محمد گنجي/سازش نامقدس فساد مالي و فساد سياسي تکرار شود و اما من به نام پادشاه شما که سوگند خوردهام که تماميت ارضي مملکت، وحدت ملي و مذهب شيعه اثنيعشري را حفظ کنم، بار ديگر در برابر ملت ايران سوگند خود را تکرار ميکنم و متعهد ميشوم که خطاهاي گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نيز جبران گردد. متعهد ميشوم که پس از برقراري نظم و آرامش در اسرع وقت يک دولت ملي براي آزاديهاي اساسي و انجام انتخابات آزاد، تعيين شود تا قانون اساسي که خونبهاي انقلاب مشروطيت است به صورت کامل به مرحله اجرا در آيد، من نيز پيام انقلاب شما ملت ايران را شنيدم.
من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتي است الهي که از طرف ملت به پادشاه تفويض شده است، هستم و آنچه را که شما براي به دست آوردنش قرباني دادهايد، تضمين ميکنم، که حکومت ايران در آينده بر اساس قانون اساسي، عدالت اجتماعي و اراده ملي و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. در وضع فعلي برقراري نظم و آرامش براي جلوگيري از سقوط و اضمحلال ايران وظيفه اصلي نيروهاي مسلح شاهنشاهي است که هميشه با حفظ ماهيت ملي خود متکي بر ملت ايران و وفادار به سوگندهاي خود بوده و است، بايد با همکاري شما هموطنان عزیزم اين نظم و آرامش هرچه زودتر برقرار شود تا دولت ملي بعدي که استقرار و آزاديها، اجراي اصلاحات و به خصوص برقراري انتخابات آزاد را برعهده خواهد داشت، در اسرع وقت کار خود را شروع کند. من و شما در اين سيوچند سال وقايع حساسي را ديدهايم و خطرات بسيار را پشت سر گذاشتهايم، اميدوارم در اين لحظات حساس و خطير و سرنوشتساز، خداوند بزرگ ما را مشمول عنايات خود فرمايد، تا بتوانیم در کنار هم به هدفهاي اصلي که آسايش و رفاه و آزادي و سربلندي ايران و ايراني است، برسيم.
من اينجا از آيات عظام و علماي اعلام که رهبران روحاني و مذهبي جامعه و پاسداران اسلامي و به خصوص مذاهب شيعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنماييهاي خود و دعوت مردم به آرامش و نظم براي حفظ تنها کشور شيعه جهان بکوشند. من از رهبران فکري جوانان ميخواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه مبارزه اصولي براي برقراري يک دموکراسي واقعي را هموار کنند. من از شما پدران و مادران ايراني که مانند من نگران آينده ايران و فرزندان خود هستيد ميخواهم که با راهنماييهاي آنان مانع شويد تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و به خود و به ميهنشان لطمه وارد سازند.
من از شما جوانان و نوجوانان که آينده ايران متعلق به شماست، ميخواهم تا ميهنمان را به خون و آتش نکشيد و به امروز و خود و فرداي ايران ضرر نزنيد.
من از شما رهبران سياسي جامعه ميخواهم تا به دور از اختلافهاي عقيدتي و با توجه به موقعيت تاريخي حساس و استثنايي کشورمان، نيروهاي خود را براي نجات ميهن به کار بريد.
من از همه شما کارگران و کارکنان و دهقانان که با کوششهاي خود چرخهاي اقتصادي کشور را به حرکت در ميآوردند ميخواهم تا با فعاليت هر چه بيشتر در حفظ و احياي اقتصادي کشور بکوشيد.
من از همه شما هموطنان عزيزم ميخواهم تا به ايران فکر کنيد. همه به ايران فکر کنيم. در اين لحظات تاريخي بگذاريد همه با هم به ايران فکر کنيم. بدانيد که در راه انقلاب ملت ايران عليه استعمار، ظلم و فساد من در کنار شما هستم و براي حفظ تماميت ارضي وحدت ملي و حفظ شعائر اسلامي و برقراري آزاديهاي اساسي و پيروزي و تحقق خواستها و آرمانهاي ملت ايران همراه شما خواهم بود.
اميدوارم در روزهاي خطيري که در پيش داريم، خداوند متعال ما را مورد عنايت و لطف خود قرار داده و همواره مويد و حافظ ملک و ملت ايران باشد. انشاءالله تعالي»
نویسنده این نطق که بود؟
عبدالرضا قطبي همان کسی بود که متن مذکور را تنظیم کرد و برای شاه فرستاد تا در برنامه زنده رادیویی قرائت کند. وی فرزند محمدعلي و لوئيز قطبي و پسر دايي فرح ديبا (همسر شاه مخلوع) بود که در سال ۱۳۱۸ در تهران متولد و در کنار دختر عمهاش فرح بزرگ شد. رضا قطبي پس از دريافت مدرک ديپلم براي ادامه تحصيل راهي فرانسه شد. زماني به ايران بازگشت که دختر عمهاش فرح ديبا به عقد شاه درآمده و درباري کوچک براي خود ترتيب داده بود. فرح موفق شد وضعيت شغلي دايي خود محمدعلي قطبي را ارتقا بخشد و براي پسردايي خود نيز همين اقدام را کرد. رضا قطبي مدتي در دانشگاه آريامهر (صنعتي شريف) به تدريس رياضيات مشغول شد و آنگاه به وزارت اطلاعات راه يافت و طرحي براي تأسيس يک تلويزيون ملي ارائه داد. او از مشاوران فرهنگي فرح بود و پس از تأسيس تلويزيون ملي، به مديرکلي اين نهاد منصوب شد. در اواخر سال ۱۳۴۵ فرح پهلوي که زمام فرهنگدوستي را در دوره پهلوي دوم برعهده داشت، تصميم به تأسيس سازمان جشن هنر شيراز گرفت، پس از تصويب طرح وي در سال ۱۳۴۶، رضا قطبي را به مدير عاملي اين سازمان منصوب کرد. اين سازمان، با عملکرد ضد ديني خود، يکي از جرقههاي اصلي منجر به شعلهور شدن انقلاب اسلامي را زد.
متن آخرين خطابه شاه که از تلويزيون ملي پخش شد و در آن شاه اعلام کرد «من صداي انقلاب شما را شنيدم»، بسيار عجيب و عجولانه تهيه شده بود. این متن با دست خط شخص رضا قطبي به تلويزيون فرستاده شد تا در اختيار شاه قرار گیرد. شاه که تا لحظه آخر از فحواي اين خطابه آگاهي نداشت وقتي آن را مطالعه کرد نارضایتیاش را اعلام کرد؛ ولي اطرافیان او را چنين توجيه کردند که «حرفهاي اعليحضرت بايد شبيه حرفهاي مردم باشد» و اين چنين شاه راضي شد. گرچه هيچگاه قطبي را به دلیل اين موضوع نبخشيد و هميشه از اين نطق به عنوان «نطق کذايي» ياد ميکرد.
يکي از نزديکان قطبي، در دفتر مديرعامل سازمان راديو تلويزيون ملي ايران طی یادداشتی خطاب به قطبی نسبت به این اقدام وی اظهار نگرانی کرد. در آن دستنوشته آمده است: «رضاجون، به هيچوجه صلاح نيست کسي بفهمد يا حتي احتمال بدهد که تو نطق را نوشتهاي. کم کساني نيستند که از شاه تنفر دارند و به هر قيمتي مايلند از بين برود و اشتباهات خود را تکرار کرده و منفور همه شود. اگر بدانند تو اين کلمات را نوشتهاي به خصوص از آنجا که بسيار مؤثر و دلنشين بود، تصور خواهند کرد که تو مغز متفکر ايشان هستي و در نتيجه TARGET [هدف] خواهي شد. صحيح نبود که دستخط خود را به TV بدهي؛ بالآخره خواهند فهميد يا مگر آنکه آنقدر از زندگي دلزده شده و کماکان آرزوي هميشگي خود را براي فدا شدن در راه وطن داشته باشي که خود را اينچنين در خطر بيندازي.»
این اسناد آشفتگی و نگرانی ایادی رژیم پهلوی را چندماه مانده به سقوط به خوبی نشان میدهد و حکایت از آن دارد که چطور نهضت اسلامی ملت ایران در ماههای پایانی غیر قابل مهار شده بود.