سردار «نعمان غلامی» رئیس سازمان بسیج سازندگی گفت: تاکنون 1500 هکتار از زمین‌های خوزستان و 1200 هکتار از زمین‌های استان قزوین، با کاشت نهال بیابان‌زدایی شده است. قرار بود گروه‌های جهادی چهار هزار هکتار از زمین‌های استان خوزستان را نیز درختکاری کنند؛ اما به دلیل آماده نبودن مقدمات، این کار هنوز محقق نشده است. با همکاری بسیج سازندگی و کمیته امداد امام خمینی(ره) پنج هزار واحد مسکونی برای مددجویان این نهاد ساخته شده و این روند به صورت صعودی ادامه دارد.
در گفت‌وگوی صبح صادق با مسئول اداره خدمات کارکنان معاونت نیروی انسانی سپاه مطرح شد
 حسن ابراهیمی /  موضوع کارت‌های یکسان‌سازی از اواخر سال گذشته و از ماه‌های پیش همواره مورد پرسش مخاطبان هفته‌نامه در ستون روی خط بود. با توجه به این موضوع برای پیگیری مسئله پس از جست‌وجو و کاوش‌های فراوان در بنیاد تعاون سپاه و معاونت نیروی انسانی توانستیم با سرهنگ مجید رجبی، مسئول اداره خدمات کارکنان معاونت نیروی انسانی سپاه در این باره گفت‌وگو کنیم. بحث کمّ و کیف موضوع یکسان‌سازی در سپاه، برنامه‌های جاری و اعتبارات این موضوع و نیز خدماتی که در آینده قرار است مبتنی بر کارت یکسان‌سازی ارائه شود، در این گفت‌وگو مطرح شده که در ادامه نظر شما را به آن جلب می‌کنم.

*لطف ابتدا یک تاریخچه از وضعیت یکسان‌سازی در سپاه بفرمایید.
موضوع یکسان‌سازی در واقع بحث استفاده از رستوران‌ها برای کارکنان سپاه بود تا بتوانند با مبلغ یارانه‌ای که به هر خانواده اختصاص داده می‌شود، به صورت دوره‌ای از خدمات رستوران‌ها استفاده کنند. این موضوع به نیروی زمینی سپاه برمی‌گردد که در سال 76 مجموعه طلائیه در تهران را تأسیس کرد که در آن زمان این خدمات در طلائیه خاص نیروی زمینی سپاه بود؛ اما در سال 82 کار به بنیاد تعاون سپاه واگذار شد و در آن سال برای همه نیروهای سپاه کارتی صادر شد و مؤسسه لاله مدیریت این کار را برعهده داشت تا امروز هم که در کل کشور و تمام پاسداران شاغل، پیشکسوتان بازنشسته، خانواده شهدای سپاه و نیز ایثارگران سپاه در شمول خدمات این موضوع هستند و در کل کشور تالارها، رستوران‌ها و هتل‌های زیارتی و سیاحتی سپاه طرف قرارداد می‌توانند از این کارت استفاده کنند. در معاونت نیروی انسانی این کار برعهده خدمات کارکنان است و این مجموعه چند سالی است که دو قسمت شده و در بخش فعالیت‌های اجرایی خدمات کارکنان مرکز خدمات کارکنان فعال است و در بخش سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی اداره خدمات کارکنان که ما امروز در این اداره در خدمت عزیزان هستیم و خدمت‌گذاری می‌کنیم.

*یکی از مشکلاتی که درباره خدمات یکسان‌سازی از سوی مخاطبان ما مطرح می‌شود، مسئله سوختن سهمیه‌ها و نیز نبود رستوران‌های یکسان‌سازی در مناطق مأموریتی است که عملاً استفاده از این کارت را ناممکن می‌کند. در این باره توضیح دهید.
در زمینه استفاده از خدمات یکسان‌سازی در مناطقی که نیروهای ما به تعدادی نباشد که بتوان برای آنها در این مناطق چنین خدماتی داشت، در سال گذشته تصمیمی اتخاذ شد. گفتنی است، براساس تصمیم اتخاذ شده اولاً سهمیه این عزیزان نمی‌سوزد و قابل استفاده است؛ دوماً ما خدمات را به هتل‌ها و تالارها و مجموعه‌های خدماتی زیارتی و سیاحتی خود تسری داده‌ایم. به این صورت که کارکنان و مشمولان دارنده کارت یکسان‌سازی می‌توانند یارانه تخصیصی خود را افزون بر رستوران‌ها، در هتل‌ها، تالارها و مراکز اقامتی زیارتی و سیاحتی سپاه یا طرف قرارداد در موضوع یکسان‌سازی استفاده کنند. در واقع، اختیار به فرد داده شده است تا خودش خدمات را انتخاب و از یارانه استفاده کند؛ یعنی همه دارندگان کارت یکسان‌سازی و به ویژه نیروهایی که در مناطق مأموریتی خود رستوران‌های سپاه با طرف قرارداد در طرح یکسان‌سازی ندارند، می‌توانند از این سهمیه در سفرهای خود استفاده کنند. مجموعه رستوران‌هایی که در طرح یکسان‌سازی هستند، بیش از یک سوم برای سپاه است و مابقی طرف قرارداد هستند و اگر در منطقه‌ای این رستوران‌ها وجود ندارد، بیشتر به دلیل نداشتن صرفه اقتصادی است.

*موضوع میزان مبلغ یارانه یکسان‌سازی برای امسال جزء مسائلی است که همواره مخاطبان نشریه و مجموعه دارندگان کارت‌های یکسان‌سازی درباره آن می‌پرسند. چه اتفاقی برای این کارت افتاده و علت آن چیست؟
مشکل اصلی در این زمینه مربوط به اعتباراتی است که به این طرح‌ها اختصاص پیدا می‌کند. امسال بر اساس اعتبارات اختصاص یافته، سهم هر نفر به صورت ماهیانه سه هزار تومان شده و در مناطق عملیاتی و واجد شرایط خاص هم سهم ماهیانه هر نفر چهار هزار تومان است که این از ابتدای امسال اجرا شده و سال‌های گذشته یکسان بوده است؛ برای نمونه سال 95 برای هر نفر شش هزار تومان و سال 94 هم برای هر نفر چهار هزار تومان در ماه بوده است. پس مسئله اصلی درباره این موضوع اعتباراتی است که اختصاص داده می‌شود. البته با پیگیری‌های انجام شده و گردش کاری که خدمت فرمانده محترم کل سپاه ارسال شده و در حال انجام است، سعی داریم مبلغی بر این بودجه اضافه کنیم تا بتوانیم مقدار بیشتری به صورت ماهیانه به این امر اختصاص بدهیم. امیدواریم با مراجعاتی که عزیزان به فرماندهی سپاه داشتند و نیز پیگیری‌هایی که در حال انجام است، بتوانیم تخصیص اعتبارات را اصلاح کنیم تا رضایت کارکنان و خانواده محترم آنها جلب شود.
یک نکته هم اینجا وجود دارد و آن، اینکه ما برای اینکه حداقل قیمت ممکن را در خدمات رستوران‌ها لحاظ کنیم، ابلاغ کرده‌ایم که فعالیت رستوران‌ها نباید سودده باشد؛ بلکه باید بر اساس قیمت تمام شده خدمات ارائه دهند تا قیمت‌ها کمی کاسته شود.

* با توجه به اینکه کارت‌های یکسان‌سازی قدیمی شده و به صدور کارت جدید نیاز است؛ همچنین می‌توان در فضای امروز مبتنی بر فناوری اطلاعات کارهای جدیدی هم انجام داد، چه برنامه‌هایی برای آینده دارید؟
در این بخش ابتدا با بانک انصار در حال مذاکره هستیم تا خدمات را مبتنی بر خدمات این بانک ارائه کنیم. از سویی چون آمار کارکنان و خدمات دادن به آنها جزء مسائل طبقه‌بندی است و قرارداد بستن ما با آنها نمی‌تواند مبتنی بر ارائه اطلاعات کارکنان باشد؛ از این رو در توافقاتی که در آینده با بانک انصار می‌شود، قصد داریم با مراکز فروشگاهی قرارداد ببندیم تا بر اساس دستگاه‌های کارت‌خوان بانک انصار دارندگان کارت‌های یکسان‌سازی بتوانند با تخفیف‌های ویژه از این فروشگاه‌ها خرید کنند.

  علیرضا جلالیان/  تحولات امروز یمن اگرچه همانند درگیری‌های مقابل تروریست‌های تکفیری در عراق و شام خیلی مورد توجه قرار نمی‌گیرد؛ اما به نظر می‌رسد مردمی  مانند دوران دفاع مقدس هشت ساله ایران مقابل ارتش بعث عراق در تنگناهای اقتصادی و در تحریم کامل هستند و باز هم مقاومت می‌کنند و الهام گرفته از اندیشه انقلاب اسلامی، مصصم هستند که خود تعیین‌کننده سرنوشت خویش باشند. همین مردم مصمم در مقابل مسلح و مجهز و پر‌خرج‌ترین ارتش منطقه و هم‌پیمانانش ایستاده و جالب اینکه هر روز از دستاورد دفاعی جدیدی رونمایی می‌کنند. تا دیروز اگر موشک‌های بالستیک یمن برای مردم جهان شگفتی‌آفرین بود؛ اما امروز در عرصه دریایی شاهد قابلیت‌های جدیدی در لایه‌های دفاعی مردم انقلابی یمن هستیم. در روزهای اخیر خبر استفاده موفق ارتش و کمیته‌های مردمی یمن از شناورهای انتحاری بدون سرنشین در مقابله با شناورهای مجهز و با فناوری‌های بالای شناسایی و دفاعی ائتلاف منتشر شد. خبری که شگفتی کارشناسان نظامی دنیا را به همراه داشت. شناورهای تندروی انتحاری بدون سرنشین در واقع در تداوم اندیشه دفاعی انقلاب اسلامی و نوعی ابتکار در این جبهه است که امروز به دست نیروهای انقلابی یمن در سواحل این کشور علیه شناورهای نظامی پیشرفته متجاوزین استفاده شده و توانسته ضربه‌های خوبی را به این شناورها وارد کند. هرچند نیروهای یمنی در ابتدای این راه هستند؛ اما می‌توان آینده خوبی را برای این شیوه دفاعی دید، چرا که با افزایش تجربه یمنی‌ها و پیشرفت‌هایی که در این مسیر خواهند کرد به طور حتم خبرهای جدیدی از انهدام شناورهای متجاوزین به خاک و ساحل یمن شنیده خواهد شد. 
اما نکته مهم در این مسئله، این است که تا پیش از این در نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مبتنی بر اندیشه ناب اسلامی راهکارهای جدیدی برای ساخت و به کارگیری انتحاری‌های بدون سرنشین و هدایت‌شونده طراحی شده بود که پهپادها پایه‌های اصلی تکنولوژیکی و فناورانه این تاکتیک بودند. نیروی دریایی سپاه در این مسیر از قایق‌های پرنده هم بهره برد. قایق‌های تندور و موشک‌های متناسب با عملیات این قایق‌ها هم رویکرد دیگری بود که در نیروی دریایی سپاه به آن توجه شد. قایق‌های تندرو در تجربه رویارویی سپاه با نیروی دریایی آمریکا کارکرد خود را نشان داد و از آنجایی که در اندیشه شیعه برخلاف تفکر تکفیری‌ها، عملیات شهادت‌طلبانه در صورتی که راه‌های جایگزین وجود داشته باشد، منع شده است، بنابراین عمده عملیات‌ها با قایق‌های تندور مبتنی بر درگیری دریایی و انهدام اهداف بزرگ طراحی شد. اما ابتکار یمنی‌ها که احتمالاً با مشاوره مستشاران نظامی ایران را از راه دور صورت گرفته است، باعث شد نظریه جدید دفاعی نیروی دریایی سپاه در یمن آزمون شود. سپاه کار روی پهپادهای انتحاری و قایق‌های پرنده انتحاری را شروع کرده و اینک با قایق‌های تندروی انتحاری که از سوی رزمندگان یمنی به کار گرفته شده، حلقه عظیمی از تجهیزات دفاعی برای انهدام قطعی دشمن در دریا را آزموده است؛ اما باید منتظر شگفتی‌های جدید دیگری هم در سواحل مدیترانه باشیم.

همسر شهید مدافع حرم محمد مسرور
 احسان امیری/ شهید محمد مسرور اواخر آذرماه 95 عازم سوریه شد و ۱۶ بهمن ‌ماه در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه‌نشین «نبل» و «الزهرا» در حومه حلب به دست تروریست‌های تکفیری‌ به جمع شهدای مدافع حرم پیوست. او اولین طلبه شهید مدافع حرم کازرون است. همسرش از روزهای آشنایی با او تا اعزامش به سوریه می‌گوید:  
«من زهرا، همسر شهید محمد مسرور هستم. ششم شهریور سال۹۴، با محمد نامزد کردیم و پنج روز بعد هم عقد کردیم. همیشه دوست داشتم صیغه عقدمان در حرم امام رضا(ع) یا حرم حضرت معصومه(س) باشد؛ اما نگفتم تا اینکه محمد پیشنهاد کرد محل خواندن صیغه گلزار شهدای گمنام باشد. من هم بدون هیچ مخالفتی پذیرفتم؛ برای هر دوی ما جشن و مسائل مادی و دنیوی مهم نبود. برای‌مان اصالت خانوادگی، ایمان و تقوا تنها ملاک بود.
محمد الگوی اخلاق و اسوه ادب و حیا بود. در جلسات و محافل خانوادگی، همیشه یا نگاهش به پایین بود یا به سمت آقایان. جز در موارد ضروری، با نامحرم صحبت نمی‌کرد. 
طلبه بود؛ اما خود را لایق لباس روحانیت نمی‌دانست. یک روز که من مریض شده بودم، محمد نمی‌خواست مرا تنها بگذارد، به مسجد نرفت. می‌خواست مشغول خواندن نماز شود که به او گفتم: «بایست تا من پشت سرت نماز بخوانم.» اولش قبول نمی‌کرد؛ اما با اصرار من قبول کرد. بعد از نماز محمد به من گفت: «بنده خدا، نمازت قبول نیست...» که من در جوابش گفتم: «مطمئنم مقبول‌ترین نمازم، همین نماز است.» در حوزه‌های تربیتی خیلی فعال بود؛ اما اصلاً این مسائل را برایم مطرح نمی‌کرد. می‌دانستم که مسئول امر به معروف و نهی از منکر دانش‌آموزان دبیرستانی بود. چندین بار در سِمت مربی دانش‌آموزان به سفر راهیان نور رفته بود. خیلی تلاش می‌کرد با دانش‌آموزان رابطه صمیمانه‌ای برقرار کند و آنها را با دین و مسائل دینی آشنا کند. خادم‌الشهدا هم بود. روز خواستگاری شرط کرده بود که اگر روزی جنگ شود، به میدان جنگ می‌روم. حدود دو ماه و چند روز از عقدمان گذشته بود که خبری از نام‌نویسی داوطلبان عادی به سوریه شد. محمد می‌گفت: «اگر من برای دفاع نروم، فردا می‌آیند داخل کشورم و بالای سر ناموس من می‌جنگند.»
همه حرف‌های محمد را قبول داشتم. برایم سخت بود، ولی مهم این بود که آخرت، چه جوابی دارم که به حضرت زینب(س) بدهم اگر بخواهم مانع رفتن محمد به سوریه و دفاع از اسلام و حرم حضرت زینب(س) شوم.
آخرین روز دیدارمان، محمد بدون خداحافظی رفت. دلیل بدون ‌خداحافظی رفتنش را در وصیت‌نامه خود این‌طور نوشته بود که «ترسیدم با دیدن افراد خانواده، پاهایم سست شود...» وقتی از استان فارس خارج شده بود، با من تماس گرفت و گفت: «می‌خواهم به سوریه بروم.» هر وقت پشت تلفن به محمد می‌گفتم اوضاع آنجا [سوریه] چطور است؟ می‌گفت که شرایط خوب است. به طور کلی از هر صحبتی که من را بیشتر نگران کند، خودداری می‌کرد. 
من هر لحظه منتظر برگشت محمد بودم و انتظار شهادتش را نداشتم. می‌خواستم برای استقبال به ترمینال بروم که خبر شهادت محمد را به من دادند.»

نخستین کتاب از مجموعه «دستمال سرخ‌ها» با عنوان «جهان ماند!» به خاطرات شهید جهانگیر جعفرزاده اختصاص دارد. خاطرات از زبان مادر شهید روایت و به قلم رقیه ذاکری تدوین و از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شده است.
در مقدمه کتاب می‌خوانیم: «روزی که کودک متولد می‌شود، مادر هزار امید می‌بندد به او و به آینده‌اش. هر روز آرزوهایی که برای خود در سر پرورانده و به آنها نرسیده را در او تجسم می‌کند. در هر مرحله از قد کشیدنش لذتی را می‌چشد، آمیخته به رنج. همیشه چنین بوده و هست. زمانی همین مادر دلبسته، چشم از قامت پسر برگرفت و با سلام و صلوات روانه‌ میدان نبرد کرد؛ جایی که هر لحظه‌اش بوی انتظار می‌داد و جدایی. مادر چشم بست بر آرزوهای خود، تا روزی بر قامت رعنای فرزند شرم نکند که دلبستگی‌اش او را پایبند زمین کرده است. چشم بست و اشک‌هایش را به دعای شبانه‌روزی پیوند زد؛ اما گاه انتظار به فراق گره می‌خورد و باز مادر بود و شکوه‌های پنهانی و دردهای ناگفته.»
تدوینگر کتاب در شرح آغاز فعالیت خود در حوزه ادبیات دفاع مقدس آورده است: «از زمانی که با ادبیات دفاع مقدس و به ‌تبع آن با زندگی‌نامه شهدا آشنا شدم، در زندگی هر کدام‌شان به دنبال نقطه پریدن‌شان می‌گشتم. لحظه بالا رفتن یکی را موقع دل کندن از نوزادش دیدم و دیگری را موقع کنار گذاشتن گذشته‌اش. زمانی که کار روی زندگی‌نامه شهید جهانگیر جعفرزاده را به من پیشنهاد کردند، بارها و بارها متن مصاحبه را برای پیدا کردن آن نقطه خواندم. وقتی آن را پیدا نکردم، تصمیم گرفتم انصراف خود را برای این کار اعلام کنم ولی دوباره آن را خواندم و عجیب اینکه اینبار آن نقطه را یافتم.»
کتاب «جهان ماند!» را انتشارات روایت فتح با شمارگان یک‌هزار و 100 نسخه در 80 صفحه با بهای پنج هزار تومان به بازار کتاب عرضه کرده است.

یک بار به من گفت: «اگر قسمت شد و من شهید شدم، حتماً این شعر را روی سنگ قبرم حک کنید.» ناراحت شدم و با صدای بلند گفتم: «این حرف‌ها چیه که می‌زنی؟» اما مهدی خیلی خونسرد و با صدای رسا شعرش را برایم خواند: «در وادی محبت در بند زینبم من». وقتی با آن صدای قشنگ شعر را خواند احساس کردم قلبم آرام شد، دیگر چیزی نگفتم. حالا هم همان شعر زیبا روی سنگ قبر مهدی حک شده و هر وقت می‌خوانمش دلم آرام می‌گیرد.
به روایت همسر شهید مهدی کروبی
دو روز پیش از شهادتش از خط مقدم مهران به اردوگاه آمده بود تا به بهداری برود، می‌گفت چند روز است که سردرد شدیدی دارد بچه‌های گردان، شربت آبلیمو درست کرده بودند، کمی آوردم و به ایشان تعارف کردم و گفتم: «سردردت از ضعف بدنی تو است، اگر یک لیوان از این شربت بخوری حالت بهتر می‌شود.» اول لیوان شربت را از من گرفت،‌ اما سریع آن را پس داد، گفتم: «چی شد؟ چرا نمی‌خوری»؟ همان‌طور که به چشم‌هایم خیره شده بود، گفت: «بچه‌های خط مقدم تشنه‌اند، چطور من می‌توانم شربت خنک بخورم؟ نه برادر کیانی، تو هم دیواری از دیوار من کوتاه‌تر پیدا نکردی؟» فقط کمی آب گرم خورد و رفت. دو روز بعد خبر شهادتش را برای‌مان آوردند.
به روایت محمد کیانی همرزم شهید مهدی کروبی
مهدی اول مهر 1347 در محله قلهک تهران چشم به جهان گشود. وی پس از انقلاب وارد کمیته شد و با آغاز جنگ تحمیلی در جبهه‌‌های غرب و کردستان حضوری فعال داشت و به عضویت سپاه درآمد. شهید کروبی پس از مدتی به فرماندهی واحد پدافند از لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) منصوب شد که سرانجام 31 تیر 1365 طی عملیات کربلای 1 در مهران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


09110004944‌/ اجناس اتکا واقعاً گران است./ يزداني نکا
09120005185/ به تازگي در مجموعه طلایيه ورود براي عموم آزاد شده و وضعيت حجاب و امنيت را بد کرده است، لطفاً مسئولان رسیدگی کنند.
09120003673/ چرا کمک‌هزينه بيماران صعب‌العلاج ديگر از فصل چهارم سال گذشته پرداخت نمی‌شود. اين يک دلگرمي براي بیماران بود. 
صبح صادق: به مسئول مؤسسه بیمه و درمان رده مراجعه کنید و مدارک‌تون رو به روزرسانی کنید.
09130001642/ چرا سازمان ما براي ارشديت‌ها 19 شرط گذاشته، در حالي که در سازمان‌هاي ديگر فقط به کسي که مجوز تحصيل داشته باشد 18 ماه ارشديت می‌دهند؟!
09130005241/ ما کارکنان نواحي شهرستان‌هاي جنوب شرق استان کرمان دسترسي لازم به امکانات و خدمات بهداشتي درماني نداريم، اما ماهانه کلي کسورات بيمه خدمات درماني از حقوق‌مان داريم.
09130004930/ چرا سپاه تکليف بسيجيان 90 با مشکل مدرک تحصيلي، اون هم دانشگاه علمي کاربردي را حل نمي‌کند؟ لطفاً پیگیری کنيد.
09140008543/ از مسئولان رده بالاي سپاه تقاضا داریم  به بلاتکليفي بسيجيان کد 89 پايان دهند. 
09140000971/ چرا در بين مؤسسات قرارگاه خاتم بين نيروي رسمي و قراردادي تبعيض قايل مي‌شوند؟
09140005343/ لطفاً پیگیری کنید که چرا حق ايثارگري نيروهاي عملياتي که مدتي واريز شد، الان قطع شده است؟
09140009255/ چرا بسيجيان کد 89 قرارگاه حمزه تعيين تکليف نمي‌شوند. مدرک دانشگاهي از پيام نور داريم، ولي سازمان قبول نمي‌کنه.
09150006256/ خواهشمند است کمبود نمازخانه سپاه شهرستان دلگان را به مسئولان اطلاع‌رساني کنید.
09150001884/ 18 ماه زودتر بازنشسته شدم تا با پاداشش مشکلات مالی زندگی را حل کنم، اما دریغ که یک سال‌ونیم از این جریان گذشته و هنوز پرداخت نشده است. 
09150001475/ هفت سال است که ازدواج کرده‌ام و همسرم مشکل نازايي دارد که البته راه درمان دارد، ولي هزينه‌ آن را ندارم. شما قلب‌تان پاک است برايم دعا کنيد.
صبح صادق: هزینه درمان نازایی جزو تعهدات ساتا و صندوق شفا است، از این طریق می‌توانید پیگیری کنید.
09180003913/ درس خواندن در دانشگاه پيام نور سخت‌تر از دانشگاه آزاد است، پس چرا سپاه مدرک دانشگاه آزاد را قبول دارد، اما مدرک پيام نور را نمی‌پذیرد؟
09190009548/ وام معيشتی دو يا سه ميليون است، با اين پول کجاي زندگي را درست کنيم. حقوق‌ها کم است و بهتر است حقوق‌ها درست شود. 
09190001801/ چرا بايد حقوق کسي که در شهرستان فهرج استان کرمان (دماي تقریباً 50 درجه، گرد و خاک، بدون امکانات) مشغول کار است، با کسي که در خود کرمان با همان درجه و رتبه است، یکی باشد؟
09370006592/ هنوز منتظر پرداخت وام مسکن هستیم.
09390002395/ اگر پايوران کد 89 پاسداران افتخاري هستند، چرا اجازه پوشيدن لباس سبز را ندارند؟ 
09390009378/ چرا با مدرک تحصيلي درجه‌داراني که با هزينه شخصي در نيروي دريايي ادامه تحصيل داده‌اند موافقت نمي‌شود؟ حتي حقوق و امتياز آن را هم نمي‌دهند!

وصیت شهید بی‌سر محسن حججی به پسر و همسرش
در سرزمین عراق و شام مرحله مقدماتی عملیات نبرد آخرالزمان است. محسن حججی 18 مرداد 96 کربلا و عاشورایش رقم می‌خورد. اسارت و شهادت، اما «عـاشقان را سر شوریده به پیكر عجب است/ دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است»؛ محسن روضه‌های مقتل را برای‌مان زنده کرد.
آقا محسن 25 ساله همسر و فرزند پسر دو ساله‌ای داشت و برای‌شان با پیام صوتی وصیت کرد.
«سلام علی آقا. سلام بابا جان. سلام پسرم
... ببخشید که در سن کودکی رهایت کردم و رفتم که اگر ما نمی‌رفتیم حضرت زینب(س) دوباره به اسارت در می‌آمد، یا خدای نکرده خرابه‌های شام برای حرم حضرت رقیه(س) دوباره اتفاق می‌افتاد.
خیلی دوست دارم در این راه شهید شوم. خیلی دلم می‌خواهد یک بار قبل و یک بار بعد از ظهور امام زمان(عج) شهید شوم. به خیال خودم می‌گویم این زرنگی است که دو بار شهید شوم. ان‌شاء‌الله که بتوانم به این آرزو برسم. باز هم راضی هستم به رضای خدا. اگر به آرزوم رسیدم و شهید شدم که الحمدلله. اگر لایق نشدم، حتما مصلحت خداوند چیز دیگری بوده است.
پسرم حضور در جامعه روز به روز سخت‌تر می‌شود. گناه روز به روز رشد می‌کند. پاک بودن در این جامعه خیلی سخت‌تر از زمان قبل است. هر چه به ظهور امام زمان(عج) نزدیک‌تر می‌شویم، فتنه‌ها و خطاها بیشتر و شیطان قوی‌تر می‌شود. خیلی باید مراقب خودت، مادرت و اطرافیانت باشی. 
نامت را علی گذاشتم تا از حضرت علی(ع) الگو بگیری و علی‌وار زندگی کنی تا روزی یکی از سربازهای امام زمان(عج) شوی. پس از همین حالا روی خودت، درس خواندنت، شغلت، راه و روش، رفقا و انتخاب آینده‌ات خوب کار کن.
خیلی مراقب خودت باش. همیشه به یادت و بالای سرت هستم. اگر شهید شدم به دنبالت پا به پای تو در زندگی می‌آیم و نمی‌گذارم که کمبود پدر را احساس کنی. اگر شهید نشدم هم به پیشت می‌آیم و تا بزرگ شوی همراهت هستم. 
... بدان که تو و مادرت را خیلی دوست دارم. بعضی وقت‌ها دل‌کندن از چیزهای خوب باعث می‌شود که به چیزهای بهتر برسی. من از تو و مادرت دل کندم تا بتوانم نوکری حضرت زینب(س) را به دست بیاورم. آرزو دارم که خداوند در این سفر بهم نگاه کند... سعی کن به گونه‌ای زندگی کنی که خداوند عاشقت شود که اگر خداوند عاشقت شود، خوب تو را می‌خرد.»
او برای همسرش هم
 وصیت دیگری داشت
«زهرا جان خیلی دوستت دارم و خوشحالم که با تو ازدواج کردم. یادم هست که روز اول عقدمان گفتم که دوست دارم با ازدواج با تو به سعادت برسم و سعادت همان شهادت است. سرنوشت من در ازدواج با تو تغییر کرد. شغل خوب و راه و روش خوبی پیدا کردم. همه را مدیون تو هستم. دوباره قسمت شده است که به نوکری حضرت زینب(س) بروم. نمی‌دانم که این بار سرنوشتم به شهادت می‌رسد یا نه، اما دوست دارم که روسفید باشم، چه با شهادت و چه با لیاقت نوکری.
اما دلم می‌خواد مؤثر باشم. دعا کن که شرمنده حضرت زینب(س) نشوم. دعا کن که آنجا مفید باشم و بتوانم خدمتی به اسلام بکنم. خدای نکرده ترس یا دلبستگی به من غلبه کند. 
زهرا جان می‌خواهم که من را حلال کنی... دعا کن که روسفید شوم. اگر قسمتم شهادت بود به آرزویم رسیدم و اگر شهادت قسمتم نشد، می‌دانم که مصلحت خداوند چیز دیگری است.
مراقب پدر و مادر خودت و من باش... پسرم را طوری تربیت کن که سرنوشتش هر چی شد ختم به شهادت و سربازی امام زمان(عج) شود. دوست دارم روحانی یا پاسدار شود، هرطور که خودش دوست داشت انتخاب کند. فقط طوری تربیتش کن که در این جامعه یک سرباز برای امام زمان(عج) شود. 
...از طرف من هر کسی را دیدید، برایم حلالیت بطلبید. در حرم حضرت زینب(س)، حرم حضرت رقیه(س)، بازار شام و میدان نبرد به یادتان هستم. دعا می‌کنم که یک روز سوریه آزاد شود و شما برای زیارت بروید.»

از اینکه توی ناحیه ساعت کاریش بعد از ظهر‌ها شده بود ناراحت بود. هر کجا که می‌رفت اعتراض می‌کرد. اول می‌ترسیدم باهاش صحبت کنم و دلایل این کار رو بگم، ولی بعد عزمم رو جزم کردم و رفتم جلو، گفتم: برادر شما فقط پاسداری یا بسیجی هم هستی؟ گفت: بسیجی هم هستم. گفتم: پس خوب می‌دونی پایگاه بسیج و حوزه‌ها بعد از ظهر تا شب کار می‌کنن. گفت: بله. سریع از این جوابش استفاده کردم و گفتم: حالا شما دو سه روز بعد از ظهر کار هستی که کار اونارو انجام بدی.