(تقدیم به مدافعان حرم زینب کبری)
آنان که آتشی به حریم خدا زدند
بر خیمهگاه آلعبا، کربلا زدند
آنان که هلهله، همه کردند شادمان
شلاق بر وجود گل «هل اتی» زدند
امروز باز بار دگر، قد کشیدهاند
مهمان حق به تیغ نهان، در منی زدند
القاعده که ساخته دست دشمن است
چه حرفها، ز دین خدا نابجا زدند
آنان به شام رفته و با عقدههای خویش
«عمار» با «اویس»، به دار جفا زدند
پا را گذاشتند ز هر قاعده برون
تهمت به مبدأ و به معاد خدا زدند
در کربلا و سامره، با بمب، بیامان
ضربه به شیعه نه، به همه انبیا زدند
آنان به زینبیه، همه کوچ کردهاند
موشک به بارگاه گل مرتضی زدند
ایرانیان به آلعلی دل سپردهاند
اردو در آن مقام خوش و باصفا زدند
اینها فدائیان حرم، بلکه زینبند
اینک مدافعان، به صف اشقیا زدند
این پاکبازهای خداجوی حقطلب
مردانه ریشههای همان اژدها زدند
امروز امتحان دگر، بهر شیعه است
از جان گذشتگان، که ره اعتلا زدند
این شاهدان دلشده مکتب حسین
دنبال شاهدین، به جهان، پشت پا زدند
هستی، برای زینب کبری فدا کنند
حرف دلشکسته، چه بیادعا زدند
اینجا همان ادامه غوغای کربلاست
مردان مرد سینه اهل جفا زدند
اکنون، قلم به دست «فرائی» جهاد کن
با سفلگان، که ضربه به آلعبا زدند
عبدالمجید فرائی