اسلام دینی است که فرد و جامعه را زنده میپروراند. هر جا آثار مرگ و بیجانی، بیجنبشی و بیتحرکی در هر فرد یا در هر جامعه مشاهده گردید، بدانید که اسلام با آن معنای عالی و پرارزش خودش در آنجا نیست اسلام در همان روزهای نخست موفق شد مردان و زنان زندهای تربیت کند که در تاریخ بشریت و در جهان ابدیت زنده جاویدند.
اسلام از جامعهای نیمهمرده، از مردمی نیمهمرده و پراکنده، جامعهای زنده پدید آورد که از همان اوایل پیدایش درباره مسئله حیات و زندگی از آن به خوبی بروز کرد.
در دین حنیف اسلام به پیوندهای اجتماعی به عواملی که افراد را متشکل میکند و به صورت جامعه در میآورد، سخت اهمیت داده شده است.
جامعه پیکری است و افراد اجزا و اندامهای آن. این پیکر مغز دارد، فکر دارد، اراده دارد، علم دارد، عمل دارد، حیات دارد و مرگ دارد. ولی آنچه حقاً باید مورد توجه قرار گیرد این است که جامعه، چون فرد، متولد میشود دوران کودکی جوانی، دوران کمال، سنین کهولت و پیری و بالاخره تحول و مرگ دارد، صحت و بیماری دارد، وقتی بیمار میشود روابط میان اعضایش متزلزل میشود و دیگر خوب کار نمیکند و چون پیوند میان اعضا درست و کامل نیست، حیاتش ضعیف میشود. در این موقع باید جامعه را درمان کرد، معالجه کرد، باید به داد او رسید، والّا میمیرد.
اسلام به فعل و انفعالی که در امور اجتماعی هست، عنایت فراوان کرده و برای استوار ساختن پیوندهای اجتماعی و مصون نگهداشتن جامعه از گزند عوامل فساد تدابیر عالی اندیشیده است. عنایت فراوان اسلام به تحکیم پیوندهای اجتماعی به دو صورت به چشم میخورد؛ یکی به صورت ایجاد یا تقویت عواملی که بر تشکل جامعه میافزاید و نظام اجتماعی را عالیتر و روابط اجتماعی را محکمتر میکند. یکی هم به صورت جلوگیری از اموری که پیوندهای اجتماعی را سست میکند و جامعه را بیمار میکند و به تشکل و نظام جامعه لطمه میزند.
اسلام مسلمانها را به معاشرت و دید و بازدید و آمد و شد با هم دعوت کرد. گوشهگیری و کنارهگیری از برادران مسلمان را ناپسند شمرد و اعلام کرد مسلمان باید به دیدار برادران مسلمانش رود و از حال و کار آنها با خبر باشد.
اسلام مسلمانان را وادار کرده که از کارهای عمومی جامعه مسلمین غافل نمانند، به فکر امور مسلمین باشند. اسلام نه تنها پرداختن به مسائل و مصالح اجتماعی و عمومی را بر مسلمانان لازم شمرده، بلکه پرداختن به احتیاجات عمومی برادران مسلمان را عبادتی بس بزرگ و پرثواب دانسته است.
امروز وضع مسلمانان تقریباً نقطه مقابل این تعالیم مقدس است. کمتر کسی است که اصولاً منافع و مصالح اجتماعی را بشناسد. چه بسیارند کسانی که اگر از آنها بپرسید آقا! آدمیزاد خوب است وقتش را صرف چه بکند؟ در جواب شما همه چیز را میشناسند اغلب جز مصالح اجتماعی را.
ما میمانیم و عده بسیار معدودی که به مصالح اجتماعی توجه دارند، اهمیت میدهند. اینها هم گاهی آنقدر دایره بینش و فکرشان محدود است که از مصالح شهری یا مصالح مملکتی آن طرفتر نمیروند و چه بسا مصالح مملکتی را بر مصالح عمومی و کلی امت اسلام مقدم بدارند. اما آنها که به فکر مصالح عمومی امت اسلام باشند و در راه آن کوشش کنند بسیار کم و تقریباً انگشتشمارند، این همان وضعی است که اسلام ما را از آن و از عواقب وخیم آن سخت برحذر داشته. مسلمانان با این رویه نه تنها انجام یک فریضه بزرگ الهی را به دست نسیان یا عصیان سپردهاند؛ بلکه با حساب روشن به دست خود نظام اجتماعی خود را مختل ساخته و مشکلات صعبالعلاج در راه زندگی خود ایجاد کردهاند، همه باید بدانند که اگر افراد یک جامعه از نیرو، از وقت، از سرمایه و مال و از امکانات خودشان سهمی برای کارهای اجتماعی درنظر نگیرند و در این راه به مصرف نرسانند، کوشش و تلاش فردی آنان در راههای دیگر هم آنچنان که باید و شاید به ثمر نخواهد رسید.
در جامعهای که افراد مسئولیت اجتماعی را حس نکنند؛ «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته» نباشند، اصولاً آینه روشن و قابل اعتماد برای کسی نیست. هر آن احتمال میرود که طوفانی سهمگین در گیرد و همه چیزهایی را که افراد به عنوان تأمین آتیه برای خود و فرزندانشان ذخیره کردهاند، نابود کند و آتش آن خشک و تر را بسوزاند. «و اتقوا فتنه لاتصیبن الذین ظلموا منکم خاصه و اعلموا انالله شدید العقاب» (انفال/ 25)
خود را از آن فتنه دور نگهدارید که فقط به ستمکاران شما نخواهد رسید و همه را دربرخواهد گرفت و بدانید که خدا بر کسانی که از جهاد در راهش سر باز زنند سخت میگیرد و آنان را به کیفر اعمال خود میرساند، در محیطی که به مسئولیتهای اجتماعی اهمیت داده نشود، وظایف افراد در حفظ مصالح جامعه انجام نگیرد، عرصه بر مردم اصلاحطلب هم تنگ میشود و تلاش و کوشش آنان برای انجام اصلاحات کمتر به ثمر میرسد. این همان خطری است که مکرر در روایات امر به معروف و نهی از منکر به صورت تهدید مسلمانان اعلام شده؛ «لتامرون بالمعروف و لتنهون عن المنکر و لیستعملن علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلایستجاب» وگرنه حکومت به دست مردم نادرست و شرور خواهد افتاد. افراد ناصالح کارگردان امور اجتماعی خواهند شد و دیگر دعوت افراد صالح و اصلاحطلب شما به جایی نخواهد رسید و نه دعایشان در درگاه خالق مستجاب است و نه فریاد آنها به گوش و دل خلق مینشیند، به هر راه روند با موانع بیشمار روبهرو شوند و بینتیجه بازگردند.
مردی نزد پیغمبر خدا(ص) آمد و خواست تا به او سفارشی کند، از جمله سفارشهای پیغمبر(ص) به او این بود که «الق اخاک بوجه منبسط»؛ با برادر مسلمانت با روی گشاده روبهرو شو.
دروغگویی، پیوندهای اجتماعی را از ریشه میزند و اعتماد مردم را از یکدیگر سلب میکند، همین آفت بزرگ است که امروز در جامعه مسلمان ما راه یافته و پایههای جامعه ما را متزلزل کرده (است).
مسلمانان نباید نسبت به دیگران بدگمان باشند. گمان انسان آزاد نیست. پندار و گفتار و کردار هر سه محدود است آدمی حق ندارد هرچه به خاطرش رسید دنبال کند و تقویت کند.
اسلام میگوید؛ «ضع امر اخیک علی احسنه»؛ کار برادر مسلمانت را به بهترین وجه ممکن تفسیر کن، حمل بر صحت کن.
مسلمان نباید غیبت کند. پشت سر برادر مسلمانش حرفی نزند که او را برنجاند. مسلمان نباید به افتخارات نسبی و خانوادگی یا شخصی خود ببالد و آنها را به رخ دیگران بکشد.
اینها نمونههایی از عنایت کامل اسلام به اتحاد و اتفاق و پیوند تزلزلناپذیر مسلمانان با یکدیگر است.
پیغمبر(ص) فرمود مسلمانان نسبت به یکدیگر چون اجزای یک ساختمانند که هر جزئی پشتوانه جزء دیگر و مایه استحکام و استواری او است، اگر یک دانه از آجرهای زیر پایه این ساختمان را بیرون بکشند، پا به سر میغلتد و عمارت خراب میشود. مسلمانان باید به هم پیوسته باشند تا هم در تأمین نیازمندیهای داخلی خود توانا باشند و مثل ملل اسلامی امروز برای کمترین احتیاجات خود دست نیاز به سوی دیگران دراز نکنند، در مقابل حملات دشمنان نیرو داشته باشند.
اسلام خواسته است مسلمانان با اجتناب از عوامل فساد و پراکندگی و نفاق جامعهای متشکل و نیرومند به وجود آورند. در قوانین مختلف اسلام کوشش شده روزنههای اختلاف و دوئیت از اول بسته شود و این یکی از اصول عالی و پر ارزشی است که باید در بررسی حقوق و اخلاق اسلامی کاملاً مورد توجه قرار گیرد، اسلام میخواهد مسلمانها هم در میدان جنگ متشکل باشند؛ «انالله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیان مرصوص» (صف/ 4) هم در حال نماز و پرستش خدا «و ارکعوا مع الراکعین» (بقره/ 43) و هم در میدان زندگی و نبرد حیات و فعالیتهای اجتماعی.
یکی اینکه از عوامل مؤثر پیدایش شکاف و جدایی میان مسلمانها اختلاف فاحش طبقاتی است. دیگر اینکه اختلاف رأی و سلیقه از موانع سیاسی همکاریهای اجتماعی است. فرض کنیم همه مردم در یک محیط اصلاحطلب دارای فکر روشن و حسن نیت کافی باشند، ولی آیا ممکن است همه آنها یک جور فکر کنند، یک رأی و یک سلیقه داشته باشند؟ مسلّم نه. اگر صد نفر مسلمان دارای حسن نیت و اراده نیرومند و علاقه به اصلاحات دور هم جمع شوند تا کاری به کمک هم انجام دهند، چه بسا روزها و هفتهها و ماهها بگذرد بنشینند و برخیزند بگویند و بشنوند و عاقبت نتوانند بر انجام یک کار اصلاحی اتفاقنظر پیدا کنند. در هر مطلبی و هر طرحی یک یا چند رأی مخالف وجود دارد. این طبیعی است و نمیتوان بر آن خرده گرفت.
امتهای زنده دنیا، به این مشکلات برخورده و برای حل آنها فکری کردهاند، راههایی اندیشیده و رفتهاند و تا حدود زیادی نیز موفق شدهاند عامل اساسی پیشرفت و تفوق آنها نیز بیشتر حل همین معضلات اجتماعی است و اگر جامعه مسلمان ما هم بخواهد پیش برود باید آنها را بر طبق موازین ارزنده اسلام حل کند، نه اینکه پیر و جوان به هوسبازی و عیاشی رو آورند، پردههای عفت و تقوا را بدرند، سنن عالی انسانیت را که به نام دین و اخلاق پذیرفته بودند، یکجا ترک گویند.
بحمدالله این روزها احساس میشود مسلمانان روشنضمیر و با ایمان و علاقهمند به اصلاحات اجتماعی دیگر انگشتشمار نیستند... آیا میشود در مسلمانی خود از نماز، که فریضه بزرگ الهی است، از روزه، که فریضه بزرگ الهی و وسیله تقوا و تصفیه و تهذیب نفس است، از عبادتهای دیگر که در پیشگاه خدا بجا میآورید البته باید بجا آورید، قدمی جلوتر بگذارید و به این مسائل اخلاقی و اجتماعی هم عنایت کنید؟ آیا میشود ما که خود را در یک راه مییابیم بکوشیم کمتر حرف بزنیم و بیشتر عمل کنیم؟ کوشش کنیم همدیگر را بهتر و بیشتر بشناسیم. روابط ما، دید و بازدیدهای ما، معاشرتهای ما بیشتر و از تشریفات و تصنعات پاکتر و منزهتر باشد؟ در معاملاتمان، در روابط تجارتی و روابط دیگر اجتماعیمان به سنن اسلام عمل کنیم و علاقه خود را با عمل نشان دهیم. مبادا فکر کنید چون همه عمل نمیکنند، چه سود که ما عمل کنیم؟
حضرت علی(ع) در آن هنگام که ضربت خورده و در بستر افتاده بود و در آن لحظات آخر حیات به فرزندانش به خانواده و نزدیکانش سفارش میکند که اگر دیگران از تعالیم اسلام رو گرداندند، آنها رو نگردانند و عمل کنند، به آنها میفرماید در طوفانهای اجتماعی نگهدار یکدیگر باشید، به یکدیگر بپیوندید و در راه هم از بذل جان و مال مضایقه مکنید. در همین جامعه منحط ما اگر دستهای همت کنند عمل نمونه عالی اسلام باشند بدون شک میتوانند با همکاری یکدیگر دل اجتماع را بشکافند و پیش بروند.
از خدای متعال خواستارم، به همه ما توفیق عنایت کند بیشتر از پیش مرد عمل باشیم. بهتر از گذشته اسلام را بشناسیم و به اسلام شناخته عمل کنیم. بعد هم همدیگر را بهتر بشناسیم و با هم همکاری کنیم و از پرداختن به کارهای اجتماعی رو نگردانیم.