انگلیس: افزایش قربانیان بردگی جنسی
یک گروه خیریه گفت؛ شمار قربانیان بردگی جنسی در انگلیس در شش سال گذشته 300 درصد افزایش یافته است و تقریباً نیمی از آنها برای سوء‌استفاده جنسی قاچاق می‌شوند. با این حال، «آنه رید» مدیر این گروه موسوم به ارتش نجات گفت؛ این آمار یا نشان‌دهنده افزایش این قربانیان است یا شناسایی بهتر آنها. تخمین‌زده می‌شود دست‌کم 13 هزار نفر در انگلیس قربانی بردگی جنسی مدرن هستند. این در حالی است که دولتمردان انگلیس نه تنها اقدامی در این زمینه صورت نداده‌اند؛ بلکه گزارش‌ها نشان می‌دهد که بسیاری از مقامات ارشد این کشور و از جمله مقامات پلیس در این بردگی جنسی دست دارند و خود زمینه‌ساز قاچاق انسان به انگلیس و سوء‌استفاده جنسی از پناه‌جویان می‌شوند. نهادهای حقوق بشر بارها درباره وضعیت بحرانی زنان و کودکانی که در این کشور از آنها سوء‌استفاده جنسی می‌شود، هشدار داده‌اند. 
آمریکا: 23 سال زندان بدون جرم
آمریکا مدعی حقوق بشر هر روز با رسوایی‌های جدیدی در این عرصه مواجه می‌شود برای نمونه یک آمریکایی به علت یک اشتباه قضایی در آمریکا، 23 سال را پشت میله‌های زندان گذراند.این مرد 41 ساله به نام «لامونت مک‌اینتایر» اهل کانزاس بابت دو قتلی که در سال 1994 اتفاق افتاده بود، مجرم شناخته شده بود. او که در آن زمان 17 سال بیشتر نداشت به گذراندن مجازات دو حبس ابد بر مبنای شهادت کسانی که بعدا شهادت خود را پس گرفتند، محکوم شد. دفتر دادستانی وقت هیچ مدرک فیزیکی که ارتباط لامونت مک‌اینتایر را با این دو قتل نشان دهد، ارائه نکرده بود.سرانجام پس از 23 سال این مرد در حالی آزاد شد که هرگز جرمش به اثبات نرسید و او فقط به دلیل ساختار نادرست قضایی حاکم بر آمریکا این سال‌ها را پشت میله‌های زندان بوده‌ است. گزارش نهادهای حقوق بشر نشان می‌دهد که آمریکا با دوونیم میلیون نفر زندانی، بزرگ‌ترین زندان جهان را دارد، در حالی که بخش بسیاری از زندانیان را سیاه‌پوستان تشکیل می‌دهند که هرگز محاکمه‌ای درباره آنها صورت نگرفته است.
دانمارک: ممنوعیت استفاده از حجاب
در ادامه روند اسلام ستیزی، احتمالاً دانمارک کشور بعدی اروپایی خواهد بود که استفاده زنان از روبنده را ممنوع می‌کند. این احتمال به این دلیل قوت گرفته است که بیشتر احزاب در پارلمان دانمارک از چنین محدودیت‌هایی حمایت کرده‌اند. «یاکوب المان ینسن» سخنگوی حزب لیبرال در این باره گفت: «این اقدام ممنوعیت مذهبی لباس‌ پوشیدن نیست؛ بلکه مخالفتی با ماسک زدن (بر چهره) است.»هر سه حزب در ائتلاف حاکم دانمارک از اعمال چنین محدودیت‌هایی حمایت می‌کنند. حدود 200 زن در دانمارک از چنین پوششی استفاده می‌کنند. در فرانسه، بلژیک، هلند، بلغارستان و ایالت بایرن آلمان چنین محدودیت‌هایی اعمال شده است.
آمریکا: رفتار نژادپرستانه علیه زن مسلمان
نقض حقوق مسلمانان در آمریکا به امری روزمره مبدل شده است؛ چنانکه یک زن مسلمان اعلام کرد؛ زمانی که قصد داشته است با هواپیما از ایالت مریلند به لس‌آنجلس سفر کند، مورد بدرفتاری و خشونت نژادپرستانه خدمه پرواز قرار گرفته است. این زن مسلمان که «آنیلا دولت زای» نام دارد، در این باره اعلام کرد؛ رفتار خدمه پرواز با او بسیار ناشایست بوده است، به گونه‌ای که مأموران او را به زور و با خشونت از هواپیما پیاده کرده‌اند. گزارش‌ها نشان می‌دهد در دوران ترامپ خشونت و رفتارهای نژادپرستانه علیه مسلمانان همچون دوران اوباما ادامه یافته و مسلمانان همچنان با چالش‌های بسیاری مواجه هستند. 

اکبرنیا، مدیر کل دفتر هدایت نیرو و کاریابی‌ها درباره اعزام نیروی کار به خارج از کشور گفت: در کشورهای استرالیا، عمان، ترکیه و تاجیکستان دفاتر اعزام نیرو به خارج از کشور را راه‌اندازی کردیم. این دفاتر اعزام نیروی کار را تسهیل می‌کنند، همچنین در کنار این اقدام، برنامه حمایت از شاغلان ایرانی نیز طراحی شده است تا این دفاتر بتوانند با همکاری وزارت امور خارجه از شاغلان در این کشورها حمایت‌های حقوقی و اجتماعی داشته باشند.
 مصطفی قربانی/ با وجود آنکه پیرامون برجام دیدگاه‌ها و نقدهای متعددی در داخل کشور وجود دارد که در اینجا قصد پرداختن به آن را نداریم؛ اما از نظر آمریکایی‌ها برای برجام دو مأموریت حداقلی و حداکثری تعریف شده است؛ مأموریت حداقلی آن، تضعیف توانایی‌های هسته‌ای کشورمان و در صورت توان، برچیدن کامل این فناوری از ایران و مأموریت حداکثری برجام، تغییر رفتار ایران و نظم‌پذیر ساختن آن براساس برخی قواعد ظالمانه بین‌المللی است. به عبارتی، اوج هدف‌گذاری آمریکایی‌ها در قبال برجام، تبدیل ایران به کشوری است که بازیگری در چارچوب برساخته‌های نظام سلطه و واقعیت سیاست قدرت را بپذیرد. از دیدگاه آمریکایی‌ها، برجام اگرچه به طور نسبی در تحقق مأموریت و هدف حداقلی خود، البته به طور نسبی، موفق بوده؛ اما تا تحقق مأموریت و هدف حداکثری و اصلی خود فاصله زیادی دارد و در این زمینه به شدت ناموفق بوده است؛ زیرا بعد از برجام، ایران همچنان به مواضع گذشته خود در زمینه‌های مختلف پایبند بوده و هیچ‌گونه نشانه‌ای نیز مبنی بر تغییر رفتار این کشور وجود ندارد. حال براساس آنچه گفته شد، آمریکایی‌ها به طور جدی درصدد آن هستند تا با مستمسک قرار دادن برجام و ایجاد ترس ساختگی نزد مسئولان ایرانی از اینکه اجرای برجام لطمه بخورد، درصدد هستند تا گام‌به‌گام به سمت تحقق هدف اصلی خود در برجام حرکت کنند. مواضع اخیر ترامپ را درست در همین راستا می‌توان تحلیل و ارزیابی کرد. به عبارتی، آمریکایی‌ها چون در تحقق هدف اصلی خود از برجام موفق نبوده و چشم‌انداز دستیابی به این هدف را نیز بسیار نامطلوب ارزیابی می‌کنند، اکنون در یک ابهام راهبردی به سر می‌برند و ناچار به مواضعی غیر منطقی و متناقض روی می‌آورند؛ مواضعی که حاوی تهدید و فشار به ایران است.
در واقع، آنچه که آنها با برجام یا به بهانه برجام علیه ایران ابراز می‌کنند یا انجام می‌دهند، در درجه نخست حکایت از ناتوانی آنها در تحقق اهداف خود و نقش بر آب شدن نقشه آنها از سوی کشورمان است. با توجه به آنچه گفته شد، حال سؤال اینجاست که آمریکا برای مواجهه با این وضعیت چه باید بکند؟ به بیان بهتر، منشأ و ریشه‌ وضعیتی که آمریکا اکنون با آن مواجه است، چیست؟ منشأ این وضعیت در قدرت ایران و ناتوانی آمریکا در مهار این قدرت یا کنار آمدن با آن است. در واقع، آمریکا اکنون به آستانه‌ای رسیده که یا باید واقعیت قدرت ایران و تعیین‌کنندگی و نفوذ آن در منطقه را بپذیرد و مانند بازیگری عاقل با آن کنار بیاید یا اینکه آن را نپذیرد و از ابزارهایی برای مقابله با استحکام داخلی و قدرت و نفوذ منطقه‌ای ایران بهره ببرد. آنچه که صحنه واقعیت‌ها گویای آن است، این است که آمریکا در اتخاذ هر یک از این راهبردها دچار مشکل بوده و چالش‌های فراوانی دارد؛ راه‌حل نخست اساساً مطلوب آنها نیست؛ زیرا پذیرش ایران مستقل و قدرتمند، کابوس و هراس بنیادین آنها در منطقه است و به معنای در معرض خطر قرارگرفتن منافع متعدد آنها و متحدان‌شان در منطقه است. راه‌حل یا راهبرد دوم نیز، با وجود مطلوبیت برای آمریکایی‌ها، امتحان خود را پس داده و بعد از سال‌ها تحریم و فشار علیه ایران، نه تنها از قدرت‌گیری و تعیین‌کنندگی ایران کاسته نشده؛ بلکه روزبه‌روز بر دامنه عزت و اقتدار ایران در ابعاد داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی افزوده شده است. بنابراین، مواضع و اقدامات آمریکا در قبال ایران، به ویژه مواضع اخیر دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور این کشور، گویای آن است که اکنون راهبردها و ابزارهای آمریکا در قبال ایران به نقطه سکون و سکوت نزدیک شده و این کشور بیش از این نمی‌تواند به مقابله با ایران بپردازد و دیر یا زود باید واقعیت قدرت ایران را بپذیرد. نکته اساسی در این میان این است که آمریکایی‌ها به شدت از پذیرش این واقعیت طفره می‌روند و برای آنها بی‌نهایت دشوار است که بخواهند این واقعیت را قبول کنند؛ آری! «واقعیت همیشه تلخ است»، اما شاید قبول این واقعیت از سوی آمریکایی‌ها، استثنایی بر این ضرب‌المثل معروف باشد.

 مهرداد تاجیک/ موفقيت سازمان‌ در اجراي هر راهبردی، از جمله مديريت دانش تا حد زيادي به حمايت و پشتيباني فرهنگ سازماني از آن راهبرد بستگي دارد. تلاش سازمان‌ها براي تبديل شدن به سازمان دانش‌محور در صورتي موفقيت‌آميز خواهد بود که ويژگي‌هاي فرهنگي مورد نياز براي اجراي مديريت دانش در سازمان وجود داشته باشد. دانش در صورتي مي‌تواند به طور مؤثر در سازمان خلق و تسهيم شود که مورد حمايت فرهنگ سازمان قرار گيرد. ترويج فرهنگ تسهيم، همکاري، اعتماد و يادگيري در سازمان، نقش بسزايي در تسهيل مديريت دانش در سازمان دارد. (منوريان، عسگري و آشنا، 12، 1368: 12)جهادها عمده‌ترين مراکز توليد و اشاعه دانش هستند. ايجاد نوآوري‌ها و در نتيجه خلق دانش جديد از ديرباز از مهم‌ترين کارکردهاي مؤسسات جهادي به شمار آمده و در اين راستا بيشترين اهتمام جامعه جهادي در ارتقای دانش و تقويت سرمايه‌هاي فکري با بهره‌مندي از منابع موجود بوده است. اين منابع نه تنها شامل منابع اطلاعاتي، بلکه شامل نيروهاي فکري و منابع انساني نیز می‌شود که لازم است با به‌کارگیری شيوه‌هاي صحيح مديريت شناسایی و به گونه‌ای سازمان‌يافته از آنها بهره‌برداري شود. بنابراين، مؤسسات جهادي به منزله مراکز توليد و اشاعه دانش بيش از هر سازمان ديگري نيازمند اجراي مديريت دانش هستند. (حاضري و صراف‌زاده، 1385) فرهنگ سازماني مجموعه‌اي از سيستم‌هاي اشتراک مفاهيم و ارزش‌گذاري سازماني است که هم رفتارها و نگرش‌هاي اعضاي سازمان را شکل مي‌دهند و هم خروجي‌هاي تکنولوژيک سازمان و عملکرد کلي سازمان را کنترل مي‌کنند. با توجه به مطالب فوق، مي‌توان چارچوبي براي فرهنگ سازماني در نظر گرفت که در سازمان‌ها به منزله مؤلفه‌های فرهنگ مطرح‌ هستند و در ادامه هر يک از بخش‌هاي آن توضیح داده خواهد شد.
فرهنگ کلان: ترکيبي از مفروضات و ارزش‌هاي جامعه و صنعت که سازمان (يا يکي از بخش‌هاي آن) در آن محيط عمل مي‌کند.
ويژگي‌هاي فرهنگ سازماني
نظريه‌پردازان علم مديريت معتقدند، ايجاد فرهنگ محرك خلاقيت و نوآوري در گرو عوامل زير است:
1ـ تحمل مخاطره: کارکنان بر خطرپذيري تشويق مي‌شوند تا بدون هيچ ترسي پیامدهای شکست خود را تجربه کرده و اشتباهات را به منزله فرصت‌هايي براي يادگيري تلقي کنند.
2ـ خودکنترلي: قوانين، مقررات و ديگر سازوکارهاي کنترلي در حداقل نگه داشته شود و با مشارکت دادن افراد با توجه به توان و استعدادشان خودکنترلي در کارها را در آنان به وجود آورند.
3ـ به حداقل رساندن، جزئي‌کردن کارها: مشاغلي که به طور دقيق تعريف مي‌شوند، ديد محدود ايجاد مي‌کنند، اما فعاليت‌هاي کاري متنوع به کارکنان ديد گسترده‌تري مي‌دهد.
4ـ پذيرش ابهام: تأکید بيش از حد به شخصي بودن کارها، خلاقيت (نوآوري) را محدود مي‌کند.
5ـ پذيرش و تحمل اختلاف سليقه: اختلاف آرا باید مورد تشويق قرار گرفته و هم‌سويي و توافق ميان افراد واحدها نيز نبايد نشانه عملکرد عالي تلقي شود.
6ـ تحمل پيشنهادهاي غير عملي: افرادي که پاسخ‌هاي غير عملي و حتي احمقانه به «اگرها» مي‌دهند، نبايد سرکوب شوند. آنچه در ابتدا غير عملي به نظر مي‌رسد، مي‌تواند گاه به راه‌حل‌هاي خلاق منجر شود.
7ـ تأکید بر نتايج به جاي شيوه‌ها: اهداف نهايي بايد روشن باشد و افراد در جهت رسيدن به اين اهداف به بررسي راه‌حل‌هاي گوناگون تشويق شوند.
8ـ ارتباط همه‌جانبه: ارتباط بايد به طور عمودي و مورب جريان داشته باشد. جريان آزاد ارتباط، پرورش فکرها را از طريق برخورد آرا تسهيل مي‌کند. (رضاييان، 1372: 325)


 مرتضی عزیزی/ جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی آخرین تجربه تشکیلاتی جریان اصولگرا برای استقرار سازمان سیاسی و ائتلاف بین اضلاع مختلف این مجموعه بزرگ سیاسی بود که در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر نمایان شد. در روزهای اخیر که نشانه‌های تغییر و بازسازی در این تشکل آشکار شده، نگاهی نو و تطبیقی به فلسفه شکل‌گیری جبهه مردمی نیروهای انقلاب و ارتباط وظایف و کارکردهای آن با مفاهیم و پدیده‌های مدرن سیاسی در ارزیابی نهایی از جمنا و آینده آن راه‌گشاست.واقعیت آن است که برپایی مقدمات و فرایند تشکیل دولت‌های مدرن برخلاف تصورات و قرائت‌های روزگار گذشته با منطق منازعه و غلبه سازگاری ندارد. اکنون مانند روزگار پیشینیان نیست که هر کس قدرت و هژمونی‌اش غالب شود، ابتکار عمل نیز به دست او افتد و قواعد جامعه و سیاست را طراحی کند. بنا بر همین توجیه بود که در قرائت‌های گذشته، قدرت مترادف با سلطه بود، از حکومت و جمهوری به سلطنت تعبیر می‌شد و رؤسای دولت و حکومت نیز با واژه سلطان معرفی می‌شدند؛ اما در عصر جدید شکل‌گیری دولت‌ها از ابتدای شروع فرایند سیاست‌ورزی تا استقرار و حتی پس از آن، محصول مذاکرات گسترده و توافقاتی واقع‌بینانه است؛ در نتیجه از نظر فلسفه تأسیس و تشکیل، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی با همین معنای جدید از برپایی و تشکیل دولت‌ها همخوانی دارد و اینکه مسئولان اجرایی جبهه مردمی می‌خواستند با مذاکره و توافق جبهه‌ای فراگیر و متشکل از بخش زیادی از گروه‌ها و بازیگران سیاسی به وجود آورند، از نظر منطق کار سیاسی و از نظر تجربه عقلانی با الگوی تأسیس دولت‌های مدرن تناسب و هماهنگی دارد. با این توضیح، نپیوستن برخی افراد یا گروه‌ها به این سازوکار، خدشه‌ای به این گزاره مهم که شروع فرایند تشکیل دولت محتاج مذاکره و مفاهمه و ساخت سامانه‌ای فراگیر است، وارد نمی‌کند.نکته دیگری که کار جمنا را در سپهر سیاسی کشور بدیع و نوآورانه نمایاند، طراحی ایده برای برساختن سازمانی بود که ریشه‌های آن همه استان‌ها را در برگرفته بود و کوشیدند سازوکاری مشارکتی و روابطی نیمه دموکراتیک در درون این جبهه و تشکل ایجاد کنند. هر چند معتقدیم موفقیت متولیان جبهه مردمی در اجرای این ایده حداقلی بود؛ اما از نظر اصولی و منطق کار سیاسی مبتنی بر مذاکره، نمی‌توان بر این رویکرد واقع‌بینانه خرده گرفت. نکته دیگر در این زمینه آنکه برخی از گروه‌های سیاسی جریان اصلاح‌طلب، مانند حزب کارگزاران چندی پیش در نشریه سازندگی، ارگان رسانه‌ای خود، موضوع «اصلاحِ اصلاح‌طلبی» را مطرح کردند و گفتند: «چاره کار برای حل مسائل پیش روی اصلاح‌طلبی در ایجاد جبهه و نهاد ملی اصلاح‌طلبی است؛ همچنان که اصول‌گرایان با ایجاد جمنا قصد داشتند به این ساختار برسند؛ ما اصلاح‌طلبان نیز باید پارلمان اصلاحات را با ترکیبی مشخص بنیان‌گذاری کنیم.» با این وصف، ایجاد سازوکاری عمومی، فراگیر، دموکراتیک و از پایین به بالا با حفظ رویکردهای عقلانی و واقع‌بینانه نقطه مطلوبی است که پس از آنکه اصولگرایان قصد رسیدن به آن را داشتند و سرانجام موفق شدند به طور نیم‌بند سازه‌ای را بنا کنند، اکنون اصلاح‌طلبان در پی آنند که با الگوبرداری «نهاد ملی اصلاح‌طلبی» و «پارلمان اصلاحات» را تأسیس کنند.نکته دیگری که جزء اهداف جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی عنوان شد، اما توفیق‌شان در این عرصه نیز نصف و نیمه بود، عبور از مرزهای بسته و محدودیت‌آفرین جناحی و گذار از برخی چهره‌های سیاسی تکراری و قدیمی بود. اشکال اساسی در این بخش مربوط به سازوکار انتخاب افرادی بود که قرار بود جلودار و در صف اول جمنا قرار بگیرند؛ با این حال ایده دادنِ فرصت کنشگری به بعضی از بازیگران سیاسی که تا پیش از این برخی افراد به سختی در جریان اصول‌گرایی جا داده می‌شدند یا چهره‌هایی که در طیف مقابل نیز محل اعتنا بودند و نیز وسیع‌تر کردن مرزبندی‌های جناحی و تعریف موسع از جریان اصول‌گرایی گام مهم، اما ناتمام جبهه مردمی بود. مهم‌تر از بازسازی تشکیلاتی برای جمنا، تلاش برای صورت‌بندی و بازسازی گفتمانی آن همراه با درک تغییرات و نیازهای اجتماعی دارای اولویت و نیز ترمیم و اصلاح خطاهای گذشته خواهد بود که اگر چنین شود، جمنا می‌تواند جایگاه واقعی و مؤثر خود را در فضای سیاسی کشور پیدا کند.