دکتر پرویز شفیع، مدیر دفتر پاکستان مؤسسه بین‌المللی اندیشه اسلامی می‌گوید: امام خمینی شخصیتی چند بُعدی داشت که تمامی این بُعدها ماهیت اسلامی داشت... من معتقدم انقلاب ایران دومین انقلاب اسلامی در امت اسلامی می‌باشد. انقلاب ایران نه تنها الهام‌بخش کشورهای اسلامی، بلکه حتی کشورهای غیر اسلامی که همچنان در حال مبارزه با امپریالیسم هستند نیز بوده است و این انقلاب به عنوان یک راهنما برای جامعه مسلمانان باقی خواهد ماند.
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ 
در شماره گذشته در بررسی بخشی از تعالیم فرقه ضاله بهائیت، اصل صلح عمومی و ضرورت اتحاد دول مختلفه برای دستیابی به این هدف، در حالی از سوی بهاء و عبدالبهاء به‌منزله یک اندیشه مترّقی مطرح ‌شد که اولاً، پیامبران الهی و خردمندان نیز بر آن تأکید داشته‌اند و موضوع جدیدی نیست؛ ثانیاً، اصلی‌ترین عاملان جنگ‌افروزی و نقض صلح در جهان امروز، حامیان بهائیت‌، یعنی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی هستند و درست پس از دیدار عبدالبهاء از اروپا و آمریکا در سال‌های 1913 ـ 1911م و طرح این شعارها با جنگ جهانی اول در سال 1914م آغاز و مشخص شد که رهبران این دین جدید، هیچ جایگاهی در دنیا، حتی نزد اربابان خود ندارند، ولی از جایگاه رهبری عالم حرف می‌زنند؛ ثالثاً، رهبر و بانی بهائیت، گویا مردم را واجد هیچ صلاحیتی نمی‌داند؛ چرا که در این حکم و احکام مشابه، تنها سلاطین را منشأ اثر و قدرت در اجتماع دانسته و برای توده‌های مردم هیچ ارزش و اهمیتی قائل نشده است. در ادامه این نوشتار با دیگر تعالیم و احکام بهائیت آشنا می‌شویم.

تعدیل اقتصاد
عبدالبهاء درباره این اصل می‌گوید: «از جمله اساس بهاءالله، تعدیل معیشت است... . اصلاح معیشت، از برای بشر لازم؛ نه آنکه مساوات باشد؛ بلکه اصلاح لازم است؛ والا مساوات ممکن نیست... .»(1)
فرقه‌ای که ربا را تجویز کرده و از قماربازی مدرن، یعنی لاتاری، به دنبال درآمدزایی است و درباره آن چنین می‌گوید: «یاران را در این خصوص، آزاد و مختار گذارند تا من‌بعد تکلیف قطعی شود؛ ولی امر لاتار، منحصر در امور خیریه باشد»(2)، چگونه ادعای نسخه‌پیچی برای اقتصاد عمومی دارد؟

حصر جهاد به لسان و بیان
فاضل مازندرانی، مورخ بهائی، در خصوص خطابات عبدالبهاء می‌نویسد: «در خطاب به میرزا محمود زرقانی، که امر فرمودند جناب مستر حشمت‌الله باید ترجمه الواح نماید، تعالیم بدین ترتیب مسطور می‌باشد: 1.2. ... 12. حصر جهاد به لسان و بیان.»(3)
به عبارت دیگر، دوازدهمین و آخرین تعلیم فرقه بهائیت به پیروان خود، حصر جهاد به لسان و بیان است. این حکم نیز با عملکرد بهائیت، که قتل و شورش در کارنامه آنان به‌وفور یافت می‌شود و خود بهاءالله در اقدامات خشن و تروریستی دخالت داشته، در تضاد است و هدف آن تسلیم در برابر زورگویان و چپاولگران بین‌المللی و تنها نصیحت آنان است، تا حامیان بهائیت بدون هیچ مانعی بتوانند ایران و ممالک محروم دیگر را به چنگ خود درآورند؛ در حالی که یکی از مسائل مهم و حیاتی در دین مقدس اسلام، بحث جهاد و دفاع است. این معنا در جان منحصر نیست، بلکه مفهوم وسیعی دارد؛ یعنی مسلمانان می‌توانند با مال و ثروت خویش نیز در راه خدا و برای خدا جهاد کنند. اهمیت جهاد از دیدگاه و منظر اسلام را باید در آیات الهی جست‌وجو کرد. با مراجعه به آیات قرآن كریم، مشاهده می‌شود که در ۴۵ آیه به موضوع قتال و در ۲۹ آیه به موضوع جهاد اشاره شده است؛ که جهاد، نسبت به قتال و جنگیدن، معنای عام‌تری دارد.
این آیات شریف، دیدگاه وسیعی به مجاهدان و مسلمانان می‌دهد و جهاد را وسیله رستگاری، بهترین تجارت با خدا، برتری جهادگران، عظیم‌ترین درجات، سبب هدایت و اخلاص، آزمایش الهی و... معرفی می‌کند. برای نمونه، خداوند در آیه 11 سوره مبارکه صف، ایمان به خدا و رسول و جهاد در راه خدا با مال و جان را از هر تجارتی سودمندتر می‌داند.

تعالیم دیگر بهائیت
الف) مداخله نکردن در امور سیاسی: فرقه‌ای که در یک بستر سیاسی شکل گرفته و از ابتدا مورد حمایت قدرت‌های استعماری بوده است و رهبر آن، از همان ابتدای کار، به حمایت بیگانگان از خود اعتراف می‌کند، چنانکه می‌نویسد: «... و چون مظلوم از سجن، خارج، حسب‌الامر حضرت پادشاه ـ حرسه‌الله تعالی ـ مع غلام دولت علیه ایران و دولت بهیه روس، به عراق عرب توجه نمودیم.»(4) برای پاک کردن گذشته سیاه خود و ایجاد نکردن حساسیت، مردم را به مداخله نکردن در امور سیاسی فرا می‌خواند، که همان سکولاریسم غربی و جدایی دین از سیاست است. باید از رهبران و پیروان این فرقه پرسید: آیا حمایت دولت روسیه از بهاء و آزادی وی، یک امر سیاسی نیست؟ آیا پیوند بهائیت و رژیم صهیونیستی و حمایت علنی از آن، سیاسی نیست؟ آیا پذیرفتن مشاغل سیاسی، نظیر وکالت، وزارت و نخست‌وزیری در دوره پهلوی، سیاسی نیست؟ اگر اینها امور سیاسی نیستند، پس سیاست چیست؟
از ملاحظه مجموعه نواهی بهائیان از دخالت در امور سیاسی، می‌‎توان نکته ظریفی را که در این آموزه وجود دارد، یافت و آن اینکه در حقیقت، این یک دستور کاملاً سیاسی از سوی تشکیلات رهبری فرقه و تاکتیکی سیاسی برای جلب نظر و استفاده از حاکمان و دولتمردان دیکتاتور و مخالفت با روحانیت است که داعیه‌دار دین و سیاست هستند.
ب) استفاضه از روح‌القدس: در ارتباط با این اصل، عباس افندی گفته است: «تعلیم دوازدهم حضرت بهاءالله آنکه، عالم انسانی به قوای عقلیه و قوای مادّیه ترقی نکند؛ بلکه به جهت ترقی صوری و معنوی و سعادت فوق‌العاده انسانی، نفثات روح‌القدس لازم است و باید قوّه الهیه، یعنی روح‌القدس، تأیید کند و توفیق بخشد تا آنکه هیئت بشر ترقیات فوق‌العاده نموده، به درجه کمال برسد؛ زیرا جسم انسان، محتاج به قوای مادیه است؛ ولی روح انسان محتاج به نفثات روح‌القدس است و اگر تأییدات روح‌القدس نبود، عالم انسانی خاموش می‌شد و نفوس انسانی مرده بود.(5)
این تعلیم، کوششی برای توجیه ادعای پیامبری باب و بهاءالله است که پس از حضرت خاتم‌الانبیاء(ص) با داعیه بابیت و قائمیت و مظهریت، به نسخ اسلام و جعل شریعت جدید پرداختند؛ چرا که در حقیقت، شیعه نیز معتقد به فیض همیشگی الهی و قطع نشدن آن است؛ اما نه آنگونه که بهائیان تصور می‌کنند. آنان می‌گویند: «انسان‌ها افزون بر نیاز مادی، نیازمند مواردی روحانی‌اند که فقط ممکن است به وسیله پیامبران مرتفع شود؛ از این رو، به تجدید ادیان نیاز است؛ زیرا هر دوره‌ای، برای خود اقتضایی دارد و اقتضای هر زمانی، ‌ایجاب می‌کند که خداوند مردمان را از فیض خود و متناسب با مقتضیات زمان بهره‌مند سازد؛ از این رو، ختم رسالت و نبوت، به گمان بهائیت، منافی مقتضیات زمانه و تداوم همیشگی فیض الهی است.»

احکام بهائیت
باب و بهاء برای تشابه دین ادعایی خود به ادیان الهی و جذب پیرو، به تألیف کتاب، صدور احکام و تشریح اصول و عقاید خود پرداخته‌اند. کتاب‌های بیان باب و اقدس و ‌ایقان بهاء از جمله این آثارند، که البته بهائیان آثار باب را به دلیل وجود مطالب بی‌مایه و سست و اغلاط فراوان، نابود کرده‌اند تا مانع از آبروریزی شود.
نمونه‌‌هایی از این احکام، به این شرح زیر است:
1ـ طهارت
بهاءالله در اقدس می‌نویسد: «قد انغمستُ الاشیاء فی بحر الطهاره»؛ تمام اشیا را در دریای طهارت غوطه‌ور کردم؛ یعنی از نظر فرقه بهائیت، همه چیز پاک است و نجاستی وجود ندارد؛ چون به دستور رهبر آنان، همه چیز تطهیر شده است.
2ـ وضو
وضوی بهائی چنین است: شستن دست‌ها تا مچ و شستن صورت و قرائت دو دعای یک سطری.
3ـ نماز
بهاءالله در كتاب اقدس برای پیروان خود سه‌گونه نماز تشریع کرده است كه عبارتند از: نماز صغیر، نماز وسطی، نماز كبیر؛ كه البته هر سه واجب نیستند.(6) هنگامی که خواستید نماز بخوانید، صورت‌های خود را برگردانید به سوی مقام مقدس من، که خداوند آنجا را محل طواف ملأ اعلا (ارواح و ملائکه) و محل توجه اهالی شهرهای بقا و مصدر امر برای کسانی که در آسمان و زمین هستند، قرار داده است.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر هفته‌نامه موجود است.

اندیشه سیاسی مسلمانان‌ـ395
 فتح الله پریشان/  ملامحمدمهدی نراقی از فقها و علمای اخلاقی عصر و زمانه خود است که هنوز هم مواعظ و نصایح اخلاقی وی در کتاب شریف «جامع‌السعادات» محل رجوع مشتاقان رسیدن به گوهر انسانیت در پرتو زندگی انسانی و اخلاقی است. با تبیین مفهوم «سیاست» از منظر محقق نراقی، نگاهی اخلاق‌مدار به حوزه‌های زیست انسانی و نظامات آن به دست می‌آید. 
نراقی در مباحث اخلاقی، با بررسی نیروهای موجود در نفس و تبیین چگونگی روابط آنها با همدیگر، از ادبیات سیاسی بهره گرفته و مفهوم سیاست را در موارد فراوانی به کار برده است. او تن انسان را به کشوری تشبیه می‌کند که چهار نیروی عقل، شهوت، خشم و خیال در حال مبارزه برای تسخیر آن هستند. هر یک از این نیروها در تلاش است به تنهایی، یا در ائتلاف با برخی دیگر سلطه خود را بر کشور وجود تحکیم بخشیده و سایر نیروها را تحت فرمان درآورد.(1) 
وی از سه مفهوم کلیدی ضبط، استعلا و سیاست برای بررسی رابطه عقل با نیروهای سه‌گانه دیگر نفس بهره گرفته است. این سه مفهوم، مراحل مختلف حکومت عقل بر نیروهای دیگر را توضیح می‌دهد. او معتقد است سعادت، کمال و عدالت در گرو حاکمیت عقل بر کشور تن است؛ بنابراین شایسته است که عقل، قدرت ضبط، استعلا و سیاست خود را بر سه نیروی دیگر برقرار کند.(2) مفهومی که از «سیاست» در این عبارات لحاظ شده، تدبیر و اداره است. او گاهی واژه «تدبیر» را دقیقاً در ردیف و به جای واژه سیاست به کار برده است: «هرگاه ملکات سه‌گانه حکمت، شجاعت و عفت حاصل شوند، نیروی «استعلا» و «تدبیر» برای عقل عملی بر تمام نیروها حاصل می‌شود.»(3)
غرض اینکه در اندیشه نراقی سیاست و علم تدبیر جامعه اهمیت خاصی دارد. نراقی معتقد است انسان برای رشد و ایصال به غایت حقیقی خود به دو شاخصه نیاز مبرم دارد؛ یکی قانون که مسیر نیل به کمال و سعادت را به او بنماید و دوم، سلطان عادل که قانون را به اجرا درآورد و زمینه‌های رسیدن به سعادت را فراهم نماید.(4)  
سیاست از دیدگاه نراقی، به روابط افراد در درون اجتماع، نظم بخشیده و فضایل معنوی را رشد می‌دهد و مانع از بروز هرج‌ومرج در جامعه می‌گردد؛ زیرا برقراری نظم عادلانه و دستیابی به کمالات که در پرتو سلطه عقل نظری بر عقل عملی حاصل می‌شود، متوقف بر وجود سیاستمدار عادل است و در مقابل، جامعه‌ای که نهاد سیاسی نداشته باشد، یا سیاست آن مبتنی بر غیر عدالت باشد که از نیروهای غیر خردگرای موجود در نفس سرچشمه می‌گیرد، سیر قهقرایی در پیش گرفته و در هرج‌ومرج، ویرانی و حیوانیت فرو خواهد رفت.
با توجه به تعریف مورد نظر محقق نراقی از سیاست، موضوع سیاست عبارت است از امور عمومی مربوط به جامعه سیاسی. از توضیحاتی که او درباره مسئولیت‌های حکومت می‌دهد این برداشت حاصل می‌شود: «خداوند سلاطین را با قدرت و نیرو بر مردم مسلط کرد و شکوه آنان را در دل مردم جا داد و اصلاح امور بندگان را به آنان الهام نمود تا رؤسا، قضات، فرمانداران، زندان‌ها و بازارها را ترتیب دهند و مردم را به قانون شرع و عدالت دوستی و تعاون وادار نموده و از چند دستگی و دشمنی بازدارند. بنابراین اصلاح شهروندان و صنعت‌کاران با سلاطین است.»(5) از این عبارت چنین بهره گرفته می‌شود که مسائل عمومی مربوط به جامعه سیاسی مانند اداره نهادهای دولتی، بهبود روابط اجتماعی شهروندان، قانونگرا شدن، اقتصاد و امنیت، همه تحت موضوع سیاست مدن قرار می‌گیرد. بنابراین موضوع سیاست، کلیه امور عمومی مربوط به جامعه خواهد بود و این امور شامل فرهنگ و معنویات جامعه نیز می‌شود؛ زیرا نراقی در توجیه فلسفه امامت می‌گوید که وجود امام از آن رو ضرورت می‌یابد که نوع انسان را به معارج کمالات و مدارج سعادت صعود بخشد.(6)
از موضوعات دیگری که باید در بررسی و تبیین مفهوم سیاست از منظر محقق نراقی به آن توجه داشت، رابطه دین و سیاست است. این موضوع در اندیشه سیاسی وی از دو منظر قابل مطالعه و بررسی است: یکی جنبه علت مادی و محتوایی و دومی جنبه علت فاعلی و اجرایی. از لحاظ محتوایی(علت مادی) دین مجموعه‌ای از احکام، اعتقادات و ارزش‌هایی است که از سوی خدا و فرستاده خاص او به بشر ابلاغ شده و بخش عملی آن، فقه نامیده شده است. نراقی از دین و شریعت به «قانون» تعبیر کرده است و می‌گوید: «قانون و شریعت برای ساماندهی حیات مدنی انسان، براساس قاعده لطف از سوی خداوند فرستاده شده، به طوری که تمام ابعاد زندگی مدنی که سیاست و اداره جامعه نیز جزء آن، بلکه مهم‌ترین آن است را سامان خواهد بخشید.»
اما از نظر علت فاعلی، فاعل و مجری سیاست که رهبری نظام را در دست دارد، مطابق با کلام شیعه، پیامبر و امام ذکر شده و وجود آنها لازم شمرده شده است و امام همانا ریاست عامه در امور دین و دنیاست(7) که رهبری و ریاست سیاسی را نیز در بر می‌گیرد. در واقع در امامت و نبوت به عنوان اصول دین، دین و سیاست به طور کامل باهم تلفیق یافته و رهبری دینی و سیاسی در اختیار شخص واحدی قرار داده شده است.
* منابع در دفتر هفته‌نامه موجود است.

 شهاب زمانی/ در جهان امروز، حضور در صحنه سياسى‌ـ فرهنگى جامعه و داشتن فهم مناسب از آنها، از جمله ضروریاتی است كه سبب مى‌شود انسان دستخوش جريان‌هاى ناصواب نشود و قدرت درك و تحليل جريان‌هاى فرهنگى‌ـ سياسى حاكم بر جامعه و نظام‌هاى جهانى را به صورت صحيح پيدا كند. اشراف به این موضوع، در گرو آشنایی و انباشت دانش و شناخت در حوزه‌های سیاسی و تاریخی است. یکی از واژگانی که می‌تواند سیری از شناخت محور نظام سلطه امروز را برای ما میسر کند، واژه استعمار و گونه‌شناسی آن است. 
استعمار از حیث لغوی به معنای آبادى خواستن و آباد كردن است؛ اما در ادبيات سياسى به معناى تسلط سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى دولتى قدرتمند بر قوم يا ملتى ضعيف است. امروزه مفهوم استعمار با مفهوم امپريالیسم، پيوستگى كامل دارد؛ يعنى قدرتى كه مى‌خواهد از مرزهاى ملى و قومى خود تجاوز كند و سرزمين‌ها و ملت‌هاى ديگر را زير سلطه خود درآورد. بسیاری از اقدامات آمریکا در تغییر ترتیبات جدید منطقه‌ای مانند سفر اخیر ترامپ به عربستان در راستای استعمارگری نوین انجام می‌شود. البته تاریخچه استعمار گواه شکل‌گیری سه دسته استعمار است؛ دسته اول استعمار سنتى يا كهن است که تسلط قدرت‌هاى بزرگ با اعمال زور بر حاكميت كشورهاى كوچك همراه بود. در گذشته دولت‌هاى سلطه‌گر بيشتر از راه فتح نظامى به گسترش خاك خود مى‌پرداختند و حاكم كشور مستعمره را نيز به طور مستقيم خود انتخاب مى‌كردند، مانند كشورهاى هند، تونس، الجزاير، مراكش و... كه مستعمره بودند. اين نوع استعمار تا پايان جنگ جهانى دوم به شكلى پررنگ ادامه داشت و با بيدارى ملت‌ها از بين رفت.
استعمار نو، شکل دومی بود که سلطه ظاهرى و تعيين مستقيم حاكم از سوى استعمارگران صورت نمى‌گرفت، بلكه سلطه به شكل غير مستقيم بود؛ يعنى زمامداران كشور مستعمره از مردم خود آن سرزمين بودند و ظاهراً كشور، تمام نشانه‌هاى استقلال همچون؛ مرز مشخص، پرچم مشخص، قانون اساسى و انتخابات را داشت، اما در حقيقت، با برنامه‌ها و سياست‌هاى عوامل استعمارى اداره مى‌شد. در شيوه سوم که «استعمار فرانو» نامیده می‌شود، در ظاهر قدرت‌هاى بزرگ، سلطه‌اى بر كشورهاى ديگر ندارند، اما سلطه آنها در حدى است كه تصميم‌گيرى‌ها و سياست‌گذارى‌هاى دولت‌هاى ديگر، در تمام عرصه‌هاى اقتصادى، سياسى، فرهنگى و... بايد در راستاى منافع قدرت‌هاى سلطه‌گر شكل بگیرد. 
استعمارگران در اين شيوه با ظاهرى مشروع و با شعارهايى چون؛ حقوق بشر، ايجاد صلح و امنيت، استقرار دموكراسى و آزادى، از طريق تهاجم وسيع خبرى، تبليغى، فرهنگى و با استفاده از رسانه‌هاى عمومى به ویژه اينترنت، شبكه‌هاى ماهواره‌اى، فيلم‌هاى سينمايى و... و به خدمت گرفتن روشنفكران وابسته داخلى و دیگر گروه‌هاى همسو، اهداف استعمارى خود را دنبال مى‌كنند.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی-ـ قسمت پنجاه‌وهشتم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ جنگ نرم با الگوهای متعدد و مختلفی طراحی و تعقیب می‌شود. جنگ هویتی یکی از این الگوها است. در این الگو، صحنه نبرد، جنگ بر سر هویت‌هاست. حساسیت و اهمیت این جنگ به این دلیل است که هویت ملی عالی‌ترین سطح هويـت جمعـي و هویت بشری است. هويت در بیان ساده پاسخ به چيستي و كيستي انسان‌ها است و عناصر سازنده آن در ایران اسلامی، مجموعه ارزش‌های ایرانی، اسلامی و انقلابی است.
 هر کدام از این ارزش‌ها زیرمجموعه‌های ارزش‌های ملی اعم از باورها و مناسک، نمادها و شعائر دینی، سنن، آداب و رسوم ایرانی، اسطوره‌هاي ایرانی، اسلامی و انقلابی، تعلقات و دلبستگی‌های سرزمینی، میراث و مفاخر ملی و مذهبی، تاریخ مشترک، عشق به زبان و ادبیات ملی (فارسی)، جغرافياي ملي و دولت ملي (بعد سياسي) و... را شامل می‌شود و به ابعاد اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، دینی و فرهنگی دسته‌بندی می‌‌شوند که هر یک وظیفه و کارکرد ویژه خود را دارند که در نهایت یک ایرانی با سایرین را متمایز می‌کند. 

هویت‌زدایی و هویت‌سازی
 از طریق جنگ نرم 
هویت ملی را نمی‌توان با جنگ‌های سخت و نیمه‌سخت، تضعیف و متلاشی کرد. برعکس جنگ‌های سخت مقوم هویت ملی و اساساً هویت‌ساز هستند. غرب و دیگر دشمنان در طول تاریخ به ویژه پس از انقلاب اسلامی تجربه کرده‌اند که از طریق دست‌نشانده‌ها یا با راه‌اندازی جنگ‌های سخت، هویت ملی ایرانیان را نمی‌توان سست و تضعیف کرد. رویکرد دشمنان ایران اسلامی از جنگ‌های سخت به جنگ نرم ناشی از چنین تجربه‌ها و مطالعاتی است. به زعم بازیگران جنگ نرم، این نوع ستیزش به دلیل پیچیدگی و ناملموس بودن آن، حساسیت‌های هویتی را برنمی‌انگیزاند و چون حساسیت‌های هویتی برانگیخته نمی‌شوند، عنصر مقاومت در برابر هجمه‌های هویتی نیز شکل نمی‌گیرد. چنانکه رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: «در تهاجم نظامي‌ شما طرف‌تان را مي‌شناسيد، دشمن‌تان را مي‌‌بينيد؛ اما در تهاجم معنوي‌، تهاجم فرهنگي‌، تهاجم نرم، شما دشمن را در مقابل چشم‌تان نمي‌بينيد.» (22/2/1388) 
در این جنگ، دو راهبرد اصلی هویت‌زدایی و هویت‌سازی به صورت همزمان دنبال می‌شود. سرمایه‌گذاری دشمن در برنامه‌های ماهواره‌ای و فضای مجازی علیه ایران برای تغییر هویت ملی جامعه جوان ایران قابل توجه است. بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد رسانه‌ها و فضای مجازی بر هویت ملی مردم تأثیرگذارند. از جمله نتایج تحقیق پیمایشی در پنج دانشگاه نشان داده است که حدود نیمی از دانشجویان مورد مطالعه بیشتر از حد متوسط در معرض جنگ نرم قرار دارند و میزان پایبندی به مؤلفه‌های هویت فرهنگی ملی، مذهبی و قومی در دانشجویانی که بیشتر در معرض جنگ نرم بوده‌اند، نسبت به دانشجویانی که کمتر در معرض جنگ نرم بوده‌اند، به طور معناداری کمتر است و میزان آمادگی آنها برای پذیرش مؤلفه‌های فرهنگی تبلیغی دشمن به طور معناداری بیشتر است.
 تحقیر و تحریف تاریخ
 هویت هر جامعه در تاریخ آن جامعه ریشه دارد و تاریخ هر ملت، شناسنامه و حافظ هویت و اصالت آن است. «گذشته تاریخی به مثابه شفته و بتونی است که ستون روی آن قرار دارد. ملتی که سابقه تاریخی ندارد، مثل ستونی است که روی زمین سست بنا کرده باشند. هر چه هم با عظمت باشد، آسیب‌پذیری‌اش خیلی زیاد است.»(رهبر معظم انقلاب، 1390) 
نظام سلطه در جنگ نرم، تاریخ ایرانی، اسلامی و انقلابی را از طریق مؤسسات شرق‌شناسی، ساخت فیلم‌هایی مانند «300»، «نبرد آرتمیشیا»، «رکن پنجم»، «كن تيلور»، «بدون دخترم»، برنامه‌های ماهواره‌ای و... هدف قرار داده است. در این راستا، بررسی‌ها نشان می‌دهد هالیوود از سال 2002(1381) سرمایه‌گذاری ویژه‌ای برای فیلم‌های ضد ایرانی کرده است. همچنین انتشار کتاب، مقاله و... و تکثیر شبهات فراوان برای تحریف چگونگی ورود اسلام به ایران و پذیرش آن از سوی ایرانیان یا انتشار مکتوبات و برنامه‌های تصویری و طرح شبهات و تردیدافکنی‌های ایران پیش از انقلاب در مقابل ایران پساانقلاب بخشی از هویت‌زدایی در جنگ نرم است. 
برای نمونه درباره تحریف تاریخ انقلاب می‌توان به کتاب خاطرات «دکتر مارک بنهوری» اشاره کرد که در آن حضور مردم ایران به منزله حماسه‌سازان واقعه تاریخی انقلاب اسلامی کشورمان نادیده انگاشته شد و دلیل وقوع این انقلاب توافق نکردن محمدرضا شاه با انگلیسی‌ها بر سر تمدید قرارداد سهم ۵۰/۵۰ در نفت ایران عنوان شده است. در فیلم سینمایی نیز «بهای آزادی» به کارگردانی و نویسندگی «دیلان بانک»، فیلمساز آمریکایی، انقلاب اسلامی در جایگاه مولد تروریسم اسلامی به نمایش گذاشته می‌شود.

تخریب و تضعیف الگوها 
و مفاخر ایرانی‌ـ‌ اسلامی
الگوها و اسوه‌های ملی و مذهبی، داشته‌ها و سرمایه‌های ارزشمند هر جامعه به شمار می‌آیند و تنظیم‌کننده چگونگی حیات فردی و اجتماعی هستند. الگوها هرچه بیشتر با فرهنگ خودی سازگار باشند، رفتار اجتماعی جامعه از همسویی و هماهنگی بیشتری برخوردار خواهد شد. بازیگران جنگ نرم با درک این مهم، سعی می‌کنند جامعه مورد هجمه احساس کند خود هیچ الگویی ندارد یا آنچه دارد، بی‌ارزش و غیرمفید ‌است. بنابراین به موازات تخریب الگوهای مذهبی و ملی الگوهای مناسب با فرهنگ خویش را معرفی و ترویج می‌کنند. در حال حاضر از نشانه‌های تأثیرگذاری این سیاست، این است که جوانان و افرادی که بیشتر در معرض جنگ نرم هستند، تاریخ، الگوها و قهرمانان کشورهای غربی را به خوبی می‌شناسند، ولی از تاریخ و نقاط عطف تاریخی، دانشمندان و قهرمانان جامعه خود اطلاع کافی ندارند.

تضعیف زبان ملی 
و ترویج زبان انگلیسی
زبان ملی نمود هویت ملی و از مواریث فرهنگی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. در مقابل ترویج زبان بیگانه (انگلیسی) کارکرد ضدهویت دارد. در اثر گذر زمان موجب فراموشی تدریجی زبان ملی می‌شود و استحاله زبان نیز بخش زیادی از هویت ملی را استحاله می‌کند؛ چرا که تمام تولیدات فکری و معنوی در زبان قبلی حبس می‌شود. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب با ابراز نگرانی فراوان درباره تهاجم به زبان فارسی، درباره انحطاط آن هشدار دادند و اصرار بر ترویج زبان انگلیسی در کشور را یک کار ناسالم دانستند.

هضم شدن در هویت جهانی
یکی از اقدامات مستمر عاملان تهاجم فرهنگی تبدیل شهروند ایرانی‌ـ اسلامی به شهروند جهانی است. شهروند جهانی مد نظر غربی‌ها، به معنای کنارگذاشتن هویت ملی و اخذ هویت فراملی است که به زعم آنها هویت لیبرالی است. استحاله هویت ملی و تبدیل شدن شهروند ایرانی‌ـ اسلامی به شهروند جهانی از طرق مختلفی دنبال می‌شود که رسانه‌های جهانی با هدف‌گذاری ترویج جهانی‌سازی فرهنگ غربی یکی از مهم‌ترین آنها است. تدوین و تصویب کنوانسیون‌های بین‌المللی مانند؛ حقوق بشر، کنوانسیون حقوق زنان و سند آموزشی ۲۰۳۰ که به تصویب اعضای حدود 200 نفره یونسکو رسیده است، در همین راستا قابل ارزیابی است. بررسی مفاد سند آموزشی 2030 نشان می‌دهد که در راستای تغییر هویت کشورهای جهانی و هضم نسل آینده ایران اسلامی در هویت لیبرالی تنظیم شده است.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران پیام‌های الهی و معنوی امام خمینی(س) در سراسر جهان طنین افکند. ایشان با تأسی به آموزه‌های اسلام ناب بسیاری از مناسبات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان معاصر را به طور عمیق متحول کردند، نظام‌های مادی و الحادی را به چالش کشاندند، الگوی تازه‌ای به جهانیان معرفی کرده و عصر جدیدی را آغاز کردند؛ عصری که ولی امر مسلمین جهان آن را «عصر امام خمینی(س)» نامیدند. همین عنوان چند سال پیش آقای احمدرضا حاجتی را واداشت تا برای معرفی امام(س) به مخاطبان حضرتش در داخل و خارج، کتاب‌ عصر امام‌ خمینی‌(ره‌) را به زیور نگارش آراسته کند. این کتاب را بوستان کتاب قم به بازار عرضه کرده و تاکنون 20 بار تجدید چاپ شده است؛ البته انتشارات «ولا» دوره پنج جلدی آن را نیز چاپ کرده است. نویسنده با تتبع‌ فراوان‌ کتاب‌ها و نشریات‌ مختلف‌ و با بررسی‌ دقیق‌ تحلیل‌ها و اظهارنظرهای‌ صاحب‌نظران‌ کشورهای‌ اسلامی‌ و اندیشمندان‌ جهان‌ غرب‌ درصدد ارائه‌ تصویری‌ جامع‌ از عصر پیش‌ از ظهور ـ که‌ به‌ تعبیری‌ عصر امام‌ خمینی‌(ره‌) خوانده‌ می‌شود ـ برآمده‌ و موفقیت‌های‌ فراوانی‌ نیز در این‌ زمینه‌ کسب‌ کرده‌ است‌. گرچه‌ امام‌(ره‌) دورانی‌ را آغاز کردند که‌ رجعت‌ دوباره‌ مسلمانان‌ به‌ ارزش‌ها و آموزه‌های‌ اسلامی‌ و انزوای‌ عقاید و افکار الحادی‌ و ماتریالیستی‌ در سطح‌ جهان‌ و حیات‌ دوباره‌ ادیان‌ الهی‌ و پیروان‌ آنها و اسلام‌گرایی‌ بی‌سابقه‌ در میان‌ مسیحیان‌ جهان، به‌ ویژه‌ غربیان‌ بخشی‌ از ویژگی‌های‌ منحصر به‌ فرد آن‌ است؛ ولی شواهد و دلایل متقن‌ و متعدد حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ اینها «تمام‌ مقصود» قیام‌ الهی‌ امام‌(ره‌) نبوده‌ و امام‌ کبیر ما با وقوف‌ بر رسالت‌ خطیر و الهی‌ خود، غایت‌ قُصوای‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و هدف‌ نهایی‌ آن‌ را امری‌ فراتر از موارد مذکور، یعنی‌ زمینه‌سازی‌ انقلاب‌ جهانی‌ اسلام‌ و فراهم‌ آوردن‌ مقدمات‌ ظهور منجی‌ عالم‌ بشریت‌ حضرت‌ ولی‌عصر(عج‌) می‌دانستند و بر اساس‌ همین‌ اعتقاد، امام‌ بزرگوار به‌ هدایت‌ و رهبری‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و تحولات‌ توفنده ناشی‌ از آن‌ همت گماردند.چنانکه‌ حضرت‌ امام‌(ره‌) سال‌ها پیش‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ با هدف‌ وقوف‌ کامل‌ یاران‌ خود به‌ اهداف‌ بلند انقلاب‌ اسلامی‌ و افزایش‌ سطح‌ آمادگی‌ آنان‌، مراحل‌ مورد نظر را توضیح داده‌ و تصریح‌ کردند‌: «برپایی‌ حکومت‌ اسلامی‌ در ایران‌ و احیای‌ مجدد اسلام‌ در کشورهای‌ اسلامی‌ تنها بخشی‌ از آرمان‌های‌ مقدس‌ و موردنظر می‌باشند و زمینه‌ساز‌ ظهور حضرت‌ ولی‌الله‌الاعظم‌، ارواحنا فداه‌، هدف‌ بلند و نهایی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ است‌.»
 نکته مهمی که با تشدید تنش بین عربستان و قطر مطرح می‌شود این است که آیا ائتلاف سعودی ـ-آمریکایی ـ صهیونیستی که با سفر ترامپ به منطقه غرب آسیا با اهداف ضد ایرانی ایجاد شد، کارایی خواهد داشت؟ مسئله‌ای که کارایی ائتلاف موسوم به ائتلاف جهانی ضد افراط‌گرایی را زیر سؤال می‌برد، وجود اختلافات اساسی و دیرینه بین اعضای کلیدی آن، به ویژه میان عربستان و مصر و عربستان و قطر است. مصداق این مسئله اظهارات جنجالی امیر قطر است که موجبات آشفتگی و عصبانیت عربستان و امارات و برخی دیگر از کشورهای عرب را فراهم کرده است. شیخ «تمیم‌بن‌حمد» امیر قطر تصریح کرده که دامن زدن به تنش با ایران در جایگاه کشوری قدرتمند مصلحت نیست. همچنین وی از حزب‌الله لبنان و حماس به جنبش مقاومت یاد کرده است.