دکتر سیامک باقریچوکامی/ انتخابات یکی از نمادهای اصلی مردمسالاری در جهان امروز است و تجلی مقبولیت و مشروعیت نظامهای سیاسی به شمار میآید و نقش تعیینکنندهای در جابهجایی قدرت و گردش نخبگان دارد. با این وجود، پذیرش سازوکار انتخابات در کشورهای مختلف سبب شکلگیری روش جدیدی در مبارزه و پیکار سیاسی بر سر قدرت به صورت مسالمتآمیز شد. به موازات این وضعیت، قدرتهای سلطهگر و گروههای برانداز نیز به انتخابات به فرصتی طلایی برای نفوذ در نظام تصمیمگیری و تصمیمسازی توجه کرده و الگوهای مختلفی را برای جابهجایی قدرت از طریق سازوکار انتخابات، مهندسی و برنامهریزی کردند. یکی از این الگوها نفوذ در سیستم پارلمانی از رهگذر انتخابات برای تغییرات تدریجی، استحاله سیاسی یا کودتای پارلمانی است.
الگوی مبارزه پارلمانتاریستی، نوعی تغییر از بالا به پایین است و در برابر الگوی تغییر از پایین به بالا قرار دارد. در الگوی از پایین به بالا، توده مردم با تکیه بر ایدئولوژی یا آرمان سیاسی، رهبری یا رهبران، خارج از سازوكارهايِ قانونيِ مورد تأييد حكومت علیه نظام مستقر قیام کرده و به صورت انقلابی یا مبارزه منفی حكومت موجود را واژگون میکنند. در تغییرات از پایین، نیروی اصلی پیشبرنده توده مردمی و حرکتهای گسترده آنها است، در حالی که در الگوی پارلمانتاریستی با نام اصلاحات به دنبال تغییرات از بالا است و نیروی پیشبرنده آن نخبگان و احزاب مخالفی هستند که در حکومت نیستند، ولی سعی دارند با به دست گرفتن نهاد مهم و تأثیرگذاری همچون پارلمان با رژیم مستقر مبارزه و مقابله کنند.
1ـ پیشینه براندازی پارلمانی
به لحاظ تاریخی، روش پارلمانتاریستی یکی از الگوهای تغییرات سیاسی است که سابقه آن به پس از نیمه دوم قرن بیستم برمیگردد. در این دوران، این الگوی مبارزه، هم مورد توجه و تأکید بخشی از فعالان سیاسی به صورت مستقل و بدون دخالت نیروهای خارجی و هم دستاویزی برای قدرتهای جهانی برای تغییر سیاسی مورد نظر در دولتهای هدف بوده است. از این الگوی مبارزاتی هم نیروهای مذهبی و هم نیروهای غیر مذهبی استفاده کردهاند. برای نمونه؛ از نیروهای مذهبی میتوان به آیتالله کاشانی اشاره کرد و از نیروهای غیر مذهبی نیز میتوان نهضت آزادی و جبهه ملی را برشمرد. نهضت آزادی در دوران رژیم پهلوی معتقد بود که باید از طریق مبارزه پارلمانی و در چارچوب قانون اساسی، به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت. (سلطاني، 1367: 105) آمریکا پس از جنگ جهانی دوم و دوران جنگ سرد، از این روش به صورت گسترده در اروپا، آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا استفاده کرده است.
اگرچه خاستگاه الگوی مبارزه پارلمانتاریستی در دوران جنگ سرد بوده و بازیگران قدرت بینالمللی از آن به مثابه یکی از الگوهای نبرد نرم و بدون خشونت استفاده کردهاند، اما این الگو در دوران پس از جنگ سرد و در عصر نرمافزاری شدن قدرت بیش از پیش توجه بازیگران جنگ نرم را به خود جلب کرده است.
2ـ مؤلفهها و ارکان اصلی براندازی پارلمانی
در مبارزه پارلمانتاریستی مهندسی شده از سوی بازیگران جنگ نرم چند مؤلفه مهم وجود دارد:
1ـ 2ـ ناهمسو و معارض بودن دولت هدف با منافع نظام سلطه؛ تبارشناسی براندازی پارلمانی نشان میدهد که اکثر دولتهای انقلابی، از جمله دولت آلنده در شیلی، دولت ساندینیستها در نیکاراگوئه، دولت هوگوچاوز در ونزوئلا و جمهوری اسلامی ایران در معرض براندازی به روش پارلمانی بودهاند.
2ـ2ـ وجود پارلمان و سازوکار انتخابات برای رقابت افراد، گروهها و احزاب در چنین دولتی؛ براندازی پارلمانی بدون سازوکار انتخابات میسر و قابل اجرا نیست. انتخابات نیز بدون وجود رقابت نمیتواند بستری مناسب برای براندازی پارلمانی باشد، چنانچه هانتینگتون در کتاب موج سوم دموکراسی در یکی از دستورالعملهای براندازی به شیوه دموکراتیک چنین توصیه میکند: «از هـر فـرصـتـی برای نشان دادن مخالفت خود با رژیم، از جمله با شرکت در انتخابات عمومی که رژیم به راه انداخته است، بهره بجویید.»
3ـ 2ـ وجود شخصیتها، گروهها و احزابی که بتوانند منافع بازیگر عامل را تأمین کنند. کودتا یا براندازی پارلمانی به شخصیتها و گروههایی نیاز دارد که با ایدئولوژی و رهیافتهای بازیگران جنگ نرم یا با منافع و اهداف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی آنها همسو بوده و به آنها متمایل باشند.
4ـ 2ـ وجود شرایط و فضایی که امکان همراهسازی مردمی برای پشتیبانی از مبارزه پارلمانی را فراهم سازد. بازیگران جنگ نرم در مبارزات سیاسی و انتخاباتی با بسیج منابع، از جمله رسانهها و شبکههای اجتماعی و با بهرهگیری از انواع جنگ روانی فضای افکار عمومی جامعه را به ضرر نیروهای مستقل و انقلابی و به نفع شخصیتها و گروههای سیاسی متمایل به غرب هدایت و مهندسی میکنند.
3ـ اهداف براندازی پارلمانی
روش پارلمانی در جنگ نرم با هدفهای مختلفی از سوی بازیگران جنگ نرم دنبال میشود. این هدفها میتواند به صورت طیفی باشد؛ به گونهای که یک سر آن را واژگونی رژیم و سر دیگر آن را تغییر سیاستها و محاسبات در بر میگیرد:
1ـ تغییر الگوهای جهتگیری و رفتاری: به باور استراتژیستهای غربی و آمریکایی با نفوذ در پارلمان کشورهای ناهمسو یا انقلابی میتوان جهتگیریها و الگوهای رفتاری این دسته از دولتها را کنترل و مهار کرد. از همینرو، همواره در مبارزات انتخاباتی از افراد و گروههایی حمایت رسانهای، دیپلماتیک و مادی میکنند که رویکردهای ضد غربی نداشته و تعامل و رابطه با جهان غرب را در اولویت برنامههای خود داشته باشند.
2ـ استحاله سیاسی: یکی از هدفهای بازیگران جنگ نرم برای فتح نظام پارلمانی کشور، استحاله سیاسی به صورت قانونی است. در واقع، بازیگران جنگ نرم معتقدند که با تسخیر پارلمان میتوانند از طریق وضع قوانین و مقررات نظام سیاسی را به تدریج استحاله و نرمالیزه کرده و آن را از ماهیت انقلابی و استقلالی تهی سازند.
3ـ فتح سنگر به سنگر: برخی مواقع روش پارلمانی بر مبنای فتح قوای حاکم و نهادی مؤثر در کشور هدف است. به زعم جریانات سیاسی تجدیدنظرطلب و بازیگران جنگ نرم، فتح و تسخیر پارلمان میتواند آنها را در فتح سایر قوا و نهادهای حاکمیتی قادر سازد و بدین صورت کل حاکمیت را جابهجا کنند.
4ـ کودتای پارلمانی: در کودتای پارلمانی، مخالفان علیه دولت حاکم توطئه کرده و زمینههای سرنگونی آن را فراهم میسازند. آمریکا از این شیوه در آمریکای لاتین و مرکزی زیاد استفاده کرده است. از جمله میتوان به نقش سفیر وقت آمریکا در کودتای پارلمانی علیه «روسف» رئیسجمهور منتخب برزیل از طریق نمایندگان سنای این کشور اشاره کرد. نمونه دیگر کودتای پارلمانی مخالفان حزب حاکم ونزوئلا علیه نیکلاس مادورو است که در انتخابات پارلمانی سال 2015 توانسته بودند اکثریت پارلمان را در اختیار بگیرند.
5ـ واژگونی قانونی: در برخی از شرایط بازیگران جنگ نرم و نیروهای سیاسی مخالف روش پارلمانی را برای به چالش کشیدن ماهیت رژیم و ساختارهای حاکمیتی از درون قدرت سیاسی انتخاب میکنند. برای نمونه رهبر معظم انقلاب در واکنش به این روش در دوره اصلاحات فرموده بودند: «در محافلِ خودشان نشستند و گفتند ما میخواهیم براندازی قانونی کنیم! چیز عجیبی است! ما چیزی به اسم براندازی قانونی نمیشناسیم. هر حرکت و تلاشی که به قصد براندازی صورت گیرد، شروع به محاربه است. حکم محارب هم در اسلام معلوم است.» (9/12/۱۳۷۹)