علیرضا جلالیان / هفته گذشته بیستوسومین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها در مصلی تهران برگزار شد که غرفه هفتهنامه صبحصادق در این نمایشگاه بعدازظهر هر روز با عصرانههای تحلیلی میزبان علاقهمندان بود. در یکی از نشستها دکتر سعدالله زارعی، تحلیلگر ارشد مسائل بینالمللی و سردبیر اسبق صبحصادق تحلیلی درباره «چشمانداز تقابل آمریکا با ایران» ارائه کرد و به پرسشهای خبرنگاران و بازدیدکنندگان پاسخ داد که در ادامه خلاصه این بحث از نظر شما میگذرد.
آغاز روابط بین ایران و آمریکا به مقطع پایان جنگ جهانی دوم برمیگردد؛ یعنی حدود سال 1324 شمسی که ایران به اشغال طرف پیروز جنگ جهانی درآمد؛ اما دعوای بین ایرن و آمریکا پس از انقلاب اسلامی، دو چهره دارد: یکی استیلا و دیگری استقلال. در واقع، آنها به دنبال تداوم استیلای خود بوده و هستند و جمهوری اسلامی به دنبال حفظ استقلال است. در دوران پیش از انقلاب اسلامی ایران برای آمریکاییها ظرفیتی بود تا با آن اهداف استیلاجویانه خود را در منطقه پیش ببرند و پس از انقلاب دعوا بر سر استقلال یا وابستگی ایران به آمریکاییها و استیلای آنها بر ایران بوده است.
در فضای فعلی عدهای معتقدند، ترامپ سیاستمدار تازهواردی است که صفحه جدیدی را برای ایران در آمریکا باز کرده است؛ از این رو ایران هم باید با بررسیهای لازم به دنبال روش جدیدی برای مقابله باشد. در واقع، امروز عدهای با شخصی کردن مسئله ترامپ، سعی دارند مسئله آمریکا را از روی میز بردارند و مسئله ترامپ را جایگزین آن کنند و بگویند وضع خطرناکی است و خطر در کمین کشور است، لذا باید در رفتارها تغییر ایجاد کنیم؛ چون رفتار آمریکاییها تغییر کرده است. این تحلیل تنها میتواند ناشی از سادهلوحی باشد؛ چرا که باید توجه داشت، این تاکتیک قدیمی است که آمریکاییها از آن استفاده میکنند. ترامپ هم یک وجه تکراری از وجوه آمریکا است و حتی باید اذعان کرد که نسبت به نفرات پیش از خود در کاخ سفید خطرات کمتری دارد؛ یعنی در کلان، آمریکا همان است، اما حال در لباس ترامپ ظاهر شده است.
بوش خطرناکتر
از ترامپ
درباره اینکه میگوییم خطرات ترامپ حتی کمتر از قبل شده، میتوان به دوران جرج بوش پسر اشاره کرد. وی در سال 2001، پس از حملات 11 سپتامبر در آمریکا که ماهیت آن هم پیچیده بود، به سمت شرق و غرب کشور ما حمله گستردهای را ترتیب داد. حدود 300 هزار نیروی آمریکایی و انگلیسی به عراق حمله کردند و یک سوم این تعداد در حمله به افغانستان حضور داشتند؛ یعنی حدود 400 هزار نیروی ائتلاف آمریکاییـ انگلیسی وارد کارزار جنگ با افغانستان و عراق شده و جنایتهای زیادی هم مرتکب شدند. در همان زمان، رئیسجمهور ایران در مجمع عمومی موضوع گفتوگوی تمدنها را مطرح کرده بود و اتفاقاً هم به تصویب رسیده و قرار بود سال گفتوگوی تمدنها هم داشته باشیم؛ اما در دگر سو بوش پسر در سخنرانی خود ایران، عراق و کره شمالی را در فهرست کشورهای محور شرارت بعد از افغانستان بیان کرد و تهدید کرد که به این کشورها حمله میکند و حمله به عراق را تحقق بخشید. سال 2007 بوش، رئیسجمهور و فرمانده عالی نیروهای مسلح آمریکا در جلسه سالانه کنگره پشت تریبون خطاب به نیروهای ارتش کشورش دستور داد تا از آن زمان به بعد هر فرمانده و سرباز ایرانی را که در عراق دیدند، به آنها شلیک کنند. دقیقاً فردای این ماجرا، نیروهای آمریکایی با سه بالگرد وارد کنسولگری ایران در اربیل عراق شده و تعدادی دیپلمات و نیروی مستشاری ایران را که به دعوت رسمی دولت عراق در این کشور و آن زمان در محل کنسولگری حضور داشتند، بازداشت کرده و به نقطه نامعلومی منتقل کردند. این دیپلماتها یازده نفر بودند. سفیر وقت ایران در عراق تعریف میکند که همان زمان نامهای رسمی برای دولت عراق نوشته شد و وی شخصاً نیمه شب زنگ در منزل مرحوم جلال طالبانی را که به تازگی رئیسجمهور عراق شده بود، زد و با اصرار سفیر، آقای طالبانی را از خواب بیدار کردند. در خاطرات سفیر ایران است که آقای طالبانی با لباس خواب آمد و وقتی مراتب ماجرا به او اطلاع داده شد، تلفن را برداشت و تأکید کرد که آقای زلمای خلیل زاد، سفیر آمریکا در عراق را هر کجا که هست پیدا کنند و اگر خواب است، بیدار شود و تلفنی صحبت کند. همانجا زمانی که خلیل زاد پشت خط آمد، جلال طالبانی با عصبانیت گفت: «آقای زاد این افرادی که شما دستگیر کردهاید مهمانان بنده هستند و به دعوت ما به عراق آمدهاند، در صورتی که هر چه سریعتر آنها را آزاد نکنید، من از بغداد خارج میشوم و تمام عواقب این موضوع و مشکلاتی که در پی خواهد داشت، همگی متوجه آمریکا خواهد بود.» در واقع، آمریکاییها را در این مسئله تهدید کرد که همین مسئله عاملی شد تا یازده نفر ایرانی آزاد شده و دستور جرج بوش هم که خیلی جدی صادر شده بود، عملاً دیگر اجرا نشد.
ضعف ترامپ
در مقابل سپاه
وقتی به سخنرانی آقای ترامپ نگاه میکنیم، مشخص میشود که او موضع ضعیفتری نسبت به دوران بوش دارد، حتی آنچه قبلاً گفته میشد که وی در مواجهه با سپاه قرار است این نهاد را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهد هم محقق نشد و بر اساس تهدیدات جدی فرمانده کل سپاه علیه آمریکا، تنها بر اساس قانونهای قبلی، سپاه در فهرست تحریمها قرار گرفت. در واقع، این در مقایسه با سال 2007 که تحریمهای اقتصادی همراه با دستور حمله به ایرانیها صادر شد، یک پله عقبتر است تا اینکه تهدید جدیتری نسبت به قبل تلقی شود.
اما امروز عدهای با توجه به حرفهای ترامپ معتقدند که او چیز جدیدی میگوید و ما باید احتمالاً امتیاز بزرگتر از اوباما در برجام را به ترامپ بدهیم تا خطر او را دفع کنیم که این دیدگاه غلط است.
مهار منطقهای ایران
آنها در مسئله مواجهه ما با آمریکا دو موضوع را مدنظر دارند؛ یکی مهار قدرت ایران در منطقه و در محدوده حضور آمریکاییها و دیگری مسئله عراق.
در نگاه عام، آمریکاییها به دنبال مهار قدرت ایران در هر کجایی که خودشان حضور دارند، هستند و این به آن علت است که حضور ایران همواره در هر منطقهای سبب شده است تا جلوی استیلاطلبی آنها سد شود و مسیر تحولات به سمتی باشد که رشته کار از دستشان خارج شده و مسیری به جز طرحهایی، مانند خاورمیانه بزرگ را طی کند. در واقع، در طرح خاورمیانه جدید که آنها به دنبال تجزیه کشورهای بزرگ منطقه بودند، ظرفیتهای فراوانی را تعریف کرده و سفرهای متعددی را صورت دادند که در این میان به تازگی سفرهای کوتاه آقای تیلرسون به عراق، افغانستان، عربستان، کویت، قطر و... انجام شد؛ اما دیده میشود که اینها در همه این طرحها در نهایت با حضور مؤثر ایران با شکست مواجه شدهاند که نمونه عینی آن شکست طرح جداسازی منطقه اقلیم کردستان عراق بود که با تدبیر جمهوری اسلامی و طرفهای دوست ایران در شمال عراق کل ماجرا به هم ریخت.
تلاش آمریکا برای جداسازی عراق از جبهه مقاومت
آمریکاییها در مواجهه با ایران روی مسئله خاص عراق تأکید دارند. در واقع عراق کشور مهمی محسوب میشود و جداسازی عراق از ایران نقش اساسی در شکستن اقتدار منطقهای ایران خواهد داشت. این مسئله را در شرایطی باید دید که پیش از این ایران و عراق دو بار با هم درگیر شدهاند که یکی در سال 1975 در زمان رژیم بعثی سابق بوده که به قرارداد الجزایر منجر شده و دیگری در دفاع هشت ساله که امروز پس از این همه تقابل، این دشمنیها از سطح رقابت و تقابل به سمت دوستی و همکاریهای راهبردی رفته و بر اساس اینکه نفوذ گفتمانی جمهوری اسلامی عمدتاً در مرزهای غربی و در کشورهای حوزه عربی در غرب آسیا و شمال آفریقا است، عراق دروازه این نفوذ منطقهای محسوب میشود و کلیدیترین کشور برای ایران است که این همگرایی یعنی قدرت یافتن بیشتر ایران. عراق هم ظرفیتهای بسیار بزرگی دارد که اتفاقاً با ایران هم همسو و عامل اتصال مردم و دولتهای دو کشور است. مسئله مرجعیت دینی در نجف اشرف و حوزه علمیه نجف که البته در دورانهایی از تاریخ هم یک حوزه سیاسی بوده و موضوعاتی، همچون تحریم تنباکو و جنبش مشروطه از این محل آغاز شده است، حرم شش امام معصوم(ع) در این کشور است و همواره بین ایران و عراق سفرهای زیارتی بیشماری صورت میگیرد که در این میان از همه مهمتر و جریانسازتر همایش بزرگ راهپیمایی اربعین به منزله یک برنامه بزرگ جهانی برگزار میشود که مشارکتکننده اصلی آن مردم عراق و در مرحله بعدی مردم ایران هستند. این راهپیمایی موجب تعاملات عمیق بین دو کشور هم شده است و 18 میلیون نفر شیعه عراق در پیوند با شیعیان ایران موقعیت ویژهای را برای بسط نفوذ و پایان سلطه و استیلای آمریکاییها بر منطقه ایجاد کرده است. اینها در واقع عواملی هستند که موجب شده است آمریکاییها به طور خاص روی عراق تمرکز کنند.
برای این منظور حتی سعودیها و بعد از سالها، مشوقها و امتیازات بسیار زیادی به عراقیها دادند. عربستان سهونیم میلیون بشکه از سهم تولید نفت خود را کم کرد و این اختیار را به عراق داد تا از این سهم استفاده کند. به این ترتیب شرکتهای سعودی هم پس از سالها توانستند وارد بازار عراق شده و وعدههای اقتصادی فراوانی هم به عراق داده شد. آمریکاییها هم فشارهای زیادی را به دولت عراق آوردهاند که عراق باید در حوزه کشورهای اتحادیه عرب عمل کند و نه در جبهه مقاومت و هنوز هم برای جدایی عراق از ایران و جبهه مقاومت تلاش میکنند.
از سویی باید در نظر داشت که این تلاش آمریکاییها برایشان بسیار مهم است؛ چرا که در شرایط تحریم ایران حجم تبادلات ایران و عراق بسیار بالا است و این کشور قسمت زیادی از عواقب تحریم را برای ایران جبران میکند؛ برای نمونه آورده ارزی بین ایران و عراق در سال گذشته 18 میلیارد دلار برای ایران بوده است که مجموعه صادرات غیر نفتی و کالاهای ایرانی را شامل میشده و بخشی هم سلاحهای ایرانی بوده که در اختیار ارتش و نیروهای حشدالشعبی عراق قرار گرفته و برای مبارزه با تروریسم استفاده شده است. تعاملات ایران و عراق از سطح تعاملات اقتصادی به تعاملات دفاعی، فرهنگی و... هم رسیده است. در این فضا و با این شرایط ارتباط ایران با عراق عملاً در حصر اقتصادی نیست.
خواسته اروپا
و آمریکا یکی است
اما در کشور ما امروز افرادی هستند که آمریکا را پر قدرت، غیر قابل رقابت و مؤثر معرفی میکنند و معتقدند، برای در امان ماندن از این قدرت بزرگ باید در برخی جاها کوتاه آمد و این کوتاه آمدن را توصیه میکنند. آنها به صورت بسیار دقیقی هم در عباراتی شسته و رفته و با زبان دیپلماتیک میگویند که باید به اروپا در این میان که ترامپ بر ما خشم گرفته، آری بگوییم تا بتوانیم از خشم دیوانهای مانند ترامپ در امان باشیم؛ اما باید از این افراد پرسید که اصولاً اروپا از ما چه چیزی میخواهد که آمریکاییها نمیخواهند؟ اصولاً تفاوتی بین خواستههای این طرف وجود ندارد و اینها برای بازی دادن ما است.
مشکل مشترک
سپاه و سلاح
الآن قدرت منطقهای ما در دو قالب تبلور یافته؛ یکی سپاه و دیگری سلاح اروپاییها هم رسماً گفتهاند که با این دو مشکل دارند و اصولاً این درد مشترک آمریکا و اروپا با هم است. اصلاً شکاف بین اروپا و آمریکا مفهوم پیدا نمیکند. اختلاف سلیقه این دو این است که برجام راه موفق برای ادامه مسیر با ایران باشد یا نباشد؛ اما درباره اینکه باید در مسیر برجام ادامه طریق داد و موضوعات جدید منطقهای و قدرت موشکی را هم مطرح کرد، دو طرف یک نظر دارند و تفاوتی وجود ندارد.
گفتنی است، درباره ارتباط با اروپا، ضمن تداوم ارتباطات و تعاملات با کشورهای اروپایی، نباید با شوق و ذوقزدگی به سمت برقراری تعامل و روابط رفت؛ بلکه باید با فکر و در نظر گرفتن استیلا نیافتن آنها بر خود این روابط ادامه پیدا کند. نباید با دیدن مسائل روی صحنه فریب خورد. امروز به هیچ وجه نمیتوان روی طرف اروپایی حساب باز کرد. از سویی اروپاییها متحد آمریکاییها هستند و دشمنی زیادی هم با ما دارند. از سوی دیگر، حجم تبادلات و وابستگی اروپاییها به آمریکا حدود چند صد برابر تبادلات و وابستگی آنها به ایران است و به هیچ وجه آنها نمیتوانند به این فکر کنند که به دلیل منافع ایران، منافع سرشار گره خورده خود به منافع آمریکا را قربانی کنند.