آیت‌الله احمد بهشتی گفت: پیامبر(ص) 13 سال بعد از بعثت در مکه ماندند تا بتوانند با مردمی که برای حج می‌آمدند ارتباط برقرار کنند و تبلیغات لازم را انجام دهند؛ تبلیغاتی که سبب گسترش اسلام شود. ما باید از روش پیامبر و اهل بیت(ع) الهام بگیریم، از فرصت مهم حج نهایت بهره‌برداری را برای تبلیغ دین انجام دهیم، باید راه اهل بیت(ع) را در زمینه تبلیغی و دیپلماسی عمومی ادامه دهیم و از هر نظر مجهز باشیم تا بتوانیم صدای خود را به گوش امت اسلامی برسانیم.
گفتاری از آیت‌الله علیرضا اعرافی
اولين خطبة نهج‌البلاغه خطبه‌اي است نسبتاً مفصل و مضامين و متحواي بسيار عالي دارد. اين خطبه با حمد و ثناي خدا شروع مي‌شود و از خطبه‌هايي است که در مورد توحيد و معاد نکات بسيار جالبي دارد و قطعاً يکي از مهم‌ترين وظايف من و شما و هر انسان مؤمن و مسلمان اين است که به اعتقاد و معرفتش نسبت به خدا بيفزايد و آن را تقويت بکند. يک قسمت عمده اول اين خطبة بسيار زيبا و پر جاذبه در مورد معارف توحيدي است. اين مباحث جزء مباني و پايه‌هاي فکري و اعتقادي ماست، اگر ما نسبت به خدا شناخت درستي داشته باشيم، خيلي چيزها به دست مي‌آوريم. بسياري از مشکلات روحي ما به اين برمي‌گردد که ما در آن پايه و مبنا و ريشه اشکال داريم. 
اخلاق و معارف اسلامي‌که در قرآن و کلمات ائمه معصوم(سلام‌الله‌عليها) وارد شده است همه حکم يک درخت را دارد. اگر کل اسلام را به يک درخت تشبيه کنيم، اخلاق و معارف و بسياري از چيزهاي ديگر اجزای آن درخت است. اساسي‌ترين ريشه درخت تناور و بزرگ و پرثمر اسلام برمي‌گردد به يک کلمه و آن توحيد است. اعتماد به قدرت لايزال الهي، اعتقاد به يک مبدأ بسيار بزرگ برای عالم و اعتقاد و باور نسبت به اوصاف و اسماء آن وجود لايزال.

قرب و بعد الهی 
آنچه در معارف اسلامي‌آمده اين است که خدا، هم خيلي نزديک است، هم خيلي وجود او روشن و واضح و بديهي است و هم خيلي دور از دسترس و بلندمرتبه است. بين اين دو تا در آيات قرآن و در احاديث جمع شده، خدايي که آن قدر نزديک است که از رگ گردن خود ما به ما نزديک‌تر است. اين در قرآن آمده و خدايي که آن قدر دور است که دسترسي به اسماء و صفات او آن طور که بايد نداريم، اين دو تا با هم در قرآن آمده در روايات آمده و يکي از محورهاي مهم توحيد و خداشناسي در نهج‌البلاغه همین است؛ يعني اينکه خدا خيلي نزديک است، اما در عين حال خيلي دور است. تشبيه هم کردند به اينکه معاذالله، بلاتشبيه اگر بخواهيم يک کمي ‌به او نزديک بشويم، مثل خورشيد است. خورشيد به يک معنا در همه وجود ما حضور دارد، نور خورشيد و انرژي خورشيد در سراسر زندگي حضور ملموس دارد، ولي در عين حال اصل خورشيد فرسنگ‌ها و کيلومترها از ما فاصله دارد، در باب خدا هم چنين چيزي به مراتب بالاتر و قوي‌تر در آيات قرآن و در روايات ائمة طاهرين آمده که خيلي نزديک است، اما خدا خيلي دور است. نعمت خدا، فضل خدا، تابش انوار لطف و رحمت و عنايت خدا به ما خيلي نزديک است.
او در دسترس ما نيست و امکان ندارد که بيايد اين از اعتقادات توحيدي و معارف توحيدي ماست. «قريب و بعيد»؛ دو تا از صفات و اوصاف خدا اين است، هم بعيد است هم قریب، هم ظاهر و هم باطن است و به تعبير ديگر نهج‌البلاغه؛ «داخل في الاشياء لابالممازجة».

شرح فرازهای اول خطبه
امیرالمؤمنین علی(ع) در ابتدای این خطبه می‌فرمایند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ‏ مِدْحَتَهُ‏ الْقَائِلُونَ» همين خدايي که در مشکلات احساس مي‌کني او حضور دارد، همين خدايي که وجود و نعمت و تجلي‌اش به شما نزديک است، اما «لَا يَبْلُغُ‏ مِدْحَتَهُ‏ الْقَائِلُونَ» است. حمد مخصوص آن خدايي است که گويندگان توانا به بلندي مدح او دسترسي ندارند، اينها جمله‌اي است که در چندين جاي نهج‌البلاغه به آنها تأکید شده و در روايات ديگر هم آمده است. خدا آن قدر دور از دسترس است، آن قدر بلند و والاست، آن قدر عظيم است که گويندگان زبان‌شان يارای مدح او و ثنا و ستايش او را ندارد. مدح بر زيبايي‌هاي يک موجود است. خدا هم خودش زيباست، هم دارای کمالات بي‌نهايت است. 

نامحدود بودن نعمت‌های خداوند
 «وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ» حمد برای خدايي است که صفت دومش اين است که اگر همه شمارشگران و حسابگران عالم از ابتدا تا انتها جمع شوند نمي‌توانند نعمت‌هاي او را بشمارند. يک نفس ما متصل به بيکران کرامت‌هاي خداست، متصل به بي‌اندازه و نامتناهي لطف‌ها و عنايت‌هاي خداست، کجا مي‌شود خط‌کش گذاشت حد و حصري درست کرد و گفت اينها نعمت‌هاي خداست و من ديگر بيش از اين مديون خدا نيستم؛ نه شما به هر جا که بروي مي‌بيني که به تو ربط دارد و اين نقطه پاياني هم ندارد، حتي يک نفس کشيدن ما، نه عمر ما يک نفس کشيدن ما وصل به بي‌نهايت کرامت و لطف و عنايت خداست.

عجز از ادای حقوق الهی
«وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ» همه کوشش‌هاي عالم را اگر جمع بکنيم برای اينکه حق خدا را ادا بکنيم امکان ندارد. عظيم‌ترين حقوق بر گردن انسان حق خدا بر انسان است، خيلي حقوق ما بر ديگران داريم، يا ديگران بر ما حق دارند. اين اصلاً در اسلام خيلي مهم است دو تا دوست نسبت به هم حق دارند، زن و شوهر نسبت به هم حق دارند؛ پدر و فرزند نسبت به هم حق دارند، افراد يک جامعه حقوقي دارند، حکومت و مردم نسبت به هم حقوقي دارند؛ اما اين حقوق کجا و حق عظيم خداوند بر انسان کجا؟! هيچ چيزي پاي اين حق نمي‌رسد. همه حق‌ها مهم است، اسلام بسيار تأکید دارد که حقوق يکديگر را در جامعه رعايت بکنيد؛ اما هيچ حقي هم‌اندازه حق خدا نمي‌شود. برای اينکه اصل وجود ما دوام وجود ما، هر چه داريم از اوست، از آن منبع غيبي لايزال الهي است. 
اولاً، نمي‌شود آن حق را شناخت، آن طور که بايسته و شايسته است. تازه اگر ما حق خدا را هم کمي ‌بفهميم، آيا مي‌توانيم حق او را ادا بکنيم؟ هرگز، حداقل حق خدا اين است انسان عبادت خدا را بکند. فرمان او را رعايت بکند. حداکثرش هم این است که مثلاً رسول گرامي‌(ص) انجام دادند. ما ديگر در سراسر هستي و در تمام انسان‌ها موجودي به بلندي و عظمت رسول خدا نمي‌بينيم که عبد محض خدا بود، همه تلاش او بر اين بود که حق خدا را ادا بکند، حق خدا را ادا کردن عبادت اوست، بندگي اوست. اطاعت فرمان‌ها و دستورهاي اوست. اما مگر رسول خدا(ص) مي‌تواند حق خدا را ادا بکند، خودش مي‌گويد نمي‌توانم! چه برسد به ديگران. بنابراین خدا آن قدر عظمت دارد، آن قدر زيبايي‌ها و کمالات دارد که مدح او در حد زبان همه گويندگان نيست، اگر همه گويندگان، هنرمندان و سخنوران بزرگ عالم از آغاز تا انجام گرد هم آيند و به هزار زبان خدا را ثنا و ستايش بکنند، تنها يک قطره است در برابر آن عظمت بي‌پايان و اقيانوس بيکران خدايي، تازه اگر قطره‌اي به حساب بيايد. 

عاجز بودن اراده عمیق و فهم قوی از درک خداوند
«الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ» مادة همت هم به معناي آن حديث النفس بوده، طرف در دل خودش يک چيزي مي‌گويد و بعد اراده مي‌کند آن کار را انجام بدهد. ما وقتي بخواهيم يک کاري انجام بدهيم خيلي وقت‌ها در ذهن‌مان فکري مي‌کنيم و حرفي در خودمان مي‌زنيم و بعد آن را انجام مي‌دهيم. همت بلند، يعني کسي که صاحب اراده و عزم قوي است؛ يعني هم بعيد است و اراده‌هاي عميق و قوي نمي‌تواند به خدا دسترسي پيدا بکند. 
معرفت خدا با اين حرف‌ها پيدا نمي‌شود، هر چقدر استعداد غواص باشد؛ يعني عقل برود در درياي معارف و شناخت‌ها غوطه‌وري بکند، هر چقدر اراده و عزم پولادين و قوي باشد، هر چقدر اين دو بال و رکن به هم درآميزند و در يک انساني جمع بشوند؛ يعني انساني حداکثر اراده حد اعلاي استعداد را داشته باشد، اما به عظمت خدا، به اسما و صفات خدا، به جلال او دست نخواهد یافت، از طرفی نااميد نبايد بود هر چه برود جلو چيزهاي جديد مي‌فهمد مايه کمال و اعتلا و رشد و ترقي ما معرفت خدا است که اساس زندگي و سعادت ماست اين راه را گم نکنيم، شناخت خدا و اتصال به خدا انسان را به اوج عزت‌ها و عظمت‌ها مي‌رساند. 

 احنف‌بن‌‌قیس‌ـ 4
پس از جنگ نهروان تا شهادت امام علی(ع) از احنف خبری نیست. از برخی روایات به صراحت چنین برمی‌آید که او پس از علی(ع) به معاویه پیوست و از جمله کسانی بود که معاویه به تعبیر خود دین‌شان را به مال خرید. از آنچه ابوالفرج اصفهانی نیز آورده، معلوم می‌شود که احنف به معاویه نزدیک بوده است. با این همه، روایتی حاکی از آن است که چون احنف به شام رفت، معاویه او را به سبب یاری علی(ع) در جنگ صفین سخت نکوهش کرد و احنف نیز به درشتی پاسخ داد و معاویه او را از خود راند، اگر جعلی نباشد، می‌بایست به آغاز پیوستن احنف به معاویه بازگردد. اما تندزبانی احنف نسبت به معاویه و بردباری معاویه در برابر او را بیشتر نویسندگان آورده‌اند. 
سال 56 هجری قمری، معاویه از او برای جانشینی یزید و بیعت با او دعوت به دمشق کرد، ولی او نپذیرفت.
همچنین در سال ۵۹ نیز معاویه به سبب سخنان احنف، امیر عراق، یعنی عبیدالله‌بن‌زیاد را عزل کرد و چون باز او را امارت داد، سفارش کرد که احنف را گرامی بدارد. ابن زیاد نیز احنف را کاتب خاص خود کرد و بعدها نیز احنف نسبت به عبیدالله وفاداری‌ها نشان داد. چون یزیدبن‌معاویه خود را خلیفه خواند و امام حسین(ع) قیام کرد، احنف از جمله کسانی بود که امام به او نامه نوشت و خواهان همراهی‌شان شد، اما احنف نپذیرفت و حتی امام را به خویشتنداری فراخواند. 
چون یزید مرد (۶۴ ق) و عبدالله‌بن‌زبیر خود را خلیفه خواند، عبیدالله‌بن‌زیاد به تشویق احنف کوشید تا از مردم برای خود بیعت بگیرد، اما چون طرفداران ابن‌زبیر ظاهر شدند، عبیدالله به ازدیان (قبیله‌ای که به دلیل فرار از سیل یمن به حجاز آمد و گفته می‌شود اوس و خزرج از آن منشعب شدند) پناه برد و به خانه مسعودبن‌عمرو عَتَکی، رئیس ایشان رفت. احنف که می‌خواست بنی‌تمیم را به طرفداری از ابن‌زیاد وادارد، توفیق نیافت و از آن سوی با اتحاد تمیمیان و ازدیان مخالفت کرد و ازدیان نیز بر ضد بنی‌تمیم با بنی‌ربیعه متحد شدند؛ از این رو ابن‌زیاد به ایشان پناه برد. پیکارهای خونین ازدیان و بنی‌تمیم در بصره از همین هنگام آغاز شد. آورده‌اند که ابن‌زیاد مدتی در خانه مسعودبن‌عمرو ماند و سپس او را به جای خود گماشت و راه شام در پیش گرفت. اما بنی‌تمیم و بنی‌قیس امارت مسعود‌بن‌عمرو را نپذیرفتند و میان ازدیان و تمیمیان نزاع درگرفت. در این میان مسعودبن‌عمرو ظاهراً به دست یکی از خوارج که در بیرون بصره فرود آمده بودند، کشته شد و ازدیان گمان کردند که این کار به تحریک احنف صورت گرفته است و این چنین فتنه بالا گرفت. اما سرانجام با مداخله احنف و مذاکره با ازدیان و متحد ایشان، بنی‌ربیعه کار به صلح انجامید و مقرر شد بنی‌تمیم دیه همه کشتگان ازد را بپردازد. پس از این واقعه احنف به عبدالله‌بن‌زبیر گروید و برای دفع ازارقه که اطراف بصره را به آشوب و ویرانی کشانده، قصد شهر داشتند، از مهلب‌بن ابی‌صفره که از سوی ابن‌زبیر به امارت خراسان می‌رفت، مدد خواست. سپس نامه‌ای که گفته‌اند از خود ساخته بودند، به مهلب نشان دادند که در آن ابن‌زبیر دستور می‌داد که مهلب فتنه خوارج را دفع کند. پس از آنکه مهلب ایشان را شکست و بصره را نجات داد، احنف آنجا را بصره مهلب خواند. پس از سرکوب ازارقه، قیام مختار به خونخواهی امام حسین(ع) رخ داد، مثنّی‌بن‌مخرّبة عبدی در سال ۶۶ق در بصره مردم را به بیعت با مختار خواند و بر سر حمایت از او نزدیک بود میان ازدیان و بنی‌تمیم و متحدان‌شان کار به جنگ بکشد که با وساطت احنف سرانجام مثنّی بصره را ترک کرد. مختار هم به احنف نامه نوشت و او و قومش را دوزخی خواند. گویا احنف نیز مختار را دروغگو خوانده بود.

  آیت‌الله محمدباقر تحریری/حضرات معصوم برای صراط مستقیم شاخص می‌دهند که همان بندگی خدا همراه با محوریت اطاعت محض باری‌تعالی است. محور دیگر برای صراط مستقیم کسانی هستند که خدا به آنها نعمت داده است که همانا اهل بیت(ع) هستند. این نعمت الهی برای همه است، از موجودات زمینی گرفته تا آسمان‌ها که چه بخواهند و چه نخواهند تحت ولایت خدا و رسول و اولیاء الهی هستند. این افراد که خداوند به آنها انعام کرده است، عبارتند از انبیاء و صدیقان و شهدا و صالحین. قرآن برای اینکه افراد در مسیر باشند، آنها را به تقوا و همراهی دائم با صادقین که قول و فعل‌شان یکی است، توصیه کرده است؛ منظور از این شهدا همان شاهدان بر اعمال است. یکی از خصوصیات صادقین وفای به عهد است که نیکوکاران این‌گونه‌اند؛ یکی دیگر از خصوصیات‌شان صبر در سختی‌ها، جنگ‌ها، ناخوشی‌ها و خوشی‌هاست.
دیگر خصوصیت ایشان شکر الهی به معنای اتم آن است که عبارت است از اینکه نعمت را در مسیر اصلی آن مصروف دارند که قرآن همۀ انبیا را در قرآن این‌گونه معرفی می‌کند. دو خصوصیت صالح و صدیق بودن از جمله صفات کسانی است که در صراط مستقیم حرکت می‌کنند و همه باید رسیدن به این مقامات را طلب کنند «و الحقنی بالصالحین»؛ که قله این مسیر پیامبر اکرم(ص) است.
وقتی به انسان نعمتی می‌رسد، رساننده نعمت بر انسان منت می‌گذارد؛ از این رو منت نهادن مذموم است؛ چون ما آنچه را که داریم از خود نداریم. منت‌گذار واقعی باید کسی باشد که نعمت را ذاتاً دارد که جز خدای متعال کس دیگری نیست. اگر می‌گوییم پیامبر و ائمه(ع) بر ما منت دارند، به دلیل جایگاهی است که خداوند به آنها داده است. عنایات اضافی که انسان را به کمالات رهنمون می‌کند، فضل نامیده می‌شود و اگر انسان بخواهد شادی و سرور دائمی داشته باشد، باید از فضل خداوند آن را به دست آورد. مهم‌ترین تفضلی که بر مؤمنان شده است، نعمت ولایت حضرت علی(ع) است.


چرایی انتشار اسناد کودتای ۲۸ مرداد در گفت‌وگو ی صبح صادق با دکتر موسی حقانی
مجتبی برزگر/ وزارت خارجه آمریکا برای نخستین بار کتاب اسناد مرتبط با کودتای ۲۸ مرداد را که به سرنگونی دولت محمد مصدق منجر شد، منتشر کرده است. این اسناد وقایع سال‌های ۱۹۵۱ تا 1954 میلادی را بررسی می‌کند و حوادث پیش از کودتا، عملیات سرنگون کردن مصدق و نیز وقایع پس از آن را در بر می‌گیرد. وزارت خارجه آمریکا در سال گذشته میلادی ـ در دوران ریاست‌جمهوری باراک اوباما و تصدی جان کری بر این وزارتخانه ـ اجازه انتشار این کتاب را نداده بود. وزارت امور خارجه آمریکا در سال 1989 میلادی کتاب اسناد مربوط به روابط ایران و دولت دوایت آیزنهاور را منتشر کرد که اسناد کودتا در آن گنجانده نشد. آن اقدام بحث‌برانگیز اعتراضات زیادی را در پی داشت. به همین علت در سال 1992 کنگره آمریکا، وزارت امور خارجه را موظف کرد تاریخ دیپلماسی ایالات متحده را به ‌طور «جامع، دقیق و قابل اعتماد» چاپ کند. وزارت خارجه همچنین پذیرفت که نسخه تکمیل‌شده‌ روابط ایران و آمریکا در دهه 1950 میلادی را انتشار دهد. پیش از این در سال 2013 میلادی نیز سازمان سیا، با خارج کردن اسنادی از طبقه‌بندی محرمانه به نقش خود در آن کودتا اعتراف کرده بود. این اسناد حرف ‌و حدیث‌هایی از جنس تخریب آیت‌الله کاشانی به همراه داشت که حتی به حذف نام این بزرگوار از خیابان‌های تهران به دست جریان دوم خرداد، منجر شد. از این رو به سراغ دکتر موسی حقانی استاد دانشگاه و معاون پژوهشی مؤسسه مطالعات تاریخ ایران رفتیم و با وی در این باره به گفت‌وگو نشستیم. مشروح این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید:
*می‌دانید که وزارت خارجه آمریکا اسنادی را منتشر کرده و طوری القا می‌کند که گویی آیت‌الله کاشانی با کودتاچی‌ها همدست بوده است، بفرمایید آیا این اسناد حرف‌های جدیدی برای گفتن دارد و چقدر قابل اتکاست؟
اين‌ سند به آن معنای رایجی که ما از اسناد سراغ داریم، نیست. به اصطلاح، بیانگر یک رخدادی باشد که قطعاً رخ داده و سایر منابع و اسناد هم آن را تأیید کنند. اینها اغلب گزارش‌هایی است که سفارت آمریکا برای وزارت خارجه‌شان و مقامات مسئول‌شان ارسال می‌کنند و البته بخشی از اسناد سازمان سیا در میان اسناد منتشر شده، وجود دارد که آن اسناد به طور گسترده سانسور شده است، چیزی حدود ۸۰۰ مورد سانسور در میان این گزارش‌های منتشر شده داریم که شامل اسامی افراد و روش‌های دخالت و براندازی می‌شود. اتفاقاً در ماجرای 28 مرداد دو موضوع خیلی مهم است؛ اینکه هم ما بتوانیم شبکه‌ها و افراد عضو شبکه‌ها را بشناسیم و هم اینکه بتوانیم روش‌های نفوذ، براندازی و نحوه براندازی آنها، از بین بردن اعتماد عمومی و ناامید کردن مردم نسبت به آینده را به دست بیاوریم تا از تکرار اتفاقات در آینده جلوگیری شود. بنابراین برای اسنادی که این بخش‌ها را ندارند، هیچ ویژگی قائل نیستیم و چیزی به دانسته‌های ما درباره کودتای 28 مرداد اضافه نمی‌کند. البته نفس انتشار آن خوب است و اگر در کنار دیگر منابع قرار بگیرد و صحت‌سنجی شود، خیلی مهم است؛ چرا که صحت‌سنجی ادعاها از اهمیت بسزایی برخوردار است و باید در قالب یک گزارش به آن نگاه شود. در میان این اسناد آمده که ما باید فلان کار را انجام بدهیم، اما هیچ سندی نیست که تأیید کند این کار انجام شده و آیا اینها توانسته‌اند با آن فردی که نام برده‌اند ملاقاتی داشته باشند، یا طرح پیشنهادی خودشان را به جایی رسانده‌ باشند.
در ارتباط با آیت‌الله کاشانی هم هیچ طرح تازه‎ای موجود نیست، تنها اتهامی که به آیت‌الله کاشانی از همان سال‌های کودتا زده می‌شد، تکرار شده است. منتهی مخالفان آیت‌الله کاشانی اکنون که بیش از یک ماه از انتشار این اسناد می‌گذرد، وقتی این اسناد را مرور می‌کنند، تنها روی این نکته تأکید دارند که باید از اختلاف میان آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق استفاده کرد، این می‌تواند درباره دکتر مصدق هم صادق باشد؛ باید از اختلافات دکتر مصدق با آیت‌الله کاشانی نیز استفاده کرد. آیا این امر به معنای همکاری در کودتاست؟ دو شخصیت با دو موضع و دو خاستگاه در یک مقطعی با یکدیگر همکاری داشته‌اند و احتمال دارد در خلال همکاری با یکدیگر اختلاف پیدا بکنند. حالا اگر یک فرد بخواهد روی این اختلاف مانور بدهد و از این روزنه‌ها بهره گیرد، به معنای همیاری و همکاری در کودتا تلقی نمی‌شود. یا اینکه چرا آیت‌الله بروجردی دخالت جدی‌تری در ماجراهای نفت نکرده، در حالی که باز همین سؤال را از آنهایی که می‌خواهند تأکید کنند که در این اسناد مواردی نشان می‌دهد آیت‌الله کاشانی با کودتاچی‌ها همکاری کرده، داشته باشیم، البته این پرسش را از دکتر مصدق و جبهه ملی هم بپرسیم که چرا خود دولت مستقر و نخست وزیر مستقر که شهربانی، رادیو و ابزار روابط عمومی را در دست داشت خودش از اینها استفاده‌ای نمی‌کند تا جلوی کودتا را بگیرد، یا مردم را به مقابله دعوت کند. به نظر می‌رسد اینها شانتاژهایی است که صورت می‌گیرد و به یقین هدف اصلی‌ آنها هم پس از گذشت 50 سال از کودتا و آن ماجراها، آیت‌الله کاشانی نیست، چون، هم دکتر مصدق و هم آیت‌الله کاشانی از دنیا رفته‌اند و آن ماجرا تمام شده است؛ آنها بیشتر می‌خواهند وجهه روحانیت و مرجعیت مبارز و سیاسی را که در مقابل استعمار ایستاده را خراب کنند.

*آیا از دل این اسناد اطلاعات جدیدی به تاریخ‌نگاری 28 مرداد اضافه شده است؟
ما اغلب این اطلاعات و حتی بیشتر از اینها را در منابع داخلی خودمان داریم و اینها یک سری از مکاتباتی است که تاکنون در دسترس نبوده و برای هماهنگی‌های لازم به منظور انجام کودتا، گزارش‎هایی را از ایران آورده و به بحث‌های مهمی اشاره نکرده است. مثلاً شاپور ریپورتر و نقش او در کودتای 28 مرداد، شبکه دِدَم و نقش آن در کودتای 28 مرداد؛ چراکه می‌دانید شبکه ددم یک شبکه فراملیتی صهیونیستی است که گردانندگان اصلی آن اسدالله علم و شاپور ریپورتر بودند. اتفاقاً این شبکه کار هماهنگی بین جیم سرویس و سازمان سیا را در انجام کودتای ایران مدیریت کرد که هیچ اثری از این موارد و نقش جرج کنیان در کودتای 28 مرداد، نیست.

*آیا هنوز اسناد دیگری از کودتای 28 مرداد در دست وزارت خارجه یا سازمان امنیتی آمریکا وجود دارد؟
هم آمریکا و هم انگلیس تاکنون اسناد عملیاتی کودتا را منتشر نکرده‌اند. البته به تازگی آمریکایی‌ها در همین دو سه روز پس از انتشار 1007 صفحه، چند سند دیگر منتشر کردند تا نشان بدهند پیشنهاددهنده در مشارکت کودتا، انگیسی‌ها بودند. فکر می‌کنم پس از انتشار آن به این نتیجه رسیدند که اگر این اسناد با چنین اندیشه‌ای باقی بمانند، آنها عامل اصلی کودتا معرفی می‌شوند و نقش شریک‌شان کم‌رنگ می‌شود؛ موضوعی که انگلیسی‌ها همیشه سعی دارند آن را کم‌رنگ نشان بدهند. به همین دلیل دو سه سند دیگر منتشر شد که نشان می‌دهد انگلیسی‌ها به آمریکایی‌ها پیشنهاد دادند که این دو سند قرار بود با همین 1007 صفحه منتشر شود، اما نشد. حالا احتمالاً به این نتیجه رسیده‌اند که باید پای شریک‌شان را هم به میدان بکشند؛ خود این دو سندی که منتشر شده، نشان می‌دهد آمریکایی‌ها بخش‌های مهمی از اسناد را سانسور کرده و نیاورده‌اند؛ از جمله می‌توان به اسنادی اشاره کرد که شرح عملیات کودتاست و بسیار اهمیت دارد، اما آمریکایی‌ها حدود 20 سال است که از انتشار این اسناد طفره می‌روند. انگلیسی‌ها که اصلاً صحبتی در این زمینه نمی‌کنند و قطعاً اسناد مهمی از کودتای 1332، 1299 که رضاخان را روی کار آورد و همین‌طور مشروطه وجود دارد هنوز در آرشیوهای انگلیس باقی است و منتشر نشده است.

*در کشور ما نسبت به نشر این اسناد از نظر تخریب آیت‌الله کاشانی در فضای سیاسی کشور بحث‌هایی مطرح شد تا جایی که برخی از فعالان سیاسی جریان دوم خرداد مدعی شدند اسم آیت‌الله کاشانی را از خیابان‌های تهران حذف کنند، به نظر شما این نگرش‌ها و رویکردها چگونه ایجاد می‌شود؟
این مسئله به کوته‌فکری و کوته‌نظری افرادی برمی‌گردد که این حرف‌ها را می‌زنند و این‌گونه شتاب‌زده موضع‌گیری می‌کنند. جالب این است کسانی که الآن نه، بلکه سال‌هاست در جمهوری اسلامی دنبال رابطه با آمریکا هستند، وقتی به ماجرای کودتای 28 مرداد می‌رسند، به آیت‌الله کاشانی ایراد می‌گیرند که بر اساس یک سری توهمات و ادعاهایی که هیچ‌وقت به اثبات نرسیده، این اتفاق می‌افتد؛ چرا که همواره بر این باورند که آیت‌الله کاشانی با آمریکایی‌ها همکاری کرده است؛ جریانی که خودش سال‌هاست به دنبال باز کردن پای آمریکا به کشور بوده است؛ از این رو اگر این موضوع صحت هم داشته باشد، چرا آنها باید خوشحال باشند و دنبال تغییر نام خیابان باشند؟ من این اتفاق را به دنبال همان تخریب مرجعیت و روحانیت شیعه قلمداد می‌کنم که در تاریخ معاصر ایران مؤثر بوده و در مقابل استکبار و استعمار ایستاده و بابت این ایستادگی مدام هزینه می‌دهد؛ یعنی در واقع از آبرو و جان‌شان هزینه داده‌اند. طبیعی است که استکبار دست از سر روحانیت مبارز شیعه برنمی‌دارد و مدام درصدد تخریب و کاستن قدرت و توانمندی‌هایش است؛ همچنین به دنبال گرفتن انتقام از جریانی است که تا همین الآن هم سبب شده است منافع آنها در ایران، منطقه و در جهان با چالش رو‌به‌رو شود.

*به نظر شما مهم‌ترین عامل پیروزی کودتای 28 مرداد و شکست نهضت ملی نفت چه بود؟
به نظر من، مهم‌ترین عامل شکست جنگ نرم آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها علیه جریان ملی شدن صنعت نفت است و اینکه گروه‌ها، جریان‌ها و رهبران اسیر این جنگ نرم شدند و نتوانستند آن ورطه‎هایی را که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها برای نهضت تعبیه کرده بودند، تشخیص بدهند؛ این جدی‌ترین عامل است، یعنی اگر شما  به روز کودتا نگاه کنید، هیچ تکاپوی جدی نظامی صورت نگرفته که بخواهد به ساقط کردن یک دولت منجر بشود؛ آن هم دولت دکتر مصدق که به واسطه پشتیبانی آیت‌الله کاشانی و مردم یک موقعیت خوبی داشت. 13 ماه پیش از این اتفاق، یعنی 30 تیر 1331 آیت‌الله کاشانی مردم را به صحنه دعوت می‌کند و دکتر مصدق را به قدرت برمی‌گردانند و همه نقشه‌های انگلیس و آمریکا و دربار را نقش بر آب می‌کنند. به نظر می‌رسد، اینها بیشتر در تدارک گسترده جنگ نرم و جنگ روانی توانستند اعتماد جامعه را نسبت به رهبران سرد کنند. باید افزود، اختلاف خود رهبران به این ماجرا کمک کرد و موجبات ناامیدی را نسبت به آینده کشور فراهم آورد. دل بستن به کمک آمریکایی‌ها شبب شد آن توانمندی‌های داخلی و تلاش برای انسجام داخلی کمتر مورد توجه قرار بگیرد؛ از این رو وقتی آمریکایی‌ها به درخواست وام دکتر مصدق و حمایت او از آنها در مقابل انگلیسی‌ها توجه نکنند، یک بحران جدی دولت و جامعه را در بر بگیرد. البته شبکه‌هایی که آمریکایی‌ها در مطبوعات، مجلس، بازار و در بین رجال سیاسی در اختیار داشتند، به طور گسترده کار می‌کردند؛ کار آنها این بود که در کشور با انجام قتل‌های گوناگون ایجاد ناامنی کنند که ظاهر آن عادی بود، اما نوعی ناامنی را به مردم القا می‌کرد.

*شیوه‌هایی که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها برای سرنگونی دولت مصدق به کار بردند، چقدر برای امروز در تضعیف نظام جمهوری اسلامی به کار گرفته می‌شود؟
در این چهار دهه انقلاب همین تحرکات در جمهوری اسلامی نیز صورت گرفته است و آمریکایی‌ها و غربی‌ها با ظرفیت بیشتری نسبت به آن دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت در عرصه جنگ نرم حضور پیدا کرده‌اند. آن وقت این شبکه‌های اجتماعی، پایگاه‌ها و ماهواره‌ها که الآن فعال هستند، در دسترس نبود؛ این در حالی است که در حال حاضر یک هجمه‌ای نسبت به انقلاب اسلامی از سوی همین شبکه‌ها صورت می‌گیرد. به نظرم آنها اعتماد مردم نسبت به مسئولان را نشانه گرفته‌اند و ایجاد دوگانگی را به طور جدی در دستور کار دارند تا جامعه را دوقطبی کنند و به این ترتیب ناکارآمدی نظام را نشان بدهند یا به‌هم‌ریختگی اجتماع را بزرگنمایی کنند. از همه مهم‌تر درصدد ناامید کردن مردم نسبت به آینده کشور و تداوم مشی و روش انقلابی هستند. به عبارتی، آنها قصد دارند به نوعی جامعه ایرانی را به سمت تسلیم سوق دهند.