حجت‌الاسلام والمسلمین روحانی در پیام تسلیتی به مناسبت درگذشت رئیس‌جمهور پیشین عراق گفت: مرحوم طالبانی، سیاست‌مدار برجسته‌ای بود که سال‌های عمر پرفراز و نشیب خود را در راه مبارزه با ظلم، استبداد و تمامیت‌خواهی رژیم بعث صرف کرد و در دوران پس از سقوط رژیم بعث نیز با درک و فهم درست از شرایط سیاسی عراق و منطقه در قامت شخصیتی ملی، نقشی تعیین‌کننده و ماندگاری ایفا نمود.
بازنگاه مقایسه‌ای صبح صادق به رهاوردها و تهدیدات بحران سوریه برای جبهه مقاومت و صهیونیست‌ها
دکتر مسعود اسداللهی/ تاریخ جهان در بستر زمان با بحران‌های بزرگ فراوانی از جمله؛ جنگ کره، ویتنام، مسئله فلسطین و... مواجه بوده است، اما بحران اخیر سوریه پیچیده‌ترین بحرانی است که جهان پس از جنگ جهانی دوم با آن روبه‌رو شده است؛ که علت اصلی پیچیدگی آن به کمّ و کیف بازیگران و اهداف آنها برمی‌گردد. بحران سوریه با تعدد بازیگران و وجود بازیگران غیردولتی مانند جبهه‌ النصره و دیگر گروه‌های تروریستی روبه‌رو است که به هیچ قواعدی از قواعد و قوانین بین‌المللی پایبند نبوده، خود را به هیچ چارچوبی ملزم نمی‌دانند. همچنین اهداف بازیگران در این بحران، حتی آنهایی که با هم متحد هستند، چه در جبهه متحدان دولت قانونی سوریه و چه در جبهه مقابل با هم متفاوت است. همه این اسباب و عوامل سبب شده بحران سوریه از جنبه‌های مختلف نظامی، سیاسی، اجتماعی و... بسیار پیچیده شود، چنانکه اگر شما بحران سوریه را با بحران عراق مقایسه کنید، می‌بینید که در عراق موضوع تا این حد پیچیده نیست. برای نمونه در موضوع نظامی پیشروی‌ها با سرعت بالاتری نسبت به سوریه صورت می‌پذیرد. در واقع، در سوریه با یک معادله چند مجهولی روبه‌رو هستیم؛ افزون بر اینکه عمر این بحران هم بسیار طولانی شده و اکنون در سال هفتم آن قرار داریم. از منظرهای مختلفی می‌توان در بحران سوریه تأمل کرد. اما آنچه در این نوشتار پیگیری می‌شود، ارزیابی متأملانه دستاوردها و تهدیدات بحران سوریه برای رژیم صهیونیستی و جبهه مقاومت است.
 دستاوردهای بحران سوریه
 برای محور مقاومت
بحران سوریه در کنار خسارت‌های فراوان مالی و جانی که به دولت و مردم سوریه و جبهه مقاومت تحمیل کرد، تهدیدها و چالش‌هایی را نیز علیه رژیم صهیونیستی ایجاد یا تقویت کرد که در واقع، می‌توان از آنها تحت عنوان دستاوردهای بحران سوریه برای جبهه مقاومت اسلامی در غرب آسیا نام برد. برخی از این دستاوردها عبارتند از: 
1ـ افزایش تجربه‌های جنگی جبهه مقاومت
اولین دستاورد این بحران برای حزب‌الله، ایران و حتی روسیه، کسب تجربه جنگی جدید بود که تا پیش از بحران سوریه آن را تجربه نکرده بودند، برای نمونه ارتش روسیه که پس از جنگ افغانستان در هیچ جنگی شرکت نکرده است، نیروهایش را برای کسب تجربه حضور در جنگ مدام تغییر می‌دهد تا همه ارتش این کشور تجربه جنگی به دست آورد. ما در جنگ با صدام درگیر جنگی کلاسیک در دوسوی خاکریز بودیم و پس از جنگ تحمیلی هم با تهدید آمریکا مواجه شدیم که الگوی جنگ نامتقارن را طراحی کردیم، اما به یکباره وارد بحران سوریه شدیم که در آن با یک دشمن کاملاً متفاوت روبه‌رو شدیم که ادعای اسلامی بودن داشته و دارد و با انگیزه بسیار بالایی می‌جنگد. افزون بر اینکه این دشمن به سبب حضور در افغانستان، یمن، بوسنی و... تجربه جنگی بالایی هم دارد و با انواع سلاح‌ها و تاکتیک‌های جدید نظامی آشنا است و حتی در مسائل رسانه‌ای و فضای مجازی و عملیات روانی نیز بسیار ماهرانه عمل می‌کند؛ همه این ویژگی‌ها دست به دست هم می‌دهد تا در بحران سوریه با دشمن عجیب و غریبی روبه‌رو باشیم. بحران سوریه ترکیبی است از جنگ چریکی، کلاسیک و شهری، یعنی ویژگی هر سه را به صورت همزمان دارد که هر یک از این جنگ‌ها به تنهایی دشواری‌های خاص خود را دارد. حالا فرض کنید بخواهید هر سه را به صورت همزمان اداره و مدیریت کنید و این برای ما و محور مقاومت تجربه خیلی خوبی شد. لذا امروز صهیونیست‌ها به شدت نگران تجربه جدید حزب‌الله در سوریه هستند و می‌دانند در جنگ بعدی میان رژیم صهیونیستی و حزب‌الله، حزب‌الله دیگر دفاع نخواهد کرد؛ بلکه وارد فلسطین اشغالی خواهد شد و سرزمین‌های اشغالی را آزاد خواهد کرد؛ موضوعی که سیدحسن نصرالله هم به صراحت اعلام کرد. علاوه بر این، در این بحران، تجارب بسیار ارزشمندی در مباحثی چون؛ توپخانه، موشکی، پهپاد و بهداری رزمی به دست آمد که می‌توان گفت در برخی از این زمینه‌ها مانند پهپاد به باشگاه قدرت‌های بزرگ جهانی وارد شده‌ایم. 
2ـ وسعت یافتن میدان عمل حزب‌الله لبنان
دومین دستاورد این بود که حزب‌الله در بحران سوریه مجبور شد در یک مساحت وسیع جغرافیایی بجنگد. در واقع، میدان جنگی حزب‌الله در همه این سال‌ها فقط به جنوب لبنان محدود بود و حتی پس از فرار صهیونیست‌ها از جنوب لبنان این میدان محدودتر هم شده بود و تنها در خط مرزی حضور داشت؛ یعنی چیزی حدود 70‌، 80 کیلومتر، اما به یکباره در این بحران از این محدوده به کشوری آمد که مساحت آن 18 برابر کل لبنان است. خود این موضوع زمینه‌ساز ایجاد سازوکارها و تشکیلات لازم برای اداره جنگ شد که این ساختارسازی را می‌توان نوعی دستاورد بزرگ برای حزب‌الله دانست، به گونه‌ای که  خود صهیونیست‌ها اعلام کرده‌اند امروز حزب‌الله شبیه ارتش‌های مهم و توانای جهان عمل می‌کند و در سطح ارتش‌های قدرتمند تجهیزات دارد.
3ـ حضور نیروهای مقاومت در جبهه جولان
سومین دستاورد، فعال شدن جبهه جولان است. باید گفت که از سال 1973 و در آخرین جنگ میان اعراب و رژیم صهیونیستی که در آن سوریه نقش محوری داشت، در جبهه جولان حتی یک گلوله شلیک نشده است؛ به همین دلیل همواره در لبنان به حزب‌الله کنایه و طعنه می‌زدند که اگر مقاومت خوب است، چرا سوریه در جولان مقاومت نمی‌کند؟ مبارزه تنها باید در لبنان باشد، البته دلیل این مسئله واضح بود؛ چون دولت در لبنان افزون بر آنکه از حزب‌الله حمایت نمی‌کرد، توطئه هم می‌کرد و به همین دلیل رژیم صهیونیستی هنگام حمله به لبنان نمی‌توانست به ارتش این کشور حمله کند و فقط مقاومت را مورد هجوم قرار می‌داد؛ اما اگر در جولان مقاومت شکل می‌گرفت و درگیری رخ می‌داد، همه می‌دانستند که دولت سوریه از مقاومت حمایت می‌کند؛ بنابراین میان دولت سوریه و رژیم صهیونیستی جنگ صورت می‌گرفت، این در حالی است که پایتخت سوریه فقط 45 کیلومتر با مرز سرزمین‌های اشغالی فاصله دارد و در صورت بروز درگیری به شدت در معرض خطر قرار می‌گرفت. اما در جنگ وقتی مسلحان به جولان رفتند و در درعا حضور یافتند، این فرصت فراهم شد که برای مبارزه با مسلحان و با عنوان اینکه رژیم صهیونیستی از مسلحان حمایت می‌کند، در جولان مقاومت تشکیل شود. البته صهیونیست‌ها بارها از طرق مختلف پیغام داده‌اند که ما شکل‌گیری مقاومت در جولان را تحمل نمی‌کنیم.
4ـ گسترش فرهنگ شهادت در خانواده‌های لبنانی
چهارمین دستاورد نزدیکی بیش از پیش خانواده‌های شهدا با حزب‌الله است. یکی از مسئولان اجتماعی حزب‌الله می‌گفت، وقتی با رژیم صهیونیستی درگیر بودیم و شهید می‌دادیم، واقعاً برای‌مان مشکل بود که چگونه به خانواده شهید بگوییم، در حالی که همه در جنگ با رژیم غاصب صهیونیستی متفق‌القول بودند؛ اما در جنگ سوریه اوضاع کاملاً دگرگون شده بود و این خانواده شهید بود که به ما دلداری می‌داد و می‌گفت نکند به دلیل اینکه فرزند ما شهید شده است، شما سست شوید! فرزند ما برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) شهید شده است.
5ـ افزایش روحیه جنگ‌آوری نیروهای مقاومت
پنجمین دستاورد بحران سوریه برای ما این است که در این میدان با دشمنی جنگیدیم که وحشی است و از مرگ نیز هراسی ندارد. این دشمن در سخت‌ترین وضعیت هم می‌جنگد و پیش می‌رود. نتیجه روحی و روانی غلبه ما بر چنین دشمنی این است که به این جمع‌بندی می‌رسد که تقابل با ما چقدر دشوار خواهد بود و طبیعتاً وحشت این رژیم از ما چندین برابر خواهد شد. این موضوع، هم عامل بازدارندگی است و هم در صورت آغاز درگیری یک برگ برنده خواهد بود که دشمن با ترس و نگرانی در برابر ما قرار خواهد گرفت.
6ـ افزایش وفاق ملی در لبنان به نفع حزب‌الله
ششمین دستاورد، ایجاد وفاق ملی در لبنان از سوی حزب‌الله است که در نوع خود دستاورد بسیار مهمی است. چنانکه جریان‌های سیاسی مختلف در لبنان تلاش کردند تا فردی غیر از گزینه حزب‌الله برای ریاست‌جمهوری این کشور انتخاب شود که موفق نشدند و در نهایت میشل عون گزینه مدنظر حزب‌الله انتخاب شد. 
7ـ موفقیت حزب‌الله در از بین بردن گروه‌های تکفیری در داخل لبنان
در ابتدای بحران، وضعیت لبنان نیز بسیار پیچیده و نگران‌کننده بود و انفجار‌های لبنان به ویژه در ضاحیه، حمله به سفارت ایران و دیگر حوادث بر این نگرانی‌ها افزوده بود؛ حتی شهر طرابلس از اختیار دولت لبنان خارج شده بود و عملاً در آنجا عده‌ای پرچم داعش را بلند کردند؛ ولی حزب‌الله با کار نظامی و فراتر از آن با کار اطلاعاتی بساط همه آنها را برچید.
8ـ تضعیف شدید اقدامات صهیونیست‌ها در جهت تروریست نامیدن حزب‌الله
هشتمین دستاورد بحران سوریه تضعیف شدید صهیونیست‌ها برای تروریست اعلام کردن حزب‌الله است. دلیل آن هم واضح است؛ اول آنکه در لبنان حزب‌الله قهرمان ملی شده و نقش مهمی در نابودی تروریسم در این کشور داشته است. در بحث سوریه هم طرف مقابل حزب‌الله، داعش و گروه‌های تکفیری هستند که همه جهان به تروریست بودن آنها اذعان دارند. به همین دلیل وقتی جان کری، وزیر وقت خارجه آمریکا به بیروت آمد، در مصاحبه‌ای در فرودگاه گفت که ما می‌توانیم علیه گروه‌های تروریستی با حزب‌الله کار کنیم. جمله‌ای که جنجال بزرگی به پا کرد و انگار 14 مارسی‌ها در لبنان تیر خلاص خوردند و صهیونیست‌ها فریادشان به هوا رفت که ما می‌گوییم حزب‌الله تروریست است؛ ولی وزیر خارجه آمریکا از همکاری با حزب‌الله علیه تروریسم می‌گوید! 
9ـ افزایش حضور مردمی ایران و حزب‌الله در لایه‌های اجتماعی سوریه
حضور عمیق مردمی حزب‌الله در لایه‌های اجتماعی سوریه، دستاورد دیگری است که در این بحران به دست آمد، اما در گذشته چنین شرایطی فراهم نبود. ایران و سوریه چندین دهه است که با یکدیگر رابطه دارند؛ اما این رابطه تا پیش از بحران در این کشور از طریق رأس هرم بود؛ اما امروزه در حوزه اجتماعی و در دل مردم سوریه جایگاه و احترام ویژ‌ه‌ای داریم.
10ـ حضور روسیه در کنار جبهه مقاومت
اساساً ساختار، سلاح و آموزش‌های ارتش سوریه روسی است و همواره مستشاران روسی که تعدادشان کم هم نیست، در این کشور حضور دارند؛ اما تا پیش از مهر سال 94 روسیه در این  بحران فقط به حمایت سیاسی بسنده کرده بود؛ از این رو وقتی روسیه پای کار آمد، سطح و جایگاه بحران تغییر کرد؛ زیرا روسیه عضو ثابت شورای امنیت است و حق وتو دارد؛ بنابراین در تغییر معادلات بسیار تأثیرگذار است. در واقع، آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها نمی‌توانند به روسیه اتهام حمایت از تروریست بزنند. به این ترتیب، وقتی روسیه اعلام کرد برای مبارزه با تروریسم وارد میدان شده، معادلات متفاوت ‌شد.
11ـ رسوایی رژیم صهیونیستی
صهیونیست‌ها در بحران سوریه در دو حوزه با شکست فاحش و رسوایی مواجه شدند؛ یکی پیش‌بینی درباره ماندگاری نظام سوریه بود که ایهود باراک در مصاحبه‌ای در روزهای آغازین بحران کار نظام سوریه را تا دو هفته تمام شده اعلام کرد؛ اما این پیش‌بینی کاملاً غلط از آب درآمد و نظام سوریه پابرجا ماند. این اشتباه همه توان اطلاعاتی و تحلیلی رژیم صهیونیستی را زیر سؤال برد. موضوع دوم، حمایت علنی و همه‌جانبه این رژیم از تروریسم تکفیری بود که این امر سبب شد افکار عمومی به سهولت بپذیرد که رژیم صهیونیستی و تروریست‌ها در یک جبهه قرار دارند.  
12ـ از بین رفتن تصور قدرت تعیین‌کنندگی رژیم صهیونیستی
دستاورد مهم دیگری که بحران سوریه برای محور مقاومت به ارمغان آورد، از بین رفتن این تصور بود که رژیم صهیونیستی قدرت تعیین‌کنندگی دارد. پیش از این، تصور می‌شد رژیم غاصب صهیونیستی در هر جنگی ورود کند، پیروز است و جنگ را به نفع خود فیصله می‌دهد؛ اما ابتدا در جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه، جنگ 8 روزه و حالا هم در این بحران هیمنه این رژیم فروپاشید و مشخص شد رژیم صهیونیستی دیگر توان تعیین‌کنندگی ندارد. 

 دستاوردهای بحران سوریه 
برای رژیم صهیونیستی
بی‌تردید، یکی از طراحان و عاملان یا حداقل منتفعان اصلی بحران سوریه، رژیم غاصب صهیونیستی است. این رژیم برای حفظ و بقای موجودیت و امنیت خود همواره به دنبال بحران‌سازی و تجزیه کشورهای منطقه غرب آسیا بوده است که موج بیداری اسلامی و طراحی کاریکاتوری از آن در سوریه، این فرصت را به آنها داد. صهیونیست‌ها در بحران سوریه اهداف بزرگی را دنبال می‌کردند که در مقاطعی به بخشی از آنها نیز دست یافتند. برخی از دستاوردهای این بحران برای این رژیم جعلی را می‌توان به صورت زیر برشمرد:    
1ـ تعمیق شکاف میان شیعه و سنی
اولین دستاورد بحران سوریه برای رژیم صهیونیستی تعمیق شکاف میان شیعه و سنی است. بسیار بدیهی است که وحدت جهان اسلام بزرگ‌ترین خطر و تهدید برای رژیم صهیونیستی و جبهه استکبار است؛ به همین دلیل سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» همواره جزء سیاست‌های اصلی جبهه استکبار، به ویژه رژیم صهیونیستی بوده و آنها همیشه به دنبال تعمیق این اختلاف هستند.
این اختلاف‌ها به صورت تاریخی وجود داشته، به ویژه آنکه عربستان نیز به این اختلافات دامن زده است. اوج این اختلافات که از عراق شروع شد، به انفجار حرم امامین عسکریین(ع) در سامرا در سال 2006، یعنی پنج سال پیش از آغاز درگیری‌ها در منطقه برمی‌گردد. عراق در جهان عرب، میان اهل سنت و در رأس آنها عربستان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است؛ چرا که قرن‌ها پایتخت عباسی‌ها و اوج شکوفایی حکومت عباسی در  بغداد بوده و عربستان مدعی برادر بزرگی منطقه تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند وضعیت امروز عراق را که قدرت در دست شیعیان باشد، بپذیرد. این نکته هم بسیار جالب توجه است که ایران، صدام را سرنگون نکرد؛ بلکه این آمریکا بود که از خاک کشورهای عربی، مانند بحرین و کویت به عراق حمله کرد؛ اما عربستانی‌ها این را به پای ایران می‌گذارند.
2ـ خود درگیری ارتش‌های عربی و فراموشی مسئله فلسطین
با تعمیق اختلافات شیعه و سنی حاشیه امنی برای صهیونیست‌ها فراهم شده است؛ به گونه‌ای که صهیونیست‌ها به طور رسمی در اجلاس هرتزلیا گفتند که از ابتدای تأسیس تا به امروز، هیچ‌گاه مانند حالا از نظر امنیتی شرایط‌شان مطلوب نبوده است. همچنین اعلام کردند، اکنون هیچ تهدیدی از سوی ارتش‌های عربی علیه آنها وجود ندارد. در واقع، مبتنی بر نگاه راهبردی صهیونیست‌ها به مسئله ارتش‌های عربی، کشورهای عربی آنچنان در مسائل خود درگیر شده‌اند که در صورت داشتن اراده برای پرداختن به مسئله فلسطین هم دیگر توان و فرصت آن را ندارند. این اتفاق بزرگ‌ترین دستاورد برای رژیم صهیونیستی است.
3ـ فرسایش توان جبهه مقاومت/ سومین دستاورد و هدف در این بحران برای رژیم صهیونیستی این بود که این جنگ را به جنگی گسترده، طولانی، فرسایشی و پرهزینه از نظر اقتصادی و تلفات انسانی برای جبهه مقاومت تبدیل کند. از نظر صهیونیست‌ها بحران سوریه بسیار مطلوب بود؛ چرا که به زعم باطل آنها، ایران و حزب‌الله کاملاً در این بحران اسیر شده، همه توان خود را مصروف حفظ نظام سوریه می‌کنند. در چنین شرایطی نه ایران می‌توانست تهدید تلقی شود و نه حزب‌الله. بر همین اساس می‌گویند از نظر امنیتی شرایط مطلوبی داریم و این جنگ باید همچنان ادامه داشته باشد.
4ـ از بین رفتن قبح رابطه با رژیم صهیونیستی/ چهارمین دستاورد برای رژیم صهیونیستی در این بحران از بین رفتن قبح رابطه با رژیم صهیونیستی است. این رژیم به اندازه‌ای میان ملت‌های مسلمان بدنام است که تا پیش از بحران سوریه دولت‌هایی که با رژیم صهیونیستی رابطه داشتند، یا باید این تماس را مخفی می‌کردند یا اگر مانند مصر در دوران سادات آشکارا با این رژيم رابطه برقرار می‌کردند، باید تاوان این اقدام را می‌دادند، همان‌طور که سادات تاوان داد و کشته شد؛ اما  بحران سوریه‌ـ به صورت غیر مستقیم‌ـ سبب شد با طرح استدلال‌های عجیب و بی‌مبنایی، همانند تهدید قریب و بعید (به این معنا که اکنون با دو دشمن روبه‌رو هستیم؛ یکی صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها که دشمن دور هستند و دیگری ایران و شیعیان که دشمن نزدیک هستند و هیچ انسان عاقلی دشمن نزدیک را رها نمی‌کند و برود با دشمن بعید مقابله کند؛ پس اول باید تهدید شیعیان را برطرف کنیم و بعد به سراغ صهیونیست‌ها برویم) پایان دشمنی با رژیم صهیونیستی را توجیه کردند و تا آنجا پیش رفتند که در رسانه‌های وابسته به همین دولت‌ها نوشته شد: «ایران به دشمن بزرگ تبدیل شده است و اگر لازم باشد علیه ایران با رژیم صهیونیستی متحد می‌شویم!» 
5ـ فاصله‌گیری حماس از جبهه مقاومت/ اشتباه راهبردی حماس، دستاورد دیگر رژیم صهیونیستی بود. تلقی حماسی‌ها در سال 2011 این بود که یک موج اخوانی در تونس، مغرب، یمن، مصر، ترکیه، قطر و... به راه افتاده است که این کشورها را در اختیار آنها قرار می‌دهد. آنها به این جمع‌بندی رسیدند که ما دیگر به هم‌پیمانان تاریخی خود نیاز نداریم، نه به سوریه نیاز داریم، نه به ایران و حزب‌الله و وقتی بحران سوریه آغاز شد، به سوریه پشت کردند. خالد مشعل رفت و در غزه پرچم معارضان سوریه را به دست گرفت؛ اما در عرض یک سال وضعیت دگرگون شد، اخوانی‌ها سقوط کردند، در یمن آن اتفاقات افتاد و سیر حمایت‌های ترکیه و قطر رو به کاهش گذاشت. حماس هر دو طرف را از دست داد و به عنوان مهم‌ترین و قوی‌ترین گروه فلسطینی ضربه خورد که هم آسیبی جدی برای مقاومت بود و هم دستاورد بزرگی برای رژیم صهیونیستی به شمار می‌آمد. 
حرف آخر/ در پایان، گفتنی است باید با تدابیری دستاوردهای جبهه مقاومت تثبیت و تقویت شود و در مقابل تهدیدات رژیم صهیونیستی از قِبَل بحران سوریه و مداخلات منطقه‌ای افزایش یابد. این موضوع منوط به عواملی است که زنده نگه داشتن مسئله فلسطین در حوزه سیاسی، رسانه و افکار عمومی در راستای وحدت‌بخشی به جهان اسلام یکی از مهم‌ترین آنهاست. فلسطین باید همچنان سوژه اول جهان اسلام باشد و باقی بماند تا رژیم صهیونیستی به مثابه دشمن شماره یک جهان اسلام و مانع بزرگ ترویج و توسعه آیین پیامبر اعظم(ص) و مسبب اصلی اختلافات مذهبی مسلمانان معرفی شود. تعمیق روابط اقتصادی، هنری، دانشگاهی، اجتماعی و مردمی میان ایران و سوریه و تلاش برای تحکیم روابط دمشق با دیگر کشورهای اسلامی و دوست گام مهم دیگری است که می‌تواند در ثبات و امنیت آینده منطقه حساس غرب آسیا نقش‌آفرینی کند.


 عزیز غضنفری/ جریان اصول‌گرایی یکی از جریان‌های ریشه‌دار و تاریخی کشور به شمار می‌آید که دیرینه و پیشینه فکری و گفتمانی آن به سال‌های پیش از انقلاب اسلامی برمی‌گردد. از نظر مبانی اعتقادی و اندیشه‌ای، این جریان معطوف به تحکیم مؤلفه‌های اسلام سیاسی، حفظ استقلال و نفی استکبار صورت‌بندی شده است؛ اما در این جریان دینی و سیاسی، دو تشکل روحانی متعلق به حوزه علمیه، یعنی جامعه مدرسین حوزه و جامعه روحانیت مبارز نقش تعیین‌کننده‌ای در تولید فکر و پشتوانه تئوریک برای جریان اصولگرا داشته و از این نظر مهم‌ترین کارکرد و جایگاه را در بین گروه‌های سیاسی اصولگرا به خود اختصاص داده‌اند.
اما نکته اساسی آن است که این دو تشکل، امروز در شرایطی خاص و انفعال‌گونه قرار گرفته‌اند؛ به گونه‌ای که به نظر می‌رسد بین نقش و کارویژه تولید گفتمانی جامعتین با دیگر هسته‌ها و احزاب سیاسی اصولگرا و بدنه اجتماعی نوعی انفکاک و انشقاق ایجاد شده و دیگر نه تنها رغبتی از سوی این دو نهاد فکری و سیاسی برای بازیابی جایگاه تعیین‌کننده خود در فضای سیاسی کشور صورت نمی‌گیرد؛ بلکه در گذر زمان نیروها و گروه‌های این جریان سیاسی نیز اشتیاقی از خود برای اتصال به مبانی معرفتی و دینی این دو نهاد نشان نمی‌دهند.
بررسی علل کم‌تحرکی و بی‌انگیزگی جامعتین در حوزه سیاسی به مجال دیگری نیاز دارد؛ اما آنچه مهم است پیامدهای این بی‌تحرکی است که جامعتین و اعضای آن به طور اخص و دیگر نیروهای جریان سیاسی اصولگرا به طور اعم باید بدانند که نقش جامعتین در تولید فکر و نظر مطابق با اقتضائات و شرایط زمانی و مکانی کاملاً تعیین‌کننده است و این کارکرد مهم لزوماً نباید معطوف به نتایج انتخاباتی کم‌رنگ شده یا به فراموشی سپرده شود. جامعتین افزون بر منسجم‌سازی و تعادل‌بخشی در جامعه هدف، عَلَم تولید و بازتولید گفتمان اسلام سیاسی و خوانش معتبر از این نظریه را  نیز به دوش می‌کشند. شاهد مثال این مدعا، نقش‌ها و کارکردهای جامعتین در طول تاریخ انقلاب است که فراتر از نقشی محدود و جناحی، از جهاتی کارکرد گفتمانی و تئوریک در دو سطح گفتمان انقلاب اسلامی و جهت‌دهی جریان‌های سیاسی کشور را بر عهده داشته است. 
یکی از پیامدهای منفی انفعال جامعتین در سطح انقلاب و نظام سیاسی جمهوری اسلامی به تطبیق رفتارها و روندهای سیاسی با دین و الزامات الهی برمی‌گردد که این کارکرد از جمله مسئولیت‌های مهم جامعه روحانیت و جامعه مدرسین به شمار می‌آید. تولید فضای اخلاقی و دین‌مدارانه در بین نخبگان، احزاب و جامعه خصوصیت مهم این دو تشکل مهم از روز شکل‌گیری تاکنون بوده است. در شرایطی که برای برخی احزاب و گروه‌های سیاسی کسب قدرت به هر شکل ممکن موضوعیت یافته است، جامعتین که از نظر اعتقادی در مغایرت با این خصلت، رفتار سیاسی و ارزش‌گرایانه خود را تنظیم کرده، می‌تواند با انتشار فضیلت‌های اخلاقی و ترویج مبارزه با رذیلت‌های قدرت‌طلبانه نقشی اساسی در تطهیر حوزه کنشگری سیاسی جامعه ایفا کند.
پیامدها و آثار دیگر انفعال و حاشیه‌نشینی جامعه روحانیت و جامعه مدرسین خود را در سطح جریان سیاسی اصولگرا و احزاب و گروه‌های منسوب به این جریان نشان می‌دهد. واقعیت آن است که قوام فکری و گفتمانی جریان اصول‌گرایی و وزانت سیاسی گروه‌های سیاسی به اتصال آنها با شبکه روحانیت اصیل و دغدغه‌مند جامعتین مربوط می‌شود. بی‌توجهی اصولگرایان به کارکردهای گفتمانی جامعتین به دلیل شکست‌های انتخاباتی یا علل دیگر سبب رواج احساس‌گرایی به جای عقل‌گرایی و غلبه دیدگاه‌های سطحی‌نگرانه بر تحلیل‌های ژرف‌اندیشانه می‌شود. از سوی دیگر، اگر احساس بی‌نیازی به علما در بین نیروها و گروه‌های اصولگرا تعمیق شود، با آفت افزایش روحیه قدرت‌طلبی و سکولاریسم پنهان در این ساحت مواجه خواهیم شد.
از این رو، لازم است جامعتین بار دیگر مسئولیت و کارکردهایی را که در نظام اسلامی و حوزه گفتمانی بر عهده دارد، بازخوانی کرده و متناسب با اقتضائات زمان و مکان و تحولات و تغییرات اجتماعی، تحلیل‌ها و راهکارهای عالمانه خود را برای رویارویی با رخدادها و مسائل سیاسی جامعه ارائه کنند.

 غلامرضا ذوالفقاری/ نقش فرهنگ: فرهنگ به مثابه عاملي حياتي سبب هدايت رفتارها در اعضاي جامعه مي‌شود. فرهنگ حاكم بر جامعه همچون چتري تمامی رفتارهاي ما را شكل مي‌دهد. بحث بهره‌وري بدون توجه به فرهنگي كه در آن زندگي مي‌كنيم، امري بي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فايده است. چنانچه در فرهنگ‌سازي معيارهايي را ايجاد کنیم كه در تضاد و تقابل بهره‌وري قرار گيرند، چگونه مي‌توانيم با شعار بهره‌وري به جلو حركت کنیم. اگر در فرهنگ جامعه بهره‌وري معادل استثمار افراد تلقي شود، بنابراين بهره‌وري در مقابل اهداف فرهنگي قرار خواهد گرفت. ارزش‌ها، عادات و دیگر مقوله‌هاي فرهنگي با كار درست و درست‌ كاركردن ارتباطي تنگاتنگ دارند. جامعه‌اي كه در آن توفيق‌طلبي، خلاقيت، نوآوري، جلوگيري از ريخت‌وپاش‌ها(سازماني)، دوري از اسراف و تبذير منابع و استفاده بهينه از زمان ارزش‌هاي ماندگار تلقي مي‌شوند، راهي آسان به سوی روزهاي بهتر از گذشته را پيش روي دارد.
آموزش: آموزش‌وپرورش كاركنان براي توانمندسازي كساني كه در دستگاه‌هاي دولتي مشغول هستند، امروزه در سراسر جهان يكي از برنامه‌هاي راهبردي مديريت دولتي شناخته مي‌شود، اين به آن دليل است كه همه‌چيز به كيفيت آن گره خورده است. شركت اي‌بي‌ام در سال 1985، دو ميليارد دلار بابت برنامه‌هاي آموزش كاركنان خود اختصاص داد، جالب توجه است كه سود خالص اي‌بي‌ام در آن سال شش ميليارد دلار بود. كاركنان ژاپن به طور متوسط ساليانه 28 روز در كلاس‌هاي ضمن خدمت شركت مي‌كنند. آمار و ارقام توجه به آموزش نيروي انساني در كشورهاي مترقی نشان‌ دهنده اهميت آن در توسعه بهره‌وري است. به قول حكيم و دانشمند چيني، كنفوسيوس «اگر براي يك‌سال ميوه مي‌خواهي گندم بكار، اگر براي ۱۰ سال ميوه مي‌خواهي درخت بكار و اگر مي‌خواهي براي صدسال زندگی‌ات تأمین باشد در فكر ساختن انسان باش» يا اشاراتي كه انديشمندان ايران زمين درباره اهميت آموزش و فراگيري دانش کرده‌اند، كه نمونه‌اي از آن به قرار زير است:
چون جهان سراسر آگهي است                                 آنكه بي‌جان است از دانش تهي است
اعتلاي جان چو اي دل آگهي است                             هر كه آگه‌تر بود جانش قوي است
(جلال‌الدين مولوي)
تشويق و پاداش: كاركنان بايد براي انجام كارها به نحو مطلوب و تداوم در بهتر انجام دادن كار پاداش مناسب دريافت کنند. مديران در خيلي مواقع به اين موضوع كه پاداش هرچند كوچك بر عملكرد كاركنان تأثير دارد، واقف نيستند. فرض كنيد براي انجام بخشي از كارهاي سازمان از استراحت خود و خانواده‌تان چشم‌پوشي کرده‌اید و بعد از پايان آن كار برای تحويل به مدير خود مراجعه مي‌كنيد، مدير شما حتي زحمت لبخندزدن و تكان دادن سر يا يك ابراز احساسات ساده را نيز به خود نمي‌دهد. آيا شما در انجام مناسب كارهاي محوله همانند گذشته عمل مي‌كنيد يا دلسرد مي‌شويد؟ بسياري از پژوهش‌ها نشان مي‌دهد دريافت نکردن پاداش براي عملكرد شغلي، استمرار در انجام كارها به نحو مطلوب را كاهش مي‌دهد. شاید مديران بر اين باور باشند كه حقوق و دستمزد دريافتي كاركنان، پاداشي هميشگي و مناسب براي آنها است. درست است كه حقوق و دستمزد به منزله يك عامل مهم در نگهداري و عملكرد كاركنان مؤثر است؛ اما كاركنان خواهان دريافت پاداش‌هاي مختلف و متنوعي در ارتباط با عملكرد خود هستند. پاداش مي‌تواند مادي و غيرمادي باشد. پاداش شامل بسياري موارد ساده مانند؛ لبخند زدن، تشكر كلامي، سر تكان دادن به معناي رضايت و... است. بر مديران است تا با استفاده از مشوق‌ها و پاداش‌هاي مختلف عملكرد مطلوب را در سازمان توسعه دهند.

 مریم فتاحی/ دونالد ترامپ برخلاف باراک اوباما، رئیس‌جمهور قبلی آمریکا برای تحریم و تضعیف ایران تاکتیک خود را از روش نرم به روش سخت تغییر داده است. این حربه جدید تهدید است؛ به این ترتیب که ترامپ از یک‌سو ایران را عامل ناامنی منطقه معرفی می‌کند و خواستار برخورد با آن است و از سوی دیگر از پایبند نبودن ایران به توافق هسته‌ای سخن می‌گوید و به صورت مداوم به خروج از برجام تهدید می‌کند. در واقع، «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا از زمانی که برای این پست نامزد شد و تاکنون که حدود 9 ماه از تصدی آن می‌گذرد، از خروج از برجام سخن می‌گوید. وی و کنگره جمهوریخواه با افزایش تحریم‌ها نشان دادند که به بهانه‌های مختلف قصد مقابله با ایران را دارند و در مسیر خروج از برجام گام برمی‌دارند. یکی از مهم‌ترین این بهانه‌ها اقدامات ایران و به ویژه سپاه پاسداران در منطقه است. 
راهبرد دولت ترامپ، از ابتدا فشار بر ایران برای اعمال سخت‌گیری و آغاز مذاکره مجدد درباره برجام است. در این زمینه، تمدید تعلیق 120 روزه تحریم‌ها و بالا نگاه داشتن خطرپذیری سرمایه‌‌گذاری در ایران، تصویب و اعمال تحریم‌های جدید علیه کشورمان و اعلام پایبند نبودن ایران به برجام از ارکان این راهبرد است. از سوی دیگر ترامپ در سخنرانی تند خود در سازمان ملل علیه ایران به صراحت اعلام کرد که آمریکا دیگر نمی‌تواند بیش از این به توافقی که کشورش از آن هیچ سودی به دست نیاورده است، پایبند بماند.
کارشناسان معتقدند، این سخنان ترامپ همچون سخنان نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل، که چندی پیش در اندیشکده امریکن اینترپرایز علیه ایران مطرح کرد، مقدمه‌ای برای تجدیدنظر در برجام و در بدبینانه‌ترین حالت، خروج از آن است. مسئله‌ای که بسیاری معتقدند ترامپ در 15 اکتبر که موعد ضرب‌الاجل اعلام پایبندی ایران به برجام است، اعلام خواهد کرد. در همین راستا، به تازگی رئیس‌جمهوری آمریکا در صفحه توئیتر خود نوشته است، درباره توافق هسته‌ای ایران و قدرت‌های بزرگ (برجام) تصمیم نهایی خود را اتخاذ کرده است؛ اما او هنوز تصمیم خود درباره توافقی را که آن را بد و مایه آبروریزی آمریکا می‌داند، اعلام نکرده است.
از سوی دیگر، رئیس‌جمهور آمریکا یکی از منتقدان اصلی اقدامات ایران در منطقه است. وی و همفکرانش حمایت ایران از رژیم سوریه و کمک به گروه‌های مقاومت را مردود دانسته و آن را تحت عنوان اقدامات تروریستی یاد می‌کنند. اگرچه این اقدامات همواره مورد انتقاد آمریکایی‌ها بوده؛ اما در دوران ترامپ به اوج خود رسیده است. از سویی؛ آزمایش موشک‌های دوربرد ایران نیز سبب عصبانیت بیش از پیش ترامپ شده است؛ به گونه‌ای که ترامپ بارها آزمایش‌های موشکی ایران را ناقض روح برجام دانسته است. در کل، پیروزی سیاست‌های منطقه‌ای ایران موجب شده است تا ترامپ برای مقابله با نفوذ فزاینده ایران در منطقه به حربه نخ‌نمای ایران‌هراسی متوسل شود.
در واقع، ترامپ به دنبال آن است که تحریم‌های بیشتری علیه ایران وضع کند؛ اما برای این مسئله به زمینه‌ها و پیش‌شرط‌هایی نیاز دارد. اعلام پایبند نبودن ایران به برجام و همچنین تهدید معرفی کردن ایران برای امنیت منطقه‌ای را می‌توان ابزارهای ترامپ برای مهیا کردن زمینه‌ها به منظور اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران دانست. شکست پروژه آمریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید و ناکامی در تجزیه برخی کشورها، مانند سوریه سبب شده است واشنگتن ایران را مهم‌ترین عامل شکست‌های منطقه‌ای خود بداند و از این رو سعی دارد فشارها علیه ایران را تشدید کند.