محمد رضایي/ 24 خرداد ماه 1392 همزمان با انتخابات رياستجمهوري يازدهم، شاهد برگزاري چهارمين دوره انتخابات شوراهاي شهر و روستا بوديم. قرار گرفتن همزمان دو انتخابات براي اولين بار موجب شده بود رسانهها تحت تأثیر فضاي انتخابات رياستجمهوري کمتر به رقابت در شوراها بپردازند.
در صحنه رقابت گروههاي مختلف سياسي براي تصاحب کرسيهاي شوراي شهر تهران، شاهد نقشآفريني سه جريان اصلي اصولگرايان، اصلاحطلبان و طرفدار دولت بوديم که هر يک با فهرست جداگانهای به ميدان آمدند و به دنبال کسب کرسي بيشتر در شوراها، به ویژه در شهرهاي بزرگ و پايتخت بودند.
هر چند انتخابات رياستجمهوري از چنان اهميتي برخوردار بود كه بر فعاليتهاي انتخاباتي شوراها سايه انداخته باشد، اما حقيقت آن است كه انتخابات شوراها نيز از اهميت خاصي برخوردار بود كه جريانهاي سياسي به سادگي نميتوانستند از كنار آن بگذرند. ضمن آنكه تقارن آن با انتخابات رياستجمهوري نيز بر اهميت آن افزوده بود.
1ـ اصولگرايان
پس از آنکه اولين دوره شوراها با مديريت پرانتقاد اصلاحطلبان و مناقشات و درگيريهاي دروني آنها روبهرو شد، اولين نشانهها از اعتراض ملت به عملکرد ناکام اين جريان ظهور کرد. در دومين دوره انتخابات شوراها در سال 1381 بود که با پيروزي اصولگرايان، زمينه بازگشت همهجانبه ايشان به قدرت در زماني که سيطره اصلاحطلبان بر قدرت فراگير بود، فراهم آمد. اين موفقيت در دوره سوم انتخابات ادامه يافت و تا سال 1392 بیشتر شوراهاي شهرهاي کوچک و بزرگ را کسانی در سراسر کشور اداره میکردند که به اين جريان تعلق داشتند.
اصولگرايان در تلاش بودند بار ديگر پيروزيهاي خود را در اين ميدان تکرار کرده و قدرت خود را در مديريت شهري حفظ کنند. هرچند اختلافات و رقابتهاي درون اردوگاهي اصولگرايان نگرانيهايي را در اين زمينه ايجاد کرده و تفرق و چنددستگي ميتوانست به پاشنه آشيل اين جريان در انتخابات شوراها بدل شود؛ اما در نهايت توانستند به وحدت رسيده و انسجام کلي خود را حفظ کنند.
2ـ اصلاحطلبان
اصلاحطلبان مدتها بود که از موفقيت در انتخابات در سطوح مختلف محروم بودند و پس از بياعتباري در فتنه 88، به شدت به دنبال ترميم و بازسازي چهره خود در اين دوره از انتخابات برآمده بودند. در اين میان، اهمیت انتخابات شوراها براي اردوگاه اصلاحطلبان به دلايلي حتي بيش از اصولگرايان بود:
1ـ 2ـ امكان فعاليت بيشتر: با توجه به حساسيتهاي ايجاد شده نسبت به اين جريان به واسطه عملكرد آن در دو انتخابات گذشته رياستجمهوري دهم و مجلس نهم و حركت در قالب سناريوي كودتاي مخملي و ايجاد فتنه و آشوب و در نهايت اتخاذ خط تحريم در انتخابات مجلس، امكان فعاليت حداكثري در انتخابات رياستجمهوري تا حدودي از اين جريان سلب شده بود. اين محدوديت اقتضا داشت تا تحركات سياسي حداكثري اين بار در ميدان بازي انتخابات شوراها صورت پذيرد.
2ـ 2ـ امکان تأیید صلاحيت نامزدها: شايد مهمترين وجه تمايز اين انتخاب با ديگر انتخابات کشور در چگونگي بررسي صلاحيت نامزدها باشد که از يد قدرت شوراي نگهبان خارج بوده و وزن بيشتري براي نمايندگان مجلس و البته هیئتهای اجرايي قائل ميشود. همين موضوع در طول برگزاري سه دوره انتخابات سبب شده است تا ميدان دادن به جریانهای مختلف فکري بيشتر احساس شود. به واقع ميتوان گفت، فضا در انتخابات شوراها نسبت به رياستجمهوري و مجلس بازتر است و همين متفاوت بودن سازوکار اجرايي و نظارتي انتخابات شوراها، به فرصتي براي اصلاحطلبان براي فعاليت مجدد در عرصه سياسي كشور مبدل شده بود.
3ـ 2ـ گستردگي و تکثر: گستردگي انتخابات که از شهرهاي بزرگ تا روستاهاي کوچک را در بر ميگيرد و تکثر نامزدها فضا را براي فعاليت بيشتر جريان اصلاحطلب فراهم میکرد.
4ـ 2ـ بهرهبرداري از خصوصيت منطقهاي و بومي بودن: بومي و منطقهاي بودن انتخابات شوراها، براي بهره گرفتن از برخي هواداران موجه و خوشنام محلي، فرصت بهتری را برای جريان اصلاحطلب فراهم ميآورد. ضمن آنکه پيوند خوردن نگرشهاي بومي و قومي با گرايشهاي سياسي نيز شرايط براي بهرهبرداري اصلاحطلبان را مناسب ميکرد.
5ـ 2ـ اميدواري به موفقيت در شهرهاي كوچك: وجود تضادها و شرايط نابسامان اردوگاه اصلاحطلبان و ناتواني از بسيج نيروها سبب شد تا نسبت به توانايي آنها براي بسيج سراسري نيروها ترديد ايجاد شود؛ از این رو تمركز بر شهرهاي كوچك كه به بضاعت كمتري براي فعاليت نيازمند است، در دستوركار اصلاحطلبان قرار گرفته بود. احمد شيرزاد، نماينده اصلاحطلب مجلس ششم در تحليل خود از انتخابات پيشرو مينويسد: «تصور بنده اين است که در تهران و شهرهاي بزرگ نبايد انتظاري فراتر از آنچه در انتخاب نمايندگان مجلس نهم رخ داد، داشته باشيم؛ اما در شهرهاي کوچک و روستاها وضعيت کمي متفاوت است و ممکن است کانديداهاي مستقل و اصلاحطلب بتوانند پا به عرصه رقابت بگذارند. اگر چه تا آن زمان نميتوان فضاي سياسي حاکم بر کشور را پيشبيني کرد اما اين احتمال وجود دارد که برخي اصلاحطلبان که چهرههاي حساسيتبرانگيزي براي جناح حاکم نيستند بتوانند کرسي شوراها را از آن خود کنند.»(1)
6ـ 2ـ اميدواري به پيروزي در شهر تهران: نتايج انتخابات رياستجمهوري دهم از رأی بيشتر موسوي نسبت به احمدينژاد در شهر تهران حکایت داشت. اين مسئله موجب شده است تا اميدهاي بخشي از اصلاحطلبان براي پيروزي در تهران در صورت تأیید صلاحيت نامزدهاي مورد علاقهشان بيشتر از ديگر شهرها باشد. ضمن آنکه با افزايش اعضاي شوراي شهر تهران از 15 به 31 نفر، امکان ورود بخشي از اصلاحطلبان به اين شورا نيز افزايش يافته بود. نمونههایی از اين اميدواري را در برخي اظهار نظرات منسوبان به اين اردوگاه ميتوان مشاهده کرد. برای نمونه، خانم ابتكار عضو شوراي شهر تهران ميگويد: «به نظرم زمينه پيروزي اصلاحطلبان در شهر تهران بسيار زياد است. با توجه به نتايج انتخاباتي که تاکنون برگزار شده و ميزان پايين مشارکت در خيلي از بخشها، به نظر ميرسد که رأي تهران مشخص باشد. ما در انتخابات سال ۸۸ بيشترين نرخ مشارکت را داشتيم و شهر تهران نظرش را درباره اصولگرايان و رئيسجمهور وقت با رأي خود اعلام کرد.»(2)
7ـ 2ـ فرصتي براي بازسازي تشكيلاتي اصلاحطلبان: با وجود شرايط موجود همچنان اصلاحطلبان بر اين نظر بودند که در هر حالت نفس برگزاري انتخابات فرصتي براي فعاليت و سازماندهي است. از این رو وقتي نامزدی در صحنه باشد، لاجرم ستاد انتخاباتي ايجاد ميكند و اين ميتواند موجبات جمع شدن نيروها در استانها و شهرستانها را دور هم فراهم کند که اين موضوع براي اردوگاه از هم گسيخته اصلاحطلبان فرصتي به شمار میآید که ميتوانند بار ديگر انسجام را به اردوگاه خود باز گردانند.
اين مسئله را ميتوان در گفتار منتشر شده برخي فعالان سياسي اصلاحطلب، از جمله سعيد حجاريان و احمد شيرزاد مشاهده کرد. شيرزاد به اين مسئله چنين تأکید دارد: «شيوه تصميمگيري پيرامون انتخابات شوراها در مجموعه اصلاحات در طول ادوار گذشته به اين شکل بوده است که يک تصميم کلي را به شهرستانها تحميل نکنيم و بر اساس سنت حسنهاي که در سالهاي اخير وجود داشته است، تصميمگيري در شهرستانها برعهده نيروهاي مستقر در آنجا گذاشته ميشود. اين واگذاري تصميم محاسن زيادي دارد که يکي از آنها گردهم آمدن نيروهاي اصلاحطلب حتي در شهرستانهايي با جمعيت کمتر از ۲۰ هزار نفر است. به اجماع رسيدن اين نيروها از يک سو به قدرتمندشدن شبکه اصلاحات در کشور کمک ميکند و از سوي ديگر از بروز اختلافات جلوگيري ميکند.»(3)
3ـ احمدينژاديها
براي جريان دولت انتخابات شوراها به دلایل زیر از اهميت ويژهاي برخوردار بود:
1ـ نگراني از ناکامي در انتخابات رياستجمهوري: امکان فعاليت و کسب قدرت در ميدان انتخابات رياستجمهوري براي اين جريان کاسته شده بود؛ از این رو در گام و سطحي ديگر، پيروزي در انتخابات شوراها ميتوانست مانعي براي حذف تمامعيار اين جريان از عرصه قدرت سياسي در کشور باشد. حضور همهجانبه و با تمام توان منسوبان به اين جريان در انتخابات پايتخت و ديگر شهرها از اين تلاش و حضور فعال حکايت داشت.
2ـ در اختيار گرفتن شهرداري پايتخت: تجربيات موفق احمدينژاد در شهرداري تهران که سکويي براي اوج گرفتن وي تا کرسي رياستجمهوري شد، حاميان وي را به تکرار اين شرايط ترغيب کرده بود. اين جريان اميدوار بود با کسب قدرت در شوراي شهر تهران شهرداري را در اختيار گرفته و با ارائه خدمات شهري براي چهار سال ديگر زمينه بازگشت به قوه مجريه را فراهم آورد؛ از این رو اين جريان با تمام توان وارد ميدان شوراها شد. ويژگيهاي فعاليت اين جريان در انتخابات شوراها را ميتوان چنين برشمرد:
1ـ داشتن برنامه مشخص و هدفمند در مديريت فضاي انتخابات شوراها؛ 2ـ درک اهميت انتخابات شوراها و قرار دادن آن در اولويتهاي برنامهريزي مديريتي و انتخاباتي؛ 3ـ برخورداري از انسجام بالاي درون جرياني؛ 4ـ معرفي فهرستی با ترکيبي متنوع و جذاب با دعوت از چهرههاي هنري، ورزشي و... ؛ 5ـ ورود چند چهره سياسي با سابقه وزارت.
همه اين برنامهها با حساسيتهاي ايجاد شده بر روي اين جريان و عدم احراز صلاحيت منسوبان به اين جريان بيثمر باقي ماند و کسي از منسوبان اين جريان نتوانست وارد شوراها در پايتخت و ديگر شهرهاي بزرگ شود.
نتايج پاياني
سرانجام چهارمين دوره انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا همزمان با انتخابات رياستجمهوري يازدهم در ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ برگزار شد. در سراسر شهرهاي ايران حدود ۷۰ درصد کل کرسيها به اصولگرايان رسيد. نامزدهای مستقل و اصلاحطلب در رتبه بعدي قرار گرفتند و اصولگرایان در تهران پيروز شدند. در بيشتر مراکز استانها فهرستهای اصولگرايان پيروز شد. در 60 درصد مرکزها اصولگرايان، ۲۳ درصد مستقلان و ۱۷ درصد اصلاحطلبان بيشترين کرسيها را از آن خود کردند.
* پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.