جعفر ساسان- داوود عسگری/
استقامت بر شریعت و خاتمیت ساختگی
با توجه به آنچه در شماره گذشته بیان شد، مطابق با اعتقاد سران فرقه ضاله بهائیت، اگر کسی مدعی مقام شارعیت شود و شریعتی تشریع کند و آن را به خداوند تبارک و تعالی نسبت دهد و آن شریعت نافذ شود و در عالم بماند، شریعت او الهی است و هیچکس نباید با آن مخالفت کند؛ اما این ادعا با عقل و منطق سازگار نیست (البته اگر این طایفه عقل را معیار شناخت درست از نادرست بدانند که نمیدانند) زیرا در طول تاریخ بسیار اتفاق افتاده است که کسانی ادعای دروغین نبوت و رسالت داشته و کتاب نوشتهاند، اما مورد عتاب خداوند قرار گرفتهاند: «فَوَیلٌ لِلَّذِینَ یكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیدِیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللهِ»؛ وای بر كسانی كه با دستان خود كتاب مینویسند و بعد میگویند این كتاب از سوی خداست. (بقره/ 79)
اما رهبران این فرقه در نوشتههای خود، نفوذ آنان را نیز منکر شدهاند؛ چنانکه بهاءالله مینویسد: «نفسی از اهل سنت و جماعت در جهتی از جهات، ادعای قائمیت نموده و الی حین، قریب صد هزار نفس اطاعتش نمودند و به خدمتش قیام کردند؛ قائم حقیقی به نور الهی در ایران قیام بر امر فرمود، شهیدش نمودند.»(1) بنابراین، نمیتوان به حقانیت هر مدعی که در میان مردم نفوذی پیدا کرده و مریدانی اطرافش را گرفتند، نظر داد و نفوذ حجت، حقانیت مدعی تلقی کرد.
در بررسی اقامه ادله برای ادعای پیامبری از سوی سران این فرقه، دلیل دیگر استقامت است، که میرزا حسینعلی در کتاب ایقان مینویسد:
«و دلیل برهان دیگر که چون شمس بین دلایل مشرق است، استقامت آن جمال ازلی است بر امر الهی، که با اینکه در سن شباب بودند و امری که مخالف کل اهل ارض، از وضیع و شریف، غنی و فقیر، عزیز و ذلیل، و سلطان و رعیت بود، با وجود این، قیام به آن امر فرمود؛ چنانچه کل استماع نمودند و در هیچکس و هیچ نفسی خوف ننمودند و اعتنا نفرمودند. آیا میشود این به غیر امر الهی و مشیت مثبته ربانی.»(2)
اول اینکه خود میرزا حسینعلی در اینجا اعتراف میکند که کل اهل ارض مخالف این امر بودند؛ پس نفوذ آن زیر سؤال میرود؛ دوم اینکه اگر استقامت داشتند، چرا هر روز ادعای جدیدی مطرح کردهاند و از بابیت شروع کرده و به قائمیت و الوهیت رسیدهاند؟ سوم اینکه توبههای مکرر باب و انکار ادعا و استغفار، که به صورت مکتوب موجود است، بیانکننده ساختگی بودن این دین و استقامت نداشتن آورنده آن است.
میرزا حسینعلی هم که ادعای استقامت دارد، در دوران اقامت در بغداد و اسلامبول و ادرنه و عکا، جرئت رفتن به میان مردم را نداشت و همیشه سنت و آداب و عقاید مردم مسلمان را احترام مینهاد؛ چنانکه صبحی در ضمن بیان خاطرات خود مینویسد:
«... . از روز نخست که بها و کسانش به عکا تبعید شدند، عمومْ رعایت مقتضیات حکمت را فرموده، متظاهر به آداب اسلامی از قبیل نماز و روزه بودند. بنابراین، هر روز جمعه عبدالبهاء به مسجد میرفت و در صف جماعت اقتدا به امام سنت کرده، به آداب طریقه حنفی که مذهب اهل آن بلاد است، نماز میگزارد.»(3)
شوقی افندی نیز در ذکر حالات عباس افندی، در آخرین هفته حیاتش تصریح میکند: «در آخرین جمعه توقف مبارکش در جهان ناسوت، با وجود خستگی و ضعف فراوان، جهت ادای صلاه ظهر، در جامع مدینه حضور به هم رسانید.»(4)
ادعای تشریع و نفوذ در میان عامه مردم و فریب آنان با الفاظ مقدس، موضوع جدیدی نیست؛ بلکه در طول تاریخ، از این مدعیان دروغین که ادعای نبوت و مهدویت و ... کردهاند، بسیار دیده شده است و صرف اقبال ناآگاهانه مردم به آنان، دلیل بر مشروعیت نیست. در رأس این طایفه گمراهکنندگان، شیطان قرار دارد که سوگند خورده است همه مردم را اغوا خواهد کرد و پیروی عدهای از او و نافرمانی خدا، دلیل بر حقانیت او نیست. به قول باباطاهر
متاع کفر و دین بیمشتری نیست
گروهی این، گروهی آن پسندند
از انکار تا تأویل آیات قرآن
درباره قیامت
معاد و قیامت از اصول اعتقادی اسلام و تمامی ادیان آسمانی است. حسابرسی و رسیدگی به اعمال انسان در جهان پس از مرگ، که همان قیامت باشد، جزء عقاید مسلّم و قطعی در بین مسلمانان است و همه کسانی که ادعای پیروی هر یک از پیامبران الهی را دارند، به نوعی به این مسئله معتقدند. قیامت، از نظر اسلام عبارت است از: بازگشت روح به بدن (معاد) و زنده شدن پس از مردن و حشر مردم برای دیدن نتیجه اعمال خوب و بدی که در این جهان به جای آوردهاند. در واقع، قیامت و حسابرسی به اعمال انسانها، نشاندهنده عدل الهی است و انکار آن، این اصل مهم را نیز خدشهدار میکند.
از آیات قرآنی، به دست میآید که بخش مهمی از سخنان پیامبران و بحثهای ایشان با مردم، به موضوع معاد اختصاص داشته است و حتی میتوان گفت، تلاش آنها بیش از تلاشی بوده است که برای اثبات توحید کردهاند؛ زیرا بیشتر مردم سرسختی بیشتری در اینباره نشان میدادهاند.(5)
اما بهائیت که هدف اصلی خود را مبارزه با دین، بهویژه اسلام قرار داده است، با انکار این اصل مهم و اساسی، آیات قرآن درباره قیامت را تأویل کرده است. از نظر بهائیان، قیامت به دو بخش صغری و کبری تقسیم میشود؛ قیامت صغری همان عالم برزخ است که بلافاصله پس از مرگ آغاز میشود؛ اما قیامت کبری عبارت است از انتهای دین سابق و ظهور پیامبر و تشریع شریعت دین جدید. بنا بر این نظر، تاکنون قیامتهای متعددی بر پا شده است و در آینده نیز بر پا خواهد شد. قیام باب و بهاء در ادامه قیامتهای گذشته، مانند قیامتهای پیامبران سلف، همچون حضرت موسی(ع)، عیسی(ع) و محمد(ص) بوده است. بهائیان، دیگران را از درک قیامت عاجز دانسته و مدعی هستند که برداشت آنان از قیامت درست است؛ چنانکه باب، در باب هفتم از واحد دوم «فی بیان یومالقیامه» میگوید:
«ملخّص این باب آنکه مراد از یوم قیامت، ظهور شجره حقیقت است و مشاهده نمیشود که احدی از شیعه، یوم قیامت را فهمیده باشد؛ بلکه همه موهوماً امری را توهم نموده که عندالله حقیقت ندارد؛ آنچه عندالله و عند عرف اهل حقیقت، مقصود از یوم قیامت است، این است که از وقت ظهور شجره حقیقت در هر زمان به هر اسم الی حین غروب آن، قیامت است؛ مثلاً از یوم بعثت عیسی(ع) تا یوم عروج آن، قیامت موسی(ع) بود به قول خود و هر کس مؤمن نبود، جزا داد به قول خود؛ زیرا که ما شهدالله در آن زمان، ما شهدالله فیالانجیل بود و بعد از یوم بعثت رسولالله(ص) تا یوم عروج آن، قیامت عیسی(ع) بود که شجره حقیقت ظاهر شده در هیکل محمد و جزا داد هر کس مؤمن به عیسی(ع) بود و عذاب فرمود به قول خود هر کس مؤمن به آن نبود. از حین ظهور شجره بیان الی ما یغرب، قیامت رسولالله(ص) است، که در قرآن خداوند وعده فرموده که آن بعد از دو ساعت و یازده دقیقه از شب پنجم جمادیالاول سنه ۱۲۶۰ که سنه ۱۲۷۰ بعثت میشود، اول یوم قیامت قرآن بوده و الی غروب شجره حقیقت، قیامت قرآن است؛ زیرا شیئی تا به مقام کمال نرسد، قیامت آن نمیشود و کمال دین اسلام الی ظهور منتهی شد؛ از اول ظهور تا حین غروب اثمار شجره اسلام، آنچه هست ظاهر میشود؛ قیامت بیان، در ظهور من یظهرهالله است.(6)
* پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.