجود آورد. از سویی، آمریکا و اروپا درباره حمایت سوریه از ناسیونالیسم عربی و مخالفت سخت آن با اسرائیل [رژیم صهیونیستی] نگران بودند. بنابراین، سوریه سیاست‌هایی را دنبال می‌کرد که آمریکا اصلاً از آن خرسند نبود. 
به هر حال، من در یادداشت خود پیشنهاد دادم اجبار سوریه برای باز کردن دوباره خطوط نفتی دریای مدیترانه، مهم است. این یک تصمیم سیاسی نبود، بلکه یک پیشنهاد بود و هیچ اقدامی صورت نگرفت. 
پیشنهاد من این بود که عراق علیه سوریه حملات هوایی انجام دهد و بر سوریه فشار وارد کند تا این خطوط لوله باز شوند. هیچ پیاده نظام یا جنگی نباشد و فقط بر سوریه فشار وارد شود. ترکیه و اسرائیل هم می‌توانستند بر سوریه فشار وارد کنند تا سوریه متقاعد شود و آن خطوط لوله مهم را باز کند. 
در ادامه باید بگویم دولتمردان آمریکا به چنین کاری دست نزدند.

* شما در این گزارش گفته‌اید که سوریه با منافع آمریکا در خاورمیانه خصومت دارد. اول موضوع خطوط لوله و بعد بحث امتناع سوریه از عقب‌نشینی سربازانش از خاک لبنان را مطرح کرده‌اید. بفرمایید چرا اینها برای آمریکا مهم بودند؟ 
از نظر آمریکا، نفوذ سوریه در لبنان خوشایند نبود؛ اما برای کسانی مانند من که مسائل خاورمیانه را مطالعه می‌کنند، واضح است که نفوذ سوریه در لبنان دائمی است و این نفوذ ریشه‌های تاریخی دارد و تغییر نخواهد کرد. سؤال اینجاست که لبنان تا چه اندازه‌ای به سوریه اجازه خواهد داد در کشورش نفوذ کند؟ از منظر آمریکا، حضور سوریه در لبنان کاملاً منفی است. در حال حاضر، سوریه بارزترین نیروی ضد اسرائیلی در خاورمیانه است. 

* آیا ترور «رفیق حریری» و اعمال فشار بر سوریه برای عقب‌نشینی نظامیانش، برای آمریکایی‌ها مهم بود؟ 
بله، عربستان سعودی نیز از این مسئله ناراحت است. آمریکا نیز به مدت 40 سال از سوریه ناراحت و نگران بوده است. این موضوع به زمانی برمی‌گردد که حافظ اسد علیه اسرائیل موضع گرفت و در مقابل نفوذ آمریکا در منطقه ایستاد. بنابراین، سوریه نگرانی بزرگ آمریکایی‌ها در سال‌های متوالی بوده است. 

* شما که سال‌ها درگیر مسائل منطقه بوده‌اید، می‌توانید توضیح دهید که چرا جنگ اخیر سوریه آغاز شد؟ آیا این جنگ به علت منافع آمریکایی رخ داد یا دلیل دیگری داشت؟  
کاملاً مشخص است که جنگ داخلی سوریه، به طور کل در بخشی از بهار عربی رخ داد. آمریکا به طور کلی، با بهار عربی مشکلی نداشت؛ اما این کشور از سقوط دوست دیکتاتورش، بن‌علی در تونس و سقوط مبارک ناراضی و ناراحت بود و درباره رخدادهای یمن نیز نگرانی داشت. بنابراین، زمانی که بهار عربی سوریه را تهدید کرد، واشنگتن برای اولین بار با یک شورش موافق بود.
به این ترتیب، آمریکا موافق براندازی بشار اسد شد. بیشتر تحلیلگران منطقه، معتقد بودند بشار اسد در جنگ داخلی خیلی دوام نخواهد آورد؛ اما به هر حال، اسد توانست در این جنگ دوام بیاورد. نیروهای مردمی سوریه بسیار از او حمایت کردند که غرب توقع چنین حمایت‌هایی را نداشت؛ از این‌رو او سرانجام جان سالم به در بُرد. 
آمریکا تمایل داشت از جهادی‌های میانه‌رویی که علیه رژیم اسد می‌جنگیدند حمایت کند؛ اما به نظر من، بعدها مشخص شد این گروه‌های به اصطلاح جهادی‌های میانه‌رو، خیلی ضعیف هستند یا اصلاً میانه‌رو نیستند. 
بنابراین از نگاه من، دولت قانونی اسد از یک سو و دولت جدید تحت فرمان نیروهای نظامی جهادی از سوی دیگر، دو گزینه‌ای بودند که باید یکی از آنها انتخاب می‌شد. بسیاری از سیاست‌ها و قوانین اتخاذ شده از سوی گروه‌های جهادی از منابع القاعده و داعش نشئت می‌گرفت. 
به هر حال، اسد شورش‌ها را خیلی بد مدیریت کرد و پاسخ مناسبی به آنها نداد. به نظر من، حتی ایران هم از پاسخ‌های زودهنگام بشار اسد به این شورش‌ها ناراحت بود. 
به اعتقاد من، بین گزینه اسد و گروه‌های جهادی باید یک انتخاب شکل بگیرد که البته این موضوع به جنگ داخلی حتی بین آنها ادامه خواهد داد. آمریکا و اروپا این انتخاب را درک کردند، بنابراین حمایت‌های خود را از گروه‌های جهادی قطع خواهند کرد. 

* تغییر یا تضعیف رژیم سوریه، چه منافعی برای آمریکا داشته است؟ 
همان‌طور که گفتم، آمریکا رژیم سوریه را هیچ‌گاه دوست نداشته است. این موضوع به زمان حافظ اسد و به دلایلی که گفته شد، برمی‌گردد. واشنگتن ابتدا با شورش علیه اسد موافق بود و به تضعیف و سقوط او امید داشت. آنها انتظار داشتند اگر اسد سقوط کند، چند نیروی دموکرات اداره سوریه را در دست خواهند گرفت؛ اما این توقع بسیار احمقانه بود. هر تحلیلگری که موقعیت را درک می‌کرد، متوجه می‌شد که این گروه کوچک از نیروهای دموکرات طرفدار غرب، در صورت سقوط بشار اسد، هرگز جنگ را نخواهد برد. نتیجه سقوط اسد، دولتی می‌شد که جهادی‌ها آن را اداره می‌کردند و احتمالاً نیز با خودشان جنگ داشتند. حتی اگر گروه‌های جهادی قدرت را در دمشق در دست می‌گرفتند، جنگ‌های داخلی هیچ وقت پایان نمی‌یافت. 

* وضعیت کنونی و آینده سوریه در سال‌های پیش رو را چگونه می‌بینید؟ 
وضعیت سوریه به حدی ویرانگر بود که موجب شد صدها نفر از مردم سوریه کشته شوند و هیچ نتیجه مثبتی به بار نیاورد. بنابراین، من معتقدم ورود روسیه به این وضعیت شفاف‌سازی‌هایی را به همراه خود آورد. موضع روسیه مشخص بود؛ از نظر آنها یا باید اسد حمایت می‌شد یا گروه‌های جهادی. شما نمی‌توانید برخی گروه‌های جهادی را حمایت کنید یا اینکه از جهادی‌های خوب در مقابل جهادی‌های بد حمایت کنید. آنها خارج کردن تمام جهادی‌ها و حمایت و حفظ قدرت بشار اسد را لازم و ضروری می‌دانستند. در همان زمان، من امیدوار بودم روسیه بر بشار اسد فشار بیاورد تا قدرت را رها کند. 

* از دیدگاه ملی ایرانی‌ها، چرا حضور ایران در سوریه و به طور کلی منطقه مهم خواهد بود؟ 
یکی از اهداف آمریکا منزوی کردن ایران بود. به نظر من، کشورهای خلیج فارس و رژیم‌های دموکرات‌تر باید تغییر کنند؛ اما از سویی در دولت‌های سنی که ایران نماینده شیعه دارد، ترس از تغییر وجود دارد و احتمالاً ایران نمایندگی‌های بیشتری به جز دولت شیعه در منطقه دارد. شیعه در خاورمیانه نمی‌تواند حکومت کند و البته در حال حاضر مسائل مهم‌تری به جز مخالفت شیعه و سنی در منطقه وجود دارد. 
من معتقدم وضعیت حال حاضر خاورمیانه، که مناطق با خطوط فرقه‌ای شیعه و سنی از هم جدا شده‌اند، بسیار خطرناک است و واقعیات و مشکلات خاورمیانه را نمایان می‌کند. نظر عربستان سعودی درباره این موقعیت نیز این بوده که همه مشکلات از تهدید شیعه‌ها نشئت می‌گیرد.  
* به جز کمک به حزب‌الله، به نظر شما مسائل دیگری وجود دارد که برای ایران مهم باشد؟ 
بله، قطعاً ایران به دنبال حفظ متحدان در منطقه بوده است. از بین این متحدان حزب‌الله مهم‌ترین آنهاست؛ اما تهران باید به خاطر داشته باشد که حزب‌الله نیرویی لبنانی است و این نیرو در لبنان رشد پیدا کرده و ریشه‌ مذهبی آن، شیعه‌ است که این ریشه بسیار عمیق‌تر از ایران است. 
بنابراین، غرب به اشتباه حزب‌الله را ابزاری برای قدرت ایرانیان پنداشته است. قطعاً حزب‌الله به خواسته‌های ایران از جهات مختلف پاسخ می‌دهد؛ اما حزب‌الله یک نیروی مستقل در لبنان است. آنها بخشی غیر قانونی از دولت و نیروی قدرتمند سیاسی هستند که با مسیحیان کار می‌کنند. غیر مشروع خواندن حزب‌الله به منزله نیروی ایرانیان درست نیست و ایران روابط و نفوذ خود را با حزب‌الله حفظ می‌کند.