جریان‌شناسی فکری‌‌ـ فرهنگی ایران معاصر‌ـ 83
 جعفر ساسان‌- داوود عسگری/ فرقه بابیه با اختلاف برادران نوری بر سر جانشینی «باب» در دوره ناصرالدین‌شاه، به دو فرقه ازلی و بهائی تقسیم شد. به دنبال اختلافات فراوان این دو برادر، یعنی میرزا حسین‌علی نوری (بهاء‌الله) و میرزا یحیی (صبح ازل)، حکومت عثمانی میرزا یحیی و پیروانش را به قبرس و میرزاحسین‌علی و پیروانش را به «عکا» در فلسطین تبعید کرد. پیروان صبح ازل به «ازلی یا بیانی» مشهور شدند. وی تا زمان مرگش در سال 1912م، رهبری این فرقه را برعهده داشت؛ اما در ‌ایران، ازلی‌ها در پیوند با جریان روشنفکری، زیر چتر فراماسونری گردآمدند و به نقش‌آفرینی در نهضت مشروطه پرداختند. این نقش‌آفرینی، از سویی به دلیل عناد ازلی‌ها با حکومت قاجار و روحانیت شیعه بود که در ماجرای باب، سرسختی نشان داده بودند و از سوی دیگر، به دلیل همگامی با سیاست انگلیس در ایران بود که در آن دوره ازلی‌ها زیر چتر آن بودند. درباره نقش ازلی‌ها در مشروطه، در مباحث بعدی بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
بهائیت در‌ این دوره، به دلیل زیرکی میرزاحسین‌علی در جذب عده بیشتری از پیروان باب و ارتباط با بیگانگان، به‌ ویژه روس‌ها، انگلیسی‌ها و یهودیان، از موقعیت بهتری برخوردار شد و آرام و منسجم‌تر به فعالیت‌های خود پرداخت. با درگذشت میرزاحسین‌علی نوری، بنیانگذار بهائیت، در سال 1892م (1271ش) و جانشینی عباس افندی، بهائیت وارد مرحله جدیدی شد. پس از کش‌وقوس‌های فراوان و اختلاف میان عباس افندی و برادرش میرزامحمد‌علی، سرانجام عباس افندی قدرت را در دست خود، قبضه کرد. وی در ابتدا به دلیل حاکمیت عثمانی بر فلسطین، سیاست تظاهر به اسلام و عوام‌فریبی را در پیش گرفت؛ اما در پشت پرده با یهودیان و انگلیسی‌ها که در منطقه خاورمیانه فعال بودند، به زدوبند می‌پرداخت. سرانجام نیز با فروپاشی عثمانی و حاکمیت انگلستان بر فلسطین، بخت با وی یار شد و به دلیل جاسوسی برای انگلستان در خلال جنگ، مورد حمایت ویژه آن کشور قرار گرفت. 
این دوره، از لحاظ تحولات درونی و بیرونی، نقطه عطفی برای فرقه بهائیت شمرده می‌شود؛ چرا که از یک‌سو با سفر عباس افندی به غرب در سال‌های ۱۹۱۳‌ـ ۱۹۱۱م، ارتباط این فرقه با مجامع ماسونی غرب برقرار می‌شود و تحت تأثیر آنها، ادبیات بهائیت از حالت صوفیانه و واپس‌گرا به ادبیاتی سکولار و مدرن تبدیل می‌شود تا فرقه‌ای مدرن و روزآمد در چشم غربی‌ها تلقی شود؛ از سوی دیگر، با قیمومیت انگلیس بر فلسطین پس از جنگ جهانی اول و حضور گسترده صهیونیست‌ها در این کشور، این فرقه از یک فرقه مخفی و زیرزمینی به فرقه‌ای آزاد و فعال تبدیل می‌شود و در کشورهای مختلف جهان به تبلیغ می‌پردازد.
در ایران نیز اگرچه این فرقه به دلیل ترس از مردم و روحانیت، جرئت ابراز وجود نداشت و به دلیل برخورد قاطعانه با بابیه، از تکرار چنین رویه‌ای هراس داشت؛ اما به دلیل رقابت با ازلی‌ها، ارتباط برخی از اعضای آن با مجامع فراماسونری و حمایت انگلیس و روسیه، به فعالیت زیر‌زمینی خود ادامه داد و در ماجرای مشروطه و حوادث پس از آن وارد شد تا از رقیب عقب نماند و به آرزوی دیرینه خود برای حکومت بر ایران دست یابد. 

گرایش‌های مختلف بهائیت
در‌ این دوره، ‌به ‌جز اختلافات اولیه بر سر جانشینی بهاء‌الله که سرانجام به برتری عبدالبهاء (غصن اعظم) بر برادرش محمد‌علی (غصن اکبر) منجر شد، انشعابی در بهائیت پدید نیامد و رهبری این فرقه در دست وی بود.
ماجرای اختلاف فرزندان بهاء‌الله نیز از این قرار بود که به موجب وصیت‌نامه بهاءالله، پسر بزرگش میرزا عباس كه در زمان پدرش به «غصن اعظم» ملقب بود و پس از او به «عبدالبهاء» ملقب شد، جانشین بهاءالله شد. بهاءالله در همین وصیت‌نامه‌اش نیز سفارش كرده بود كه پس از غصن اعظم (عبدالبهاء)، پسر دیگرش محمدعلی میرزا جانشین او شود؛ ولی پس از درگذشت بهاءالله، نه غصن اعظم و نه غصن اكبر، هیچ‌كدام به وصیت‌نامه پدرشان عمل نكردند و میان آن دو پسر و پیروان‌شان اختلاف و دشمنی افتاد؛ زیرا هر دو جانشینی پدرشان را ادعا كردند و هر یک خود را جانشین پدر شمردند.
«اسلمنت بهائی» در ‌این ‌باره می‌نویسد:  «پس از صعود جمال مبارک، حضرت عبدالبهاء مقام منصوص معین را که والدشان تصریح فرموده بود که مرکز امر الهی و و مبین تعالیم ربانی باشند، اختیار و مجری فرمودند؛ ولی معدودی از منتسبین و غیر هم، به همان عداوت و بغضاً که صبح ازل به حضرت بهاء‌الله روا می‌داشت، این جمع متشتت نیز به عینه قیام به دشمنی و ظلم و ستم به حضرت عبدالبهاء نمودند.(۱)
«صبحی» نیز می‌نویسد: «بیشتر بهائیان، پیرو عبدالبهاء، یعنی غصن اعظم شدند و دسته‌ای نیز پسِ سخنان برادرش محمدعلی، غصن اكبر رفتند و او دومین پسر بهاءالله بود كه بجا مانده بود و از مادر با عبدالبهاء جدایی داشت. نام دسته نخست، «بهائیان ثابت» و نام دسته دوم كه از غصن اكبر پیروی می‌كردند، «بهائیان موحد» بودند؛ ولی دسته نخست، دسته دوم را «ناقض» و ‌اینها، آنها را «مشرك» می‌خواندند.»(۲)
عبدالبهاء به طرفداری بیشتر بهائیان، جانشین پدر شناخته شد و از آن پس در مقام رهبر بهائیان، نامه‌ها و دستورهایی برای بهائیان به ایران نوشت و خود را جانشین پدر معرفی كرد. به‌ جز طرفداران غصن اكبر، همه بهائیان او را «ولی» و پیشوای خود دانستند.
بنابراین، در این دوره دو گرایش در بهائیت به وجود آمد که گرایش اول تحت رهبری عباس افندی «بهائیان ثابت» نام گرفت و دسته دوم با رهبری محمدعلی «بهائیان موحد» اما سرانجام عباس افندی بر برادر غالب شد و از گروه دوم چندان اثری باقی نماند و بهائیت با عباس افندی به مرحله جدیدی وارد شد که با پیش از آن تفاوت‌های زیادی داشت و بهائیت امروز، محصول آن است.

تحولات فکری بهائیت
مهم‌ترین تحول فکری بهائیت در این دوره، تحول فکری عبدالبهاء در مقام رهبر بهائیت و ارائه تعالیم جدید از سوی اوست که بر اثر تماس با یهودیان، فراماسونرها و استعمارگران به وجود آمد و در سفر او به غرب در سال‌های 191۳ ـ 191۱م، نشان داده شد. بابیه و بهائیت که ابتدا انشعابی از اسلام شمرده می‌شدند، به دلیل برخورد جدی علما و تکفیر باب و معرفی آنها در جایگاه فرق ضاله، با چالش جدی روبه‌رو شدند و با روشن شدن ماهیت آنان، در فضای عمومی جامعه ایران از استقبال چندانی برخوردار نشدند. رهبران این فرقه، به دلیل تضاد با دین و ایجاد شورش و آشوب در جامعه، به جلای وطن و تبعید به عثمانی مجبور شدند.
*پی‌نوشت‌ها در دفتر نشریه موجود است.

دكتر اميدعلي مسعودي، استاد ارتباطات دانشگاه سوره می‌گوید: تجربه زيستي خانواده‌های ایرانی حکايت از افزايش تعداد کودکان و نوجواناني دارد که بيشترين اوقات زندگي‌شان را در فضاي مجازي مي‌گذرانند. رها کردن فرزندان در اين فضا آسيب‌هاي اجتماعي و فرهنگي فراواني در پي دارد و از اين رو اغلب والدين به دنبال راه چاره‌اي براي کاهش اين آسيب‌ها و درمان فرزندان خود هستند. از نظر بيشتر کارشناسان، اولين و مهم‌ترين راه، بالا رفتن سطح سواد رسانه‌اي والدین است.
اندیشه سیاسی مسلمانان ـ 40۸
 فتح الله پریشان/ از مباحث جدی در اندیشه سیاسی مسلمانان، بحث حکومت و حاکمان است. نقش فقیه در حکومت و سیاست در عصر غیبت از حیث اهمیت در این مباحث ویژه‌تر است.
مبنای این بحث، به مسئله نیابت فقها از امام و نیز میزان اختیارات نایب امام در دوران غیبت مربوط می‌شود. محقق نراقی مقام نیابت فقیه را در دوران غیبت پذیرفته و معتقد است در عصر غیبت، فقها در جایگاه نایبان عام امام معصوم، رهبری مذهبی را در دست دارند. مرحوم نراقی اول در این‌باره در ذیل بحث امر به معروف و نهی از منکر می‌نویسد: «امر به معروف و نهی از منکر بزرگ‌ترین شعائر دینی و مهم‌ترین موضوعی است که خداوند، انبیا را برای آن برانگیخت و جانشینان و اوصیا را پس از آنان منصوب نمود و برای آنان نایبانی از علمای دارای نفوس قدسی قرار داد.»(۱)
محقق نراقی در جای دیگر، فقها و عالمان را در ردیف اولی‌الامر که امامان معصوم هستند، قرار داده و اطاعت از آنان را بر مردم لازم شمرده گفته است: «آیات و روایات درباره وجوب اطاعت از خداوند و پیامبر و اولواالامر و غیر اولواالامر از علما و فقها که نایبان ائمه در عصر غیبت هستند، وارد شده‌اند.»(۲)
نراقی اول که با رهیافت اخلاقی مسائل سیاسی و حکومتی را بررسی می‌کند، به هیچ وجه درباره نقش رهبری معنوی فقیه تردیدی ندارد. وی معتقد است فقیه حافظ شریعت و ناموس الهی در روی زمین و حامل و تفسیرکننده قانون(شریعت) در دستگاه حکومت است.(۳) بنابراین مشروعیت دینی حکومت به نظارت علمی و مذهبی فقیه بر حکومت برمی‌گردد. اما نراقی درباره رهبری سیاسی و منصب ریاست عامه فقیه که بتواند سلطنت را شخصاً احراز کند، به صورت شفاف بحثی ارائه نکرده است. او هرگاه از دولت عدل در عصر غیبت صحبت کرده، رهبری دینی را در ائتلاف با رهبری سیاسی(سلطان) مورد بررسی قرار داده است که در آن هر یک نقش ویژه خود را ایفا می‌کنند. البته در عین حال رهبری مذهبی نقش نظارتی و هدایتگر را در برابر نهاد سیاسی حفظ خواهد کرد. البته دور از ذهن نماند که در این مسئله باید به نقش سیطره‌جویی حکومت وقت نیز توجه کرد. علمای اسلام با توجه به مقتضیات زمانه و با هدف تبیین و ترویج دین در جامعه و پیاده‌سازی هر بخش از دین که امکان داشت، تلاش می‌کردند رابطه‌ای حسنه‌ با حکومت‌ها داشته باشند و آرام‌آرام عقاید دینی را آشکار کنند. به طور حتم اگر فقها و علما در گذشته در حکومت هر یک از پادشاهان و حاکمان که به راحتی آب خوردن حکم قتل و کشتار می‌دادند، می‌خواستند بر حق ویژّه فقیه در عصر غیبت در حکومت اسلامی تأکید کرده و بیشتر از آنان در راستای تحقق آن گام بردارند، نه تنها زندگی خود، بلکه اصل حضور دینی در جامعه و سیاست را نیز از بین می‌بردند.
با این توضیح، نراقی اول قلمرو اختیارات فقیه را تا حدودی متفاوت از قلمرو و اختیارات «امام» دانسته است. به اعتقاد وی، تصرف معصوم گاهی از باب امامت و ریاست است، مانند جهاد و تصرف در بیت‌المال و گاهی از نوع قضاوت است، مانند فصل خصومت و گاهی هم از نوع تبلیغ و فتوا.(۴) اما فقیه نمی‌تواند تمام این مناصب را در اختیار داشته باشد؛ بلکه تنها منصب قضا و فتوا را در دست خواهد داشت: «بنا بر این دریافتی که قضا و فتوا از مناصب امام است، مگر اینکه مجتهد چون نایب عام امام است؛ لذا می‌تواند در آن دو مورد و مناصب زیاد دیگری مانند تصرف در اموال ایتام و غایبین و غیر آن از مسائلی که در کتب فقهی ذکر شده، تصرف نماید و برخی مناصب امام مخصوص امام باقی مانده و تحت اذعان عام وارد نشده است، مانند جهاد و غیر آن و در این‌گونه موارد، وجود امام یا اذن خاص او شرط است و برای نایب عام تصرف در آن جایز نمی‌باشد»(۵) البته در شماره‌های آتی که با اندیشه فرزند برومند محقق نراقی، یعنی احمد نراقی آشنا خواهیم شد، خواهید دید که وی بیشترین حق ویژه حکومت در عصر غیبت را برای فقیه قائل است و نقش فقیه در اندیشه احمد نراقی که به نراقی پسر یا نراقی دوم یا فاضل نراقی مشهور است، چنان برجسته و پررنگ است که منتقدان ولایت فقیه، سرآغاز طرح ولایت فقیه در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) را به صورت جدی فاضل نراقی و صاحب جواهر می‌دانند. البته ما در این بیش از ۴۰۰ سلسله مقالات اندیشه سیاسی مسلمانان، یکی از اهداف‌مان همین بوده که بگوییم اندیشه ولایت در دیدگاه علمای متأخر شیعه از قرون اولیه اسلامی تا الآن وجود داشته است.
به هر صورت، نراقی اول در بحث امر به معرف و نهی از منکر نیز با آنکه دارندگان مقام اصلی و دائمی مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را محدود در مجتهد عادل دانسته، اما اختیارات آن را در عرصه عمل محدود‌تر از امام ذکر کرده است؛ زیرا استفاده از سلاح و ایراد جرح بر عامل منکر را از اختیارات ویژه امام شمرده است.(۶)
نراقی اول، نقش اساسی فقیه در حکومت، تصدی امر قانون‌گذار یا کاشف قانون را برتر از سلطان خوانده و فقیه را اصلاح‌کننده سلطان نامیده است؛ لذا به نظر می‌رسد عدم تصریح نراقی به ریاست و زعامت فقیه برخاسته از محذورات عملی، زمان و مکان او بوده است که در آن شرایط برای احراز مقام ریاست دولت برای فقها فراهم نبوده است. سه دلیل می‌تواند نظریه جواز حکومت فقیه را نزد محقق نراقی تقویت کند: ۱ـ استناد نراقی به آیه اولواالامر درباره فقها؛ ۲ـ مشروط کردن دولت عدل به علم و قانون و طریق وسط که عبارت از «شریعت» باشد؛ ۳ـ برتر دانستن جایگاه فقیه نسبت به سلطان، به طوری که مشروعیت حکومت، مبتنی بر نظارت فقیه بر آن تلقی شده است. این شواهد سه‌گانه با حکومت فقیه سازگارتر از غیر حکومت فقیه است.
*پی‌نوشت‌ها در دفتر هفته‌نامه موجود است.

 شهاب زمانی/در میان مباحثی که با رویکرد آسیب‌شناختی به حوزه پر خطر و پرچالش فضای مجازی نگاه می‌کنند، ضرورت افزایش «سواد رسانه‌ای» بخشی از راه‌حل کاهش آسیب‌های گسترش روزافزون شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی است. کارشناسان رسانه معتقدند بيشترين تهديدات سايبري در نبود سواد رسانه‌اي شکل مي‌گيرند؛ از اين رو يکي از مهم‌ترين راه‌حل‌ها، افزايش سطح سواد رسانه‌اي کاربران ايراني به ويژه جوانان است؛ زيرا بيشترين کاربران اينترنتي در ايران را نوجوانان و جوانان تشکیل می‌دهند؛ هرچند وزارت آموزش و پرورش به تازگی در اقدامي پسنديده کتابي با نام «سواد رسانه‌اي» را براي دوره دبيرستان تأليف کرده است و از سال گذشته با وجود کمبودهايش در مدارس کشور تدريس مي‌شود، اما گسترش سواد رسانه‌اي بيش از هر موضوع دیگری به همکاري و همياري خانواده‌ها، دولت، نهادهاي عمومي و خصوصي و به ويژه رسانه ملي، مطبوعات و خبرگزاري‌ها احتياج دارد.
البته، تاکنون تعریفی جامع از سواد رسانه‌ای ارائه نشده است؛ اما تسامحاً سواد رسانه‌ای را می‌توان فهم، شناخت و تحلیل رسانه تعریف کرد. سواد رسانه‌ای الگویی است تا بر اساس آن مخاطب و افکار عمومی نه به مثابه یک نیروی منفعل، بلکه به مثابه یک نیروی فعال در فرآیند شناختی به شمار آید و عمل تفسیر و تحلیل پیام را انجام دهد. با تحصیل سواد رسانه‌ای مخاطب می‌آموزد هر آنچه رسانه‌ها و پایگاه‌های اینترنتی ادعا می‌کنند، لزوماً صحت ندارد. این دانش موجب می‌شود مخاطب ضمن بهره‌گیری از مزایای فناوری ارتباطات و اطلاعات، از بروز خسارات جبران‌ناپذیر آن جلوگیری کرده، یا تا حدودی آسیب‌های آن را کاهش دهد. 
از ویژگی‌های فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی این است که این شبکه‌ها به دور از درگیری بوده و با نوعی تصویرسازی همراه است و به این دلیل که همه چیز با میل فرد و در فضایی غیر واقعی اجتماعی می‌شود، هم جذاب است و هم خطراتی را به دنبال دارد. شبکه‌های اجتماعی با ارضای همزمان نیازهای فکری و احساسی افراد موجب اقبال بیشتر مخاطبان جوان به عضویت در این شبکه‌ها شده و تأثیرپذیری فرهنگی و اجتماعی را به اوج خود رسانده است. از همین رو، از اینترنت و فضای مجازی به مثابه ابزاری قدرتمند در جامعه‌پذیری سیاسی و جهت‌دهی انتخاباتی بهره‌برداری می‌شود. ناآگاهی یا شناخت نادرست نسل حاضر از فضای مجازی اصلی‌ترین عامل آسیب مخاطبان شبکه‌های اجتماعی و شکاف نسلی ارزیابی می‌شود که لازم است هوشمندانه آسیب‌های فضای سایبر و شبکه‌های اجتماعی را بشناسیم و با بیان تهدیدات شبکه جهانی اینترنت و راهکارهای مصونیت از این تهدیدات، شرایطی را فراهم آوریم تا هر خانواده ایرانی با خیالی آسوده بتواند از دستاوردهای این شبکه منحصربه‌فرد استفاده کند و از گزندهای آن نیز در امان باشد.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی ـ قسمت هفتادویکم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ «موسیقی مانند سایر ابزارهای هنری کارکردهای دوگانه مثبت و منفی دارد. در اندیشه اسلامی نیز موسیقی به دو دسته حلال و حرام تقسیم شده است؛ موسیقی می‌تواند هدایتگر و تعالی‌ساز انسان باشد. پایه و بنیان چنین موسیقی، الهی و مظهر فطرت الهی است.» (امام خامنه‌ای، 9/5/1375) در عین حال، «موسیقی می‌تواند گمراه‌کننده باشد، انسان را غرق در ابتذال و فساد و پستی کند.» (13/11/1377)
با این وجود، هنر موسیقی به دلیل تغییر نرم دولت‌ها و تأثیرگذاری آن بر عواطف و احساسات انسان‌ها، جایگاه ویژه‌ای در انتقال ارزش‌های غربی و ضد دینی و سیاست‌های براندازانه آمریکا از دوران جنگ سرد تاکنون پیدا کرده است. «فرانسیس ساندرس»، روزنامه‌نگار و پژوهشگر آمریکایی در کتاب مهم خود به نام «جنگ سرد فرهنگی: سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر» ضمن اشاره به سرمایه‌گذاری‌ها و حمایت‌های عظیم مالی سازمان‌های اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) برای برگزاری مجالس موسیقی و کنسرت‌های مختلف و همچنین تأمین هزینه‌های مالی هنرمندان، موسیقیدانان و انتشار مجله موزیکال در آمریکا، به ایجاد مدرسه موسیقی، تشکیل شورای موسیقی بین‌المللی، کنگره آزادی فرهنگی و همچنین پرداخت یارانه (با حمایت مؤسسه فارفیلد) برای تشکیل گروه‌های موسیقی و اجرای کنسرت‌های مختلف مبادرت ورزیده‌اند. البته کمک‌های این مؤسسه و سازمان سیا بسیار هدفمند و برنامه‌ریزی شده در راستای اهداف سیاست خارجی آمریکا بود. آنها در تقابل با کمونیسم تلاش می‌کردند تا هنرمندان در این زمینه را جذب کرده و علیه اتحاد جماهیر شوروی به کار گیرند. برای نمونه، ساندرس می‌نویسد: «سازمان ‌سیا کمک‌‌هزینه سالانه بلاعوضی به مبلغ 2000 دلار را در 12 قسط برای آندره پانوفنیک(Andrzej Panufnik)، آهنگساز تبعیدی لهستانی که فرار مخوفی از ورشو به لندن داشت و همچنین کمک‌هزینه ماهانه 300 دلاری را برای جورجیس انسکو(Georges Enesco)، موسیقیدان تبعیدی رومانیایی پرداخت می‌کرد که از این طریق توانست وفاداری این افراد را به‌ دست آورد و از آنها برای اجرای کنسرت‌ها و برنامه‌های مورد نظر خود در مکان‌های مختلف اروپا استفاده کند. (ساندرز، 1382: 363 ـ 362)
با این حال، هنر موسیقی، به دلیل تأثیر شگرفش بر عواطف و انگیزه‌های مردم، به سلاحی نرم برای نفوذ در ساختارها و استحکامات حریف در دوران جنگ سرد تبدیل شده بود. به تعبیر سفیر سابق مجارستان در آمریکا، موسیقی «راک»، اینترنت دهه‌های 1960 و اوایل دهه 1970 بود. اشنایدر سفیر آمریکا در هلند در فصل هشتم کتاب «دیپلماسی عمومی نوین؛ کارکرد قدرت نرم در روابط بین‌الملل» نوشت: «تأثیر موسیقی، مخصوصاً موسیقی «جاز» و «راک» که شکاف در نمای کمونیست را آشکار کرده و با آزادی‌های غربی ارتباط برقرار ساخت، به طور مستدلی حتی از ادبیات نیز نیرومندتر بود. موسیقی جاز و راک از طریق برنامه‌های شبانه «موسیقی ایالات متحده آمریکا»؛ که ویلیس کانور از سال 1955 تا زمان مرگش، یعنی سال 1996 اجرا می‌کرد، به داخل پرده آهنین نفوذ کرد.»
دولتمردان و استراتژیست‌های آمریکایی پس از فروپاشی کمونیسم، تجربه نقش مؤثر دیپلماسی موسیقی در کشورهای کمونیستی را برای مقابله با بیداری اسلامی و جمهوری اسلامی بسیار کارساز دانسته‌اند. چنانکه «جمیز کی، گلاسمن» معاون سابق دیپلماسی عمومی آمریکا و مدیر اجرایی مؤسسه مطالعاتی جرج بوش نیز معتقد است که ایرانی‌ها را باید با موسیقی و هنر به مبارزه برای آزادی دعوت کنیم.(تابناک، ۲۶ /2/۱۳۹۰) البته هیلاری کلینتون رقیب انتخاباتی ترامپ نیز معتقد بود: «گاهی موسیقی بهتر از یک سخنرانی قادر به انتقال ارزش‌های آمریکایی است.»
 ناگفته پیدا است که در زمینه موسیقی نیز دست‌های مرئی و نامرئی صهیونیست‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت؛ زیرا شرکت‌های متعدد تولید موسیقی در ایالات متحده آمریکا در اختیار آنها است. بر این اساس، سرمایه‌گذاری هدفمند و درازمدتی برای رواج و گسترش موسیقی مبتذل و حرام قطعی از طریق شبکه مختلفی، از جمله شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان و فضای مجازی برای تغییر ارزش‌های جامعه ایران به نفع ارزش‌های غریی صورت گرفته است.
براساس آمارهای موجود، 4/5 میلیون گیرندة ماهواره‌ای غیرمجاز در کشور فعال است و از 17 هزار و 666 شبکة ماهواره‌ای جهانی، نزدیک به سه هزار شبکه در داخل کشور، قابل دریافت است. از این تعداد، 380 شبکه به موسیقی و 74 شبکه به تبلیغات مد لباس و لوازم ‌آرایش اختصاص‌ یافته‌اند و 273 شبکه به تبلیغ ادیان ساختگی و 235 شبکه به برنامه‌های مبتذل می‌پردازند. این آمار نشان می‌دهد که رویکرد به هنر موسیقی برای تغییرات مورد نظر در جمهوری اسلامی ایران جدی است. به موازات سرمایه‌گذاری در زمینه موسیقی در شبکه‌های فوق، شاهد اقداماتی در شکل‌گیری و ترویج موسیقی‌های زیرزمینی در کشور هستیم. براساس تحقیقات خداپرست(1389) ویژگی‌های محتوایی موسیقی زیرزمینی عبارت است از: شيوة زندگي به سبك فراآمريكايي، يعني افراط در رعايت ارزش‌هاي آمريكايي و به طور كلي غرب در زندگي؛ دوري‌گزيني از مسائل سياسي؛ برخورد به اصطلاح طنزآميز با مسائل اجتماعي؛ بي‌بندوباري در تمامي عرصه‌هاي زندگي فردي و اجتماعي؛ بي‌‌توجهي به نقش خانواده و به ويژه والدين؛ گرايش مفرط به عشق نه به معناي واقعي بلكه به معناي نازل و مبتذل روابط جنسي؛ گرايش به مواد‌مخدر از جمله سيگار به هر ميزان ممكن می‌باشد. موسیقی پاپ، راک، هوی‌متال و هیپ‌هاپ یا رپ و... از جمله موسیقی‌های وارداتی هدفمند به ایران هستند. اکثر گروه‌های فعال در سبک موسیقی پاپ، گروه‌های فاسد و ضد اخلاقی هستند و در حال حاضر عامل اصلی تهاجم فرهنگی در کشور ما همین نوع موسیقی است. براساس تحقیق خسروپناه، موسیقی هوی‌متال که به صورت زیرزمینی در ایران اجرا می‌شود، به نوعی سبب ایجاد اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی در انسان می‌شود. (خسروپناه، ۱۳۸۹: ۱۰۴) موسیقی راک و رپ نیز به همین ترتیب مروج فساد و انگیزه‌های ضداخلاقی و تخدیرکنندگی است. طبق آمار، میانگین سن تولیدکنندگان موسيقي راك زيرزميني 5/29 سال می باشد. (داورپناه، ۱۳۹۰)
با این حال، کارکردهای اصلی موسیقی‌های زیرزمینی در ایران، تغییر ذائقه و در پی آن تغییر در سبک زندگی جوان ایرانی می‌باشد. بازیگران نرم به جد به دنبال تبدیل کردن این حرکت زیرزمینی به یک جنبش اجتماعی هستند. بی‌تردید مقابله با تهاجم نرم، نیازمند بهره‌گیری از اصول و تکنیک‌های دفاع نرم است. اصول دفاع نرم ایجاب می‌کند که روش‌ها و تکنیک‌های نرمی از جنس خودش برای مقابله با جنگ نرم در عرصه هنر به ویژه موسیقی به خدمت گرفته شود. 

کتاب «خانواده، سواد رسانه‌ای و رسانه‌های دیجیتال» به قلم سیدمحسن میربهرسی و محمدصادق افراسیابی در دو فصل با عناوین؛ آشنایی با سواد رسانه‌ای و رسانه‌های دیجیتال و آشنایی با جرایم سایبری به رشته تحریر درآمده و امیدعلی مسعودی، عضو هیئت علمی دانشگاه سوره، مقدمه آن ‌را نوشته است. این کتاب که از سوی انتشارات «خبرگزاری فارس» عرضه و در بازار منتشر شده، به دنبال آشنا کردن خانواده‌ها با تهدیدها و فرصت‌های فضای مجازی است و به دغدغه خانواده‌ها در این حوزه حساس و نگران‌کننده توجه کرده و می‌تواند در موضوع رسانه‌های دیجیتال، مشاوره مناسبی برای جوانان باشد. آیین رونمایی این کتاب در تیر ماه در فرهنگسرای اندیشه با حضور نویسندگان اثر، حسین بشیر و امیدعلی مسعودی (از اعضای هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه سوره) و سیدیاسر جبرائیلی، معاون پژوهش و آموزش خبرگزاری فارس برگزار شد. در بخش نخست کتاب با بیان این مطلب که جوانان امروزه برای ساختن زندگی خود و ایجاد تغییرهای غیراینترنتی از مناسبات اینترنتی استفاده می‌کنند، آمده است: «لازمه استفاده درست از اینترنت برخورداری از سواد رسانه‌ای و شناخت فرصت‌ها و تهدیدهای رسانه‌ها و پایگاه‌‍‌های اینترنتی است.» از این‌رو، در این کتاب سعی شده است که با معرفی فرصت‌ها و تهدید‌های ناشی از رسانه‌های دیجیتال با ایجاد زمینه استفاده بهینه از رسانه‌های نوین با هدف بهبود زندگی خانواده‌ها، مصونیت فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی لازم را برای در امان ماندن از آسیب‌های رسانه‌های دیجیتال برای اعضای خانواده فراهم کند. 
توسعه ابزارهای ارتباطاتی و گسترش استفاده از فضای مجازي همچون هر پدیده دیگری فوايد و مضراتی را بر زندگي ما تحميل می‌کند. صرف‌نظر از فوايد فراوان حضور در اين فضا، برخي مضرات آن به دليل جبران‌ناپذير بودن باید به صورت ویژه مورد توجه قرار گیرد. اعتياد به اينترنت يکي از اين مضرات به شمار مي‌آيد. در تحقيقي که سال گذشته مؤسسه فلوري انجام داد، تعداد کاربراني که روزانه بين يک تا 16 بار براي دسترسي به اپليکيشن‌ها و نرم‌افزارها به گوشي تلفن همراه خود سر مي‌زنند، از عدد 784 ميليون نفر به 985 ميليون نفر در طول يک سال افزايش يافته است. اين رقم با رشد 25 درصدي نسبت به سال گذشته اعلام شده است؛ اما تعداد کساني که روزانه بين 16 تا 60 مرتبه در روز به اپليکيشن‌هاي تلفن‌ همراه‌شان سر مي‌زنند، از 440 ميليون نفر به 590 ميليون نفر رسيده است که اين رقم رشد 34 درصدي را نشان مي‌دهد. اين کاربران بي‌آنکه بدانند، در گروه معتادان به اينترنت قرار مي‌گيرند!