پروردگارا ما بندگان خاشع و خاضع توییم
که در بارگاه رحمت و رأفت تو
قرار گرفته‌ایم
یاری‌مان کن تا در وسوسه‌ها و
جاذبه‌های سقوط‌آفرین گناه نلغزیم
و در همه حال و همه جا تو را
ناظر و شاهد اعمال خویش ببینیم.
یا انیس‌المؤمنین
ما را آن چنان کن
مهرت در جان و عشقت بر حیات‌مان
روشنایی و گرما ببخشد
آمین یا رب‌العالمین

امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرمایند:
زنان و دختران مؤمن باید این سه صفتی را که برای مردان ناپسند است، داشته باشند:
 ۱ـ متکبر باشند؛ ۲ـ ترسو باشند؛
۳ـ بخیل باشند.
اما اینکه متکبر باشند؛ یعنی در مقابل نامحرم با قاطعیت صحبت کنند و از حرف زدن با عشوه و تبسم که دیگران را تحریم می‌کند، بپرهیزند.
منظور از ترس هم ترس از تنها بودن با نامحرم است.
اما اینکه بخیل باشند؛ یعنی در حفظ مال خود و شوهر، کمال دقت و وسواس را به خرج دهند و امانت‌دار اموال همسر خود باشند.
خصال، ج۱، ص۳۱۷

 مهدی امیدی/   از سال 89 پای نوع جدیدی از محصولات رسانه‌ای به خانه‌های مردم ایران باز شد. تا پیش از این زمان، سریال‌ها یا همان فیلم‌های دنباله‌دار فقط از تلویزیون پخش می‌شدند؛ اما شبکه نمایش خانگی نیز در رقابت با تلویزیون سریال‌های داخلی و خارجی عرضه می‌کرد. آزمایش اولیه با موفقیت همراه بود و دو سریال «قلب یخی» و «قهوه تلخ» توانستند مخاطب نسبتاً خوبی را جذب کنند؛ ولی آنچه از همان ابتدا باعث نگرانی و چالش شد، نبود نظارت کیفی و محتوایی بر این آثار بود. با توجه به اینکه برخلاف تلویزیون، برای تماشای این مجموعه‌ها باید پول پرداخت می‌شد، انتظار می‌رفت که این محصولات کیفیت خوبی هم داشته باشند؛ اما بیشتر سریال‌های عرضه شده در فروشگاه‌ها حداقل ارزش‌های فنی، هنری و محتوایی را نیز نداشتند. برخی هم مانند سریال «ابله» به کارگردانی کمال تبریزی به دلیل ضعف شدید، نتوانستند مردم را راضی کنند و ادامه پیدا نکردند.
اما سریال‌های اخیر شبکه نمایش خانگی، از نظر موضوع و محتوا، وضعیت نگران‌کننده‌تری پیدا کرده‌اند. با توجه به اینکه این سریال‌ها بدون نظارت‌هایی که معمولاً بر برنامه‌های صداوسیما صورت می‌گیرد، ساخته و عرضه می‌شوند و از طرفی، تهیه‌کننده آنها بخش خصوصی است و باید به سود اقتصادی برسد، برای جذب مشتری دست به هر کاری می‌زنند.
به ویژه اینکه منابع تأمین و پشتیبانی بیشتر این آثار نامشخص است، حتی یکی از این سریال‌ها که فصل دوم آن در حال پخش است، پیش از این با حاشیه‌های اقتصادی خاصی مواجه شده بود و سرمایه‌گذار آن مدتی درگیر اتهام به اختلاس و فساد اقتصادی شد. به همین دلیل جای سؤال است سریالی که با فساد اقتصادی گره ‌خورده و سرمایه‌گذار آن متهم است، چطور و با چه هزینه‌ای در حال تولید است. نکته تأمل‌برانگیز این است که همین سریال، در قسمت‌های اخیر خود، مروج نوعی از سبک زندگی است که هیچ ارتباطی با فرهنگ و آداب و رسوم ما ندارد. نمایش عشق‌های چند ضلعی، ارتباطات نامتعارف و تقابل دائم فرزندان با پدر و مادرها، از جمله شاخصه‌های محتوایی این سریال است. سریالی که به بهانه پرداختن به تاریخ معاصر، اما کمتر به واقعیت‌های تاریخی توجه می‌کند و بیشتر درگیر مسائل عاشقانه آن هم به شکل نه چندان خوشایندی است. به طوری که در فصل اول این سریال ‌دیدیم که یک زن، در همان حال که با مرد دیگری ازدواج کرده، اما عشق فرد دیگری را در دل دارد و از هر فرصتی برای ارتباط و گفت‌وگو با وی استفاده می‌کند! در فصل دوم نیز، همین زن در مقام یک قهرمان برای ترویج پندارهای شبه فمنیستی ظاهر شده است و این نوع دیدگاه را به مخاطب القا می‌کند.
اما سریال دیگری که فصل اول آن به پایان رسید، از نظر ترویج سبک زندگی وضعیت فاجعه‌بارتری دارد. این سریال در زندگی لوکس و به اصطلاح لاکچری غرق است؛ حتی یکی از شخصیت‌ها به سبک و سیاق غربی‌ها به سگ خود بیشتر از همسرش علاقه دارد! یکی از محورهای مضمونی این سریال، واژگون‌نمایی ارزش‌های اجتماعی است. به طوری که در این سریال، افراد فاسد و بدون وجاهت اخلاقی و فرهنگی، بسیار دوست‌داشتنی و دلپذیر نمایانده می‌شوند. گویی سازندگان سریال سعی داشته‌اند این طیف افراد را در جایگاه الگو به نسل جوان معرفی کنند. در مقابل، شخصیت منفی و منفور این سریال، ظاهری مذهبی و سنتی دارد و از وجاهت برخوردار است! جهت‌گیری این سریال در تخریب فرهنگ و سبک زندگی اسلامی و ایرانی به قدری آشکار است که هیچ نیازی به هوش بالا یا قدرت تحلیل رسانه‌ای نیست. 
این روزها شبکه نمایش خانگی، به حیاط خلوتی برای جریان‌های اقتصادی خاص تبدیل شده است تا از طریق بسته‌های جذاب و پرزرق و برقی که تحت عنوان «سریال» در جامعه منتشر می‌کنند، هم به سود اقتصادی برسند و هم اینکه با ترویج فرهنگ و سبک زندگی غربزده و مصرفگرا در جامعه، اهداف منفعت‌طلبانه خود را در درازمدت تحکیم و تضمین کنند. خلاصه کلام اینکه سریال‌های شبکه نمایش خانگی محلی برای قربانی کردن فرهنگ، در راستای منافع اقتصادی گروه‌های خاص است. این بخش از تولیدات فرهنگی به جای اینکه مکمل صداوسیما باشد، به مخرب سلیقه و ذائقه مردم تبدیل شده است. این در حالی است که این سریال‌ها نیز زیرمجموعه فرهنگ و رسانه نظام جمهوری اسلامی هستند و از ابتدا قرار بوده است در خدمت اهداف همین حکومت کار کنند؛ اما در وضعیت کنونی نمی‌توان انکار کرد که سریال‌های شبکه نمایش خانگی، مصداق تام و تمام ولنگاری فرهنگی هستند.
آنچه به این وضعیت دامن زده، ضعف نظارت است؛ چون خطوط قرمزی که در صداوسیما رایج است، در تولید این سریال‌ها اعمال نمی‌شود. چنین تضادی، جای شگفتی دارد. چون این محصولات نیز همچون برنامه‌های تلویزیون وارد خانه و خانواده‌ها می‌شوند و روی فرهنگ مردم تأثیر مستقیم دارند. پس باید به همان اندازه که روی آثار صداوسیما حساسیت وجود دارد، درباره سریال‌های شبکه نمایش خانگی نیز حساس بود.

آورده‌اند که چون یکی از اکابر سیاست و کیاست در اتوبان زندگی به تابلوی «به خروجی نزدیک می‌شوید» برخورد، فرزندان خود را گردآورد تا ایشان را در لحظات آخر وصیت نموده و تتمه آداب سیاست و کیاست آموخته تا بعد از پدر، دچار خسران و حسرت نگردند که از قدیم گفته‌اند؛
بیاموز فرزند خود را خرد
که تحصیل عادی وِ را می‌خرد!
عزیزان بدانید که پدر این سیاست و کیاست و مکنت را از سر راه و با زور بازو و تلاش خود، فراچنگ نیاورده، بلکه این اندوخته گرانبها را از پدران خود به ارث برده که اگر به زور بازو و تلاش خویشتن توانستن به جایی رسیدن، تراکتور و بولدوزر و گوریل انگوریل جایگاه‌شان این‌گونه نبود.
بدانید اول از آداب سیاست بزرگان، خوردن و دم برنیاوردن است که خدای‌ تعالی سر خود فاش نمودن را دشمن دارد. چون با همگنان و هم‌سفرگان نعمت الهی نصیب گردید، مباد که خناسان و حسودان و دشمنان و همچنین پای‎برهنگان و یتیمان را در سفره شریک دارید که خلاف تقدیر الهی است. خدای تبارک مقدر فرموده که شما و خاندان‌تان را به مکنت و ثروت و شیشلیک بیازماید و غیر شما را به سختی معیشت، گرانی قبوض و استقامت بر فلافل. پس بر تقدیر الهی عصیان مکنید و برخلاف قضای الهی اراده منمایید و از آنچه نعمت داده، فراوان استفاده نمایید که 
حکما گفته‌اند؛
بخور تا توانی به بازوی خویش
که زین پس نیابی چنین سفره پیش
یکی از پدرانم می‌فرمود: «چون در جلسه یکی از دلسوختگان و سفره به حصیرمالیدگان(یدام‌الله مسیروه فی‌الاقتصاد الآزاد ) جهت کسب فیض حضور یافتم، حضرتش بر کرسی سخن تکیه جلوس در داده بود و جمله کارآموزان از بلاد جنوب و شمال و شرق و غرب، در جلسه پرزنت وی حاضر.» ایشان ضمن شرح اسرار و فنون بازار آزاد و اقتصاد توسعه‎ای، جمله مر مریدان را توصیه به تقوا و خویشتن‌داری در دلسوزی و خودباختن هنگام مشاهده فقر و گفتاری دوست و آشنایان می‎نمود. وی علت اصلی گرفتاری و محبوس شدن و زندان در افتادن بعض شاگردان خویش را، در لغزش از سنن الهی بیان نموده و می‎فرمود: 
«زنهار زنهار که مخالفت با سنن الهی ننمایید که عاقبت خدای تعالی نعمت از کف ببرد و بنده عاصی را هم طبقه کیف‎قاپان، قالپاق‎دزدان و اختلاس‎کنندگان جزء قرار دهد. مبادا هوای نفس و شیاطین جن و انس با اغوا و تدلیس فقر و نداری مردمان دور و نزدیک را در نظرتان جلوه دهد و شما را بفریبد که باید دست قشر آسیب‌پذیر گرفت که اگر اینان در ذات خود اشکال و آسیب نداشتندی خدای تعالی این‌گونه این مردمان را جزو اقشار آسیب‌پذیر نیافریدندی. پس خلاف آفرینش حق اراده ننمایید که حق‌تعالی انسان‌های سست اراده و ضایع‌کنندگان نعمات خود را نخواهد بخشید.»
پدر که وصیت پدران خویش به تمامی به فرزندان منتقل نمود، با خیالی آسوده چشم از مال دنیا گرفت و خویشتن را برای معرفی به خزانه‌دار دوزخ آماده کرد.

 حسین کارگر/ فیلم «فصل نرگس» به دلیل مسائل مرتبط با سرمایه‌گذارش دچار حاشیه شد. این فیلم با سرمایه‌گذاری فرزند محمدرضا عارف ساخته شده است که گفته بود موفقیت‌هایش به دلیل ژن خوبی است که از پدر و مادرش به ارث برده است! اما آقازاده بودن، پول داشتن و حتی برخورداری از ژن برتر، هیچ‌‌یک برای تولید یک فیلم خوب کافی نیست.
یکی از ویژگی‌های خاص و توجه‌برانگیز فیلم‌های سال 96 سینمای ایران، حضور پررنگ زنانگی در فیلم‌هاست. افزون بر فیلم‌هایی با کارگردان‌های زن، محتوای بسیاری از فیلم‌های امسال نیز زنانه است؛ مانند فیلم «فصل نرگس» که هم کارگردانی آن برعهده یک فیلمساز زن(نگار آذربایجانی) است و هم یک موضوع انسانی و عاطفی را دستمایه قرار داده است. پرداختن به موضوعی چون اهدای عضو در یک فیلم حتماً از پس یک هنرمند زن بهتر برمی‌آید؛ چون بیش از آنکه موضوعی عقلانی باشد، احساسی و عاطفی است. به شرط اینکه فیلمساز فرم روایی و ساختار دراماتیک متناسب با مضمون مدنظر خود را تعریف و ترسیم کند. کاری که در فیلم «فصل نرگس» صورت نگرفته است.
موضوع پیوند اعضا، مسئله مهم اجتماعی محسوب می‌شود که برای تبدیل کردن آن به جزئی از فرهنگ عمومی جامعه، باید کار رسانه‌ای کرد. به طور طبیعی، فیلم ساختن درباره این موضوع ارزش اخلاقی، فرهنگی و انسانی زیادی دارد؛ اما رویکرد فیلم به این موضوع بسیار تکراری است و حرف تازه‌ای برای گفتن ندارد. طرح مسئله و القای اهمیت اهدای عضو در این فیلم، نسبت به اتفاق مشابه در سریال‌های تلویزیونی برتری ندارد. خلاصه حرف فیلم، همان است که بارها گفته شده؛ اینکه اهدای اعضای بدن، علاوه بر اینکه موجب نجات انسان‌های دیگر می‌شود، می‌تواند حیات فرد متوفی را در جسم انسان دیگری تداوم بخشد؛ اما این حرف، باز هم در حد شعار و دیالوگ باقی می‌ماند و ماجراها و روایت‌های فیلم به این موضوع ربطی پیدا نمی‌کند.
ضرباهنگ کند فیلم و کمبود نقاط عطف در طول روایت، سبب دلسرد شدن مخاطب نسبت به فیلم می‌شود؛ ولی به جز این، روایت متقاطع فیلم به جای انسجام، به گسست و آشفتگی میل می‌کند. هر کدام از داستانک‌های فیلم، ساز خود را می‌زنند و نمی‌توانند نسبت دقیق و دراماتیکی با مضمون محوری فیلم پیدا کنند. متأسفانه فیلمسازهای ما از روایت اپیزودیک و متقاطع، درک درستی ندارند و این شیوه بدون در نظر گرفتن ظرفیت‌های مفهومی و معنایی آن، صرفاً به منزله ابزاری برای متفاوت‌نمایی و ایجاد موقعیت‌های فانتزیک استفاده می‌شود؛ به همین دلیل هم فیلم‌هایی با این روش، باورپذیری کمتری دارند، درست مانند «فصل نرگس».
همراه شدن یک بازیگر متکبر و خودبرتربین با راننده آژانس زن، موقعیت شیرین و جذابی است؛ اما تحول شخصیت بازیگر، بسیار ناگهانی صورت می‌گیرد. اینکه چرا یک فرد به غایت خودشیفته و مغرور به این سادگی پا روی غرور خود می‌گذارد و متواضع می‌شود، قانع‌کننده نیست. آیا همراهی و شنیدن چند نصیحت از سوی یک راننده آژانس زن، می‌تواند عامل تحول شخصیت یک بازیگر مشهور سینما شود؟ قطعاً خیر!
علاوه بر اینها باید به اشتباه پزشکی فیلم هم اشاره کرد. در این فیلم ادعا می‌شود که اگر فردی قبلا به فرد دیگری علاقه‌مند بوده و قلبش به شخص دیگری اهدا شود، شخص پذیرنده قلب، به همان فردی که قلبش را اهدا کرده، علاقه‌مند می‌شود! این در حالی است که چنین چیزی از نظر پزشکی رد شده است.

 عصبانیت رانت‌خوارها از موفقیت «ماجرای نیمروز»
فیلمسازهایی که با رانت‌های دولتی به موقعیت کنونی خود رسیده‌اند، از توفیق فیلم «ماجرای نیمروز» در جشن منتقدان سینما عصبانی شدند! یازدهمین دوره جشن انجمن منتقدان سینما با حاشیه‌های بسیاری همراه شد. یکی از این حاشیه‌ها، برملا شدن حسادت و دشمنی جمشید مشایخی با عزت‌الله انتظامی بود؛ به طوری که وی پس از نمایش تصاویر انتظامی، روی صحنه رفت و با توصیف همکار خود به عنوان «فردی که پیش شهبانو تمبک می‌زده» مراسم را ترک کرد! اما حاشیه دیگر این مراسم، امتناع جعفر پناهی از دادن جایزه به محمدحسین مهدویان بود. اعضای انجمن منتقدان سینما در این مراسم، فیلم «ماجرای نیمروز» را به منزله بهترین فیلم سال سینمای ایران انتخاب کردند؛ اما برگزارکننده‌های جشن منتقدان، در یک کج‌سلیقگی، جعفر پناهی را برای اهدای جایزه به محمدحسین مهدویان، کارگردان ماجرای نیمروز صدا زدند. او هم روی صحنه حاضر شد؛ اما از دادن جایزه به مهدویان خودداری کرد و گفت که چون این فیلم «دولتی» است، حاضر به دادن جایزه به آن نیست! نکته جالب این است که جعفر پناهی خود با رانت‌های دولتی به فیلمساز تبدیل شده است و سال‌هاست که از دولت‌های خارجی نیز برای ساخت فیلم ضد ایرانی پول می‌گیرد. حملات جریان شبه روشنفکری به کارگردان «ماجرای نیمروز» در فضای مجازی نیز ادامه یافت.

رونمایی از تابلوی نقاشی شهید حججی
در نخستین نشست خبری سیدمسعود شجاعی طباطبایی، مدیر مرکز هنرهای تجسمی حوزه هنری با اعلام برنامه این مرکز برای تولید تندیس سرداران شهید و شهدای مدافع حرم، از تابلوی نقاشی حسن روح‌الامین درباره شهید محسن حججی، رونمایی به عمل آمد.
مهم‌ترین برنامه اعلام شده از سوی شجاعی طباطبایی، واکنش این مرکز به وقایع این روزهای منطقه و به ویژه ظهور قهرمانانی به نام «مدافعان حرم» بود. وی در این باره توضیح داد: «تولید تندیس خصوصاً در حوزه سرداران شهید و مدافعان حرم از برنامه‌های ما در پرداختن به «چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی» خواهد بود که شرایط مناسبی را برای اجرای آن مهیا خواهیم کرد. به عنوان مثال شهید محسن حججی یکی از نمونه‌هایی است که در حال حاضر در روح و ذهن ما ساری و جاری است. همچنین ما با همکاری هنرمندان شروع به تولید آثاری فاخر با آبرنگ کرده‌ایم. در زمینه شهدای مدافع حرم نیز آثاری ارائه کردیم که در قالب نقاشی‌های دیواری طراحی شده است.»
در پایان این نشست، از تابلوی نقاشی رنگ روغن حسن روح‌الامین درباره شهید محسن حججی رونمایی شد.

مستند عبدالکریم سروش
 بر پرده سینما
محمدمهدی خالقی، از مستندسازان جشنواره عمار، فیلم مستندی درباره عبدالکریم سروش می‌سازد. خالقی دراین‌باره گفت: «عبدالکریم سروش جزء افرادی بود که در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت‌هایی داشت، از جمله عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی بود؛ اما او نیز مانند ابوالحسن بنی‌صدر از قطار انقلاب پیاده و به یک نیروی معاند و ضد انقلاب اسلامی تبدیل شد.» وی افزود: «امیدوارم مستندی که درباره سروش می‌سازم در هشتمین جشنواره مردمی فیلم عمار حضور پیدا کرده و نمایش داده شود.» گفتنی است، محمدمهدی خالقی در دوره گذشته جشنواره عمار با پنج اثر حاضر شده بود که توانست با مستند «آهنگر»، فانوس این جشنواره را از آن خود کند.


دعوت از هنرمندان برای مستندسازی با موضوع اربعین
خانه مستند انقلاب اسلامی در فراخوانی از هنرمندان برای مستندسازی با موضوع اربعین حسینی و پیاده‌روی عظیم اربعین دعوت کرد.
با توجه به نزدیک شدن به ایام پیاده‌روی اربعین، خانه مستند انقلاب اسلامی در فراخوانی از مستندسازان دعوت به عمل آورده است که طرح‌های خود را برای ساخت مستند با موضوع اربعین و پیاده‌روی ایام اربعین به این مرکز ارسال کنند. همچون سال‌های گذشته در صورتی که طرح‌های مستندسازان با موضوع اربعین حسینی و پیاده‌روی عظیم اربعین در سال 1396 هجری شمسی تأیید شود، این مستندسازان می‌توانند از امکانات این مرکز برای پوشش هر‌چه بهتر مراسم باشکوه زیارت اربعین در کشور عراق بهره‌مند شوند.


به دلیل ابتذال از سینما 
فاصله گرفتم
یک بازیگر گفت: «به دلیل ابتذال از سینما فاصله گرفتم. گاهی شاید به خاطر هزینه‌های زندگی مجبور به بازی در برخی نقش‌ها شدم.»
رسول نجفیان، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که هم‌اکنون فیلم سینمایی «زیر سقف دودی» را در چرخه اکران دارد درباره رواج ساخت آثار مبتذل در سینمای ایران گفت: «اینکه فیلم‌های کمدی مبتذل ساخته می‌شوند باید به منزله یک آسیب اجتماعی بررسی
 شود. 
وقتی فضای هنر باز باشد و هر شخص تفکرات خود را ارائه دهد، چنین آثاری هم ساخته می‌شوند؛ اما تجربه نشان داده با گذشت زمان آن چیز که می‌ماند، آثار مبتذل نیستند.»


«ضدگلوله»
 به تلویزیون آمد
پخش مستند مسابقه «ضدگلوله» از چهارم شهریور ماه به صورت روتین آغاز شده است و بینندگان می‌توانند این برنامه را روزهای زوج از شبکه مستند به تماشا بنشینند.  این مستند مسابقه که با الگوگیری از مستند مسابقه فرمانده، طراحی شده است، به رقابت بین افراد دو گروه مختلف اختصاص دارد که باید از مراحل مختلف مسابقه با همکاری یکدیگر عبور کنند و وظایف محوله را به خوبی به انجام برسانند. از ویژگی‌های ضدگلوله استفاده از سامانه‌های لیزری به منزله سلاح شرکت‌کنندگان است که برای نخستین‌بار در ایران در یک برنامه تلویزیونی استفاده شده است. علاقه‌مندان به برنامه‌های هیجان‌برانگیز می‌توانند این برنامه را که از شنبه چهارم شهریور ماه، آغاز شده است در روز‌های زوج، ساعت ۲۲ از شبکه مستند به تماشا بنشینند.

 حقوق پایمالم...
بیا بنشین کنار من، بگویم وضع و حالم را
برایت می‌شمارم این همه مال و منالم را
چنان مستغرق پولم شدیداً شاد و شنگولم
فقط پاسخ بده لطفاً به دقت این سؤالم را
دقیقاً از کجای خود درآوردی چنین حرفی؟
چرا الماس می‌بینی، حقوق آشغالم را؟
ولیکن راست می‌گویی سه میلیون می‌شود، آری
اگر یکجا نگه دارم درآمدهای سالم را
ولیکن راست می‌گویی سه میلیون می‌شود، آری
اگر واریز فرمایی حقوق پایمالم را
تو که یارانه را هم می‌دهی هر ماه با منت
بگیر از من همین را تا کنی راحت خیالم را
شدیداً سوختم آقا، عجب آمار و ارقامی
گمانم خوب فهمیدی دلیل اشتعالم را
تو اصلاً بهترین هستی، غلط کردم شکر خوردم
رها کن جان من دیگر، منو اهل و عیالم را
حقوقم چونکه بسیار است، توی گور می‌خوابم
بده لطفاً به گورستان جواز ارتحالم را
مهدی پیرهادی


 تا جمعه وصال شما گریه می‌کنیم
وقتی برای کرب‌وبلا گریه می‌کنیم
بی شبهه روبه‌روی شما گریه می‌کنیم
آری نگاهِ توست که ما ناله می‌زنیم
تو شاهدی، چرا و کجا گریه می‌کنیم
سرخی پرچمت به روی سینه دوختیم
در کوچه‌های مهر و وفا گریه می‌کنیم
در کوچه‌های سینه‌زنی پا گرفته‌ایم
جمعی ولی بدون ریا گریه می‌کنیم
شش گوشه حسرتی است که هر روز می‌کشیم
با آرزوی مهر رضا گریه می‌کنیم
پای دعای ندبه پُر از ذکر العَجَل
تا جمعه وصال شما گریه می‌کنیم
حسین ایمانی

 آدینه‌ای دیگر...
آفتاب این آدینه هم به لب بام رسید و تو نیامدی!
غروب غریبی است
چه دیده‌ها که خیره به راهت نماند
چه سینه‌ها که به آه ننشست
چه چشم‌ها که تر نشد...
اگر چه زیر سایه مهرت هستیم
اما هنوز چشم‌مان به قامت رعنایت روشن نشده 
دستان نوازشگرت را کم داریم
و چشمان مخمور مهربانت را ...
آقایِ زمانم، ولیِ ‌عصرم!
تو همه اعتبار این سرزمینی
نمی‌گذارم که این امید سوسو کند
انتظارت را به جان خواهم خرید
آدینه‌ای دیگر، همین جا
آفتاب نزده باز سر راه‌تان خواهم نشست
و دست‌هایم را به آسمان خواهم گشود
و دعا خواهم کرد از عمق وجود
آن‌قدر که بیابم‌تان با همه وجود
فدایِ خاکِ پاهایت!
بیا که این چشم‌ها توتیا می‌خواهد...