هادی محمدی/  با گذشت بیش از چهار سال از تولد داعش در عراق و سوریه که برنامه‌ریزی، حمایت و هدایت آن را دستگاه‌های اطلاعاتی غربی‌ـ عربی و صهیونیستی و شرکای آمریکا بر عهده داشتند، حقایق فراوانی از راهبردهای تروریسم دولتی آمریکا و هم‌پیمانان آن برملا شده است.
اساساً داعش و بقیه تروریست‌های تکفیری در ذیل استراتژی آمریکا با هدف هرج و مرج سازنده شکل گرفته و مصداق پیدا کرد تا نظم منطقه‌ای جدیدی که همسو با رویکرد در منافع آمریکایی است، پایه‌ریزی ‌شود. تولید این سازمان‌های تروریستی اگرچه با بهانه و توجیهات فریبنده آغاز شد تا نظام‌های مستقل سیاسی را به چالش کشید، موازنه قدرت محور مقاوت را با شوک جدیدی روبه‌رو کند و شعار و ماهیت اسلام‌گرایی و انقلاب اسلامی را در نگاه جهانی مخدوش کرده و تحت فشار قرار دهد و از سیاست‌های غربی ضد اسلامی حمایت کند. کارکرد اصلی و باقی‌مانده جریان‌های تروریستی این بود که بنا به انتظار برنامه‌ریزی شده آمریکایی، داعش باید بیش از ده تا پانزده سال عمر کند و ریشه‌دار شود و با تحول در نظام‌های سیاسی و منطقه‌ای بازگشت هژمونی کامل آمریکا را میسر نماید. این طراحی هوشمند، گسترده،‌ هماهنگ‌شده، که همه چیز را در مسیر خود ویران می‌کرد، در همان گام‌های اولیه در عراق،‌ با رهنمود و مجوز رهبر معظم انقلاب، در مناطق اربیل و سپس در دیگر مناطق عراق از پیشروی و گسترش قدرت داعش ممانعت کرد و سپس با فرمان مرجعیت عراق، حضرت آیت‌الله سیستانی، با تشکیل حشدالشعبی و کارنامه قدرتمند خود، به تصویر امروز از داعش در عراق و سوریه رسیده است. نقش و تصمیم راهبردی رهبری و مرجعیت، بسیار بر طرح‌های اطلاعاتی و هوشمند غلبه کرده و در کنار هزینه‌های کمرشکن مادی و حیثیتی، کارکرد و عمر پدیده تروریسم داعش را به چالش کشیده و آن را در آستانه پاک‌سازی در عراق و سپس سوریه قرار داده است. اگرچه آمریکا امروز ناچار است خود را در صف مبارزه با داعش به نمایش بگذارد ولی اگر بوق‌های رسانه‌ای غربی‌ـ عربی را کنار بگذاریم، افکار عمومی و نخبگان جهان، ‌داعش را مولود آمریکا و شرکایش دانسته و از حمایت‌های روزانه و امروز آنها از داعش چشم‌ نمی‌پوشند. امروز عراق از زبان رهبران مذهبی و سیاسی اذعان می‌کند که امنیت و سلامت و حاکمیت خود را مدیون حمایت‌های رهبری و مرجعیت می‌داند و پایداری و ایستادگی در سوریه و پیروزی‌های مستمر در سال‌های اخیر را در مقابل داعش و بقیه تروریست‌ها در سایه حضور قدرتمند ایران و محور مقاومت می‌داند که با مجوز و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در سوریه حاضر شده و با شراکت روسیه در دو سال اخیر، ‌به قدرتی بلامنازع،‌ تعیین‌کننده، حذف‌نشدنی ‌و هژمونی‌ساز تبدیل شده‌اند. سوریه نیز حاکمیت، یکپارچگی و پایداری و پیروزی خود در مقابل تروریسم تکفیری از ده‌ها کشور جهان را مدیون رهبر معظم انقلاب می‌داند و با وجودی که اندیشه‌های واداده داخلی برای رضایتمندی غرب، ‌همه انرژی و جان خود را برای از بین بردن این پیوند منطقه‌ای ایران در عراق و سوریه قرار دادند، امروز نه تنها، راهبرد پیروزمند رهبری به ثمر نشسته، بلکه به خوبی در جایگاه تأمین منافع ملی و امنیت ملی ایران نیز با غرور و سربلندی، خودنمایی می‌کند. در حالی که جبهه انقلاب اسلامی و مقاومت در منطقه با عزت و قدرت در حال تکامل بخشیدن به پازل قدرتمندی خود است، آمریکا و شرکای آن در سیر نزولی منحنی قدرت و همگرایی هستند و توان و پتانسیل و انگیزه‌های آغاز بحران‌سازی در سوریه و عراق و منطقه را نداشته و حتی در مقابل یکدیگر صف‌بندی می‌کنند. این نداشتن توازن قدرت در عرصه منازعات منطقه‌ای، در حالی است که آمریکا نیز توان و اراده مداخلات یکجانبه و مستقیم در بحران‌های منطقه را ندارد و این به معنای، آغاز استحکام یافتن مؤلفه‌های قدرت هژمونیک ایران، محور مقاومت و شرکای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آن است.

نگاهی به دو دیدار فرمانده معظم‌ کل‌قوا با حافظان امنیت
پس از گذشت چند روز از عملیات «لیله‌القدر» پایگاه اطلاع‌رسانی رهبر معظم انقلاب از دیدار فرماندهان این عملیات به ایشان خبر داد و نوشت؛ تنها ساعاتی پس از یورش غرورآفرین موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به مراکز تجمع داعش در دیرالزور سوریه، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای فرمانده معظم کل قوا در دیداری صمیمانه با جمعی از سرداران و فرماندهان سپاه، با قدردانی از تلاش‌های سپاه در عرصه‌ موشکی فرمودند؛ «کارتان خیلی عالی بود، خداوند از شماها قبول کند. این، عبادت ماه رمضان است.» ایشان افزودند؛ «هر چه می‌توانید روی موشک کار کنید؛ ببینید دشمن چقدر روی موشک حساس است، پس بدانید که چقدر کارتان مهم است.» معظم‌له فرمودند: «همگی می‌توانید و تا می‌توانید و امکان دارید کار کنید؛ دشمن باید سیلی بخورد.» در این دیدار، فرماندهان ضمن ارائه‌ گزارشی از عملیات موفقیت‌آمیز «لیلةالقدر» گفتند: «همان‌طور که حضرت‌عالی درباره‌ حفظ جان غیر نظامیان دستور داده بودید، در این عملیات با هدایت اطلاعاتی نیروی قدس، فقط مواضع تروریست‌ها هدف قرار گرفت و هیچ یک از مردم و غیر نظامیان آسیب ندیدند.»
خبری که در همان لحظه اول یادآور دیدار امام خامنه‌ای با فرماندهان و نیروهای شرکت‌کننده در عملیات دستگیری تفنگداران آمریکایی در خلیج‌فارس بود. این پایگاه چهارم بهمن 1394 با انتشار خبر این دیدار درباره آن نوشت: «حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با پاسداران جوان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که با شجاعت در مقابل ورود نظامیان آمریکایی به آب‌های جمهوری اسلامی ایران، اقدام و متجاوزان را بازداشت کرده بودند، دیدار کردند و آنان را از نزدیک مورد تفقد قرار دادند. حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای همچنین در سخنان کوتاهی، این اقدام ستایش‌برانگیز نیروی دریایی سپاه پاسداران را شجاعانه و همراه با ایمان خواندند و خاطرنشان کردند: «کار شما بسیار عالی، جالب و بهنگام بود و در واقع باید این حادثه را کار خدا دانست که آمریکایی‌ها را به آب‌های ما کشاند تا با اقدام بهنگام شما، آن‌گونه با دست‌هایی که بر سر گذاشته بودند، بازداشت شوند.» همچنین سردار فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و چهار نفر از فرماندهان این نیرو که در جریان توقیف شناورهای آمریکایی و بازداشت تفنگداران متجاوز آمریکا در محدوده‌ جزیره‌ فارسی، دست به اقدامی شجاعانه و بهنگام زده بودند، به افتخار دریافت «نشان فتح» از دست حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده معظم کل قوا نائل شدند. فرمانده کل قوا همچنین با تشویق درجه و ارشدیت به سایر فرماندهان و کارکنان مربوط به این عملیات حسب درخواست ستاد کل نیروهای مسلح موافقت کردند.
این دو دیدار مهم، دارای نکاتی درخور توجه است؛ اول آنکه، فرمانده معظم کل قوا در هر دو دیدار اقدام صورت گرفته را بسیار عالی توصیف کردند، تعبیری که در پس آن، این معنا و مضمون نهفته است، که معیار و تراز عمل درجه یک و عالی به‌کار‌گیری اقتدار و قاطعیت است، یا به معنای بهتر، عملی در مواجهه با دشمن بهترین عمل و عمل عالی آن است که اقتدار و صلابت جمهوری اسلامی ایران را به جهان مخابره کرده و به دشمنان نشان دهد که نظام مقدس اسلامی در برابر زیاده‌خواهی‌ها و تجاوز دشمنان با هیچ کس مسامحه نمی‌کند. نکته دیگر که در برگزاری این دو دیدار وجود دارد، تقدیر از افرادی است که این عملیات‌ها را مدیریت کرده و به مرحله اجرا درآوردند، در واقع، رهبر معظم انقلاب با این زبان رفتاری نشان دادند همه مسئولان و نهادها و قوا در کشور باید قدردان نیروهای انقلابی باشند، باید از نیروهایی که در صف اول مبارزه و تقابل با دشمن قرار دارند، تقدیر و حمایت کرد. مسئله مهم دیگری که در دل برگزاری این دو جلسه از سوی امام خامنه‌ای نهفته است، توجه، سفارش و تأکید ویژه ایشان به تقویت بنیه دفاعی و افزایش صلابت نیروهای حافظ امنیت کشور است، که در حقیقت می‌توان از آن به یک خط‌مشی و اصل برای کشور و مسئولان نام برد.

   دکتر یدالله جوانی/ تخریب سپاه از سوی دشمنان خارجی و جریان ضد انقلاب در طول 38 سال گذشته، همواره وجود داشته و به یقین این نوع تخریب‌ها در آینده هم ادامه خواهد داشت. البته، تخریب سپاه از سوی دشمنان ملت ایران همانند آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها، نه تنها تعجب‌برانگیز نیست؛ بلکه اگر دست به تخریب نمی‌زدند باید متعجب می‌شدیم. سپاه مولود انقلاب، یک نهاد کاملاً مردمی و حافظ استقلال، عزت و امنیت ایرانیان است. سپاه از عوامل اصلی اقتدار جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان است. سپاه عامل مهمی در شکست توطئه‌های جبهه استکبار طی 38 سال گذشته علیه ملت ایران بوده است. سپاه با حمایت از مقاومت، ابهت رژیم صهیونیستی را در خلال جنگ 33 روزه لبنان و جنگ‌های 22 روزه، 8 روزه و 51 روزه غزه در هم شکست. سپاه نقش مهمی در تولید قدرت، بازدارندگی دفاعی و نظامی کشور ایفا می‌کند، پس طبیعی است که چنین سپاهی، مورد بغض و کینه آمریکا‌یی‌ها، صهیونیست‌ها، آل‌سعود و تکفیری‌ها قرار گیرد. سپاه در طول عمر با برکت نزدیک به چهار دهه‌ای خود، به درستی نشان داده براساس فلسفه وجودی و رسالتش، برای دفع تهدیدات و هموار کردن مسیر ملت ایران برای قرار گرفتن بر قله‌های عزت و افتخار، برای هر نوع جانفشانی، ایثارگری و فداکاری مجاهدانه آمادگی دارد، براساس همین کارنامه درخشان و موفق سپاه، جبهه استکبار با محوریت آمریکا، به این جمع‌بندی رسیده است که برای بازتولید سلطه خود در غرب آسیا و نهایتاً بر ایران، باید سپاه را به هر شکل ممکن از میان برداشت. آمریکایی‌ها، صهیونیست‌ها و متحدان منطقه‌ای آنان همانند آل‌سعود، اطمینان دارند که با وجود سپاه قدرتمند در منطقه با یک عقبه گسترده و عظیم مردمی در ایران، هیچ یک از برنامه‌ها و نقشه‌های آنان در راستای اهداف استکباری که دارند، امکان به نتیجه رسیدن ندارد. آنان قدرت و توانایی‌های اعجاب‌برانگیز سپاه را در عراق، سوریه، لبنان، سرزمین‌های اشغالی و برخی دیگر از کشورها، محک زده‌اند. بر همین اساس رویکردهای آنان در تمامی زمینه‌ها، هجوم به سپاه، تضعیف سپاه و تخریب سپاه است. در راستای این راهبرد، طی چند سال گذشته، شبکه‌های ماهواره‌ای و رسانه‌های وابسته به مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی و آل‌سعود، به طور گسترده و هماهنگ، با تولید برنامه، تهیه گزارش و انجام گفت‌وگو با به اصطلاح کارشناسان و ارتباط‌گیری با افرادی در داخل ایران، برای تخریب سپاه و تضعیف پایگاه‌های مردمی این نهاد انقلابی برخاسته از متن مردم، کار و تلاش کردند. با شکست و ناکامی این طرح‌های تخریبی علیه سپاه در سال‌های گذشته، سناریوی جدیدی در آمریکا مورد توجه قرار گرفت و براساس یک نقشه شیطانی، با تصویب قانون جدید تحریم‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران در مجلس سنای این کشور، سپاه پاسداران یک سازمان تروریستی در کانون تحریم‌ها قرار گرفت! به یقین اگر نقش‌آفرینی‌های سپاه در موضوع مبارزه با تروریسم نبود، اکنون بسیاری از کشورهای منطقه و از جمله خود ایران، وضعیتی به مراتب بدتر از وضعیت سوریه در سال‌های اخیر پیدا کرده بودند. همه صاحب‌نظران در مسائل منطقه و جهان اسلام، سپاه پاسداران و فرماندهان سپاه چون سرلشکر سلیمانی را، به دلیل به شکست رساندن جنگ نیابتی مذهبی جبهه استکبار علیه جهان اسلام تحسین می‌کنند. بنابر چنین نقش‌آفرینی‌هایی از سوی سپاه، اقدام جدید آمریکایی‌ها مبنی بر متمرکز شدن بر سپاه، امری قابل فهم و طبیعی است. آنچه غیر طبیعی، بسیار مشکوک و سؤال‌برانگیز است، آغاز موج تخریب‌ها علیه سپاه در داخل کشور به طور همزمان با نقشه شیطانی آمریکایی‌ها می‌باشد. اکنون این سؤال مطرح است که در حالی که به دنبال اقدامات گروهک تروریستی داعش در تهران، این شرارت با اقدام موشکی سپاه پاسخ داده شد و شلیک موشک‌ها، ملت ایران و تمامی دوستان ملت ایران و انقلاب اسلامی را خوشحال کرد، و جبهه استکبار را به حیرت فرو برد، تخریب سپاه در داخل کشور چگونه قابل توجیه است؟ مگر سپاه عامل اقتدار ملی و تأمین امنیت کشور با مجاهدت‌های شبانه‌روزی نیروهایش در داخل و منطقه نیست؟ آنچه در این روزها در برخی از روزنامه‌ها مانند روزنامه آرمان، وقایع اتفاقیه، قانون و... علیه سپاه نگاشته می‌شود و این روزنامه‌ها، همگی تحت حمایت اصلاح‌طلبان و دولت مستقر می‌باشند، چگونه قابل تحلیل است؟
 پاسخ به این پرسش از منظر عقل و عرف روشن است، پس باید به این امواج تخریبی، به دیده تردید نگریست و به دنبال کشف ارتباطات میان تخریب‌کنندگان سپاه در داخل کشور، با دشمنان خارجی بود. اینجاست که تمامی دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و شورای عالی امنیت ملی، باید برای فهم این ارتباطات و دستیابی به پشت صحنه‌های تخریب سپاه هوشمندانه ورود پیدا کنند.  


  محمدرضا مرادی / تنش در شبه‌جزیره عربی نه تنها به پایان نرسیده است؛ بلکه به دلیل تندروی‌ها و بلندپروازی‌های محمد‌بن‌سلمان، ولی‌عهد سعودی روز به روز تشدید شده است. عربستان به همراه مصر، امارات و بحرین در حالی قطر را محاصره کردند که به گمان خود این کشور کوچک با 11 هزار کیلومتر مربع و کمتر از 500 هزار نفر جمعیت بومی را به تسلیم وادار خواهند کرد. اما قطر نه تنها تسلیم نشد؛ بلکه با تحرکات دیپلماتیک، حربه سعودی‌ها درباره ائتلاف‌سازی علیه دوحه را با شکست مواجه کرد. در نهایت نیز قطر پاسخ مکتوب خود به شروط سیزده‌گانه عربستان و چند کشور دیگر را به امیر کویت تحویل داد. درباره محتوای این پاسخ به صورت رسمی مطلبی منتشر نشده است؛ اما برخی از رسانه‌ها می‌گویند از طریق منابع خود به جزئیات این پاسخ مکتوب پی ‌برده‌اند که برخی آن را «نه» قاطع قطر به عربستان تفسیر کرده‌اند. قطر بارها اعلام کرد، سیزده شرط عربستان برای دوحه حاکمیت قطر را نشانه گرفته است و بنابراین امکان موافقت با این شروط وجود ندارد. بنابراین، به دنبال پاسخ کتبی قطر اکنون کشورهای تحریم‌کننده درصدد تشدید فشارها بر قطر هستند؛ از این ‌رو چند سناریو را می‌توان درباره ادامه این بحران متصور بود:
لغو عضویت قطر از شورای همکاری خلیج‌فارس
عربستان به دنبال آن است تا شورای همکاری خلیج‌فارس را به صورت یکدست در خدمت منویات خود درآورد؛ از این رو امکان تعلیق عضویت قطر از این شورا وجود دارد. در صورت وقوع این مسئله برای نخستین بار خواهد بود که یکی از اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس تعلیق می‌شود. در واقع، این امر نشان‌دهنده پایان کارایی شورای همکاری خلیج‌فارس نیز خواهد بود؛ چرا که عربستان بارها به دنبال گسترش این شورا بوده و اکنون واگرایی در این شورا تشدید شده است. حتی ممکن است عربستان با لابی‌گری خود عضویت قطر را نیز در اتحادیه عرب به حالت تعلیق درآورد؛ به ویژه اینکه این اتحادیه همواره سازمانی در خدمت عربستان بوده است.
تشدید ائتلاف‌سازی
سناریوی بعدی تلاش عربستان برای همراه کردن کشورهای بیشتری در جهان عرب است. در واقع، عربستان در گام اول برای ائتلاف‌سازی در این مورد شکست خورد و حتی عادل‌الجبیر، وزیر خارجه سعودی به دلیل این شکست از سوی ولی‌عهد عربستان توبیخ نیز شد. حتی گفته می‌شود، سفر وی به آفریقا برای یارگیری و همراه کردن کشورهای آفریقایی علیه قطر نیز با شکست همراه بوده است؛ اما در گام دوم عربستان احتمالاً از دیپلماسی دلار استفاده بیشتری کرده و ریز کشورهای بیشتری را با خود همراه خواهد کرد.
تشدید تحریم‌های اقتصادی
سناریوی سوم تشدید تحریم‌های اقتصادی است. در واقع، قطر بیش از 90 درصد مواد غذایی مورد نیاز خود را وارد می‌کند و به شدت به واردات نیازمند است. در حال حاضر نیز اوضاع این کشور در این حوزه نامناسب است. احتمالاً عربستان سعی خواهد کرد فشارها در این زمینه را بیشتر از گذشته کند. همچنین، مصادره اموال و دارایی‌های قطر در کشورهای تحریم‌کننده نیز ممکن به نظر می‌رسد. حتی در این مرحله امکان خارج کردن دارایی‌های عربستان، امارات و بحرین نیز از بانک‌های قطری وجود دارد. 
گزینه نظامی
استفاده از گزینه نظامی هرچند بعید، اما محتمل است. به تازگی چهار کشور تحریم‌کننده اعلام کردند امکان ساخت یک پایگاه نظامی در بحرین برای مقابله با قطر وجود دارد. المیادین نیز اعلام کرد، استقرار ارتش مصر در جزیره‌ای نزدیک قطر در خلیج‌فارس محتمل به نظر می‌رسد. پیش‌بینی می‌شود، عربستان در این مرحله تهدیدات نظامی علیه قطر را با هدف عقب‌نشینی این کشور بیشتر کند.
در کل می‌توان گفت، رفتار عربستان درباره قطر تابعی از تصمیمات کاخ سفید است. در واقع، اگر ترامپ و تیم سیاسی ـ نظامی آمریکا خواستار تداوم تنش در شبه‌جزیره عربی باشند، عربستان نیز در این مسیر حرکت خواهد کرد؛ اما اگر ترامپ به دنبال پایان بحران باشد، شاهد کاهش تدریجی تنش‌ها خواهیم بود.

 رضا اشرفي/ عبدالفتاح السيسي پس از كودتايي كه عليه اخوان‌المسلمين در مصر انجام شد و‌ در دوره‌اي كه به كرسي رياست‌جمهوري مي‌انديشد و به اميد عربستان سعودي، رژيم صهيونيستي و همچنين آمریکا اقدام مي‌كرد،‌ به طور رسمي گفت كه اخوان‌المسلمين را از بين خواهد برد. 
اگر چه اخواني‌ها كه در سال 2012 روي كار آمدند و از ميوه انقلاب مصر بهره بردند،‌ چندان عليه تل‌آویو موضع نگرفتند و حتي پيمان كمپ ديويد به قوتش باقي ماند، تا جايي كه آمریکا تا حدودي خيالش از ديدگاه‌هاي اخواني در اين باره راحت‌تر شد؛‌ اما اين مسئله باعث نشد كه رويكردهاي اسلامي و پيشيني اخواني‌ها از سوي تل‌آويو و واشنگتن ناديده گرفته شود.
حتي زماني كه محمد مرسي در مقام نماينده اخوان و رئيس‌جمهور منتخب مصر اولين سفر خود را به عربستان سعودي انجام داد،‌ به اين اميد بود كه بتواند از سياست‌هاي رقيب در منطقه بكاهد و به عربستان اعلام كند كه چندان به دنبال تقابل سياسي با رياض نيست. محمد مرسي در اين راه حتي نسبت به جمهوري اسلامي ايران گرايش‌ها و مواضع چندان دوستانه‌اي نشان نداد؛ اما همه اين مسائل باعث نشد كه تنها يك‌سال پس از روي كار آمدن، كودتاي 2013 عليه مرسي و اخوان شكل نگيرد. بسیاری بر این عقیده‌اند که رویکردهای پاندولی مرسی و به ویژه دل بستن وی به وعده‌های سعودی ـ آمریکایی موجب شد تا در نهایت موقعیت مردمی خود را از دست داده و ناتوانی اخوان در حل چالش‌های اقتصادی و مدیریت بحران‌های داخلی، زمینه‌ساز کودتای آسان السیسی شد. 
با اينكه السيسي اعلام كرد كه اخوان‌المسلمين را نابود خواهد كرد؛ اما اخوان بيشترين ضربه را از خودش خورد. اگرچه اخوان دهه‌ها تجربه زيست‌فرهنگي و اجتماعي داشت و حتي در سال‌هاي اوليه اقدامات نظامي و شبه نظامي انجام مي‌‌داد؛ ولی براي حكومت و حكومت‌راني نه توان و نه آمادگي داشت. 
بنابراين سعي داشت با دشمنان قديمي و فكري خود به شكلي مدارا كند تا موقعيت سياسي و حكومتي‌اش خدشه‌دار نشود. همين مسئله بزرگ‌ترين شكاف لازم را ايجاد كرد تا دشمنان ضربه نهايي را وارد كنند؛ البته در اين ميان نمي‌توان ادعا كرد كه اخوان نابود شده زيرا جرياني است فكري كه پايگاه اجتماعي چشمگیری در مصر و حتي ديگر كشورهاي منطقه دارد. 
حتي يكي از بزرگ‌ترين ترس‌هاي دشمنان اخوان در مصر اين بود كه مبادا اين جريان بتواند،‌ سياست و حكومت را در ديگر كشورهاي منطقه در دست بگيرد. در واقع مهم‌ترين عامل تحريك و تحرك واشنگتن،‌ تل‌آويو و رياض براي زمينه‌چيني و انجام كودتا همين مسئله بود. ‌
در هر صورت اين جريان پرسابقه پس از كودتا و انحلال سياسي، دچار ضعف شد و عمده رهبران و برخي از حاميانش به زندان افتادند. حتي گفته شد؛ «مهدی عاکف، رهبر سابق اخوان‌المسلمین در زندان مصر درگذشت». يكي از اتهامات اين رهبر 88 ساله اخوان مصر «تحریک مردم به برگزاری تظاهرات» در كشور بود كه دادگاه حكم اعدام را براي وي صادر كرده بود. 
همچنين خبرهاي بعدي حكايت از آن داشت كه دولت مصر، همسر و دختر محمد قرضاوي را بازداشت كرده است. قرضاوي، رهبر ديني 90 ساله اخوان است كه از سال 1961 در قطر به سر مي‌برد. دادگاه اين كشور نيز حكم حبس 86 نفر از حاميان اخوان و محمد مرسي را صادر كرده است. 
مجموع اين اتفاقات، گوياي اين مسئله است كه السيسي همواره و هنوز بر عهد خود باقي است و حتي براي اينكه به عربستان سعودي نشان دهد كه از سياست‌هاي آمریکایی، صهيونيستي و سعودي حمايت مي‌كند دو جزيره راهبردی و حساس «صنافير و تيران» را در اختيار آن قرار داد. جزايري كه در جنوب تنگه عقبه قرار دارد و به گونه‌اي كه گلوگاه رفت‌وآمد رژيم صهيونيستي است و خيال صهيونيست‌ها از اينكه اين دو جزيره در اختيار سعودي‌ها در جایگاه «دشمن اخوان و دوست صهيونيسم» قرار دارد، ‌راحت است. بسیاری بر این امر تأکید دارند که این انتقال جزایر برگرفته از طرح آمریکایی برای سازش آشکار سعودی با رژیم‌صهیونیستی است که بر اساس توافق مصر با کمپ دیوید صورت می‌گیرد و سازش اقتصادی و امنیتی را رقم می‌زند. 
در این میان تمايلات ضداخواني و منطقه‌اي السيسي، سعودي، صهيونيسم و واشنگتن هنوز در حال قرباني گرفتن است و تمركز را از مصر به ديگر مناطق منطقه،‌ حتي خليج‌فارس گسترش داده‌اند. آنچه كه طي روزهاي اخير عليه قطر و حتي تركيه اقدام مي‌شود،‌ ادامه سياست‌هاي ضد اخواني است كه در حال عميق‌تر شدن است. اگر چه تركيه سعي دارد در اين جريان جو مصنوعي و نسبي آرام را بين عربستان و قطر كه بخشي از سناريوي سعودي، صهيونيسم و واشنگتن است، بازگرداند؛ اما اين مسئله‌اي نيست كه به راحتي آرام بگيرد. آنچه در این میان بیشتر به چشم می‌آید، آن است که بحران‌های ساخته شده به دست سعودی طرحی برای ادامه بحران در منطقه است که بخشی از آن طراحی برای نابودسازی اخوان در منطقه است درحالی که با ادعای مقابله با حمایت قطر از تروریسم و بحران‌سازی آن در منطقه صورت می‌گیرد. 

 سعید مهدوی/ چندی پیش با یکی از متخصصان و کارکنان شرکت ملی نفت مصاحبتی داشتم و از ایشان درباره قراردادهای جدید سؤال‌هایی پرسیدم؛ از جمله اینکه صنعت نفت ایران با این همه ظرفیت چه نیازی به حضور شرکت‌های خارجی با چنین قراردادهایی دارد؟ مگر ما در کشور نیروی متخصص و ماهر در حوزه استخراج و برداشت نداریم؟ چه ماشین‌آلات و فناوری برای این مهم نیاز است؟مضمون پاسخ‌های این متخصص که اکنون نیز در میادین مرزی غرب کشور در حال کار است، این بود که در حوزه نیروی انسانی و افراد متخصص و ماهر هیچ مشکلی نداریم، کمااینکه بسیاری از متخصصان ایرانی در کشورهای عربی و همسایه در همین شرکت‌ها مشغول به کار هستند. در زمینه کار با شرکت‌های داخلی هم رانت و مبالغ هنگفتی که در قرارداد با شرکت‌های خارجی وجود دارد، یکی از عوامل و انگیزه این کار است. برای بحث برداشت و استخراج هم سرمایه‌گذاری بسیاری لازم است که باید به شرکت‌های داخلی بها داده شده و به آنها کمک شود تا بتوانند با انتقال فناوری از عهده چنین قراردادهایی برآیند و نیازی به حضور شرکت‌های خارجی در میادین نفتی ایران نباشد. در نهایت این متخصص از یک مسئله بسیار متأثر بود و آن، اینکه در همکاری‌هایی که با شرکت‌های خارجی داشته، در بسیاری از موارد توان فنی و بار علمی نیروهای ایرانی بسیار بالاتر از کارکنان شرکت‌های خارجی بوده؛ ولی با این حال ابتکار عمل و میدان در اختیار آنهاست.
خلاصه‌ای از جزئیات قرارداد
قراردادی مبنی بر توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی بین شرکت ملی نفت ایران، کنسرسیوم شرکت توتال، شرکت ملی نفت چین و پترو پارس امضا شد. ۱/۵۰ درصد این قرارداد سهم توتال، 30 درصد سهم شرکت ملی نفت چین و ۹/۱۹ درصد سهم شرکت ایرانی است که باید این مبالغ را بیاورند. به گفته سیدمهدی حسینی، رئیس کمیته بازنگری قراردادهای نفتی بیشترین عملیات در میدان مشترک بین ایران و قطر است که مقرر شده است در آنجا دو سکوی نفتی و همچنین ۳۰ حلقه چاه احداث شود که از این ۳۰ حلقه چاه، دو حلقه توصیفی و ۲۸ حلقه توسعه‌ای است. همچنین، دو خط لوله انتقال گاز به طول ۲۵۰ کیلومتر کشیده خواهد شد که کارهای جداسازی،‌ شیرین‌سازی و... در دو فاز انجام می‌شود. فاز ۲ این کار به فناوری پیچیده‌تری نیاز دارد که این فناوری در اختیار شرکت توتال است، البته مدت این قرارداد ۲۰ سال بوده و پس از سه سال هم در بخش گاز اقداماتی انجام خواهد شد که حدود ۵۶ میلیون متر مکعب در روز، مخزن مورد نظر تولید گاز داشته باشد.‌ در واقع به تولیدات ما اضافه می‌شود؛ ضمن اینکه بخش دیگر مربوط به سایر فرآورده‌هایی از قبیل میعانات گازی، سولفور، LPG و... است.
رهبر معظم انقلاب دوازدهم تیرماه سال گذشته در جمع دانشجویان در بخشی از سخنان خود به موضوع قراردادهای جدید نفتی اشاره کردند و فرمودند : «... در مورد این قراردادهای جدید نفتی که حالا محلّ بحث است، هنوز چیزی در این زمینه تصویب نشده؛ هنوز هیچ چیز مسلّمی وجود ندارد. اوّل که این مسئله مطرح شد، ما یک تذکّراتی دادیم به مسئولین؛ گفتیم خب شما برای اینکه بدانید اشکالات این مدل قرارداد و این شیوه‌ قرارداد چیست، باید با کسانی که در اقتصاد نفتی واردند مشورت کنید. رفتند بحث کردند، یک جلسه‌ای تشکیل دادند و از کسانی از اقتصاددان‌ها دعوت کردند که آنها هم اشکالات را بیان کردند و بنا شد اصلاح بشود. یک نوشته‌ای به من دادند که ما بررسی کردیم، تحقیق کردیم، معلوم شد که این ویراست شانزدهم است، یعنی شانزده بار این کیفیّت قراردادها و این گزارش ویراستاری شده؛ مدام اصلاح شده، تصحیح شده. بعد که به دفتر ما مراجعه شد، دفتر ما گفتند این کافی نیست، چون بعد از این باز اصلاحات دیگری هم لازم بوده که انجام بگیرد که هنوز انجام نگرفته. بنابراین تا وقتی‌که این اصلاحات انجام نگیرد و این کار به ‌معنای واقعی کلمه، مطابق منافع کشور نباشد این اتّفاق نخواهد افتاد و این نوع قرارداد بسته نخواهد شد. ما هم گفته‌ایم که تا وقتی قضیه نهایی نشده، هیچ قراردادی نباید بسته بشود.»با توجه به مطالب پیش گفته ذکر نکات زیر ضروری است:
۱ـ رستم قاسمی، وزیر سابق نفت درباره قراردادهای نفتی جدید چنین گفته است: «پس از اینکه رهبر معظم انقلاب ملاحظاتی را در زمینه این قراردادها اعلام کردند و ۱۵ شرط ایشان درباره این قراردادها منتشر شد، انتظار می‌رفت این قراردادها اصلاح شود.» وی در ادامه افزوده است: «ملاحظات رهبر معظم انقلاب درباره پیش‌نویس قراردادهای نفتی تاکنون لحاظ نشده است و امیدواریم پیش از اینکه دولت از این قراردادها استفاده کند، همه ملاحظات رهبر معظم انقلاب را در زمینه قراردادها لحاظ کند.»
۲ـ تریک پویان، مدیرعامل شرکت توتال فرانسه ابراز داشته است این قرارداد دو ویژگی جذاب برای ما دارد که نخست 20 ساله بودن قرارداد و دوم روش مدیریتی و اختیارات آن است.
۳ـ مگر نه اینکه همین شرکت‌ها و به اصطلاح غول‌های نفتی در آن سوی میادین مشترک ایران در کشورهای عربی منافع عظیمی دارند، حال چگونه در ایران علیه منافع خود در کشورهای دیگر فعالیت می‌کنند؟!
۴ـ شرک توتال در ایران طبق اسنادی که در سال گذشته منتشر شد، به یک مقام دولتی ایران مبلغ 60 میلیون دلار رشوه داده بود؛ همچنین طی سال‌های 1995 تا 2004 با اعمال نفوذ مقام نفتی ایران توانست مبلغ 150 میلیون سود خالص اضافی به دست آورد. 
۵ـ توتال در سال 87، به بهانه خطر بسیار زیاد سرمایه‌گذاری در ایران و به بهانه تحریم، از ایران رفت؛ البته این شرکت متهم است که به صورت آگاهانه، فازهای 2 و 3 پارس جنوبی را به شیوه‌ای توسعه داده بود که ایران از لایه‌های غیر مشترک با قطر به جای لایه‌های مشترک برداشت کند تا به سمت توسعه بخش‌های مرکز پارس جنوبی حرکت کند که از این نظر خسارت‌های سنگینی به صنعت نفت ایران وارد شد.
۶ـ نکته آخر اینکه آیا برای کشوری که رتبه اول را از نظر منابع گازی و رتبه چهارم را از نظر ذخایر نفتی دارد، رواست که خود شرکت‌های بزرگ و توانمندی نداشته نباشد و دولت به آنها اعتنا نکند و همیشه نیازمند کشورهای بیگانه باشد؟ چرا قراردادهایی با چنین جذابیت‌هایی در درازمدت به بیگانگان اعطا می‌شود و شرکت‌های داخلی از آن محروم هستند؟

گزارشی از چرایی امنیتی شدن موضوع آب
 روح‌الله فرقانی/ امروزه كمبود و آلودگي آب، زندگي ميليون‌ها نفر از ساكنان زمين، به ویژه كشورهاي فقير را به شدت با خطر مواجه کرده است. از نگاه آمار، 80 درصد جمعيت جهان تنها به 20 درصد از ذخاير آب سالم و بهداشتي دسترسي دارند. ایران کشوری با اقلیم عمدتاً گرم و خشک است. رشد سریع جمعیت مهم‌ترین عامل کاهش سرانه آب تجدیدشونده کشور در قرن گذشته بوده است. جمعیت ایران طی این هشت دهه، از حدود ۸ میلیون نفر در سال ۱۳۶۰ به ۷۸ میلیون نفر تا پایان سال ۱۳۹۲ رسیده است. بر این اساس، میزان سرانه آب تجدیدپذیر سالیانه کشور از میزان حدود۱۳۰۰۰ متر مکعب در سال ۱۳۰۰ به حدود ۱۴۰۰ متر مکعب در سال ۱۳۹۲ تقلیل یافته و در صورت ادامه این روند، وضعیت در آینده به مراتب بدتر خواهد شد.

گزارش‌های محرمانه آب
به دنبال گزارش سازمان بازرسی کل کشور از وضعیت آب تهران به رئیس‌جمهور و رونوشت آن به رؤسای قوا، رئیس مجلس دو کمیسیون کشاورزی و اصل 90 را مأمور بررسی موضوع و اعلام نتیجه کرد که به همین منظور جلسه‌ای با حضور بیشتر مدیران کل دستگاه‌های استان تهران برگزار شد؛ جلسه‌ای که بیشتر حول ارائه گزارش عملکرد دستگاه‌ها در حوزه آب تهران بود. یکی از نکات مهم در این جلسه مصوبه شورای عالی امنیت ملی درباره آب تهران است. مصوبه مربوط به سال 94 که در آن تکالیفی به صورت شفاف و روشن برای دستگاه‌های مرتبط مشخص شده یکی از این مصوبات است که هنوز بیشتر آنها اجرایی نشده است.

ورود کمیسیون امنیت ملی
 به موضوع
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس معتقد است که با توجه به مشکلاتی که در حوزه آب در کشور وجود دارد،‌ تا چند سال آینده حداقل 18 استان کشور با بحران جدی بی‌آبی مواجه خواهند شد. محمدمهدی برومندی، رئیس کمیته امنیت آب کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس شورای اسلامی گفت: «مجلس گزارشی از بحران امنیت آب به رهبر معظم انقلاب و شورای عالی امنیت ارسال می‌کند.» کمیته امنیت آب کمیسیون امنیت ملی در بعد ملی تشکیل شده و ناظر به دو موضوع تأمین منابع، حفاظت و سلامت آب و اختلافات مرزی در حوزه آب است. کشور ایران با داشتن رودخانه‌های جاری و فصلی و همجواری با خلیج‌فارس و دریای خزر مدتی است با موضوع بحران آب روبه‌رو شده است، هر چند سدهای بزرگی در بستر رودخانه‌ها ساخته شده، اما همچنان آن‌طور که باید نتوانسته‌ایم از نگرانی‌ها درباره این موضوع بکاهیم.

کاهش ذخایر آبی زیرزمینی
شاید یکی از دلایل کم‌آبی دخالت‌های ناصحیح در اکوسیستم طبیعی جنگل‌ها و بوته‌ها است که طبیعت را دستخوش تغییراتی کرده است و توان ذخیره بارش‌های پاییزی و زمستانی را در «بانک زیرزمینی» مهیا نکرده است و هر از چند گاهی شاهد سیل‌های ویرانگر در برخی از نقاط کشور هستیم. اکنون بحران کم‌آبی تا آنجا پیش رفته است که علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی آن را موضوع امنیتی توصیف کرد و کمیته امنیت آب در مجلس تشکیل شد. برای بررسی بیشتر این موضوع با برخی از نمایندگان مجلس به بررسی امنیتی شدن موضوع آب پرداختیم علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی درباره چرایی مطرح شدن موضوع آب به موضوع امنیتی به خبرنگار ما گفت: «چند ماهی است برخی از نقاط کشور به دلیل کم‌آبی دچار بحران‌های محلی شده‌اند و حتی با ایجاد درگیری‌هایی عده‌ای کشته و زخمی شده‌اند. با هدف جلوگیری از این‌گونه وقایع تدابیر ویژه‌ای اندیشیده شد و به همین منظور کمیته آب در کمیسیون امنیت مجلس شکل یافت.»

هشدار به همه بخش‌ها
از سوی دیگر، علی‌محمد شاعری رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس شورای اسلامی هم با بیان اینکه آب مهم‌ترین عامل توسعه است، در گفت‌وگو با خبرنگار ما اظهار داشت: «چهار بخش کشاورزی، صنعتی، بهداشت و سلامت و محیط زیست، زیرساخت‌هایی هستند که نیازمند تأمین آب پایدار می‌باشند، چنانچه با کاهش یا بحران آب روبه‌رو شویم، زیرساخت‌های ما به ورطه نابودی خواهد افتاد.
شاعری با اشاره به اینکه سوء مدیریت در منابع آب باید برطرف شود، افزود: «پایداری پوشش گیاهی، حفظ حوزه‌های آبخیزداری، مدیریت بهینه مصرف آب، آبیاری نوین کشاورزی و صنعتی، جلوگیری از بیابان‌زدایی و کاشت مراتع سازگار با کم‌آبی و جلوگیری از حفر چاه‌های غیر مجاز می‌تواند در تأمین آب کشور تأثیر مثبتی بر جای بگذارد. رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس با انتقاد از اینکه پساب فاضلاب در کشور زیاد شده است، تصریح کرد: «سالانه 30 میلیارد متر مکعب پساب فاضلاب کارخانه‌ها و منازل مردم است که اگر بتوانیم آن را تصفیه کنیم، آب خام مورد نیاز تأمین می‌شود.» شاعری همچنین ورود کمیسیون امنیت ملی مجلس به موضوع آب را مثبت دانست و گفت: «با این موضوع که، دکتر بروجردی در کمیسیون امنیت ملی مجلس مباحثی را درباره آب مطرح کرده مخالفتی ندارم و این نکته را به ما یادآور می‌شود که این موضوع بیشتر مورد توجه نهادهای مربوطه قرار گیرد.»

تانکرهای آب‌رسان روشن شده‌اند
همچنین، علی کرد، نماینده مردم خاش در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به موضوع کم‌آبی در استان سیستان‌وبلوچستان، به خبرنگار ما گفت: «به دلیل بالابودن ارتفاع شهرهای این استان از سطح دریا شاهد خشکسالی و کاهش منابع آبی هستیم، به طوری که برای نمونه در خاش بستر رودخانه‌ها، چشمه‌ها، قنات، چاه‌ها خشک شده است و خسارات مالی زیادی برای ساکنان این مناطق به همراه داشته است. عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، با بیان اینکه دولت خدمات زیادی در مناطق شرقی کشور ارائه داده است، افزود: دولت برای دور کردن محرومیت‌زدایی به شهرهای استان سیستان‌وبلوچستان توجه داشته، اما عمق محرومیت زیاد است و این خدمات نمایان نمی‌شود. یکی از این موارد رفع مشکلات کم‌آبی در بسیاری از روستاهای این مناطق است که اقدامات بلندمرتبه را می‌طلبد نه کوتاه‌مدت؛ چرا که بسیاری از ساکنان، آب شرب ندارند.» نماینده مردم خاش در مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: «تخصیص اعتبار برای طرح‌های آب‌رسانی، اختصاص تانکرهای آب سیار به مناطق روستایی و عشایری، مهار کردن آب‌های سطحی و آب‌های جاری که از مرز کشور خارج می‌شود، ساخت سد بر بستر رودخانه‌های فصلی و ایجاد پشتک و آب‌بند در مناطق بالادست مناطق می‌تواند آینده آبی این استان را بیش از پیش روشن کند.»

جنگ آبی
اما شهباز حسن‌پور بیگلری، نماینده مردم سیرجان در مجلس با بیان اینکه؛ جنگ آینده جنگ آب است، می‌گوید: «متأسفانه درباره موضوع آب غفلت کردیم و مرتکب اشتباه شدیم و آن‌گونه که باید از توانمندی‌های موجود برای حفظ و نگهداری این اکوسیستم طبیعی استفاده نکردیم.» عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی، تصریح کرد: «شیرین کردن آب خلیج‌فارس می‌تواند یکی از بهترین و مناسب‌ترین راهکارهای موجود برای مقابله با بحران کم‌آبی باشد. اکنون کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بیشترین بهره‌برداری را از این منبع داشته‌اند و با استقرار دستگاه‌های آب شیرین‌کن توانسته‌اند آب شرب شهروندان خود را تأمین کنند. همچنین انتقال آب خلیج‌فارس به فلات مرکزی ایران می‌تواند خطر خشکسالی و کم‌آبی را از چهره استان‌های کرمان، یزد، فارس و... بردارد که این امر مستلزم همراهی و همکاری بیشتر دولت و نهادهای مرتبط با این موضوع است.
با توجه به اینکه جنگل‌ها، بوته‌ها و درختچه‌های طبیعی را که به‌عنوان سد زنده در مقابل ریزش‌های باران و برف عمل می‌کردند، از بین بردیم، در حال ‌حاضر بهترین راه‌حل، آبخیزداری است. اکنون اکوسیستم ما با دخالت‌های ناصحیح در طبیعت شکست خورده و برای نجات آن راهی نداریم جز اجرای طرح‌های آبخیزداری، برای نمونه می‌توان برای شیارهای کوه که هنگام بارندگی آب زیادی در آن جاری می‌شود بند کوچک یا چک‌دم ایجاد کرد تا آب با سرعتی کمتر به پایین بیاید، این عمل علاوه بر ذخیره آب، خاک را هم سر جای خودش حفظ می‌کند. دیگر اقدامی که می‌توان در زمینه کم‌آبی انجام داد، فرهنگ‌سازی مصرف بهینه آب است و با استفاده از برنامه‌های فرهنگی و رسانه‌ای، می‌توان میزان مصرف آب در هر بخش را برای جامعه تشریح کرد.
گفتنی است، برخی از نمایندگان هم معتقدند، جنبه بین‌المللی این بحران مربوط به استان‌های مرزی است و اختلافات آبی که برای نمونه با افغانستان و حتی ارمنستان داریم، شامل این بخش می‌شود که بر این اساس، چند نفر از نمایندگان از وزرای امور خارجه و نیرو در این باره سؤال‌ها کردند که این سؤال در کمیسیون امنیت نیز مطرح شد و همین مسئله انگیزه‌ای شد که برخی نمایندگان برای تشکیل کمیته «امنیت آب» پیشنهادهایی ارائه کنند. این مسئله مربوط به حدود شش ماه پیش است.

گزارش ویژه صبح صادق از هفدهمین نشست سالیانه هرتزلیا
   مصطفی نظری/ جریان صهیونیست همواره تلاش کرده است با برگزاری همایش‌­­ها و نشست­‌های بین­‌المللی افزون بر ادبیات‌سازی سیاسی، یک همراه‌سازی جهانی و منطقه‌­ای را در راستای اهداف و سیاست­‌های صهیونیستی خود ایجاد کند که نشست سالیانه «هرتزلیا» در اراضی اشغالی، یکی از این نشست­‌های جهانی صهیونیسم است.
هفدهمین نشست سالیانه «هرتزلیا»، امسال با حضور ۱۸۰ شخصیت سیاسی، نظامی، امنیتی و شخصیت‌های آکادمیک و رسانه‌ای از داخل و خارج از سرزمین‌های اشغالی برگزار شد. این نشست از روز ۲۰ ماه ژوئن میلادی آغاز شد و طی سه روز ادامه پیدا کرد.
امسال حضور نمایندگانی از دول عربی، نظیر اردن، مصر، امارات و هند در بالاترین حد خود گزارش شده است و حتی حضور «سلمان شیخ»، مدیر گروه سیاسی «شیخ» که نقش رابط بین گروه­های معارض سوریه و رژیم صهیونیستی و اعراب را برعهده دارد، در این دوره از نشست‌های سالیانه هرتزلیا، یکی از نکات قابل توجه و تأمل‌برانگیز این نشست امنیتی صهیونیستی بود. البته حضور افرادی چون «سر جان ساورز» رئیس سابق سرویس جاسوسی «ام.آی سیکس» انگلستان، ژنرال «میخائیل کاستاراکوس» رئیس کمیته نظامی اتحادیه اروپا و «برت مک کورت»، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در ائتلاف جهانی مبارزه با «داعش» بر اهمیت این نشست افزوده بود. 
بررسی وضعیت منطقه و چالش‌های سیاسی، امنیتی و اقتصادی رژیم غاصب صهیونیستی به منزله یکی از اهرم‌­های تأثیرگذار در عرصه سیاست‌های منطقه‌­ای و جهانی جریان صهیونیسم، مهم­ترین برنامه کاری این نشست سالیانه را تشکیل می­داد که این موضوع را  می­­‌توان جزء سرفصل­‌های اصلی  این نشست در 15 سال گذشته دانست.
تهدید ایران و حزب‌الله لبنان و ائتلاف عبری‌ ـ عربی مهم­ترین محورهای سخنرانی‌های انجام شده در هفدهمین نشست امنیتی هرتزلیا بود. یکی از مهم‌ترین محورهایی که در جریان این نشست به آن اشاره شد، این بود که رژیم صهیونیستی به تنهایی و بدون کمک گرفتن از ائتلاف عربی به سرکردگی آمریکا در برابر تهدیداتی که محور مقاومت فراروی این رژیم قرار داده، ناتوان است.
 هفدهمین نشست هرتزلیا، مجموعه­‌ای از چالش­‌های امنیتی و سیاسی فرا روی رژیم صهیونیستی در سایه تحولات منطقه‌­ای و متغیرهای امنیتی غرب آسیا را به بحث و تبادل نظر گذاشت. آنچه بر اهمیت این نشست امنیتی افزود، موضوع ضرورت همکاری میان رژیم صهیونیستی و دول خودفروخته عربی و تشکیل ناتوی عبری ـ عربی به منظور تقابل منطقه‌ای با جمهوری اسلامی ایران بود که هر چه بیشتر از ماهیت صهیونیستی این نشست و شرکت‌کنندگان آن پرده پرداشت. 
همان‌طور که گمان می­‌رفت، مهم­ترین محور نشست هفدهم(2017) همچون سال‌­های گذشته مربوط به جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت بود؛ به گونه­ای که فرافکنی در زمینه قدرت منطقه‌ای ایران و توقف فعالیت­‌های موشکی آن و نیز عملیاتی کردن ائتلاف منطقه‌­ای علیه جمهوری اسلامی ایران، اساسی‌ترین سر فصل­‌های سخنان مقامات و شخصیت‌­های صهیونیستی و غربی حاضر در نشست بود. 
تأمل برانگیز­تر آنجا بود که سران صهیونیستی، ایران را عامل اصلی بی‌­­ثباتی منطقه برشمردند و تأکید کردند جامعه جهانی باید با تهدید ایران مقابله کند. «هرتصی هالوی» رئیس سرویس اطلاعات نظامی ارتش رژیم اشغالگر قدس از مهم­ترین افرادی بود که در اظهارات خود به این مسئله اشاره داشت و مدعی شد، ایران عامل اصلی برهم زدن ثبات در منطقه است و این کشور «خطر محوری» برای اسرائیل است. اگر جهان در خاورمیانه صلح می‌خواهد، باید جلوی نفوذ ایران را بگیرد. 
اما بخش مهم و قابل توجه این نشست اعترافی بود که برخی شخصیت­های امنیتی رژیم صهیونیستی در زمینه ضرورت تشکیل ائتلاف منطقه­ای علیه ایران به زبان آوردند. 
در این چارچوب، «گادی آیزنکوت» فرمانده ارتش رژیم صهیونیستی در اولین روز از برگزاری نشست هفدهم هرتزلیا به موضوع همکاری میان رژیم غاصب صهیونیستی و دولت‌های عربی اشاره و تأکید کرد این همکاری در آشکار و پنهان در حال عمیق­تر شدن است. «آیزنکوت» با تأکید بر اینکه شلیک موشک‌های بالستیک ایران به شرق سوریه سیگنال‌های خطرناکی دارد، خواستار توقف توسعه صنایع نظامی ایران شد و گفت: این موضوع باید هدف همه کشورهای منطقه باشد.
ژنرال عاموس گیلعاد، رئیس سابق اداره امور سیاسی وزارت جنگ رژیم غاصب صهیونیستی که در حال حاضر ریاست امور سیاسی و استراتژیک مجموعه نشست‌های هرتزلیا را برعهده دارد، در این باره اظهار داشت: «استراتژی اسرائیل [رژیم صهیونیستی] برای مقابله با تهدید ایران، ائتلاف‌ با رژیم‌های عربی است که اسرائیل در تمامی منطقه عربی مناسباتی در سطوح مختلف بر اساس اولویت مقابله با ایران و اخوان‌المسلمین و داعش دارد.» وی تأکید کرد: «تهدید ایران اساسی‌ترین تهدید رژیم صهیونیستی است؛ چرا که ایران، حزب‌الله، بشار اسد و روسیه در حال ایجاد یک ائتلاف هستند.»
قابل توجه بود که مقامات صهیونیستی همچنان بر بزرگ‌نمایی و تهدیدزایی علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌­ای ایران تأکید می‌­ورزیدند. «آریل لویته» معاون سابق کمیسیون انرژی اتمی رژیم جعلی صهیونیستی در این باره گفت: «حتی اگر بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از ایران در ظاهر تأیید شده باشد، ابهامات درباره توافق صورت گرفته بسیار زیاد است. همین ابهامات موجب شد درک متفاوتی از توافق هسته‌ای و ماهیت اصلی آن به وجود آید.» وی در ادامه اظهارات مزورانه خود تصریح کرد: «آیا آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مسئولیتی در قبال آزمایش‌های تسلیحاتی ایران بر عهده می‌گیرد؟ روسیه و ایران، هر دو معتقدند آژانس نباید در این مسئله ورود پیدا کند، اما اگر آژانس مسئول این آزمایش‌ها نیست، پس چه کسی مسئول است؟»
«لویته» از آمریکا، رژیم صهیونیستی و اعضای گروه 1+5 خواست راهکار دیگری بیابند تا در پایان مدت زمان توافق هسته‌ای بتوان مانع از حرکت ایران به سمت اهداف نظامی‌اش شد.
اما آنچه در این میان حائز اهمیت است، اعتراف مقامات صهیونیستی به ناتوانی مقابله این رژیم با محور مقاومت و توان موشکی جمهوری اسلامی ایران بود. آویگدور لیبرمن، وزیر جنگ رژیم غاصب صهیونیستی، در روز سوم و پایانی هفدهمین نشست هرتزلیا طی سخنانی دلایلی را که مانع تکمیل هیمنه‌ منطقه‌ای رژیم صهیونیستی شده، بررسی و دلیل آن را چنین ریشه‌یابی کرد که این رژیم از پنجاه سال پیش تاکنون نتوانسته به «پیروزی قاطع» دست یابد. وزیر جنگ رژیم غاصب صهیونیستی با اشاره به اینکه تعداد زیادی از عملیات‌های نظامی [به دست این رژیم] انجام شده که در آکادمی‌های نظامی بررسی و تدریس می‌شود، افزود: «دست نیافتن به پیروزی سبب بی‌اعتمادی می‌شود. ما خیلی حرف‌های بزرگی زدیم؛ حرف‌هایی که در نهایت پوشش اجرایی نداشتند. آخرین لشکرکشی زمینی‌ای که ارتش اسرائیل انجام داد، در جریان جنگ اول لبنان (1982) بود؛ ولی هرچه بعد از آن بود، همه عملیات بود (نه لشکرکشی واقعی) و آخرین پیروزی واقعی هم در جنگ شش روزه بود.»
«هرتصی هالوی» رئیس سرویس اطلاعات نظامی ارتش رژیم غاصب صهیونیستی هم درباره توانمندی موشکی ایران چنین اعتراف می‌­کند که اقدام ایران در شلیک موشک به گروه تروریستی داعش در سوریه، «نگران‌کننده» بود و اینکه چرا ایران اقدام به شلیک موشک‌ علیه داعش کرد و از نیروهای نظامی‌اش استفاده نکرد؟  
جالب توجه بود که «افرایم سنیه» از مسئولان اسبق بلندپایه وزارت جنگ رژیم اشغالگر قدس اذعان می‌­کند، برای پاسخ دادن به موشک‌های حزب‌الله نباید لبنان را هدف قرار داد؛ بلکه در مقابل، باید به زیرساخت‌های ایران حمله کرد تا پاسخ مناسبی به حملات موشکی حزب‌الله داده شود. وی مدعی شد، تنها از طریق مقابله با ایران است که می‌توان حزب‌الله را شکست داد.
از آنجایی که نتایج و برونداد نشست‌های سالیانه هرتزلیا در تصمیم‌گیری­‌های منطقه­‌ای جریان صهیونیسم و غرب، به ویژه سیاست­های منطقه‌­ای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران مؤثر بوده تا جایی که عیناً به صورت راهبرد رسمی مقامات غربی و آمریکایی در آمده است، ضرورت دارد با نگاه تحلیلی و موشکافانه به اظهارات و مباحث مطرح شده در نشست هفدهم هرتزلیا چند نکته مهم و راهبردی را مورد توجه و ملاحظه قرار داد؛ هرچند نتایج این نشست باید به تناسب اظهارات، مواضع و دیدگاه‌­های بیان شده در آن، به طور دقیق و مفصل بررسی و تحلیل شود.
نخست اینکه، با شکست پروژه صهیونیستی ـ آمریکایی داعش در منطقه راهبردی غرب آسیا و به تهدید افتادن هر چه بیشتر امنیت پوشالی رژیم جعلی صهیونیستی، جریان صهیونیسم بین‌الملل با همراه کردن مهره‌­های خودفروخته عربی خود در یک ناتوی منطقه‌ای با محوریت ژنرال­‌های تروریست صهیونیستی درصدد است تا با هزینه­‌ای به مراتب سبک­تر یک نبرد منطقه‌­ای علیه محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران را مدیریت کند؛ از این رو تمرکز محورها و مباحث هفدهمین نشست هرتزلیا در موضوع ضرورت ایجاد ائتلاف عبری ـ عربی و همگرایی هرچه بیشتر رژیم غاصب صهیونیستی با دول خودفروخته عربی خلاصه می­‌شود.    
دوم اینکه، با نگاهی به اظهارات سخیفانه مقامات صهیونیستی درباره برنامه صلح‌آمیز هسته‌­ای ایران و فرافکنی مصرانه در این زمینه، به خوبی می‌­توان فهمید که «توافق برجام» فقط اجرای سناریویی هدفمند بود که ضمن متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران، تضعیف موقعیت منطقه‌­ای جمهوری اسلامی ایران به منزله محور مقاومت را آن هم با مشغول­‌سازی سیاسی دنبال می­کرد. این مسئله در اظهارات برخی مقامات صهیونیستی در این نشست امنیتی به خوبی ملموس بود. آنجا که ژنرال عاموس گیلعاد، رئیس سابق اداره امور سیاسی وزارت جنگ رژیم غاصب صهیونیستی در سخنرانی خود تأکید کرد، توافق (برجام) به اسرائیل نیز زمان کافی برای آمادگی را می‌دهد و ما نیز خود را آماده می‌کنیم. وی با طرح این پرسش که آیا اسرائیل حمله‌ای علیه ایران را آغاز خواهد کرد یا نه، توجه به این نکته را ضروری دانست که همه گزینه‌ها بر روی میز قرار دارد و برای اسرائیل بهتر است که این موضوع را همچنان مبهم نگه دارد. 
نکته پایانی اینکه طرح موضوع ضرورت ایجاد ائتلاف عبری ـ عربی بیش از هر چیز بیان‌کننده ناتوانی جریان صهیونیسم در مقابله با ایران است؛ اما مهم­تر اینکه، ورای ائتلاف منطقه­‌ای علیه ایران، صهیونیسم بین‌­الملل تضعیف ارکان مهم نظام را در صحنه داخلی جمهوری اسلامی ایران پیگیری می‌کند که این امر طی فضای دوازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری به خوبی قابل مشاهده بود. اظهار نظر رئیس اداره سیاسی سابق وزارت جنگ رژیم غاصب صهیونیستی در اولین روز از برگزاری هفدهمین نشست هرتزلیا که گفته بود تا وقتی (امام) خامنه‌ای در مسند قدرت ایران قرار دارد، تهدید اساسی برای اسرائیل  به شمار می‌رود، از لایه پنهان این سناریوی صهیونیستی پرده برداشت.  

در پنجمین همایش بزرگ سلحشوران دفاع مقدس و یادمان سردار احمد متوسلیان مطرح شد
  حسن ابراهیمی/  پنجمین همایش بزرگ سلحشوران دفاع مقدس به مناسبت همزمانی با روزهای اسارت چهار دیپلمات ایرانی به دست مزدوران رژیم صهیونیستی در لبنان یادمان سردار جاویدنشان احمد متوسلیان نام گرفت. در این همایش که در محل باغ موزه دفاع مقدس و ترویج فرهنگ مقاومت برگزار شد، سرلشکر صفوی، حجت‌الاسلام شهیدی‌محلاتی، سردار رستگارپناه و برادر حاج‌احمد متوسلیان سخنرانی کردند که در ادامه خلاصه‌ای از سخنرانی هر یک را می‌خوانید.

نیروی قدس اهرم قدرت سیاست خارجی ما در منطقه است
سردار سرلشکر سیدیحیی صفوی، دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا در این همایش،‌ اظهار داشت: «آشنایی بنده با حاج‌احمد از اول اردیبهشت سال ٥٩ شروع شد و تا شهریور سال ٥٩ و بعد هم دفاع مقدس و عملیات فتح‌المبین و الی‌بیت‌المقدس و زمان اعزام ایشان به لبنان ادامه داشت.»
وی افزود: «متوسلیان در اندیشه و تفکر انسانی خدامحور و تربیت شده مکتب قرآن بود و نسبت به خطر صهیونیست‌ها و آمریکا علیه اسلام از کینه زیادی برخوردار بود و بر دشمنان همچون طوفان می‌غرید و باصلابت و قاطعانه برخورد می‌کرد.»
دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا تصریح کرد: «عملکرد متوسلیان در پیوستن به سپاه و در غائله کردستان و مریوان قابل توجه است، او از نبوغ مدیریتی بالایی برخوردار بود و کارنامه عملیاتی درخشانی دارد.»
سردار صفوی ادامه داد: «در زمینه اعزام حاج احمد و یارانش به لبنان ما چیزی نداشتیم که به آنها بدهیم. درباره سپاه خطاب به ملت عرض می‌کنم که برخی‌ها با تهمت و دروغ و افترا می‌خواهند سپاه را تضعیف کنند.»
وی همچنین یادآور شد: «سپاه حافظ انقلاب و کشور و سپر دفاع از کشور و از ارکان قدرت ما در برابر تهدیدات است. اگر آمریکا و رژیم صهیونیستی سپاه را تضعیف کنند، طبیعی است؛ چون دشمن ما هستند، اما اگر در داخل کسانی با تهمت و دروغ سپاه را تضعیف کنند، غیر عقلانی است و تضعیف سپاه تضعیف کشور، سیاست خارجی و اقتصاد است.»
وی تأکید کرد: «قاسم سلیمانی‌ها توانستند با سپاه دشمنان از جمله آمریکا، رژیم صهیونیستی، عربستان، ترکیه و... را شکست دهند. اهرم پیش‌برنده قدرت ما در منطقه و سیاست خارجی همین نیروی قدس سپاه است و دشمنان هم این را به خوبی می‌فهمند.»
دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا در بخش دیگری از سخنان خود عنوان کرد: «افراد به دنبال تضعیف سپاه که مظهر قدرت ملی است، نباشند. امیدواریم از این کار دست بردارند.»

اعتقاد وزارت خارجه بر زنده بودن احمد متوسلیان است
حجت‌الاسلام سیدمحمدعلی شهیدی‌محلاتی، رئیس سازمان بنیاد شهید و امور ایثارگران که دیگر سخنران این مراسم بود، اظهار داشت: «هر چه درباره احمد متوسلیان صحبت کنیم، نمی‌توانیم او را خوب بشناسیم. رهبر معظم انقلاب درباره ایشان فرمودند که من او را از نزدیک می‌شناسم؛ احمد متوسلیان یکی از برجستگان دفاع مقدس بود.»
شهیدی با اشاره به فعالیت احمد متوسلیان در مبارزه با رژیم ستمشاهی و نیز حضور او در جبهه کردستان، خاطرنشان کرد: «ایادی رژیم منحوس صهیونیستی سرانجام احمد متوسلیان سرانجام را دستگیر کردند و تا امروز از سرنوشتش خبری نیست؛ اما وزارت خارجه معتقد است احمد متوسلیان زنده است. هر چند اگر او شهید هم شده باشد، برای ما زنده است.»
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران در پایان گفت: «یک بار که به همراه رئیس‌جمهور به آسایشگاه جانبازان رفتیم، یکی از جانبازان قطع نخاعی به رئیس‌جمهور گفت تنها خواسته من از شما این است که رهبری را رها نکنید.»

سبک مدیریت متوسلیان نمونه عینی مدیریت جهادی است
سردار حسن رستگارپناه، دبیر پنجمین همایش سلحشوران حماسه دفاع مقدس یادمان سردار جاویدالاثر احمد متوسلیان، نیز گفت: «حاج‌احمد متوسلیان بر اساس اعتقاد راسخ خود به جهاد و مبارزه با دشمنان خدا پرداخت.»
وی با بیان اینکه حاج‌احمد در این راه هیچ مانعی را نمی‌دید و موانع را با سخت‌کوشی و تلاش‌های صادقانه رفع می‌کرد، افزود: «حاج‌احمد سبک مدیریتی را به یادگار گذاشت که این می‌تواند راه‌گشای بسیاری از مشکلات فراروی انقلاب اسلامی ایران باشد؛ در واقع تفاوتی که سبک مدیریتی حاج‌احمد با مدیریت دیگران داشت، در حرکت و تلاشی بود که از خود نشان می‌داد؛ این تلاش و حرکت را به صورت ابزار با ارزش‌ها قرار نمی‌داد؛ بلکه مدیریت جهادی او بر اساس خودباوری و ادای تکلیف بود.»
سردار رستگارپناه ادامه داد: «مدیریت حاج‌احمد مدیریتی بود که با استقامت، صبر و بردباری توانست موانع را از فراروی خود بردارد؛ لذا متوسلیان نمونه عینی برای مدیریت جهادی است، چون فرماندهی کارآمد بود.»
وی با بیان اینکه حاج‌احمد هیچ‌گاه خلق‌وخوی تندی نداشت، تأکید کرد: «متوسلیان هر آنچه را انجام تکلیف می‌دانست، انجام می‌داد و در این راه با هیچ کس هم مماشات نداشت؛ از این رو افتخارات او می‌تواند درسی برای آیندگان باشد؛ به ویژه جوانان که سبک مدیریت او را سرلوحه خود قرار دهند.»

خانواده‌های چهار دیپلمات 
در رنج هستند
برادر جاویدالاثر احمد متوسلیان نیز در این همایش با بیان اینکه خانواده چهار دیپلمات ربوده شده در رنج به سر می‌برند، گفت: «اگر کسی مدعی زنده بودن آنها است، سند یا عکسی نشان دهد و اگر هم شهید‌ شده‌اند، بگویند.»
امیر متوسلیان ضمن بیان خاطراتی از دوران کودکی و نوجوانی حاج‌احمد متوسلیان، درباره سرنوشت او و سه نفر دیگر از همراهانش اظهار داشت: «خانواده‌های ما از بلاتکلیفی در رنج هستند و ما مطالبه سرنوشت چهار دیپلمات‌مان را از رژیم صهیونیستی داریم و از مسئولان می‌خواهیم تکلیف آنها را مشخص کنند.»

صبح صادق نشست اخیر منافقین در پاریس را واکاوی می‌کند
 محمد صرفی / «سازمان مجاهدین خلق بسیار بدنام و بدسابقه است. این بدنامی از نخستین سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی که ابتدا علیه نظام اسلحه به دست گرفتند و بعد اقدام به ترور و تخریب علیه شهروندان مظلوم و سران نظام کردند، آغاز شد تا قرار گرفتن در کنار دشمن نظام و خاک و میهن.
این البته بخش برجسته بدنامی و سابقه آنهاست. آلودگی‌های اخلاقی درون‌گروهی و پایمال کردن اخلاق و انسانیت و احساس به ‌نفع تشکیلات سازمانی و به اسارت گرفتن و قربانی کردن هواداران خامی که با نیت و اهداف پاک فریب خوردند و به این گروه پیوستند و راهی برای بازگشت‌شان نبود، ‌بخش تقریباً مغفول سیاهکاری‌ها و بدنامی‌های این گروه است.
این سوابق نام این گروه را به تابلوی برجسته بدنامی دستِ کم در سطح ایران تبدیل کرده است. جدای از آنکه این گروه در چشم شهروندان ایرانی، منفور و بدنام هستند تا سال‌ها نام این سازمان در فهرست گروه‌های تروریستی کشورهای غربی و آمریکا ثبت شده و از منظر کشورهای غربی هم شایسته توجه و آزادی‌های متعارف گروه‌های سیاسی نبودند؛ اگرچه به تازگی و پس از سال‌ها تلاش موفق شده‌اند نام خود را از این فهرست‌ها حذف کنند، همین تنفر و بدنامی و تصویر و تصور مخوفی که از تشکیلات درونی این گروه در دنیا وجود دارد، باعث شده است تا در طول چهار دهه گذشته این گروه فقط ریزش نیرو داشته باشد...»
جملات فوق بخشی از تحلیل یکی از رسانه‌های ضد انقلاب (زیتون) درباره منافقین است که به روشنی گویای میزان محبوبیت این فرقه است!

سخنرانی دقیقه‌ای 10 هزار دلار
نشست هفته گذشته منافقین در پاریس در حالی برگزار شد که مانند نشست‌های پیشین آن، عده‌ای از شهروندان درجه 2 و 3 اروپا با وعده دریافت چند ده یورو و چند روز اقامت و غذای رایگان، سیاهی لشکر آن بودند و در ویترین نیز جمع اندکی از سیاستمداران اغلب بازنشسته و بیکار اروپایی و آمریکایی با دریافت پول‌های هنگفت حاضر شده بودند در این نشست و خوش‌رقصی برای این فرقه تروریست حضور یابند.
افشای اینکه شرکت‌کنندگان در این تجمع نیز چه کسانی هستند، ابتدا از سوی رسانه‌های فرانسوی، انگلیسی و آمریکایی آغاز شد؛ «مهاجران کشورهای آسیایی و آفریقایی به همراه دانشجویانی از کشورهای اروپای شرقی با پرداخت هزینه‌ای اندک با یک تور گردش به پاریس دعوت می‌شوند.»
چندی پیش «آسوشیتدپرس» در گزارشی فاش کرده بود، «برخی از اعضای کابینه» دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری جدید آمریکا، «در ازای دریافت پول در نشست‌های سازمان مجاهدین خلق سخنرانی کرده‌اند.» این خبرگزاری اسنادی منتشر کرد که نشان داد یک عضو کابینه دونالد ترامپ و دست‌کم دو نفر از مشاورانش از سازمان مجاهدین خلق برای سخنرانی پول گرفته‌اند.
لین چاو، وزیر حمل‌ونقل دولت ترامپ تأیید کرده است دو سال پیش برای «پنج دقیقه سخنرانی از شورای ملی مقاومت» که بازوی سیاسی سازمان منافقین شناخته می‌شود، «۵۰ هزار دلار دریافت کرده است».
در این گزارش همچنین گفته شده است، رودی جولیانی، مشاور ترامپ و شهردار سابق نیویورک هم از این سازمان پول گرفته، اما رقم آن اعلام نشده است. نیوت گینگریچ، سخنگوی سابق کاخ سفید و مشاور کنونی ترامپ نیز برای منافقین سخنرانی کرده؛ هرچند او هم از اعلام مبالغ دریافتی در ازای این سخنرانی‌ها خودداری کرده است. اما با وجود همه این ولخرجی‌ها، منافقین در نشست امسال که اهمیتی دوچندان برای آنان داشت، موفق نشدند چهره جدید خاصی را به جمع خود وارد کنند و جز همان چند سیاستمدار همیشگی و تکراری کسی حاضر نشد مهمان آنان شود.

ابزار کثیف آمریکا
منفور بودن منافقین در حدی است که حتی دشمنان سرسخت، اما کمی عاقل‌تر جمهوری اسلامی نیز به آن اعتراف داشته و هشدار می‌دهند که نباید واشنگتن با حمایت آشکار از این گروه، چهره خود را نزد مردم ایران بیش از این مخدوش کند.
25 فروردین ماه سال جاری (14 آوریل 2017) سناتور جان مک‌کین در تیرانا، پایتخت آلبانی با مریم رجوی دیدار کرد و سخنانی در حمایت از منافقین بر زبان آورد. سه روز بعد مایکل روبین که خود چهره‌ای به شدت ضد ایرانی است، طی مقاله‌ای در اندیشکده «امریکن اینترپرایز» تحت عنوان «مک‌کین چه فکری می‌کند؟» به شدت به این دیدار اعتراض کرد. روبین با تأکید بر دشمنی شدید آمریکا با جمهوری اسلامی و صحه گذاشتن بر آن، چنین دیدارها و حمایت‌هایی را ناشی از نبود شناخت از جامعه ایران عنوان کرد و گفت: «اگرچه منافقین دشمن ایران و ایران نیز دشمن آمریکاست، اما این بار استثنائاً دشمن دشمن من، دوست من نیست و آمریکا نباید روی این گروه با سوابق سنگین تروریستی حساب باز کند.» روبین پا را از این نیز فراتر گذاشته و هشدار داد: «حمایت از چنین گروهک منفوری نه تنها کمکی به تغییر رژیم در ایران نمی‌کند؛ بلکه ضد این راهبرد عمل خواهد کرد، چرا که منفوریت بالای آن در میان مردم ایران، سبب نوعی همبستگی و اجماع ملی می‌شود.»
البته آنچه روبین می‌گوید، به سیاست‌های آشکار واشنگتن معطوف است؛ چرا که استفاده پنهانی از این فرقه برای انجام عملیات‌های کثیف در ایران، سال‌هاست که در دستور کار آمریکا قرار داشته و دارد. موضوعی که پنج سال پیش سیمور هرش، تحلیلگر معروف آمریکایی در مقاله‌ای تحت عنوان «مردان ما در ایران؟» در هفته‌نامه «نیویورکر» از آن پرده برداشت. هرش در این مقاله می‌نویسد: «منطقه‌ای که پایگاه امنيت ملی نوادا متعلق به دپارتمان انرژی در آن قرار گرفته، با دشت‌های خشک و قله‌کوه‌ها در دوردست، از هوا به شمال غربی ايران شبيه است. در اين پایگاه که در 65 مايلی شمال غربی لاس‌وگاس قرار گرفته است، قبلاً آزمايش‌های هسته‌ای صورت مي‌گرفت و حالا مرکزی برای آموزش عمليات ضد جاسوسی و يک فرودگاه خصوصی برای جت بوئينگ 737 دارد. اين منطقه‌ای ممنوعه است که در برخی نقاط آن تابلوها به اشخاص کنجکاو هشدار مي‌دهند. کارکنان امنيتی در صورت لزوم اجازه دارند به کساني که از خط ممنوع عبور کرده‌اند، شليک کنند.
در اينجا بود که «فرماندهی عمليات ويژه مشترک» JSOC از سال 2005 آموزش اعضای سازمان مجاهدين خلق ايران را آغاز کرد... پنج دانشمند ايرانی از سال 2007 تاکنون به قتل رسيده‌اند. سخنگوی مجاهدين خلق شرکت در قتل‌ها را تکذيب کرد، ولی اوايل ماه گذشته خبرگزاری ان‌بی‌سی از قول دو مقام دولت اوباما تأييد کرد حملات به دست واحدهای سازمان مجاهدين خلق صورت گرفته که از سوی سرويس مخفی رژیم صهیونیستی موساد، تعليم ديده و تأمين مالی شده بودند.
مقام امنيتی سابق افزود: «عمليات ابتدا از سویی مجاهدين خلق و در همکاری با اسرائيلی‌ها صورت گرفت، ولی ايالات متحده اکنون اطلاعات را در اختيار قرار مي‌دهد.» به گفته يکی از مشاوران عمليات ويژه، رابطه بين ايالات متحده و اقدامات مجاهدين در داخل ايران ديرپاست. همه کارهايی که اکنون در داخل ايران انجام مي‌گيرد؛ از طریق بدل‌ها به خدمت گرفته شده است.»
مقاله سیمور هرش گویای این واقعیت است که آمریکایی‌ها هیچ ابایی از این موضوع ندارند که گروهی را در فهرست سازمان‌های تروریستی بگذارند و همزمان آنها را به خاک خود آورده و ضمن آموزش به آنها، تجهیزات فنی و نظامی در اختیار آنها بگذارند تا از آنها علیه دشمنان خود استفاده کنند. گفتنی است، منافقین تا سال 2009 در فهرست سازمان‌های تروریستی اروپا و تا سال 2012 در فهرست آمریکا بودند و با صرف پول‌های هنگفت و البته مدد معیارهای دوگانه غرب از این فهرست‌ها خارج شدند تا آزادانه‌تر بتوانند به اقدامات خود ادامه دهند.

برای روز خیالی
سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که منافقین به چه کار آمریکایی‌ها می‌آیند؟ آیا واقعاً واشنگتن به آنها به چشم یک آلترناتیو برای جمهوری اسلامی ایران نگاه می‌کند؟ بعید به نظر می‌رسد سیاستمداران آمریکایی و تصمیم‌سازان این کشور از چنین بلاهتی برخوردار باشند که آنچه مایکل روبین می‌گوید را ندانند. پس ماجرا چیست؟ در واقع، می‌توان گفت منافقین دو کارکرد برای واشنگتن دارند. اولاً، می‌توانند از آنها در عملیات‌های خرابکارانه و تروریستی در ایران استفاده کنند و دوم ابزاری هستند برای مواقع بحرانی و آشوب. چنانچه آشوبی به هر دلیل در ایران رخ دهد‌ـ مانند آنچه در سال 88 شاهد آن بودیم‌ـ منافقین می‌توانند بهترین ابزار برای تشدید این آشوب باشند. تحریک ناآرامی‌های اجتماعی به مثابه محور سیاست تغییر رژیم آمریکا علیه ایران است و برای تبدیل ناآرامی به بحران و درگیری‌های فزاینده و دومینویی به کاتالیزور نیاز است. خشونت بی‌مرز و البته حرفه‌ای و نظام‌مند منافقین می‌تواند چنین نقشی را در این جورچین آمریکایی بازی کند.

نشانه سرافکندگی و دستان خالی
حمایت واشنگتن از منافقین یک نشانه آشکار از استیصال آن در برابر جمهوری اسلامی ایران است. هافینگتون‌پست اوایل روی کار آمدن ترامپ، در مقاله‌ای این استیصال را به خوبی تشریح کرده است. این مقاله پس از آن نوشته شد که ترامپ برخی از اطرافیان خود را از میان کسانی انتخاب کرد که سابقه حضور در نشست‌های منافقین دارند. هافینگتون‌پست در بخش‌های از این مقاله نوشته است: «ترامپ با محکوم نکردن سازمان مجاهدین خلق، چند حرکت انجام داده است؛ نخست این علامت را داده است که دشمنی وی با «ایران» نیست؛ بلکه با «ایرانیان» است. مردمِ ایران در داخل و خارج از این کشور، از میان تمام گروه‌های مخالفِ ایران، از سازمان مجاهدین خلق بیشترین و عمیق‌ترین تنفر را دارند.
کمک گرفتن دولت آمریکا از گروه مجاهدین خلق (گروهک منافقین) نشان می‌دهد که جعبه جنگ آمریکا به طور کامل خالی شده است. به جز مشتی تحریم‌های ضعیف و ناکارآمد، وارد کردن مجاهدین خلق در این معادله، به این معنا است که نه تنها آمریکا هیچ چوبدستی برای تکان دادن و تهدید ایران ندارد؛ بلکه بسیار احمقانه به نظر می‌رسد که به علت شور و هیجان ایدئولوژیک، آنچنان گیج و مبهوت شده است که می‌خواهد سرنوشت خود (دولت آمریکا) را با بداقبال‌ترین و بدیُمن‌ترین گروهی که تاکنون وجود داشته است (گروهک منافقین)، گره بزند.
این خنده‌دار است که سازمان مجاهدین خلق همواره مانند یک انگل، سرنوشت خود را به هر سویی که تصور می‌کرد طرفِ پیروز باشد، گره زده است. با این حال، انتخاب حامیان مجاهدین خلق دیگر چندان هوشمندانه به نظر نمی‌رسد. همسو کردن سیاست خارجی آمریکا با هوس‌های یک فرقه‌ کنترل‌کننده‌ افکار (پیروانش) سبب تضمین پیروزی (آمریکا) بر ایران نخواهد شد. در عوض، این رویکرد تنزل شأن و جایگاه آمریکا در جهان را رقم خواهد زد.»

ارتباط فرانسوی
در این میان نکته مهم میزبانی پاریس از گردهمایی منافقین است. هنگامی این حمایت سؤال‌برانگیزتر می‌شود که کمتر از 48 ساعت پیش از این نشست، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان میهمان فرانسوی‌ها بود.
فرانسه در میان کشورهای عضو گروه ۵+۱ از قِبَل برجام، بیشترین سود اقتصادی را به دست آورده است. فروش ایرباس، انحصار ۸۰ درصدی بازار خودرو و قرارداد ۴/۸ میلیارد دلاری فاز ۱۱ پارس جنوبی با شرکت نفتی توتال فرانسه و... از جمله این موارد هستند. در چنین وضعیتی به طور طبیعی تهران باید دست بالا را در رابطه داشته باشد و حمایت نکردن از یک گروه تروریستی که دستش به خون 17 هزار ایرانی آلوده است، کمترین انتظاری است که در رابطه میان دو کشور می‌تواند مطرح شود. اما متأسفانه برخورد دولت با ماجرا منفعلانه و نپذیرفتنی بود. آقای ظریف در واکنش به این نشست به مقامات فرانسوی گفته حضور منافقین «یک نقطه ابهام در روابط» است و از قول آنها تأکید کرده که ارتباطی با این گروه ندارند!
آیا مسئله حمایت پاریس از یک گروه تروریستی که آشکارا شعار براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران را می‌دهد، صرفاً یک نقطه ابهام است؟! مردم فرانسه یکی از قربانیان اصلی تروریسم داعش در اروپا طی سال‌های اخیر بوده‌اند. اگرچه تمام قربانیان فرانسوی یک‌صدم قربانیان ایرانی اقدامات منافقین نیستند؛ اما تصور کنید ایران میزبان نشستی از داعشی‌ها در تهران می‌شد، دولت فرانسه چه واکنشی نشان می‌داد؟ آیا این حرکت را فقط یک نقطه ابهام می‌دانست و به اعتراضی کلیشه‌ای و دیپلماتیک بسنده می‌کرد؟!
در پایان باید گفت، گروهک ورشکسته و بدنام منافقین شبیه مگسی در یک ظرف سوپ است. توجیه میزبان منافقین درباره اینکه مگر یک مگس چقدر سوپ می‌خورد، از اصل ماجرا، توهین‌آمیزتر و غیر قابل پذیرش‌تر است.

گزيده‌اي از تحليل متفاوت دکتر محمود کاشاني از اسناد تازه منتشر شده وزارت خارجه آمريکا و ماجراي دولت مصدق
روز 25 خرداد 1396 (برابر با 15 ژوئن 2017) جلد ديگري از اسناد روابط خارجي ايالات متحده آمریکا مربوط به رويدادهاي سال‌هاي 1331 و 1332 خورشيدي در ايران پس از چند سالي که وعدة آزاد کردن آنها را داده بودند، انتشار يافت.
پيش از اين، اسناد دوران رياست‌جمهوري هري ترومن و دوايت آيزنهاور مربوط به سال‌هاي 1952 تا 1954 (برابر با 1330 تا 1332) زير عنوان جلد دهم اسناد روابط خارجي آمریکا از سوي وزارت خارجه ايالات متحده آمریکا در سال 1989 برابر با سال 1368 خورشيدي انتشار يافته بود. اين مجموعه که در برگيرندة 508 سند تاريخي ارزشمند است و در زمان خود طبقه‌بندي «سرّي» و يا «به کلي سرّي» داشته و بسياري از زواياي تاريک دوران نهضت ملي ايران را افشا کرده‌اند. براي پژوهش‌هاي تاريخي رويدادهاي نهضت ملي ايران بسيار سودمند هستند. جلد جديدي که روز 25 خرداد منتشر شد، در واقع مکمّل مجموعه اسنادي است که در سال 1989 منتشر شده بودند و اين واقعيت در مقدمه مجلّد تازه انتشار يافته مورد تأکيد قرار گرفته است:
1ـ بي‌درنگ پس از آزاد شدن و انتشار مجلّد تازة اسناد روابط خارجي آمریکا، آقاي مَلکُم بِرن، که يک آرشيو خصوصي به نام «آرشيو امنيت ملي» را اداره مي‌کند و از تبليغ‌کنندگان کودتا عليه مصدق است، شرحي بر اين اسناد در سايت خود زير اين عنوان منتشر کرد: «سرانجام وزارت خارجه آمریکا اسناد به روز رساني شدة کودتا عليه مصدق را آزاد کرد.»
آقاي مَلکُم بِرن به اتفاق مارک گازيورُسکي در ژوئن سال 2002 (برابر با خرداد 1381) کنفرانسي با حضور گروهي از مدعيان کودتا عليه مصدق در کالج سنت آنتوني دانشگاه آکسفورد برگزار کردند و من نيز به اين کنفرانس دعوت شده بودم. در اين کنفرانس دو روزه مقاله‌اي را ارائه کردم و با دلايل و مستندات تاريخي فراوان نشان دادم در مرداد ماه سال 1332 هيچ کودتايي عليه مصدق انجام نشده و هم او بود که با اجراي طرح انگلستان زمينة صدور فرمان نخست‌وزيري فضل‌الله زاهدي و سپس تسليم قدرت دولتي به او را فراهم ساخت. هنگامي که دو سال بعد مجموعه مقالات اين کنفرانس را در سال 2004 مؤسسهSyracuse University Press منتشر کرد با شگفتي فراوان مقاله‌اي را که من در اين کنفرانس ارائه داده بودم حذف کردند؛ زيرا با انتشار اين مقاله، همة ادعاها و تحليل‌هاي بي پِي و پايه مقالات ديگر که درصدد جا انداختن فکر کودتا عليه مصدق بودند نقش برآب مي‌شدند. بنابراين ننگ سانسور آن هم در ايالات متحده آمریکا را بر خود هموار کردند تا بتوانند همچنان براي دروغ تاريخي «کودتاي 28 مرداد» تبليغات کنند.
خوشبختانه متن پارسي مقالة من پس از افزوده‌هايي در 64 صفحه در «فصلنامة سياست»، مجله دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران در شماره بهار 1386 زير عنوان «مداخلة انگلستان و آمریکا براي براندازي نهضت ملي ايران» به چاپ رسيد که در آن با اسناد و مدارک روشن نشان داده‌ام کودتا عليه مصدق يک دروغ تاريخي است و چارچوب دخالت اين دولت‌ها در امور داخلي ايران و به شکست کشانيدن نهضت ملي ايران با کارگرداني مصدق را تشريح کرده‌ام.
2ـ بي‌بي‌سي فارسي نيز بي‌درنگ پس از انتشار اين مجموعه اسناد جديد، دست به کار شد و به تبليغ کودتا عليه مصدق پرداخت. متن خبر بي‌بي‌سي که هميشه می‌کوشد در نقش «بي‌طرفانه»اي هدف‌هاي تبليغاتي خود را دنبال کند، چنين است: «وزارت امور خارجه آمریکا براي نخستين ‌بار کتاب اسناد مرتبط با کودتاي 28 مرداد که به سرنگوني دولت محمد مصدق منجر شد را منتشر کرده است. اين اسناد به وقايع سال‌هاي 1951 تا 1954 ميلادي مي‌پردازد و حوادث قبل از کودتا، عمليات سرنگون کردن مصدق و نيز وقايع پس از آن را در بر مي‌گيرد. وزارت خارجه آمریکا در سال گذشته ميلادي در دوران رياست‌جمهوري باراک اوباما و تصدي جان کِري بر اين وزارتخانه اجازة انتشار کتاب اسناد کودتاي ايران را نداده بود... پيش از اين در سال 2013 ميلادي نيز سازمان اطلاعات مرکزي، با خارج کردن اسنادي از طبقه‌بندي محرمانه، به نقش خود در آن کودتا اعتراف کرده بود. کودتاي 28 مرداد که با همکاري سازمان سيا و سازمان اطلاعات سرّي بريتانيا معروف به ام‌آ‌ی‌6 و عناصري در ارتش انجام شد، يکي از بحث‌برانگيزترين وقايع تاريخ معاصر ايران است و طبقه‌بندي‌هاي سياسي جدّي ميان طيف‌هاي مختلف دربارة آن وجود دارد... .»
3ـ در اسنادي که در سال 1989 از سوي وزارت امور خارجه آمریکا و نه در اسناد تازه انتشار يافته، کمترين سند و مدرکي که در آن نشان داده شود، کودتايي عليه مصدق از سوي دولت آمریکا، سازمان سيا يا سازمان‌هاي اطلاعاتي بريتانيا سازماندهي شده باشد، وجود ندارد. دليل آن هم روشن است؛ زيرا در مرداد ماه سال 1332 هيچ کودتايي عليه دولت مصدق انجام نشده است. برعکس انبوهي از اسناد و مدارک در همين مجموعه اسناد ارزشمند وزارت خارجه آمریکا وجود دارند که نشان مي‌دهند دولتمردان بلندپايه آمریکا و سازمان مرکزي اطلاعات آمریکا «سيا» هرگز به نقش مرموز مصدق و طرح بسيار پيچيدة انگلستان براي براندازي و به شکست کشاندن نهضت ملي ايران که به دست مصدق اجرا شد پي نبرده بودند. اين طرح براندازي و نقش مصدق چنان پيچيده بوده است که آيت‌الله کاشاني و پيشگامان نهضت ملي ايران که با به خطر افکندن جان خود در برابر اقدامات ضد ميهني مصدق ايستادگي مي‌کردند، نتوانستند به واقعيت‌هاي نقش مصدق و طرح انگلستان پي ببرند. اگر چه برخی از آنان با قاطعيت بر وابستگي مصدق به انگلستان در همان هنگام تأکيد کردند.
عبدالرحمن فرامرزي از نمايندگان مجلس دوره هفدهم که در برابر اقدامات ضد ميهني مصدق ايستادگي مي‌کرد در پاسخ به تهديد مصدق روز 6 تير 1332 به تعطيل کردن مجلس در يادداشتي که روز هشتم تير ماه در روزنامة آتش منتشر کرد، به پیشینه سياسي مصدق و وابستگي او به انگلستان پرداخت و در بخشي از آن چنين نوشت: «آنهايي هم که تو را و هم انگليس‌ها را مي‌شناسند مي‌دانند که انگليس‌ها براي چنين روزي تو را تربيت کرده‌اند و اين برگ‌هاي سياسي را که تو روي ميز مي‌زني در کارخانه لندن ساخته شده است.»
سيد ابوالحسن حائري‌زاده از نمايندگان پایه‌گذار نهضت ملي ايران و نمايندة مجلس هفدهم و ليدر «فراکسيون آزادي» در اين مجلس نيز در پاسخي که به هواداران مصدق روز 29 تير 1332 داد به خبرنگار روزنامة آتش چنين گفت: «آقايان تصور کرده‌اند که مصدق عليه انگليسي‌ها قيام کرده، حال آن‌که دکتر مصدق و فاميل و اجداد او مخلوق انگلستان هستند. مصدق‌السلطنه را بايد به اَشدّ مجازات رسانيد. من و کليه آنهايي که سال‌هاست عليه استعمار انگلستان مبارزه کرده‌ايم، هيچ‌گاه دست از اعمال و رويه خود بر نخواهيم داشت.»
اسناد به جاي مانده از ايستادگي نمايندگان شجاع مجلس دوره هفدهم و روزنامه‌نگاران مستقل در برابر اقدامات ضد ميهني مصدق و دخالت انگلستان در امور داخلي ايران براي ناکام گذاشتن نهضت ملي ايران برگ‌هاي زريني در دفاع از آزادي، مشروطيت و مردم‌سالاري در تاريخ معاصر ايران هستند که در اين نوشته کوتاه فرصت بازگو کردن آنها وجود ندارد.
4ـ واقعيت دردناک دورة دو سال و چهار ماهة نخست‌وزيري مصدق اين است که او در آغاز به کار خود در برابر مجلس شوراي ملي و ملت ايران متعهد شد قانون ملي کردن نفت را اجرا و از درآمدهاي نفتي براي رفاه و آسايش عمومي بهره‌برداري کند، اما با پیشنهادهایی که به دولت او شد و اين پيشنهادها کاملاً در چارچوب قانون ملي کردن نفت بودند، از هرگونه گفت‌وگوي سازنده‌اي دربارة آنها خودداري کرد. او با قطع درآمدهاي نفتي و کوتاهي از انجام هرگونه اقدام سودمندي براي تأمين درآمدهاي جايگزين براي کشور همه سرمايه‌هاي کشور را مصرف و خزانه کشور را خالي کرد. مستندترين گزارش را در اين زمينه دکتر علي اميني که وزير اقتصاد ملي دولت مصدق بود پس از برکناري دولت او در جلسه 51 مجلس شوراي ملي ارائه داد و در بخشي از آن گفت: «دولت مصدق با مصرف کردن همة ذخاير ارزي و ريالي کشور در سال 1330 و با گرفتن وام‌هاي متعدد از بانک ملي و فروش اوراق قرضه در سال 1331، چند ميليارد بدهي به بار آورد و نزديک به 400 ميليون تومان اسکناس غير قانوني چاپ کرده بود. سرانجام در مرداد ماه 1332 کفگير به ته ديگ خورده و هيچ‌گونه امکانات مالي براي پرداخت حقوق کارکنان و انجام تعهدات دولت باقي نمانده بود.» (روزنامه اطلاعات، 18 مهر 1333) 
قطعاً حل‌وفصل نکردن موضوع نفت در خلال دو سال و چهار ماه نخست‌وزيري مصدق و ايجاد بن‌بست مالي در کشور در اجراي سياست انگلستان بوده است. انگيزة اين سياستِ مداخله‌جويانه نيز به فقر و تنگدستي کشيدن ملت ايران و تُهي ساختن خزانه کشور و زمينه‌سازي براي تحميل قرارداد نفتي مورد نظر انگلستان به ايران بوده است. اگر دولت آمریکا در اين اوضاع و احوال کمک مالي پنج ميليون دلاري به زاهدي کرد، دليل آن تُهي بودن خزانه کشور و اين واقعيت بوده است که زاهدي با ميراث شوم مصدق، يعني ناتواني در پرداخت حقوق کارکنان دولت روبه‌رو بود و يکي از انگيزه‌هاي کمک مالي دولت آمریکا نيز آن بود که در اوضاع و احوال جنگ سرد که دولت شوروي سابق به دنبال گسترش حوزة نفوذ خود بود دولت ايران بتواند روي پاي خود بايستد.
سند شماره 355 به تاريخ 25 آگوست 1953 برابر با 3 شهريور 1332 [در اين ميان قابل توجه است.] موضوع اين سند نيز گزارش گفت‌وگوي معاون وزير خارجه آمریکا با آقاي هارولد بيلي، از سفارت انگلستان در آمریکا و مربوط به کمک مالي دولت آمریکا به زاهدي است. تا هنگامي که مصدق بر سر کار بود، انگلستان اطمينان داشت او سياست انگلستان را در زمينه خودداري از حل‌وفصل موضوع نفت اجرا خواهد کرد و بن‌بست مالي دولت ايران ادامه خواهد يافت، ولي نکته مهم اين است که حتي پس از روي کار آمدن زاهدي، دولت انگلستان به دنبال ادامة تحميل تنگناي مالي به دولت ايران تا دستيابي به قرارداد نفتي که رضايت اين دولت را تأمين کند، بوده است. در اين گزارش «سرّي» در پاسخ معاون وزير خارجه آمریکا که قصد اين دولت را به پرداخت يک کمک 60 ميليون دلاري به دولت ايران براي آنکه بتواند امور کشور را تا هنگامي که درآمد نفت در اختيارش نيست، اداره کند، آقاي هارولد بيلي گفته است: «تنها نگراني وزارت خارجه انگليس اين است که ايالات متحده، مبلغ کلاني پول در اختيار دولت ايران نگذارد که انگيزة ايران را به حصول توافق در موضوع نفت از بين ببرد. به عقيدة وزارت خارجه انگليس، پرداخت مبالغي نظير 100 ميليون يا 200 ميليون دلار ممکن است به از بين بردن انگيزه بينجامد... .»
اين نوشته را به پايان مي‌برم و با قاطعيت مي‌افزايم که نه در اسناد وزارت خارجه آمریکا مربوط به سال 1989 و نه اسنادي که به تازگي انتشار يافته‌اند، سند و مدرکي مبتنی بر این موضوع که مصدق با يک کودتا آن هم از سوي آمریکا برکنار شده باشد، وجود ندارد. اين در حالي است که اسناد به جا مانده از مبارزات آيت‌الله کاشاني و نمايندگان مجلس شوراي ملي دوره هفدهم که در برابر اقدامات ضدميهني مصدق و برنامه‌ريزي‌هاي انگلستان براي براندازي نهضت ملي ايران ايستادگي کردند و نيز خاطرات ارزشمندي که در 65 سال گذشته انتشار يافته‌اند، انبوهي از اسناد و مدارک تاريخي را در اختيار پژوهشگران تاريخ کشور ما قرار داده‌اند که شناخت واقعيت‌هاي تاريخي ناکامي نهضت ملي ايران را روشن کرده است. سرانجام بيان اين حقيقت را نيز شايسته مي‌دانم که اگر انگلستان و وابستگان آن بر دروغ تاريخي کودتاي 28 مرداد عليه مصدق تأکيد و آن را تکرار مي‌کنند براي آن است که مداخلة اين دولت در امور داخلي ايران آشکار نشود...
استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهيد بهشتی، 27 خرداد 1396

به بهانه فصل پنجم سریال آمریکایی «فرار از زندان»
 آرش فهیم/ سریال «فرار از زندان» یکی از آثار مطرح تلویزیون آمریکاست. این سریال در ایران نیز علاقه‌مندان بسیاری دارد و صداوسیما نیز آن را پخش کرده است. این محصول هالیوودی، در مقایسه با دیگر سریال‌های مطرح تلویزیون آمریکا، غیر سیاسی‌تر بود و مسائل ایدئولوژیک کمتری در آن به چشم می‌خورد. «فرار از زندان» روایت طرح خلاقانه و شگفت‌آور رهایی از زندان و همچنین شکست دادن پلیس و مأموران امنیتی به دست چند جوان است. آنچه قسمت‌های قبلی این سریال را جذاب کرده بود، همین هیجان ناشی از ابتکار و هوش و فکر در شکستن دستگاه‌های امنیتی بود. 
اما سری پنجم این سریال، برخلاف چهار فصل قبلی جذابیت چندانی ندارد و بیشتر جنبه سیاسی یافته است. رویکرد سیاسی این فصل از «فرار از زندان» فریبکارانه و حتی غیرانسانی است؛ چون علیه مردم مظلوم یمن و به نوعی در حمایت از جنگ‌افروزی در این کشور است. به نظر می‌رسد، دستگاه رسانه‌ای آمریکا و استراتژیست‌های تلویزیون آمریکا از شهرت و محبوبیت این سریال سوء‌استفاده کرده‌اند.
داستان فصل پنجم سریال «فرار از زندان» در کشور یمن می‌گذرد. که امروز یکی از نقاط بحرانی جهان شناخته می‌شود. یمن به واسطه تهاجم نظامی یکی از متحدان آمریکا در منطقه ما، یعنی رژیم سعودی، وضعیت بغرنجی را سپری می‌کند؛ اما سریال آمریکایی چه چیزی از یمن را نشان می‌دهد؟ بدون اینکه قصه «فرار از زندان» ربط مشخصی به یمن داشته باشد؛ این کشور برای محل رخ دادن ماجراهای فصل اخیر این سریال انتخاب شده است تا به این بهانه، جنایت‌های در حال اتفاق آن توجیه شود. آنچه در این سریال به مخاطب القا می‌شود، این است که یمن درگیر یک جنگ داخلی است! یعنی سریال آمریکایی به همین سادگی واقعیت را برعکس جلوه می‌دهد و برای مخاطبی که شاید در آمریکا دسترسی کاملی به اخبار واقعی نداشته باشد، این تصور ایجاد شود که بحران یمن هیچ ارتباطی با آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی و دیگر هم‌دستان آنها ندارد و اگر هم اتفاق بدی در آن کشور می‌افتد، به خودشان مربوط است! این نوع جعل واقعیت دقیقاً در راستای شیوه رایج در سیاست جنگی «بکش و فراموش کن» در آمریکاست.
 همچنین در این سریال، آمریکا از نقش داشتن در ایجاد داعش و گروه‌های تروریستی وهابی مبرا می‌شود. این موضوع هم در قالب چند دیالوگ ساده میان شخصیت‌های سریال به ذهن مخاطب القا می‌شود.
البته از فیلم‌ها و سریال‌های هالیوودی توقعی جز این نمی‌رود. طی 120 سالی که از ایجاد سینما می‌گذرد، از آن برای تحریف حقایق و القای دروغ‌های صاحبان سرمایه و قدرت در سطح جهان استفاده شده است. نقطه تأسف‌بار آنجاست که آمریکایی‌ها برای ترویج دروغ و پیشبرد اهداف ضدبشری خود از سریال‌های جذاب، نهایت استفاده را می‌برند؛ اما در کشور ما بیشتر سریال‌ها به موضوعات پیش پا افتاده محدود می‌شوند. 
مضمون «فرار از زندان» را با سریال‌های ایرانی در حال نمایش مقایسه کنیم. سریال «زیر پای مادر» که اصلی‌ترین مجموعه نمایشی سیما برای ماه مبارک رمضان بود و 30 شب متوالی از شبکه یک پخش ‌شد، به جنگ و درگیری اعضای یک فامیل و تبرئه خلافکاران اختصاص داشت. در سریال «عاشقانه» که مدتی است در شبکه نمایش خانگی منتشر شده، تنها ترویج سبک زندگی اباحه‌گر، به نمایش درآمده است. سریال «نفس» هم که پس از مدت‌ها به مثابه اثری مرتبط با انقلاب اسلامی روی آنتن رفت، نتوانست حق مطلب را ادا کند و بیشتر به مناسبات عاشقانه و خانوادگی ‌پرداخت و... . حال مدیران رسانه ملی باید به این پرسش پاسخ دهند که چرا با وجود ده‌ها موضوع مهم داخلی و راهبردی، عموم سریال‌ها و برنامه‌های سرگرم‌کننده ما بی‌خاصیت هستند و با حداقل توجه به اولویت‌های فرهنگی تولید و پخش می‌شوند؟
آثاری چون «فرار از زندان» با همه تحریف‌ها می‌توانند هشداری برای مدیران رسانه‌ای ما باشند؛ آمریکایی‌ها با سریال‌های خود به هزاران کیلومتر این‌سوتر رسیده‌اند و برای منافع نامشروع خود تصویرسازی و داستان‌سرایی می‌کنند؛ اما سریال‌های ما به جز موارد استثنایی هنوز اندر خم یک کوچه‌اند! اهداف راهبردی، یکی از موضوعاتی هستند که افزون بر بخش‌های خبری و مستندهای سیما، باید در حوزه‌های سریال‌سازی و برنامه‌های سرگرم‌کننده نیز پیگیری شود. این در حالی است که سیما هیچ برنامه و سیاستی برای ساخت سریال‌هایی با موضوع داعش، رژیم آل‌سعود، بحرین، یمن و... نداشته است.

در مراسم بزرگداشت شهید حجت‌الاسلام تقوی مطرح شد
مراسم گرامیداشت شهید حجت‌الاسلام سیدمهدی تقوی در مسجد الغدیر ستاد فرماندهی کل سپاه برگزار شد. در این مراسم ضمن گرامی‌داشت نام و یاد شهید تقوی و بیان خاطرات و ویژگی‌های این شهید علیرضا زاکانی، دبیر شواری عالی بسیج کشور و حجت‌الاسلام ثقفی از دوستان شهید سخنرانی کردند.
دکتر علیرضا زاکانی در این مراسم اظهار داشت: «در فراق شهدا مویه و گریه می‌کنیم، در مرحله دوم شهدا را در بستر زمان بازخوانی می‌کنیم و به تعبیر شهید چمران مرد از نامرد مشخص می‌شود، مرحله سوم هم این است که شهدا برای ما اسوه و الگو خواهند بود.»
وی با بیان اینکه شهدای دوران جهاد اکبر و مقابله با فتنه‌های پس از دفاع مقدس تفاوت‌های جدی و اساسی با شهدای دوران جهاد اصغر در دفاع مقدس دارند، افزود: «شهید تقوی از جمله این شهدایی بود که تفاوت‌های جدی داشت؛ او از یک سری ویژگی‌های فوق‌العاده برخوردار بود، دغدغه‌های او برای انقلاب و کشور دغدغه‌های اساسی و نیازهای ضروری انقلاب بود که برای تحقق آنها تلاش می‌کرد.»
زاکانی در پایان با بیان افسوس و اندوه از دست دادن شهید تقوی خاطرنشان کرد: «فقدان او مایه افسوس برای ماست؛ اما از طرفی هم خون این شهید می‌تواند ظرفیت‌هایی را که او به دنبال تحقق آنها بود، به کمال برساند.»
حجت‌الاسلام علی ثقفی، مسئول نهاد فرایند تحقق اهداف انقلاب اسلامی در سپاه هم دیگر سخنران این مراسم بود. 
وی با بیان اینکه ویژگی‌های خاص همه شهدا انتخاب درست راه بود، افزود: «همه شهدا در مسیر الهی هستند؛ اما ویژگی شاخص شهید تقوی در میان شهدا تشخیص درست و گام برداشتن و استقامت ورزیدن در این مسیر بود.»
حجت‌الاسلام ثقفی در ادامه گفت: «از هنرهای شهید تقوی می‌توان به مواردی، چون تشخیص راه انقلاب اسلامی، تشخیص میدان‌های انقلاب اسلامی، توجه به ضرورت‌های مهمی که انقلاب در هر مرحله دارد و باید به آن توجه کند،‌ اشاره کرد.»
وی ادامه داد: «حرف همیشگی شهید تقوی گفتمان انقلاب اسلامی بود و اگر امروز می‌خواهیم بررسی کنیم که انقلاب اسلامی با چه مشکلاتی مواجه است، به نظر من این مسئله وجود دارد که هنوز نتوانسته‌ایم در مسیر پیش‌روندگی و پیش‌برندگی به سوی اهداف انقلاب دستگاه‌های انقلاب را با نیازهای آن تراز کنیم.»
 مسئول نهاد فرایند تحقق اهداف انقلاب اسلامی در سپاه در پایان سخنان خود درباره شهید تقوی گفت: «آنچه ایشان در این میان متوجه شده بود، این بود که دولت اسلامی طی مراحل پنج‌گانه انقلاب اسلامی، مبتنی بر این فرایندی که امروز وجود دارد، محقق نمی‌شود؛ لذا در این راستا تلاش‌های زیادی کرد و در مسیر همین مجاهدت‌ها بود که در حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی به شهادت رسید.»