چمران عزيز با عقيده پاکِ خالصِ غير وابسته به دسته‌جات و گروه‏‌هاي سياسي و عقيده به هدف بزرگ الهي، جهاد را در راه آن از آغاز زندگي شروع و به آن ختم کرد. او در حيات، با نور معرفت و پيوستگي به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرفرازي زيست و با سرفرازي شهيد شد و به حق رسيد. هنر آن است که بي‏‌هياهوهاي سياسي و «خودنمايي»هاي شيطاني، براي خدا به جهاد برخيزد و خود را فداي هدف کند، نه هوي و اين هنر مردان خداست. او در پيشگاه خداي بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و يادش بخير. امام خميني(ره)
 محمد رضایي/ در شماره گذشته، ماجراي عزل بني‌صدر از فرماندهي کل قوا در 20 خرداد ماه 1360 بررسي شد. در فاصله 10 روز بعد بود که مجلس شوراي اسلامي در جلسه‌اي که در آخرين روز خردادماه برگزار کرد، ضمن بررسي صلاحيت رئيس‌جمهور، به اتفاق آرا رأي به بی‌کفایتی وي داد. در آن جلسه افراد مختلفي از بی‌صلاحیتی بني‌صدر سخن گفتند که از جمله آنان حضرت آيت‌الله‌العظمی خامنه‌اي بود که در بيانات مبسوطي دلايل چهارده‌گانه‌اي را براي رد صلاحيت بني‌صدر بيان کردند.
معظم‌له در ابتداي سخنان خود خطاب به نمايندگان و در يک کلام به همه ملت ايران اظهار داشتند: «در حضور شما و همه کساني که اين سخن را خواهند شنيد اعلام مي‌کنم که اين جانب آقاي بني‌صدر رئيس‌جمهور را داراي کفايت سياسي براي اشغال پست خطير رياست‌جمهوري نمي‌دانم» و در ادامه چنين استدلال کردند:
1ـ احترام نگذاشتن به نهادهاي قانوني: رئيس‌جمهور صلاحيت و کفايت خود را بايد در احترام به نهادهاي قانوني ثابت کند؛ چرا که مشروعيت او مبتني بر حرمت قانون اساسي است که آن نهادها بخشي از تحقق خارجي آن را تشکيل مي‌دهند. آقاي بني‌صدر بارها به نهادهاي قانوني بي‌حرمتي روا داشته و به اين طريق پايه مشروعيت خود را سست کرده است.
2ـ رعايت نکردن حرمت جمهوري و رئيس‌جمهور: رئيس‌جمهور بالاترين مقامي است که حفظ حرمت نظام جمهوري از او انتظار مي‌رود. تحقير جمهوري، تحقير رئيس‌جمهوري است. آقاي بني‌صدر در يک جمله کوتاه جمهوري اسلامي و نهاد رياست‌جمهوري را تحقير مي‌کند؛ «اين جمهوري، جمهوري‌اي نيست که من فخر کنم رئيس آن باشم.»
3ـ استفاده از هر ابزاري در مقابله با مخالفان: آقاي بني‌صدر در مقابله با کساني که وي آنها را دشمن خود فرض مي‌کرد، از هيچ اقدامي ابا نکرد و حتي از اينکه رويه‌هاي تخريبش اساس جمهوري اسلامي و استقلال کشور را خدشه‌دار کند، پروایی نورزيد. شايد امروز بالاخره وقت آن رسيده باشد که بپرسيم ماجراي بحران عمومي که يکي از نزديکان و مشاوران وي در مناظره کذايي تلويزيوني مطرح کرد، واقعاً چه بود؟ سندهاي افشاگرانه‌اي در اين زمينه در دست است. براساس صورت يکي از جلسات جمع مشاوران و همکاران نزديک ايشان يکي از نقشه‌هاي آنان اين بوده است که پس از روي کار آمدن دولتي که مجلس به آن متمايل است، اما آقاي بني‌صدر او را نمي‌پسندد و با کارشکني‌ها و مخالف‌خواني‌ها جلوی موفقيت او را بگيرند تا بي‌آبرو و ساکت شود و با يک جدال سياسي کارها را خود قبضه کنند. رفتار شخص آقاي بني‌صدر و دوستانش در مقابله با دولت آقاي رجايي قدم به قدم نشان‌دهنده همين طرح است، تقواي سياسي و تعهد اسلامي که شرط اصلي رياست‌جمهوري است چنين روشي را  تقبيح مي‌کند و هرگز با آن نمي‌سازد.
4ـ سياست‌گرايي به جاي حقيقت‌گرايي: در انقلاب ما و نيز در جمهوري ما که ثمره آن بود، ويژگي بارز و چشمگيري که مي‌توانست آن را از همه تجربه‌هاي مشابه ممتاز کند، حقيقت‌گرايي به جاي سياست‌گرايي بود. همه چيز در روش و رفتار امام و خطوط سياست داخلي و خارجي ما از چنين روشي خبر مي‌داد. آقاي بني‌صدر در مقام رياست‌جمهوري اين روش را نقض کرد و سياست‌بازي را جانشين حقيقت‌گرایی کرد.
5ـ صادق و راستگو نبودن: يکي از اصول اخلاقي اسلام و مصداق بارز تقوا و امانت که جزو صلاحيت‌ها و شرایط رئيس‌جمهور در قانون اساسي به شمار آمده صداقت و راستگويي است. آقاي بني صدر اين شرايط را نقض کرده و اساس کار خود را بر عدم صداقت در اظهار و در عمل نهاده است.
6ـ بي‌قدر و منزلت کردن امام و امت: بي‌شک چهره منور و شخصيت والاي معنوي و روحاني و هوشمندي و قاطعيت امام خميني سنگين‌ترين وزنه انقلاب و جمهوري ما است. حضور مردم در صحنه وزنه عظيم ديگري است که دشمن را مأيوس مي‌کند و نظام جمهوري اسلامي صحنه اقدام و مجاهدت امام و امت است، هم اکنون کوشش عمدي يا سهوي در بي‌قدر و منزلت کردن اين عظمت‌ها به چه تعبير مي‌شود؟ خيانت يا عدم کفايت؟
7ـ رعايت نکردن حيثيت جمهوري در خارج از کشور: رئيس‌جمهور بايد حيثيت جمهوري را در خارج از کشور حفظ کند. تخلف از اين کار اگر خيانت نباشد، قطعاً بي‌کفايتي سياسي و اخلاقي و خيلي بي‌کفايتي‌هاي ديگر است. در طول 9 ماه گذشته، يعني از اوايل تشکيل دولت جديد و حتي پيش از آن بزرگ‌ترين بلندگوي تبليغاتي عليه نظام جمهوري اسلامي آقاي بني‌صدر بود و شگفتا که با اصرار در مطبوعات خارج نيز درج و منتشر مي‌گرديد.
8ـ مشاوران بدنام و مشکوک: کمترين حد کفايت سياسي آن است که محدوده مشاوران نزديک و همکاران و ياران رئيس‌جمهور از عناصر بدسابقه و بدنام و لااقل مشکوک و مورد سوءظن پاک باشد.
9ـ افشاي اسرار اقتصادي کشور: افشاي اسرار اقتصادي کشور نيز يکي ديگر از دلایل عدم کفايت آقاي بني‌صدر است. اظهار ميزان نياز ايران به صدور نفت و ميزان موجودي ارزي کشور و اظهار فلج اقتصادي از آن جمله است.
10ـ ايجاد تشنج در کشور پيش از جنگ: در 30 شهريور 59 حمله بزرگ متجاوزان عراقي به ما آغاز شد. 13 روز قبل از آن آقاي بني‌صدر در يک سخنراني با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلي و با طرح مسائلی... منشأ يک سلسله خصومت‌هاي داخلي ميان مردم و پيدايش جو اختلاف و کدورت شد. آيا بني‌صدر در آن هنگام از حدوث قريب‌الوقوع جنگ مطلع بود، يا خير؟ به هر تقدير يکي از دو شق بي‌هوشي و بي‌تقوایی يعني به هر حال بي‌‌کفايتي بر آن منطبق است. به گمان زياد بني‌صدر انتظار چنين حمله‌اي را داشت، خود ايشان در يک جا تصريح مي‌کند که «من خبر داشتم» ولي قاعدتاً او چنان کسي است که مناقشات و درگيري‌هاي سياسي براي او بر هر چيزي مقدم است، حتي در حال جنگ، نمونه‌اي از اين روحيه را که هرگز در طول جنگ نتوانست آن را پوشيده نگه دارد در شماره‌هاي متوالي کارنامه و در مصاحبه‌ها و سخنراني‌هاي عاشورا و 14 اسفند و قزوين و اصفهان و... به وضوح مي‌توان ديد.
11ـ بي‌توجهي به خط رهبري انقلاب: رئيس‌جمهور بايد در جهت تحقق آرمان‌هاي اسلامي بکوشد و در اين زمينه توجه به خط اصلي انقلاب و رهبري آن که مورد پذيرش تمام توده‌هاي ميليوني کشور است، حائز اهميت فراوان است. کفايت سياسي رئيس‌جمهور در درک صحيح پايه‌هاي رهبري و حرکت در جهت رهنمودهاي آن تجلي مي‌کند و آقاي بني‌صدر نه تنها در اين جهت حرکت نکرد، بلکه عملاً در مقابل رهبري ايستاد و رهنمودهاي امام امت مبني بر خط آرامش و جلوگيري از تشنج‌آفريني را آشکارا زير پا نهاد.
12ـ حرکت به سمت قدرت مطلقه و استبداد: نفي قدرت مطلقه از ويژگي‌هاي انقلاب ما بود، طبعاً جمهوري ما از پذيرش هر قدرت ديگري ابا و امتناع داشت و قانون اساسي ما نيز بر همين پايه؛ پايه شکستن قدرت و تقسيم آن ميان نهادهاي مختلف قانوني شکل گرفته است. آقاي بني‌صدر درست به عکس همواره جويا و تلاشگر قدرت مطلقه بود. طبيعي بود که در برابر او مقاومت شود و او اين مقاومت را کارشکني مي‌نمود و جاي تأسف است که کساني هنوز هم همان سخن را تکرار مي‌کنند و قولاً و عملاً به قدرت‌طلبي و قدرت‌گرایی جنبه مشروعيت مي‌بخشند.
13ـ اخلالگري و شورش: عجيب‌ترين پديده‌اي که در رابطه با عدم کفايت ايشان قابل بررسي است، اخلال و شورشگري ايشان است. اين از هر کس در يک نظام اجتماعي قابل تصور باشد از رئيس يک دولت غير معقول است، بارها ايشان مردم را، کارگران را، نظاميان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت کرده است.
14ـ خصلت‌هاي ناپسند فردي: خصلت‌هاي شخص ايشان نيز هر کدام در سلب صلاحيت‌هاي لازم براي يک رئيس‌جمهوري دولت اسلامي داراي نقش است، غرور وي که خود را انديشه بزرگ قرن و کتاب خود را بزرگ‌ترين اثر تاريخ اسلام مي‌شناسد که نوار گفته ايشان که اتفاقاً در همين جا در عمارت دبيرخانه کنوني مجلس گفته‌اند، موجود است.
***
پس از اعلام نظر مجلس، حجت الاسلام هاشمي‌رفسنجاني، رئیس وقت مجلس با ارسال نامه‌اي به امام با اعلام رأي مجلس به بی‌کفایتی سياسي بني‌صدر خواستار اعلام‌نظر بنيانگذار انقلاب شد. متن اين نامه به شرح زیر است:
«بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم/ محضر شريف حضرت آيت‌الله العظمي امام خميني(ادام‌الله ظله)
محترماً به استحضار مي‌رساند رأي مجلس شوراي اسلامي در جلسه مورخ 31/3/1360 پس از بحث و بررسي با حضور يک‌صدونود نفر به شرح زير [است]: آرای موافق: يک‌صد و هفتادوهفت نفر/ آرای مخالف: يک نفر/ آرای ممتنع: دوازده نفر
در مورد آقاي سيدابوالحسن بني‌صدر [نظر] بر اين قرار گرفت که آقاي ابوالحسن بني‌صدر براي رياست‌جمهوري اسلامي ايران کفايت سياسي ندارد. به موجب اصل ۱۱۰ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مراتب براي اتخاذ تصميم به خدمت امام عظيم‌الشأن گزارش مي‌گردد./ رئیس مجلس شوراي اسلامي/ اکبر هاشمي‌رفسنجاني»
يک روز پس از آن، امام خميني(ره) در پي‌نوشت نامه رياست وقت مجلس شوراي اسلامي مرقوم فرمودند:
«پس از رأي اکثريت قاطع نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي مبني بر اينکه آقاي ابوالحسن بني‌صدر براي رياست‌جمهوري اسلامي ايران کفايت سياسي ندارند، ايشان را از رياست جمهوري اسلامي ايران عزل نمودم./ اول تيرماه ۱۳۶۰/ روح‌الله موسوي‌ الخميني»

امام خامنه‌ای در گذر زمان-142
 سید مهدی حسینی/ در ایام خرداد ۶۸، پس از رحلت امام خمینی(ره)، امام خامنه‌ای(مدظله‌العلی) با پیام‌های تسلیت و بیعت بسیاری از سوی شخصیت‌ها و چهره‌ها مواجه شدند که ایشان به همه پیام‌ها پاسخ دادند.
در این مختصر چند نمونه از آن پاسخ‌ها عیناً آورده می‌شود که خطاب به آنها مرقوم فرمودند:
*«محضر شریف مرجع بزرگوار آیت‌الله‌العظمی آقای اراکی(دامت برکاته‌ العالیه)
تلگرام تسلیت آن حضرت به مناسبت ارتحال رهبر کبیر انقلاب... که حقاً ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر و ثلمه بزرگی بود، عز وصول بخشید و موجب تسلّا و سپاس گردید.
از تعبیرات محبت‌آمیز و ادعیه زاکیه آن جناب نسبت به اینجانب و توصیه صوابی که فرموده‌اید، صمیمانه سپاسگزارم...»
*«حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای گلپایگانی مرجع عالی‌قدر(دامت‌برکاته)
با سلام و تحیت، حضور آن جناب در مصلای تهران و اقامه نماز بر پیکر مطهر رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(قدس‌الله نفسه‌الزکیه) موجب تشکر عمیق اینجانب گردید و برای ارادتمندان آن فقید عظیم‌الشأن تسلّا و برای دشمنان مایه یأس و ناکامی گشت...»
*«حضرت آیت‌الله مشکینی رئیس محترم مجلس خبرگان(دامت‌برکاته)
با سلام و تحیت و تشکر از تلگرام تسلیت آن جناب به مناسبت رحلت مصیبت‌بار امام امت اسلام و احیا‌کننده شریعت قرآن و برافرازنده پرچم حریت در جهان حضرت امام خمینی(قدس‌سرّه‌‌العزیز) و همچنین از حمایت و تأیید قاطعی که نسبت به تصمیم مجلس محترم خبرگان ابراز داشته‌اید. از خداوند متعال مسئلت می‌کنم که ما را در ادامه راه قائد عظیم و فقیدمان که تلاش برای تحکیم نظام اسلامی و استقرار عدالت و حمایت از مستضعفان است، موفق فرماید...»
*«آیت‌الله آقای حاج‌شیخ حسینعلی منتظری(دامت‌برکاته)
پس از سلام و تحیت، از پیام تسلیت به مناسبت ضایعه عظیم جهان اسلام، ارتحال پیشوای آزادگان و امید مستضعفان حضرت امام خمینی(قدس‌سرّه‌العزیز) و همچنین دعای خیر و اظهارات محبت‌آمیز نسبت به اینجانب و تأیید اقدام مجلس محترم خبرگان، متشکرم.
اکنون که امت بزرگ اسلامی و به خصوص ملت فداکار ایران، با مصیبتی بدین عظمت مواجه شده است، نخستین وظیفه ما و همه اقشار و آحاد مردم آن است که با توکل به خدا و تقویت روح اخلاص و همبستگی و همدلی و همزبانی، حرکت عظیمی را که امام بزرگوار و فقید ما آغاز کرده، مجاهدت و تلاش بی‌نظیری را برای تداوم آن مبذول داشته بودند، ادامه دهیم و مطمئن باشیم که نصرت الهی شامل حال مؤمنان و نیکوکاران خواهد شد...»

 حسين معيني/ به دنبال تصويب قانون ملي شدن صنعت نفت ايران در ‌‌29‌ ‌اسفند ماه 1329 و تحولاتي که پس از آن رخ داد، کميسيون مخصوص نفت در مجلس شوراي ملي در پنجم ارديبهشت ماه 1330 قانون 9 ماده‌اي «طرز اجراي ملي کردن صنعت نفت ايران» را به تصويب رساند و در هفتم و نهم ارديبهشت ماه همان سال هم به ترتيب مجلسين شوراي ملي و سنا بر آن صحه گذاردند و شاه نيز آن را توشيح کرد.
در 12 ارديبهشت ماه 1330 هم دکتر محمد مصدق کابينه نخست خود را به مجلس معرفي کرده و رأي اعتماد گرفت و از همان زمان اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت در سراسر کشور را از مهم‌ترين و نخستين اولويت‌هاي برنامه دولت خويش اعلام کرد. در 22 ارديبهشت ماه 1330 مجلسين شوراي ملي و سنا، نمايندگان خود را براي تشکيل هیئت مختلط نفت (به منظور اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت)‌ انتخاب کردند و در 22 ارديبهشت ماه هم نخست‌وزير طي بخشنامه‌اي انحلال شرکت نفت انگليس و ايران را اعلام کرد.
با تعيين هیئت خلع يد مرکب از پنج نفر از فعالان سياسي آن دوران شامل دکترسيدحسين مکي، مهندس محمد بيات، ناصرقلي اردلان، دکتر عبدالحسين علي‌اکبر و مهندس مهدي بازرگان، جدي بودن برنامه‌هاي مربوط به ملي شدن نفت بر دولت انگليس ثابت شد. لندن درصدد برآمد تا برنامه‌هايش را براي افزايش فشارهاي سياسي و اقتصادي بر مردم ايران که به طور همه‌جانبه از اهداف نهضت ملي حمايت مي‌کردند، تدارک ببيند.
هنگام انجام تشريفات خلع يد، دولت انگلستان خود را به نفهمي زده و از دولت ايران جويا مي‌شود که «منظور از ملي شده صنعت نفت چيست؟» دکتر مصدق در پاسخ به موريسن، وزير خارجه انگليس در تاريخ 16 ارديبهشت ماه 1330 چنين نوشت: «مقصود از ملي کردن صنعت نفت کاملاً روشن است. ملت ايران مي‌خواهد از حق حاکميت ملي خود استفاده کند و بهره‌برداري از منابع نفت را خود به عهده داشته باشد و جز اجراي قانون ملي شدن صنايع نفت مقصودي ندارد.»
با اين احوال، قراين و شواهد موجود نشان مي‌داد که دولتين انگلستان و آمريکا تمايلي به عملي شدن خلع يد از شرکت سابق نفت ندارند و در حالي که اختلافات ‌مابين ايران و انگلستان کماکان تداوم داشت به دستور نخست‌وزير، هیئت‌مديره موقت شرکت ملي نفت ايران در 20 خرداد ماه 1330 در ساختمان مرکزي شرکت سابق نفت در خرمشهر مستقر شد.
با وجود تهديدات و مخالفت‌ها و کارشکني انگليسيان، هیئت‌مديره موقت شرکت ملي نفت به متصديان امور شرکت سابق نفت اخطار کرد که فقط در چارچوب دستورات و خواست‌هاي اين هیئت، فعاليت کنند.
به دنبال خروج اريک دريک، رئيس شرکت سابق، هیئت‌مديره موقت، مهندس مهدي بازرگان را به سمت اولين مديرعامل شرکت ملي نفت ايران منصوب کرد و به دنبال آن به سرعت امکانات و تأسيسات شرکت سابق نفت در بخش‌هاي مختلف کشور تحت کنترل شرکت جديدالتأسيس ملي نفت ايران قرار گرفت و نهايتاً در روزهاي 29 و 30 خرداد ماه 1330 و در راستاي اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت ايران، طرح خلع يد رسمي از شرکت سابق نفت انگليس و ايران به اجرا درآمد و رؤسا و مديران انگليسي شرکت نفت سابق اخراج شدند.
بنا به نوشته غلامرضا نجاتي در کتاب جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران در روز دوم مهر ماه 1330 به دستور نخست‌وزير، هیئت موقت شرکت ملي نفت به آن عده از کارشناسان و کارکنان انگليس شرکت نفت سابق که هنوز در تهران بودند و حاضر به خدمت در شرکت ملي نفت ايران نشده بودند، اطلاع داد که بايد ظرف يک هفته ايران را‌ ترک کنند. چند روز بعد باقي‌مانده کارکنان انگليسي که تعداد آنها حدود 350 نفر بود، از ايران خارج شدند.

مروری بر انقلاب الجزاير و کودتاي بومدين
 اکبر ادراکي/ الجزاير (الجزائر به عربي) کشوري در شمال قاره آفریقا، ميان مراکش و تونس است که پایتخت آن الجزيره نام دارد. مردم الجزاير عرب و بربر هستند و دين رسمي‌شان اسلام است. مساحت آن 740/381/2 کيلومتر مربع و جمعيت آن در آمار سال ۲۰۰۲، 500/818/32 نفر بوده ‌است. ۹۹ درصد جمعيت آن عرب ـ بربر بوده و کمتر از يک درصد آنها اروپايي هستند. زبان رسمي کشور عربي است و زبان‌هاي فرانسوي و بربري نيز کاربرد دارند. 99 درصد جمعيت مسلمانان سني‌مذهب هستند و بقيه عمدتاً مسيحي و کلیمی‌اند. الجزاير يکي از مستعمرات مهم فرانسه بود. پس از پايان جنگ جهاني دوم، زمزمه استقلال‌طلبي در اين کشور آغاز شد و به انقلاب سال ۱۹۵۴ ضد فرانسه استعمارگر انجامید. روابط دو طرف آنقدر به هم پيوسته بود که پيشنهادهاي اصلاح‌طلبانه فرانسه در فرونشاندن آتش انقلاب در الجزاير مفيد واقع نشد و با مخالفت سخت مسلمانان و بعضي از فرانسوي‌هاي افراطي روبه‌رو شد و تا آنجا پيش رفت که به سقوط جمهوري چهارم فرانسه و روي کار آمدن ژنرال دوگل و جمهوري پنجم انجاميد. همه‌پرسي سال ۱۹۵۹ استقلال کامل الجزاير را نشان مي‌داد و ژنرال دوگل با وجود مخالفت شديد نظاميان و مليون افراطي فرانسه، قرارداد استقلال الجزاير را در سال ۱۹۶۲ امضا کرد؛ به این ترتیب اين کشور در ۱۲ تير ۱۳۴۱ (سوم ژوئيه ۱۹۶۲) پس از ۱۳۲ سال استعمار فرانسه به استقلال رسيد و در هشتم اکتبر همان سال به نام جمهوري دموکراتيک مردمي الجزاير يکي از اعضاي سازمان ملل متحد شد.
اين کشور با داشتن يک ميليون شهيد در مقابله با استعمار فرانسه، لقب «سرزمين يک ميليون شهيد» را در بين کشورهاي عرب و شمال آفريقا به خود اختصاص داد. البته اين تعداد شهيد به جز شهدایی است که مردم اين کشور به رهبري «امير عبدالقادر» در جنگ با ارتش فرانسه در اواخر قرن نوزدهم و در راه آزادي کشورشان فدا کردند.
پس از استقلال اين کشور از سلطه استعمار فرانسه، «فرحت عباس» به رياست‌جمهوري رسيد و «احمدبن‌بلا» به معاونت رئيس‌جمهوري برگزيده شد؛ اما در ۲۶ سپتامبر ۱۹۶۲ با وجود اينکه «احمدبن‌بلا»، «محمد بوضياف»، «حسن آيت احمد» و سرهنگ «هواري بومدين» خود را سوسياليست و متحد مي‌ناميدند، در مقابل يکديگر ايستادند؛ به گونه‌ای که فرحت عباس ضمن اعلام مخالفت با تندروي‌هاي سياسي بن‌بلا از سمت رياست‌جمهوري استعفا داد و سرهنگ هواري بومدين طي کودتايي محمد بوضياف، حسن آيت احمد و محمد فيضر را کنار زد و بن‌بلا را به قدرت رساند. وی نيز دولت خود را بر پايه ايدئولوژي سوسياليسم اعلام کرد و با برگزاري یک همه‌پرسی در ۱۳ سپتامبر ۱۹۶۳ براي مدت پنج سال رئيس‌جمهور اين کشور شد. وي يک سال بعد (۱۹۶۴) جايزه صلح لنين را از روس‌ها دريافت کرد. رياست‌جمهوري بن‌بلا بيشتر از دو سال دوام نيافت و سرهنگ هواري بومدين که خود بن‌بلا را با کودتا بر سر کار آورده بود، در بامداد روز ۱۹ ژوئن ۱۹۶۵ به صورت غير منتظره وی را بازداشت کرد و به دستور سرهنگ «طاهر زبيري» از افسران وفادار به بومدين همه مواضع حساس را اشغال و حاکميت بن‌بلا را ساقط کرد. بومدين پس از آن حکومت الجزاير را دموکراتيک خلق ناميد و در سال ۱۹۷۵ تلاش موفقيت‌آميزي براي حل اختلافات ايران و عراق و امضاي موافقت‌نامه الجزاير انجام داد؛ وی سرانجام در سال ۱۹۷۸ به علت ابتلا به سرطان کبد درگذشت.
پس از بومدین، «شاذلي‌بن‌جديد» به رياست‌جمهوري منصوب شد و در سال ۱۹۸۱ احمدبن‌بلا را پس از ۱۴ سال از زندان آزاد کرد. شاذلي‌بن‌جديد در سال ۱۹۸۴ بار دیگر به رياست‌جمهوري برگزيده شد. خشکسالي سال ۱۹۸۸ و بي‌آبي و کمبود مواد غذايي و بحران اقتصادي به نارضايتي عمومي منجر شد و موج آشوب شدت گرفت و دولت شاذلي‌بن‌جديد را در سال ۱۹۹۱ وادار به سقوط کرد.
اسلام‌گرايان در اين مقطع با توجه به موقعيت اجتماعي مناسبي که در الجزاير داشتند، خواستار برگزاري انتخابات شدند؛ از همین رو دور اول انتخابات در دسامبر ۱۹۹۱ با روي کار آمدن مجدد شاذلي‌بن‌جديد و پيروزي گروه‌هاي اسلامي پايان يافت و اسلام‌گرايان به ويژه جبهه نجات اسلامي ۱۸۸ کرسي از ۴۳۰ کرسي پارلمان را به دست آوردند. اسلام‌گرايان الجزاير به رهبري عباس مدني به شدت از انقلاب اسلامي ايران متأثر بودند و اين تأثیرپذیری تا آنجا بود که دولت وقت الجزاير اين حرکت را به پيروي از انقلاب اسلامي متهم کرد؛ از سوي ديگر رهبر اين حرکت عباس مدني در مقطع اوج فعاليت‌هاي اين حرکت با سفر به تهران و ديدار با آيت‌الله‌العظمی خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در حقيقت همخواني مسير حرکت جبهه نجات اسلامي و انقلاب اسلامي را تأیید کرد.
فعاليت اين گروه در الجزاير و ارتباطات آشکار و نهان آن با جمهوري اسلامي ايران سبب ایجاد تنش و درگيري در روابط دو کشور شد. اسلام‌گرايان الجزاير اگرچه در جبهه نجات اسلامي مجتمع شده بودند؛ اما اين جريان طيف متنوعي از اسلام‌گرايان از جمله طيف انديشمند به رهبري عباس مدني تا طيف افراطي اسلام‌گرايان به رهبري علي بلحاج که از قضا گرایش‌های ضد ايراني نيز داشت، در بر گرفته بود.
جبهه نجات اسلامي که از سال ۱۳۶۷ فعاليت خود را آغاز کرده بود و در سال‌هاي ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ به اوج حرکت خود رسيده بود، با کودتايي که عليه آن صورت گرفت به ورطه انحراف به محوريت افراطيون اسلام‌گرا سوق يافت. کشتارهاي وسيع و فجيع مردم در سال‌هاي ابتدايي دهه ۹۰ ميلادي سبب شد تا در يک فرایند چند ساله اسلام‌گرايي در الجزاير از متن جامعه رخت بر بندد.

بي‌گمان شريعتي اشتباهاتي داشت و من هرگز ادعا نمي‌کنم که اين اشتباهات کوچک بود، اما ادعا مي‌کنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شريعتي مي‌توانيم نام گذاريم، چهره شريعتي از برجستگي‌ها و زيبايي‌ها هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او، برجستگي‌هاي او را نبينيم. من فراموش نمي‌کنم که در اوج مبارزات که مي‌توان گفت که مراحل پاياني قال‌وقيل‌هاي مربوط به شريعتي محسوب مي‌شد، امام در ضمن صحبتي بدون اينکه نام از کسي ببرند، اشاره‌اي کردند به وضع شريعتي و مخالفت‌هايي که در اطراف او هست. نوار اين سخن همان وقت از نجف آمد و در فرو نشاندن آتش اختلافات مؤثر بود. در آنجا امام بدون اينکه اسم شريعتي را بياورند، اين‌جور بيان کرده بودند (چيزي نزديک به اين مضمون): به خاطر چهار تا اشتباه در کتاب‌هايش [او را] بکوبيم، اين صحيح نيست! اين دقيقاً نشان مي‌داد موضع درست را در مقابل هر شخصيتي و نه تنها شخصيت دکتر شريعتي.
ممکن بود او اشتباهاتي بعضاً در مسائل اصولي و بنياني تفکر اسلامي داشته باشد، مثل توحيد، يا نبوت و يا مسائل ديگر؛ اما اين نبايد موجب مي‌شد که ما شريعتي را با همين نقاط منفي فقط بشناسيم.
گفت‌وگوي آيت‌الله‌العظمی خامنه‌اي با مجله سروش (شماره 102، خرداد 1360)

 محمد درودیان/ اين تنها فرودگاه مهرآباد تهران نبود که از سوي جنگنده‌هاي عراقي مورد حمله قرار گرفت. در ساعت ۱:۴۵ دقيقه روز ۳۱ شهريور ماه شش هواپيماي ميگ عراقي باند فرودگاه اهواز را بمباران کردند. خبرنگار کيهان از اهواز گزارش داد که «اين واقعه در حالي اتفاق افتاد که حدود ۶۰۰ نفر در فرودگاه حضور داشتند. بر اثر اين حمله قسمتي از باند فرودگاه اهواز ويران شد و چند تن نيز زخمي شدند.»
آنچنان که بعد‌ها گفته شد؛ اين حمله زماني اتفاق افتاد که مسافران پرواز ۲۲۸ از اهواز عازم خارک، بوشهر و شيراز بودند. در اين هنگام بود که در بخشي از فرودگاه صداي مهيبي برخاست و در پي آن دو راکت به وسیله ميگ عراقي به قسمت جلويي سالن مسافران پرتاب شد و کليه شيشه‌هاي سالن فرودگاه فرو ريخت. هواپيماهاي عراقي بعد از حمله و يک‌بار دور زدن بر فراز فرودگاه از محل دور شدند. در پي اين حمله نيروهاي نظامي در نقاط مختلف خوزستان به حالت آماده‌باش درآمدند.
حدود ساعت يک و ۵۰ دقيقه ۳۱ شهريور ماه، ۸ ميگ عراقي به فرودگاه و چند نقطه حساس ديگر شهر تبريز هم با ۱۱ راکت حمله کردند. در پي اين حمله يک فروند هواپيماي مسافربري تهران‌ـ تبريز که قرار بود ساعت دو بعدازظهر در فرودگاه تبريز به زمين بنشيند، تغيير مسير داده و در اصفهان به زمين نشست. همزمان با اين واقعه، فرودگاه همدان و پايگاه هوايي شهید نوژه همدان نيز مورد حمله جنگنده‌هاي عراقي قرار گرفت و خساراتي به آن وارد شد. در همين حال خبرگزاري پارس اعلام کرد که مسئولان فرودگاه شيراز به دلايل امنيتي پروازهاي عادي شرکت هواپيمايي ايران (هما) از فرودگاه شيراز را نيز تا اطلاع ثانوي لغو کرده‌اند. فرودگاه‌هاي بوشهر، آبادان، کرمانشاه و جزيره مينو از ديگر نقاطي بودند که جنگنده‌هاي عراقي به آنها حمله کردند.
در پي شدت يافتن جنگ بين ايران و عراق در مرزهاي غربي و جنوبي کشور، اقشار و گروه‌هاي مختلف مردم براي اعزام به جبهه جنگ، اعلام آمادگي کردند. از سوي ديگر ستاد مشترک ارتش جمهوري اسلامي ساعتي پس از آغاز حملات عراق، انتشار اطلاعيه‌هاي خود را آغاز کرد. در اين اطلاعيه‌ها خبرهای مورد تأييد درباره حملات عراق و پاسخ‌هاي ايران به اطلاع مردم مي‌رسيد. روز اول مهر ماه ستاد مشترک ارتش اعلام کرد که در حملات متقابل ايران به مواضع دشمن، ۱۱ فروند هواپيماي ميگ عراقي سرنگون شده و چهار فروند ناوچه موشک‌انداز نيز غرق شده است.