مجتبی برزگر/ وزارت خارجه آمریکا برای نخستین بار کتاب اسناد مرتبط با کودتای ۲۸ مرداد را که به سرنگونی دولت محمد مصدق منجر شد، منتشر کرده است. این اسناد وقایع سالهای ۱۹۵۱ تا 1954 میلادی را بررسی میکند و حوادث پیش از کودتا، عملیات سرنگون کردن مصدق و نیز وقایع پس از آن را در بر میگیرد. وزارت خارجه آمریکا در سال گذشته میلادی ـ در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما و تصدی جان کری بر این وزارتخانه ـ اجازه انتشار این کتاب را نداده بود. وزارت امور خارجه آمریکا در سال 1989 میلادی کتاب اسناد مربوط به روابط ایران و دولت دوایت آیزنهاور را منتشر کرد که اسناد کودتا در آن گنجانده نشد. آن اقدام بحثبرانگیز اعتراضات زیادی را در پی داشت. به همین علت در سال 1992 کنگره آمریکا، وزارت امور خارجه را موظف کرد تاریخ دیپلماسی ایالات متحده را به طور «جامع، دقیق و قابل اعتماد» چاپ کند. وزارت خارجه همچنین پذیرفت که نسخه تکمیلشده روابط ایران و آمریکا در دهه 1950 میلادی را انتشار دهد. پیش از این در سال 2013 میلادی نیز سازمان سیا، با خارج کردن اسنادی از طبقهبندی محرمانه به نقش خود در آن کودتا اعتراف کرده بود. این اسناد حرف و حدیثهایی از جنس تخریب آیتالله کاشانی به همراه داشت که حتی به حذف نام این بزرگوار از خیابانهای تهران به دست جریان دوم خرداد، منجر شد. از این رو به سراغ دکتر موسی حقانی استاد دانشگاه و معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات تاریخ ایران رفتیم و با وی در این باره به گفتوگو نشستیم. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
*میدانید که وزارت خارجه آمریکا اسنادی را منتشر کرده و طوری القا میکند که گویی آیتالله کاشانی با کودتاچیها همدست بوده است، بفرمایید آیا این اسناد حرفهای جدیدی برای گفتن دارد و چقدر قابل اتکاست؟
اين سند به آن معنای رایجی که ما از اسناد سراغ داریم، نیست. به اصطلاح، بیانگر یک رخدادی باشد که قطعاً رخ داده و سایر منابع و اسناد هم آن را تأیید کنند. اینها اغلب گزارشهایی است که سفارت آمریکا برای وزارت خارجهشان و مقامات مسئولشان ارسال میکنند و البته بخشی از اسناد سازمان سیا در میان اسناد منتشر شده، وجود دارد که آن اسناد به طور گسترده سانسور شده است، چیزی حدود ۸۰۰ مورد سانسور در میان این گزارشهای منتشر شده داریم که شامل اسامی افراد و روشهای دخالت و براندازی میشود. اتفاقاً در ماجرای 28 مرداد دو موضوع خیلی مهم است؛ اینکه هم ما بتوانیم شبکهها و افراد عضو شبکهها را بشناسیم و هم اینکه بتوانیم روشهای نفوذ، براندازی و نحوه براندازی آنها، از بین بردن اعتماد عمومی و ناامید کردن مردم نسبت به آینده را به دست بیاوریم تا از تکرار اتفاقات در آینده جلوگیری شود. بنابراین برای اسنادی که این بخشها را ندارند، هیچ ویژگی قائل نیستیم و چیزی به دانستههای ما درباره کودتای 28 مرداد اضافه نمیکند. البته نفس انتشار آن خوب است و اگر در کنار دیگر منابع قرار بگیرد و صحتسنجی شود، خیلی مهم است؛ چرا که صحتسنجی ادعاها از اهمیت بسزایی برخوردار است و باید در قالب یک گزارش به آن نگاه شود. در میان این اسناد آمده که ما باید فلان کار را انجام بدهیم، اما هیچ سندی نیست که تأیید کند این کار انجام شده و آیا اینها توانستهاند با آن فردی که نام بردهاند ملاقاتی داشته باشند، یا طرح پیشنهادی خودشان را به جایی رسانده باشند.
در ارتباط با آیتالله کاشانی هم هیچ طرح تازهای موجود نیست، تنها اتهامی که به آیتالله کاشانی از همان سالهای کودتا زده میشد، تکرار شده است. منتهی مخالفان آیتالله کاشانی اکنون که بیش از یک ماه از انتشار این اسناد میگذرد، وقتی این اسناد را مرور میکنند، تنها روی این نکته تأکید دارند که باید از اختلاف میان آیتالله کاشانی و دکتر مصدق استفاده کرد، این میتواند درباره دکتر مصدق هم صادق باشد؛ باید از اختلافات دکتر مصدق با آیتالله کاشانی نیز استفاده کرد. آیا این امر به معنای همکاری در کودتاست؟ دو شخصیت با دو موضع و دو خاستگاه در یک مقطعی با یکدیگر همکاری داشتهاند و احتمال دارد در خلال همکاری با یکدیگر اختلاف پیدا بکنند. حالا اگر یک فرد بخواهد روی این اختلاف مانور بدهد و از این روزنهها بهره گیرد، به معنای همیاری و همکاری در کودتا تلقی نمیشود. یا اینکه چرا آیتالله بروجردی دخالت جدیتری در ماجراهای نفت نکرده، در حالی که باز همین سؤال را از آنهایی که میخواهند تأکید کنند که در این اسناد مواردی نشان میدهد آیتالله کاشانی با کودتاچیها همکاری کرده، داشته باشیم، البته این پرسش را از دکتر مصدق و جبهه ملی هم بپرسیم که چرا خود دولت مستقر و نخست وزیر مستقر که شهربانی، رادیو و ابزار روابط عمومی را در دست داشت خودش از اینها استفادهای نمیکند تا جلوی کودتا را بگیرد، یا مردم را به مقابله دعوت کند. به نظر میرسد اینها شانتاژهایی است که صورت میگیرد و به یقین هدف اصلی آنها هم پس از گذشت 50 سال از کودتا و آن ماجراها، آیتالله کاشانی نیست، چون، هم دکتر مصدق و هم آیتالله کاشانی از دنیا رفتهاند و آن ماجرا تمام شده است؛ آنها بیشتر میخواهند وجهه روحانیت و مرجعیت مبارز و سیاسی را که در مقابل استعمار ایستاده را خراب کنند.
*آیا از دل این اسناد اطلاعات جدیدی به تاریخنگاری 28 مرداد اضافه شده است؟
ما اغلب این اطلاعات و حتی بیشتر از اینها را در منابع داخلی خودمان داریم و اینها یک سری از مکاتباتی است که تاکنون در دسترس نبوده و برای هماهنگیهای لازم به منظور انجام کودتا، گزارشهایی را از ایران آورده و به بحثهای مهمی اشاره نکرده است. مثلاً شاپور ریپورتر و نقش او در کودتای 28 مرداد، شبکه دِدَم و نقش آن در کودتای 28 مرداد؛ چراکه میدانید شبکه ددم یک شبکه فراملیتی صهیونیستی است که گردانندگان اصلی آن اسدالله علم و شاپور ریپورتر بودند. اتفاقاً این شبکه کار هماهنگی بین جیم سرویس و سازمان سیا را در انجام کودتای ایران مدیریت کرد که هیچ اثری از این موارد و نقش جرج کنیان در کودتای 28 مرداد، نیست.
*آیا هنوز اسناد دیگری از کودتای 28 مرداد در دست وزارت خارجه یا سازمان امنیتی آمریکا وجود دارد؟
هم آمریکا و هم انگلیس تاکنون اسناد عملیاتی کودتا را منتشر نکردهاند. البته به تازگی آمریکاییها در همین دو سه روز پس از انتشار 1007 صفحه، چند سند دیگر منتشر کردند تا نشان بدهند پیشنهاددهنده در مشارکت کودتا، انگیسیها بودند. فکر میکنم پس از انتشار آن به این نتیجه رسیدند که اگر این اسناد با چنین اندیشهای باقی بمانند، آنها عامل اصلی کودتا معرفی میشوند و نقش شریکشان کمرنگ میشود؛ موضوعی که انگلیسیها همیشه سعی دارند آن را کمرنگ نشان بدهند. به همین دلیل دو سه سند دیگر منتشر شد که نشان میدهد انگلیسیها به آمریکاییها پیشنهاد دادند که این دو سند قرار بود با همین 1007 صفحه منتشر شود، اما نشد. حالا احتمالاً به این نتیجه رسیدهاند که باید پای شریکشان را هم به میدان بکشند؛ خود این دو سندی که منتشر شده، نشان میدهد آمریکاییها بخشهای مهمی از اسناد را سانسور کرده و نیاوردهاند؛ از جمله میتوان به اسنادی اشاره کرد که شرح عملیات کودتاست و بسیار اهمیت دارد، اما آمریکاییها حدود 20 سال است که از انتشار این اسناد طفره میروند. انگلیسیها که اصلاً صحبتی در این زمینه نمیکنند و قطعاً اسناد مهمی از کودتای 1332، 1299 که رضاخان را روی کار آورد و همینطور مشروطه وجود دارد هنوز در آرشیوهای انگلیس باقی است و منتشر نشده است.
*در کشور ما نسبت به نشر این اسناد از نظر تخریب آیتالله کاشانی در فضای سیاسی کشور بحثهایی مطرح شد تا جایی که برخی از فعالان سیاسی جریان دوم خرداد مدعی شدند اسم آیتالله کاشانی را از خیابانهای تهران حذف کنند، به نظر شما این نگرشها و رویکردها چگونه ایجاد میشود؟
این مسئله به کوتهفکری و کوتهنظری افرادی برمیگردد که این حرفها را میزنند و اینگونه شتابزده موضعگیری میکنند. جالب این است کسانی که الآن نه، بلکه سالهاست در جمهوری اسلامی دنبال رابطه با آمریکا هستند، وقتی به ماجرای کودتای 28 مرداد میرسند، به آیتالله کاشانی ایراد میگیرند که بر اساس یک سری توهمات و ادعاهایی که هیچوقت به اثبات نرسیده، این اتفاق میافتد؛ چرا که همواره بر این باورند که آیتالله کاشانی با آمریکاییها همکاری کرده است؛ جریانی که خودش سالهاست به دنبال باز کردن پای آمریکا به کشور بوده است؛ از این رو اگر این موضوع صحت هم داشته باشد، چرا آنها باید خوشحال باشند و دنبال تغییر نام خیابان باشند؟ من این اتفاق را به دنبال همان تخریب مرجعیت و روحانیت شیعه قلمداد میکنم که در تاریخ معاصر ایران مؤثر بوده و در مقابل استکبار و استعمار ایستاده و بابت این ایستادگی مدام هزینه میدهد؛ یعنی در واقع از آبرو و جانشان هزینه دادهاند. طبیعی است که استکبار دست از سر روحانیت مبارز شیعه برنمیدارد و مدام درصدد تخریب و کاستن قدرت و توانمندیهایش است؛ همچنین به دنبال گرفتن انتقام از جریانی است که تا همین الآن هم سبب شده است منافع آنها در ایران، منطقه و در جهان با چالش روبهرو شود.
*به نظر شما مهمترین عامل پیروزی کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی نفت چه بود؟
به نظر من، مهمترین عامل شکست جنگ نرم آمریکاییها و انگلیسیها علیه جریان ملی شدن صنعت نفت است و اینکه گروهها، جریانها و رهبران اسیر این جنگ نرم شدند و نتوانستند آن ورطههایی را که آمریکاییها و انگلیسیها برای نهضت تعبیه کرده بودند، تشخیص بدهند؛ این جدیترین عامل است، یعنی اگر شما به روز کودتا نگاه کنید، هیچ تکاپوی جدی نظامی صورت نگرفته که بخواهد به ساقط کردن یک دولت منجر بشود؛ آن هم دولت دکتر مصدق که به واسطه پشتیبانی آیتالله کاشانی و مردم یک موقعیت خوبی داشت. 13 ماه پیش از این اتفاق، یعنی 30 تیر 1331 آیتالله کاشانی مردم را به صحنه دعوت میکند و دکتر مصدق را به قدرت برمیگردانند و همه نقشههای انگلیس و آمریکا و دربار را نقش بر آب میکنند. به نظر میرسد، اینها بیشتر در تدارک گسترده جنگ نرم و جنگ روانی توانستند اعتماد جامعه را نسبت به رهبران سرد کنند. باید افزود، اختلاف خود رهبران به این ماجرا کمک کرد و موجبات ناامیدی را نسبت به آینده کشور فراهم آورد. دل بستن به کمک آمریکاییها شبب شد آن توانمندیهای داخلی و تلاش برای انسجام داخلی کمتر مورد توجه قرار بگیرد؛ از این رو وقتی آمریکاییها به درخواست وام دکتر مصدق و حمایت او از آنها در مقابل انگلیسیها توجه نکنند، یک بحران جدی دولت و جامعه را در بر بگیرد. البته شبکههایی که آمریکاییها در مطبوعات، مجلس، بازار و در بین رجال سیاسی در اختیار داشتند، به طور گسترده کار میکردند؛ کار آنها این بود که در کشور با انجام قتلهای گوناگون ایجاد ناامنی کنند که ظاهر آن عادی بود، اما نوعی ناامنی را به مردم القا میکرد.
*شیوههایی که آمریکاییها و انگلیسیها برای سرنگونی دولت مصدق به کار بردند، چقدر برای امروز در تضعیف نظام جمهوری اسلامی به کار گرفته میشود؟
در این چهار دهه انقلاب همین تحرکات در جمهوری اسلامی نیز صورت گرفته است و آمریکاییها و غربیها با ظرفیت بیشتری نسبت به آن دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت در عرصه جنگ نرم حضور پیدا کردهاند. آن وقت این شبکههای اجتماعی، پایگاهها و ماهوارهها که الآن فعال هستند، در دسترس نبود؛ این در حالی است که در حال حاضر یک هجمهای نسبت به انقلاب اسلامی از سوی همین شبکهها صورت میگیرد. به نظرم آنها اعتماد مردم نسبت به مسئولان را نشانه گرفتهاند و ایجاد دوگانگی را به طور جدی در دستور کار دارند تا جامعه را دوقطبی کنند و به این ترتیب ناکارآمدی نظام را نشان بدهند یا بههمریختگی اجتماع را بزرگنمایی کنند. از همه مهمتر درصدد ناامید کردن مردم نسبت به آینده کشور و تداوم مشی و روش انقلابی هستند. به عبارتی، آنها قصد دارند به نوعی جامعه ایرانی را به سمت تسلیم سوق دهند.