اهل نفاق در پایان کار در عرصه محشر بعد از آنکه از پاسخ مؤمنین مأیوس میشوند از خزنه جهنم (مأمورین موکل بر جهنم) هم مسئلت میکنند، «و قال الذین فی النار لخزنة الجهنم ادعوا ربّکم یخفف عنا یوماً من العذاب» به آن مأمورین میگویند؛ از خدا بخواهید یک مرحله یا یک روز عذاب را از ما بردارد!
گاهی هم آنهایی که در دنیا افراد را گمراه کرده بودند و در نفاق و گمراهی پیشکسوت بودند، از آنها هم استمداد میکنند! «فقال الضّعفا للذین استکبروا» ضعفای اهل جهنم برای مستکبرین اهل جهنم میگویند: «انا کنا لکم تبعا» ما از شما متابعت کردیم و پیرو شما بودیم! «فهل انتم مغنون عنّا من عذاب الله» شما نمیتوانید ما را از این عذاب و وضعیت دردناک بیرون بیاورید؟ پاسخ در همه جا منفی است.
منافق کیست؟
نفاق مرد و زن نمیشناسد. بلانسبت هم مرد و هم زن منافق میشوند. الآن که گفته میشود منافق؛ ممکن است که ذهن فقط یک جریان نفاق سیاسی را تصور کند که اینها واقعاً هم منافق هستند؛ اما منحصر به اینها نیست! نفاق یعنی چه؟ پیامبر عظیمالشأن محمد مصطفی(ص) درباره نشانههای نفاق میفرمایند: «نشانههای منافق و نفاق سه چیز است: دروغ گفتن، خلف وعده کردن و خیانت در امانت کردن.» در جای دیگر هم فرمود: «من کان له وجهان فی الدنیا کان له یوم القیامه لسانان من نار» در دوره آخرالزمان معروف منکر و منکر معروف میشود. یعنی به جای اینکه خوبی را تشویق کنیم، گاهی ممکن است اخلاق بد را تشویق کنیم. صراحت لهجه ویژگی مؤمن است؛ اما اگر کسی در مقابل از شما تعریف کند؛ ولی در پشت سر تکذیب کند، این نشانه نفاق است که میشود صاحب دو زبان و دو چهره! هر که دو چهره داشته باشد، در روز قیامت دو زبان آتشین خواهد داشت!
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «اظهرالناس نفاقاً من امر بالطاعة و لمیفعل بها» روشنترین نشانه نفاق این است که کسی دیگران را به طاعت و بندگی امر کند؛ ولی خودش انجام ندهد! یا اینکه مسئولی از دیگران رعایت قانون را انتظار داشته باشد؛ اما خودش تا جایی که بتواند خلاف قانون عمل کند! این عین نفاق میشود.
منافقین و منافقات، مؤمنین را صدا میزنند: «الم نکن معکم» مگر ما با هم نبودیم؟ «قالوا بلی ولکنکم فتنتم انفسکم» مؤمنین میگویند: بله ولی شما خود را گرفتار فتنه کردید! کلمه فتنه معانی مختلفی دارد که مرحوم طبرسی، صاحب تفسیر مجمعالبیان میفرماید: «استعملوها بالکفر و النفاق» شما ذهنتان را به کفر و نفاق آلوده ساختید و خود را فریب دادید! وقتی حق و باطل در هم آمیخته شود، فتنه پدیدار میشود. «و تربّصتم» انتظار میکشیدید که این اوضاع بهم بخورد! مثلاً فلان محدودیت از بین برود! چرا میگویند شراب حرام است؟ چرا میگویند که حتماً زن باید حجاب داشته باشد؟ انتظار میکشیدند که کی میشود پیغمبر از دنیا برود تا آزاد شویم؟ یا کی میشود که امام از بین برود تا ما آزاد بشویم؟ کی میشود که این مقررات دینی از سر ما برداشته شود؟ اینها زبان حال اهل نفاق است!»
وقتش نرسیده؟
«الم یأن للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق» (حدید/ 16)
این آیه از آیات تکاندهنده قرآن است. برای دلهای سالم بسیار تأثیرگذار است. بعد از آنکه خدا رحمان در آیات قبل سرانجام کار اهل نفاق را مطرح کرد که چه حسرتی دارند و مؤمنین چه نورانیتی در عرصه محشر دارند. منافقین التماس میکنند که از نورانیت آنها بهرهمند شوند؛ ولی بهرهای نمیگیرند. برای اینکه نورانیت اهل ایمان نتیجه عمل صالح آنهاست و پیامد ظلمت برای اهل نفاق نتیجه عملکرد آنهاست.
در نهایت میفرماید: «المیأن» آیا نرسید وقت آنکه آنهایی که آمدن اظهار ایمان کردند و ایمان آوردند «ان تخشع قلوبهم عن ذکر الله» دلشان خشیت پیدا کند و در برابر فرمان خدا تسلیم شوند. آیه طبق تفسیر مجمعالبیان، بیانگر این معناست که یک چیزی هم اتفاق افتاد، نفاق در مکه نبود چون اسلام و مسلمین و پیامبر(ص) در مکه قدرت نداشتند؛ ولی در مدینه که به قدرت رسیدند، اینجا نفاق خود را نمایان میساخت. افرادی که با صداقت و اخلاص نپذیرفته بودند؛ اما میآمدند اظهار مسلمانی میکردند و هر وقت فرصت پیدا میکردند نفاقشان نمایان میشد.
تورات بخوان!
جمعی از منافقین نزد سلمان فارسی آمده بودند و گفتند: «ای سلمان تو به تورات آشنا هستی، در کتاب تورات چیزهای عجیب زیادی آمده و برایمان بازگو کن!» هدفشان چه بود؟ برای اینکه آیات قرآن که بر پیامبر نازل میشود و پیامبر به روز در جامعه مطرح میکند، کمرنگ جلوه کند و از اهمیت بیفتد. آیات قرآن جذابیت داشت و دلها را تصرف میکرد؛ ولی منافقین نمیخواستند آیات اینگونه در دل مؤمنین توسعه پیدا میکند، آمده بودند و توجیه هم داشتند برای فعلشان، تورات کتاب آسمانی است و بر حضرت موسی(ع) نازل شده بود.
دفعه اول که درخواست کرده بودند، سلمان معمولاً پاسخی اجمالی به آنها میداد و اعتنایی به آنها نمیکرد. بعد از درخواست این منافقین بر پیغمبر(ص)، آیات اول سوره یوسف نازل شد «نحن نقص علیک احسن القصص» شما قصه میخواهید؟ بیایید بهترین و زیباترین قصه را در این قرآن برایتان مطرح شود. مدتی اینها ساکت شدند و مجدداً سراغ سلمان آمدند. چون بقیه اصحاب دانش سلمان را نداشتند سراغ سلمان میآمدند.
منافقین بار دوم آمدند و از سلمان خواستند که آیاتی از تورات و قضایای عجیب تورات برایشان نقل کند. اینبار هم آیه دیگری بر پیغمبر نازل شد: «الله نزل احسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعّر منه جلود الذین یخشون ربهم» خداوند نازل ساخت بهترین و زیباترین حدیث را، کتابی که آیاتش متشابه هم زیبا و مفاهیم مختلف، و درباره یک موضوع، مطالبی مکرر آورده، اگر کسی خشیت الهی داشته باشد و اگر راست میگوید که تورات را قبول دارد باید از این آیات به خود بیاید. مدتی ساکت ماندند و مجدداً آمدند و از سلمان درخواست کرده بودند که از تورات برایمان بگو.
اگر دوست داشتن آنان به تورات از روی اخلاص بود باید نویدی را که تورات برای بعثت خاتم انبیا داشت، این را بپذیرند و استقبال کنند. امروز جای موسی و عیسی، خاتم پیغمبران است. کما اینکه در جامعه ما برخی دم از امام میزنند؛ اما در عمل پا روی خط اما میگذارند، اینها در همه دورههای تاریخ بشریت وجود دارد.
مرتبه سوم که به سراغ سلمان آمدند این آیه نازل شد: «الم یأن للذین ءامنوا» شما که آمدید اظهار ایمان کردید، آیا وقت آن نرسید؟ چرا دلتان خشیت پیدا نمیکند؟ چرا همواره میخواهید سرکشی را ادامه بدهید؟ چرا همواره میخواهید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنید؟ بیایید خدا را صادقانه بنده باشید و بندگی پیشه کنید.
توبه راهزن
درباره اثرگذاری همین آیه در بعضی از تفاسیر نقل شده مردی به نام «فضیلابنایاز» بود که این فرد پیشینه سیاهی داشت؛ ولی سرانجام بسیار زیبایی پیدا کرد. بعدها شده بود از اصحاب بحث امام صادق(ع) و از روات حدیث و در نهایت روز عاشورا در کنار کعبه و خانه خدا جان داد و از دنیا رفت؛ اما ابتدای سیاهش راهزن بود! روزی از کنار یک آبادی میگذشت و نظرش به یک دخترک روستایی جلب شد و دلبستگی شدیدی به او پیدا کرد و نمیتوانست صرفنظر کند، مراقبت کرد تا خانه دخترک را شناسایی کند و شب هنگام از دیوار خانه بالا رفت و در همان لحظه صدای تلاوت قرآن از خانه مجاور به گوش رسید که :«الم یان للذین ءامنوا انتخشع قلوبهم لذکرالله» این فرد فاسد به دنبال فساد بوده؛ اما در آن لحظه یک انقلابی در درونش ایجاد شد و به خودش نهیب زد که: «فضیل تا کی میخواهی از خدا و دین خدا گریزان باشی، مگر ندیدی که پدر و مادرت مردند؟ سرانجامت به کجا منتهی میشود؟» از روی دیوار برگشت و توبه جدی پیشه کرد!
امام جمعه قائمشهر