احمدرضا هدایتی/مدتهاست این موضوع، ذهن نگارنده را به خود مشغول کرده است که علت اصلی برخی از نابسامانیهای موجود در جامعه چیست؟ آیا توطئههای مستمر و متعدد بیگانگان، عامل بروز ناهنجاریهای مورد اشاره است؟ آیا ناهنجاریهای اجتماعی موجود، حاصل تأثیر فرهنگی ماهوارههاست؟ اصولاً نقش توطئههای دشمنان از جمله؛ جنگ تحمیلی، تحریمها و ترورهای صورت گرفته از سوی معاندان، در این رابطه در چه حد بوده است؟
چرا با اینکه تمامی مبانی، احکام و اصول ارزشی اسلام، یا حتی اسناد بالادستی تنظیم شده در کشور و نیز بیانات و رهنمودهای رهبری، وفق مصالح کشور و منافع مردم و همراستا با آرمانهای بلند و ارزشی انقلاب و افراد جامعه است، همچنان با رشد تدریجی پدیدههای نامطلوبی مانند؛ اختلاس، ارتشا، رانتخواری یا فساد اخلاقی و اجتماعی در کشور مواجه هستیم؟
آیا ارائه نکردن فراگیر و اصولی منابع اسلامی و بیتوجهی جامعه نسبت به کسب فضائل و معارف اسلامی در بروز مشکلات تأثیرگذار نبوده است؟ آیا میشود همه مشکلات را فقط ناشی از ناکارآمدی، کمکاری و بعضاً سوءاستفاده و خیانت احتمالی برخی مدیران و مسئولان دانست؟
در پاسخ باید گفت که بیشک، توطئهها و اقدامات خبیثانه دشمن در بروز این مشکلات بیتأثیر نبوده است و شاید اگر هر کشور دیگری جای جمهوری اسلامی ایران قرار داشت و با این همه توطئه خارجی مواجه میشد، نه تنها حکومتش دگرگون میشد؛ بلکه احتمالاً خاک کشور خود را نیز از دست میداد.
با اینحال؛ به یقین هیچیک از این عوامل و دیگر عوامل مشابه که از ذکر آنها اجتناب شده است، به اندازه نظام آموزشی معیوب و ناکارآمد موجود، به کشور خسارت تحمیل نکرده باشد؛ چرا که توطئه دشمنان و مزدوران داخلی آنها یا ناهنجاریهای فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی، هنگامی مؤثر واقع میشود که نظام آموزشی و تربیتی کشور، به شکل نهان و آشکار و محسوس و نامحسوس، دچار ضعف و نقصان باشد.
البته، طی سالهای گذشته تلاش فراوانی برای اصلاح نظام آموزشی کشور در مقاطع و سطوح مختلف صورت گرفته است، اما به نظر میرسد، این اقدامات بیشتر و البته به شکل غیر مؤثر، پوسته و قالب کار را دستخوش تغییر کرده است. تغییر چند باره مقاطع تحصیلی در آموزش و پرورش از 5، 3، 4 به 6، 3، 3 یا مزین کردن متون آموزشی مدارس و مراکز آموزشعالی به آیات و روایات اسلامی، نمونهای از این اقدامات است.
این در حالی است که اولاً، اسلامی کردن و بهبود بخشیدن محتوایی متون درسی، لزوماً با افزودن آیات و روایات اسلامی به متون آموزش، محقق نمیشود، ثانیاً، تا عوامل تغییر محتوا و نیز مدرسان این متون، خود به آنچه مینویسند یا تدریس میکنند، اشراف و باور قلبی نداشته باشند، نتیجه لازم عاید نخواهد شد. ثالثاً، آموزش بدون توجه به مفاهیم و مطالب پرورشی و تربیتی، نمیتواند نتیجه مطلوبی داشته باشد.
در واقع، چنانچه نظام آموزشی کشور (در مقاطع و سطوح مختلف) نتواند، همزمان و در کنار تربیت افراد متخصص، افراد مؤمن، متعهد، مسئولیتپذیر، پاسخگو، متفکر، آرمانگرا، هدفمند، خلّاق، خودباور و خوداتکا، اهل مطالعه و تحقیق و با قدرت و قابلیت برنامهریزی و کارآفرینی و در نهایت، دلسوز برای حال و آینده کشور به جامعه تحویل دهد، نباید تردید کنیم که چرخه آموزشی ما، معیوب است.
وقتی در برخی از مراکز آموزشی روند و ساختار کار به شکلی است که؛ فقط به امر آموزش در حد رفع تکلیف اکتفا میشود و بدتر از آن اینکه؛ باورهای دینی و اصول و ارزشهای اعتقادی و اجتماعی جوان ایرانی، پس از ورود به محیط آموزشی، متزلزل و روزبهروز تضعیف میشود، باید پذیرفت که نظام آموزشی ما دچار بیماری خطرناکی است که آینده کشور را در معرض خطر جدی قرار داده و تغییرات رفرمیک به عمل آمده، نتوانسته مشکل آن را برطرف کند.
بیشک وقتی مبانی اعتقادی دانشجوی جوان و متدین ما (هرچند در موارد محدود) در دانشگاه مورد نقد و اهانت دیگران واقع میشود و حتی حضور وی در صف نماز جماعتِ محیط آموزشی، مورد تمسخر برخی از استادان و دانشجویان قرار میگیرد و رفتار و سلوک او بهتدریج و تحت تأثیر رفتارهای ناهنجار دیگر دانشجویان، به فرهنگ مذموم غربی و شرقی گرایش پیدا میکند، باید بپذیریم که اِشکالی در کار وجود دارد.
تردیدی نیست که وقتی برخی از استادان، معلمان و دیگر مربیان به مبانی دینی، اعتقاد قلبی و التزام عملی نداشته و از معارف دینی و اعتقادی بیبهره باشند، نمیتوانیم از آنها انتظار داشته باشیم که بتوانند یک محیط آموزشی الگو و در تراز نظام اسلامی را ایجاد و دانشاموختهای در شأن نظام اسلامی تربیت کنند.
این تأسفبار است که وقتی خبرنگار یک رسانه داخلی، بخشی از توصیههای مدیریتی امام علی(ع) را بدون درج نام در اختیار عدهای از جوانان ایرانی قرار میدهد و از آنان میخواهد که نام صاحب این جملات را بگویند، در کمال ناباوری، ابتدا احتمال تعلق آن به یک اندیشمند ایرانی یا اسلامی را ناممکن دانسته و سپس در قامت یک مدافع تمامعیار فرهنگ بیگانه، به شکل بعضاً ناقص و غلط، نام چند نفر از دانشمندان غربی را بر زبان میرانند.
این باعث تأسف است که بر اثر غفلت مسئولان نظام آموزشی کشور، نه تنها سیره و سلوک رفتاری، علمی و عملی ائمه و اولیای دینی، بلکه شخصیت اخلاقی و دستاوردهای علمی بسیاری از دانشمندان ایرانی مانند غیاثالدین جمشید کاشانی و حتی دانشمندان معروفی چون ابنسینا، به درستی تبیین و عرضه نشده است.
به صراحت میتوان گفت، اگر نظام آموزشی ما درست عمل میکرد، هماکنون باید نسلهای دوم و سوم جامعه، با رفتار و عملکرد خود، مانع از بروز مشکلات فعلی میشدند و ایران اسلامی، طعم شیرین پیشرفت و توسعه همهجانبه و رفاه و آسایش عمومی را، به مراتب بیش از آنچه تاکنون کسب کرده، میچشید، اما اینک این سؤال مطرح است که اگر عملکرد بخش تربیت و آموزش درست بوده، چرا برخی از دانشآموختگان نظام آموزشی ما، نمیتوانند به یک الگوی کامل، در ابعاد مختلف معنوی، علمی و عملی برای دیگران تبدیل شوند.
قطعاً همانگونه که اشاره شد، باید ریشه همه این مسائل و مشکلات را در کاستیها و نواقص نظام آموزشی، (از مدرسه و دانشگاه تا حوزههای علمیه و دیگر مراکز آموزشی) جستوجو کرد؛ لذا شایسته است، پیش از اینکه بیش از این فرصتها را از دست بدهیم، از طریق؛ بازنگری و اصلاح محتوایی متون تربیتی و آموزشی، فرهنگسازی عمومی، قانونگذاری مناسب و دیگر اقدامات مشابه، این بخش را به طور اساسی و اصولی درمان کنیم.