آیت‌الله مظاهری گفت: اهل دل می‌گويند اصلاً‌ زشت است که انسان وقتی که با خدا حرف می‌زند،‌ برود دنبال دنيا و گرفتاري‌ها و حتی آخرت و جهنّم؛ بلکه مکالمه و معاشقه با خداست و در اين معاشقه با خدا، اگر محبّت خدا را داشته باشد، آنگاه هيچ چيز و هيچ کس در نظر نيست به جز خدا. عده‌ای در بهشت هستند که بهشت از دست آنها شکايت می‌کند و می‌گويد؛ خدايا ما را برای او خلق کرده‌ای، امّا او اعتنا به ما ندارد. خطاب می‌شود بنده من با من سروکار دارد و بهشت و امثال بهشت برای او کوچک است.


گفتاری از آیت‌الله علی معلمی
اهل نفاق در پایان کار در عرصه محشر بعد از آنکه از پاسخ مؤمنین مأیوس می‌شوند از خزنه جهنم (مأمورین موکل بر جهنم) هم مسئلت می‌کنند، «و قال الذین فی النار لخزنة الجهنم ادعوا ربّکم یخفف عنا یوماً من العذاب» به آن مأمورین می‌گویند؛ از خدا بخواهید یک مرحله یا یک روز عذاب را از ما بردارد! 
گاهی هم آنهایی که در دنیا افراد را گمراه کرده بودند و در نفاق و گمراهی پیشکسوت بودند، از آنها هم استمداد می‌کنند! «فقال الضّعفا للذین استکبروا» ضعفای اهل جهنم برای مستکبرین اهل جهنم می‌گویند: «انا کنا لکم تبعا» ما از شما متابعت کردیم و پیرو شما بودیم! «فهل انتم مغنون عنّا من عذاب الله» شما نمی‌توانید ما را از این عذاب و وضعیت دردناک بیرون بیاورید؟ پاسخ در همه جا منفی است. 

منافق کیست؟
نفاق مرد و زن نمی‌شناسد. بلانسبت هم مرد و هم زن منافق می‌شوند. الآن که گفته می‌شود منافق؛ ممکن است که ذهن فقط یک جریان نفاق سیاسی را تصور کند که اینها واقعاً هم منافق هستند؛ اما منحصر به اینها نیست! نفاق یعنی چه؟ پیامبر عظیم‌الشأن محمد مصطفی(ص) درباره نشانه‌های نفاق می‌فرمایند: «نشانه‌های منافق و نفاق سه چیز است: دروغ گفتن، خلف وعده کردن و خیانت در امانت کردن.» در جای دیگر هم فرمود: «من کان له وجهان فی الدنیا کان له یوم القیامه لسانان من نار» در دوره آخرالزمان معروف منکر ‌و منکر معروف می‌شود. یعنی به جای اینکه خوبی را تشویق کنیم، گاهی ممکن است اخلاق بد را تشویق کنیم. صراحت لهجه ویژگی مؤمن است؛ اما اگر کسی در مقابل از شما تعریف کند؛ ولی در پشت سر تکذیب کند، این نشانه نفاق است که می‌شود صاحب دو زبان و دو چهره! هر که دو چهره داشته باشد، در روز قیامت دو زبان آتشین خواهد داشت!
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «اظهرالناس نفاقاً من امر بالطاعة و لم‌یفعل بها» روشن‌ترین نشانه نفاق این است که کسی دیگران را به طاعت و بندگی امر کند؛ ولی خودش انجام ندهد! یا اینکه مسئولی از دیگران رعایت قانون را انتظار داشته باشد؛ اما خودش تا جایی که بتواند خلاف قانون عمل کند! این عین نفاق می‌شود. 
منافقین و منافقات، مؤمنین را صدا می‌زنند: «الم نکن معکم» مگر ما با هم نبودیم؟ «قالوا بلی ولکنکم فتنتم انفسکم» مؤمنین می‌گویند: بله ولی شما خود را گرفتار فتنه کردید! کلمه فتنه معانی مختلفی دارد که مرحوم طبرسی، صاحب تفسیر مجمع‌البیان می‌فرماید: «استعملوها بالکفر و النفاق» شما ذهن‌تان را به کفر و نفاق آلوده ساختید و خود را فریب دادید! وقتی حق و باطل در هم آمیخته شود، فتنه پدیدار می‌شود. «و تربّصتم» انتظار می‌کشیدید که این اوضاع بهم بخورد! مثلاً فلان محدودیت از بین برود! چرا می‌گویند شراب حرام است؟ چرا می‌گویند که حتماً زن باید حجاب داشته باشد؟ انتظار می‌کشیدند که کی می‌شود پیغمبر از دنیا برود تا آزاد شویم؟ یا کی می‌شود که امام از بین برود تا ما آزاد بشویم؟ کی می‌شود که این مقررات دینی از سر ما برداشته شود؟ اینها زبان حال اهل نفاق است!»

وقتش نرسیده؟
«الم یأن للذین ءامنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق» (حدید/ 16)
این آیه از آیات تکان‌دهنده قرآن است. برای دل‌های سالم بسیار تأثیرگذار است. بعد از آنکه خدا رحمان در آیات قبل سرانجام کار اهل نفاق را مطرح کرد که چه حسرتی دارند و مؤمنین چه نورانیتی در عرصه محشر دارند. منافقین التماس می‌‌کنند که از نورانیت آنها بهره‌مند شوند؛ ولی بهره‌ای نمی‌گیرند. برای اینکه نورانیت اهل ایمان نتیجه عمل صالح آنهاست و پیامد ظلمت برای اهل نفاق نتیجه عملکرد آنهاست. 
در نهایت می‌فرماید: «الم‌یأن» آیا نرسید وقت آنکه آنهایی که آمدن اظهار ایمان کردند و ایمان آوردند «ان تخشع قلوبهم عن ذکر الله» دل‌شان خشیت پیدا کند و در برابر فرمان خدا تسلیم شوند. آیه طبق تفسیر مجمع‌البیان، بیانگر این معناست که یک چیزی هم اتفاق افتاد، نفاق در مکه نبود چون اسلام و مسلمین و پیامبر(ص) در مکه قدرت نداشتند؛ ولی در مدینه که به قدرت رسیدند، اینجا نفاق خود را نمایان می‌ساخت. افرادی که با صداقت و اخلاص نپذیرفته بودند؛ اما می‌آمدند اظهار مسلمانی می‌کردند و هر وقت فرصت پیدا می‌کردند نفاق‌شان نمایان می‌شد. 

تورات بخوان!
جمعی از منافقین نزد سلمان فارسی آمده بودند و گفتند: «ای سلمان تو به تورات آشنا هستی، در کتاب تورات چیزهای عجیب زیادی آمده و برای‌مان بازگو کن!» هدف‌شان چه بود؟ برای اینکه آیات قرآن که بر پیامبر نازل می‌شود و پیامبر به روز در جامعه مطرح می‌کند، کم‌رنگ جلوه کند و از اهمیت بیفتد. آیات قرآن جذابیت داشت و دل‌ها را تصرف می‌کرد؛ ولی منافقین نمی‌خواستند آیات این‌گونه در دل مؤمنین توسعه پیدا می‌کند، آمده بودند و توجیه هم داشتند برای فعل‌شان، تورات کتاب آسمانی است و بر حضرت موسی(ع) نازل شده بود. 
دفعه اول که درخواست کرده بودند، سلمان معمولاً پاسخی اجمالی به آنها می‌داد و اعتنایی به آنها نمی‌کرد. بعد از درخواست این منافقین بر پیغمبر(ص)، آیات اول سوره یوسف نازل شد «نحن نقص علیک احسن القصص» شما قصه می‌خواهید؟ بیایید بهترین و زیباترین قصه را در این قرآن برای‌تان مطرح شود. مدتی اینها ساکت شدند و مجدداً سراغ سلمان آمدند. چون بقیه اصحاب دانش سلمان را نداشتند سراغ سلمان می‌آمدند.
منافقین بار دوم آمدند و از سلمان خواستند که آیاتی از تورات و قضایای عجیب تورات برای‌شان نقل کند. این‌بار هم آیه دیگری بر پیغمبر نازل شد: «الله نزل احسن الحدیث کتاباً متشابهاً مثانی تقشعّر منه جلود الذین یخشون ربهم» خداوند نازل ساخت بهترین و زیباترین حدیث را، کتابی که آیاتش متشابه هم زیبا و مفاهیم مختلف، و درباره یک موضوع، مطالبی مکرر آورده، اگر کسی خشیت الهی داشته باشد و اگر راست می‌گوید که تورات را قبول دارد باید از این آیات به خود بیاید. مدتی ساکت ماندند و مجدداً آمدند و از سلمان درخواست کرده بودند که از تورات برای‌مان بگو.
اگر دوست داشتن آنان به تورات از روی اخلاص بود باید نویدی را که تورات برای بعثت خاتم انبیا داشت، این را بپذیرند و استقبال کنند. امروز جای موسی و عیسی، خاتم پیغمبران است. کما اینکه در جامعه ما برخی دم از امام می‌زنند؛ اما در عمل پا روی خط اما می‌گذارند، اینها در همه دوره‌های تاریخ بشریت وجود دارد.
مرتبه سوم که به سراغ سلمان آمدند این آیه نازل شد: «الم یأن للذین ءامنوا» شما که آمدید اظهار ایمان کردید، آیا وقت آن نرسید؟ چرا دل‌تان خشیت پیدا نمی‌کند؟ چرا همواره می‌خواهید سرکشی را ادامه بدهید؟ چرا همواره می‌خواهید از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنید؟ بیایید خدا را صادقانه بنده باشید و بندگی پیشه کنید.
توبه راهزن
درباره اثرگذاری همین آیه در بعضی از تفاسیر نقل شده مردی به نام «فضیل‌ابن‌ایاز» بود که این فرد پیشینه سیاهی داشت؛ ولی سرانجام بسیار زیبایی پیدا کرد. بعدها شده بود از اصحاب بحث امام صادق(ع) و از روات حدیث و در نهایت روز عاشورا در کنار کعبه و خانه خدا جان داد و از دنیا رفت؛ اما ابتدای سیاهش راهزن بود! روزی از کنار یک آبادی می‌گذشت و  نظرش به یک دخترک روستایی جلب شد و دلبستگی شدیدی به او پیدا کرد و نمی‌توانست صرف‌نظر کند، مراقبت کرد تا خانه دخترک را شناسایی کند و شب هنگام از دیوار خانه بالا رفت و در همان لحظه صدای تلاوت قرآن از خانه مجاور به گوش رسید که :«الم یان للذین ءامنوا ان‌تخشع قلوبهم لذکرالله» این فرد فاسد به دنبال فساد بوده؛ اما در آن لحظه یک انقلابی در درونش ایجاد شد و به خودش نهیب زد که: «فضیل تا کی می‌خواهی از خدا و دین خدا گریزان باشی، مگر ندیدی که پدر و مادرت مردند؟ سرانجامت به کجا منتهی می‌شود؟» از روی دیوار برگشت و توبه جدی پیشه کرد!
امام جمعه قائمشهر

حجت‌الاسلام محمد حاج‌ابوالقاسم*
رسالت فقه، بیان احکام‌الله است و در واقع توضیح حد و حدود شرعی واجبات و محرمات است. وظیفه اصلی فقیه تشخیص و تعیین وظایف اصلی بندگان خدا در عرصه‌ها و ابعاد مختلف است. بنابراین وظیفه فقیه در بخش حجاب این است که معنای حجاب را مشخص کرده و ضوابط و شرایط آن را بیان کند. اما پوشش مردان و زنان باید چگونه باشد؟
بدیهی است که تفقه به تنهایی به حضور حجاب در عرصه اجتماعی منجر نخواهد شد؛ بلکه تحقق حجاب در جامعه با انذار، تبلیغ و کار فرهنگی است. برای به نتیجه رسیدن انذار و تبلیغ فرهنگی در عرصه‌های مختلف، تلاش بی‌وقفه لازم است و صرفاً با بیان محدوده حجاب، این پدیده به یک فرهنگ اجتماعی تبدیل نخواهد شد.
برای تحقق حجاب اجتماعی رعایت چند نکته ضروری است:
نخست اینکه باور به معاد و صفات خداوند متعال به فرهنگ عمومی القا شده و برای مردم توضیح داده شود. باور به اینکه صلاحیت برنامه‌ریزی برای زندگی انسان در دست خداوند متعال است؛ باور به اینکه قرآن تعیین‌کننده مسائل بشریت تا روز قیامت است.
در مرحله دوم کارکردها و تأثیرات دین در فرهنگ عمومی بیان‌شده و نفع آن برای مردم تبیین شود. در مرحله سوم نیز احکام مبتنی بر فلسفه آنها برای مردم بیان شود. باور به اینکه حجاب مایه آرامش و امنیت و بی‌حجابی مایه ناآرامی و از هم گسستن نظام خانواده و نظام اجتماعی می‌شود. در واقع کارکرد گزاره‌های فقهی پس از بیان این حقایق نمایان می‌شود و تذکری برای ارائه چارچوب شریعت خواهد بود. به عبارت بهتر، کار فقهی حجاب، آخرین گام برای تبدیل حجاب به یک پدیده اجتماعی است.
نکته مهم اینجا است که قانونی ظرفیت اجرایی شدن را دارد که پیش از آن درباره همان موضوع فرهنگ‌سازی انجام شده باشد.
زمانی که رفتار به یک هنجار پذیرفته‌شده در جامعه تبدیل شد، آنگاه باید با متخلفان که از نگاه عامه مردم موجب ایجاد ناهنجاری در جامعه می‌شوند، برخورد کرد. مسئله حجاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. ظرفیت فکری فرهنگی جامعه باید به حدی رسیده باشد که فرد بی‌حجاب را به منزله هنجارشکن تلقی کند تا وجود قانون مفید بوده و ظرفیت بازدارندگی داشته باشد. در غیر این صورت این قانون قابلیت اجرا ندارد و پافشاری بر چنین قانونی باعث سست شدن قانونگذار و مایه وهن او است.
رویکرد تربیتی اهل‌بیت(ع) در تحقق اجتماعی مفاهیم قرآنی و دینی همین‌گونه بوده است. این بزرگواران صرفاً به دنبال تبیین حد و مرز حجاب نبوده‌اند و قرآن نیز صرف بیان حدود شرعی حجاب نیست؛ بلکه فلسفه حجاب را نیز متذکر شده است. برای نمونه در آیه 59 سوره مبارکه احزاب بیان می‌شود، رعایت حجاب تأثیر بسزایی در این دارد که شخص محجبه به عفت شناخته شود و مورد تعرض نااهلان قرار نگیرد.            
یا در آیه دیگری از همین سوره می‌فرماید: «فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‌ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً» رعایت عفاف در گفتار از سوی بانوان کمک می‌کند به اینکه بیماری بیماردلانی که نمی‌توانند خودشان را در شرایط خاص کنترل کنند، تشدید نشود. رعایت عفاف موجب می‌شود این بیماری در عرصه جامعه و کلان کنترل شود. به عبارت بهتر، رعایت عفاف و حجاب از سوی یک زن نشانه آراستگی، عزتمندی و امنیت او در مقابل بیمارانی است که خواه ناخواه در جامعه حضور دارند. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «صِيَانَةُ المَرْأَةِ أَنْعَمُ لِحَالِهَا وَ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا»؛ زن اگر آراسته به حجاب شود، زیبایی او ماندگارتر و حال روحی و جسمی او بهتر از زمانی است که بی‌حجاب باشد. دقیقاً مشاهده شده است که حضرت همسو با قرآن کریم به بیان فلسفه و حکمت‌ها پرداخته و در کنار آن کارکردهای حجاب را نیز آموزش داده‌اند.
* عضو مجلس خبرگان رهبری

  مهدی عامری/ خداوند متعال حضرت صدیقه طاهره(س) را به پیامبر(ص) هدیه داد و آنگاه سوره کوثر نازل شد و فرمود ما به تو خیر کثیر عطا کردیم و سپس به پیامبر(ص) دستور داد به شکرانه این خیر کثیر شکرگزار پروردگار باشد. «فصل لربک و انحر». اگر طبق برخی از تفاسیر «نحر» را به معنای قربانی کردن شتر بدانیم، معنای آیه این‌گونه می‌شود که حال که ما به تو منت نهاده و نعمت بزرگی به تو دادیم، تو نیز به پاس تشکر، نماز بخوان و شتر قربانی کن. به تعبیر آیت‌الله مجتبی تهرانی(ره)؛ رابطه خلق و خالق باید مرتبط با یکدیگر باشد، در این آیه نماز مربوط به خالق و نحر، مربوط به رابطه خلق است.
بر طبق منطق اسلام، اصولاً امور اجتماعی و خدمتی ارزشمند است که در راستای معنویت انسان باشد؛ یعنی؛ هم نماز انسان باید برای خداوند باشد و هم پرداخت زکات و انفاق. در عقیده شیعه نمی‌توان بین معنویت و مذهب و مسائل اجتماعی جدایی انداخت و این دو با هم پیوند دارند و نمی‌توان این دو را جدای از یکدیگر تصور کرد.
آنان که می‌پندارند نهادهای اجتماعی را باید غیردینی و غیرمذهبی ایجاد کرد، در واقع یک منطق ناقصی را ترویج می‌کنند و یک بخش اساسی خدمت کردن دیگران را نادیده می‌گیرند. چنین اندیشه‌ای شاید درنگاه اول موجه به نظر برسد، اما ضعفش آنجاست که کمک کردن به دیگران را در نهایت به یک آرامش درونی فرو می‌کاهد و اگر کسی به این آرامش نرسد، کمک کردن برایش بی‌معنا خواهد بود، در حالی که خدمت و کمک به خلق برای رضای خالق، چون خیر بی‌نهایت و پاداش ابدی در پیش دارد، در انسان نه توقع معامله‌گونه ایجاد می‌کند و نه انسان را از خدمت کردن خسته می‌نماید، بلکه با شوق در برابر خدا عمل می‌کند.

مهدی فضائلی در گفت‌وگو با صبح صادق
مجتبی برزگر/ یکی از مشکلات جامعه امروزی ما نبود درک واقعی از واژه «نقد و انتقادپذیری» و نداشتن جایگاه خاص و پذیرش این واژه نزد بیشتر مسئولان است. واژه نقد به معنی بررسی، شناسایی و نمایاندن عیب‌هاست. پذیرش انتقاد خصلتی انسانی و اسلامی است و بیشترین نقش را در فرو نشاندن آتش اختلاف‌ها، آسیب‌ها و آفت‌های فردی و اجتماعی دارد. انتقاد به معنای تضعیف و انتقام‌جویی نیست. منتقد می‌کوشد با بررسی عملکردها نقاط ضعف را گوشزد کرده و این به جز تضعیف و تخریب است. نقد و انتقاد حرکتی اصلاح‌گرایانه است و تردیدی نیست که نقد عملکرد به منزله عامل اصلاحی فرصت بازنگری و واقع‌نگری همراه با در نظر گرفتن افکار عمومی را به برنامه‌ریزان و مدیران می‌بخشد. تأثیرات مثبت روحیه نقد و انتقادپذیری شامل حضور گسترده مردم در تمامی صحنه‌ها کاهش تشنج‌های سیاسی پیوند مردم و مسئولان و رشد سیاسی جامعه را به دنبال دارد؛ در حالی که تأثیرات منفی نقد و انتقادپذیری در جامعه شایعه‌پراکنی، تهمت، تشنج سیاسی و... است. ماجرا از روز عید فطر و مداحی پیش از نماز عید آغاز شد. همان‌جایی که مداح معروف گفت: «ای نشسته صف اول! نکن خود را گم/ پی اقدام تو هستند هنوز این مردم»؛ واکنش‌ها هنوز ادامه دارد و به گونه‌ای فضای تخریب این ستایشگر و طبع رسوایی کم‌ظرفیتی برخی از مسئولان دیده می‌شود. به این بهانه به سراغ مهدی فضائلی، کارشناس ارشد رسانه و جریان‌شناس سیاسی رفتیم و با او درباره نقدهای سازنده و مسئولانی که باید روحیه انتقادپذیری‌شان را ارتقا دهند، به گفت‌وگو نشستیم. مشروح این گپ و گفت را می‌خوانید.
*یکی از مشکلات اساسی جامعه امروزی درک نکردن واژه «نقد و انتقادپذیری» از سوی برخی مسئولان و مهم‌تر از همه منتسبان به آنها است. به نظر شما، باید چه رویکرد و نگرشی را در دستور کار قرار دهیم تا مسئولان مفهوم واقعی نقد و انتقادپذیری را بپذیرند؟
موضوع نقد و نقدپذیری مختص امروز کشور نیست؛ بلکه ما در مقاطع مختلفی پس از پیروزی انقلاب اسلامی این بحث را داشتیم. به عبارتی می‌توان گفت، بحث جدیدی نیست و ناشی از یکی از ویژگی‌ها و دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، یعنی آزادی است. در نظام طاغوتی پیش از انقلاب اساساً نقد موضوعیت نداشت؛ چون نظام استبدادی بود و هیچ‌کس نمی‌توانست به این حوزه ورود کند. اساساً حرف و سخنی در زمینه این مسئله وجود نداشت؛ اما به برکت انقلاب اسلامی بحث نقد مسئولان هم مطرح شد که چالش‌هایی را در مقاطع مختلف به وجود آورد. در برخی مقاطع این بحث‌ها پررنگ‌تر می‌شد؛ هم خود نقدها و هم واکنش‌هایی که نسبت به این نقدها از سوی مسئولان دیده می‌شد. نقد امر مهمی است که در آموزه‌های دینی ما وجود دارد. یکی از ویژگی‌ها و ابزارهای ریاست و مسئولیت، سعه‌صدر است و این ویژگی در یکی از مواقعی که موضوعیت پیدا می‌کند، به مقام نقد برمی‌گردد؛ یعنی وقتی مسئولی در موقعیت نقد قرار می‌گیرد، طبیعتاً در رویارویی با این نقد باید از سعه‌صدر برخوردار باشد تا بتواند از آن نقدها استفاده بکند. گفتنی است، توجه به نحوه بیان نقد و رعایت مسائل اخلاقی و چارچوب‌های رفتاری مناسب به منظور فاصله گرفتن نقد از جنبه تخریبی آن حائز اهمیت است؛ چراکه ذیل بحث امر به معروف و نهی از منکر که جزء محورهای جامعه اسلامی و رفتارهای دینی و سبک زندگی دینی است، موضوع نقد قرار دارد.

*طنز و ادبیات دو زبان گیرا و مؤثر در نقد به شمار می‌آیند؛ اما عده‌ای همین دو زبان را هم پذیرا نیستند؛ نظر شما در این باره چیست؟
امروزه برجسته کردن و تبدیل کردن برخی مسائل به موضوعات اصلی کشور بر اساس اهداف و برنامه‌ریزی‌های مشخصی است که چندان با منافع کشور و مردم سروکار ندارد؛ از این رو باید به هر دو طرف ماجرا توجه داشته باشیم. دولت، امروز وظایف و رسالت‌های سنگینی برعهده دارد که این حاشیه‌سازی‌ها به نوعی می‌تواند برای فرار از آن مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی در ‌زمینه مسائل اساسی و اصلی کشور باشد. از سوی دیگر باید توجه داشت که دوستان ما باید مراقبت کنند که حاشیه امنی برای افرادی که می‌خواهند وظایف اصلی را به فراموشی بسپارند یا اولویت‌های جدی کشور را زیر سؤال ببرند، ایجاد نکنند.

*با توجه به فضای موجود در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی با چه رویکرد و روشی وارد عرصه فرهنگ‌سازی و اشاعه نقدهای سازنده در جامعه و روحیه پذیرش آن شویم؟
در این جریان که مدعی مردم‌سالاری است، البته نه از بعد دینی! کسانی هستند که از اول انقلاب تا الآن خودشان را مدعی جمهوریت می‌دانند و سنگ مردم را به مراتب بیشتر از دیگران به سینه می‌زنند؛ از سوی دیگر جریان مقابل خودشان را متهم می‌کنند که به حقوق مردم توجه ندارید یا در بحث‌های آزادی مدعی جدی مباحث آزادی هستند. این جریان در برخی مقاطع چه آن زمان‌هایی که در حاکمیت بوده و چه در حال حاضر که مجلس، دولت و شوراها نیز دست همین جریان است، استبداد عجیبی ایجاد کردند؛ البته در برخی مقاطع که از موضع قدرت با رأی مردم کنار گذاشته شدند هم به ترفندهای دیگری روی آوردند. اینها همواره سعی کردند جوّ سنگینی علیه افرادی که به نوعی با دیدگاه آنها چه در حوزه هنر و چه در ذیل آن همراه نمی‌شدند، ایجاد کنند؛ از همین رو به طور غیرمستقیم چنین جوّی را در حوزه‌های غیرحاکمیتی ایجاد کردند تا کسی جرئت نکند حرف بزند. مصادیق مختلفی را در حوزه هنر، میان هنرمندان، سینماگران و اصحاب موسیقی سراغ داریم. رفتار درست در نقادی به گونه‌ای است که کسی نتواند از آن موقعیت سوء استفاده کند و اصل نقد را نیز نتوانند زیر سؤال ببرند و از آن طرف هم فرهنگ نقدپذیری است؛ نقد کسانی که نمی‌خواهند در موضع نقادی قرار بگیرند و خودشان را برتر می‌دانند و دیگران و منتقدان را به اشکال مختلفی تحقیر می‌کنند.

*آیا می‌توانیم در بستر آتش به اختیاری که حضرت‌آقا چندی پیش به آن اشاره کردند، حوزه نقد و انتقادات را از غرض‌ورزی‌های دشمنانه جدا کرده و آن را به ابزار پیشرفت یک جامعه فعال و پویا تبدیل کنیم؟
آتش به اختیار دامنه گسترده‌تری در حوزه نقد دارد. این موضوع سلبی نیست که ما فقط بخواهیم ایرادات آن را بگوییم؛ بلکه ایجابی است و تولیدات فرهنگی و تولید فکر و اندیشه و اقدامات صحیح و درست را دربرمی‌گیرد؛ از این رو نقد یکی از موضوعاتی است که می‌توانیم آن را ذیل آتش به اختیار بیاوریم. البته ذیل بحث امر به معروف و نهی از منکر نیز می‌توان به آن توجه و ابعاد مختلف آن را تبیین کرد.

*گفته می‌شوند نقدها را باید کسانی مطرح کنند که در جایگاه خاصی باشند، به نظر شما آیا نقد کسانی که درجاتی پایین‌تر از رجال سیاسی دارند، ولی نقدشان اصولی و منطقی است، قابل قبول نیست؟
قاعدتاً هرکسی در هر سطحی اگر حرف حسابی دارد، باید آن حرف حساب را شنید و اگر زمینه اجرا برای مدیران و مسئولان وجود دارد، باید به آن عمل کرد. اینکه ما بگوییم نقادی فقط مربوط به یک سطح مدیریتی یا سطح سیاست‌ورزی خاصی است، به نظر من چنین سطح‌بندی را نمی‌توانیم در بحث نقد کردن داشته باشیم. البته کسی که نقد می‌کند، به طور طبیعی باید مبانی درستی را برای نقد داشته باشد؛ چرا که حوزه نقد بحث مفصلی را می‌طلبد. برخی‌ها معتقدند نقد باید ویرانگر باشد و خیلی تند مطرح شود؛ اما عده‌ای این دیدگاه را قبول ندارند و معتقدند نقد را باید با زبان ملایم و مؤثرتری مطرح کرد. درباره اینکه آیا فرد منتقد واقعاً باید کارشناس آن حوزه باشد یا هر کسی می‌تواند نقد کند، می‌توان گفت کسی که می‌خواهد نقد مفیدی داشته باشد، باید در حوزه مورد نقد حرفی برای گفتن داشته باشد و این نقد از حوزه عالمانه و درستی انجام شود. بحث سوم این است آیا کسی که نقد می‌کند حتماً باید خودش راهکاری را پیشنهاد کند یا صرفاً نقادی کند، این مسئله هم متفاوت است. به نظر من، اگر کسی توان پیشنهاد و ارائه راهکار داشته باشد، آن نقد بسیار مفیدتر به سمع و نظر می‌رسد. 

*توصیه‌ شما برای مسئولان و مدیرانی که نقد می‌شوند و کسانی که آنها را نقد می‌کنند، چیست؟
از مسئولان و مدیران سطح بالای کشور انتظار می‌رود برای آگاهی از آسیب‌ها و اشکالات کار خود و رفع آنها شرح صدر داشته باشند. افزون بر این، ضروری است با منتقدان برخورد درست و اخلاقی داشته باشند که این تنها در مقام حرف نیست، چراکه ممکن است همه این کار را انجام دهند؛ بلکه باید مسئولان در عمل نشان بدهند که نقدپذیر هستند. منتقدان هم باید سعی کنند نقدهای مفید و سازنده‌ای داشته باشند و با رعایت مسائل اخلاقی نقدهای‌شان را مطرح کنند. نباید این نقدها به گونه‌ای باشد که تحت‌الشعاع بداخلاقی‌ها قرار بگیرد و سخن حق‌شان ضایع بشود؛ از این رو برای اینکه حرف حق آنها شنیده شود، باید به گونه‌ای مطرح کنند که کسی نتواند از آن برای فضاسازی‌های کاذبی که در نهایت به شانه‌ خالی‌ کردن از زیر بار مسئولیت منتهی شود، سوء‌استفاده و بهانه‌جویی کند.