علی قاسمی/ 29 مهر روز ملي صادرات بود. اگرچه تعیین یک روز از روزهای سال برای صادرات با هدف ترویج فرهنگ صادرات در میان توده مردم و تقدیر از فعالان اقتصادی، فرصت خوبی برای تبادل افکار، آموزش، شناخت مشکلات و تنگناها و بررسی راهکارها برای رسیدن به اهداف طراحی شده در اسناد بالادستی است؛‌ اما در سالی که مزین به نام اقتصاد مقاومتی توام با تولید و اشتغال است، جا دارد با اهتمام به تنوع‌بخشی به اقتصاد صادرات‌محور و تکیه بر آزادسازی ظرفیت‌های داخلی به ساخت درونی قدرت اقتصادی کمک کرد تا از وابستگی به عایدات حاصل از فروش نفت خلاصی یابیم؛ چرا که افزایش بیش از پیش صادرات غیر نفتی، یعنی افزایش تولید و در نتیجه افزایش تقاضا برای نیروی کار که همان ایجاد اشتغال و کاهش بیکاری است. در واقع، صادرات موتور محرکه اقتصاد و رمز بقای کشورها در بازارهای جهانی به شمار می‌آید که نقش مهمی را در عرصه اقتصاد ایفا می‌کند. در بخش تجارت خارجی، به ویژه در زمینه صادرات مشکلاتی وجود دارد که دو بخش نسبت به بقیه حادتر است و برای حل آن باید چاره‌ای جست؛ نخست آنکه سهم ما در سبد تجارت جهانی خیلی کم است. آنچه شافعی، رئیس اتاق بازرگانی ایران در مراسم روز ملی صادرات امسال بیان کرد، نشان‌دهنده کاهش محسوس سهم ایران از صادرات جهانی است. بر اساس آمار رسمی، سهم ایران از صادرات جهانی 34صدم درصد است و اگر نفت را از آن جدا کنیم، سهم ما از صادرات 24 صدم درصد می‌شود که می‌توان از آن به تراژدی غم‌انگیز تعبیر کرد. این اتفاق کاهشی و سهم اندک در حالی صورت می‌گیرد که با توجه به ظرفیت‌ها، واقعیت‌ها و موقعیت‌هایی که در کشور وجود دارد، این میزان بسیار پایین است و می‌توان با سیاست‌گذاری صحیح این رقم ناچیز را در یک فاصله میان‌مدت به رقم بسیار بالاتری افزایش داد. مشکل دومی که در این بخش داریم، این است که سهم کشور ما از کالاهای صنعتی و تولیدی بسیار پایین است و بخش قابل توجهی از صادرات ما در اوضاع فعلی به صادرات مواد کشاورزی و خام معدنی تعلق دارد. یکی از جاذبه‌های بازار برای این محصولات استفاده از یارانه‌هایی است که هم در بخش کشاورزی و هم در بخش مواد خام معدنی منظور می‌شود. در صورتی که میانگین جهانی سهم صادرات صنعتی از صادرات کالایی جهان حدود ۷۲ درصد است،‌ ایران با سهم ۲۸ درصدی صادرات صنعتی از کل صادرات کالایی آن، فاصله معناداری با وضعیت صادرات صنعتی دیگر کشورها دارد. حال برای رسیدن به وضعیت ایده‌آل صادرات باید چند اقدام اساسی مطابق منافع ملی صورت گیرد و از هر گونه اقدام مقطعی، سیاسی و جریانی پرهیز شود. صادرکننده باید از حمایت واقعی برخوردار شود و در کنار آن تصمیماتی که همراه با شوک است، برای امر صادرات اتخاذ نشود. معافیت‌های مالیاتی و گمرکی، بیمه ارزان‌قیمت، وام صادراتی و در نهایت جوایز صادراتی بهنگام جزء حمایت‌هایی است که می‌توان از متولیان امر برای پیشبرد آن انتظار داشت. افزون بر این، در گمرکات کشور باید نوعی نگاه تحولی حاکم شود؛ این‌گونه که گمرکات به سیستم سرویس‌دهی سریع و تضمین‌کننده فرایند محصول مجهز شوند تا در زمینه صادرات گل، گیاه، میوه و محصولات تره‌بار برای رساندن به بازارهای جهانی اقدامات فوری صورت گیرد. در کنار این موارد، یک صادرکننده خوب باید آموزش‌های لازم و تخصصی در بازارهای هدف را دیده باشد و صرفاً نباید داشتن کارت بازرگانی ملاک قرار بگیرد. امروز در سطح جهانی کیفیت کالای تولیدشده، بسته‌بندی، وقت‌شناسی و انجام تعهد بموقع در سیستم صادراتی بسیار اهمیت دارد که همه موارد با حساسیت خاص به صادرکننده بیان می‌شود.
گزارشی از سفر هیئت عالی نظامی ایران به سوریه
هفته گذشته در حوزه دیپلماسی دفاعی یکی از مهم‌ترین اتفاقات این حوزه برای نیروهای مسلح کشورمان رقم خورد و سرلشکر محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در یک سفر رسمی در رأس یک هیئت عالی‌رتبه نظامی وارد دمشق شد. اگرچه پیش از این، حضور فرماندهان ارشد نظامی ایران در سوریه، از جمله سرلشکر باقری در مسئولیت قبلی‌اش سابقه داشته؛ اما این سفر از نظر رسمی بودن آن و مسئولیت فعلی سرلشکر باقری اهمیت دارد. سرلشکر باقری در جریان سفر چهار روزه به سوریه، با رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، وزیر دفاع و رئیس‌جمهور سوریه دیدار کرد و در سفر به حلب، ضمن بازدید از جبهه‌های عملیاتی مبارزه با تروریست‌ها، با رزمندگان مدافع حرم هم دیدار داشت.
این سفر با تأکید بر موضوعات «مبارزه با تروریسم»، «ارتقای همکاری‌های دفاعی و نظامی ایران و سوریه» و «بررسی راهکارهای ثبات و امنیت منطقه» انجام شد.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان روز سه‌شنبه 25 مهر مورد استقبال سرلشکر اسامه خضور، مدیر اداره سیاسی ارتش سوریه قرار گرفت و وارد دمشق شد.

تأکید بر رویارویی
 با دشمن مشترک
دیدار وی با رئیس ستاد ارتش سوریه در دومین روز سفر انجام شد. رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان در پایان این دیدار در جمع خبرنگاران اظهار داشت: «جمهوری اسلامی ایران در برابر خطر تروریستی که سوریه را تهدید می‌کند، در کنار دولت و ملت سوریه بوده و در آینده هم خواهیم بود تا تروریست‌ها را از بین ببریم و نقشه‌های دولت‌های حامی آنها را خنثی کنیم.»
وی افزود: «ما در دمشق هستیم تا بر هماهنگی و همکاری خود در رویارویی با دشمن مشترک‌مان، یعنی رژیم صهیونیستی و تروریست‌ها تأکید کنیم.»
 سرلشکر باقری همچنین گفت: «راه‌های تحکیم روابط در آینده را بررسی و برنامه‌های وسیعی برای این همکاری ترسیم کرده‌ایم. ایران با تجاوز دشمن صهیونیستی به خاک سوریه مخالف است و بر تمامیت ارضی کشور سوریه تأکید دارد.»

تقویت نقش محور مقاومت
سپهبد علی عبدالله ایوب، رئیس ستاد ارتش سوریه نیز در جمع خبرنگاران اظهار داشت: «مذاکرات ما با همتای ایرانی در سطح گسترده صورت گرفت. تحولات جاری روند روابط دوجانبه بین ارتش دو کشور و تمایل مشترک برای تقویت این روابط را به صورت مفصل مورد بحث‌ و بررسی قرار دادیم.»
وی گفت: «پروژه تروریستی‌ـ تکفیری رو به زوال است و مبارزه با تروریست‌ها تا نابودی کامل آنها و تأمین امنیت و آسایش در تمام اراضی سوریه ادامه خواهد داشت.»
سپهبد ایوب در ادامه افزود: «تجربیات نظامی نقش مهمی در روند از بین بردن تروریسم دارد. ما مطمئن هستیم که نقش محور مقاومت تقویت می‌شود و قدرت آن برای رویارویی با چالش‌های مختلف افزایش خواهد یافت.»

مشورت کارشناسان هیئت‌ها
سرلشکر باقری در همان روز با ارتشبد «فهد جاسم‌الفریج» وزیر دفاع سوریه نیز دیدار کرد. در مشورت‌های مستمر بین هیئت‌های نظامی، فرماندهان و کارشناسان دو کشور، برای برداشتن آخرین گام‌های مبارزه با تروریسم نیز مورد تأکید و توافق طرفین قرار گرفت.
مقامات عالی‌رتبه نظامی ایران و سوریه به موضوع توطئه جدید دشمنان امنیت منطقه و جهان اسلام در زمینه رویکردهای تجزیه‌طلبانه نیز گفت‌وگو کرده و هرگونه اقدام علیه حاکمیت ملی و خلاف وحدت سرزمینی و جغرافیایی کشورها به ‌ویژه عراق و سوریه را به‌ شدت محکوم کردند.

ابلاغ پیام کتبی فرمانده معظم کل قوا به بشار اسد
در سومین روز از سفر نیز مهم‌ترین دیدار رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان صورت گرفت که دیدار با رئیس‌جمهور سوریه بود. در این دیدار سرلشکر باقری پیام کتبی رهبر معظم انقلاب اسلامی را به بشار اسد تقدیم کرد. در ادامه سرلشکر باقری پیروزی اخیر ارتش و نیروهای مسلح سوریه را به رئیس‌جمهوری سوریه تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد که تروریسم هر چه سریع‌تر از سراسر خاک سوریه ریشه‌کن شود. وی همچنین بر ادامه حمایت‌های جمهوری اسلامی ایران از ملت و دولت سوریه تأکید کرد.
 رئیس‌جمهوری سوریه نیز در این دیدار از حمایت‌های همه‌جانبه رهبر معظم انقلاب و دولت و ملت جمهوری اسلامی ایران از سوریه در مبارزه با تروریسم قدردانی کرد.

بازدید از محورهای عملیاتی
در آخرین روز از سفر، سرلشکر باقری با سفر به استان‌های حلب و لاذقیه، از مناطق عملیاتی جبهه مقاومت بازدید کرد. وی همچنین در جریان این بازدید با رزمندگان و مدافعان حرم دیدار و گفت‌وگو کرد.
وی در جمع رزمندگان جبهه مقاومت و مدافعان حرم اظهار داشت: «به لطف خدا شاهد موفقیت‌های چشمگیر جبهه مقاومت و رزمندگان مدافع حرم علیه گروهک‌های تروریستی هستیم.»
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با تأکید بر اینکه پایان عمر این گروهک‌های تکفیری فرا رسیده است، ابراز امیدواری کرد که روند پیشروی‌ها ‌و پیروزی‌های جبهه مقاومت با شجاعت و رشادت دلاورمردان مدافع حرم ادامه یابد.
سرلشکر باقری همچنین رمز موفقیت‌ها و پیروزی‌های پی‌‌د‌ر‌پی و درخشان علیه دشمنان و گروهک‌های تروریستی را وحدت و انسجام رزمندگان جبهه مقاومت و مدافعان حرم و نیز ایمان و اعتقاد به نصرت الهی و سلحشوری و خودباوری آنها عنوان کرد که رزمندگان جمهوری اسلامی ایران آنها را در هشت سال دفاع مقدس تجربه کرده‌اند.

یادداشت تفاهم
در این روز یادداشت تفاهم همکاری‌های نظامی میان ایران و سوریه به امضای سرلشكر باقری و سپهبد «علی عبدالله ایوب» رئیس ستاد کل ارتش و نیروهای مسلح سوریه رسید.
سرلشکر باقری پس از ترک دمشق و پیش از عزیمت به سمت تهران در نخستین و آخرین لحظات حضورش در سوریه به زیارت حرم حضرت زینب(س) در زینبیه دمشق رفت.

   قربان خطیب/ سفر منطقه‌ای رئیس ستاد کل نیروهای مسلح کشورمان به ترکیه و سوریه گونه متفاوتی از دیپلماسی و مذاکره را به تصویر می‌کشد. در واقع، این‌گونه سفرهای دیپلماتیک که محور نظامی‌ـ دفاعی دارد را دیپلماسی دفاعی می‌گویند. می‌توان گفت که دیپلماسی دفاعی، مکملی برای دیپلماسی سیاسی است که بیشتر از سوی سازمان‌های دفاعی کشورهایی پیگیری می‌شود که می‌کوشند تعاملاتی را با بازیگران بیرونی، به ویژه همسایگان، برای تأمین بهتر منافع و بهبود شاخص‌های امنیت ملی و مهم‌تر از آن امنیت منطقه‌ای برقرار کنند. این سفر و سفرهای مشابه به دیگر کشورهای منطقه که در صیانت بومی از منطقه با جمهوری اسلامی ایران همسو هستند، در اوضاع کنونی که به نوعی عزت، استقلال و حتی تمامیت ارضی کشورهای منطقه در معرض هجوم قدرت‌های فرامنطقه‌ای به بهانه‌های مختلفی چون؛ پاسداشت دموکراسی، حقوق شهروندی و قومیتی قرار گرفته، ضرورتی انکارناپذیر به شمار می‌آید. در این راستا، به خطر افتادن استقلال و تمامیت ارضی سوریه و عراق را با دمیدن در شیپور داعش و به تازگی‌ همه‌پرسی جدایی اقلیم کردستان عراق از این کشور به عینه ملاحظه کردیم. 
بدون تردید و با نشانگان بی‌شمار، قدرت‌های فرامنطقه‌ای طمع‌ورزانه به استقلال کشورهای این منطقه نگاه می‌کنند و در چنین وضعیتی، این کشورهای منطقه هستند که به هر نحو و تدبیری باید از عزت، استقلال، حاکمیت ملی و منافع ملت‌های خود دفاع کنند. دیپلماسی سیاسی و دفاعی با ایجاد بسترها و الزامات بازدارندگی منطقه‌ای می‌تواند این اهداف را در این قبیل سفرها تعریف و تأمین کند. بر این اساس،‌ می‌توان گفت جمهوری اسلامی ایران سه هدف اصلی از این قبیل سفرها را به طور خاص پیگیری می‌کند که توسعه و تقویت امنیت همگانی و منطقه‌ای در رأس‌ آن قرار دارد. ایران به تجربه دریافته است که بر هم خوردن امنیت منطقه‌ای، یعنی برهم خوردن امنیت ملی. اولویت و هدف‌گذاری دوم، حفظ اساس اسلام و کیان جبهه مقاومت شکل گرفته در منطقه به نام اسلام است و سوم، مخالفت با زورگویی و توسعه امپریالیستی قدرت‌های غربی است که از ینگه دنیا با هدف مداخله در ترتیبات امنیتی دفاعی و بسترسازی برای چپاول منابع و منافع کشورهای اسلامی در منطقه حضور پیدا کرده و به آشوب و آنارشی منطقه‌ای دامن می‌زنند. علاوه برای اهداف و سیاست‌گذاری‌های دفاعی ـ امنیتی مذکور، اتخاذ این‌گونه دیپلماسی در اوضاع حساس منطقه و جهان حامل پیام‌های متعددی است که می‌توان به برخی از آنها اشاره کرد:
1ـ اتخاذ دیپلماسی دفاعی از سوی ایران حکایت از درک وضعیت پیچیده و متحول سیاسی‌ـ امنیتی منطقه دارد و گویای این است که ایران الزامات این شرایط را درک کرده و با تمام ظرفیت‌های خود حاضر به نقش‌آفرینی در این عرصه است.
۲ـ اهتمام ایران به ظرفیت‌های دیپلماتیک مقامات نظامی، در کنار برخورداری از ظرفیت دیپلمات‌های خود برای حل‌ و رفع مسائل منطقه‌ای، نشان می‌دهد که اولویت ایران برای حل مسائل منطقه مبتنی بر گفت‌وگو و مذاکره است و راه‌حل نظامی اولویت آن نیست. 
3ـ دیپلماسی دفاعی‌ـ منطقه‌ای ایران همچنین حامل این پیام است که برخلاف قدرت‌هایی مانند آمریکا که معتقد به سیستم امنیتی واقع‌گرایانه و بازی با حاصل جمع صفر در منطقه هستند، ایران خواهان یک سیستم امنیتی دسته‌جمعی، همکاری‌جویانه، مبتنی بر نقش‌آفرینی همه طرف‌های منطقه‌ای و به دور از هرگونه دخالت و نقش‌آفرینی بیگانگان است. در واقع، برخلاف تصوری که از ایران در میان برخی کشورهای منطقه شکل گرفته و آنها ایران را تهدیدی برای خود می‌دانند، دیپلماسی دفاعی ما نشان می‌دهد که ایران نه تنها تهدیدی برای هیچ کشور همسایه‌ای نیست؛ بلکه حاضر به همکاری با همسایگان و کشورهای منطقه برای تأمین امنیت متقابل است. 
4ـ دیپلماسی دفاعی ایران همچنین حامل این پیام برای کشورهای بیگانه و متخاصم است که ایران کشوری با ظرفیت‌های عظیم نظامی‌ـ دیپلماتیک است که نادیده گرفتن نقش‌های متعدد آن در منطقه یا هرگونه تلاش برای حذف آن از صحنه معادلات منطقه، اقدامی ابلهانه است و از این ‌رو، آنها باید بیش از پیش واقعیت قدرت و تعیین‌کنندگی ایران در منطقه را بپذیرند و با آن کنار بیایند.

بازنگاه هشدارآمیز صبح صادق به راهبردتقابلی جدید آمریکا و سیاست تبعی اروپا علیه ایران
عزیز غضنفری / همان‌طور که انتظار می‌رفت رئیس‌جمهور آمریکا در 13 اکتبر اعلام کرد که برجام را دوباره مورد تأیید قرار نخواهد داد و جمهوری اسلامی ایران را به نقض توافق متهم کرد. اگرچه ترامپ در سخنرانی‌اش، ایالات‌متحده را از توافق خارج نکرد، اما بر توانایی خود در این موضوع تأکید کرد و به کنگره هشدار داد که اگر اصلاحات لازم را روی توافق انجام ندهد، آمریکا را از توافق خارج می‌کند؛ منظور او از اصلاحات نیز مذاکره مجدد برای اصلاح برجام و آغاز مذاکرات موشکی و منطقه‌ای است. در این نوشتار کوشش شده است به راهبرد جدید تقابل‌جویانه آمریکا علیه ایران نگاهی گذرا افکنده شود.
گذار از برجام
 به مسائل منطقه‌ای و موشکی
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا در شبانگاه جمعه21 مهر ماه سخنراني جنجالي‌اش را مطابق عادت معمول رؤسای‌جمهور این کشور، با ادعاها و اتهامات به جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد و لفاظی‌های مغلوط و مغشوش بسیاری را در اتهام‌زنی دروغین به ایران درباره حمایت از گروه‌های تروریستی و توسعه‌طلبی صنایع موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران با هدف نشانه گرفتن آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای آمریکا و... در نطقش مرتکب شد که با بازتاب‌های فراوانی در سطوح مختلف از مقامات کشورهای عضو ۵+۱  گرفته تا سازمان ملل و رسانه‌های جهانی و حتی شخصیت‌های مطرح داخل آمریکا و مآلاً در جمهوری اسلامی ایران روبه‌ر‌و شد. ترامپ پس از وارد کردن انواعی از اتهامات به ایران، ضمن اعلام راهبرد جدید آمریکا در مقابل ایران گفت باید در برابر رفتارهای خصمانه این کشور بایستیم تا هرگز نتواند به سلاح هسته‌ای دست یابد!
ترامپ در بخشی دیگر از سخنانش به صراحت اعلام کرد که ما برجام را تأیید نمی‌کنیم و نخواهیم کرد و خبر داد که دولت و کنگره با هم برای اصلاح برجام اقدام خواهند کرد. ترامپ خواسته دیگر آمریکا را این‌گونه بیان کرد که برجام درباره بحث موشکی ایران مسکوت است و از کنگره خواست اشتباهاتی که در برجام وجود دارد را رفع کند. 
رئیس‌جمهور آمریکا در پایان سخنانش از برنامه و مسیری که در آینده بر اساس آن عمل خواهد کرد نیز سخن به میان آورد و به صراحت ايران را به نقض توافق هسته‌اي متهم کرد و در عین حال به وزارت خزانه‌داري و کنگره مأموریت داد تا درباره برطرف‌کردن نواقص توافق هسته‌اي با ايران چارچوب مذاکره و همکاری را آماده کنند و در پایان نیز اعلام کرد که اگر نتوانیم درباره رفع اشکالات برجام با کنگره و هم‌پیمانان خود به توافق برسیم، برجام را لغو خواهیم کرد.

راهبرد جدید یا بیانیه‌خوانی؟!
در ارزیابی ماهوی سخنرانی ترامپ دو دیدگاه کلی قابل احصا است؛ برخی از تحلیلگران معتقدند سخنان ترامپ نکته تازه‌ای نداشت و بیشتر از اعلام راهبرد جدید، در قواره بیانیه‌ای قابل تحلیل است که در آن چیزی جز تکرار مجموعه‌ای از اتهامات کلی و دروغین به جمهوری اسلامی ایران نبود. از این حیث تفاوتی با مواضع اعلامی دولت‌های گذشته آمریکا که وجه مشترک همه آنها تقابل و ضدیت با ایران است، نداشت.
این نگاه همچنین نقش ماجراجویی‌های ترامپ را در رویکرد اعلام شده برجسته فرض می‌کند و معتقد است که متغیر فردی و اراده کارگزاری نقش مؤثری در سیاست تقابلی آمریکا در مقطع جدید دارد. اما به جز این فرض، نگاه دومی هم وجود دارد که بر این فهم متمرکز است که هر چند ترامپ از حیث روانشناختی ماجراجوست و رفتارهایش پیش‌بینی‌ناپذیر است، اما با کنار هم گذاشتن مجموعه قطعات جورچین جدید که شامل مواضع دولت، کنگره و اندیشکده‌های آمریکا و نیز موضع‌گیری‌های مبهم تروئیکای اروپا می‌باشد و جملگی نیز بر نفوذ ایران در منطقه و توانمندی‌های موشکی متمرکز شده‌اند، درمی‌یابیم که مکر و توطئه آمریکا مهم‌تر از بلاهت ترامپ است و راهبرد جدید را نمی‌توانیم با بیانیه‌خوانی و یاوه‌گویی‌های رئیس‌جمهور آمریکا در یک سطح فرض کنیم و به دلیل همین نکته مهم بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار هفته گذشته خود با نخبگان علمی کشور بر این موضوع مهم تکیه کردند که بلاهت ترامپ، نباید ما را از مکر آمریکا غافل کند.

توصیه‌های 6 گانه
  به ترامپ 
در آوریل سال جاری میلادی مؤسسه مطالعاتی واشنگتن توصیه‌های شش‌گانه‌ای را برای مهار ایران به ترامپ پیشنهاد می‌کند تأمل در این توصیه‌ها از این نظر مهم است که ما را متوجه درک ابعاد و عمق راهبرد جدید آمریکا می‌کند. این شش توصیه به اختصار به شرح زیر است:
۱ـ رقابت با ایران در مناطق کلیدی؛ ایران کشوری است که از خلأهای موجود استفاده فرصت‌طلبانه می‌کند؛ آمریکا باید در تمامی مناطقی که ایران نفود خود را افزایش داده است، از ایران پیشی بگیرد. سوریه، عراق و یمن بخشی از این مناطق کلیدی است.
۲ـ ایجاد یا ترمیم اتحادهای پیشین در منطقه؛ ایران در چهار دهه گذشته تلاش کرده اتحادهای تأثیرگذاری را با کشورهای خاورمیانه ایجاد کند، آمریکا باید حمایت‌های مستقیم و غیر مستقیمی از متحدانش در منطقه داشته باشد و با کشورهایی که هنوز وارد اتحاد با ایران نشده‌اند روابطی صمیمانه برقرار کند.
۳ـ شکاف و اختلاف‌افکنی میان ایران و متحدانش؛ اکثر متحدان ایران منافع مشترک حداکثری با این کشور ندارند. اگر آمریکا بتواند اتحاد حشدالشعبی عراق و حوثی‌های یمن را با ایران بر هم بزند، سودمند خواهد بود.
۴ـ قطع راه‌های ارتباطی ایران با متحدانش؛ ایران برای پیشبرد اهدافش در منطقه، به خصوص سوریه به برقراری راه‌های ارتباطی زمینی، هوایی و دریایی نیاز دارد. آمریکا باید افزون بر ایجاد موانع بر سر راه ایران، رابطه خود را با عراق بیشتر کند تا از این طریق نیز راه‌های رسیدن ایران به سوریه را مسدود کند.
۵ـ تحمیل خط‌قرمزهای زیانبار و باورپذیر علیه ایران؛ آمریکا باید برای حوزه‌هایی که امکان دارد ایران در آینده به فعالیت در آنها بپردازد، خط قرمز تعیین کند و تهدیدات را در این حوزه آن قدر باورپذیر کند که جمهوری اسلامی ایران با هراس از تهدیدها، از مواضع خود کناره‌گیری کند.
۶ـ متهم کردن افراد و نهادهای نظام؛ افراد و سازمان‌های مختلفی که برای پیشبرد اهداف ایران تلاش می‌کنند، باید متهم شوند. این امر نیازمند کار دیپلماتیک، اطلاعاتی و تحریمی است تا بتوان به طور جامع و کامل فرایند مهار ایران را به پایان رساند.
توصیه‌های مؤسسه واشنگتن به خوبی گویای آن است که مؤلفه‌های اساسی راهبرد جدید آمریکا در قبال ایران که این روزها دولت و کنگره آمریکا نیز بیان می‌کنند، بر محور خنثی‌سازی نفوذ ایران در منطقه استوار است. در این راهبرد، سلب توانایی ایران و به ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای دسترسی و کمک به متحدانش در منطقه، مورد توجه قرار گرفته است. بر اساس پیشنهادهای این مؤسسه و مطابق با آنچه در سخنرانی اخیر ترامپ آمد، ایجاد اجماع علیه سیاست‌ها و فعالیت‌های منطقه‌ای و داخلی جمهوری اسلامی ایران از سوی آمریکا دنبال می‌شود.

تحمیل برجام‌های موشکی
 و منطقه‌ای 
درک این واقعیت مهم است که اگر از نظر ایران مزیت برجام و انتظار حقیقی از این توافقنامه رفع تحریم‌های ظالمانه بوده است، آمریکا در صورتی برجام هسته‌ای را دارای دستاورد و مزیت می‌داند که بتواند از طریق آن برجام‌های بعدی را تولید کند. این رویکرد به ترامپ و سیاست‌هایش نیز ربطی ندارد؛ بلکه از روزهایی که مذاکرات هسته‌ای در جریان بود تا زمانی که برجام منعقد شد، سیاست قطعی آمریکا بوده و مواضع اکنون آنها نیز ادامه همان روند پیشین است؛ چنانکه در دوره اوباما با حفظ تحریم‌های گذشته، بارها محدودیت‌ها و تحریم‌های جدید را اعلام و اعمال کردند؛ از این رو جمهوری اسلامی ایران، آن‌گونه که عده‌ای به نادرستی می‌گویند، صرفاً با «اقدامات ترامپ دیوانه» طرف نیست؛ بلکه مسئله اساسی آن است که با «راهبرد و توطئه جدید آمریکا برای تقابل با ایران» مواجه هستیم.
به طور اساسی در بین مسئولان و نهادهای مختلف آمریکایی اختلاف‌نظری در حفظ و تشدید تحریم‌ها و اینکه باید ایران را مجدد پای میز مذاکره آورد و محدودیت‌هایی فراهسته‌ای علیه آن وضع کرد، وجود ندارد، اگر اختلافی هم هست بر سر این است که جناح منتقد ترامپ مدعی است، وی نباید با اعلام خروج از برجام اعتبار بین‌المللی آمریکا را زیر سؤال ببرد و کار را برای آمریکا در مذاکرات و توافقات احتمالی آینده با ایران و دیگر کشورها دشوار کند. بنابراین نشانه‌ها و قرائن آشکار به ما می‌گوید که دولت آمریکا بر اساس راهبرد اعلام شده می‌خواهد با اعلام عدم پایبندی ایران به برجام، مذاکرات را به نقطه صفر برگرداند و مذاکرات سیاسی را در شیوه‌ای تازه با جمهوری اسلامی ایران بر سر موضوع نفوذ منطقه‌ای و توانمندی‌های موشکی ایران از سر گیرد.

راهبرد آمریکا و نقش اروپا
 نقطه اختلاف یا بازی مشترک؟!
پرسش دیگری که این روزها در افهام و افکار عمومی جامعه مطرح می‌شود، نقش اروپایی‌هاست. اینکه؛ آیا راهبرد جدید آمریکا با هماهنگی اروپا طراحی و اعلام شده است؟ پاسخ به این پرسش برای جمهوری اسلامی ایران مهم و تعیین‌کننده است. نشانگان مختلفی از اظهارات و مواضع مسئولان آمریکایی و اروپایی وجود دارد که به نوعی تقسیم کاری را در این زمینه بین آنها نشان می‌دهد. 
آمریکا و تروئیکای اروپایی در مقطع کنونی سناریوی «پلیس خوب و پلیس بد» را بازسازی می‌کنند؛ سناریویی که تجربه آن در طول بیش از یک دهه درگیرسازی ایران در پرونده هسته‌ای در اذهان ما وجود دارد. نقطه اختلاف اروپا و آمریکا در خصوص نحوه مواجهه با برجام کاملاً واضح است؛ در حالی که ترامپ اصرار دارد متن برجام را با محدودیت‌های فنی دائمی و گنجاندن تعهدات منطقه‌ای و موشکی اصلاح کند، اما اروپایی‌ها معتقدند متن برجام باید دست نخورده باقی بماند و در پرونده‌هایی جداگانه باید به سراغ موضوعات غیر هسته‌ای برای مهار رفتار ایران رفت. بنابراین بین اروپا و آمریکا در اینکه باید مذاکرات جدیدی را برای مهار قدرت منطقه‌ای و توانمندی موشکی ایران در پیش گرفت، هیچ اختلافی وجود ندارد.
در این سناریو بحث بر سر این است که ترامپ در قامت پلیس بد نقطه اوج تهدید و خطر را در کمتر از60 روز آینده نشان داده است؛ بر این اساس ممکن است کشورهای اروپایی در نقش پلیس خوب، طرح بینابینی خود را که مرکز ثقل آن حفظ برجام و آغاز مذاکرات فراهسته‌ای باشد، به جمهوری اسلامی پیشنهاد دهند. تروئیکای اروپا از زمان سخنرانی ترامپ تاکنون در چندین بیانیه و ملاقات‌های سطح بالای سیاسی با یکدیگر، دقیقاً بر همین نکته تأکید کرده‌اند که اروپا از یک‌ سو‌ خواهان حفظ برجام است و از سوی دیگر نگران توسعه‌طلبی ایران در عرصه منطقه‌ای و قابلیت‌های موشکی است. این هم کاملاً محتمل است که اروپا و آمریکا یک توافق آشکار یا پنهان صورت دهند و قانون کاتسا را که چند روز آینده زمان آغاز اجرای آن است، به طور مشترک اجرا کنند تا ایران ناچار شود مذاکره و گفت‌وگو درباره برنامه‌های منطقه‌ای و موشکی خود را بپذیرد.
طراحان این سناریو در نظر دارند طبق روش و سازوکاری که برجام هسته‌ای در داخل ایران به نقطه تأیید و تصویب رسید، برجام‌های منطقه‌ای و موشکی را از بستر ساختارهای درون کشور و به شکل مسالمت‌آمیز به تصویب بخش تصمیم‌گیر ایران برسانند. این سناریو دو نقطه را هدف قرار داده است؛ از یک سو می‌خواهند در فضای عمومی جامعه مانند برجام هسته‌ای دوقطبی‌های مخالف و موافق را به وجود آورند و سپاه پاسداران را نیز مقصر تحریم‌های جدید مالی و بانکی که طبق قانون کاتسا در پیش است، معرفی کنند؛ از سوی دیگر به زعم خود تحت تأثیر چنین فضای روانی و تبلیغاتی، تحلیل و جهت‌گیری محاسباتی بخش تصمیم‌ساز و مدیریتی کشور را به سوی آغاز مذاکرات مجدد منطقه‌ای و موشکی سوق دهند.
اما خواسته و انتظار جمهوری اسلامی ایران از اروپا، همان موضعی بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار 26 مهر ماه با نخبگان علمی کشور بیان داشتند. تأکید ایشان بر این نکته مهم استوار بود که اعلام حمایت اروپا از برجام، برآورده کردن حداقل انتظار است و اینکه اروپا بگوید ترامپ برجام را پاره نکند کافی نیست؛ معظم‌له تصریح کردند توقع آن است که اروپا در برابر اقدامات عملی آمریکا بایستد و خود مسائلی را ابراز نکند که پیشتر از زبان آمریکایی‌ها شنیده شده است.

تجربه‌ها و عبرت‌ها
اما نکته تاریخی و عبرت‌آموز که پیش روی مدیران و بخش سیاسی کشور قرار گرفته آن است که از ظرفیت دیپلماسی برای ایجاد اجماع سیاسی به نفع ایران بهره ببرند، اما تصور نکنند که اروپایی‌ها در دوگانه آمریکا‌ـ ایران، طرف جمهوری اسلامی ایران را خواهند گرفت. به عبارت دیگر، باید در ورود به نقشه‌ای که تروئیکای اروپایی طراح آن هستند، احتیاط کنند. در این زمینه می‌توان به تجارب و عبرت‌هایی از رفتار گذشته دو طرف در مذاکرات اشاره کرد که کاربست آنها در نحوه مواجهه با آینده این مناسبات مهم تلقی می‌شود. 
1ـ تبیین دوراندیشی رهبر معظم انقلاب: اولین اصلی که به نظر می‌رسد در وضعیت جدید به نحو مطلوب باید تبیین شود، دوراندیشی و درایت رهبر معظم انقلاب است. معظم‌له با وجود بدبینی به آمریکا و صرفاً براساس راهبرد «نرمش قهرمانانه»، به سه علت، یعنی آشکار شدن اشکالات اندیشه توسعه برون‌زا، کسب تجربه برای ملت و دولت مبنی بر بی‌حاصل بودن اعتماد به آمریکا و شناخت ماهیت دشمن حاضر به مذاکره با آمریکا درباره بخش هسته‌ای شدند و اندکی بعد، رفتارها و نقض عهدهای آمریکا نشان داد که آنچه رهبری در خشت خام می‌دیدند، برای برخی حتی بخشی از نیروهای موجود در جبهه انقلاب قابل فهم و درک نبود.
2ـ انتقال تحلیل‌ها از ضدیت با ترامپ به استکبارستیزی: آنچه از تحلیل محتوای ادبیات سیاسی رسانه‌ها، عوام و حتی برخی خواص جامعه قابل فهم است، نگاه کارگزارمحور و ارجاع مسائل پیش آمده به شخص ترامپ است. این در حالی است که مرور رفتارهای گذشته آمریکا در پیش و پس از انقلاب این اصل را برای جامعه مشخص می‌کند که آنچه در رفتار آمریکا در تقابل با جمهوری اسلامی ایران وجود داشته، رفتارهای سیستمی و استکبارمنشانه آنها بوده است و لذا رویکرد استکبارستیزانه باید جایگزین فهم ترامپ‌ستیزانه شود.
3ـ کارآمدی اقتصاد مقاومتی: به نظر می‌رسد با تحولات به وجود آمده و نگاه جدید هیئت حاکمه آمریکا، زمان آن فرا رسیده باشد که نگاه تعامل با بیرون و ارجاع مشکلات اقتصادی به خارج از کشور را کنار بگذاریم و با اعتقاد به اقتصاد مقاومتی تمام همت و عزم خود را معطوف حل مشکلات مردم کنیم. 
این موضوع برای چندمین بار در دیدار اخیر نخبگان علمی کشور با رهبر معظم انقلاب مورد تأکید معظم‌له قرار گرفت که یگانه راه‌حل مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتی و تأکید بر داشته‌ها و توانمندی‌های داخلی است.

تبیین توصیه‌های اخیر رهبر معظم انقلاب در گفت‌وگوی صبح‌ صادق با حمیدرضا آصفی و کاظم جلالی
مجتبی برزگر/ همین چند روز پیش بود که رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان، بر هفت نکته‌ مهم درباره‌ قضایای اخیر مربوط به برجام تأکید کردند و در بخشی از بیانات خود گفتند که تا طرف مقابل، برجام را پاره نکند، ما آن را پاره نمی‌کنیم؛ اما اگر برجام را پاره کنند ما آن را ریزریز می‌کنیم. همچنین فرمودند: «آنهایی که موشک و سلاح اتمی دارند، ملت ایران را از داشتن موشک دو یا سه هزار کیلومتری نهی می‌کنند، این موضوع و دیگر مسائل مربوط به ایران به شما چه ربطی دارد؟» افزون بر این، خطاب به اروپا اشاره کردند: «از هم‌صدایی با آمریکایی‌ها در مسائلی، نظیر قدرت دفاعی ایران و حضور ایران در منطقه بپرهیزند؛ چرا که ما مطلقاً هم‌آوازی اروپایی‌ها با زورگویی‌های آمریکا را قبول نمی‌کنیم.» به بهانه تبیین این رهنمودهای حکیمانه و در عین ‌حال مقتدرانه رهبر فرزانه انقلاب به سراغ حمیدرضا آصفی، کارشناس ارشد سیاست ‌خارجه و سفیر اسبق ایران در پاریس و کاظم جلالی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی رفتیم و در این باره به گفت‌وگو نشستیم. مشروح این مصاحبه در ادامه از نظرتان می‌گذرد:
*در شروع بحث بفرمایید با توجه به اینکه اظهارات جنجالی دونالد ترامپ با واکنش‌های جدی و صریح مسئولان بلندپایه جمهوری اسلامی مواجه شد و نقطه عطف آن رهنمودها و توصیه‌های مهم رهبر معظم انقلاب بود، تحلیل شما از این مواجهه قاطعانه با اظهارات رئیس‌جمهور آمریکا چیست؟
آصفی: همواره شاهد بوده‌ایم که رهبر معظم انقلاب در مقاطع ضروری با بیانات خودشان هم نیروهای داخل را راهنمایی می‌کنند و هم چراغ راهی را مقابل مسئولان و مردم قرار می‌دهند تا آنها بدانند که باید چگونه حرکت کنند. از سویی به دوستان و دشمنان ایران در خارج از کشور نیز پیام پرصلابت خودشان را می‌رسانند. به نظرم این بیانات در مقطعی انجام شد که جهانیان منتظر شنیدن مواضع جمهوری اسلامی ایران در عالی‌ترین سطح بودند و رسانه‌های خارجی، از جمله انگلیسی‌ها، اروپایی‌ها، رسانه‌های عربی، منطقه‌ای و حتی آمریکایی آن را پوشش دادند. این گستردگی رسانه‌ای حاکی از این بود که جهان منتظر شنیدن مواضع ایران است و به همین دلیل آن را با دقت و با گستردگی فراوان منعکس کردند.  
جلالی: رهبر معظم انقلاب در مقام سکان‌دار نظام و انقلاب اسلامی هرگاه احساس کنند که مردم و مسئولان نیازمند تذکر و راهنمایی هستند، رهنمودهایی اندیشمندانه ارائه می‌دهند. از سوی دیگر، اگر بخواهند در مقابل خارجی‌ها هم واکنش متناسبی داشته باشند، آن را مطرح می‌کنند. امام خامنه‌ای در دیدار با نخبگان سخنان جامعی داشتند؛ به ویژه در حوزه مربوط به مسئله خوداتکایی و توجه به اقتصاد مقاومتی که فرمودند، باید از توان ملی استفاده کنیم و در برابر توطئه‌های خارجی دقت داشته باشیم و فریب دشمن را نخوریم. معظم‌له اشاره کردند: «درست است که رئیس‌جمهور آمریکا حرف‌های ابلهانه می‌زند، ولی نباید غافل بود که چه طراحی‌هایی هم پشت این حرف‌ها وجود دارد.» معظم‌له تأکید کردند: «به هر حال بیشتر نگاه باید به درون کشور باشد و بدانیم مسائل‌مان در داخل، قابل جمع است و نه اینکه دیدمان متمرکز اجنبی باشد و حتی اجنبی‌های غیر دشمن که به اصطلاح برای این کشور دلسوزی می‌کنند، این یک خیال خام است.» به نظر من، این نکاتی که معظم‌له فرموده‌اند، بسیار ارزشمند و دقیق است.

*سخنان رهبر معظم انقلاب ابعاد و زوایای گوناگونی داشت که هم مردم و هم مسئولان مخاطب آن بودند؛ وظیفه مسئولان و مردم در قبال توصیه‌های هفت‌گانه‌ای که رهبر معظم انقلاب داشتند، چیست؟
آصفی: به نظرم رهبر معظم انقلاب در این سخنرانی از مواضع مسئولان تقدیر کردند. البته سخنان ایشان افزون بر تشکر و تقدیر، یک پیام نهفته هم داشت که مسئولان باید بر اساس همان عمل کنند؛ یعنی در مواضع دیپلماتیک بدون لکنت زبان و با صلابت حرکت کنند. به نظر بنده، این نکته یکی از نکات مهم پیام ایشان بود؛ زیرا وقتی در روابط بین‌الملل محکم و از موضع اقتدار صحبت کنید، طرف مقابل هم برای شما احترام بیشتری قائل می‌شود و دست از زیاده‌خواهی‌هایش برمی‌دارد. نکته دیگری که رهبری بر آن اشاره داشتند و به نظرم خیلی بجا بود، افزون بر موضع صریح در برابر آمریکایی‌ها، اعلام این موضوع بود که بودن یا نبودن برجام ما را نگران نمی‌کند و اگر شما بخواهید آن را پاره کنید، ما آن را ریزریز می‌کنیم و پیش از این هم از تعبیر آتش ‌زدن استفاده کرده بودند. معظم‌له در عین حال به اروپایی‌ها هم اشاره‌ای داشتند و هم از مواضع اروپا که بر پایبندی‌شان به برجام اصرار دارند، تشکر کردند و هم به آنها گوشزد کردند که نباید تنها به مواضع کلامی اکتفا کنند و وقتی آمریکا یک توافقی را نقض می‌کند، آنها باید بایستید نه فقط با وعده، بلکه در عمل! 
جلالی: ضروری است مسئولان هرچه سریع‌تر راهکارهای عملیاتی برای عمل به این توصیه‌های جامع و کامل بیابند تا بیانات دیده‌بان اصلی نظام و انقلاب بر زمین نماند؛ چرا که در وضعیت فعلی نسخه شفابخش ما عمل به این توصیه‌ها و باور آن از عمق وجود است. همچنین ثانیاً در قوای سه‌گانه کشور، مسئولان باید برای آن برنامه‌ریزی کنند. البته عمل به توصیه‌های رهبری نباید به معنای جزیره‌ای نگاه کردن باشد؛ یعنی هر کسی نگاه کند که این توصیه‌ها را در جزیره خودش چگونه می‌تواند عمل کند؛ بلکه باید نگاه جامع و کاملی داشته باشیم تا بتوانیم هم از نظر صیانت از استقلال و منافع ملی کشور و هم از نظر رونق اقتصادی و رضایتمندی مردم تلاش‌های جامعی را انجام دهیم؛ البته مردم تاکنون وظایف خودشان را به خوبی انجام داده‌اند و همیشه آنچه را که رهبری فرموده‌اند، با جامعیت فراوان گوش داده‌اند. در حال حاضر، باید بدانیم که کشور به هوشیاری و مواظبت همراه با بصیرت، وحدت و هم‌گرایی نیاز دارد. به راستی، همه بر روی یک کشتی سوار هستیم و اینکه دشمن و اجنبی یک بخشی از کشتی را سوراخ کنند و انفکاک ایجاد کنند، چیزی جز از فریب نیست. ما باید پشت سر رهبری انقلاب، محکم، با اقتدار و مملو از وحدت و انسجام در مقابل دشمن خارجی و یاوه‌گویی‌های رئیس‌جمهور آمریکا بایستیم. ملت ایران باید بدانند که اینجا فقط بحث برخی از نهادهای برآمده از انقلاب مانند سپاه نیست، اینها می‌خواهند ما را شقه شقه کنند و در مقابل همدیگر قرار دهند؛ از همین رو باید هوشیار باشیم. 

*اگر مسئولان توصیه‌هایی که رهبر فرزانه انقلاب پیش از مذاکرات و در حین انعقاد تفاهم‌نامه برجام داشتند، به طور جامع و کامل گوش می‌دادند، آیا چنین اتفاقاتی می‌افتاد و کار به اینجا می‌رسید؟
آصفی: این سؤال را شاید بتوان به وقت آن موشکافی کرد. به راستی، اگر آن توصیه‌های نه‌‌گانه رهبری همان موقع به طور کامل و جامع اجرا می‌شد، این اتفاقات نمی‌افتاد. وقتی رهبری تأکید می‌کردند که نامه کتبی از رئیس‌جمهور آمریکا بگیرید، برای همین روزها بود. درست است که رئیس‌جمهور آمریکا عوض شد؛ ولی داشتن این نامه دست ما را برای زیر فشار قرار دادن طرف مقابل بالاتر می‌برد. حالا اگر به آن توصیه‌ها عمل می‌شد قطعاً شرایط این‌گونه نبود. البته به نظرم الان وقت پرداختن به این موضوع نیست و باید تیم مذاکره‌کننده، دولت و مسئولان را حمایت کنیم تا بتوانیم چالش و توطئه آمریکا را خنثی کنیم.
جلالی: در موضوع برجام دو بحث جزئیات و کلیات مطرح است. در بحث جزئیات خود معظم‌له تذکراتی دادند که در برخی از نکات غفلت‌هایی صورت گرفته است؛ اما در بحث کلیات برجام همه وحدت ‌رویه داشتیم. امروز این دشمنان ما هستند که خلع سلاح شدند و چهره واقعی جمهوری اسلامی را که چهره‌ای عقلانی، اهل گفت‌وگو، تعامل و متعهد به حقوق بین‌الملل است، به رخ جهانیان کشیدند. امروز آن کسی که در ماجرای برجام محکوم می‌شود، رئیس‌جمهور آمریکاست. جمهوری اسلامی ایران مذاکره کرده و آژانس بین‌المللی هسته‌ای هم در برهه‌های مختلف و حتی در پاسخ به سخنان ترامپ اعلام کرد که ایران هیچ‌گونه انحرافی نداشته و همه تعهداتش را عمل کرده است. بر اساس این، شرایط اقتضا می‌کند با وحدت پیش برویم.

*تحلیل‌ شما از ادامه برجام چیست؟
آصفی: به نظرم برجام ادامه پیدا می‌کند؛ حتی به صورت یک پوسته. آمریکایی‌ها از برجام بیرون نمی‌آیند؛ چرا که‌ می‌دانند اگر برجام از بین برود، با ما باید در شرایطی که به چند برابر سانتریفیوژی که قبلاً‌ داشتیم دست پیدا کرده‌ایم، صحبت کنند. اصولاً اقتدار ما آمریکا را به تعظیم و احترام به حقوق هسته‌ای ایران مجبور کرد. آنها می‌دانند که این اندیشه و تفکر ساخت انرژی هسته‌ای، در مغز دانشمندان و در فکر جوانان ما وجود دارد. اگر روزی برجام از بین برود، به گونه‌ای که طرفین از برجام خارج شوند که به نظر من آمریکا به یک گونه‌ای دوفاکتو خارج شده و اصطلاحاً در کلام بیشتر در برجام مانده، آن وقت چیزی را در مقابل جمهوری اسلامی نمی‌توانند پیش‌بینی کنند. از این رو من تصور می‌کنم برجام می‌ماند؛ ولی روز به روز تضعیف می‌شود.
جلالی: برجام یک تعهد بین‌المللی چندجانبه است که طبیعتاً جمهوری اسلامی ایران بر اساس آموزه‌های دینی‌اش و همچنین نرم بین‌الملل و حقوق بین‌الملل به تعهدات خودش عمل کرده و خواهد کرد. این به معنای آن نیست که اگر آمریکایی‌ها و طرف‌های دیگر، برجام را نقض کنند، جمهوری اسلامی ایران دست روی دست می‌گذارد. در واقع، در این وضعیت، هم راهکارهای قانونی وجود دارد و هم در دستورالعملی که رهبر معظم انقلاب پس از تصویب برجام فرمودند، رویکرد برون‌رفت از این اتفاق بیان شده است. البته در هیئت نظارت بر برجام هم مسئولان درباره این موضوع جلسات مفصلی برگزار کرده‌اند؛ اما ما پیش‌قدم نمی‌شویم و به تعهدات‌مان پایبند هستیم؛ اما زیر سؤال بردن این تفاهم‌نامه سبب می‌شود که جمهوری اسلامی هم راهکارهای خودش را به مرحله اجرا بگذارد.

زمینه‌سازی صحبت‌های ترامپ در سینمای آمریکا
 آرش فهیم/ یکی از تفاوت‌های سینمای آمریکا با سینمای دیگر کشورهای جهان در پیشگام بودن نسبت به سیاستمداران است. به این معنا که بسیاری از ایده‌ها یا اهدافی که دولتمردان این کشور مطرح می‌کنند، پیش از آنها در فیلم‌های هالیوودی به وقوع پیوسته است. برای نمونه، سال‌ها پیش از حمله آمریکا به عراق، فیلم‌های متعدد و مختلفی درباره عراق ساخته می‌شد. نمونه عینی‌تر، نمایش حمله به برج‌های دوقلو با هواپیما پیش از واقعه 11 سپتامبر در فیلم‌هایی چون «پرل هاربر»، «محاصره» و ده‌ها فیلم و انیمیشن دیگر بود.
تمرکز ویژه دولت آمریکا و بسیاری از جریان‌های ضدایرانی روی «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» نیز نمونه بارز دیگر پیشگام بودن سینما در عرصه عملگرایی سیاسی در آمریکا است. سخنان این روزهای رئیس‌جمهور آمریکا علیه ایران و همچنین ضد سپاه، پیش از این در هالیوود اتفاق افتاده بود. تقریباً در بیشتر فیلم‌های ضدایرانی هالیوود، می‌توان رد یا نشانی از سپاه را دید. در برخی از فیلم‌ها مانند «سنگسار ثریا» و «آرگو» این تصویرسازی کوتاه است؛ اما در برخی دیگر مانند «سپتامبرهای شیراز» محور اصلی فیلم، حمله به سپاه است. 
در فیلم «سنگسار ثریا» همسر ثریا که او را متهم و در نهایت سنگسار می‌کند، فردی انقلابی و علاقه‌مند به سپاه معرفی می‌شود. او در یکی از دیالوگ‌های فیلم به فرزندانش پیشنهاد عضویت در سپاه را می‌دهد. در فیلم «آرگو» نیز در سکانس پایانی فیلم، موقع فرار اعضای لانه جاسوسی آمریکا از ایران، نیروهای محافظ فرودگاه و با لباس سپاه با آنها درگیر می‌شوند و در نهایت ناکام می‌مانند. 
اما فیلم «سپتامبرهای شیراز» که می‌توان آن را بیانیه سینمایی آمریکا علیه سپاه دانست، برگرفته از رمانی به همین نام نوشته «دیلا سوفر» است که به کارگردانی «وین بلر» ساخته شده است. این فیلم به روایتی از انقلاب اسلامی ایران می‌پردازد. در این فیلم برخلاف واقعیت ادعا می‌شود که بعد از انقلاب، مردم ایران برخورد خشونت‌آمیزی با یهودیان داشته‌اند. «سپتامبرهای شیراز» داستان زندگی یک خانواده یهودی را از سپتامبر 1981 تا سپتامبر 1982 در تهران روایت می‌کند. این داستان، وقایع سال‌های آغازین انقلاب را به شکلی تحریف‌آمیز غرق در خشونت، بی‌قانونی و کینه‌توزی انقلابیون توصیف کرده است؛ اما نوک پیکان اتهامات فیلم نیز به سوی سپاه است. در فیلم می‌بینیم که مردانی سلاح به دست که خود را از سپاه پاسداران انقلاب معرفی می‌کنند به دفتر شخصیت یهودی فیلم می‌روند و او را به زندان می‌برند و تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌دهند و در نهایت نیز اموال وی را مصادره می‌کنند. 
سپاه در روزهای آغاز انقلاب با حضور نورانی و پاک‌ترین فرزندان این کشور شکل گرفت. مردانی چون چمران، همت، باکری، خرازی، متوسلیان و ... که همه مردم ایران آنها را اسوه‌های شجاعت، انسانیت و مهربانی می‌شناسند. انسان‌هایی که به دلیل بزرگی و تعالی، همیشه زیبا و پاک به نظر می‌رسند و تصاویر باقی مانده از آنها، دل‌ها را به لرزه درمی‌آورد؛ اما فیلم «سپتامبرهای شیراز» چگونه تصویری از این قهرمانان ملی ایران نشان می‌دهد؟
 این فیلم همان سبک و سیاقی که معمولاً در فیلم‌های سطحی هالیوودی نسبت به «دیگران» به کار می‌برد را برای تصویرسازی از نیروهای سپاه به کار بسته است. تصویر کلیشه‌ای هالیوود از نژادها، اقوام و انسان‌های غیرغربی، مردمی فاقد تمدن و غرق در توحش و خشونت است. ابتدایی‌ترین تمهیدی هم که برای این منظور به کار می‌رود، ساخت هیبتی زشت و هیولاگونه از غیرغربی‌ها است.
 این ترفند پیش پا افتاده در «سپتامبرهای شیراز» هم به کار رفته؛ یک طرف که خانواده یهودی هستند و گرایش به غرب دارند و مخالف انقلاب هستند، به طور افراطی خوب و دوست‌داشتنی به تصویر کشیده شده‌اند و در مقابل، همه نیروهای سپاهی و همچنین مردم انقلابی، افرادی به نمایش درآمده‌اند که حتی شکل و قیافه‌ای زشت و زننده دارند. همه ویژگی‌های منفی ضدقهرمانان هالیوودی نیز در این فیلم به سپاهی‌ها نسبت داده می‌شود. نکته تأمل‌برانگیز این است که تنها نهاد یا گروهی از انقلاب که در این فیلم هدف قرار گرفته، سپاه است. 
این هم که یک بازیگر صهیونیستی به نام «آلاون آبوتبول» ایفای نقش فرمانده سپاهیان فیلم را برعهده دارد، در نوع خودش چشمگیر است. 
علاوه بر فیلم‌های سینمایی، برخی از سریال‌های تلویزیون آمریکا نیز به تخریب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران پرداخته‌اند. ازجمله این سریال‌ها می‌توان به «میهن»(هوملند) اشاره کرد. در یکی از فصول این سریال که به ایران پرداخته، به حضور یک مأمور سپاه در امارات برای خرید غیر قانونی سلاح اشاره می‌شود. او فردی فاسد و بی‌بندوبار معرفی می‌شود که در نهایت، به استخدام موساد درمی‌آید.


پدر شهید مدافع حرم ستار عباسی در گفت‌وگو با صبح صادق
 حسن ابراهیمی/  شهید ستار عباسی از نیروهای متخصص نظامی سپاه در حوزه دیده‌بانی توپخانه بود که پس از اعزام مستشاری به جبهه‌های مقاومت  و پس از 9 ماه مجاهدت در جبهه‌های مبارزه عراق و  43 روز در سوریه شربت شهادت را نوشید. او پیش از اعزام به سوریه سه بار به عراق اعزام شده بود. 
یوسف عباسی، پدر این شهید بزرگوار از پاسداران پیشکسوت و از یادگاران دوران دفاع مقدس است. وی که در قرارگاه رمضان و در واقع نیروی قدس مشغول خدمت بوده، امروز افتخار پدر شهید بودن را دارد. در ادامه متن گفت‌وگوی ما با او را می‌خوانید.

* آقا ستار متولد چه سالی بود و کی رسمی شد؟
14 خرداد سال 1362 به دنیا آمد. موقع شهادت 12 سال بود که پاسدار شده بود؛ وی در سپاه نبی‌اکرم(ص) کرمانشاه با تخصص دیده‌بانی توپخانه مشغول بود. 
* چندمین فرزند شما بود؟
فرزند سوم من بود و خودم هم دوست داشتم که او مسیر مجاهدت و پاسداری را انتخاب کند و علاقه زیادی هم داشت و همیشه شهادت را آرزو می‌کرد. بحث داعش هنوز نشده بود. به من می‌گفت: بابا من دوست دارم برای اسلام فایده داشته باشم و شهید شوم. گفتم: جنگ نیست چرا دوست داری؟ 
 بیشتر از همه بچه‌هایم ایشان به سپاه علاقه داشت و من خودم او را معرفی کردم. لذا وی در سپاه نبی‌اکرم(ص) که آن زمان لشکر بعثت بود، استخدام شد و به اصفهان رفت و به یگان برگشت و چون رشته‌اش ریاضی بود، او را به قسمت توپخانه فرستادند. 
* چه زمانی به جبهه مقاومت رفت؟
شهید ستار سال ۸۴ وارد سپاه شد تا اینکه داعش به وجود آمد. سه بار به عراق رفت و هر اعزامش سه ماه طول کشید. پس از آن هم به سوریه رفت.
* از آنجا خاطره‌ای هم برای شما تعریف کرد؟
خودش نه، ولی همرزمان و فرماندهان یکی دو مورد خاطره گفته‌اند.
* آنها را تعریف می‌کنید؟
یک بار در جایی که بوده، در عراق متوجه می‌شود تعداد زیادی از خودروهای داعشی‌ در مسیری هستند که می‌خواهند به سمت یک پمپ بنزین بروند، از این رو با توپخانه تماس می‌گیرد و گرای جای خودش را می‌دهد. به او می‌گویند خودت هم آسیب می‌بینی. اما او می‌گوید من زیر یک پل می‌روم، شما بمباران کنید. او هم با فانوسقه و کمربند از پل آویزان می‌شود و سه ساعت پس از شلیک توپخانه و انهدام داعشی‌ها به مقر برمی‌گردد.   
برایم تعریف کردند که یکی از ژنرال‌های عراقی وقتی تخصص او را می‌بیند، از او می‌خواهد تا به ارتش عراق بپیوندد و به او درجه و پول بدهند و آنها را آموزش دهد. او هم می‌گوید من سرباز ولایت و امام خامنه‌ای هستم و اگر تمام جهان را هم به من بدهید، یک وجب از خاک ایران برایم نمی‌شود. 
سردار سلیمانی پس از اینکه این موضوع را می‌شوند، با شوخی به او گفته بود که چرا نرفتی؟ او هم گفته بود من سرباز ولایتم. 
* چه زمانی به سوریه رفت؟
سال 90 ازدواج کرده بود و هنوز فرزندی نداشت. مدتی بود که از عراق آمده بود. وقتی به خانه ما آمد، گفت من می‌خواهم به سوریه بروم. گفتم هنوز یک ماه نیست که برگشتی. گفت از تهران با من تماس گرفته‌اند که ما دیده‌بان‌مان کم است و باید بیایی و من هم می‌خواهم بروم.
اول دلم رضا نداد. دفعه‌های قبلی نگران نبودم؛ ولی این دفعه دل‌نگران بودم. ساعت چهار بعدازظهر آماده شد که برود. دوبار قرآن را بوسید. بعد گفت در خانه چیزی نوشتم و گذاشتم، آن را بعد از من بخوان. دیگر خیلی دل‌نگران شدم. سه روز تهران مانده بودند تا پرواز آماده شود، مرتب این سه روز زنگ می‌زد.
* نحوه شهادتش را برای شما تعریف کردند؟
بله. سه روز پیش از شهادتش دست راستش ترکش می‌خورد و مداوا می‌شود و برمی‌گردد. قرار می‌شود که بروند و پیش از عملیات مواضع داعشی‌ها را بررسی کنند. در منطقه حلب بود. پیش از این هم وقتی شهید همدانی به شهادت رسید، هنگامی که به ما زنگ زد، خبر را به او دادیم. او خودش هم خبر داشت و گفت بله خود سردار همدانی گلوله نخورده، ولی ماشینش را با گلوله زده‌اند و ماشین چپ کرده و حاج حسین همدانی و همراهش به شهادت رسیده‌اند.    
چند نفری مشغول شناسایی و بررسی منطقه برای استقرار دیده‌بان و مواضعی که باید بمباران شود، بودند که داعشی‌ها با سلاح تک‌تیرانداز که فرانسوی است و گلوله‌های بزرگی هم دارد، او را می‌زنند. دومین گلوله هم به پای یک رزمنده عراقی می‌خورد. 
رزمندگان عراقی بیسیم می‌زنند که ستار گلوله خورده است. دوستان ستار که بالای سر پیکرش می‌رسند، متوجه می‌شوند او به شهادت رسیده است. بعد حدود 200 متر ستار و رزمنده عراقی مجروح را به عقب می‌آورند تا بتوانند آنها را سوار آمبولانس کنند؛ اما منطقه ناامن بوده و می‌گویند تمام آمبولانس هدف قرار گرفت و تنها لاستیک‌هایش سالم ماند که توانست پیکر شهدا و مجروحان را عقب بیاورد. 
به ما گفتند که این اتفاق ساعت 12 افتاده است، البته من متوجه نشدم 12 شب بوده یا 12 ظهر.
* موقعی که می‌رفت، هیچ وقت مخالفت نکردید؟
نه من مخالف نبودم و نمی‌گفتم نرو. فقط یک بار مخالفت کردم و گفتم فقط یک ماه است که آمدی، الآن نرو؛ چون تو همسر داری، کمی بیشتر پیش همسرت بمان، دوری تو برایش سخت است. 
موقعی هم که مجروح شده بود، به او گفته بودند به ایران برو، ولی قبول نکرده بود و بلافاصله به خط برگشته بود و قسمتش شهادت شد.

تحلیلی بر نسل نوین جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی‌ ـ قسمت هفتادوهفتم
 دکتر سیامک باقری‌چوکامی/ نفوذ فرهنگی خفی‌ترین و خطرناک‌ترین تهدید جمهوری اسلامی ایران است. با توجه به نقش زنان در جامعه، نفوذ در حوزه زنان شاید مهم‌تر از دیگر ابعاد نفوذ فرهنگی‌ـ اجتماعی باشد. به اعتقاد جریان صهیونیستی نفوذ، «زنان» کلید فتح جوامع و بهترین مسیر برای ایجاد تغییرات ماندگار اجتماعی محسوب می‌شوند. سخن اشرف‌غنی، رئیس‌جمهور افغانستان شنیدنی است؛ وی گفت: «تجربه نشان داده است سرمایه‌گذاری بر دختران می‌تواند پنج نسل را تغییر بدهد؛ اما سرمایه‌گذاری بر پسران تنها می‌تواند یک نسل را تغییر بدهد.»
با این وصف، با توجه به سهم و نقش زنان در نظام فرهنگی‌ـ اجتماعی و همچنین نظام سیاسی، نفوذ و تهاجم همه‌جانبه‌ای از ناحیه دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی علیه جامعه زنان مسلمان تدارک دیده شده است. حال، این سؤال مطرح می‌شود که نفوذ در حوزه زنان به چه معناست و چه مصادیقی را شامل می‌شود؟ 
بررسی واکاوانه نشان می‌دهد،‌ پروژه نفوذ در حوزه زنان شامل همه انواع نفوذ اعم از موردی، جریانی، شبکه‌ای، معرفتی، تربیتی و... می‌شود و هدف کلی پروژه نفوذ در حوزه زنان تهی‌سازی آنها از هویت اسلامی و از بین بردن نظام خانواده و ایجاد وابستگی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در کشور است.
‌1ـ نفوذ در دستگاه‌های تصمیم‌ساز
در حوزه زنان
یکی از خاکریزهای نفوذ در حوزه زنان، مراکز، سازمان‌ها و نهادهای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در این حوزه است. به زعم دشمن نفوذگر، ساده‌ترین راه برای تغییرات مورد نظر در حوزه زنان نفوذ در دستگاه‌های سیاستگذار است. از مصادیق این نفوذ می‌توان به تصمیم‌گیری درباره پذیرش کنوانسیون‌های بین‌المللی در زمینه زنان اشاره کرد. تردیدی نیست که چنین تصمیم‌گیری مستلزم نفوذ تفکرات لیبرالی یا افراد و مشاورانی متمایل به فرهنگ غرب است. یکی دیگر از راه‌های نفوذ و تأثیرگذاری در موضوع زنان، از پایین به بالا است. در این زمینه جریان‌های خاص فکری‌ـ فرهنگی در جامعه یا رسانه‌های داخلی و خارجی با مسئله‌سازی و مسئله‌آفرینی کاذب در حوزه زنان، مانند طرح خشونت علیه زنان، ورود و حضور زنان در ورزشگاه‌ها، حق سقط جنین و... تلاش دارند مراکز تصمیم‌گیری تصمیمات غیر منطبق با مبانی و الگوهای بومی و اسلامی اتخاذ کنند. از مصادیق دیگر نفوذ طرح آمارهایی درباره مشکلات و چالش‌های دختران و زنان در ایران در کنار ارائه راه‌حل‌های نامناسب و غیر منطبق با فرهنگ اسلامی‌ـ ایرانی برای حل آن مشکلات است. نمونه آن صدور کارت سلامت برای زنان خیابانی و برگزاری نشست علمی در این باره است. 
2‌ـ نفوذ از طریق استانداردسازی
 سبک زندگی زنان
استانداردسازی سبک زندگی زنان ایرانی و مسلمان با استانداردهای غربی یکی از برنامه‌های بلندمدت جریان نفوذگر است. به اعتقاد رهبر معظم انقلاب، جریان نفوذ درصدد است تا زن به سبک اروپایى در جامعه رواج یابد؛ (۱۳۷۰) سبک پوشش، سبک آرایش، سبک روابط بین جنس مخالف، سبک ازدواج، سبک فرزندداری، سبک رابطه زن و شوهری و نوع روابط اجتماعی در داخل و خارج از خانه از جمله مواردی است که تلاش می‌شود از فرهنگ و شاخصه‌های کشورهای غربی آمریکایی و اروپایی پیروی و تبعیت شود. 
کنوانسیون‌های بین‌الملل مربوط به زنان دقیقاً کارکرد استانداردسازی سبک زندگی لیبرالی زنان برای جهان را دارند. به همین دلیل، رهبر معظم انقلاب با انتقاد از زیربنای فکری بسیاری از کنوانسیون‌های جهانی خاطرنشان کردند: «اصرار غربی‌ها روی این زیربنای غلط، جامعه بشری را تباه می‌کند، به همین دلیل برای دستیابی به نگاه صحیح و متوازن، باید از این مبانی برحذر بود.»
افزون بر این، سازمان‌های خارجی متعددی رسالت استانداردسازی را برعهده دارند؛ یکی از این سازمان‌های خارجی که توسعه استانداردهای زنان به سبک غربی را ترویج می‌کند، سازمان «ولوم» یا سازمان «زناني كه تحت قوانين اسلامي زندگي مي‌كنند» است؛ این سازمان حدود سه دهه مسئول «شبكه‌سازي» براي فعالان امور زنان و فعالان حقوق زنان در كشورهاي اسلامي است. كارويژه اصلي اين «شبكه بين‌المللي»، جاگير كردن و جا انداختن ارزش‌هاي غربي چون فمینیسم، آزادي‌هاي جنسي و دگرباشي جنسي در ميان زنان مسلمان است. در «شرح اهداف» اين مؤسسه به صراحت آمده است که هدف اصلي آن «كار كردن با فعالان زن در سراسر «جنوب جهاني» (كشورهاي در حال توسعه) براي ايجاد يك رهبري فمینیستی پايدار و (همزمان) تحول‌يابنده در خاورميانه، آفريقا و آسيا» است. این سازمان توانسته است در پوشش فعاليت‌هاي علمي‌ـ پژوهشي به مراكز داخلي، گروه‌ها و فعالان حوزه زنان در ایران نيز نفوذ پيدا كند که سرنخ‌هاي اين شبكه را در برخي از سازمان‌ها و دانشگاه‌ها نيز مي‌توان مشاهده كرد. 
3‌ـ نفوذ شاخصه‌های
 فکری فمینیسم 
نفوذ در حوزه زنان همه ابعاد وجودی آنان، از جمله فکری و ذهنی، عاطفی و گرایشی و بعد رفتاری و نمادی را آماج قرار داده است. فمینیسم بعد فکری و اعتقادی زنان را هدف قرار داده است؛ بازیگران جنگ نرم از طریق جریان نفوذ در تلاشند تا شاخصه‌های فکری جریان فمینیسم، به ویژه طیف افراطی آن را در میان زنان مسلمان ترویج و تعمیق بخشند. آنها دریافته‌اند که با رسوخ دیدگاه‌های فمینیستی می‌توانند به دستاوردهایی، مانند دور کردن زنان از حقیقت «زن بودن»، از بین بردن ماهیت انسانی زن و نقش خانواده و از بین بردن تفاوت‌های زن و مرد و همانند کردن و یکسان‌سازی آنها دست یابند. این جریان ضمن ترویج مبانی لیبرالی درباره زنان، هجمه همه‌جانبه‌ای به مبانی اسلام در قبال زن دارد.
4‌ـ نفوذ از طریق
توانمندسازی زنان 
یکی از راه‌های نفوذ در حوزه زنان برای تغییر الگوی زن مسلمان و ایرانی پروژه‌های توانمندسازی زنان است. دولت‌های غربی آژانس‌های مختلفی را برای این منظور راه‌اندازی کرده‌اند؛ از جمله آژانس توسعه ملی آمریکا، آژانس توسعه انگلیس و وزارت خارجه آلمان و چند کشور دیگر در کنار نهادهای زیرمجموعه سازمان ملل، همچون یونسکو و یونیسف که به صورت رسمی مدیریت اجرای طرح غربی «توانمندسازی زنان» در کشورهای مختلف را برعهده دارند. برای نمونه، «آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا» در افغانستان با اجرای طرح مزبور ۷۵ هزار زن ۱۸ تا ۳۰ ساله را بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۵ در بخش‌های سیاسی، اقتصادی و حقوقی آموزش می‌دهد. باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا در پیامی که برای مراسم افتتاحیه این برنامه در کابل فرستاد، گفت: «آینده‌ افغانستان به رشد توانایی‌های زنان در این کشور بستگی دارد.» همین آژانس(آژانس توسعه آمریکا) با واسطه بنیاد اوراسیا، دست‌کم سه مدرسه زنانه و صدها سازمان مردم‌نهاد را از سال 1388 در ایران اداره می‌کند. 
5‌ـ نفوذ ابتذال فرهنگی در حوزه زنان 
نفوذ فرهنگ ابتذال غربی در جامعه زنان کشورهای جهان، از جمله ایران از مخرب‌ترین برنامه‌های پروژه نفوذ در حوزه زنان است. برنامه‌های ویژه شبکه‌های تلویزیونی ماهواره‌ای در زمینه زنان، شبکه‌سازی فساد در این زمینه، راه‌اندازی جریان‌های فساد در حوزه زنان، پروژه معتادسازی زنان، نفوذ فرهنگ شرابخواری در بین زنان، و... برنامه‌هایی برای هویت‌زدایی از زنان در کشورهای مختلف، از جمله ایران است.  


 ابوذر احمدی/ در روزهای گذشته، پایگاه‌های نظامی رژیم صهیونیستی بار دیگر هدف سرقت قرار گرفتند. منابع خبری رژیم ‌صهیونیستی از سرقت بیش از دو هزار گلوله «ام‌ـ16» و ۲۴ نارنجک از یکی از پایگاه‌های نظامی این رژیم خبر دادند.این دومین حادثه سرقت از پایگاه‌های نظامی رژیم صهیونیستی در ماه جاری میلادی بوده است. پیش از این در چهارم اکتبر تعداد فزونی از سلاح‌های نظامی و مهمات جنگی از جمله ادوات انفجاری از اسلحه‌خانه نظامی متعلق به پایگاه گردان ۶۰۱ واقع در «بلندی‌های جولان اشغالی» به سرقت رفته بود. گفته می‌شود، در میان تجهیزات به سرقت رفته در سرقت قبلی، دستگاه‌های انفجاری، گلوله‌های ۴۰ میلی‌متری و مین‌های ضد تانک به چشم می‌خورد.این در حالی است که طبق آخرین گزارش‌های منتشر شده از سوی پلیس رژیم صهیونیستی، اسلحه و مهماتی که از انبارهای ارتش غاصب صهیونیستی به سرقت می‌رود، به دست گروه‌های مافیایی این رژیم می‌رسد. همچنین پلیس رژیم صهیونیستی در این باره اعلام کرد که تسلیحات سرقتی از ارتش که از راه‌های مختلفی به دست این گروه‌های صهیونیستی می‌رسد، در عملیات و اقدامات جنایی که در داخل شهرها و مناطق مسکونی رخ می‌دهد، به کار گرفته می‌شود. گزارشی که روزنامه صهیونیستی «اسرائیل هایوم» منتشر کرد، نشان می‌دهد که در دو سال‌ونیم گذشته حدود ۱۲۴۸ عملیات جنایی در اراضی اشغالی رخ داده است که در این میان هزار اقدام جنایی از طرف گروه‌های مافیایی صهیونیستی و از طریق اسلحه و مهمات ربوده شده از ارتش این رژیم انجام شده است.هر چند که مقامات بلندپایه نظامی صهیونیستی و در رأس آنها «گادی آیزنکوت»، فرمانده ارتش اشغالگر رژیم صهیونیستی مدعی‌اند که این سرقت‌ها از سوی پیمانکاران فعال در پادگان‌های نظامی صورت می‌گیرد؛ اما منابع پلیس رژیم صهیونیستی اعلام کرده‌اند که ارتش این رژیم بارها افسران و نظامیان خود را به اتهام سرقت اسلحه بازداشت کرده است. این در حالی است که در هفته گذشته پلیس رژیم صهیونیستی از بازداشت یک افسر صهیونیستی به اتهام سرقت و فروش مهمات نظامی از جمله موشک‌های «لاو» از انبارهای ارتش این رژیم خبر می‌دهد.ولی آنچه که در این میان حائز اهمیت است، آنکه تعدد سرقت سلاح و ادوات نظامی از مقرهای ارتش رژیم صهیونیستی به یک معضل و چالش امنیتی برای این رژیم تبدیل شده است، به گونه‌ای که این مسئله افزون بر اینکه سطح امنیتی و حفاظتی ارتش رژیم جعلی صهیونیستی را زیر سؤال برده است، از وجود فسادی گسترده و عمیق در میان افسران و بدنه نظامی ارتش صهیونیستی حکایت دارد. در این باره چند نکته مهم وجود دارد که پرداختن به آنها ضرورت دارد.نخست اینکه، جرایم سازمان‌یافته‌ای در اراضی اشغالی در حال وقوع است که رژیم غاصب صهیونیستی در مقابله با آنها ناتوان بوده و در موارد بسیاری، برخی از سران صهیونیستی در آن دخیل هستند. مافیای سلاح و تجهیزات نظامی از مهم‌ترین جرایم سازمان‌یافته در اراضی اشغالی است که به اعتراف منابع رسمی رژیم صهیونیستی، در سال‌های اخیر بازار خرید و فروش تجهیزات نظامی در اراضی اشغالی به یکی از پررونق‌ترین بازارهای مافیای پول و سلاح در فلسطین اشغالی تبدیل شده است. دوم اینکه، چون سلاح و مهمات به طور مرتب از پادگان‌ها و مقرهای نظامی ارتش رژیم غاصب صهیونیستی به سرقت می‌رود و به سهولت در اختیار مافیای سلاح قرار می‌گیرد، این امر را محتمل کرده که این‌گونه فعالیت‌ها به طور مستقیم با همکاری و هماهنگی برخی از نظامیان و افسران ارتش صهیونیستی صورت می‌گیرد، به طوری که بنابر اعلام پلیس رژیم صهیونیستی، سرقت و فروش سلاح‌های ارتش رژیم صهیونیستی به گروه‌های مافیایی، شغل جدید نظامیان صهیونیست شده است. نکته پایانی اینکه، سرقت متعدد و گسترده تسلیحات از پادگان‌های نظامی رژیم جعلی صهیونیستی و دخیل بودن افسران و نظامیان صهیونیستی در این امور، از ماهیت فساد زده ارتش این رژیم خبر می‌دهد و این ادعا را به واقعیت بیشتر نزدیک می‌کند که ارتش رژیم اشغالگر قدس در حال فروپاشی از درون است؛ هر چند که باید افزایش و گسترش خشونت و اقدامات جنایی در جامعه چند پاره را که منشأ اصلی آن، مافیای سلاح است، به چالش‌های درونی رژیم شیشه‌ای صهیونیستی اضافه کرد. 
استفان لندمن تحلیلگر آمریکایی در گفت‌وگو با صبح صادق
تحلیلگر ارشد مسائل سیاسی، از ایالت ایلی‌نویز آمریکا، معتقد است سخنرانی ترامپ درباره عدم تأیید توافقنامه‌ هسته‌ای ایران عملی در چارچوب سریال دروغ‌پردازی‌های آمریکا بود. استفان لندمن نویسنده، مقاله‌نویس سندیکایی، فعّال سیاسی، است. او از سال 2007 برای پایگاه‌های MoneyNewsNow.com و VeteransToday.com و چند برنامه رادیویی می‌نویسد. لندمن در سال 2011 جایزه بین‌المللی روزنامه‌نگاری محققانه باشگاه مطبوعاتی مکزیک را در یک مراسم تلویزیونی که در سراسر مکزیک پخش می‌شد، از آن خود کرد. دو کتاب‌ او به نام‌های «چگونه وال‌استریت کلاه آمریکا را برمی‌دارد؟» و «شغل بانکدار» بارها در چین تجدید چاپ شده است. لندمن مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه هاروارد و کارشناسی ارشدش را از دانشگاه وارتون دریافت کرده است. در گفت‌وگوی اختصاصی با استفان لندمن محورهای سخنرانی جمعه شب دونالد ترامپ تحلیل و بررسی شد. تأیید نشدن توافق هسته‌ای از سوی ترامپ، تروریستی دانستن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ادعای دروغین ترامپ مبنی بر نقش ایران در بی‌ثباتی منطقه، تلاش کاخ سفید برای بی‌اعتبار کردن برجام و فشار بر طرف‌های دیگر آن از محورهای اصلی این گفت‌وگو بود. در جریان این گفت‌وگو، این نویسنده آمریکایی بارها از حقایق و واقعیت‌های مغفول مانده از چشم مردم جهان پرده برداشت و این حقایق را سندی در برابر ادعاهای دروغین کاخ سفید دانست. این مصاحبه به زبان انگلیسی در بخش انگلیسی پایگاه خبری تحلیلی بصیرت منتشر شده است.در ادامه متن کامل این مصاحبه تقدیم می‌شود.
* دونالد ترامپ در سخنرانی روز جمعه خود از تأیید کردن توافق هسته‌ای سال 2015 خودداری کرد، نظر شما در این باره چیست؟ لطفاً توضیح دهید.
سخنرانی او مایه تأسف بود. فکر می‌کنم بدترین مورد آن دروغ‌های بزرگ و اطلاعات غلط گسترده‌اش بود. او خودش را بیش ‌از پیش رسوا کرد. من شک دارم که کشورهای اروپایی از این موضوع خوش‌شان آمده باشد، اگرچه آنها بسیار نگران حفظ اعتبار توافق هسته‌ای هستند؛ اما فکر هم نمی‌کنم چیز زیادی بگویند، غالباً اروپایی‌ها در موضوعات مهم تسلیم آمریکا می‌شوند.
سخنان ترامپ و تأیید نکردن توافق هسته‌ای ایران از سوی او، در واقع عملی در چارچوب سریال دروغ‌پردازی‌های آمریکا بود. ترامپ دراین‌باره دروغ می‌گوید، راهبرد جدید وی در قبال ایران «بر این موضوع متمرکز است تا بر اساس دروغ‌های سریالی خود، نفوذ بی‌ثبات‌کننده حکومت ایران را خنثی کند و از تجاوزاتش، به‌ خصوص از حمایتش از تروریست‌ها و جنگ‌طلبان بکاهد.» اکنون اجازه دهید تا واقعیاتی را برای شما روشن کنم.
واقعیت این است که هیچ نفوذگری بی‌ثبات‌کننده‌ای که منسوب به ایران باشد، وجود ندارد؛ نه تجاوزی و نه حمایت از تروریسمی.
واقعیت این است که آمریکا و هم‌پیمانان دغلبازش، جنایتکاران بزرگ جنگی هستند. ترامپ هم مانند پیشینیانش یک جنایتکار جنگی است.
ترامپ گفته است: «ما هم‌پیمانان سنتی و شرکای منطقه‌ای خود را به مثابه یک دیوار دفاعی در برابر خرابکاری‌های ایران بازسازی و احیا خواهیم کرد و تعادل قدرت بیشتری را به منطقه باز خواهیم گرداند.»
ولیکن واقعیت این است که هیچ خرابکاری‌ای از سوی ایران وجود ندارد. تا هنگامی ‌که جنگ‌های متجاوزانه و امپریالیستی آمریکا وجود دارد، ثبات برای منطقه جنوب غرب آسیا (خاورمیانه) امری دست نیافتنی است.

* ترامپ سپاه پاسداران را یک نیروی تروریستی‌ توصیف کرد که بر جنگ و ترور در خارج از کشور سرمایه‌گذاری کرده است، به نظر شما با توجه به اقدامات بی‌ثبات‌ساز آمریکا در منطقه این برچسب به سپاه می‌خورد؟
نمی‌دانم که آیا ترامپ، به طور رسمی و همگانی، سپاه را یک گروه تروریستی اعلام خواهد کرد یا خیر؟! اما اگر این کار را هم بکند درست مثل این می‌ماند که کل ایران را یک ملت تروریست تلقی کرده باشد، اگرچه اساساً به این موضوع هم در سخنرانی‌اش اشاره داشت؛ بنابراین این بسیار محتمل است که ترامپ به شکل دروغ‌آمیزی به سپاه انگ تروریست بزند.
ترامپ می‌گوید ما تلاش خواهیم کرد تا رژیم ایران (و به ‌خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) را به دلیل فعالیت‌های بدخواهانه‌شان رد کنیم و همچنین با فعالیت‌های سپاه پاسداران نیز مخالف هستیم؛ اینهایی که ثروت ایرانیان را گرفته‌اند. واقعیت این است که هیچ فعالیت بدخواهانه‌ای از سوی ایران وجود ندارد و هیچ غصب ثروتی از مردم ایران صورت نگرفته، این واضح نیست که چگونه ترامپ خیال دارد پشتوانه یک کشور را حاشا کند و آن را منکر شود. ایران از منابعش برای حمله به دیگر کشورها بهره نمی‌گیرد، مثل آنچه همیشه آمریکا انجام می‌دهد؛ آمریکایی که خود بزرگ‌ترین تهدید برای صلح و ثبات و امنیت جهانی محسوب می‌شود.
ترامپ ادعا می‌کند؛ ما با هر خطری که ایالات‌متحده و هم‌پیمانان ما را تهدید کند، مقابله خواهیم کرد، چه این تهدید موشک‌های بالستیک باشد، چه دیگر سلاح‌های نامتقارن.
اما واقعیت این است که پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا از سوی هیچ کشوری با تهدید مواجه نشد، نه ایران، نه روسیه و نه هیچ کشور دیگری.
همچنین یکی از دیگر ادعاهای ترامپ این است که ما دوباره جامعه جهانی را گرد هم خواهیم آورد تا نقض‌های فاحش حقوق بشر از سوی سپاه را محکوم کنیم و همچنین بازداشت غیر منصفانه شهروندان آمریکایی و دیگر خارجی‌ها را به بهانه‌ اتهامات عجیب‌وغریب محکوم کنیم.
اما باز هم واقعیت چیز دیگری است، در واقع هیچ تخلف و نقض فاحش حقوق بشری از سوی سپاه پاسداران، وجود خارجی ندارد. آمریکا خود سردسته ناقصان حقوق بشر است، چه در داخل کشورش، چه خارج از آن، به طوری که هیچ ملتی با سنگدلی آمریکا همراه نمی‌شود، البته به‌ جز رژیم صهیونیستی!
در واقع ایران هیچ‌ کس را به بهانه‌های واهی بازداشت نکرده است. این اردوگاه‌های سراسری کار اجباری آمریکایی هستند که پر است از زندانیان سیاسی، درحالی‌که اکثریت آنها را هم مردم رنگین‌پوست و مسلمانان تشکیل می‌دهند.
ترامپ گفته است که ما با بستن همه راه‌ها برای رسیدن به سلاح هسته‌ای با رژیم ایران مقابله می‌کنیم، در حالی‌ که ایران داشتن سلاح هسته‌ای را رقت‌بار می‌داند و درصدد است که جنوب غرب آسیا (خاورمیانه) عاری از هرگونه سلاح هسته‌ای شود. تنها کشوری که در منطقه مجهز به سلاح‌های خطرناک هسته‌ای است، رژیم صهیونیستی است.
حقیقت این است که ایران کشورها را تهدید نمی‌کند و به هیچ کشوری حمله نکرده است، در حالی‌ که آمریکا همواره در جنگ به سر می‌برد. در واقع، برخلاف آنچه ترامپ به اشتباه مدعی است ایران به پایه‌های نظام بین‌الملل ضربه نمی‌زند.

* ترامپ مدعی است که ایران موجب بی‌ثباتی در منطقه شده است، آیا شما هم‌چنین اعتقادی دارید؟
همان‌طور که گفتم؛ بیشتر گفته‌های او دروغ است. در واقع، رهبری ایران، به درستی آمریکا را شیطان بزرگ خطاب کرد. پیشینه‌ ظالمانه‌ آمریکا، بزرگ‌ترین عذاب برای بشر است.
ایران به دنبال خشونت نیست و همسایگانش را بی‌ثبات نمی‌کند و از تروریسم در هیچ کجای جهان دفاع نکرده و نخواهد کرد. در واقع، این آمریکاست که چنین مقصودی را همه جا دنبال می‌کند.
انتخابات ایران ساختگی و مهندسی‌شده نیست، آنها از (پیروی) روند آمریکایی شرم دارند؛ روندی که پول در آن کنترل‌کننده همه‌چیز است، ایرانی‌ها شرم دارند از اینکه با هر کسب‌وکار کثیفی همه وقت هر چیزی را به دست آورند.
اینکه ترامپ مدعی است که رفتار بی‌پروای ایران (به ‌ویژه سپاه پاسداران)، یکی از بزرگ‌ترین خطرها برای منافع آمریکا و ثبات منطقه محسوب می‌شود، این ادعا کذب محض است.
این ادعای ترامپ هم خطاست که گفته است؛ رژیم ایران از بی‌ثباتی و درگیری‌های منطقه‌ای سود می‌برد تا به نحو تجاوزگرایانه‌ای نفوذ منطقه‌ای‌اش را گسترش دهد و همسایگانش را تهدید کند. این فعالیت‌ها هم در عین‌ حال کمترین هزینه را در داخل و خارج برای او به همراه دارد.
فهرست بلندپایه ترامپ درباره دیگر فعالیت‌های (به قول او) بدخواهانه، حقیقت را واژگون کرده است. اتهامات او یک انحراف فاحش از واقعیت است و حاکی از آن است که او یک دروغ‌پرداز سریالی است و ارزش اعتماد کردن را ندارد.
سخنان رقت‌بار ترامپ کافی بود تا اینکه از اول تا به آخر، دروغ‌های بزرگ و اطلاعات غلط را به نحو ناعادلانه و خجالت‌آوری خلق کند، آن‌ هم بدون اینکه ذره‌ای واقعیت داشته باشند.
ایران به حق پاسخ کوبنده‌ای به اظهارات ترامپ داد. ایران وعده داد در قبال هرگونه اقدامی که نیروهای سپاه پاسداران را مورد هدف قرار دهد، پاسخی تلافی‌جویانه خواهد داشت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، پاسدار امنیت ملی است، سپاه یک نیروی بازدارنده است، نه متجاوزی همچون پنتاگون.

* آینده برجام را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟
ترامپ درصدد است توافق هسته‌ای ایران ترمیم شود تا برنامه موشکی (بالستیک) ایران را هم دربربگیرد و بندهای «مقررات زوال‌پذیر» نیز حذف شوند. در غیر این صورت توافق‌نامه خاتمه خواهد یافت. در حالی تحریم‌های غیر قانونی برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وضع می‌شود که به خطا آن را متهم به حمایت از تروریسم می‌کنند.
تعداد بیشتری از تحریم‌های کنگره می‌توانند، دست آخر، پایان پذیرند. (اگرچه) ترامپ به دنبال تحریم‌های سخت‌تری است تا توافقنامه را از میان ببرد. اما بعید است آنچه را که می‌خواهد به دست آورد.
بیشتر اعضای کنگره تمایل دارند که قرارداد هسته‌ای حفظ شود، پایان دادن به برجام می‌تواند چهره‌ آمریکا را ‌منفورتر نشان دهد.
* از اینکه وقتی را برای گفت‌وگو با ما اختصاص دادید، بسیار متشکریم.

  محمدرضا مرادی/ هفته گذشته شهر رقه پس از چهار سال اشغال به دست داعش از سوی نیروهای مورد حمایت آمریکا آزاد شد. آزادی این شهر که پایتخت خلافت خودخوانده داعش به شمار می‌رفت سبب پایان عملی پروژه داعش برای تشکیل خلافت در شرق سوریه به شمار می‌رود؛ اما نکته مهم این است که هر چند شهر «الرقه» از اشغال تروریست‌های داعش خارج شده است؛ ولی نیروهای دموکراتیک سوریه که از کردهای شمال این کشور هستند و تحت حمایت آمریکا قرار دارند بر این شهر مسلط شده‌اند. این مسئله علامت سؤال‌هایی را درباره نقشه‌های احتمالی آمریکا در سوریه ایجاد کرده؛ چرا که آمریکا نشان داده است که برای شمال و شرق سوریه برنامه‌های تعریف شده‌ای دارد. 
در همین ارتباط پس از اعلام آزادسازي كامل شهر رقه، «برت مک‌گورک» نماینده آمریکا در ائتلاف به اصطلاح ضدداعش، به همراه «ثامرالسبهان» وزیر مشاور در امور خاورمیانه عربستان وارد شهر رقه شدند.
آمریکا برای اینکه نیروهای خود را بر رقه مسلط کند، در چهارماه اخیر این شهر را به طور مرتب بمباران کرده است. شمار غیرنظامیانی که در این بمباران‌ها کشته شده‌اند، هزار و 130 نفر گزارش شده است. حدود 80 درصد ساختمان‌ها و زیرساخت‌های رقه نیز در این حملات ویران شده‌اند؛ اما اکنون که آمریکا بر خرابه‌های رقه ایستاده، اعلام کرده که قصد دارد رقه را بازسازی کند! سؤال اینجاست که آیا آمریکا قصد دارد این شهر را پس از بازسازی تحویل دولت مرکزی دهد؟! جواب روشن است؛ خیر. در این ارتباط، «هدر ناوئرت» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز گفته است: «ما می‌خواهیم آب و برق و دیگر نیازهای شهر رقه را تأمین (و بازسازی) کنیم...» آمریکا و هم‌پیمانان آن برای اقدامات آینده، آمادگی دارند. این مسئله سبب نگرانی‌هایی درباره اهداف آمریکا در رقه شده است. 
نکته مهم در این باره ورود عربستان به پرونده رقه است. حضور ثامرالسبهان، وزیر جنجالی سعودی در شهرک عین‌العرب سوریه در حومه الرقه، اولین ظهور علنی یک مقام سعودی در منطقه تحت سیطره گروه‌های مسلح کُردی در سوریه قلمداد می‌شود. آل‌سعود به دنبال آن است تا با اعزام نماینده خود به رقه پیام‌هایی را برای بازیگران مؤثر در بحران سوریه ارسال کند. عربستان از طریق اعزام این وزیر خود به الرقه می‌خواهد چند پیام به طرف‌های مختلف از جمله ترکیه و ایران ارسال کند.
در درجه اول، عربستان خواهان آن است تا این پیام را به تهران و آنکارا ارسال کند که ریاض از کردها و گروه‌های سوریه دموکراتیک که بر الرقه مسلط شده‌اند و از حمایت نظامی زمینی و هوایی آمریکا برخوردارند، حمایت می‌کند. از سوی دیگر عربستان که در جریان حمایت از تروریست‌ها برای برکناری بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه ناکام شده است، سعی دارد به روش‌های مختلف خود را در فرایند سیاسی بحران سوریه شرکت دهد. از این رو عربستان که از طریق حمایت از تروریست‌ها به اهداف خود در سوریه نرسید، این بار در تلاش است تا تحت پوشش مشارکت در عملیات بازسازی و به‌کارگیری کارت کردها به نقش‌آفرینی در سوریه بپردازد.
از سوی دیگر آمریکا که طی چند سال گذشته از کردهای شمال سوریه حمایت کرده است، سعی دارد با در اختیار داشتن شهر مهمی مانند رقه، به نوعی ابزار فشاری بر دمشق در اختیار خود داشته باشد. در واقع واشنگتن به دنبال آن است تا مانع از تسلط کامل ارتش سوریه بر خاک این کشور شود.
در کل شهر رقه اکنون آزاد شده است؛ اما ارتش سوریه نمی‌تواند در این شهر حضور داشته باشد. این مسئله به دلیل این است که عربستان و آمریکا به دنبال اجرای نقشه‌های خود در سوریه از طریق شهر رقه هستند. ابزار جدید این دو کشور نیز بازسازی شهر رقه است. همین مسئله لزوم توجه به نقشه‌های واشنگتن و ریاض در سوریه را دوچندان می‌کند.

 سعید مهدوی/ از زمان روي كار آمدن دولت يازدهم در سال 92 با اظهارات و سخنراني‌هاي مسئولان دولتي انتظارات ناشي از توافق و مذاكره با كشورهاي غربي و اروپايي بر سر مسائل هسته‌اي‏ پديدار شده و شروع به رشد کرده است. به این ترتیب، ضمن مهار نوسانات شدید بازار ارز، شاخص بورس نیز از ماه‌های ابتدایی سال 92 تا اواخر پاییز همان سال رشد جهشی داشت. این فرایند به توافق ژنو در آذر 92 منجر شد و در این میان اگرچه بازار بورس به دلیل رشد هیجانی و حبابی ماه‌های گذشته با روند نزولی مواجه شد؛ اما در مجموع اقتصاد ایران با خوش‌بینی فضای مذاکرات را دنبال می‌کرد. اینجا بود که خطر گره خوردن سرنوشت اقتصاد ایران به مذاکرات هسته‌ای از سوی رهبر معظم انقلاب به صراحت عنوان شد و این معضل همچنان تاکنون اقتصاد ایران را تحت تأثیر خود قرار داده است.
انتظارات ناشي از مذاكرات هسته‌اي در سال‌هاي 93 و 94 با گره زدن اغلب مشكلات اقتصادي و حتي اجتماعي و سياسي به این مذاکرات، به اوج خود رسيد تا جايي که حسن روحاني رئيس‌جمهور وقت‏، تمامی مشکلات، حتی مشکل آب خوردن را نیز به مسئله مذاکرات و تحریم‌ها گره زد. پس از اين، مسئولان دولتي اعلام كردند كه براي رسيدن به مرحله برداشته شدن تحريم‌ها كه باید با اقدامات دو طرف همراه باشد، حداقل به بيش از شش ماه زمان نياز دارد به همين اندازه يا بيشتر زمان براي تأثير لغو تحريم‌ها بر اقتصاد مورد انتظار است. در اين بازه‌هاي زماني آسيب‌هاي جدي به بسياري از بخش‌هاي اقتصادي به علت معطل ماندن و انتظار كشيدن و بلاتكليفي وارد شد و فعالان اقتصادي و سرمايه‌گذاران با سردرگمي كم‌نظيري روبه‌رو بودند. اين جو در حالی ايجاد شد که رهبر معظم انقلاب مدام سياست‌های اقتصاد مقاومتي را تبيين و اجراي آن را گوشزد می‌کردند؛ اما وضعيت بلاتكليفي بسيار بدي را براي اقتصاد كشور به ارمغان آورد و بخش عظيمي از بدنه توليدي كشور را در ركود فرو برد.

خط‌مشی رهبري 
در ديدار رهبر معظم انقلاب با سران قوا و مديران ارشد (2/4/1394) برخي خطوط قرمز براي مذاكرات  هسته‌اي به صورت كاملاً صريح بيان شد؛ از جمله اين موارد كه رهبر معظم بر آن تأكيد كردند و از نظر اقتصادي نيز قابل بررسي است، موضوع لغو همه تحريم‌هاي اعمال شده در زمینه پرونده هسته‌اي است.  حضرت آيت‌الله‌العظمی امام خامنه‌اي درباره لغو تحريم‌ها چنين مي‌فرمايند: «بنده تصریح می‌کنم، تحریم‌های اقتصادی و مالی و بانکی، چه آنچه به شورای امنیّت ارتباط پیدا می‌کند، چه آنچه به کنگره‌ آمریکا ارتباط پیدا می‌کند، چه آنچه به دولت آمریکا ارتباط پیدا می‌کند، همه باید فوراً در هنگام امضای موافقت‌نامه لغو بشود؛ بقیّه‌ تحریم‌ها هم در فاصله‌های معقول [لغو بشود]. البتّه آمریکایی‌ها در زمینه‌ تحریم‌ها یک فرمول پیچیده‌ چند‌ لایه عجیب و غریبی را مطرح می‌کنند که اصلاً اعماق آن معلوم نیست؛ از انتهای آن چه در می‌آید، هیچ معلوم نیست. عرض کردم بنده بیانم بیان صریح است، تعبیرات دیپلماسی را بنده خیلی بلد نیستم؛ آنچه ما می‌گوییم صریح و همین [است‌] که گفتیم؛ این مورد نظر ما است.»

قفل چرخه دلار و انتظارات بیهوده از برجام 
ممنوع بودن همکاری‌های بین بانکی موسوم به «مبادلات چرخه دلار (U-Turn)» امکان استفاده ایران از خدمات دلاری در مبادلات خارجی را سلب کرده است. کارشناسان بارها تصریح کرده‌اند که امکان برخورداری از آثار برداشته شدن تحریم‌های هسته‌ای برای ایران، با توجه به سلطه دلار در مبادلات خارجی بدون دسترسی محدود این کشور به آنچه در نظام بانکی «چرخه دلار» خوانده می‌شود، وجود نخواهد داشت. منظور از مبادلات چرخه دلاری، استفاده بانک‌های ایرانی از خدمات دلاری بدون ارتباط مستقیم با نظام بانکی آمریکا است. تا پیش از سال 2008 بانک‌های ایرانی با واسطه بانک‌های خارجی (مانند بانک‌های سوئیسی) مجاز به استفاده از این‌گونه مبادلات بودند؛ اما واشنگتن از نوامبر آن سال استفاده بانک‌های ایرانی از این خدمات را ممنوع اعلام کرد. هر چند در این زمینه گروهی معتقدند که تیم مذاکره‌کننده در جریان تنظیم متن برجام به این موضوع توجه لازم را نداشته و گروه دیگر معتقدند به دلیل مخاطره‌ای که رفع تحریم یو ترن (Turnـ U) می‌توانست به همراه داشته باشد، این موضوع به طور مستقیم در متن برجام قید نشد.

حقیقت تلخ
 به اذعان مسئولان دولت
از مهم‌ترین ارکان و دلایل لزوم شروع مذاکرات هسته‌ای برداشته شدن موانع و تحریم‌های مالی و بانکی بود؛ اما ایران هنوز در مبادلات و نقل و انتقالات پولی خود با مشکل مواجه است و در بسیاری از موارد این امکان برایش فراهم نیست. در همین زمینه طی روزهای اخیر محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه در نشست وزیران خارجه ایران و گروه 1+5 با‌ اشاره به اینکه «هنوز نمی‌توانیم در انگلیس یک حساب بانکی باز کنیم» این حقیقت تلخ را بازگو کرد که برجام به جز هزینه برای ملت ایران تقریباً هیچ دستاوردی نداشته است. وزیر امور خارجه ایران، دولت آمریکا را به دلایل مختلف از جمله خودداری از صدور مجوزهای لازم برای فروش هواپیماهای «بوئینگ» و «ایرباس» به ایران به نقض توافق هسته‌ای متهم کرده و گفته است: «نمی‌خواهیم در این مورد بحث کنیم. اگر دنبال بهانه‌ای برای نقض توافق بودیم، انبوهی [از بهانه] داشتیم.»
حال با توجه به شرایط موجود و بدعهدی‌های مکرر و نقض‌های پیاپی در برجام از سوی اروپایی‌ها و غربی‌ها، به ویژه دولتمردان آمریکایی دیگر مجالی برای فرصت‌سوزی باقی نمانده و روا نیست که بیش از این اقتصاد کشور را در بلاتکلیفی برای به ثمر نشستن درخت برجام (که هیچ وقت هم به ثمر نخواهد نشست) معطل گذاشت. لازم است که مسئولان دولت دوازدهم اقتصاد کشور را به سمت استفاده از ظرفیت‌های داخلی در قالب سیاست‌های راه‌گشای اقتصاد مقاومتی سوق دهند.  


 قاسم غفوری/ اتحادیه اروپایی که زمانی با نام تبدیل شدن به اقتصاد برتر جهان و سپس یکی از بازیگران سیاسی جهان وارد معادلات بین‌المللی شد، این روزها حال و روز چندان مساعدی ندارد. در حالی درون این اتحادیه اختلافات به شدت بالا گرفته و چند صدایی در آن در حال اوج گرفتن است که بزرگان این اتحادیه نیز دوران خوشی را سپری نمی‌کنند. 
سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه همواره خود را کانون تحولات اروپا معرفی کرده و تلاش داشته‌اند با برجسته‌سازی نقش خود در معادلات اروپا ضمن جلوگیری از ایجاد قدرت‌های جدید در این منطقه نقش نماینده اروپای واحد در معادلات جهانی را ایفا کنند. این کشورها در حالی این سیاست را دنبال می‌کنند که در کنار چالش‌های واحد، نظیر چگونگی مقابله با نا‌امنی‌های گسترده، گسست در انسجام اتحادیه اروپایی، رفتارهای یکجانبه‌گرایانه و بحران‌ساز آمریکا در روابط با اروپا، رشد ملی‌گرایی و تفکرات تجزیه‌طلبانه، نظیر آنچه در کاتالونیای اسپانیا روی می‌دهد، در درون با چالشی به نام چگونگی حفظ حاکمیت و قدرت حاکمه مواجه هستند. در فرانسه، در حالی ماکرون، جوان‌ترین رئیس‌جمهوری این کشور توانست بر احزاب سنتی غلبه کند و قدرت را در دست گیرد که پس از گذشت چند ماه از حضورش در کاخ الیزه این کشور صحنه تظاهرات گسترده مردمی علیه سیاست‌های اقتصادی و سیاسی او شده است. ماکرون در اجرای وعده‌های اقتصادی و برخی مطالبات اجتماعی مردم، همچون مقابله با رفتارهای نژادپرستانه دستاوردی نداشته است؛ از همین رو جریان‌های سیاسی و مردم در برابر او صف‌آرایی کرده‌اند.
در انگلیس ترزا می‌ در حالی توانست در انتخابات پارلمانی پیروز شود و قدرت را در حزب محافظه‌کار حفظ کند که از یک ‌سو ناتوانی وی در حل بحران اقتصادی و استمرار طرح‌های ریاضت اقتصادی اعتراض‌های خیابانی و اعتصاب‌های اتحادیه‌های کارگری را به همراه داشته و از سوی دیگر، مسئله برگزیت یا همان خروج انگلیس از اتحادیه اروپا وی را در برابر مطالبات سنگین اتحادیه و مخالفت‌های جریان‌های سیاسی قرار داده است؛ به گونه‌ای که هم‌حزبی‌های او در حزب محافظه‌کار بقای حزب‌شان را در کناره‌گیری ترزا می ‌جست‌و‌جو می‌کنند. نخست‌وزیر انگلیس اکنون در کنار چالش‌های اقتصادی و اروپایی برای بقا، گزینه‌ قربانی کردن برخی از اعضای کابینه را در پیش گرفته که کاهش موقعیت اختیارات جانسون، وزیر امور خارجه در این راستا انجام شده است. 
اما در آلمان خانم مرکل، صدر‌اعظم این کشور در حالی توانست بار دیگر در قالب حزب سوسیال مسیحی پیروزی در انتخابات پارلمانی را رقم بزند که با خروج حزب سوسیال دموکرات و قرار گرفتن آن در جایگاه اپوزیسیون و کاهش کرسی‌های حزبش در پارلمان او را وادار به ائتلاف‌های جدید حتی با جریان‌های مخالف دیدگاهش کرده است. درخواست وی برای ائتلاف با احزاب لیبرال دموکرات و سبزها (جریان ائتلاف جامائیکا) حاصل این نیازمندی است. وضعیت نابسامان مرکل زمانی آشکارتر می‌شود که وی برای جلب رضایت این احزاب مجبور به عقب‌نشینی در امور پناه‌جویان و گذر از سیاست‌های اقتصادی و مهاجرتی گذشته‌اش شده است. 
در نهایت می‌توان گفت، سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه که داعیه‌دار رهبری و هدایت اتحادیه اروپا هستند، از درون دچار چالش‌ها و نابسامانی‌های سیاسی‌ شده‌اند که می‌تواند بر نقش‌آفرینی آنها در اتحادیه اروپا تأثیر منفی داشته باشد که از نتایج و پیامدهای آن افزایش مخالفت‌های دیگر اعضای اتحادیه اروپا با طرح‌های اقتصادی و سیاسی آنان است. در این میان، کشورهای مذکور برآنند تا با ایجاد فضای حاشیه‌ای ضمن ایجاد مؤلفه‌های ظاهری برای جلوگیری از فروپاشی انسجام درونی اروپا، موقعیت درونی خویش را ارتقا بخشند. بخشی از این طراحی در حالی با مواضع واحد در قبال روسیه و برجسته‌سازی تهدیدات این کشور صورت می‌گیرد که مؤلفه‌ دیگر آنها را تحولات غرب آسیا تشکیل می‌دهد. 
این روزها یک کلیدواژه در ادبیات گفتاری سران اروپا و البته آمریکا مشاهده می‌شود و آن، اینکه آنها مخالف عملکردهای جبهه مقاومت در منطقه هستند. آنها از یک‌سو تأکید دارند که حزب‌الله لبنان باید خلع سلاح شود و در این راستا نیز تحریم‌های شدیدی علیه آن وضع کرده‌اند. از سوی دیگر این کشورها بر این ادعایند که در کنار پایبندی بر برجام خواستار دگرگونی در اقدامات منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران هستند. سران آمریکا و اروپا هر چند در مسئله‌ای، همچون برجام اختلاف نظر دارند، اما به طور واحد بر این امر تأکید دارند که ایران دیگر نباید در منطقه حضور داشته باشد و باید به کشوری بدون جایگاه منطقه‌ای مبدل شود. آنها تأکید دارند، حضور ایران در منطقه مغایر با منافع آنها و دوستان منطقه‌ای آنان، یعنی ارتجاع عربی و رژیم صهیونیستی است. 
این ادعاها درباره جبهه مقاومت در حالی مطرح می‌شود که جهانیان یک اصل را مورد تأکید قرار می‌دهند و آن، اینکه اگر جبهه مقاومت نبود، از یک سو تروریسم سراسر منطقه و جهان را گرفته بود و امنیت کنونی جاری بر جهان را باید مدیون جبهه مقاومت دانست و از سوی دیگر با توجه به روحیه اشغالگری صهیونیست‌ها مبنی بر «از نیل تا فرات» نبود مقاومت، یعنی تحقق فتنه صهیونیست‌ها که خود زمینه‌ساز بحران‌های گسترده در منطقه می‌شد. 
با توجه به این شرایط می‌توان گفت، سخنان سران آمریکا و اروپا علیه مقاومت چند پیام مهم را در خود دارد؛ نخست آنکه ادعای این کشورها برای کمک به امنیت عراق و سوریه امری واهی است؛ چرا که اگر آنها واقعاً به دنبال کمک به این کشورها بودند، هرگز در مقابل مقاومت که در صف مبارزه با تروریسم در سوریه و عراق است، قرار نمی‌گرفتند.
دوم آنکه، کارکرد جبهه مقاومت بر اصل مقابله با عوامل ناامنی در منطقه استوار است که تروریسم و صهیونیست‌ها محور آن هستند. مخالفت غرب با مقاومت، یعنی اینکه غرب اهمیتی به مبارزه با تروریسم و تروریسم دولتی صهیونیستی نمی‌دهد. این رویکرد افزون بر کشورهای منطقه، شامل امنیت اروپا و آمریکا نیز می‌شود که خود سندی بر بی‌اهمیت بودن مردم برای سران اروپاست که حمایت از تروریسم را اولویت خود دارند که تهدیدی برای امنیت شهروندان خودشان هم خواهد بود. 
سوم آنکه، غرب از واژه منافع خود و دوستانش در منطقه سخن می‌گوید. این منافع شامل سرکوب مردم، گسترش تروریسم، حمایت از کشتار مردم بی‌دفاع یمن و بحران‌های اقتصادی و اجتماعی جاری در منطقه است. وقتی سران غرب بر منافع خود تأکید کرده‌اند، این اصل در سخنان‌شان آشکار می‌شود که سران غرب خود را تافته جدا بافته از ملت‌های خود و کشورهای دیگر می‌دانند و صرفاً در قالب خواسته‌های فردی خود گام برمی‌دارند. نکته مهم آنکه، این کشورها با ایجاد هراس از جبهه مقاومت برآنند که از آن به منزله دشمنی برای منافع اتحادیه اروپا و آمریکا یاد کنند تا شاید با این بهانه ضمن جلوگیری از گسست بیشتر اتحادیه اروپا، افکار عمومی کشورهای خود را نیز به حاشیه‌ها سوق داده تا شاید از مشکلات افرادی، همچون مرکل، ماکرون، می و ترامپ در عرصه داخلی کاسته شود.

  شیرین زارع‌پور/  پس از تذکر رهبر معظم انقلاب مبنی بر امضای سند 2030 و گلایه از شورای عالی انقلاب فرهنگی، انتظار می‌رفت اجرایی شدن این سند در کشور متوقف شود؛ ولی همچنان عمل به این سند در موارد متعدد و سطوح مختلف در دستور کار قرار دارد که بخشی از آن را در تغییر متون آموزشی مدارس، آموزش فراگیر و اجرای بند چهار سند 2030 و بخش دیگر را در عملیاتی کردن هدف پنجم، یعنی «برابری جنسیتی» شاهد هستیم که از مؤلفه‌های آن رفع تبعیض علیه زنان، از بین بردن کلیشه‌های جنسیتی و توانمندسازی زنان است. کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و پس از آن، به گفته مولاوردی، سند 2030 که جانشین آن شده است، به وضوح نشان می‌دهد که کلیدواژه اصلی آن، مسئله تساوی مطلق زن و مرد است.

گزارش به نهاد زنان سازمان ملل 
هدف پنجم از اهداف توسعه پایدار با موضوع «تحقق برابری جنسیتی و توانمندسازی همه دختران و زنان» موضوعات گسترده‌ای در قلمرو اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را شامل می‌شود و به منزله یک راهبرد کلی برای تحقق کلیه اهداف توسعه پایدار مورد توجه است؛ اما اهمیت این موضوع در نظام جمهوری اسلامی ایران با توجه به وجود اسناد بالادستی متعدد و متکثر در حوزه زنان و خانواده با محتوای غنی و بر اساس موازین اسلامی، دوچندان است و اینکه مواجهه دولت در چارچوب قوانین و مقررات داخلی و سیاست‌ها و راهبردهای کلان نظام با این سند چگونه خواهد بود، مورد سؤال است. 
نهاد زنان ملل متحد در تفسیر هدف پنجم و اهداف فرعی آن در گزارشی با عنوان «نظارت و ارزیابی برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان و دختران در الگوی توسعه پایدار، فرصت‌ها و چالش‌ها» به نکات تأمل‌برانگیزی اشاره کرده است. همچنین در گام بعد، از تعیین و تعریف اهداف اصلی و فرعی، شاخصه‌ها یا معیارهایی برای نظارت در عملکرد دولت در راستای تحقق اهداف مذکور ارائه شده است تا به طور عینی و دقیق میزان پیشرفت حاصل شده در تحقق اهداف مورد اشاره از سوی نهادهای بین‌المللی ارزیابی شود. نکته تأمل‌برانگیز اینکه در این گزارش، درباره ارزیابی و نظارت بر اجرای هر شاخص، نهاد ناظر آن تعیین شده است که از منظر کشورها اهمیت دارد. برای نمونه،‌ درباره هدف 1ـ5 کمیته منع تبعیض علیه زنان به عنوان نهاد ناظر معرفی شده است. به طور حتم درباره کشورهای غیر عضو کنوانسیون، محو اشکال تبعیض علیه زنان (به تعریف سازمان ملل)، محل تأمل جدی است. 
دستیابی به برابری جنسیتی: نقش کمیته منع تبعیض (CEDAW) در ارائه ملاک‌ها و معیارهای ارزیابی و نظارت مورد تأکید است و این امر با توجه به عضویت نداشتن جمهوری اسلامی ایران در کنوانسیون جای بحث دارد. حضور زنان در ورزشگاه‌های مردانه نیز با عنوان رفع تبعیض علیه زنان و برابری جنسیتی، از موضوعات مورد پیگیری برای گزارش‌دهی به نهاد زنان سازمان ملل است. 

مبدع طرح، فمینیست فعال زنان 
اولین بار موضوع آزادی زنان برای ورود به ورزشگاه‌های مردانه را «شادی صدر» مطرح و از آن دفاع کرد و نام کمپین خود را «دفاع از حقوق زنان برای حضور در ورزشگاه‌ها» گذاشت. صدر، حمایت از طرح چندهمسری زنان، حمایت از همجنس‌بازان، بهائیان و تجزیه‌طلبان را در کارنامه خود دارد و اکنون سؤال این است که چرا عده‌ای بر اجرایی شدن طرحی اصرار می‌ورزند که مبدع و پیشنهاددهنده آن یک فرد فمینیست است که سال گذشته با نشستن روی کتیبه‌های عاشورایی و در حالی که جام شراب به دست داشت، نشان داد که هیچ حریمی برای مقدسات  قائل نیست و به هر نحوی که می‌تواند دست به هنجارشکنی و توهین به مقدسات می‌زند؟ 

افزایش سرمایه اجتماعی 
تعمیق پایگاه اجتماعی در میان قشر متوسط جامعه و فعال‌سازی مطالبات قشر اندک با مطرح کردن این سؤال که چند درصد از زنان جامعه ما خواستار حضور در ورزشگاه‌های مردانه هستند، باید در کانال اصلی خود، یعنی جهت‌دهی به این مطالبات در راستای رسیدگی به موضوعات مهم‌تر زنان و خانواده قرار بگیرد. طرح‌های ناتمامی که مطالبه قشر کثیری از زنان است و هنوز در صف رسیدگی مسئولان قرار دارد؛ مانند سلامت و امنیت کودکان، موضوع بیمه زنان خانه‌دار و... که باید در اولویت پیگیری باشند. حمایت‌های احساسی برای جذب سرمایه اجتماعی به ابزار تبلیغاتی نیاز دارد و خانم مولاوردی در دیدار با انجمن فرهنگ و سیاست دانشگاه شیراز (13 مهر) به این موضوع اشاره می‌کند که از ابتدای دولت یازدهم با افت شدید سرمایه اجتماعی در حوزه زنان و سازمان‌های مردم‌نهاد روبه‌رو بودیم. در همین راستا، از ابتدا برنامه‌ریزی‌هایی را برای ارتقا و افزایش این سرمایه اجتماعی در دستور کار قرار دادیم که شاید خروجی ملموسی را در حوزه پژوهش‌های اجتماعی و فرهنگی حس نکنیم؛ ولی با گفتاردرمانی‌ها و همایش‌هایی که برگزار کردیم، مسئله وابستگی «توسعه» به زنان را مطرح کردیم و سعی بر بالا بردن خودباوری زنان را داشتیم. 

سخن پایانی
توجه به موضوعات کم اهمیتی، همچون موضوع مورد بحث که دغدغه قشر بسیار اندکی از زنان است، سبب می‌شود انرژی که باید در جهت رفع مشکلات مهم‌تر صرف شود، دچار معضل هدر رفت بشود و غفلت از موضوعات پراهمیت و به وجود آمدن آسیب‌های دیگر، دستاورد این پیگیری باشد. تمرکز بر روی اینکه (این حضور را حقی از زنان بدانیم که سلب شده است) و همین‌طور توجه نکردن به معضلات احتمالی محقق شدن این موضوع، پیش از نهایی شدن طرح، باید کاملاً مورد بررسی کارشناسانه قرار بگیرد تا دولت مجبور نباشد روزی هم مطالبات مردان برای ورود در ورزشگاه‌های زنانه را پاسخ گوید!