انسان باید در برابر فرمان رسول الهی(ص) تسلیم محض باشد و اگر بین مسلمانان اختلافی پیش آمد، راهحل آن رجوع به پیامبر اکرم(ص) و تسلیم محض فرمان ایشان شدن است. تسلیم دو نوع است؛ گاه از سر اجبار و اکراه و گاه از سر میل و علاقه؛ به راستی کسی که در برابر حکم پیامبر(ص) به طور کامل و از روی میل تسلیم شود، مؤمن حقیقی است.
اعتراض قلبی و ظاهری به حدود الهی نشان ضعف در ایمان است. در دین اسلام دیکتاتوری وجود ندارد؛ اما قبول حدود الهی و تسلیم محض شدن در برابر آنان به دلیل صدور احکام از سوی خداوند متعال و به صلاح بودن آنها است.
تسلیم محض خدا بودن
لازم است ایمان را تقویت کرد تا در برابر حدود الهی و اطاعت محض از خدای متعال دچار سستی نشویم. کسی که به واجبات و محرمات دین عمل میکند، با تمرین و ممارست ایمان را در قلب خود تثبیت میکند.
خداوند متعال هرگز به زیان انسان فرمان نمیدهد؛ چرا که هم عالم محض و هم غنی مطلق است و هیچ نیازی به عبادت ما ندارد. عقل میگوید چنین خدایی هرگز فرمانی به ضرر ما نمیدهد.
حضرت ابراهیم(ع) چون تسلیم محض الهی بودند، وقتی حکم خدا بر ایشان مسلم شد اطاعت محض فرموده و تنها فرزند خود را به قربانگاه بردند تا فرمان الهی را اجرا کنند و همین مسئله ایشان را به مقام امامت رساند.
یکی از یاران حضرت صادق(ع) نامهای دریافت کرد که از او خواسته بودند از افرادی کمتوان و ناشناخته برای ایشان مبلغی پول جمعآوری کند، این شخص پرسید چرا از افراد بازاری و بنام نخواستهاید تا این مبلغ را برای شما جمع کنند؟ حضرت فرمودند: «چنین افرادی برای اطاعت امرم چون و چرا میکردند؛ ولی افرادی که نام بردهام، بیچون و چرا اطاعت میکنند.»
نعمت ولایت
خداوند در آیه 7 سوره مائده میفرماید: «و نعمتى را كه خدا بر شما ارزانى داشته و [نيز] پيمانى را كه شما را به [انجام] آن متعهد گردانيده به ياد آوريد؛ آنگاه كه گفتيد شنيديم و اطاعت كرديم و از خدا پروا داريد كه خدا به راز دلها آگاه است.»
انسان نباید نعمتهای خدا را از یاد ببرد، هر چقدر انسان نعمتهای خدا را بیشتر یاد کند؛ تواضع و فروتنیاش در برابر پروردگار زیاد میشود، ولی هر چقدر یادآوری نعمت کم شود، کرنش و تعظیم انسان در مقابل خداوند سخت خواهد شد.
انواع نعمت به دو صورت ظاهری و باطنی یا معنوی است و ارزش نعمت معنوی بیشتر از نعمت ظاهری است؛ زیرا نعمت ظاهری به این دنیا تعلق دارد، ولی نعمت معنوی به آخرت مربوط بوده و آخرت انسان را آباد میکند؛ بنابراین شکر آن هم بیشتر و بالاتر است.
باید بین نعمتها فرق گذاشته شود و در قدردان بودن و شکرگزاری بین نعمتهای ظاهری و باطنی تمایز قائل شد. هر کس که نعمت بیشتری داشته باشد، مسئولیتش سنگینتر خواهد بود. خداوند به همان اندازه که به انسان نعمت داده است، به همان اندازه نیز در قیامت حسابرسی خواهد کرد و از نعمت جوانی، مال، عمر و... سؤال میکند که در چه راهی صرف شده است.
بر اساس روایات بزرگترین نعمت، نعمت ولایت است؛ بزرگترین مسئله که در قیامت از ما میپرسند، مسئله ولایت است و اگر ولایت بود سایر مسائل در سایه آن حل خواهد شد؛ وگرنه اگر فردی روزها روزه بدارد و شبها نماز بخواند، چون به ولایت ایمان ندارد کارش سخت خواهد بود.
حضرت علی(ع) میفرمایند: «هیچکس نمیتواند وارد بهشت شود، مگر آن که اهلبیت(ع) را بشناسد و اهلبیت(ع) نیز او را بشناسند و کسی به جهنم وارد نمیشود، مگر آن که اهلبیت(ع) را انکار کند و اهلبیت(ع) نیز او را انکار کنند.»
در جایی که میان حفظ جان و مال تعارض باشد، انسان باید جان خویش را حفظ کند؛ ولی اگر بین دین و جان تعارضی باشد، انسان باید جان خویش را برای حفظ دین فدا کند.
امروزه، برخی افراد حتی در لباس روحانیت نیز قدردان و شکرگزار وجود ولایتفقیه در رأس نظام نیستند و حتی حاضر نیستند با زبان احترام با ایشان حرف بزنند؛ زیرا حسد در دلشان رخنه کرده و خداوند نیز از این رفتارشان باخبر است و این کار از صدر اسلام بوده و تا الآن هم ادامه دارد.
علامت منافقان
خداوند متعال در آیه کریمه 113 سوره نساء میفرماید: «و اگر فضل و رحمت خدا بر تو نبود، گروهی از عشیره و قبیله خائنان تصمیم داشتند تو را منحرف کنند، جز خودشان را منحرف نمیکنند و هیچ زیانی به تو نمیرسانند و خدا کتاب و حکمت را بر تو نازل کرد و آنچه را نمیدانستی، به تو آموخت و همواره فضل خدا بر تو بزرگ است.»
از منافقان عدهای بودند که در ظاهر با مسلمانان بوده و در حقیقت با کافران بودند و برای به اشتباه انداختن مسلمانان و آسیب زدن به آنها تلاش میکردند. به دلیل اینکه خدای متعال علم و حکمت را به پیامبر(ص) آموزش داده است، منافقان هرگز توان فریب ایشان را ندارند.
در آیه 114 سوره نساء خدای متعال میفرماید: «در بسیاری از رازگوییهای آنان خیری نیست، جز کسی که با صدقه یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم فرمان دهد و هر که برای طلب خشنودی خدا چنین کند، پس پاداش بزرگی به او خواهیم داد.» خدای متعال نجوا و درگوشی حرف زدن را به طور عموم نهی میکند، مگر نجوایی که برای دعوت به پرداخت صدقه یا امر خیر و اصلاح بین افراد صورت بگیرد.
در آیه 9 سوره مجادله به این موضوع اشاره شده و در آن مؤمنان را از ترتیب دادن جلسه پنهانی برای لطمه زدن به آبروی دیگران نهی فرموده و نجوا را عمل شیطان معرفی میکند.
برای نمونه، در انتخابات جمعی مینشینند و برای رقیب نقشه میکشند که چطور او را رسوا کرده و رأی وی را کم کنیم؛ حتی برای فرد دام درست میکنند.
جلسات مخفیانه و نجوا نوعاً برای مسائل خلاف است؛ ولی خدای متعال مطلق نهی نکرده و نجوایی را که برای اصلاح امت و گسترش تقوای افراد باشد، تأیید میکند. گاه جلساتی با نیت خیر تشکیل میشود، ولی هدف خودنمایی است؛ این جلسات به ویژه در عرصه انتخابات که در ایام عادی از آن خبری نیست، بیشتر میشود.
انسانها دو دستهاند؛ دسته اول افرادی مؤمن و نیکوکار که گاه از ملائک مقرب هم بالاترند و دسته دوم افرادی که با داشتن یقین به وجود خداوند متعال و حقانیت آیین او، هرگز حاضر به قبول و ایمان نیستند که حیوانات از چنین بشری شریفتر هستند.
در این دوره هم عدهای ادعا میکنند امام راحل(ره) را قبول داشتم؛ ولی رهبر معظم انقلاب را قبول ندارم. چنین افرادی اگر ولایت فقیه را قبول دارند، باید هر دو ولی را قبول داشته باشند و اگر ولایت فقیه را قبول ندارند، پس ادعای آنان دروغ و فریبی برای رخنه و ایجاد اخلال در مسیر انقلاب است.
* نماینده ولیفقیه
در استان آذربایجان غربی