با کمال تأسف ضایعه ناگوار شهادت عالِم مجاهد، حجت‌الاسلام والمسلمین آقاي حاج سیدمحمدعلي قاضي طباطبایي‌ـ رحمه‌الله علیه‌ـ را به عموم مسلمانان متعهد و علماي اعلام مجاهد و مردم غیور مجاهد آذربایجان و خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض[کرده] و از خداوند متعال صبر انقلابي براي مجاهدین راه حق و اسلام خواستارم. ملت عزیز برومند ایران و آذربایجانیان غیرتمند عزیز باید در این مصیبت‌هاي بزرگ که نشانه شکست حتمي دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتواني و خودباختگي آنان است، هر چه بیشتر مصمم و در راه هدف اعلاي اسلام و قرآن مجید بر مجاهدات خود افزوده و از پاي ننشینید تا احقاق حق مستضعفین را از جباران زمان بنمایند. حضرت امام خمینی(ره)
 محمد گنجي/سازش نامقدس فساد مالي و فساد سياسي تکرار شود و اما من به نام پادشاه شما که سوگند خورده‌ام که تماميت ارضي مملکت، وحدت ملي و مذهب شيعه اثني‌عشري را حفظ کنم، بار ديگر در برابر ملت ايران سوگند خود را تکرار مي‌کنم و متعهد مي‌شوم که خطاهاي گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نيز جبران گردد. متعهد مي‌شوم که پس از برقراري نظم و آرامش در اسرع وقت يک دولت ملي براي آزادي‌هاي اساسي و انجام انتخابات آزاد، تعيين شود تا قانون اساسي که خون‌بهاي انقلاب مشروطيت است به صورت کامل به مرحله اجرا در آيد، من نيز پيام انقلاب شما ملت ايران را شنيدم.
من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتي است الهي که از طرف ملت به پادشاه تفويض شده است، هستم و آنچه را که شما براي به دست آوردنش قرباني داده‌ايد، تضمين مي‌کنم، که حکومت ايران در آينده بر اساس قانون اساسي، عدالت اجتماعي و اراده ملي و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. در وضع فعلي برقراري نظم و آرامش براي جلوگيري از سقوط و اضمحلال ايران وظيفه اصلي نيروهاي مسلح شاهنشاهي است که هميشه با حفظ ماهيت ملي خود متکي بر ملت ايران و وفادار به سوگندهاي خود بوده و است، بايد با همکاري شما هموطنان عزیزم اين نظم و آرامش هرچه زودتر برقرار شود تا دولت ملي بعدي که استقرار و آزادي‌ها، اجراي اصلاحات و به خصوص برقراري انتخابات آزاد را برعهده خواهد داشت، در اسرع وقت کار خود را شروع کند. من و شما در اين سي‌‌وچند سال وقايع حساسي را ديده‌ايم و خطرات بسيار را پشت سر گذاشته‌ايم، اميدوارم در اين لحظات حساس و خطير و سرنوشت‌ساز، خداوند بزرگ ما را مشمول عنايات خود فرمايد، تا بتوانیم در کنار هم به هدف‌هاي اصلي که آسايش و رفاه و آزادي و سربلندي ايران و ايراني است، برسيم.
من اينجا از آيات عظام و علماي اعلام که رهبران روحاني و مذهبي جامعه و پاسداران اسلامي و به خصوص مذاهب شيعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنمايي‌هاي خود و دعوت مردم به آرامش و نظم براي حفظ تنها کشور شيعه جهان بکوشند. من از رهبران فکري جوانان مي‌خواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولي براي برقراري يک دموکراسي واقعي را هموار کنند. من از شما پدران و مادران ايراني که مانند من نگران آينده ايران و فرزندان خود هستيد مي‌خواهم که با راهنمايي‌هاي آنان مانع شويد تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و به خود و به ميهن‌شان لطمه وارد سازند.
من از شما جوانان و نوجوانان که آينده ايران متعلق به شماست، مي‌خواهم تا ميهن‌مان را به خون و آتش نکشيد و به امروز و خود و فرداي ايران ضرر نزنيد.
من از شما رهبران سياسي جامعه مي‌خواهم تا به دور از اختلاف‌هاي عقيدتي و با توجه به موقعيت تاريخي حساس و استثنايي کشورمان، نيروهاي خود را براي نجات ميهن به کار بريد.
من از همه شما کارگران و کارکنان و دهقانان که با کوشش‌هاي خود چرخ‌هاي اقتصادي کشور را به حرکت در مي‌آوردند مي‌خواهم تا با فعاليت هر چه بيشتر در حفظ و احياي اقتصادي کشور بکوشيد.
من از همه شما هموطنان عزيزم مي‌خواهم تا به ايران فکر کنيد. همه به ايران فکر کنيم. در اين لحظات تاريخي بگذاريد همه با هم به ايران فکر کنيم. بدانيد که در راه انقلاب ملت ايران عليه استعمار، ظلم و فساد من در کنار شما هستم و براي حفظ تماميت ارضي وحدت ملي و حفظ شعائر اسلامي و برقراري آزادي‌هاي اساسي و پيروزي و تحقق خواست‌ها و آرمان‌هاي ملت ايران همراه شما خواهم بود.
اميدوارم در روزهاي خطيري که در پيش داريم، خداوند متعال ما را مورد عنايت و لطف خود قرار داده و همواره مويد و حافظ ملک و ملت ايران باشد. ان‌شاءالله تعالي»
نویسنده این نطق که بود؟
عبدالرضا قطبي همان کسی بود که متن مذکور را تنظیم کرد و برای شاه فرستاد تا در برنامه زنده رادیویی قرائت کند. وی فرزند محمدعلي و لوئيز قطبي و پسر دايي فرح ديبا (همسر شاه مخلوع) بود که در سال ۱۳۱۸ در تهران متولد و در کنار دختر عمه‌اش فرح بزرگ شد. رضا قطبي پس از دريافت مدرک ديپلم براي ادامه تحصيل راهي فرانسه شد. زماني به ايران بازگشت که دختر عمه‏اش فرح ديبا به عقد شاه درآمده و درباري کوچک براي خود ترتيب داده بود. فرح موفق شد وضعيت شغلي دايي خود محمدعلي قطبي را ارتقا بخشد و براي پسردايي خود نيز همين اقدام را کرد. رضا قطبي مدتي در دانشگاه آريامهر (صنعتي شريف) به تدريس رياضيات مشغول شد و آنگاه به وزارت اطلاعات راه يافت و طرحي براي تأسيس يک تلويزيون ملي ارائه داد. او از مشاوران فرهنگي فرح بود و پس از تأسيس تلويزيون ملي، به مديرکلي اين نهاد منصوب شد. در اواخر سال ۱۳۴۵ فرح پهلوي که زمام فرهنگ‌دوستي را در دوره پهلوي دوم برعهده داشت، تصميم به تأسيس سازمان جشن هنر شيراز گرفت، پس از تصويب طرح وي در سال ۱۳۴۶، رضا قطبي را به مدير عاملي اين سازمان منصوب کرد. اين سازمان، با عملکرد ضد ديني خود، يکي از جرقه‌هاي اصلي منجر به شعله‌ور شدن انقلاب اسلامي را زد. 
متن آخرين خطابه شاه که از تلويزيون ملي پخش شد و در آن شاه اعلام کرد «من صداي انقلاب شما را شنيدم»، بسيار عجيب و عجولانه تهيه شده بود. این متن با دست خط شخص رضا قطبي به تلويزيون فرستاده شد تا در اختيار شاه قرار گیرد. شاه که تا لحظه آخر از فحواي اين خطابه آگاهي نداشت وقتي آن را مطالعه کرد نارضایتی‌اش را اعلام کرد؛ ولي اطرافیان او را چنين توجيه کردند که «حرف‌هاي اعلي‌حضرت بايد شبيه حرف‌هاي مردم باشد» و اين چنين شاه راضي شد. گرچه هيچ‌گاه قطبي را به دلیل اين موضوع نبخشيد و هميشه از اين نطق به عنوان «نطق کذايي» ياد مي‏کرد. 
يکي از نزديکان قطبي، در دفتر مديرعامل سازمان راديو تلويزيون ملي ايران طی یادداشتی خطاب به قطبی نسبت به این اقدام وی اظهار نگرانی کرد. در آن دست‌نوشته آمده است: «رضاجون، به هيچ‌وجه صلاح نيست کسي بفهمد يا حتي احتمال بدهد که تو نطق را نوشته‌اي. کم کساني نيستند که از شاه تنفر دارند و به هر قيمتي مايلند از بين برود و اشتباهات خود را تکرار کرده و منفور همه شود. اگر بدانند تو اين کلمات را نوشته‌اي به خصوص از آنجا که بسيار مؤثر و دلنشين بود، تصور خواهند کرد که تو مغز متفکر ايشان هستي و در نتيجه TARGET [هدف] خواهي شد. صحيح نبود که دست‌خط خود را به TV بدهي؛ بالآخره خواهند فهميد يا مگر آنکه آنقدر از زندگي دلزده شده و کماکان آرزوي هميشگي خود را براي فدا شدن در راه وطن داشته باشي که خود را اين‌چنين در خطر بيندازي.»
این اسناد آشفتگی و نگرانی ایادی رژیم پهلوی را چندماه مانده به سقوط به خوبی نشان می‌دهد و حکایت از آن دارد که چطور نهضت اسلامی ملت ایران در ماه‌های پایانی غیر قابل مهار شده بود.


امام خامنه‌ای در گذر زمان ـ ۱۶۲
 سید مهدی حسینی/ مباحث امام خامنه‌ای در گذر زمان به سال ۱۳۷۵ رسید؛ سالی که آمریکایی‌ها توطئه‌های متعددی را در منطقه خاورمیانه طرح و اجرا کرده بودند که بارزترین آنها تشدید اهرم‌های فشار با اعمال تحریم‌ها در اواخر دوره ریاست‌جمهوری جرج بوش و به‌کارگیری ابتکارات «جیمز بیکر» و «لورنس ایگل برگر» برای بازسازی و بهبود روابط ایران و آمریکا بود. در اسفند سال ۷۲ «مارتین ایندایک» و «آنتونی ایدن» همه تلاش‌ خود را برای اعمال محدودیت‌ها و تحریم اقتصادی مضاعف علیه ایران به‌کار گرفتند که قوانین «داماتو» و «گیلمن» بعدها با تکیه بر همین ایدة تلاش برای تحریم بیشتر ایران تصویب شد. این طرح را در سال ۷۴ سناتور «داماتو» تهیه کرده بود که به نام خود او معروف شد. این طرح شامل تحریم خرید نفت ممنوعیت، انتقال اعتبارات و صدور پروانه صادرات و ورود کالاها و خدمات ایرانی به آمریکا و موارد دیگری در چارچوب برنامه تحریم بود. رئیس‌جمهور وقت آمریکا پس از این طرح دو فرمان اجرایی علیه ایران صادر کرد که تکمیل‌کننده آن محسوب می‌شد؛ یکی در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۷۳ که در آن آمده بود: «به دلیل اضطرار ملی در قبال ایران، دولت آمریکا باید مانع از کمک‌های مالی، مدیریتی یا نظارتی اشخاص آمریکایی در توسعه منابع نفتی ایران گردد...» و دیگری در اردیبهشت ماه سال ۷۴ که اورده بود «عملکرد ایران مبین تهدید علیه صلح و امنیت کلیه ملت‌هاست و ایران همچنان از تروریسم بین‌المللی حمایت می‌کند و روند صلح خاورمیانه را به مخاطره می‌افکند و به دنبال سلاح‌های کشتار جمعی است.» در این زمینه هم تحریم‌های دیگری را پیش‌بینی کرد که عناوین متعددی دارد.
افزون بر اینها، طرح تحریم دیگری موسوم به «طرح گیلمن» در سال ۱۳۷۵ به تصویب مجلس نمایندگان و کنگره آمریکا رسید که شامل عناوین متعدد دیگری بود که علاوه بر ممنوعیت، اصطلاح مجازات را به‌کار برده بود.
امام خامنه‌ای این فشارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را ناکارآمد دانسته و انتقام‌گیری تلقی کردند و فرمودند: «آمریکایی‌ها توسعه‌طلبند و می‌خواهند در همه جای دنیا  دستی داشته باشند و حضوری پیدا کنند و استثمار نمایند... وقتی این‌گونه است، معلوم می‌شود حرکت اسلامی برای‌شان مضر است و درصدد برمی‌آیند انتقام بگیرند. انتقام آمریکا همین سختگیری‌های سیاسی و نظامی و محاصره اقتصادی است که در چنته دارند... جنگ تحمیلی را که به راه انداختند، نه فقط توانستند جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در ایران را شکست بدهند و با محاصره اقتصادی و تبلیغاتی و فرهنگی، نه فقط نتوانستند به این انقلاب و نظام ضربه بزنند، بلکه حتی نتوانستند جلوی ساطع شدن نور حقیقت این انقلاب را در سراسر عالم بگیرند.»

 محمد مرادی/ در روز ۹ آبان ۱۲۹۳ هجري شمسي به دنبال صدور فرمان احمدشاه، مستوفي‌الممالک رئیس‌الوزرا طي اعلاميه‌اي بي‌طرفي ايران را در جنگ جهاني اول اعلام کرد. آغاز جنگ جهاني اول با حضور کشورهاي روس، فرانسه و انگليس به نام «دول متفق» و کشورهاي اتريش و آلمان به نام «دول محور» و پيوستن عثماني، ايتاليا و ژاپن به گروه‌هاي متخاصم با يکديگر، جهان را درگير جنگي خانمان‌سوز کرد که ايران آن روزگار را هم به دلیل موقعيت ژئوپلیتیکی دور از معرکه نگذاشت.
جنگ جهاني اول در ۲۸ ژوئيه ۱۹۱۴ حدود هشت روز پس از تاج‌گذاري احمدشاه قاجار آغاز شد. در ايران همزمان با وقوع جنگ، مناطق شمالي و شمال غرب کشور زير سلطه قشون روس قرار داشت. قواي روس در شهرهاي آذربايجان، اردبيل، قزوين و انزلي حضور داشتند و بخش‌هايي از جنوب کشور، از جمله بوشهر و بندر لنگه نيز در اشغال قواي بريتانيا بود.
جنگ جهاني اول در حالی آغاز شد که ايران به هرج و مرجي کم‌سابقه در تاريخ معاصرش مبتلا بود. بهار مشروطه و مجلس شوراي ملي با استبداد محمدعلي شاه به پايان رسيده بود و جز گروه‌هاي مختلف درگير در سطوح محلي و ملي چيز زيادي به جا نگذاشته بود. از سوي ديگر، به تخت نشستن احمدشاه نوجوان و تضعيف بيش از پيش دولت مرکزي، ايران را عملاً به حکومتي خان خاني بدل کرده بود. دولت بي‌اقتدار حتي توان جمع‌آوري ماليات را نداشت و خزانه هر روز خالي‌تر از گذشته مي‌شد.
 شروع جنگ نه ‌تنها بر فشار خارجي در ايران افزود؛ بلکه سبب شد اختلافات ديرينه در عرصه سياست ايران گسترش يابد و حکومت‌ مرکزي چنان دچار اختلاف و چنددستگي شد که دولت‌هاي مختلفي که بر سر کار مي‌آمدند، هيچ‌گاه بيش از چند ماه دوام نياوردند.
در اين دوره، شاهد بي‌ثباتي حاکميت سياسي بودیم که نماد آن کابينه‏‌ها به شمار مي‌‏آيند. از ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسي که مظفرالدين شاه فرمان مشروطيت را توشيح کرد تا کودتاي ۳ اسفند ۱۲۹۹، يعني در مقطع زماني کمتر از پانزده سال، قوه مجريه نظام سياسي پنجاه ويک مرتبه دچار بحران شد.
 در چنين وضعيتي، دو دولت همسايه ايران، يعني روسيه و عثماني که در دو سوي جنگ قرار گرفته بودند، نبرد خود را به خاک ايران کشاندند. به جز اين دو که مناطق شمال غربي ايران را به نسبت کوهستان‌هاي بين خودشان، مسير آسان‌تري براي حمله به ديگري مي‌ديدند، بريتانيا و آلمان نيز مناطق مرکزي و جنوبي ايران را به عرصه‌اي براي ضربه زدن به منافع ديگري بدل کرده بودند. اين‌ چنين بود که ايران با توجه به توان نداشتن برای شرکت در جنگ، مشي بي‌طرفي اتخاذ کرد و احمدشاه در ۱۲ ذي‌حجه ۱۳۳۲ قمري فرمان خود را مبني بر اعلان بي‌طرفي در جنگ خطاب به مستوفي‌الممالک رئیس‌الوزرا صادر کرد.
در پي فرمان احمدشاه، مستوفي‌الممالک رئیس‌الوزرا نيز در تاريخ ۹ آبان ۱۲۹۳ با صدور بيانيه‌اي به طور رسمی بي‌طرفي ايران را در جنگ بين‌الملل اعلام داشت؛ اما اعلام بي‌طرفي ايران تأثير چنداني بر چگونگي مواجهه دول متخاصم در استفاده از موقعيت سوق‏‌الجيشي کشورمان نداشت. 
با آنکه ايران از کانون اصلي جنگ، يعني اروپا فاصله زيادي داشت؛ ولي به يکي از ميدان‌هاي جنگ تبديل شده بود. روسيه و انگلستان در خلال جنگ جهاني اول عملاً با انعقاد قراردادهايي ايران را به مناطق تحت نفوذ خود تبديل کرده بودند و ورود نظاميان آنان به داخل کشور که غالباً با استناد به اين قرارداد‌ها صورت مي‌گرفت، سبب شده بود دولت مرکزی حتي در تهران قدرتي نداشته باشد. يکي از اين توافق‌نامه‌ها پيمان معروف «۱۹۱۵» بود که در ۲۸ دي ۱۲۹۳ ميان روسيه و انگلستان به امضا رسيد. اين پيمان که به فاصله ۸۰ روز پس از اعلام بي‌طرفي ايران در جنگ منعقد شد، قلمرو نفوذ دو کشور در ايران را بيش از آنچه در پيمان ۱۹۰۷ آنان مقرر شده بود، توسعه داد. به موجب اين پيمان، دو کشور حقوق و امتيازات ارضي بيشتري براي خود در ايران قائل شدند و هزينه نگهداری نيروهاي خود در ايران را نيز به گردن دولت تهران گذاشتند. ورود نظاميان روسيه به شهرهاي تبريز، اروميه، همدان، قزوين، زنجان و کرمانشاه که در زمستان ۱۲۹۳ و در تمام طول سال ۱۲۹۴ صورت گرفت، نتيجه همين توافق‌نامه بود. گفتنی است، روس‌ها اين قرارداد را به بهانه فراهم شدن زمينه مقابله با پيشروي نيروهاي عثماني در ايران امضا کردند.
 در زمان انعقاد اين پيمان، عثماني‌ها تبريز را در اشغال خود داشتند. انگليسي‌ها نيز متعاقب انعقاد پيمان ۱۹۱۵ در نواحي جنوبي کشور پيشروي‌هاي چشمگيري داشتند و قيام مشهور «دليران تنگستان» در مرداد ۱۲۹۴ نمادي از مقاومت مردم سلحشور جنوب ايران در برابر آنان بود.
 انگليسي‌ها به نفت خليج فارس چشم دوخته بودند و تحت هيچ شرايطي حاضر نبودند حتي به حصر تأسيسات نفتي ايران در بنادر جنوبي که طبق قرارداد دارسي به چنگ آنان افتاده بود، پايان دهند. آنان با مشارکت نظاميان هندي تحت فرمان خود در جنوب ايران نيروي نظامي پليس جنوب را شکل داده و آن را ابزار اراده خود کرده و روس‌ها نيز در شمال نيروي قزاق را به وجود آورده 
بودند.

 در روز نهم آبان 1304 با تصویب ماده واحده‌‌ای در مجلس شورای ملی، انقراض سلسله قاجار در ایران به طور رسمی اعلام شد. بعد از تصویب طرح انقراض قاجاریه در مجلس، رضاخان سردار سپه با نام جدید «والاحضرت اقدس» ریاست حكومت موقتی را تا تعیین تكلیف حكومت آیندة ایران به دست گرفت. احمدشاه قاجار با صدور اعلامیه‌ای در پاریس خلع خود را از سلطنت غیر قانونی اعلام كرد و خود را «پادشاه قانونی مشروطة ایران» خواند؛ امّا رضاخان بی‌اعتنا به اعتراض پادشاه مخلوع، برادر و ولی‌عهد او محمدحسن میرزا را نیز به خفت از كشور اخراج كرد.
10 روز پس از خلع احمدشاه از سلطنت، سفیر انگلستان نزد رضاخان رفت و در یادداشتی از سوی دولت انگلستان حكومت وی را به رسمیت شناخت. فردای همان روز نیز سفیر شوروی به دیدار رضاخان شتافت و به رسمیت شناختن حكومت او را از سوی دولت متبوعش اعلام كرد. با حمایت همه‌جانبه‌ای كه از سوی دولت‌های بزرگ خارجی صورت گرفت، رضاخان روز 15 آذر 1304 مجلس مؤسسان را با نطق خود افتتاح كرد.

جنگ شيميايي‌ـ 1
 حميدرضا ميري/ عراق اولين بار در تاريخ ۲۳ دي‌ ماه ۱۳۵۹ به کاربرد آزمايشي و سنجش تأثير سلاح شيميايي عليه نيروهاي ايران در محورهاي هلاله، ني‌خزر و منطقه‌ عمومي ميمک مبادرت ورزيد. پس از آن در سال ۱۳۶۰، دامنه کاربرد اين سلاح‌ها را در جبهه‌هاي هويزه، تپّه‌هاي الله‌اکبر، جسر نادري و خرمشهر نيز به صورت پراکنده آزمايش کرد.
در فاصله سال‌ 1361 تا آخر سال 1365، عراق سلاح‌های شیمیایی را در مقیاسی به کار گرفت که از جنگ جهانی اول به بعد بی‌سابقه بود. در این دوره، واحدهای شیمیایی ویژه که مسئول مراقبت، ساخت و حمل‌ونقل مهمات شیمیایی بودند، در تمامی یگان‌های نیروهای مسلح عراق جا افتادند. واحدهایی از نیروی زمینی و هوایی عراق مأموریت شلیک این نوع سلاح را به عهده گرفتند. عراق در پیروی از الگوی واحدهای شیمیایی اتحاد جماهیر شوروی، به واحدهای نظامی شیمیایی خود چنان منزلت و موقعیتی بخشید که تقریباً به شکل یک ارتش رزمی مستقل درآمد. آنها واحدها و زیرواحدهای مسئول دفاع شیمیایی، تشعشع و اکتشاف شیمیایی، تحلیل اوضاع جوی و آلودگی‌زدایی را شامل می‌شدند. هر سپاه یک گردان، هر تیپ یا لشکر مستقل یک گروهان و هر هنگی یک دسته شیمیایی داشت
در سال ۱۳۶۱، کاربرد و حجم سلاح‌های شيميايي از سوي عراق افزايشي نسبي يافت و در اين زمینه فرماندهي و رسته‌ جنگ‌هاي شيميايي به سازمان رزم ارتش عراق افزود شد. در اين سال، استفاده از سلاح‏هاي شيميايي در جبهه‌هاي آبادان، مريوان، تپّه‌ شرهاني و شلمچه بيش از 15 شهيد و ده‌ها مصدوم بر جاي گذاشت. پس از والفجر۲ نيز عراق، به طور نسبتاً وسيع، روستاهاي مرزي و منطقه‌ عمليات را بمباران شيميايي کرد که در اثر آن ده‌ها نفر از رزمندگان و مردم بومي شهيد و مصدوم شدند.  
تقریباً از آذر ماه سال 1362 که جمهوری اسلامی ایران برای نخستین بار در نامه‌ای از دبیر کل سازمان ملل برای جلوگیری از تکرار استفاده عراق از گازهای شیمیایی استمداد طلبید، تعدادی از روزنامه‌ها و نشریات تخصصی جهان نسبت به موضوع حساس شدند و به درج مقالاتی در این باره اقدام کردند. از جمله روزنامه «گاردین» در مقاله‌ای به تاریخ 5 آذر ماه سال 1362، به نقل از سه پزشک انگلیسی که برای شرکت در نشست جهانی پزشکی به تهران سفر کرده و مقامات بنیاد شهید آنها را بر بالین مجروحان شیمیایی بستری در بیمارستان‌های تهران حاضر کرده بودند، نوشت؛ شواهدی را که دولت ایران برای اثبات ادعای خود ارائه داده، آنها را متقاعد کرده که عراق برای مقابله با حمله اخیر نیروهای ایران از سلاح‌های شیمیایی و گازهای سمی استفاده کرده است.
اما گسترده‌ترين استفاده از سلاح‏هاي شيميايي از آغاز جنگ تا سال چهارم در منطقه‌ عملياتي خيبر و در جزاير مجنون انجام گرفت که در نتيجه‌ آن صدها نفر شهيد و حداقل دو هزار و 700 نفر مصدوم شدند. يک‌سال بعد در جريان عمليات بدر در اسفند ۱۳۶۳، عراق دوباره در سطحي وسيع‏تر از سلاح‌هاي شيميايي استفاده کرد و در ابعادي گسترده اقدام به بمباران و گلوله‌باران شيميايي کرد که افزون بر مناطق عملياتي، اورژانس‏ها و عقبه‌ها نيز به مواد سمي آلوده شدند.