حجت‌الاسلام شیخ‌حسین انصاریان گفت: على(ع) هنوز مظلوم است، على(ع) هنوز تنهاست، فرهنگ على(ع) هنوز در دنيا فرهنگ مظلومى است، پاى منبرش يك نفر بلند شد و گفت: به من‏ ظلم شده، فرمود: چقدر به تو ظلم شده؟ گفت: يك ظلم. فرمود: به تو يك ظلم شده، اما به من به اندازه ريگ‌هاى بيابان و به تعداد نخ پشم گوسفندان دنيا ظلم شده. زهرا(س) داشت جان مى‌داد و اشك مى‌ريخت، اميرالمؤمنين(ع) گفت: چرا گريه مى‌كنى؟ گفت: برای مظلوميت تو گريه مى‌كنم.
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی میرباقری
بر اساس معارف اهل بیت(ع)، شب قدر، شب تقدیر امور است و قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «تَنزَّلُ الْمَلائكَةُ وَ الرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبهِّم مِّن كلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِىَ حَتىَ‏ مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر/ 5 ـ 4) در شب قدر، ملائکه همراه با روح بر زمین و به محضر ولی خدا فرود می‌آیند و تقدیرات سال را به امضای ایشان می‌رسانند و این امر نقش امام زمان(ع) است که ایشان خلیفه الهی هستند و تمام تقدیرات به اذن و اجازه ایشان می‌باشد. اما نقش ما در این شب‌ها چیست؟ همه ما این را می‌دانیم که آنچه از ناحیه خداوند متعال و امام معصوم(ع) قلم می‌خورد جز خیر نیست. 
اما گاهی جرم و گناهی داریم که ما را مستحق عقوبت و سختگیری می‌کند. در روایتی نقل شده که کسی محضر امام صادق(ع) وارد شد و پایش به در گیر کرد و زمین خورد. حضرت فرمودند که هر چه بر سر شما می‌آید، خودتان مقصرید. آن شخص گفت من چه گناهی 
کرده‌ام؟ 
حضرت فرمودند: بسم‌الله نگفتی و از خدا غافل بودی. این زمین خوردن عقوبت درجه‌ای نازل از غفلت ما نسبت به خداست تا چه برسد به گناهان و غفلت‌های بزرگی که داریم. البته درک از گناه متفاوت است و برخی فقط گناه کبیره را گناه می‌دانند، اما اینچنین نیست؛ چرا که در وادی توحید، گاهی یک ترک اولی گناه سختی است.
برخی از گناه خود غافلند که ما درباره آنان سخنی نداریم؛ چرا که وضعیت چنین کسانی روشن است. سخن درباره کسانی است که بر گناه خود واقف هستند و سختی و عظمت آن را می‌فهمند و می‌دانند که گاهی یک گناه کوچک به یک حادثه بزرگ منتهی می‌شود. 
اگر ما به وسعت گناهان خود بنگریم، ناامید می‌شویم. در چنین مواردی چاره چیست و چگونه باید جبران کنیم؟ پاسخ این است که اگر کسی وسعت رحمت خدا را ببیند، به اندازه‌ای که به شدت گناه خود واقف شود، بیشتر به خدا پناه می‌برد. این آیه می فرماید: «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم». این آیه شریفه با خطابی زیبا آغاز می‌شود؛ «ای بندگان من» و این تعبیر بسیار زیباست. می‌فرماید ای بندگان من که بر خود اسراف کردید از رحمت خدا ناامید نشوید؛ چرا که خداوند تمام گناهان را یکجا می‌بخشد. حضرت علی(ع) درباره این آیه می‌فرماید: آیه‌ای واسع‌تر از این آیه نیست.»

شب قدر
 و بستن عهد با خدا 
بنابراین یک طرف کار این است که ما از گناهان و خطاهای خود به سمت خدا رجوع کرده و توبه واقعی داشته باشیم و طرف دیگر مربوط به خداوند متعال است. هنگامی که به سمت خدا می‌رویم از آنجا که قرار دو طرفه است، ما نیز باید با خدا عهدهایی ببندیم. عهد دو طرفه است و ما نیز در چنین شب‌هایی باید با امام زمان(عج) عهدهایی داشته باشیم و خود می‌دانیم در چه زمینه‌هایی باید عهد ببندیم. هرگاه خطری برای انسان پیش می‌آید، بلافاصله و قبل از اینکه پی‌جویی کند، باید استغفار داشته باشد و با خداوند عهدهایی ببندد که من قول می‌دهم پس از این، دیگر فلان امور را انجام ندهم و اگر مرا یاری رسانی، آن را جبران می‌کنم. پس باید علاوه بر توبه به خداوند قول‌هایی داده و از او استمداد بجوییم تا خداوند تمام گناهان ما را ببخشد. 
این را نیز فراموش نکنیم تا هر کجا که گناه سرایت کرده و از دسترس ما خارج باشد، از دست قدرت خداوند خارج نیست و او بر تمام امور احاطه دارد. پس از این لحاظ نیز ناامید نشویم.

رقم خوردن تقدیر
 به دست خداوند
آیا در شب قدر سهم ما تنها استغفار و توبه است، یا خداوند متعال رزق‌های بیشتری را برای ما کنار گذاشته است؟ علاوه بر این استغفار سهم بیشتری از این ضیافت الهی داریم. برخی با چشم سر و برخی با چشم دل، صحنه رقم خوردنِ تقدیر به دست امام زمان(ع) را می‌بینند. خاصیت دیدن رقم خوردن تقدیر به دست خداوند و امام زمان(عج) این است که پس از اینکه فهمیدیم تقدیر در دست خدای حکیمِ مهربان و خلیفه اوست، نتایجی دارد. 
اول اینکه می‌فهمیم هر چیزی، خواه سختی باشد و خواه راحتی، از مقدرات خداوند حکیم و مهربان و امامی است که به ما از خودمان مهربان‌تر است، در این هنگام آرامش و اطمینان به تقدیرات الهی برای ما حاصل می‌شود. در زیارت امین‌الله می‌خوانیم: «اللَّهُمَ‏ فَاجْعَلْ‏ نَفْسِي‏ مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِك‏». اگر کسی در حرم امام وارد شد به آرامش می‌رسد. آرامش اولین خاصیت این معرفت است. 

رسیدن به مقام رضا 
پس اگر کسی به این معرفت رسید که شب قدر خداوند بر او مسائلی را تقدیر و امام زمان(عج) امضا می‌کنند، از تمام حوادث پیش رو لذت می‌برد. چنین کسی با چنین معرفتی به مقام رضا می‌رسد و کسی که در مقام رضا باشد، هرچه پیش آید از آن راضی و خرسند می‌شود و برایش گوارا و شیرین است. 
پس سهم ما در شب قدر، تنها درخواست تقدیر خوب نیست؛ بلکه راضی بودن و لذت بردن از هر تقدیری است. اگر کسی شب قدر مشاهده جمال کند به رضا می‌رسد و بر خواسته خود زیاد اصرار نمی‌کند. 

ارزاق شب قدر
کسی که وارد شب قدر می‌شود باید چند سهم دریافت کند. اول، توبه واقعی و مغفرت. دوم، رضای به قضای الهی که هر تدبیری در این شب برای من رقم خورد، تدبیر زیبایی است؛ چرا که اگر در این شب سهم اول را که آمرزش گناهان است دریافت کردیم و گناهان ما پاک شد، پس این تقدیر سراسر خیر است و باید نسبت به آن اطمینان و رضایت داشته باشیم. نتیجه این رضایت دل این می‌شود که هرچه برای‌مان پیش بیاید، از آن لذت می‌بریم و زیبایی صنع الهی را در آن می‌بینیم و دیگر با خدا و امام زمان(عج) شرط نمی‌کنیم که فلان خواسته را دارم؛ چرا که گاهی اوقات خواسته‌های ما کودکانه است، اما آنچه خداوند تدبیر می‌کند زیباست. اگر وارد شب قدر شدیم سهم ما این است.
شب قدر شبی خاص است و در رحمت خاصه خداوند به روی ما گشوده می‌شود. اذن دخول آن نیز قرآن به سر گرفتن است و در این قرآن به سر گرفتن و گریه‌ها اذن ورود می‌یابیم. 

بهترین حاجات ما در شب قدر
در شب قدر دعا کنیم که وقتی وارد شب قدر شدیم، از آن خارج نشویم؛ چرا که پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله) درباره ماه مبارک رمضان فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَبْوَابَ الْجِنَانِ فِي هَذَا الشَّهْرِ مُفَتَّحَة فَاسْأَلُوا رَبَّكُمْ أَنْ لَا يُغَلِّقَهَا عَلَيْكُم‏»؛ ای مردم در ماه رمضان در‌های بهشت بر شما باز است. از خداوند بخواهید که آنها بر شما بسته نشود.
در شب قدر به هیچ وجه از رحمت خدا ناامید نشوید؛ چرا که در روایت آمده است: نسبت به آنچه امید نداری امیدوارتر باش. موسی رفت تا برای خانواده‌اش آتشی بیاورد، اما هنگامی که برگشت پیامبر شده بود. وقتی خداوند به ساحران فرعون که رفتند تا حضرت موسی را زمین‌گیر کنند اینگونه عنایت می‌کند که موحد برگشتند، به شیعیان و محبان اهل بیت(ع) عنایت نمی‌کند؟! 

اویس قرنی ـ 5
اویس قرنی، یکی از سپیدرویان تاریخ است که رسول خدا(ص) در گرامیداشت او سخن‌ها گفته است. به نقل مشهور و صحیح مرقد پاک اویس، در سمت چپ مزار عمار یاسر در شهر رقه سوریه قرار دارد. مزار شریف او گنبد و بارگاه و حرمی کوچک دارد و بر روی سنگی که نیمه بالای قبر را گرفته، به خط کوفی نام اویس نوشته شده است. کسانی که از شهر رقه به شام می‌روند و کنار مزار پاک اویس می‌ایستند، ضمن یاد زندگی بی‌آلایش او و زهد راستینش و خاطره جانبازی او در رکاب مولایش امام علی(ع)، بی‌اختیار اشک از دیده می‌ریزند.
در مرداد ماه ۱۳۹۲ همزمان با شب‌های قدر ۱۴۳۴ ه.ق، داعش با حمله خمپاره‌ای و موشکی به حرم اویس قرنی و عمار یاسر، بخش‌هایی از این بنا را تخریب کرد که اعتراض گسترده ایرانیان، واکنش رهبران مذهبی و همچنین تعطیلی حوزه‌های علمیه شیعه را در پی داشت. بار دیگر در روز چهارشنبه، ۶ فروردین ۱۳۹۳ این گروه تروریستی، مقبره اویس و عمار را منفجر کرد و در این تخریب، گلدسته‌های حرم و بخش‌هایی از بنا تخریب شد. داعش در پی این اقدام اعلام کرد که این عملیات، مقدمه‌ای برای تخریب کامل این حرم خواهد بود.
نظریه غیر مشهور این است که اویس در جنگ دیلم شهید شده و مرقد او در کوه اعلى‌‏تر در ارتفاعات شمالی شهر قزوین و بقعه‌ای به نام سلطان ویس قرار دارد که حمدالله مستوفی آن را به اویس قرنی نسبت داده است. برخی دیگر نیز گفته‌اند آرامگاه اویس قرنی در استان کرمانشاه است. این زیارتگاه در مسیر جاده کرمانشاه ـ روانسر در فاصله ۳۵ کیلومتری شمال غربی کرمانشاه واقع است. این بارگاه به شکل بناهای دوره سلجوقی و بر ارتفاعات کوهی به نام «بیشه کوه» در محدوده روانسر قرار گرفته است. اما مشهور همان است که در ابتدای نوشتار گذشت.
برخی گمان می‌کنند صرف دیدن پیامبران و اولیای الهی مانند امام زمان، ارزش است، ولی حقیقت آن است که تنها دیدن حجت‌ها در رسیدن به کمال حقیقی، آنچنان که باید، کارساز نیست. چه بسیار انسان‌هایی که پیامبر خدا و جانشینان ایشان را زیارت کردند، ولی چون از رهنمودهای ایشان پیروی نکردند، از برکات وجود مبارک‌شان بهره‌ای نبردند. در مقابل، انسان‌هایی نیز بودند که توفیق زیارت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) را نیافتند، ولی به سبب ایمان آگاهانه به حجت‌های الهی و پیروی از آموزه‌های زندگی‌بخش آنان، به جایگاه‌های معنوی بسیار بزرگی دست یافتند؛ لذا باید همچون اویس فهم و عشق و معنویت و اطاعت داشت و صرف دیدن امام و رسول باعث سعادت کسی نخواهد شد.
مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، عارف و شاعر مشهور قرن هفتم، در شعری به این کلام نورانی پیامبر اکرم(ص) که «من نفس الهی را از طرف یمن استشمام می‌کنم»، اشارتی دارد:
که محمد گفته بر دست صبا
از یمن می‌آیدم بوی خدا
بوی رامین می‌رسد از جان ویس
بوی یزدان می‌رسد هم از اویس
از اویس و از قَرَن بوی عَجَب
مر نبی را مست کرد و پرطَرَب
چون اویس از خویش فانی گشته بود
آن زمینی آسمانی گشته بود
آن کسی کز خود به کُلّی درگذشت
این منی و مایی خود درنوشت

  آیت‌الله محمد ناصری/ یک نوع طهارت این است که لباس و بدن انسان پاک باشد که این همان طهارت ظاهر است. نوع دیگر از طهارت این است که اعضا و جوارح انسان باید از گناه پاک باشد؛ این موضوع بسیار مهم و البته بسیار مشکل است، انسان قرار است در نماز با خداوند صحبت کند و مقابل خدا نماز گزارد که این نشان‌دهنده اهمیت طهارت انسان در گناه و مفاسد است.
انسان از خود چیزی ندارد و همه چیزش متعلق به خداوند است. ما غرق نعمت‌هایی هستیم که خداوند به ما عطا کرده است، ما بنده خدا و متعلق به خداوند هستیم و نباید بندگی نفس و شیطان را به جا آوریم؛ چرا که خداوند به همه اعمال ما آگاه است. کسی که گناه کند روی قوانین خداوند پا گذاشته است و باید با توبه و پرهیز از تکرار گناهان، خود را پاک کند.
سومین نوع طهارت پس از طهارت بدن، لباس و ظاهر و طهارت از گناهان این است که انسان فقط برای خداوند عبادت کند و چشم‌داشت دیگری نداشته باشد.
امروز برای ما روز مهلت و عمل است، هم باید به امور خود رسیدگی کنیم و هم اینکه با توجه به مهلتی که به ما داده شده است، به دستورات خداوند عمل کنیم. دل انسان تابع نفس است و ارزش ندارد؛ بلکه این خداوند و دستورات خداوند است که باید مد نظر ما باشد و تنها باید بر اساس دستورات خداوند زندگی و عمل کنیم.
وقتی به مسجد وارد می‌شویم باید بدانیم که کجا می‌رویم، ما در مسجد به مهمانی خدا می‌رویم و این بسیار مهم است. کسی که وارد مسجد می‌شود، ملائکه به او خوشامد می‌گویند و وی نیز دست خالی از مسجد بیرون نخواهد رفت. در روایات اهل بیت(ع) به اذان و اقامه پیش از نماز بسیار سفارش شده است، این خیلی مهم است که دقت کنیم وقتی صدای مؤذن به اذان و اقامه بلند می‌شود، ملائکه برای انسان استغفار می‌گویند و ثواب بسیاری برای او خواهد داشت.


یعقوب توکلی جریان‌شناس و پژوهشگر تاریخ در گفت‌وگو با صبح‌صادق:
* امروز جریانی می‌خواهد انقلاب را تحریف کند و به گونه‌ای دیگر تاریخ انقلاب را وانمود کرده و انتقال دهد، این جریان چه کسانی هستند و چه سودی از این تحریف‌ها می‌برند؟ ما در چهار حوزه دشمن داریم؛ حوزه دشمنان اسلام، دشمنان تشیع، دشمنان ایران و دشمنان انقلاب اسلامی. طیف وسیعی از آنها سطح کشور و خارج از کشور را شامل می‌شود. متأسفانه در داخل کشور ما به اندازه کافی اراده لازم برای بسط اندیشه‌های انقلاب اسلامی و تشریح آن نداریم. یکی از جدی‌ترین ابزارهایی که دشمنان ما به کار گرفته و می‌‎گیرند، ابزار شبهه است که ریشه در طرح سؤالات ناقص دارد و در واقع مبتنی بر باورهای نادرست و احیاناً بدون حافظه تاریخی درست در جامعه است. پیش از اینکه اشکال دشمنان را مطرح کنیم باید به اشکال دوستان‌مان برسیم. ما پس از انقلاب در کشور گرفتار مدیریت فرهنگی تنبل و کم‌دانشی در این حوزه شدیم. مراکز فرهنگی ما به فرصت مدیریتی برای مدیرانی تبدیل‌ شده‎اند‌ که در جای دیگر اقبالی نداشته‌اند. چون به آنها کارخانه، پست مدیریت و مدیرکلی نرسیده مسئولیت‌های فرهنگی را برعهده گرفتند و بعدها علت این کسالت در مدیریت فرهنگی کشور در کم‌دانشی متولیان و مدیران فرهنگی دیده شد و شاخصه‌های آنها ظهور و بروز پیدا کردند. همه مسیرها را رفتند و آن حداقلی که در ذهن آنها بوده در واقع معیار مباحث فرهنگی کشور شد؛ لذا ما شاهدیم که متأسفانه در همه سطوح به قدر کافی این تلاش صورت نگرفت و این روشنگری به جریان نیفتاد، حتی در برخی از موضوعات به شکل جدی شاهد توجه فصلی بودیم. بعدها متوجه شدیم اگر مدیری در مقطعی مورد مطالبه و سؤال قرار گرفت، برای اینکه ثابت کند درباره آن موضوع اقدامی انجام داده است یک مانور و تمرکززدایی بر روی آن مسئله مورد نظر انجام داد. به خاطر دارم یکی از مدیران فرهنگی سابق هر بار که سال به تاریخ پانزدهم خرداد ماه می‌رسید، یک بودجه‌ای به روشنگری درباره 15 خرداد اختصاص می‌داد و بعد یکی دو نفر می‌آمدند گزارشی می‌نوشتند و ماجرا تمام می‌شد تا 15 خردادی دیگر. به تازگی جمعی از آقایان آمده‌اند گفته‌اند ما قصد داریم درباره شبهات کار کنیم؛ از این رو در قدم اول باید شبهات طیف‌های مختلف را گردآوری کرده و بشناسیم. وقتی به یک سری از سؤالات این گروه جواب دادیم پرونده را بستند و رفتند. حرفم اینجاست که ما در جبهه داخل باید صفوف‌مان را فشرده کنیم. کسانی که توانایی فکری لازم را برای این کار ندارند، الآن بر بخش‌های فکری کشور حاکم شده‌اند، البته منوط به این دولت و دولت‌های گذشته و جبهه اعتدالیون و اصولگرایان و... نمی‌شود. لذا ما به اندازه توپخانه دشمن در این طرف آتش تهیه نمی‌ریزیم و چون از این طرف توپخانه دشمن بسیار فعال است و دوستان‌مان سرشان را گذاشته و آرام خوابیده‌اند و منتظرند که دیگران کاری انجام بدهند، به همین دلیل تحول جدی اتفاق نمی‌افتد. *دهه 60 مقطع تعیین‌کننده‌ای در نظام جمهوری اسلامی ایران بود که به فرموده رهبر معظم انقلاب مغفول مانده است، برای جلوگیری از این غفلت‌ها چه باید کرد و اینکه ابعاد آن و فهم آن برای نسل امروز چه اهمیتی دارد و چه دستاوردهایی برای امروز ما باید داشته باشد؟ من معتقدم برای فهم دهه 60 ابتدا باید عده زیادی از این مدیران فرهنگی را برکنار کرد. چون این آقایان تنها به صندلی‌‌های‌شان فکر می‌کنند، نه به فهم جامعه. بارها با بسیاری از اینها مکاتبه کرده‌ و طرح نوشته‌ایم؛ گفتیم تاریخ بعد از انقلاب را کار کنید. دشمنان ما دارند کار می‌کنند بیایید و بنویسید. هرچه خواهش ‌کردیم فقط نگاه‌مان کردند و خندیدند. با این مدیریت فرهنگی و با این آقایان هیچ‌ کاری به سرانجام نمی‌رسد، چون اصلاً به ذهن این آقایان نمی‌رسد که چه رویه‌ای باید داشته باشند، فقط به این می‌اندیشند که کاری کنند صندلی‌های‌شان محفوظ بماند. بنابراین در این جریان جز فکر جوان انقلابی که از هیچ‌گونه تلاشی دریغ نمی‌کنند و احیاناً در بخش‌هایی تلنگری به مباحث دهه 60 می‌زنند و اتفاقی را سامان می‌دهند که گاهی هم مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند و تندرو خطاب می‌شوند! شما بفرمایید با این آقایانی که هیچ یک نمی‌توانند برای مسائل دهه 60 فکر کنند و نظر بدهند. حتی به شدت مواظب هستند کسی سؤالی در این باره از آنها نپرسد. شما ببینید چهار یا پنج هزار استاد رشته درس انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها داریم که به صورت مستمر با واقعیت‌ها و سؤالات جامعه مواجه هستند. اصلاً چه کسی ظرف این سال‌ها و این طیف گسترده از عزیزانی که با این همه شبهات و سؤالات مواجه هستند را دیده و به خاطر می‌آورد. اصلاً مورد توجه قرار داده‌اند که چه کسی در جامعه در سطوح مختلف به طور جدی در حال دفاع از انقلاب اسلامی است. چه کسی به شبهات جواب می‌دهد و چه کسی وسط این میدان ایستاده است. در این میان شاهد هستیم که پشت سر هم منافقین، ملی‌گراها، مخالفان اسلام و نسل چهارم تاریخ‌نگاران مخالف انقلاب اسلامی همه تلاش می‌کنند. اما در مقابل ببینید هیچ‌گاه به فکر تربیت نیرو، استاد و نیروی کارآمد در این عرصه نبوده‌اند، عده‌ای اتفاقی و به اقتضای شرایط به میدان آمده‌اند و فعالیت می‌کنند. *تحریف و وارونه‌‎انگاری در برخی وقایع تاریخ انقلاب، مانند منافقین سبب شد تا به فرموده امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) جای شهید و جلاد عوض شود. به نظر شما چه کسانی و با چه انگیزه‌هایی به دنبال این تحریف‌ها هستند و این ادبیات چگونه تولید شد؟ بسیاری از جریان‌هایی که تا به حال وارد عرصه تاریخ‌نگاری نشده بودند، الآن سعی کرده‌اند وارد عرصه شوند. از جمله اینها سازمان منافقین و طیف‌های دیگر هستند که به فضای تاریخ‌نگاری و طیف‌های دیگری که مخالف انقلاب اسلامی هستند، آمدند و گفتمان طلبکارگونه به خود گرفتند؛ یعنی به جای اینکه به دلیل جنایات و خیانت‌هایی که در طول این دهه‌های مختلف علیه ملت ایران مرتکب شدند، از مردم عذرخواهی کنند، وارد عرصه طلبکاری شدند. متأسفانه، بعضی از برنامه‌های تلویزیونی هم به این طلبکاری‌ها دامن زدند و به صورت جلسات بحث آزاد فعالیت کردند. این‌ جریان‌های شناخته شده و شناخته نشده در قالب‌های مختلف روحیه طلبکاری را شروع کردند. به اینجا رسید که با وجود اینکه بارها مسئله را طرح کردیم و به آقایان هم تذکر دادیم، هیچ ثمری نداشت؛ چون اصلاً گوش مدیریت فرهنگی در کشور ما اساساً شنوا نیست. بنابراین، جای جلاد و شهید عوض می‌شود. البته مردم و جامعه ما این مسئله را به خوبی درک می‌کنند؛ اما وظیفه بر زمین مانده‌ای که الآن تحقق پیدا نکرده فقط این نیست که جای جلاد و شهید عوض شده! شما می‌بینید که پلشت‌ترین چهره‌های تاریخی کشور ما هر روز با برنامه‌ای در حال بزک کردن خودشان هستند و می‌خواهند از آنها به مثابه چهره‌های انسان‌دوست و علاقه‌مند به مباحث فرهنگی یاد شود. متأسفانه، آقایان این موضوع را اصلاً نمی‌دانند؛ برای نمونه ما بعضی از سریال‌هایی را که مؤسسات ضد انقلابی و خارجی ساخته‌اند، دیده‌ایم و درباره آن نقد نوشته و بحث‌ها کرده‌ایم. کدام یک از این مسئولان فرهنگی کشور ما می‌دانند چنین اتفاقی افتاده و برای آن فکری کردند و جایی حرفی زدند یا اصلاً کمک کردند که این مباحث به روشنی منعکس شوند؟ * چرا آقای منتظری مخالف اعدام‌های تابستان 67 بود و از منافقین حمایت می‌کرد؟ درباره این موضوع بارها به تفسیر صحبت کرده‌ام. روند نزدیکی جریان‌های مخالف انقلاب اسلامی و تغییر ادبیات ذهنی و ادبیات کلامی ایشان سبب شد که امام(ره) دست به آن جراحی بزرگ بزنند و در واقع ایشان را کنار بگذارند و تلقی‌های ایشان از مسائل سیاسی انقلاب را نپذیرند. *به نظر شما اگر آن حقایق و حوادث منافقین در دهه 60 واکاوی می‌شد، آیا می‌توانست عوامل بازدارنده برای حوادث تروریستی تهران بشود؟ طی این سال‌ها دشمنان ما در عرصه‌های مختلف نیرو تربیت کرده‌اند؛ به گونه‌ای که فردی می‌آید و با تجهیزات مخصوص خودش را در ایران، سوریه، لندن، بیروت و عراق منفجر می‌کند. جریان فکری معطوف به ادبیات سلفی‌گرایانه ذهن جهان اسلام را به ادبیات تکفیری جهادی معطوف کرده است. در سال‌ 78 طی یک سخنرانی اعلام کردم خطر ظهور جریان تکفیری و خطر وهابیت به مراتب بیشتر از خطر صهیونیست‌هاست؛ چون اینها می‌توانند این جریان را جلو بیندازند و جریان صهیونیست نیروی فداکار ندارد؛ ولی جریان وهابیت در حال تربیت مداوم نیروی فداکار است. این نیروی فداکار ظرف چند سال آینده برای ما بسیار خطرناک خواهد بود. در آن زمان من این را گفتم و حتی بسیاری از دوستان ما ناراحت شدند که چرا شما گفتید خطر تکفیری از صهیونیست سخت‌تر است. در واقع، رژیم صهیونیستی با شکست در جنگ 33 روزه، زنگ دوران افول خودش را به صدا درآورد؛ چرا که قدرت ورود به یک جنگ سخت را نداشت، اما ما هر چه جلوتر می‌آییم، اعتقادمان راسخ‌تر می‌شود که جریان تکفیری در حال رشد است و می‌تواند از درون موضوعات و جریان‌های مختلف برای خودش یارگیری کند و این اتفاق افتاد؛ یعنی اگر هر چه دامنه این روشنگری‌ها را بیشتر کنیم، جامعه ما در برابر این خطر مصون‌تر می‌شود. *چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی برای اقدامی که در حمله تروریستی به تهران شاهد بودیم و یا در گذشته اتفاق افتاده است، وجود دارد؟ ابعاد عملیات تروریستی که اتفاق افتاد هنوز روشن نشده است، اما داعش مسئولیت آن را به عهده گرفته است. آنچه در حرم امام(ره) واقع شد، اصلاً ارزش نظامی ندارد؛ چراکه کشور ما به دلیل اینکه از سطح بالای امنیتی برخوردار است، هیچ‌کس در سطح کشور رصد نمی‌شود؛ حالا یک نفر پنج کیلو بمب به خودش ببندد و خودش را در جایی منفجر بکند، هیچ ارزش نظامی ندارد. در گذشته هم منافقین تلاش کردند در حرم امام(ره) به کاری شبیه به این تهاجم دست بزنند؛ مسئله‌ای که به نظر من اهمیت دارد، این فضای رسانه‌ای و تبلیغات مسموم است که ذهن افراد را تا این حد آلوده می‌کند که برای ضربه زدن به مردم و بی‌گناهان دست به عملیات انتحاری بزنند. اتفاقاً تلاش همراه با ضلالت، گمراهی، شقاوت و بدبختی است که مردم عادی یا بی‌گناه را به وسیله انتحار به قتل برسانند؛ این کار خیلی سخت و پیچیده‌ای نیست، آن هم در فضای جامعه آزادی مانند ایران که شما اگر بخواهید از چابهار تا چالدران بروید، کسی از شما نمی‌پرسد چه چیزی با خودتان حمل می‌کنید. خیلی‌ها شاید هنوز قدر این امنیت و آسایشی را که در کشور جریان دارد، ندانند و واقعاً این مسئله بسیار مهم است. احیاناً اگر دیوانه‌ای بخواهد به عملیات انتحاری دست بزند، ممکن است به آسانی انجام دهد و حساسیتی در کشور ما نسبت به این وضعیت وجود نداشته و ندارد.
* امروز جریانی می‌خواهد انقلاب را تحریف کند و به گونه‌ای دیگر تاریخ انقلاب را وانمود کرده و انتقال دهد، این جریان چه کسانی هستند و چه سودی از این تحریف‌ها می‌برند؟
ما در چهار حوزه دشمن داریم؛ حوزه دشمنان اسلام، دشمنان تشیع، دشمنان ایران و دشمنان انقلاب اسلامی. طیف وسیعی از آنها سطح کشور و خارج از کشور را شامل می‌شود. متأسفانه در داخل کشور ما به اندازه کافی اراده لازم برای بسط اندیشه‌های انقلاب اسلامی و تشریح آن نداریم. یکی از جدی‌ترین ابزارهایی که دشمنان ما به کار گرفته و می‌‎گیرند، ابزار شبهه است که ریشه در طرح سؤالات ناقص دارد و در واقع مبتنی بر باورهای نادرست و احیاناً بدون حافظه تاریخی درست در جامعه است.  پیش از اینکه اشکال دشمنان را مطرح کنیم باید به اشکال دوستان‌مان برسیم. ما پس از انقلاب در کشور گرفتار مدیریت فرهنگی تنبل و کم‌دانشی در این حوزه شدیم. مراکز فرهنگی ما به فرصت مدیریتی برای مدیرانی تبدیل‌ شده‎اند‌ که در جای دیگر اقبالی نداشته‌اند. چون به آنها کارخانه، پست مدیریت و مدیرکلی نرسیده مسئولیت‌های فرهنگی را برعهده گرفتند و بعدها علت این کسالت در مدیریت فرهنگی کشور در کم‌دانشی متولیان و مدیران فرهنگی دیده شد و شاخصه‌های آنها ظهور و بروز پیدا کردند. همه مسیرها را رفتند و آن حداقلی که در ذهن آنها بوده در واقع معیار مباحث فرهنگی کشور شد؛ لذا ما شاهدیم که متأسفانه در همه سطوح به قدر کافی این تلاش صورت نگرفت و این روشنگری به جریان نیفتاد، حتی در برخی از موضوعات به شکل جدی شاهد توجه فصلی بودیم. بعدها متوجه شدیم اگر مدیری در مقطعی مورد مطالبه و سؤال قرار گرفت، برای اینکه ثابت کند درباره آن موضوع اقدامی انجام داده است یک مانور و تمرکززدایی بر روی آن مسئله مورد نظر انجام داد. به خاطر دارم یکی از مدیران فرهنگی سابق هر بار که سال به تاریخ پانزدهم خرداد ماه می‌رسید، یک بودجه‌ای به روشنگری درباره 15 خرداد اختصاص می‌داد و بعد یکی دو نفر می‌آمدند گزارشی می‌نوشتند و ماجرا تمام می‌شد تا 15 خردادی دیگر. به تازگی جمعی از آقایان آمده‌اند گفته‌اند ما قصد داریم درباره شبهات کار کنیم؛ از این رو در قدم اول باید شبهات طیف‌های مختلف را گردآوری کرده و بشناسیم. وقتی به یک سری از سؤالات این گروه جواب دادیم پرونده را بستند و رفتند. حرفم اینجاست که ما در جبهه داخل باید صفوف‌مان را فشرده کنیم. کسانی که توانایی فکری لازم را برای این کار ندارند، الآن بر بخش‌های فکری کشور حاکم شده‌اند، البته منوط به این دولت و دولت‌های گذشته و جبهه اعتدالیون و اصولگرایان و... نمی‌شود. لذا ما به اندازه توپخانه دشمن در این طرف آتش تهیه نمی‌ریزیم و چون از این طرف توپخانه دشمن بسیار فعال است و دوستان‌مان سرشان را گذاشته و آرام خوابیده‌اند و منتظرند که دیگران کاری انجام بدهند، به همین دلیل تحول جدی اتفاق نمی‌افتد.
*دهه 60 مقطع تعیین‌کننده‌ای در نظام جمهوری اسلامی ایران بود که به فرموده رهبر معظم انقلاب مغفول مانده است، برای جلوگیری از این غفلت‌ها چه باید کرد و اینکه ابعاد آن و فهم آن برای نسل امروز چه اهمیتی دارد و چه دستاوردهایی برای امروز ما باید داشته باشد؟
من معتقدم برای فهم دهه 60 ابتدا باید عده زیادی از این مدیران فرهنگی را برکنار کرد. چون این آقایان تنها به صندلی‌‌های‌شان فکر می‌کنند، نه به فهم جامعه. بارها با بسیاری از اینها مکاتبه کرده‌ و طرح نوشته‌ایم؛ گفتیم تاریخ بعد از انقلاب را کار کنید. دشمنان ما دارند کار می‌کنند بیایید و بنویسید. هرچه خواهش ‌کردیم فقط نگاه‌مان کردند و خندیدند. با این مدیریت فرهنگی و با این آقایان هیچ‌ کاری به سرانجام نمی‌رسد، چون اصلاً به ذهن این آقایان نمی‌رسد که چه رویه‌ای باید داشته باشند، فقط به این می‌اندیشند که کاری کنند صندلی‌های‌شان محفوظ بماند. بنابراین در این جریان جز فکر جوان انقلابی که از هیچ‌گونه تلاشی دریغ نمی‌کنند و احیاناً در بخش‌هایی تلنگری به مباحث دهه 60 می‌زنند و اتفاقی را سامان می‌دهند که گاهی هم مورد بی‌مهری قرار می‌گیرند و تندرو خطاب می‌شوند! شما بفرمایید با این آقایانی که هیچ یک نمی‌توانند برای مسائل دهه 60 فکر کنند و نظر بدهند. حتی به شدت مواظب هستند کسی سؤالی در این باره از آنها نپرسد. شما ببینید چهار یا پنج هزار استاد رشته درس انقلاب اسلامی در دانشگاه‌ها داریم که به صورت مستمر با واقعیت‌ها و سؤالات جامعه مواجه هستند. اصلاً چه کسی ظرف این سال‌ها و این طیف گسترده از عزیزانی که با این همه شبهات و سؤالات مواجه هستند را دیده و به خاطر می‌آورد. اصلاً مورد توجه قرار داده‌اند که چه کسی در جامعه در سطوح مختلف به طور جدی در حال دفاع از انقلاب اسلامی است. چه کسی به شبهات جواب می‌دهد و چه کسی وسط این میدان ایستاده است. در این میان شاهد  هستیم که پشت سر هم منافقین، ملی‌گراها، مخالفان اسلام و نسل چهارم تاریخ‌نگاران مخالف انقلاب اسلامی همه تلاش می‌کنند. اما در مقابل ببینید هیچ‌گاه به فکر تربیت نیرو، استاد و نیروی کارآمد در این عرصه نبوده‌اند، عده‌ای اتفاقی و به اقتضای شرایط به میدان آمده‌اند و فعالیت می‌کنند.

*تحریف و وارونه‌‎انگاری در برخی وقایع تاریخ انقلاب، مانند منافقین سبب شد تا به فرموده امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) جای شهید و جلاد عوض شود. به نظر شما چه کسانی و با چه انگیزه‌هایی به دنبال این تحریف‌ها هستند و این ادبیات چگونه تولید شد؟
بسیاری از جریان‌هایی که تا به حال وارد عرصه تاریخ‌نگاری نشده بودند، الآن سعی کرده‌اند وارد عرصه شوند. از جمله اینها سازمان منافقین و طیف‌های دیگر هستند که به فضای تاریخ‌نگاری و طیف‌های دیگری که مخالف انقلاب اسلامی هستند، آمدند و گفتمان طلبکارگونه به خود گرفتند؛ یعنی به جای اینکه به دلیل جنایات و خیانت‌هایی که در طول این دهه‌های مختلف علیه ملت ایران مرتکب شدند، از مردم عذرخواهی کنند، وارد عرصه طلبکاری شدند. متأسفانه، بعضی از برنامه‌های تلویزیونی هم به این طلبکاری‌ها دامن زدند و به صورت جلسات بحث آزاد فعالیت کردند. این‌ جریان‌های شناخته شده و شناخته نشده در قالب‌های مختلف روحیه طلبکاری را شروع کردند. 
به اینجا رسید که با وجود اینکه بارها مسئله را طرح کردیم و به آقایان هم تذکر دادیم، هیچ ثمری نداشت؛ چون اصلاً گوش مدیریت فرهنگی در کشور ما اساساً شنوا نیست. بنابراین، جای جلاد و شهید عوض می‌شود. البته مردم و جامعه ما این مسئله را به خوبی درک می‌کنند؛ اما وظیفه بر زمین مانده‌ای که الآن تحقق پیدا نکرده فقط این نیست که جای جلاد و شهید عوض شده! شما می‌بینید که پلشت‌ترین چهره‌های تاریخی کشور ما هر روز با برنامه‌ای در حال بزک کردن خودشان هستند و می‌خواهند از آنها به مثابه چهره‌های انسان‌دوست و علاقه‌مند به مباحث فرهنگی یاد شود. متأسفانه، آقایان این موضوع را اصلاً نمی‌دانند؛ برای نمونه ما بعضی از سریال‌هایی را که مؤسسات ضد انقلابی و خارجی ساخته‌اند، دیده‌ایم و درباره آن نقد نوشته و بحث‌ها کرده‌ایم. کدام یک از این مسئولان فرهنگی کشور ما می‌دانند چنین اتفاقی افتاده و برای آن فکری کردند و جایی حرفی زدند یا اصلاً کمک کردند که این مباحث به روشنی منعکس شوند؟

* چرا آقای منتظری مخالف اعدام‌های تابستان 67 بود و از منافقین حمایت می‌کرد؟
درباره این موضوع بارها به تفسیر صحبت کرده‌ام. روند نزدیکی جریان‌های مخالف انقلاب اسلامی و تغییر ادبیات ذهنی و ادبیات کلامی ایشان سبب شد که امام(ره) دست به آن جراحی بزرگ بزنند و در واقع ایشان را کنار بگذارند و تلقی‌های ایشان از مسائل سیاسی انقلاب را نپذیرند. 

*به نظر شما اگر آن حقایق و حوادث منافقین در دهه 60 واکاوی می‌شد، آیا می‌توانست عوامل بازدارنده برای حوادث تروریستی تهران بشود؟
طی این سال‌ها دشمنان ما در عرصه‌های مختلف نیرو تربیت کرده‌اند؛ به گونه‌ای که فردی می‌آید و با تجهیزات مخصوص خودش را در ایران، سوریه، لندن، بیروت و عراق منفجر می‌کند. جریان فکری معطوف به ادبیات سلفی‌گرایانه ذهن جهان اسلام را به ادبیات تکفیری جهادی معطوف کرده است. در سال‌ 78 طی یک سخنرانی اعلام کردم خطر ظهور جریان تکفیری و خطر وهابیت به مراتب بیشتر از خطر صهیونیست‌هاست؛ چون اینها می‌توانند این جریان را جلو بیندازند و جریان صهیونیست نیروی فداکار ندارد؛ ولی جریان وهابیت در حال تربیت مداوم نیروی فداکار است. این نیروی فداکار ظرف چند سال آینده برای ما بسیار خطرناک خواهد بود. در آن زمان من این را گفتم و حتی بسیاری از دوستان ما ناراحت شدند که چرا شما گفتید خطر تکفیری از صهیونیست سخت‌تر است. در واقع، رژیم صهیونیستی با شکست در جنگ 33 روزه، زنگ دوران افول خودش را به صدا درآورد؛ چرا که قدرت ورود به یک جنگ سخت را نداشت، اما ما هر چه جلوتر می‌آییم، اعتقادمان راسخ‌تر می‌شود که جریان تکفیری در حال رشد است و می‌تواند از درون موضوعات و جریان‌های مختلف برای خودش یارگیری کند و این اتفاق افتاد؛ یعنی اگر هر چه دامنه این روشنگری‌ها را بیشتر کنیم، جامعه ما در برابر این خطر مصون‌تر می‌شود.

*چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی برای اقدامی که در حمله تروریستی به تهران شاهد بودیم و یا در گذشته اتفاق افتاده است، وجود دارد؟
ابعاد عملیات تروریستی که اتفاق افتاد هنوز روشن نشده است، اما داعش مسئولیت آن را به عهده گرفته است. آنچه در حرم امام(ره) واقع شد، اصلاً ارزش نظامی ندارد؛ چراکه کشور ما به دلیل اینکه از سطح بالای امنیتی برخوردار است، هیچ‌کس در سطح کشور رصد نمی‌شود؛ حالا یک نفر پنج کیلو بمب به خودش ببندد و خودش را در جایی منفجر بکند، هیچ ارزش نظامی ندارد. در گذشته هم منافقین تلاش کردند در حرم امام(ره) به کاری شبیه به این تهاجم دست بزنند؛ مسئله‌ای که به نظر من اهمیت دارد، این فضای رسانه‌ای و تبلیغات مسموم است که ذهن افراد را تا این حد آلوده می‌کند که برای ضربه زدن به مردم و بی‌گناهان دست به عملیات انتحاری بزنند. اتفاقاً تلاش همراه با ضلالت، گمراهی، شقاوت و بدبختی است که مردم عادی یا بی‌گناه را به وسیله انتحار به قتل برسانند؛ این کار خیلی سخت و پیچیده‌ای نیست، آن هم در فضای جامعه آزادی مانند ایران که شما اگر بخواهید از چابهار تا چالدران بروید، کسی از شما نمی‌پرسد چه چیزی با خودتان حمل می‌کنید. خیلی‌ها شاید هنوز قدر این امنیت و آسایشی را که در کشور جریان دارد، ندانند و واقعاً این مسئله بسیار مهم است. احیاناً اگر دیوانه‌ای بخواهد به عملیات انتحاری دست بزند، ممکن است به آسانی انجام دهد و حساسیتی در کشور ما نسبت به این وضعیت وجود نداشته و ندارد.