محمد رضایي/ در شماره گذشته، ماجراي عزل بنيصدر از فرماندهي کل قوا در 20 خرداد ماه 1360 بررسي شد. در فاصله 10 روز بعد بود که مجلس شوراي اسلامي در جلسهاي که در آخرين روز خردادماه برگزار کرد، ضمن بررسي صلاحيت رئيسجمهور، به اتفاق آرا رأي به بیکفایتی وي داد. در آن جلسه افراد مختلفي از بیصلاحیتی بنيصدر سخن گفتند که از جمله آنان حضرت آيتاللهالعظمی خامنهاي بود که در بيانات مبسوطي دلايل چهاردهگانهاي را براي رد صلاحيت بنيصدر بيان کردند.
معظمله در ابتداي سخنان خود خطاب به نمايندگان و در يک کلام به همه ملت ايران اظهار داشتند: «در حضور شما و همه کساني که اين سخن را خواهند شنيد اعلام ميکنم که اين جانب آقاي بنيصدر رئيسجمهور را داراي کفايت سياسي براي اشغال پست خطير رياستجمهوري نميدانم» و در ادامه چنين استدلال کردند:
1ـ احترام نگذاشتن به نهادهاي قانوني: رئيسجمهور صلاحيت و کفايت خود را بايد در احترام به نهادهاي قانوني ثابت کند؛ چرا که مشروعيت او مبتني بر حرمت قانون اساسي است که آن نهادها بخشي از تحقق خارجي آن را تشکيل ميدهند. آقاي بنيصدر بارها به نهادهاي قانوني بيحرمتي روا داشته و به اين طريق پايه مشروعيت خود را سست کرده است.
2ـ رعايت نکردن حرمت جمهوري و رئيسجمهور: رئيسجمهور بالاترين مقامي است که حفظ حرمت نظام جمهوري از او انتظار ميرود. تحقير جمهوري، تحقير رئيسجمهوري است. آقاي بنيصدر در يک جمله کوتاه جمهوري اسلامي و نهاد رياستجمهوري را تحقير ميکند؛ «اين جمهوري، جمهورياي نيست که من فخر کنم رئيس آن باشم.»
3ـ استفاده از هر ابزاري در مقابله با مخالفان: آقاي بنيصدر در مقابله با کساني که وي آنها را دشمن خود فرض ميکرد، از هيچ اقدامي ابا نکرد و حتي از اينکه رويههاي تخريبش اساس جمهوري اسلامي و استقلال کشور را خدشهدار کند، پروایی نورزيد. شايد امروز بالاخره وقت آن رسيده باشد که بپرسيم ماجراي بحران عمومي که يکي از نزديکان و مشاوران وي در مناظره کذايي تلويزيوني مطرح کرد، واقعاً چه بود؟ سندهاي افشاگرانهاي در اين زمينه در دست است. براساس صورت يکي از جلسات جمع مشاوران و همکاران نزديک ايشان يکي از نقشههاي آنان اين بوده است که پس از روي کار آمدن دولتي که مجلس به آن متمايل است، اما آقاي بنيصدر او را نميپسندد و با کارشکنيها و مخالفخوانيها جلوی موفقيت او را بگيرند تا بيآبرو و ساکت شود و با يک جدال سياسي کارها را خود قبضه کنند. رفتار شخص آقاي بنيصدر و دوستانش در مقابله با دولت آقاي رجايي قدم به قدم نشاندهنده همين طرح است، تقواي سياسي و تعهد اسلامي که شرط اصلي رياستجمهوري است چنين روشي را تقبيح ميکند و هرگز با آن نميسازد.
4ـ سياستگرايي به جاي حقيقتگرايي: در انقلاب ما و نيز در جمهوري ما که ثمره آن بود، ويژگي بارز و چشمگيري که ميتوانست آن را از همه تجربههاي مشابه ممتاز کند، حقيقتگرايي به جاي سياستگرايي بود. همه چيز در روش و رفتار امام و خطوط سياست داخلي و خارجي ما از چنين روشي خبر ميداد. آقاي بنيصدر در مقام رياستجمهوري اين روش را نقض کرد و سياستبازي را جانشين حقيقتگرایی کرد.
5ـ صادق و راستگو نبودن: يکي از اصول اخلاقي اسلام و مصداق بارز تقوا و امانت که جزو صلاحيتها و شرایط رئيسجمهور در قانون اساسي به شمار آمده صداقت و راستگويي است. آقاي بني صدر اين شرايط را نقض کرده و اساس کار خود را بر عدم صداقت در اظهار و در عمل نهاده است.
6ـ بيقدر و منزلت کردن امام و امت: بيشک چهره منور و شخصيت والاي معنوي و روحاني و هوشمندي و قاطعيت امام خميني سنگينترين وزنه انقلاب و جمهوري ما است. حضور مردم در صحنه وزنه عظيم ديگري است که دشمن را مأيوس ميکند و نظام جمهوري اسلامي صحنه اقدام و مجاهدت امام و امت است، هم اکنون کوشش عمدي يا سهوي در بيقدر و منزلت کردن اين عظمتها به چه تعبير ميشود؟ خيانت يا عدم کفايت؟
7ـ رعايت نکردن حيثيت جمهوري در خارج از کشور: رئيسجمهور بايد حيثيت جمهوري را در خارج از کشور حفظ کند. تخلف از اين کار اگر خيانت نباشد، قطعاً بيکفايتي سياسي و اخلاقي و خيلي بيکفايتيهاي ديگر است. در طول 9 ماه گذشته، يعني از اوايل تشکيل دولت جديد و حتي پيش از آن بزرگترين بلندگوي تبليغاتي عليه نظام جمهوري اسلامي آقاي بنيصدر بود و شگفتا که با اصرار در مطبوعات خارج نيز درج و منتشر ميگرديد.
8ـ مشاوران بدنام و مشکوک: کمترين حد کفايت سياسي آن است که محدوده مشاوران نزديک و همکاران و ياران رئيسجمهور از عناصر بدسابقه و بدنام و لااقل مشکوک و مورد سوءظن پاک باشد.
9ـ افشاي اسرار اقتصادي کشور: افشاي اسرار اقتصادي کشور نيز يکي ديگر از دلایل عدم کفايت آقاي بنيصدر است. اظهار ميزان نياز ايران به صدور نفت و ميزان موجودي ارزي کشور و اظهار فلج اقتصادي از آن جمله است.
10ـ ايجاد تشنج در کشور پيش از جنگ: در 30 شهريور 59 حمله بزرگ متجاوزان عراقي به ما آغاز شد. 13 روز قبل از آن آقاي بنيصدر در يک سخنراني با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلي و با طرح مسائلی... منشأ يک سلسله خصومتهاي داخلي ميان مردم و پيدايش جو اختلاف و کدورت شد. آيا بنيصدر در آن هنگام از حدوث قريبالوقوع جنگ مطلع بود، يا خير؟ به هر تقدير يکي از دو شق بيهوشي و بيتقوایی يعني به هر حال بيکفايتي بر آن منطبق است. به گمان زياد بنيصدر انتظار چنين حملهاي را داشت، خود ايشان در يک جا تصريح ميکند که «من خبر داشتم» ولي قاعدتاً او چنان کسي است که مناقشات و درگيريهاي سياسي براي او بر هر چيزي مقدم است، حتي در حال جنگ، نمونهاي از اين روحيه را که هرگز در طول جنگ نتوانست آن را پوشيده نگه دارد در شمارههاي متوالي کارنامه و در مصاحبهها و سخنرانيهاي عاشورا و 14 اسفند و قزوين و اصفهان و... به وضوح ميتوان ديد.
11ـ بيتوجهي به خط رهبري انقلاب: رئيسجمهور بايد در جهت تحقق آرمانهاي اسلامي بکوشد و در اين زمينه توجه به خط اصلي انقلاب و رهبري آن که مورد پذيرش تمام تودههاي ميليوني کشور است، حائز اهميت فراوان است. کفايت سياسي رئيسجمهور در درک صحيح پايههاي رهبري و حرکت در جهت رهنمودهاي آن تجلي ميکند و آقاي بنيصدر نه تنها در اين جهت حرکت نکرد، بلکه عملاً در مقابل رهبري ايستاد و رهنمودهاي امام امت مبني بر خط آرامش و جلوگيري از تشنجآفريني را آشکارا زير پا نهاد.
12ـ حرکت به سمت قدرت مطلقه و استبداد: نفي قدرت مطلقه از ويژگيهاي انقلاب ما بود، طبعاً جمهوري ما از پذيرش هر قدرت ديگري ابا و امتناع داشت و قانون اساسي ما نيز بر همين پايه؛ پايه شکستن قدرت و تقسيم آن ميان نهادهاي مختلف قانوني شکل گرفته است. آقاي بنيصدر درست به عکس همواره جويا و تلاشگر قدرت مطلقه بود. طبيعي بود که در برابر او مقاومت شود و او اين مقاومت را کارشکني مينمود و جاي تأسف است که کساني هنوز هم همان سخن را تکرار ميکنند و قولاً و عملاً به قدرتطلبي و قدرتگرایی جنبه مشروعيت ميبخشند.
13ـ اخلالگري و شورش: عجيبترين پديدهاي که در رابطه با عدم کفايت ايشان قابل بررسي است، اخلال و شورشگري ايشان است. اين از هر کس در يک نظام اجتماعي قابل تصور باشد از رئيس يک دولت غير معقول است، بارها ايشان مردم را، کارگران را، نظاميان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت کرده است.
14ـ خصلتهاي ناپسند فردي: خصلتهاي شخص ايشان نيز هر کدام در سلب صلاحيتهاي لازم براي يک رئيسجمهوري دولت اسلامي داراي نقش است، غرور وي که خود را انديشه بزرگ قرن و کتاب خود را بزرگترين اثر تاريخ اسلام ميشناسد که نوار گفته ايشان که اتفاقاً در همين جا در عمارت دبيرخانه کنوني مجلس گفتهاند، موجود است.
***
پس از اعلام نظر مجلس، حجت الاسلام هاشميرفسنجاني، رئیس وقت مجلس با ارسال نامهاي به امام با اعلام رأي مجلس به بیکفایتی سياسي بنيصدر خواستار اعلامنظر بنيانگذار انقلاب شد. متن اين نامه به شرح زیر است:
«بسماللهالرحمنالرحيم/ محضر شريف حضرت آيتالله العظمي امام خميني(ادامالله ظله)
محترماً به استحضار ميرساند رأي مجلس شوراي اسلامي در جلسه مورخ 31/3/1360 پس از بحث و بررسي با حضور يکصدونود نفر به شرح زير [است]: آرای موافق: يکصد و هفتادوهفت نفر/ آرای مخالف: يک نفر/ آرای ممتنع: دوازده نفر
در مورد آقاي سيدابوالحسن بنيصدر [نظر] بر اين قرار گرفت که آقاي ابوالحسن بنيصدر براي رياستجمهوري اسلامي ايران کفايت سياسي ندارد. به موجب اصل ۱۱۰ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مراتب براي اتخاذ تصميم به خدمت امام عظيمالشأن گزارش ميگردد./ رئیس مجلس شوراي اسلامي/ اکبر هاشميرفسنجاني»
يک روز پس از آن، امام خميني(ره) در پينوشت نامه رياست وقت مجلس شوراي اسلامي مرقوم فرمودند:
«پس از رأي اکثريت قاطع نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي مبني بر اينکه آقاي ابوالحسن بنيصدر براي رياستجمهوري اسلامي ايران کفايت سياسي ندارند، ايشان را از رياست جمهوري اسلامي ايران عزل نمودم./ اول تيرماه ۱۳۶۰/ روحالله موسوي الخميني»