فرداي قيام 15 خرداد سال 1342 برخي احزاب و گروههاي سياسي و رسانهها بيگانه به قيام ملت و جنايت حکومت واکنشهايي نشان دادند که تأملبرانگیز است. مرور بخشي از آنها ميتواند وضعيت عمومي آن روزها را آشکار کند.
نظر برخی از احزاب و جمعيتهاي سياسي داخلي
جبهه ملي دوم در قالب مهمترين جمعيت سياسي در طول چند سال «فضاي بازسياسي» آمريكايي، از هرگونه موضعگيري تند عليه شاه و آمريكا به شدت پرهيز کرد تا از این طریق حسننيت خود را به آنها نشان داده و زمينه را براي تشكيل دولت جبههاي فراهم کند. از همين رو بود كه به گفته يكي از رهبران نهضت آزادي، رهبر جبهه ملي در طول آن سالها مرتب با آمريكا و شاه در تماس بود.
طبق اسناد لانه جاسوسي، يكي از جاسوسان سفارت آمريكا كه در عصر روز 15 خرداد با دكتر مهدوي، يكي از افراد برجسته جبهه ملي، ملاقات کرده، نوشته است: «دكتر مهدوي گفت جبهه ملي در تدارك فعاليتهاي امروز بعدازظهر (14 خرداد) دست نداشته است.» وي در ادامه آورده است: «مهدوي از سوي ساواك احضار گرديد و از او پرسيده شد آيا جبهه ملي در نظر دارد در تظاهرات عليه دولت در 15 خرداد شركت كند يا خير؟ مهدوي گفته بود خير. بعضي از دانشجويان جناح چپ جبهه ملي در حوادثي كه حدود ظهر آن روز در دانشگاه رخ داد و بالا بردن پلاكاردي كه [بر روی آن] نوشته بود «مرگ بر مستبد خونآشام» و سوزاندن يك جيپ دولتي دست داشتهاند. به محض اينكه رهبران جبهه ملي از جمله مهدوي در اين باره آگاهي يافتند به ساواك تلفن كرده و گفتند كه مانع اين تظاهرات در دانشگاه بشوند و اين كار بعداً انجام گرفت.» سرلشكر پاكروان نيز در مصاحبه مطبوعاتي خود در 15 خرداد، در پاسخ به يكي از خبرنگاران، شركت اعضاي جبهه ملي را در تظاهرات روزهاي 13 تا 15 خرداد تكذيب كرد.
دكتر مصدق نيز كه در اين زمان در احمدآباد در تبعيد به سر میبرد و با رهبران جبهه ملي نيز در مكاتبه بود، نسبت به اين واقعه سكوت كرد.
حزب توده نيز از موضع چپ و انقلابي ضمن تأييد اصلاحات ارضي و انقلاب از بالاي شاه (انقلاب سفيد) قيام خونين و مردمي 15 خرداد را كوشش «محافل ارتجاعي» به منظور مخالفت با اصلاحات ارضي و آزادي زنان دانست و آن را محكوم کرد. ماهنامه مردم «ارگان تئوريك حزب توده» در تيرماه 42 نوشت: «در اينكه محافل ارتجاعي كوشيدهاند در ايام عزاداري از احساسات مذهبي عدهاي سوءاستفاده كرده، گروهي از افراد عقبافتاده و متعصب را به اعمال و رفتاري جاهلانه ضدترقي و برخلاف انسانيت برانگيزند و حتي شعارهايي عليه اصلاحات ارضي و آزادي [زنان] در ميان تظاهرات مردم پخش نمايند، شكي نيست.» در جاي ديگري نيز آمده است: «اجراي اصلاحات ارضي ضدفئودالها و اتخاذ تصميم درباره دادن حق رأي به زنان از همان ابتدا با مخالفت شديد مالكين بزرگ و روحانيون مواجه شد كه از ملّاكين پشتيباني ميكردند. اكنون مرتجعين سعي كردند از مرحله تبليغ وارد مرحله عمل شوند.»
حزب زحمتكشان ملت ايران در نامه سرگشادهاي خطاب به مراجع روحاني در تاريخ 15 تير 42 حمايت كامل خود را از رهبري امام كه «صلاحيت كامل مقام رياست تامة شيعيان جهان را احراز كردهاند»، اعلام داشت و نسبت به محاكمه امام هشدار داد. اما در ضمن خواستار آن شد كه «كليه تقاضاهاي مختلفه به صورت شعار واحد، يعني اجراي كامل قانون اساسي و قوانيني كه به تصويب مجلس شوراي ملي رسيده است، منحصر گردد»! بديهي است كه اين خواست مخالف نظر امام بود.
واكنش رسانههاي خارجي
جالب آنكه رسانههاي غربي و شرقي همصدا اين قيام مردمي را محكوم كردند كه تنها به آوردن چند نمونه اكتفا ميشود. مطبوعات ايالات متحده در خبرها و مقالههاي خود قيام 15 خرداد را به باد ناسزا گرفتند و با موهنترين لحن از آن ياد كردند.
مجله تايم در سرمقاله شماره 14 ژوئن 1963 (24 خرداد 1342) نوشت: «تهران در هفته گذشته سه روز تمام ميدان نبرد بود؛ مردم شيون ميكشيدند، مسلسلها ميغريدند و دودي كه از آشغالهاي سوخته به هوا ميرفت با ابرهايي از گاز اشكآور درآميخته بود، طعنه روزگار را ببين كه اين نبردي بود بر ضد پيشرفت.» تايم در همين سرمقاله شاه را «آن پادشاه فوقالعاده و اصلاحانديش» لقب داده بود و از مبارزه طولاني او در راه تبديل ملتي فئودال به كشوري مدرن سخن به ميان آورده و نوشته بود كه «مخالفان نيرومند» او متشكل از «ديوانسالاران فاسد» و «زمينداران بزرگ» و ملاهايي است كه «برنامه او را براي اعطاي حق رأي به زنان» و اجاره دادن روستاهاي موقوفه به دهقانان «كفرآميز» ميدانند.
يونايتدپرس اينترنشنال نيز گزارش داد: «هزاران مسلمان متعصب به قلب تهران يورش بردند.» و در گزارش ديگري اعلام كرد كه تظاهرات به تحريك شخصيتهاي ديني صورت گرفته است، كساني كه با اصلاحات شاه مخالفند؛ «زيرا اصلاحات او به درآمد ايشان از زمينهايي كه اكنون به روستایيان اعطا شد، لطمه زده است.»
جالب اينجاست كه راديو و مطبوعات شوروي كه بازگوكننده نظرات آن دولت هستند، از موضع چپ و انقلابي عيناًً همان تعبير و تفسير رسانههاي آمريكايي و اروپايي را از قيام مردمي 15 خرداد ارائه دادند. راديو مسكو در برنامه فارسي شب 16 خرداد خود، اين قيام را چنين ارزيابي كرد: «عناصر ارتجاعي ايران كه از اصلاحات اين كشور، مخصوصاًً اصلاحات ارضي ناراضي هستند و افزايش حقوق اجتماعي و توسعه آزادي زنان ايران را باب ميل خود نميبينند، امروز در تهران و قم و مشهد تظاهراتي خياباني برپا كردند... رهبران بلوا و محركين اصلي آن برخي از رهبران مذهبي بودند. عناصر ارتجاعي، بازار را به آتش كشيدند، چند مغازه را مورد حمله قرار داده و غارت كردند، اتومبيلها و اتوبوسها را درهم شكستند و به چند اداره دولتي نيز حملهور شدند.»
روزنامه «ايزوستيا» ارگان دولت شوروي، در تاريخ 17 خرداد 42، از قيام چنين ياد كرد: «در تهران و مشهد و قم به تحريك عدهاي از روحانيون مرتجع مسلمان، آشوب و بلوايي برپا شد. آشوبطلبان براي مبارزه عليه اصلاحات ارضي دولت از ايام سوگواري استفاده نموده و عدهاي از جوانان متعصب عقبافتاده به چند مغازه حمله كرده و چند اتومبيل را واژگون كردند.»
مجله روسي «عصر جديد» نيز در همين روز نوشت: «[امام]خميني و دستيارانش مؤمنين را عليه دولت برانگيخته، حقوق متساوي زنها را بهانه كرده و در اثر تبليغات آنان اشخاصي كه از تعصب كور شدهاند به خيابانها ريختند و به آشوب و بلوا دست زدند.»