«بیژن زنگنه» وزیر نفت در پاسخ به اینکه «آیا حاضر هستید متن حکم و بحث‎های مطرح شده در پرونده صادرات گاز به ترکیه را منتشر کنید تا ارتباط آن با پرونده کرسنت مشخص شود؟»، گفت: بحث حکم محرمانه است و دو طرف نمی‌توانند آن را منتشر کنند؛ اما در اختیار گذاشتن این سندها به مراجع رسمی کشور هیچ مشکلی ندارد و می‌تواند در اختیار آنها قرار گیرد. شایان ذکر است، به تازگی ایران به فروش گاز مجانی به ترکیه به مبلغ دو میلیارد دلار محکوم شده است و این جدای از محکومیت ایران به پرداخت 14 میلیارد دلار غرامت پیرو قرارداد کرسنت است.
صبح صادق سناریوها، کارکردها و راهبرد مطلوب در بحران قطرـ عربستان را بررسی می‌کند
 هادی محمدی/  دو روز پس از دیدار ترامپ از ریاض و انعقاد قراردادهای نجومی که ترامپ را با دست پر و چند صد میلیارد دلاری به کشورش بازگرداند، یک توئیت چند سطری و منصوب به شیخ تمیم، امیر دولت قطر، آتش زیر خاکستر مناقشات متراکم و چند دهه‌ای بین آل‌ثانی و آل‌سعود را به یک تنش انفجاری بین دو کشور تبدیل کرد. واکنش آل‌شیخ که یکی از ارکان قدرت وهابی در نظام سعودی است و هرگونه نسبتی را بین جدّ آل‌ثانی با عبدالوهاب منکر شد، به عنوان اولین واکنش و سپس قطع مناسبات کامل دیپلماتیک و مالی و مواصلاتی و همچنین بسیج کشورهای همراه با عربستان که یا رشوه‌گیر‌های شناخته شده هستند، یا از رویکردهای اخوانی قطر آسیب دیده‌اند و یا همچون امارات از تنش قطرـ  سعودی سود راهبردی نصیب خود می‌کنند، با سرعت شکل گرفت. قطر از ائتلاف ضد یمن خارج شد و عضویت آن در شورای همکاری خلیج‌فارس لغو گردید. اگرچه قطری‌ها با نوعی خویشتن‌داری هوشمند رفتار کردند تا اصل ماجرا برملا نشود، ولی سعودی‌ها و رسانه‌ها‌ی‌شان پرده‌دری کردند و قطر را به حمایت از تروریسم و رعایت نکردن منشور کشورهای شورای همکاری متهم کردند. قطر متهم شد که عامل ناامنی و تروریسم در منطقه است. اوج تنش به جایی رسید که سعودی‌ها خواستار تغییر رفتار و سیاست‌های قطر شده و قطری‌ها هم اعلام کردند حاضر به پذیرش رویکردهای تحمیلی عربستان نیستند. در واقع باید گفت مسئله اصلی در تنش قطر و عربستان، نوع نگاه به ایران، حماس، اخوان‌المسلمین و حزب‌الله نیست و فقدان نسب وهابی آل‌ثانی هم از بهانه‌های مضحک شمرده می‌شود. اختلافات پنج دهه گذشته دو کشور و تراکم آن با مؤلفه‌های راهبردی در تحولات سال‌های اخیر، بهانه‌های پوششی از سوی سعودی‌ها بودند تا این پرونده‌های تراکم یافته را نیز یکسره‌سازی کنند. مسئله اصلی این است که آل‌سعود در یک قمار و رشوه بی‌سابقه با ترامپ، احساس ژاندارمی و جایگاه محوری برای خود دارند که این بار با چراغ سبز آمریکایی ترامپ همراه است؛ چراکه پرونده تروریستی و حمایت از جریان‌های تکفیری و بازی در سناریوی آمریکایی در ایجاد «هرج و مرج سازنده» درباره هر دو کشور صادق است، ولی اختلاف‌نظر در رقابت‌ اصلی در این است که کدام کشور رهبری تحولات را برعهده بگیرد، یا سهم اساسی در آن بازی کرده و کاندیدای، «شریک اصلی» برای آمریکا باشد؟
عربستان، نماد تکفیری‌گری وهابی در حمایت از تروریست‌های منطقه است و قطر در کنار ترکیه، نماد حمایت از سلفی‌گری تکفیری است و همه این اقدامات برای ثبت امتیاز جایگاه برتر منطقه‌ای است.
قطری‌ها به جز، دریافت حمایت در ارکان نظام آمریکایی، از حمایت‌های هوشمند صهیونیستی و انگلیسی هم برخوردارند، ولی سعودی‌ها، آغاز رفتار تهاجمی اخیر خود را در بده بستان تاریخی با ترامپ و حکومت جدید ترامپ قرار داده‌اند، تا محور تحولات مطلوب و راهبردی آمریکا در منطقه باشند. این تحولات مطلوب، سه سرفصل اساسی دارد؛ ۱ـ تغییر معادلات قدرت در منطقه، ۲ـ مقابله و مهار ایران و ۳ـ پایان دادن به قضیه فلسطین و سازش نهایی با رژیم صهیونیستی. آل‌سعود که نیمی از ذخایر صندوق ارزی و ملی خود را، مابه‌ازای خرید جایگاه راهبری در عناوین سه‌گانه قرار داده، قطر و امثال آن را در جایگاه کارگزار و زیرمجموعه خود می‌خواهد، ولی قطر با ثروت پانصد میلیاردی خود و ابزارهای رسانه‌ای، همراهی با اخوانی‌‌ها و به کارگیری تروریست‌های رنگارنگ، در پروژه سعودی برای منطقه، جایگاهی برای خود احساس نمی‌کند و حاضر به تمکین در قبال سیاست‌ها و منش رفتاری آل‌سعود نیست. از جمع ۵۵ کشور حاضر شده در نشست ریاض و در حضور ترامپ، تنها مصر، امارات، بحرین، جیبوتی، جزایر کومور، موریتانی در کنار آل‌سعود قرار گرفته‌اند، اما کشورهای محور انگلیسی در منطقه، مانند اردن، کویت، عمان، ضمن مراعات عربستان، در جایگاه میانجی‌ قرار گرفته‌اند.
با اینکه سعودی‌ها در مواضع رسانه‌ای تا مرز درگیری نظامی هم برای تسلیم کردن شیخ تمیم به پیش رفته‌اند و برای تلاش امیر کویت هم شروط گذاشته‌اند، یا به تحریک برخی افراد خاندان آل‌ثانی در رسانه‌های‌شان پرداخته‌اند تا کودتای ششم در قطر هم شکل گیرد، ولی این اجازه را ندارند که از سقف معینی از تنش پا را فراتر بگذارند. در آمریکا با اینکه ترامپ با آل‌سعود مغازله و نوعی همراهی داشته و مشاور ارشد استراتژیک وی هم از سعودی‌ها حمایت کرده، اما وزیر دفاع و رئیس شورای امنیت ملی آمریکا مخالف روندهای جاری علیه قطر هستند و وزارت خارجه آمریکا، از تلاش پنهانی، یک مسیر میانجی‌گری را به اجرا می‌گذارد. این‌گونه احساس می‌شود که نگاه «گاو شیرده» ترامپ درباره قطر هم مصداق دارد و آمریکا سعی می‌کند با واداشتن قطر به نوعی آشتی با عربستان، برای قراردادهای چند صد میلیاردی آماده شود و رفتار منطقه‌ای آن نیز به زیان راهبرد بزرگ آمریکا و پروژه مشترک با عربستان دنبال نشود. دلیل این مسئله آن است که هرگونه حالتی که تنش فعلی را از تسلط آمریکا خارج کند، در اولین گام خود، بخش مهمی از راهبرد ائتلاف‌سازی ترامپ در منطقه برای تقابل با ایران و مقاومت منطقه‌ای را عقیم خواهد کرد و نمایش نشست ریاض را پایان یافته اعلام می‌کند. مضافاً اینکه ادامه تنش فعلی، یک شکاف بزرگ منطقه‌ای به زیان عربستان و پروژه مشترک با ترامپ به دنبال خواهد داشت و پرونده‌های بحران منطقه‌ای را متأثر خواهد کرد. ترامپ قصد دارد نظم و چینش بازیگران سنتی منطقه‌ای را به هم زده و به جای ترکیه و مصر بازیگران کوچک‌تری که قدرت بازی با راهبرد‌های آمریکا را ندارند، جایگزین کند. لذا ادامه بدون کنترل این بحران، فرصت دیپلماتیک، امنیتی، اقتصادی و اعلامی برای ایران و ترکیه خواهد بود تا پروژه ریاض را به هم بزند و این با راهبرد ترامپ در تضاد است. مضافاً اینکه استمرار و افزایش سطح تنش جاری، نه تنها برای عربستان سود چندانی در برندارد؛ بلکه امارات را که نیازمند ۳۰ درصد گاز ایران از قطر می‌باشد را با مشکل جدی مواجه خواهد کرد و سرنوشت یادگیری اخیر عربستان در قبال قطر را به سرنوشت ائتلاف تجاوز به یمن دچار خواهد کرد. اگر سناریوی احتمالی در بحران قطر با عربستان را در سقف فضای پیش گفته بدانیم، ‌هرگونه راه‌حل تسلیم قطر در مقابل عربستان به مثابه سناریو و راهبرد مطلوب تلقی نمی‌شود و از آنجاکه زخم کهنه اختلافات از موضوعات ارضی و جایگاه منطقه‌ای به حوزه‌های ایدئولوژیک و بین جریان اخوانی و وهابی کشیده شده، آشتی و مهار جنگ رسانه‌ای و دیپلماتیک و مالی بین دو کشور پایان ماجرا نخواهد بود و قطری‌ها که با تمامی ابزارهای مالی و رسانه‌ای و مناسبات چند جانبه در منطقه و با قدرت‌های جهانی،‌ با انگیزه‌ای جدی به دنبال جایگاه بزرگ‌تری نسبت به حجم ژئوپلیتیک خود هستند، آماده سازش با آل‌سعود و آل‌شیخ نخواهند بود. در نتیجه یک فرصت بزرگ و فوری و کوتاه برای دیپلماسی فعال ایران که چند هدف بزرگ را مدنظر دارد، خواهد بود. بدیهی است که راهبرد ترامپ برای منطقه از اجزای گوناگونی تشکیل شده که نیازمند پازل‌سازی می‌باشد و به هم ریختن این پازل به تخریب یا معیوب کردن راهبرد ترامپ منتهی خواهد شد و اهدافی مانند فشل کردن پروژه ضد ایرانی و تقابل با ایران، گسترده کردن فضای رسانه‌ای و سیاسی اتهام تروریستی به ایران،‌ شکاف‌سازی در ائتلاف منطقه‌ای با رفتار هوشمند بر روی موزائیک اهداف و انگیزه‌های بازیگران و جایگاه منطقه‌ای آنان،‌ به کنترل درآوردن رویکرد و ابزارهای منطقه‌ای قطر و شرکای آنان در پرونده‌های بحرانی منطقه، از جمله اهداف راهبردی برای تلاش دیپلماسی ایران خواهد بود. بدیهی است که این تلاش‌ها نمی‌تواند به نحوی دنبال شود که ایران را در پرونده‌های حمایت از تروریست‌ها توسط قطر شریک کند، بلکه باید از انگیزه‌های جاه‌طلبی آنان برای جداسازی ظرفیت‌های قطر و عربستان بهره جست و برای حل بحران‌های منطقه‌ای از آن استفاده کرد. همان‌گونه که دیپلماسی روسی با شناخت شرایط ویژه اردوغان، ظرفیت‌های ترکیه در سوریه را تا حد زیادی مهار و مدیریت کرده است، آشکار شدن سیاست‌های ضد حماس و مقاومت فلسطینی و اخوان‌المسلمین از سوی عربستان و آل‌سعود که ترامپ نیز با آن همراهی کرده، فرصت مناسبی است تا بتوان بخش فلسطینی پروژه ترامپ‌ـ آل‌سعود را به چالش کشید، به ویژه اینکه بخش مهمی از عناصر اثرگذار در بحران‌های منطقه‌ای، «اخوان پایه» هستند و در مدیریت قطر و ترکیه می‌باشند که با برنامه و تحرک هوشمند، می‌توان در خدمت «‌امنیت‌سازی منطقه‌ای» و پایان دادن به پروژه «جنگ نیابتی تروریستی» از آنها بهره جست. از نگاه ترامپ دوشیدن قطر در قالب قراردادهای میلیاردی از همه موضوعات جذاب‌تر است و دستگاه دیپلماسی آمریکایی این فرصت را از دست نخواهد داد. این گزینه به شرطی که به «تسلیم نسبی قطر» در قبال خواسته‌های عربستان منتهی نشود و به فروش تسلیحات یا سرمایه‌گذاری قطر در آمریکا محدود شود، به معنای بازماندن زخم کهنه رقابت جاهلی تسلط آل‌سعود بر کشورهای منطقه خواهد بود. شناخت این سازوکار در مناسبات جهانی و به ویژه درباره قطر در بحران با عربستان ضروری است و صهیونیست‌ها از تنش موجود، ‌به دنبال یک شریک راهبردی و منطقه‌ای هستند که نیاز بیشتری به رژیم صهیونیستی داشته باشد، اما از سوی دیگر، از دو رویکرد و مؤلفه‌ای که از حماس و اخوان‌المسلمین حمایت کند، یا برای آن ظرفیت‌سازی نماید، ناراضی است؛ لذا تلاش خواهد کرد، هم راه‌حل میانه در بحران را با تعدیل روابط قطر با حماس و ترکیه تولید کند، هم از برداشتن چتر حمایت از حماس سود ببرد و هم ابزارهای منطقه‌ای را از ترکیه سلب کند. پس از نگاه انگلیس، اگر قرار باشد که از حاصل تنش موجود، صرفاً ترامپ بهره‌های میلیاردی را از آن خود کند و ابزار نقش‌سازی برای انگلیس یا بهره‌های مالی و قراردادهای میلیاردی را در بر نداشته باشد، از حاصل صرفاً آمریکایی خشنود نخواهد بود و به حمایت پنهان از قطر ادامه خواهد داد؛ لذا شیخ تمیم به جز انگیزه‌های شخصی و تقابل با برتری‌جویی جاهلانه آل‌سعود از ظرفیت‌های حمایتگر هم برخوردار خواهد شد که فرصت مناسبی برای دیپلماسی هوشمند ایرانی خواهد بود. مضافاً اینکه رفتار متکبرانه آل‌سعود در قبال قطر یا تروریست دانستن حماس و اخوان‌المسلمین،‌ به سرعت بر پنداندوزی حماس و اخوان از سیر تحولات منطقه و یارگیری جدید و جبران رویکردهای شش سال گذشته، خواهد افزود که باز هم برای دیپلماسی رسمی و نهفتنی ایران، فرصت‌های مناسبی در بردارد. روشن است که اولویت اصلی راهبرد رسانه‌ای ایران، افشای ماهیت حمایتگری آل‌سعود از تروریسم تکفیری و گروه‌های تروریستی و رفتار برتری‌طلبانه و متکبرانه و مداخله‌گرانه نسبت به کشورهای عربی و اسلامی است که در افکار عمومی منطقه، ‌از فرصت شنیده شدن برخوردار است. مضافاً اینکه دیپلماسی ایران باید به عنوان بازیگر امنیت‌ساز و کارساز و هوشمند در تنش‌های منطقه‌ای و تشویقگر برای قطع حمایت از تروریست معرفی شود تا طلسم ایران‌هراسی و اتهام تروریستی به ایران را در کنار مبارزه واقعی با تروریست‌های تکفیری، نقش برآب کند. تجربه رخدادهای تروریستی مجلس و مرقد حضرت امام(ره) نباید جای هیچ تردید یا برداشت‌های جناحی و سیاسی را به جای بگذارد که جنون «قدرت‌طلبی به هر قیمت» و ظرفیت‌های تروریستی و ناامن‌سازی آل‌سعود وارد مرحله جدیدی علیه ایران شده است که نیازمند به روزسازی سیاست‌های دیپلماتیک، امنیتی، نظامی و تحرک فعال، هوشمند و اثرگذار و فوری است، که فرصت بحران قطر‌ـ عربستان،‌ یکی از زمینه‌های قابل بهره‌برداری است.

 مصطفی قربانی/ رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیانات‌شان در مراسم بیست‌‌وهشتمین سالگرد رحلت امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) با اشاره به تلاش برخی برای ایجاد دوگانه‌ انقلابی‌گری و عقلانیت و مغایر دانستن انقلابی‌گری با عقلانیت، فرمودند: «بعضی در مقابل شعارهای انقلاب، عنوان عقلانیت را مطرح می‌کنند؛ کأنه عقلانیت نقطه مقابل انقلابی‌گری است؛ این خطاست. عقلانیت واقعی در انقلابی‌گری است. عقلانیت در این نیست که انسان خود را بعد از رها شدن از چنبره آمریکا مجدداً نزدیک آنها کند؛ می‌گویند چالش با قدرت‌ها هزینه دارد. بله، اما سازش هم هزینه دارد. چالش اگر عقلایی باشد، هزینه‌اش به مراتب از هزینه سازش کمتر است.»
در واقع، آنچه سبب طرح این دوگانه در فضای کشور شده است، مجهز بودن انقلابی‌گری به عقلانیت ویژه‌ای با عنوان «عقلانیت ارزشی» است؛ حال آنکه عقلانیتی که دیگران می‌گویند یک عقلانیت عرفی و عملی یا پراتیک است که این دو عقلانیت در گزاره‌های اساسی با هم فرق دارند. بنابراین، یک خطای اساسی در تحلیل کسانی که این دوگانه را ترویج می‌دهند، این است که نیروهای انقلابی را به عدم عقلانیت متهم می‌کنند، حال آنکه در اصل و اساس، طیف انقلابی نه غیر عقلانی، بلکه دارای عقلانیتی متفاوت و بلکه متعالی هستند که طرف مقابل ناتوان از درک و تحلیل این نوع عقلانیت است؛ از این ‌رو عقلانیت را صرفاً با توجه به معیارهای عرفی و رایج در جهان که براساس محاسبه‌ صرف سود و زیان تعریف می‌شود، می‌دانند. 
به بیان دیگر، بر اساس عقلانیت عرفی و مادی، انسان موجودی اقتصادی است که منطقِ محاسبه‌‌ سود و زیان جهت‌دهنده‌ اصلی به رفتار وی است و از این نظر، رفتار عقلانی رفتاری است که در پی کسب حداکثر سود و دفع حداکثر زیان باشد؛ اما در عقلانیت ارزشی و انقلابی، منطق تناسب و نه منطق کسب نتیجه‌ صرف حاکم است؛ به این معنا که در عقلانیت انقلابی، آنچه رفتارها و جهت‌گیری‌ها را تعیین می‌کند، انتظارات بین‌الاذهانی، ارزش‌ها و هویت‌ها هستند و تلاش برای کسب نتایج مطلوب، کسب سود و دفع زیان نیز بر اساس همین مبانی و از مجاری آن تعریف و مشخص می‌شود.
با توجه به آنچه گفته شد، جریانی که انقلابی‌گری را به عدم‌ عقلانیت متهم می‌کند، در اساس خواهان این است که جریان انقلابی کشور، ایده‌ها، ارزش‌ها، هویت و مواردی از این قبیل را از حیطه‌ نظر و تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی خود حذف کند و مانند دیگر جریان‌ها و کشورها، به مثابه یک بازیگر عادی و عرفی که طبق محاسبه‌ سود و زیان صرف رفتار کنند، به جهان و محیط اطراف خود نگاه کنند و براساس الزامات آن و نه براساس ارزش‌ها و الزامات منبعث از آنها رفتار کنند. 
بنابراین، باید گفت اولاً، عقلانیت صرفاً عقلانیت مادی نیست و می‌توان برای عقلانیت شقوق و انواعی در نظر گرفت که از جمله‌ این شقوق، عقلانیت ارزشی و انقلابی است. بنابراین، میان انقلابی‌گری و عقلانیت دوگانه‌ای متصور نیست. ثانیاً، بر اساس مختصات عقلانیت عرفی، حرکت در مسیر جریان‌های بین‌المللی و پذیرش شرایط ظالمانه‌ حاکم بر این جریان‌ها، از مصادیق عقلانیت است. بنابراین، در حالی که این نوع نگاه بارها برای کشور پیامد‌های خسارت‌باری در پی داشته است، در وضعیت کنونی نباید فرصت جولان پیدا کند. در واقع، زیان و خسارت عقلانیت عرفی آن است که تهی‌سازی نظام از داعیه‌های ارزشی و هویتی خود را مصداق عقلانیت می‌داند، حال آنکه همین داعیه‌ها و شعارها عامل قدرتی برای نظام است که اگر براساس این نوع عقلانیت طرد و به حاشیه رانده شوند، به مراتب خسارت‌بار خواهد بود. ثالثاً، عقلانیت ارزشی و انقلابی معطوف به نتایج و متکی به تجربیات است و باید از تجارب گذشته برای شرایط کنونی کشور، به ویژه در قضایایی مانند اعتماد به دشمن درس گرفت که این دقیقاً نقطه‌ مقابل گزاره‌ای است که طرفداران عقلانیت عرفی بر آن تأکید دارند.

 محمدحسین مصطفایی/ وقتی رهبر معظم انقلاب گفتند «این ترقه‌بازی‌ها تأثیری در اراده ملت ندارد»، متانت پیر خمین در ذهنم نقش بست که در قبال حمله صدام فرمودند «دیوانه‌ای سنگی پرتاب کرده است.» حادثه تروریستی در روز چهارشنبه (17/3/96) سبب ایجاد نوعی همدلی و اتحاد در میان مردم ایران علیه دشمنان شد. در یکی از کانال‌ها آمده بود: «برای اون‌هایی که انفجار پر از تی‌ان‌تی توی میدون توپخانه تهران توسط منافقین در سال 60 یادشونه، وقایع امروز ترقه‌بازی حساب می‌شه.» علی نورایی هم نوشت: «فرزندان امامی هستیم که وقتی وحشت‌زده خبر حمله عراق را دادند، گفت چیزی نشده، دزدی آمده و سنگی انداخته... قامت بست به الله‌اکبر...»
علی علیزاده هم نوشت: «ابراز وحشت عمومی و حس ناامنی، بهترین مشوق تروریست‌ها برای عملیات بعدی است. ترقه‌بازی خواندن، خونسردی و بی‌تفاوتی رهبر ایران دقیق‌ترین پاتک بود.» مجید واشقانی (بازیگر) نیز درباره سفر به سوریه در پست اینستاگرامی نوشت: «پارسال وقتی رفتم سوریه، وقتی نکبت و لجنزار تکفیری رو دیدم براتون نوشتم که سربازای گمنام سرزمین ما در غربت از امنیت من و تو دارن دفاع می‌کنن؛‌ یه سری گفتن اوووووووه... اونجا کجا و ما کجا، ربطی نداره به ما. امروز دیدیم که فاصله‌ها خیلی نزدیک‌تر از اونیه که ما فکر می‌کنیم. امروز همینجا تو وطن‌مون وسط پایتخت‌مون دیدیم که چند تا کِرم از اون لجنزار اومده بودن و در هم می‌لولیدن. مثل لجن لهشون کردیم. نگاه چپ به وطن و خاک و سرزمین ما سزاش همینه. ولی یادمون باشه که دیگه نگیم ما تو عراق و سوریه چی کار داریم.» علی دایی هم در دو مطلب جداگانه نوشت: «ايران سال‌هاست در ميان اين منطقه‌اى كه اطراف آن پر از آشوب است، امنيت خود را حفظ كرده. كسانى كه براى امنيت اين مملكت خواب آشفته ديده‌اند بدانند خواب‌شان تعبير نمى‌شود. اينجا سرزمين شيرانى است كه هشت سال مقابل همه دنيا ايستادند و يك وجب خاك هم ندادند.» محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر رئیس دولت اصلاحات نیز نوشت: «مردم ايران به امنيت عادت كرده‌اند و به كارآمدی نيروهای امنيتی پشت‌گرم هستند. امشب افطار جايی بودم. پس از افطار مسير طولانی را در تهران طی كردم. شهر عادی بود. ترافيك مثل هر شب. رستوران‌ها پر. بستنی و آب‌ميوه‌فروشی‌ها شلوغ. دور دور برقرار. داعش برای مردم ايران جدی نيست.»
در همین حال برخی از کاربران شبکه‌های اجتماعی با حالت اعتراضی بعضی از مسائل را علت نفوذ داعش تا این نقطه می‌دانند. یکی از نویسندگان نوشته است: «بله، آقای ... وقتی میای از کسی حمایت می‌کنی که برای چند تا رأی بیشتر امنیت و شهدای مدافع حرم رو زیر سؤال می‌برن، بایدم همچین بلاهایی سرمون بیاد بدون شک شما خودتون داعشی‌های وطنی هستید، راستی کرباسچی‌تون رو باید دیروز می‌فرستادین مجلس با داعشیا مذاکره کنه، شما که معتقد چالش نیستید و سازش رو بیشتر قبول دارید... در ضمن چرا کامنت‌های منو پاک می‌کنید. الآن یاد اتحاد افتادی؟ اون موقع که واسه رئیس‌جمهوری تبلیغ می‌کردی که پنج هزار میلیارد تومان بودجه دفاعی رو کم کرد، چرا فکر اتحاد نبودی؟ مرگ بر داعش وطنی...»
شخص دیگری هم نوشته بود: «شغلت چیه؟ امنیتی، چیکار می‌کنی؟ بعضی روزای آروم فحش می‌خورم، بعضی روزای شلوغ گلوله...»
نعیمه نظام‌دوست (بازیگر) هم با انتشار تصویر دو نفر از شهدای حوادث تروریستی نوشت: «کشور ما بين تروريست‌هاست و باز امنيت داريم؛ دم تمام نيروهای امنيتی گرم،‌ ما افتخار مي‌كنيم به اون‌ها که از جان‌شون گذشتند.» شراره رخام (بازیگر) نیز نوشت: «با وجود جان بركفان بی‌ادعای وطن، خيال‌مان راحت است. ما با هر سليقه و تفكر و اعتقاد با هميم و يكپارچه از وطن‌مان دفاع مي‌كنيم.»

  محمدكاظم باقري/ یکی از عرصه‌هاي پیشرفت ایران در فناوری نانوتکنولوژی است. ایران در شاخص تعداد اختراعات نانو در سال 2013 رتبه 38 جهانی را کسب کرده است؛ در حالی که در سال‌های 2011 و 2012 در جایگاه 30 جهانی قرار داشته است.
ایران از سال 1387 تا 1392 موفق شده است 168 محصول در حوزه فناوری نانو تولید کند که از این تعداد، 36 درصد از محصولات (60 محصول) نمونه آزمایشگاهی آن تولید شده و 47 درصد (80 محصول) وارد بازار شده است. 17 درصد (28 محصول) نیز در حال ورود به بازار است.
از 168 محصول نانویی، 20 محصول در حوزه نانو ابزار، 17 محصول در زمینه تجهیزات کاربرد غیر مستقیم در نانو، 54 محصول در زمینه نانومواد و 30 محصول در زمینه محصولات واسطه‌ای علوم و فناوری نانو است. در حال حاضر، بیش از 239 شرکت دانش‌بنیان در حوزه فناوری نانو در ایران فعال هستند.
نانوتکنولوژی یک فرایند تولید مولکولی است. این فناوری جدید توانایی آن را دارد که تأثیری اساسی بر کشورهای صنعتی در دهه‌های آینده بگذارد. نانوتکنولوژی می‌تواند سبب گسترش فروش سالیانه 300 میلیارد دلار برای صنعت نیمه‌هادی‌ها و 900 میلیون دلار برای مدارهای مجتمع، طی 10 تا 15 سال آینده شود. 
پژوهش در قلمرو نانوتکنولوژی از اواخر دهه 1950 آغاز شد. نانوتکنولوژی، مراقبت‌های بهداشتی، طول عمر، کیفیت و توانایی‌های جسمی بشر را افزایش خواهد داد. تقریباً نیمی از محصولات دارویی در 10 تا 15 سال آینده به نانوتکنولوژی متکی خواهد بود که این امر، خود 180 میلیارد دلار نقدینگی را به گردش درخواهد آورد.
کاتالیست‌های نانوساختاری در صنایع پتروشیمی نیز کاربردهای فراوانی دارند که پیش‌بینی شده است این دانش، سالیانه 100 میلیارد دلار را طی 10 تا 15 سال آینده تحت تأثیر قرار دهد.
نانوتکنولوژی همچنین موجب توسعه محصولات کشاورزی برای یک جمعیت عظیم خواهد شد و راه‌های اقتصادی‌تری را برای نمک‌زدایی آب و بهینه‌سازی راه‌های استفاده از منابع انرژی‌های تجدیدپذیر، همچون انرژی خورشیدی ارائه می‌کند.
مطالعات نشان می‌دهد، طی 10 تا 15 سال آینده، روشنایی حاصل از پیشرفت نانوتکنولوژی، مصرف جهانی انرژی را تا 10 درصد کاهش داده، سبب صرفه‌جویی سالیانه 100 میلیارد دلار و همچنین کاهش آلودگی هوا به میزان 200 میلیون تن کربن می‌شود.
باید گفت، نانوتکنولوژی یا کاربرد فناوری در مقیاس یک میلیونم متر، جهان حیرت‌انگیزی را پیش روی دانشمندان قرار داده است که در تاریخ بشریت نظیری برای آن نمی‌توان یافت. فناوری نانو همچنین نقش عمده‌ای در پیشرفت دیگر علوم از جمله فیزیک، شیمی، نفت و کشاورزی دارد و این فناوری سبب ایجاد ارتباطات جدید بین علوم شده است.
محققان امیدوارند در آینده‌ای نه چندان دور با استفاده از نانوتکنولوژی موفق شوند امور داخلی هر سلول را تحت کنترل خود درآورند. گام اول در راه بهره‌گیری از این فناوری شناخت دقیق‌تر خصوصیات آن و آشنایی با قابلیت‌های بالقوه‌ای است که در خود جای داده است.
در حال حاضر، تعداد اندکی از کشورها برنامه ملی نانو را تدوین کرده‌اند یا در حال تدوین هستند. ایران نیز جزء یکی از آن کشورهاست که در عرصه تولید در این فناوری در منطقه و در بین کشورهای اسلامی جایگاه اول و در بین کشورهای جهان رتبه 14 را به دست آورده‌ است.