حجت‌الاسلام صدیقی گفت: انتخاب دین باید با بصیرت صورت بپذیرد تا دشمنان، دین انسان را به تاراج نبرند، انسان‌های بصیر دشمن و دوست را به خوبی می‌شناسند و آنها را از یکدیگر جدا می‌دانند. انسان دو دشمن انسی و جنی دارد که دشمنان انسی نیز تابع شیطان هستند. عمر دنیا تمام شدنی است و چیزی که باقی می‌ماند آخرت است، انسان در خانه دنیا باید مراقب اعمال خود باشد؛ بنابراین لازمه بصیرت‌افزایی داشتن تقوا، ملازمت با فقها و ولایت فقیه، انس با قرآن کریم و حلال‌خوری است.


آیت‌الله ناصر مکارم‌شیرازی


اشاره: پس از ماجرای جنگ جمل حضرت امیرمؤمنان علی(ع) در خطبه‌ای اهل بصره را توصیف می‌کند. در این خطبه نکات عبرت‌آموزی برای سایر اقوام و ملل نهفته است. حضرت در بخشی از این خطبه می‌فرماید:  «أَخْلَاقُكُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ»؛ اخلاق شما پست و پيمان‌هاي‌تان بى‌اعتبار و گسسته و دين شما نفاق و دورويى است!
تعبير به «دقاق» که از ریشه «دقّت» گرفته شده و در اينجا به معناى خُردى و پستى است، به دنياپرستى «بصريان» و آلودگي‌ها و هوسراني‌هاى آنان اشاره دارد، پيمان‌شکنى آنها که در آغاز با امام(ع) بيعت کردند، سپس بيعت خود را شکسته به دشمنان پيوستند. نفاق آنها از آنجا سرچشمه مى‌گيرد که ظاهرشان مسلمان، امّا باطن‌شان قيام بر ضدّ حکومت اسلامى و جانشين به حقّ پيامبر و همسويى با نفاق‌افکنان شام بود و تعبير به «ناکثين» در مورد لشکريان «جمل» به دلیل همين پيمان‌شکنى و نفاق‌شان بود.

قوم بی‌خیر!
سپس مى‌فرمايد: «وَمَاؤُکُمْ زُعاق»؛ آب شما شور و تلخ است
معلوم است چنين آبى که علاوه بر تلخى و شورى، به دلیل مجاورت ساحل دريا آلودگي‌هاى زيادى نيز دارد؛ براى سلامتى جسمانى زيانبار بوده و با توجّه به رابطه روح و جسم، در روح و فکر انسان نيز موثّر است. بنابراين مذمّت از آب آنها در واقع نوعى مذمّت از اخلاق آنان است. (شاید جدای از این معنای ظاهری، یکی از معانی این عبارت حضرت این باشد که در مردم بصره خیری وجود ندارد و مانند آب شور که در رفع تشنگی اثر عکس دارد و در ظاهرش شبیه آب است، ولی باطن ناپسند دارد، می‌مانند.)
مى‌فرمايد: «وَالْمُقيمُ بَيْنَ اَظْهُرِکُمْ مُرْتَهَن بِذَنْبِهِ» آن کس که در ميان شما اقامت گزيند، در دام گناه گرفتار آيد (چرا که فتنه‌گری و شبهات شما او را به شرکت در گناه دعوت مى‌کند، يا حداقل در برابر گناه شما سکوت مى‌کند). 
«وَالشّاخِص عَنْکُمْ مُتَدارَک بِرَحْمَة مِنْ رَبِّهِ»؛ و آن کس که از شما دورى گزيند و رخت بربندد و به جاى ديگر رود، رحمت خدا را دريابد (چرا که از محيط ظلم و گناه و فساد که در انتظار عذاب الهى است، رهايى يافت). 
اين سخن اشاره‌اى است به آنچه در روايات ديگر آمده است، از جمله در حديثى که مرحوم «کلينى» در کافى از امام هادى(ع) نقل مى‌کند آمده است که حضرت به يکى از ياران خود به نام فرمود: چرا تو را نزد «عبدالرحمن‌بن‌يعقوب» (عبدالرحمن‌بن‌يعقوب يکى از منحرفان عقيدتى بود) ديدم؟.
او عرض مى‌کند: «عبدالرحمن» دايى من است. فرمود: مگر نمى‌دانى که او درباره خداوند سخن بسيار بدى مى‌گويد و او را به صفات مخلوقات توصيف مى‌کند، در حالى که چنين نيست، سپس فرمود: يا نزد او باش و ما را ترک کن، يا با ما بنشين و او را ترک نما!
آن فرد گفت: او هرچه مى‌خواهد بگويد، وقتى من با او هم‌عقيده نباشم چه گناهى بر من است؟ حضرت فرمود: «اَما تَخافُ اَنْ تُنَزِّلَ بِهِ نِقْمَةً فَتُصيبَکُمْ جَميعاً؛ آيا نمى‌ترسى که بلايى بر او نازل شود و همه شما را در بر بگيرد؟
به همين دليل هنگامى که فسادـ مخصوصاً فساد عقیدتی‌ـ محيطى را فرا بگیرد و مؤمنان نتوانند با آن مقابله کنند و بيم آلودگى آنان برود، بايد از آن محيط هجرت کنند و فلسفه هجرت مسلمانان در آغاز اسلام نيز، درست همين معنا بود.
تعبير به «مُرْتَهَن بِذَنْبِهِ»؛ در گرو گناه خويش است، اشاره به اين موضوع است که گناه انسان را اسير خود می‌کند و گويى به گروگان مى‌گيرد و رها نمى‌کند، همان گونه که در قرآن مجيد آمده است: «کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهينَة؛ هر انسانى در گرو اعمال خويش است.» به هر حال اين جمله دليل روشنى است بر تأثير محيط بر اخلاق انسان‌ها، يا بايد محيط آلوده را پاک کرد، يا از آن هجرت کرد.

غرق در گناه! 
سپس امام(ع) به يکى از مجازات‌هاى دنيوى مردم بصره اشاره کرد و فرمود: «کَاَنّي بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤجُؤِ سَفينَة قَدْ بَعَثَ اللهُ عَلَيْها الْعَذابَ مِنْ فَوْقِها وَ مِنْ تَحْتِها، وَ غَرِقَ مَنْ في ضِمْنِها.»؛ گويا مى‌بينم تنها کنگره‌هاى مسجدتان همچون سينه کشتى روى آب نمايان است و خداوند عذاب را از بالا و پايين بر شهر شما فرستاده و همه کسانى که در آن بوده‌اند زير آب غرق شده‌اند. 
اين سخن اشاره به طوفان شديدى دارد که آن شهر را در خود فرو مى‌برد، از بالا سيلاب فرو مى‌ريزد و از زمين آب مى‌جوشد، همچون «طوفان نوح» همه جا را فرا مى‌‌گيرد، تنها چيزى که از شهر باقى مى‌ماند، سقف بلند مسجد آن است.
تشبيه به «جُؤجُؤ سَفينَة»؛ سينه کشتى، ممکن است اشاره به مناره‌ها و کنگره‌هاى بالاى ديوار مسجد باشد که شکل نيم‌دايره دارد و شبيه سينه کشتى است. در اينکه اين پيشگويى چه زمانى تحقّق يافته است، شارحان نهج‌البلاغه بحث‌هاى فراوانى دارند. «ابن ابى‌الحديد» مى‌گويد اين پيشگويى دو بار تحقّق يافت و تمام بصره در زير آب غرق شد و تنها قسمتى از «مسجد جامع» از آب بيرون بود.
امواج عظيمى از درياى فارس برخاست و سيلابى نيز از کوه‌هاى اطراف سرازير شد و تمام خانه‌ها و آنچه را در آنها بود در کام خود فرو برد و بسيارى از اهل بصره هلاک شدند. اخبار اين دو حادثه نزد اهل بصره معروف است و هر نسلى از نسل قبل آن را روايت مى‌کند.

نود درصد بدی‌ها!
حضرت(ع) در ادامه می‌فرماید: «وَ بِها تِسْعَةُ اَعْشارِ الشَّرِّ»، نُه عُشر (نُه دهم) بدى‌ها در محيط شماست!
(این امر شاید اشاره به قیام مردم بصره علیه امیرمؤمنان علی(ع) داشته باشد؛ چرا که آنچه از روایات و کلام رسول خدا(ص) برمی‌آید این است که از ارکان مهم اسلام، ولایت است و کسی که علیه ولایت الهی بشورد در واقع هجمه به درصد بالایی از خوبی‌ها و پاکی‌ها کرده است و به همین نسبت مبتلا به گفتار شر و فتنه شده است.)
آنچه در خطبه بالا از مذمّت اهل «بصره» آمد، مربوط به صفات و روحيّات ساکنان آنجا بوده، که اين قسمت لزومى ندارد در هر عصر و زمانى چنان باشد؛ بلکه اشاره به مردم همان عصر و همان زمان است که به آسانى تسليم برنامه‌هاى زشت و نفاق‌افکن شدند و پيمان خود را با امیرمؤمنان على(ع) شکستند و آن همه کشته در اين راه خطا دادند. بنابراين مانعى ندارد که در اعصار ديگر، نيکان و پاکانى در آنجا باشند.
به همين دليل در برخی از روايات، مدح و ستايش اين شهر نيز ديده مى‌شود؛ هيچ منافاتى ندارد که قوم و ملّتى بر اثر برخوردار شدن از تعليم و تربيت کافى و خودسازى و تهذيب نفوس، رذايل اخلاقى را کنار بگذارند و به سوى فضايل گام بردارند؛ به خصوص اينکه مفاسد اخلاقى آنها رسوايي‌هايى همچون جنگ جمل و پيامدهاى نامطلوب به بار آورد و آنها را تکان دهد و بيدار کند. 
اگر ملتی از حوادث و فتنه‌ها عبرت بگیرد و خواص جامعه به خوبی در ارتقای بصیرت و بینش مردم بکوشند، هر فتنه مانند دارویی می‌ماند که آن مردم و نظام را واکسینه خواهد کرد، در غیر این صورت بسان یک غده سرطانی می‌ماند که در گذر زمان رشد کرده و در نهایت به آن ملت را از پا درخواهد آورد! 
تصرف و تلخیص: مهدی عامری

بسربن‌ارطاه‌ـ 6

بسر پس از مدینه به سمت طائف حرکت کرد و در راه دو کودک را کشت. به روایتی، نام آن دو کودک، قثم و عبدالرحمن بود، برخی می‌گویند که آنها از کنار دایی‌های‌شان که از بنی‌کنانه بودند، گم شده بودند و روایت است که بسر آنها را در یمن کشته و بر سر راه صنعا سرشان را بریده است. بسر شبی در طائف ماند، آنگاه وداع کرده به راه افتاد. وقتی به بنی‌کنانه رسید که دو پسر عبیدالله‌بن‌عبّاس و مادرشان در میان آنها بودند.
هنگامی که بسر به کنار آنها رسید، آنها را به حضور فراخواند. مردی از بنی‌کنانه که پدر آن دو کودک آنها را به او سپرده بوده، پیش آمد. شمشیر را از خانه‌اش برداشت و بیرون آمد.
 بسر به او گفت: «مادرت به عزایت بنشیند، ما نمی‌خواستیم تو را بکشیم، چرا خود را در معرض مرگ قرار می‌دهی؟» آن مرد گفت: «مرا در پیش همسایه‌ام (یعنی پدر آن دو فرزند) بکش تا پیش خدا و مردم معذور باشم،» آنگاه با شمشیر برهنه به یاران بسر حمله آورد در حالی که این رجز را می‌خواند: «سوگند خورده‌ام که نیازهای این خانه را برآورم. کسی که در کنار همسایه شمشیر می‌کشد و دفاع می‌کند، نمی‌میرد، مگر آنکه جوانی نیرومند و خوش‌اندام باشد و هیچ مکری نکند.»
او آنقدر جنگید تا کشته شد. زنان بنی‌کنانه بیرون آمدند. زنی از آن میان فریاد زد: «شما این مردان را می‌کشید، گناه کودکان چیست؟ به خدا سوگند که نه در جاهلیت و نه در اسلام اینها را نمی‌کشند. به خدا آن فرمانروایی که با کشتن شیرخوارگان ضعیف و پیران کهنسال و منسوخ کردن آیین رحم و قطع ارحام حکومت کند، فرمانروای بدی است.» 
بسر گفت: «به خدا که می‌خواستم شما زنان را از دم تیغ بگذرانم.» آن زن گفت: «به خدا هرگاه این کار را بکنی، در نظر من بهتر است.»
نقل شده است؛ بسر از طائف خارج شد و به نجران آمد و آنجا نیز چند نفر را به قتل رساند. آنگاه مردم را جمع کرد و خطاب به آنها با اهانت چنین گفت: «ای گروه نصاری و برادران میمون‌ها، به خدا سوگند هرگاه به من خبر دهند که برخلاف خواسته من عمل می‌کنید، کاری می‌کنم که نسل‌تان از روزی زمین قطع ‌شود و زراعت‌تان از بین برود و خانه‌های‌تان ویران شود.» و تهدید شدید و طولانی کرد. سپس حرکت کرد تا وارد ارحب شد و ابوکرب را که خود را شیعه می‌نامید، به قتل رساند. می‌گویند، این شخص، سرور همه کسانی بود که در بادیه همدان می‌زیستند.
پس از این جنایات فراوان، بسر، آنگاه به صنعا رسید که پیش‌تر عبیدالله‌بن‌عبّاس و سعیدبن‌نمران آنجا را ترک کرده بودند و عبید‌الله، عمربن‌اراکه ثقفی را به جانشینی خود گماشته بود. او مانع آمدن بسر شد و با بسر جنگید. بسر او را به قتل رساند و وارد صنعا شد و گروهی را به قتل رساند.
 آنگاه گروهی از مارب رسیدند، که همه آنها را کشت و تنها یک مرد جان سالم به در برد. سپس پیش قوم خود بازگشت و اعلام کرد. «خبر کشتگان آورده‌ام؛ کشتگانی از پیر و جوان.»
ابراهیم نقل می‌کند؛ این ابیات از عبدبن‌اراکه ثقفی است که مشهور است در رثای پسرش عمر گفته است:
«جانم سوگند که پسر ارطاه پهلوانی را کشت که همچون شیر نامدار بود، هرگاه گریه موجب برگرداندن کشته‌ای می‌شد، باید به پاس عمرو بگریی. اما پس از مرگ یاران علی و عبّاس و آل ابی‌بکر، دیگر بر کسی اشک 
نریزید.»


 اوایل بهمن ماه سال گذشته عالم فرزانه آیت‌الله سیدابراهیم خسروشاهی دار فانی را وداع گفت. حضرت امام(ره) از ایشان به عنوان سیدالعلما یاد کرده بودند. به مناسبت سالگرد این عالم ربانی، مباحث اخلاقی ایشان را در این ستون از نظر خواهیم گذراند.
مسئله نفاق که ذخیره کودکی است و انسان در قلبش نگهداری می‌کند؛ مسئله‌ای است که ممکن است خدایی نکرده با او زندگی‌اش را بدون اینکه اطلاعی داشته باشد، سپری کند! انصافاً از مشکلات زندگی بشر است؛ اینکه انسان دینی و اعتقادی را می‌پذیرد؛ ولی زحمت نمی‌کشد که آن مطالب را در خودش عینیت ببخشد و آن رنگ و روغن ظاهری دین برایش کفایت نکند، تا بتواند از مرحله‌ دشوار انتقال از این عالم به آن عالم، یعنی احتضار به سلامت بگذرد.
این همان مسئله‌ای است که مرحوم امام در کتاب «شرح چهل حدیث» فرموده‌اند که «علم غیر از ایمان است» یعنی شما فی‌المثال می‌دانی که یک مرده هیچ تحرکی ندارد؛ لکن با این حال حاضر نیستی از ترس شب را با او سپری کنی. چرا؟ چون دلت به این مسئله ایمان نیاورده، بلکه فقط در حد فهم است.
مرحوم شهید ثانی از علمای جلیل‌القدر جهان تشیع در کتاب «شرح لمعه» با یک حضور قلبی، وقتی ‌که بحث احتضار شروع می‌شود، می‌گوید: «أَعانَنا اللهُ علیهِ و ثَبَّتَنا بِالقُولِ الثّابِتِ لَدَیه»؛ (خدا ما را در آن یاری رساند و در هنگام احتضار قول ما را ثابت گرداند) خدا به داد ما برسد! چرا؟ برای خاطر اینکه در زندگی، انسان می‌تواند یک عمری را به حال نفاق سپری کند. آن وقت که حال مرگ پیدا می‌شود، اینجا دیگر سر و کارش با مردم نیست؛ زیرا اصلاً آنها را تمییز نمی‌دهد! بلکه آنچه را که در قلبش وارد شده، می‌گوید...

دکتر سیدمحمد مرندی تحلیلگر مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با صبح‌صادق
مجتبی برزگر/ با فرارسیدن موعد 120 روزه تمدید تعلیق تحریم‌های ایران، وزارت خارجه آمریکا اعلام کرد که این کشور تعلیق این تحریم‌ها را در چارچوب موافقتنامه هسته‌ای تمدید کرده است. در این میان گروهی این اقدام را نشان‌‌دهنده ناتوانی آمریکا در برابر استحکام برجام معرفی کردند و گروهی دیگر دلیل این تمدید را انتفاع آمریکا از سند برجام دانستند. اما در پس این تمدید، تناقض دیگری رخ داد؛ وزارت خزانه‌داری آمریکا در بیانیه‌ای از اضافه شدن نام پنج شخص و دو مؤسسه ایرانی به فهرست تحریم‌های این کشور خبر داد. به عبارتی، یک بار دیگر آمریکا همزمان با تأیید برجام، تحریم‌های جدیدی علیه کشورمان وضع کرد. به تعبیر دکتر سیدمحمد مرندی استاد دانشگاه تهران و کارشناس مسائل بین‌الملل؛ مقامات آمریکایی‌ چه دموکرات و چه جمهوریخواه به خوبی می‌دانند که برجام محصول هر دو حزب است و جز این توافق بهتری نمی‌توانستند با ایران به دست بیاورند؛ چراکه اغلب اهداف آنها در برجام تحقق یافته است، بدون اینکه دستاوردی برای طرف مقابل، یعنی ایران داشته باشد. برخی دولتمردان و رسانه‌های به ظاهر حامی دولت مدعی بودند که برجام ابزاری در دست ایران برای لغو تحریم‌هاست، اما همان‌طور که منتقدان نیز با دلایل متقن تأکید داشتند؛ اکنون برجام صرفاً ابزاری در دست آمریکا با هدف افزایش فشار بر ایران است. در ادامه مشروح گفت‌وگوی ما با دکتر مرندی از نظرتان می‌گذرد.

* موضوع ما بررسی راهبرد آمریکا در تمدید سریالی تعلیق تحریم‌ها و اعمال تحریم‌های جدید است؛ اگر نکته‌ای در این باره دارید، بفرمایید.
فکر نمی‌کنم راهبرد آمریکا در زمان اوباما با ترامپ چندان فرقی کرده باشد. در این میان تنها ترامپ شتاب را کمی بیشتر کرده و تلاش بیشتری می‌کند تا ایران بهره‌ای از شرایط پس از برجام نبرد، یا به امتیازات حداقلی برسد. اوباما هم همین مسیر را دنبال می‌کرد، اما با یک سرعت کمتر و اجماع‌سازی بهتر. البته این را بدانید که تصمیم آمریکا از ابتدا همین بود که برجام را اجرا نکند. ایران به تعهداتش عمل کند و در مقابل به حداقل‌ها اکتفا کند. 

* براساس برجام قرار بود تحریم‌های ظالمانه لغو شود؛ چرا هنوز بسیاری از آنها پابرجاست؟
به نظر من آمریکایی‌ها از برجام سوءاستفاده کرده‌اند و طبیعتاً به تعهدات‌شان هم عمل نکرده‌اند. از همان روز اول که برجام تصویب شد، خزانه‌داری آمریکا افراد جدید، شرکت‌ها و مؤسسات جدید را به فهرست تحریم‌ها اضافه کرد و پس از آن قانون تحریم‌های جدید یا به قول خودشان جلوگیری از قدرتمندتر شدن ایران را مجدد تصویب کردند که خلاف برجام بود و ترامپ هم قوانینی همچون محدودیت برای مهاجران ایرانی و تحریم‌های جدید موشکی و تسلیحاتی را در کنگره و سنا امضا کرد که همه با برجام تناقض داشتند. ولی شاید از همه مهم‌تر این بود که آمریکایی‌ها در پشت پرده به بانک‌ها، مؤسسات مالی و بیمه‌های بین‌المللی و دیگران فشار می‌آوردند که با ایران هیچ‌گونه همکاری نداشته باشند. برخی از این بانک‌ها و مسئولان بانکی در دیدار با مقامات ایرانی به این نکته اشاره می‌کردند. بنابراین آمریکایی‌ها با تهدید و ایجاد هراس، مانع می‌شدند تا کشورها با ایران همکاری کنند و این نقض برجام است. به هر حال سازوکارهای قوی که آمریکا را وادار کند به برجام پایبند باشد، وجود ندارد؛ یعنی در واقع سند برجام آن طور که آمریکایی‌ها خواسته‌اند و شرایط برای‌شان ایجاب می‌کرده، نوشته و امضا
 شده است.

* رئیس‌جمهور آمریکا تعلیق برخی از تحریم‌ها را امضا می‌کند، ولی هر بار به بهانه‌های جدید اشخاص و سازمان‌هایی را تحریم می‌کند، تحلیل شما از این سیاست دوگانه
 چیست؟
به نظر من آمریکایی‌ها تمایل دارند تا از برجام خارج نشوند و از مزایای آن بهره ببرند و ایران را وادار کنند تا به تعهداتش همچنان پایبند باشد. از سوی دیگر بتوانند عملاً با نقض مداوم برجام مانع آن بشوند که ایران از برجام بهره ببرد و این بحثی است که در پرسش‌های قبلی پاسخ دادم. آمریکا و ترامپ هرچند ماه یک بار تهدید می‌کنند به اینکه آمریکا از برجام خروج می‌کند، تا با ایجاد این هراس، شرکت‌ها و تاجران به سمت ایران نیایند. تمام تلاش‌شان این است ایران نتواند به وضعیت عادی اقتصادی برسد. از یک سو ایران به تمام تعهداتش عمل کرده و از سوی دیگر آمریکایی‌ها هرجا توانسته و خواسته‌اند به کمک ایادی شیطانی‌شان، به تعهدات‌شان عمل نکرده و اجازه نمی‌دهند دیگران هم به تعهدا‌ت‌شان به درستی عمل کنند.

* با این وضعیت و تهدیدهای مکرر آمریکا به خروج از توافق هسته‌ای، سرنوشت برجام را چطور ارزیابی می‌کنید؟
خیلی راحت نمی‌توانیم آینده را پیش‌بینی و قضاوت کنیم؛ ولی به هر حال ارزش برجام امروز کمتر از یک سال پیش است و یک سال پیش ارزش آن کمتر از دو سال پیش از آن بود؛ یعنی در واقع ارزش برجام رو به کاهش است و بهره‌ای که ایران می‌برد، هر روز محدودتر می‌شود. به عبارتی، آینده این معاهده رو به زوال است و در نهایت امکان شکست برجام وجود دارد؛ ولی اینکه آمریکایی‌ها فکر می‌کنند ایران از برجام بهره محدودی می‌برد و آمریکا همیشه می‌تواند بهره کامل را ببرد، این طور نخواهد بود؛ زیرا اگر برجام لغو شود، دست ایران کاملاً باز می‌شود. بنابراین، کارت‌های بسیار زیادی در دست ایرانیان خواهد بود تا با آنها بازی کنند. این به نظر من مسئله و موضوعی است که دولتمردان ایرانی باید به آمریکا و اروپا تفهیم کنند که اگر فراتر از این بروند و برجام برای ما فایده‌ای نداشته باشد و شکست بخورند، ایران در حوزه هسته‌ای و دیگر عرصه‌ها و حوزه‌ها که از نظر آمریکایی‌ها قابل قبول نیست، بیش از پیش سرمایه‌گذاری خواهد کرد.  اصلاً مسئولان ما باید از این اتفاق و روش،‌ مانند چماق استفاده کنند، به جای اینکه آمریکایی‌ها از تحریم‌ها مانند چماق استفاده کنند. ادامه این مسیر سبب می‌شود ما مسیر دیگری در پیش بگیریم و آن موقع کار آمریکایی‌ها خیلی سخت‌تر 
خواهد بود. 
* سناریوهای محتمل پس از اقدام اخیر ترامپ را چطور تحلیل می‌کنید؟
پس از تمدید موقت، تعلیق تحریم‌ها در صورتی که آمریکا برجام را نقض کند، دو سناریو را می‌توان تصور کرد: سناریوی اول این است که ایران به طور کامل از برجام خارج شود و فعالیت‌های هسته‌ای خود را از سربگیرد. در این وضعیت براساس مکانیسم ماشه، تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه ایران نیز بازخواهد گشت.
سناریوی دوم هم این است که ایران و دیگر کشورهای امضاکننده برجام بدون آمریکا، این توافق را ادامه دهند که به گفته مونیز این وضعیت به انزوای بیشتر آمریکا در جهان منجر می‌شود. در این وضعیت، برجام به شکل ناقص به حیات خود ادامه می‌دهد و هر چند تحریم‌های شورای امنیت بازنخواهد گشت، تحریم‌های آمریکا به شکل یکجانبه اعمال
 خواهد شد. 
با توجه به هراس شرکت‌ها و مؤسسات غیرآمریکایی از مجازات مالی دولت آمریکا، در این شرایط بهره‌مندی ایران از برجام به پایین‌‌ترین حد خواهد رسید؛ اما به طور کلی سناریوی اول، یعنی تمدید تعلیق تحریم‌ها محتمل‌تر است؛ اما ترامپ برای پوشاندن خلف وعده‌های خود در زمینه لغو برجام، تلاش خواهد کرد تحریم‌های غیر هسته‌ای علیه ایران به بهانه‌هایی، همچون فعالیت‌های موشکی، اقدامات بی‌ثبات‌کننده منطقه‌ای ایران و حمایت از تروریسم یا اقدامات حقوق بشری را تشدید کند. بر اساس این، احتمالاً پس از تمدید تعلیق‌ تحریم‌های هسته‌ای، بلافاصله تحریم‌ها علیه صداوسیما را با جنجال و هیاهو اعلام خواهد کرد.

* در شرایط فعلی با توجه به بدعهدی‌ها و نظر به ناامید شدن از رونق اقتصادی از خارج، وظیفه دولت ابتدا در بعد سیاست خارجی و سپس در زمینه اقتصادی چیست؟
در حال حاضر، همه قبول دارند که اقتصاد مقاومتی تنها راه حل مشکلات است. امروز اقتصاد ما در وضعیت عادی نیست، حتی در شرایط عادی اقتصاد لیبرال بهره ناچیزی دارد و اکثریت جامعه به ویژه کشورهایی که به اندازه کشورهای غربی ثروت لازم را جمع نکرده باشند، اکثریت جامعه از این نوع اقتصاد بهره نخواهند برد و فاصله طبقاتی زیاد می‌شود و در بلندمدت اقتصاد لیبرال ضررهای زیادی به بدنه جامعه وارد خواهد کرد؛ اما به هر حال در جامعه‌ای مانند ما که در شرایط عادی نیست، حکومت باید تجمل‌گرایی از جمله واردات کالاهای لوکس را کنار بگذارد و سیاست‌های عدالت‌محور را دنبال کند. اگر فاصله طبقاتی کاهش پیدا کند و مردم زندگی متعادلی داشته باشند، آن‌گاه فشارهای اقتصادی راحت‌تر پذیرفته
 می‌شود.
 اگر با مسیر لیبرالی ادامه بدهیم و فاصله طبقاتی بیشتر شود و بسیاری از مردم عادی بهره بسیار اندکی از شرایط اقتصادی ببرند، آن موقع شرایط نگران‌کننده و چالش‌ها بیشتر خواهد شد؛ بنابراین باید به طورکل مسیر را تغییر
 دهند.