شايد ملت ايران نداند آن کساني که موجب شدند توطئه‌ کودتاي بسيار خطرناک پايگاه شهيد نوژه خنثي شود، خودِ جوانان ارتشي بودند که آمدند به ما اطلاع دادند. يک خلبان جوان در نيمه شب آمد و در خانه ما را زد و با اصرار زياد ما را وادار کرد که حرفش را گوش کنيم. حرفش اين بود که اين کودتا در ظرف 24 ساعت آينده انجام مي‌گيرد. بعد هم عناصر دنبال‌کننده اين قضيه‌ـ نظاميان و ارتشي‌هاي متدين آن پايگاه‌ـ بيشترين نقش را در خنثي کردن آن کودتا داشتند. آن کسي که در اين صحنه از ارتش دفاع کرد، خود ارتش بود.(امام خامنه‌اي، 30/1/1374)
امام خامنه‌ای در گذر زمان-146
 سید مهدی حسینی/ پس از مراسم چهلم امام خمینی(ره) نظام جمهوری اسلامی به رهبری امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی) در مسیر تحولات جدیدی قرار گرفت، سازمان و ساختار کشور و نهادها بر اساسی قانون اساسی جدید مصوب سال ۶۸ رقم خورد، مراحل بازنگری قانون اساسی به اتمام رسید، پست‌های نخست‌وزیری و شورای‌ عالی قضایی حذف شد و بر اساس تفکیک قوا، قدرت در قوای سه‌گانه متمرکز شد، قوه مجریه در حیطه اختیارات رئیس‌جمهور قرار گرفت که رأی مستقیم مردم تعیین می‌شد، رئیس قوه قضائیه با حکم رهبر معظم انقلاب منصوب می‌شد. در تاریخ ششم مرداد انتخابات اولین دوره ریاست‌جمهوری پس از رحلت امام(ره) برگزار شد و آقای هاشمی‌رفسنجانی رئیس‌جمهور شد و در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۶۸ هم مراسم حکم تنفیذ از سوی رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای در حسینیه جماران انجام گرفت. در این حکم چنین آمده است: «این رأی و تنفیذ تا زمانی است که ایشان در همین صراط مستقیم و نورانی که عمر شریف خود را تاکنون در آن گذرانده‌اند؛ یعنی راه دفاع از اسلام ناب محمدی(صلی‌الله‌علیه وآله) و مجاهدت برای تحقق حاکمیت کامل قرآن و عمل به شریعت و طرفداری از محرومین و مستضعفین و کوشش برای ریشه‌کن کردن فقر و محرومیت و استقرار عدالت اجتماعی راه خود را ادامه دهند که البته چنین خواهد بود.» در ادامه مراسم رهبر معظم انقلاب فرمودند: «ما امروز، فصل جدیدی را ـ‌ که برای ملت ایران و مسئولان قابل توجه است ـ آغاز می‌کنیم، ما آن خانواده بزرگ فعالی هستیم که امید و اتکا و قوّت قلبی‌اش، به پدر این خانواده بود و... امروز، این پدر خانواده و آن متّکای محکم و کسی که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست. در چنین شرایطی باید مثل همه خانواده‌هایی که پدر و بزرگ خود را از دست می‌دهند، عمل کنیم.»
امام خامنه‌ای تمامی مسئولان نهادها و دستگاه‌ها ائمه جمعه و جماعات که از طرف امام(ره) منصوب بودند را در جایگاه خودشان ابقا کردند و طی حکمی آیت‌الله شیخ محمد یزدی را به سمت رئیس قوه قضائیه منصوب کردند. پس از کناره‌گیری آقای هاشمی، مهدی کروبی ریاست مجلس شورای اسلامی را عهده‌دار شد. تمامی دستگاه‌ها در مسیر اداره امور کارها قرار گرفتند. طبق قانون اساسی مصوب سال ۶۸ ولایت فقیه به ولایت فقیه مطلقه تصریح شد. فضای جدید در کشور حاکم گردید و امام خامنه‌ای در این گذر با دقت تمام امور کشوری و لشکری را تحت‌نظر داشتند و مهم‌ترین موضوع در دستور کار دولت و قوه اجرائیه و دیگر دستگاه‌ها مسئله بازسازی دوران جنگ و سازندگی کشور بود که از مهم‌ترین مسائل روز شد و در این زمینه رسانه‌ها به ویژه مطبوعات فعال شدند و نقد و انتقادها و نظریه‌های جدید ارائه ‌شد و امام خامنه‌ای همواره به مسئولان کشور آسیب‌ها و خطرات را گوشزد می‌کردند.

گزيده‌اي از تحليل متفاوت دکتر محمود کاشاني از اسناد تازه منتشر شده وزارت خارجه آمريکا و ماجراي دولت مصدق
روز 25 خرداد 1396 (برابر با 15 ژوئن 2017) جلد ديگري از اسناد روابط خارجي ايالات متحده آمریکا مربوط به رويدادهاي سال‌هاي 1331 و 1332 خورشيدي در ايران پس از چند سالي که وعدة آزاد کردن آنها را داده بودند، انتشار يافت.
پيش از اين، اسناد دوران رياست‌جمهوري هري ترومن و دوايت آيزنهاور مربوط به سال‌هاي 1952 تا 1954 (برابر با 1330 تا 1332) زير عنوان جلد دهم اسناد روابط خارجي آمریکا از سوي وزارت خارجه ايالات متحده آمریکا در سال 1989 برابر با سال 1368 خورشيدي انتشار يافته بود. اين مجموعه که در برگيرندة 508 سند تاريخي ارزشمند است و در زمان خود طبقه‌بندي «سرّي» و يا «به کلي سرّي» داشته و بسياري از زواياي تاريک دوران نهضت ملي ايران را افشا کرده‌اند. براي پژوهش‌هاي تاريخي رويدادهاي نهضت ملي ايران بسيار سودمند هستند. جلد جديدي که روز 25 خرداد منتشر شد، در واقع مکمّل مجموعه اسنادي است که در سال 1989 منتشر شده بودند و اين واقعيت در مقدمه مجلّد تازه انتشار يافته مورد تأکيد قرار گرفته است:
1ـ بي‌درنگ پس از آزاد شدن و انتشار مجلّد تازة اسناد روابط خارجي آمریکا، آقاي مَلکُم بِرن، که يک آرشيو خصوصي به نام «آرشيو امنيت ملي» را اداره مي‌کند و از تبليغ‌کنندگان کودتا عليه مصدق است، شرحي بر اين اسناد در سايت خود زير اين عنوان منتشر کرد: «سرانجام وزارت خارجه آمریکا اسناد به روز رساني شدة کودتا عليه مصدق را آزاد کرد.»
آقاي مَلکُم بِرن به اتفاق مارک گازيورُسکي در ژوئن سال 2002 (برابر با خرداد 1381) کنفرانسي با حضور گروهي از مدعيان کودتا عليه مصدق در کالج سنت آنتوني دانشگاه آکسفورد برگزار کردند و من نيز به اين کنفرانس دعوت شده بودم. در اين کنفرانس دو روزه مقاله‌اي را ارائه کردم و با دلايل و مستندات تاريخي فراوان نشان دادم در مرداد ماه سال 1332 هيچ کودتايي عليه مصدق انجام نشده و هم او بود که با اجراي طرح انگلستان زمينة صدور فرمان نخست‌وزيري فضل‌الله زاهدي و سپس تسليم قدرت دولتي به او را فراهم ساخت. هنگامي که دو سال بعد مجموعه مقالات اين کنفرانس را در سال 2004 مؤسسهSyracuse University Press منتشر کرد با شگفتي فراوان مقاله‌اي را که من در اين کنفرانس ارائه داده بودم حذف کردند؛ زيرا با انتشار اين مقاله، همة ادعاها و تحليل‌هاي بي پِي و پايه مقالات ديگر که درصدد جا انداختن فکر کودتا عليه مصدق بودند نقش برآب مي‌شدند. بنابراين ننگ سانسور آن هم در ايالات متحده آمریکا را بر خود هموار کردند تا بتوانند همچنان براي دروغ تاريخي «کودتاي 28 مرداد» تبليغات کنند.
خوشبختانه متن پارسي مقالة من پس از افزوده‌هايي در 64 صفحه در «فصلنامة سياست»، مجله دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران در شماره بهار 1386 زير عنوان «مداخلة انگلستان و آمریکا براي براندازي نهضت ملي ايران» به چاپ رسيد که در آن با اسناد و مدارک روشن نشان داده‌ام کودتا عليه مصدق يک دروغ تاريخي است و چارچوب دخالت اين دولت‌ها در امور داخلي ايران و به شکست کشانيدن نهضت ملي ايران با کارگرداني مصدق را تشريح کرده‌ام.
2ـ بي‌بي‌سي فارسي نيز بي‌درنگ پس از انتشار اين مجموعه اسناد جديد، دست به کار شد و به تبليغ کودتا عليه مصدق پرداخت. متن خبر بي‌بي‌سي که هميشه می‌کوشد در نقش «بي‌طرفانه»اي هدف‌هاي تبليغاتي خود را دنبال کند، چنين است: «وزارت امور خارجه آمریکا براي نخستين ‌بار کتاب اسناد مرتبط با کودتاي 28 مرداد که به سرنگوني دولت محمد مصدق منجر شد را منتشر کرده است. اين اسناد به وقايع سال‌هاي 1951 تا 1954 ميلادي مي‌پردازد و حوادث قبل از کودتا، عمليات سرنگون کردن مصدق و نيز وقايع پس از آن را در بر مي‌گيرد. وزارت خارجه آمریکا در سال گذشته ميلادي در دوران رياست‌جمهوري باراک اوباما و تصدي جان کِري بر اين وزارتخانه اجازة انتشار کتاب اسناد کودتاي ايران را نداده بود... پيش از اين در سال 2013 ميلادي نيز سازمان اطلاعات مرکزي، با خارج کردن اسنادي از طبقه‌بندي محرمانه، به نقش خود در آن کودتا اعتراف کرده بود. کودتاي 28 مرداد که با همکاري سازمان سيا و سازمان اطلاعات سرّي بريتانيا معروف به ام‌آ‌ی‌6 و عناصري در ارتش انجام شد، يکي از بحث‌برانگيزترين وقايع تاريخ معاصر ايران است و طبقه‌بندي‌هاي سياسي جدّي ميان طيف‌هاي مختلف دربارة آن وجود دارد... .»
3ـ در اسنادي که در سال 1989 از سوي وزارت امور خارجه آمریکا و نه در اسناد تازه انتشار يافته، کمترين سند و مدرکي که در آن نشان داده شود، کودتايي عليه مصدق از سوي دولت آمریکا، سازمان سيا يا سازمان‌هاي اطلاعاتي بريتانيا سازماندهي شده باشد، وجود ندارد. دليل آن هم روشن است؛ زيرا در مرداد ماه سال 1332 هيچ کودتايي عليه دولت مصدق انجام نشده است. برعکس انبوهي از اسناد و مدارک در همين مجموعه اسناد ارزشمند وزارت خارجه آمریکا وجود دارند که نشان مي‌دهند دولتمردان بلندپايه آمریکا و سازمان مرکزي اطلاعات آمریکا «سيا» هرگز به نقش مرموز مصدق و طرح بسيار پيچيدة انگلستان براي براندازي و به شکست کشاندن نهضت ملي ايران که به دست مصدق اجرا شد پي نبرده بودند. اين طرح براندازي و نقش مصدق چنان پيچيده بوده است که آيت‌الله کاشاني و پيشگامان نهضت ملي ايران که با به خطر افکندن جان خود در برابر اقدامات ضد ميهني مصدق ايستادگي مي‌کردند، نتوانستند به واقعيت‌هاي نقش مصدق و طرح انگلستان پي ببرند. اگر چه برخی از آنان با قاطعيت بر وابستگي مصدق به انگلستان در همان هنگام تأکيد کردند.
عبدالرحمن فرامرزي از نمايندگان مجلس دوره هفدهم که در برابر اقدامات ضد ميهني مصدق ايستادگي مي‌کرد در پاسخ به تهديد مصدق روز 6 تير 1332 به تعطيل کردن مجلس در يادداشتي که روز هشتم تير ماه در روزنامة آتش منتشر کرد، به پیشینه سياسي مصدق و وابستگي او به انگلستان پرداخت و در بخشي از آن چنين نوشت: «آنهايي هم که تو را و هم انگليس‌ها را مي‌شناسند مي‌دانند که انگليس‌ها براي چنين روزي تو را تربيت کرده‌اند و اين برگ‌هاي سياسي را که تو روي ميز مي‌زني در کارخانه لندن ساخته شده است.»
سيد ابوالحسن حائري‌زاده از نمايندگان پایه‌گذار نهضت ملي ايران و نمايندة مجلس هفدهم و ليدر «فراکسيون آزادي» در اين مجلس نيز در پاسخي که به هواداران مصدق روز 29 تير 1332 داد به خبرنگار روزنامة آتش چنين گفت: «آقايان تصور کرده‌اند که مصدق عليه انگليسي‌ها قيام کرده، حال آن‌که دکتر مصدق و فاميل و اجداد او مخلوق انگلستان هستند. مصدق‌السلطنه را بايد به اَشدّ مجازات رسانيد. من و کليه آنهايي که سال‌هاست عليه استعمار انگلستان مبارزه کرده‌ايم، هيچ‌گاه دست از اعمال و رويه خود بر نخواهيم داشت.»
اسناد به جاي مانده از ايستادگي نمايندگان شجاع مجلس دوره هفدهم و روزنامه‌نگاران مستقل در برابر اقدامات ضد ميهني مصدق و دخالت انگلستان در امور داخلي ايران براي ناکام گذاشتن نهضت ملي ايران برگ‌هاي زريني در دفاع از آزادي، مشروطيت و مردم‌سالاري در تاريخ معاصر ايران هستند که در اين نوشته کوتاه فرصت بازگو کردن آنها وجود ندارد.
4ـ واقعيت دردناک دورة دو سال و چهار ماهة نخست‌وزيري مصدق اين است که او در آغاز به کار خود در برابر مجلس شوراي ملي و ملت ايران متعهد شد قانون ملي کردن نفت را اجرا و از درآمدهاي نفتي براي رفاه و آسايش عمومي بهره‌برداري کند، اما با پیشنهادهایی که به دولت او شد و اين پيشنهادها کاملاً در چارچوب قانون ملي کردن نفت بودند، از هرگونه گفت‌وگوي سازنده‌اي دربارة آنها خودداري کرد. او با قطع درآمدهاي نفتي و کوتاهي از انجام هرگونه اقدام سودمندي براي تأمين درآمدهاي جايگزين براي کشور همه سرمايه‌هاي کشور را مصرف و خزانه کشور را خالي کرد. مستندترين گزارش را در اين زمينه دکتر علي اميني که وزير اقتصاد ملي دولت مصدق بود پس از برکناري دولت او در جلسه 51 مجلس شوراي ملي ارائه داد و در بخشي از آن گفت: «دولت مصدق با مصرف کردن همة ذخاير ارزي و ريالي کشور در سال 1330 و با گرفتن وام‌هاي متعدد از بانک ملي و فروش اوراق قرضه در سال 1331، چند ميليارد بدهي به بار آورد و نزديک به 400 ميليون تومان اسکناس غير قانوني چاپ کرده بود. سرانجام در مرداد ماه 1332 کفگير به ته ديگ خورده و هيچ‌گونه امکانات مالي براي پرداخت حقوق کارکنان و انجام تعهدات دولت باقي نمانده بود.» (روزنامه اطلاعات، 18 مهر 1333) 
قطعاً حل‌وفصل نکردن موضوع نفت در خلال دو سال و چهار ماه نخست‌وزيري مصدق و ايجاد بن‌بست مالي در کشور در اجراي سياست انگلستان بوده است. انگيزة اين سياستِ مداخله‌جويانه نيز به فقر و تنگدستي کشيدن ملت ايران و تُهي ساختن خزانه کشور و زمينه‌سازي براي تحميل قرارداد نفتي مورد نظر انگلستان به ايران بوده است. اگر دولت آمریکا در اين اوضاع و احوال کمک مالي پنج ميليون دلاري به زاهدي کرد، دليل آن تُهي بودن خزانه کشور و اين واقعيت بوده است که زاهدي با ميراث شوم مصدق، يعني ناتواني در پرداخت حقوق کارکنان دولت روبه‌رو بود و يکي از انگيزه‌هاي کمک مالي دولت آمریکا نيز آن بود که در اوضاع و احوال جنگ سرد که دولت شوروي سابق به دنبال گسترش حوزة نفوذ خود بود دولت ايران بتواند روي پاي خود بايستد.
سند شماره 355 به تاريخ 25 آگوست 1953 برابر با 3 شهريور 1332 [در اين ميان قابل توجه است.] موضوع اين سند نيز گزارش گفت‌وگوي معاون وزير خارجه آمریکا با آقاي هارولد بيلي، از سفارت انگلستان در آمریکا و مربوط به کمک مالي دولت آمریکا به زاهدي است. تا هنگامي که مصدق بر سر کار بود، انگلستان اطمينان داشت او سياست انگلستان را در زمينه خودداري از حل‌وفصل موضوع نفت اجرا خواهد کرد و بن‌بست مالي دولت ايران ادامه خواهد يافت، ولي نکته مهم اين است که حتي پس از روي کار آمدن زاهدي، دولت انگلستان به دنبال ادامة تحميل تنگناي مالي به دولت ايران تا دستيابي به قرارداد نفتي که رضايت اين دولت را تأمين کند، بوده است. در اين گزارش «سرّي» در پاسخ معاون وزير خارجه آمریکا که قصد اين دولت را به پرداخت يک کمک 60 ميليون دلاري به دولت ايران براي آنکه بتواند امور کشور را تا هنگامي که درآمد نفت در اختيارش نيست، اداره کند، آقاي هارولد بيلي گفته است: «تنها نگراني وزارت خارجه انگليس اين است که ايالات متحده، مبلغ کلاني پول در اختيار دولت ايران نگذارد که انگيزة ايران را به حصول توافق در موضوع نفت از بين ببرد. به عقيدة وزارت خارجه انگليس، پرداخت مبالغي نظير 100 ميليون يا 200 ميليون دلار ممکن است به از بين بردن انگيزه بينجامد... .»
اين نوشته را به پايان مي‌برم و با قاطعيت مي‌افزايم که نه در اسناد وزارت خارجه آمریکا مربوط به سال 1989 و نه اسنادي که به تازگي انتشار يافته‌اند، سند و مدرکي مبتنی بر این موضوع که مصدق با يک کودتا آن هم از سوي آمریکا برکنار شده باشد، وجود ندارد. اين در حالي است که اسناد به جا مانده از مبارزات آيت‌الله کاشاني و نمايندگان مجلس شوراي ملي دوره هفدهم که در برابر اقدامات ضدميهني مصدق و برنامه‌ريزي‌هاي انگلستان براي براندازي نهضت ملي ايران ايستادگي کردند و نيز خاطرات ارزشمندي که در 65 سال گذشته انتشار يافته‌اند، انبوهي از اسناد و مدارک تاريخي را در اختيار پژوهشگران تاريخ کشور ما قرار داده‌اند که شناخت واقعيت‌هاي تاريخي ناکامي نهضت ملي ايران را روشن کرده است. سرانجام بيان اين حقيقت را نيز شايسته مي‌دانم که اگر انگلستان و وابستگان آن بر دروغ تاريخي کودتاي 28 مرداد عليه مصدق تأکيد و آن را تکرار مي‌کنند براي آن است که مداخلة اين دولت در امور داخلي ايران آشکار نشود...
استاد دانشکده حقوق دانشگاه شهيد بهشتی، 27 خرداد 1396

 حميد داوودآبادي/ چند سال پيش مهمان حجت‌الاسلام سيدهادي خسروشاهي در منزل‌شان بوديم. وی که سال‌هاي اول پيروزي انقلاب اسلامي مسئوليت‌هاي مهمي داشته است، درباره روحيه افراطي «مصطفي تاج‌زاده» گفت:
آن اوايل تاج‌زاده که از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب بود، مديرکل مطبوعات و نشريات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي شد. او روحيه‌اي بسيار افراطي داشت و خود را به شدت مقلد امام خميني(ره) مي‌دانست.
آن زمان عربستان سعودي در لندن، پايتخت انگلستان نشريات عرب‌زبان بسياري منتشر مي‌کرد که همه مروج تفکرات وهابي‌هاي ضد شيعه بوده و به ویژه عليه انقلاب اسلامي ايران به شدت فعال بودند.
با توجه به اين مسئله، تصمیم گرفتیم مجله‌اي به زبان عربي در لندن منتشر کنيم. هنگامي که خدمت حضرت امام خميني(ره) رسيدم، قضيه را گفتم که ايشان خيلي خوش‌شان آمد و فرمودند: «کار بسيار خوبي است، انجام دهيد.» 
به ايشان گفتم: «بنده آمده‌ام تا از شما يک اجازه بگيرم.»
امام(ره) با تعجب فرمودند: «چه اجازه‌اي؟»
گفتم: «امام، با توجه به اينکه اين مجله در انگلستان و براي مسلمانان ساکن آنجا منتشر مي‌شود، ما مي‌خواهيم از شما اجازه بگيريم تا در زمان انتشار اين مجله، تصوير شما را روي جلد آن منتشر نکنيم.»
حضرت امام(ره) با تعجب بيشتر فرمودند: «مگر قرار است در هر شماره عکس بنده را روي مجله‌تان چاپ کنيد؟ نخير. به هيچ وجه حتي در داخل مجله عکس مرا چاپ نکنيد.»
با اين توصيه امام(ره)، مجله «العالم» را به زبان عربي در لندن منتشر کرديم. چند شماره این مجله چاپ شده بود که نامه‌اي از مصطفي تاج‌زاده، مدير کل مطبوعات وزارت ارشاد به دستم رسيد که از کار ما اظهار نارضايتي شدیدی کرده بود.
يک روز در تهران بودم که تاج‌زاده مرا ديد، جلو آمد و با عصبانيت گفت: 
«آقاي خسروشاهي، شما ضد ولايت فقيه هستيد!»
اول فکر کردم شوخي مي‌کند، ولي قيافه‌اش خيلي جدي بود و به شوخي نمي‌خورد. آن هم اين شوخي مهم و سنگين!
با تعجب گفتم: «ببخشيد آقاي تاج‌زاده، منظورتون بنده هستم؟»
گفت: «بله.» وقتي علت را جويا شدم، گفت:
«شما به چه حقي روي جلد مجله العالم عکس حضرت امام خميني(ره) را منتشر نمي‌کنيد؟»
گفتم: «چرا بايد اين کار بشود؟»
گفت: «همين نشان مي‌دهد که شما با امام خميني(ره) مخالفيد و ضد ولايت فقيه هستيد.»
وقتي توصيه شخص امام خميني(ره) را گفتم، تاج‌زاده نپذيرفت.
چند روز بعد امام خميني(ره) با مسئولان مملکتي ديدار داشتند که اتفاقاً بنده و تاج‌زاده هم آنجا بوديم. پس از ديدار، تاج‌زاده را بردم جلو و به امام(ره) عرض کردم: «حضرت امام، برخي آقايان ما را به خاطر اينکه روي جلد مجله العالم تصوير شما را چاپ نمي‌کنيم، ضد ولايت فقيه مي‌دانند.»
امام(ره) خنديدند و فرمودند: «قبلاً هم گفتم، به هيچ وجه حتي توي صفحات داخلي مجلات‌تان عکسي از بنده چاپ نکنيد چه برسد روي جلد!»
از امام(ره) تشکر کردم، نگاهي به قيافه گرفته تاج‌زاده انداختم و رفتم.

 اکبر ادراکي/  مجمع الجزايري که اکنون مالويناس يا فالکلند ناميده مي‌شود، تاريخي طولاني دارد و قرن‌ها ميان قدرت‌هاي استعماري اروپا دست به دست شده تا اينکه از سال 1833 تحت سلطه انگليس درآمده است. اين سلطه با اندک فراز و نشيب‌هايي تا به امروز ادامه داشته است.
بر اساس منابع اروپايي، احتمالاً دريانوردان پرتغالي و هلندي، نخستين ماجراجوياني بوده‌اند که بين سال‌هاي 1516 تا 1590 ميلادي پاي‌شان به جنوب اقيانوس اطلس و بخش‌هايي از جزاير کوچک مالويناس باز شده است و پس از آنان دريانورداني از فرانسه و اسپانيا، بوميان ساکن قاره آمريکا و نيروهاي استعماري امپراتوري انگليس در اين جزاير پياده شده‌اند.
بیشتر منابع تاريخي، جزاير مالويناس را هنگام کشف و دست به دست شدن ميان قدرت‌هاي استعماري، خالی از سکنه بومي توصيف کرده‌اند که بيشتر ملوانان و ماهيگيران منطقه‌اي و بين‌المللي از آن به هنگام توقف و يا پناه گرفتن استفاده می‌کردند. بنابراين، آنچه اين روزها مقامات انگليسي از آنها ساکنان بومي جزيره نام مي‌برند، در واقع هیچ‌گونه اصالتی ندارند و همه اين افراد کساني هستند که پدران‌شان در قرون 19 و 20 از بريتانيا (شامل؛ انگليس، اسکاتلند، ولز و ايرلند شمالي) و تعداد اندکي از کشورهاي اسکانديناوي به جزاير مالويناس منتقل شده‌اند.
با افزايش مراودات دريايي و به ويژه پس از استقلال آمريکا، اين جزاير از نظر راهبردي و اقتصادي اهميت بيشتري يافت؛ اما اين اهميت در اوايل قرن بيستم و به ويژه پس از افتتاح کانال پاناما در سال 1914 ميلادي اندکي تنزل پيدا کرد. با اين حال، نيروي دريايي انگليس در جريان دو جنگ جهاني از اين جزاير به مثابه پايگاهي براي ناوگان خود، به ويژه براي تعميرات و سوخت‌گيري استفاده مي‌کرد.
آرژانتينی‌ها معتقدند، اين جزاير را «فرديناند ماژلان» دريانورد مشهور پرتغالي که بعدها به خدمت پادشاهي سويل (اسپانيا) درآمد، در اوايل قرن 16 ميلادي و با ناوگان دريايي اسپانيا کشف کرده است. همچنين از سال 1767 يک فرماندار اسپانيايي که به بوئنوس آيرس گزارش مي‌داده، بر اين جزاير حکم مي‌رانده و آرژانتين حق حاکميت بر اين جزاير را از پادشاهي اسپانيا به ارث برده است.
در سال 1776 سرزمين «ريودولاپلاتا» شامل؛ آرژانتين، بوليوي، پاراگوئه و اوروگوئه به مرکزيت بوئنوس آيرس تحت رياست نايب‌السلطنه اسپانيا تشکيل شد، تا اينکه در سال 1816 بوئنوس آيرس و سرزمين‌هاي مجاور آن به نام ايالات متحده لاپلاتا شناخته شد و تقریباً همين محدوده جغرافيايي (آرژانتين کنوني) پس از 300 سال استقلال يافت.
در مقابل انگليسي‌ها مدعي هستند، اسپانيايي‌ها حق حاکميت جزاير مالويناس را در 1765 به اين کشور واگذار کرده‌اند؛ اما بر اساس همه متون تاريخي و از جمله به اعتراف خود انگليسي‌ها، اين کشور تا اوايل قرن 19 (1833) اختیار اين جزاير را در دست نداشته است.
آنچه با مروري گذرا بر تاريخچه و موقعيت جغرافيايي جزاير مالويناس به دست می‌آيد، اين است که اين جزاير از دوره استعمار تحت سلطه و حاکميت انگليس قرار گرفته است و با اينکه استعمار سنتي و مستقيم ده‌ها سال قبل پايان يافته، ولي انگليس به دليل اهميت راهبردي اين جزاير و همچنين کشف منابع نفت و گاز در بخش‌هايي از آب‌هاي ساحلي آن، حاضر نيست به اين سلطه باقيمانده از دوران استعمار کهن پايان دهد.
تشديد حفاري‌های يک شرکت انگليسي در سال 2011 ميلادي براي استخراج منابع نفت موجود در جزاير فالکلند سبب حساسيت بيشتر آرژانتين نسبت به بازپس‌گيري اين جزاير شده است. 
اگر ملاک حاکميت ملي سابقه استعماري باشد، به طور حتم کشورهايي، مانند؛ اسپانيا، پرتغال، هلند و حتي فرانسه براي تصاحب جزاير فالکلند و ده‌ها مستعمره سابق ديگر نسبت به انگليس حق تقدم دارند؛ اما سازمان ملل متحد پس از پايان جنگ جهاني دوم و در سال 1945 روند استعمارزدايي را که از چند سال پیش آغاز شده بود، به رسميت شناخت و مجمع عمومي اين سازمان در سال 1960 بيانيه مشهور استعمار‌زدايي و تضمين استقلال مستعمرات و ساکنان آنها را تصويب کرد. اين بيانيه با تأکید بر حق تعيين سرنوشت همه ملت‌ها اعلام کرد، دوران استعمار بايد به سرعت و بدون هیچ‌گونه قيد و شرطي پايان يابد که دو سال بعد نيز کميته ويژه استعمارزدايي سازمان ملل براي نظارت بر اجراي مفاد اين بيانيه تشکيل شد.
دولت آرژانتين بارها اعتراض خود را نسبت به بي‌توجهي دولت انگليس به اين بيانيه و همچنين قطعنامه سال 1969 سازمان ملل درباره ضرورت استعمارزدايي اعلام کرده، ولي دولت انگليس مدعي است مردم فالکلند خودشان تمايل دارند تحت حاکميت انگليس بمانند و حتی براي به اصطلاح اثبات اين ادعاي خود در سال جاري ميلادي يک همه‌پرسي در جزاير فالکلند برگزار کردند.
به عقيده کارشناسان، اين همه‌پرسي در واقع نوعي دور زدن بيانيه‌ها و قطعنامه‌هاي سازمان ملل براي توجيه سلطه استعماري انگليس است؛ زيرا اهالي فالکلند که در همه‌پرسي شرکت کرده و با اکثريت قاطع به ادامه حاکميت انگليس رأی دادند، در واقع اتباع انگليسي هستند که طي سال‌هاي گذشته به آن منطقه منتقل شده‌اند و صاحبان بومي و اصلي آن سرزمين محسوب نمي‌شوند.
موقعيت اين جزاير از نظر قرابت جغرافيايي به دو کشور انگليس و آرژانتين نيز چشمگیر است. در حالي که بندر استنلي، مرکز جزاير مالويناس تا سرزمين اصلي آرژانتين کمتر از 500 کيلومتر فاصله دارد، فاصله آن تا خاک انگليس حدود 14 هزار کيلومتر است.
در زمان حاضر تقریباً هيچ کشوري از جمله متحدان نزديک انگليس، نظير آمريکا نيز حاکميت لندن بر جزاير مالويناس را به رسميت نمي‌شناسد و به همين دليل انگليس تاکنون فقط با توسل به نيروي نظامي توانسته است سلطه خود را حفظ کند..

روز 21 تير ماه 1314 جمعيت عده زيادي از مردم مشهد تظاهرات پرجمعيتي عليه اجباري شدن کلاه‌شاپو و يکسان‌سازي لباس برگزار کردند و به مسجد گوهرشاد آمدند. سران نظامي و انتظامي مشهد بنا به دستور رضاخان با تجهيزات کامل و افراد فراوان در نقاط حساس مستقر شدند و تفنگ‌ها، سلاح‌هاي خودکار و حتي توپ‌ها را به منظور سرکوب مردم به ميدان آوردند. در اجتماع مردم مشهد در گوهرشاد، مرحوم شيخ‌محمدتقي بهلول سخنان تندي عليه دولت ايراد کرد و خواهان مقاومت مردم شد. پاسخ حکومت به اين اعتراض آرام و مدني مردم مشهد، کشتار معترضان بود. در حوالي ظهر مأموران نظامي و انتظامي از هر سو به مردم هجوم آورده و در داخل مسجد دست به کشتار زدند. طبق گفته منابع تاريخي، حدود دو هزار نفر در اين فاجعه ملي کشته و زخمي شدند. برخي از شاهدان عيني گفته‌اند ۵۶ کاميون جنازه از صحنه کشتار خارج کردند.


 حميدرضا ميري/ روز سوم مهرماه، تهاجم نيروهاي زميني عراق به خرمشهر و آبادان با آتش شديد توپخانه آغاز شد. شدت آتش به حدي بود که فرمانده ايراني منطقه نبرد گزارش مي‌کند، چنانچه با حملات هوايي ارتش، توپخانه دشمن خاموش نشود، ظرف چند ساعت خرمشهر با خاک يکسان مي‌شود. در حالي که وضعيت خرمشهر لحظه‌به‌لحظه وخيم‌تر مي‌شد، گردان‌هاي دانشجويان دانشکده افسري با يک قرارگاه هدايت‌کننده و با ۱۲ فروند هواپيماي سي‌ـ۱۳۰ به خوزستان اعزام شدند. ساعت دوازده ظهر اين روز، دشمن از سمت شمال به پنج کيلومتري خرمشهر رسيد و خرمشهر به محاصره نيروهاي عراقي درآمد.
به علت تداوم آتش دشمن و فشار حملات نيروهاي عراقي، نيروهاي مدافع خرمشهر شامل گردان ۱۵۱ دژ لشکر ۹۲ زرهي، گردان تکاوران دريايي، ژاندارمري، شهرباني، نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، ساعت ۱۴:۴۰ به داخل شهر عقب‌نشيني مي‌کنند و تلفات و ضايعات آنها لحظه‌به‌لحظه بيشتر مي‌شود.
به جز دانشجويان دانشکده افسري که با کمک يگان‌هاي لشکر ۹۲ زرهي به منطقه وارد شدند، در اين روز يک گروه رزمي شامل گردان ۱۴۸ پياده و يک گروهان تانک از مشهد به اهواز وارد مي‌شود و زير امر تيپ يک لشکر ۹۲ قرار مي‌گيرد. اين يگان اولين واحد تقويتي بود که به منطقه اهوازـ سوسنگرد اعزام شد. لشکر ۹۲ زرهي در منطقه‌اي بسيار وسيع از چنگوله تا آبادان گسترش داشت و در مقابل آن، دست‌کم پنج لشکر زرهي، مکانيزه و پياده دشمن در محورهاي مختلف درگير بودند که با آتش سنگين توپخانه و پشتيباني هوايي پي‌درپي حمايت مي‌شدند.
در اين روز سرهنگ «غلامرضا قاسمي‌لو» به مقام فرماندهی لشکر ۹۲ زرهي رسید. فرمانده جديد، يک قرارگاه فرماندهي براي غرب دزفول تشکيل داد که اوضاع آن منطقه را سروسامان دهد و براي هدايت آن، معاون لشکر را که تا آن روز سرپرستي لشکر را به عهده داشت، انتخاب و معرفي کرد.
از سوم مهرماه، هواپيمايي نيروي زميني ارتش (هوانيروز) به طور فعال در صحنه نبرد حضور يافت و در مناطقي مانند مهران، صالح‌آباد و سرپل‌ذهاب وارد عمل شد. همچنين در منطقه ايلام، بسيج عشايري وارد عمل شد که ورود اين عشاير غيور به صحنه نبرد، سبب تقويت نسبي قدرت دفاعي رزمندگان و افزايش روحيه آنان شد. هجوم بالگردهاي رزمي هوانيروز به تانک‌ها و نفربرهاي عراقي، دشمن را به وحشت انداخت و از سرعت پيشروي نيروهاي مهاجم به نحو قابل توجهي کاست. فرمانده پادگان سرپل ذهاب با درايت و زيرکي، از فرصت به دست آمده به خوبي بهره گرفت و تنها با پنج دستگاه تانک تعميري چنان نمايشي در برابر دشمن به اجرا گذاشت که نيروهاي عراقي تصور کردند با يک موضع پدافندي قوي در محور سراب گرم روبه‌رو شده‌اند. همين موضوع سبب توقف و عقب‌نشيني نیروهای دشمن شد. در اين بين، ضد انقلاب نيز فعالانه وارد عرصه نبرد مي‌شود و با حمله به اماکن و پايگاه‌هاي نظامي در کردستان و آذربايجان غربي و انجام عمليات خائنانه در مناطق درگير، به مشغول کردن رزمندگان ايراني و تسهيل امور براي دشمن مهاجم مبادرت مي‌کند.