در ماه مبارک رمضان، خداوند، میزبان و روزه‌دار، مهمان اوست و در اینکه خداوند بهترین میزبان است، تردیدی نیست. شکی نیست که جنس پذیرایی خداوند از روزه‌دار، با پذیرایی بندگان از یکدیگر متفاوت است. آنجا که گرسنگی، سرچشمه برکات جسمانی و روحانی است و سلامت جسم و روح روزه‌دار را تضمین می‌کند. ماه مبارک رمضان، بهترین فرصت برای آزادی و رهایی است. آنکه در اسارت خواسته‌های نفس و زیاده‌خواهی‌های آن به سر می‌برد، آزاد نیست. ماه رمضان، ماه آزاد‌پروری است؛ زیرا بیشترین تأثیر را در رهایی انسان از دام هواهای نفس دارد.
البته آزاد شدن از دشمن بیرونی، چندان مهم نیست. آنچه مهم است، آزاد شدن از دشمن درونی است. راه تشخیص اینکه شخص، بنده است یا آزاد نیز این است که اگر به ‌دلخواه خود عمل می‌کنیم، معلوم می‌شود در قفس هوای نفس و آز و طمع زندانی هستیم و اگر به خواسته خدای سبحان عمل کنیم، آزاد هستیم. از برجسته‌ترین وظایف در ماه مبارک رمضان، آزاد شدن و رهیدن است. راه آزادی نیز استغفار و طلب آمرزش است. کسانی که گرفتار اسارت نفس هستند، هم به ماندن در دنیا ‌میل دارند و هم از رها شدن می‌ترسند. اسلام این دو اصل را محکوم و دو اصل دیگر را جانشین آن کرده است: یکی اینکه به طبیعت دل نبندید و دیگر آنکه از ماورای طبیعت نترسید و ماه مبارک رمضان، یکی از بهترین فرصت‌هاست که اصل آزادی تحقق یابد و انسان روزه‌دار به مقام والای آزادگی و در جمع آزادگان راه یابد.

ماه رمضان؛ بهار با قرآن
قرآن، روح ماه رمضان است که در کالبد آن دمیده شد و ارزش و عظمت آن را چند برابر کرده است. قرآن، قلب ماه رمضان است که بدون این قلب و ضربان آن، جوهره حقیقت در رگ‌های حیات معنوی روزه‌داران به جریان نمی‌افتد. قرآن بهار دل‌ها و ماه رمضان، بهار قرآن است. چنانکه امام باقر(ع) می‌فرمایند: «لِکلِّ شی‌ءٍ رَبیعٌ و رَبیعُ‌القُرآنِ شَهرُ رَمَضان»؛ برای هر چیز بهاری است و بهار قرآن ماه رمضان است.
امیر مؤمنان علی(ع) در شأن قرآن می‌فرمایند: «وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَاِنَّهُ رَبیعُ‌الْقُلوبِ»؛ در قرآن بیندیشید که بهار قلب‌هاست.
و نیز باید توجه داشت که مطابق فرموده امام صادق(ع): «وَ قَلْبُ شَهْرِ رَمَضان لَیلَهُ‌الْقَدْرِ»؛ شب قدر، قلب ماه رمضان است. از این ‌رو باید گفت که بخش اعظم برکات ماه رمضان، درباره قرآن است. در این ماه باید بذر دستورهای نورانی قرآن را در مزرعه دل‌ها بکاریم تا رشد و نمو کند و سرانجام میوه قرآن را در این ماه برای غذای روح برگیریم و قوّت قلب‌مان را در پرتو برکات قرآنی این ماه بیمه نماییم که چنین بهره‌برداری جز از راه اُنس حقیقی با قرآن به دست نخواهد آمد.

اُنس با قرآن
امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: کسی که با تلاوت قرآن، اُنس و الفت گرفت، از جدایی دیگران به وحشت نمی‌افتد.
اُنس در اصل به معنای خو گرفتن و همدم شدن است، مانند اُنس کودک شیرخوار به سینه مادر. گاهی اُنس آن ‌چنان شدید و سرشار است که بیشتر از اُنس کودک شیرخوار به سینه مادرش است، چنانکه امیر مؤمنان علی(ع) در برابر منافقان کوردلی که او را به مرگ تهدید می‌کردند، می‌فرمایند: سوگند به خدا علاقه فرزند ابوطالب به مرگ (شهادت) از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است. عارف حقیقی کسی است که با خدا و کلام او چنین انس و الفتی داشته باشد، که امیر مؤمنان علی(ع) در توضیح آیه «یا اَیُّها الاِنْسانُ ما غَرَّک بِرَبِّک الکَریم»؛ ای انسان چه چیز تو را به پروردگارت مغرور ساخته است، می‌فرمایند: «وَکنْ للّهِ مُطیعاً وَ بِذِکرِهِ آنِساً»؛ مطیع خداوند باش و به یاد خدا انس بگیر.
بنا بر این مفهوم انس حقیقی، همان همدم شدنِ آمیخته با عشق و علاقه گرم و ناگسستنی است که ارتباط و پیوند انسان را به آنچه مورد انس اوست. محکم و متّصل می‌کند. چنین انسی با خدا و کلام خدا از ویژگی‌های اولیای خدا و هر مؤمن عارف و وارسته است. چنانکه امیر مؤمنان علی (ع) در مقام دعا می‌گویند: «اَللّهُمَّ اِنِّک آنَسُ الآنِسِینَ لاَوْلِیائک ... اِنْ اَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَهُ آنَسَهُمْ ذِکرُک»؛ خدایا! تو برای اولیا و دوستان خاصت، مأنوس‌ترین مونس‌ها هستی... اگر غربت آنها را به وحشت اندازد، یاد تو مونس تنهایی آنهاست.

ماه رمضان تجلّی‌گاه قرآن
پیامبر(ص) در فرازی از خطبه شعبانیه می‌فرمایند: «قرآن، روح ماه رمضان است که در کالبد آن دمیده شده و ارزش و عظمت آن را چند برابر کرده است. قرآن، قلب ماه رمضان است که بدون این قلب و ضربان آن، جوهره حقیقت در رگ‌های حیات معنوی روزه‌داران به جریان نمی‌افتد.»
ایشان همچنین می‌فرمایند: «ماه رمضان ماهی است که شما در آن به مهمانی خداوند دعوت‌ شده‌اید... کسی از شما که یک آیه قرآن را در این ماه بخواند، پاداشش معادل ختم قرآن در ماه‌های دیگر است.»
در دعاهای هر روزه ماه رمضان نیز که از رسول خدا(ص) نقل‌ شده، سخن از قرآن و انس با آن، به‌‌منزله کتاب ارشاد و هدایت بسیار به میان آمده است. در فرازی از دعای روز دوم می‌خوانیم: «اَللّهُمَّ وَفِّقْنی فِیهِ لِقَرائَهِ آیاتِک»؛ خدایا مرا در این روز برای قرائت آیات قرآن، موفق کن.»  واژه تلاوت در اصل از «تِلْو و تالی» است که به معنای دنباله‌روی و پیروی تنگاتنگ و بدون هرگونه درنگ و فاصله است. روشن است که چنین توفیقی جز در پرتو انس حقیقی با قرآن به دست نمی‌آید.

قرائت قرآن
قرائت به معنای خواندن است و لفظ «قرآن» نیز از آن مشتق شده است. باید دانست که قرائت با مطالعه تفاوت دارد. در مطالعه تنها وجود ذهنی مکتوب حاصل می‌شود؛ ولی در قرائت افزون بر وجود ذهنی، وجود لفظی مکتوب نیز ملحوظ است و باید متن موردنظر از طریق مخارج حروف و دهان و زبان ادا شود. درباره قرآن، قرائت ادای حروف و کلمات از مخارج آن و به وسیله زبان و دهان موضوعیت دارد. قرائت قرآن امری ممدوح و مطلوب است و قرآن خود به آن دستور داده است. طبق این دستور هر مقدار که برای انسان میسور شود و فراهم باشد، باید قرآن قرائت کند: «فَاقْرَءُوا مَا تَیسَّرَ مِنَ الْقُرْآَنِ».
این آیه شریفه درباره پیامبر و یاران او است که ساعت‌های بسیاری از شب را بیدار می‌ماندند و به خواندن نماز و قرائت قرآن می‌پرداختند. در این آیه خداوند آنها را از این امر معاف می‌دارد و از آنها می‌خواهد که به ‌اندازه توان خود قرآن بخوانند. اکنون باید دید که اندازه میسور چقدر است؟ صاحب «مجمع‌البیان»، اقوال مختلفی در این‌‌باره نقل می‌کند؛ بعضی‌ها آن را پنجاه آیه و بعضی‌ها صد آیه و بعضی دویست آیه و بعضی‌ها ثلث قرآن دانسته‌اند و در روایتی از امام صادق(ع) چنین آمده است: «الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَی خَلْقِهِ فَقَدْ ینْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ ینْظُرَ فِی عَهْدِهِ وَ أَنْ یقْرَأَ مِنْهُ فِی کلِّ یوْمٍ خَمْسِینَ آیهً». قرآن عهد و فرمان خداوند بر خلق او است پس بر هر فرد مسلمانی شایسته است؛ که در عهد خداوند نگاه کند و روزی پنجاه آیه بخواند.

صعصعه‌بن‌صوحان‌ـ1
مورد اعتماد حضرت علی(ع)
تاکنون درباره زندگی زیدبن‌صوحان سخن گفته شد، اینک زندگی یکی دیگر از فرزندان صوحان و برادر زید، یعنی صعصعه مرور می‌شود. نسب صعصعه را چنین گفته‌اند: ابن‌صوحان بن‌حجر بن‌الهجرس بن‌عجل بن‌عمرو بن‌ودیعه بن‌لکیز بن‌افصی بن‌عبدالقیس. نسبتش با پانزده واسطه، به «عبدالقیس» از بزرگان قبیله «ربیعه» می‌‌رسید و از همین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سبب به او «صعصعه‌بن‌صوحان عبدی» گفته‌اند. این طایفه عموماً در کوفه زندگی می‌‌کردند. صعصعه نیز اهل کوفه بود و در یکی از محله‌های اطراف آن روزگار می‌‌گذراند.
خطیبی فصیح، خوش‌بیان، فاضل، متدین و از اصحاب خاص امیرمؤمنان علی(ع) بود. کنیه‌اش را اباعکرمه و همچنین اباطلحه ثبت کرده‌اند.
مطالعه حالات، زید، عبدالله، سیحان و صعصعه چهار فرزند صوحان چنانچه پیشتر درباره زید دیده شد، فضایی آکنده از عشق امام علی(ع) در این خاندان را به تصویر می‌‌کشد. تنها در جنگ جمل، سه برادر (صعصعه، زید، سیحان) حضور داشتند و سیحان پرچمدار بود. وقتی او به شهادت رسید، زید پرچم را به دست گرفت و چون شهید شد، صعصعه پرچم را برافراشته نگه داشت. فصاحت و بلاغت ویژگی دوم این خاندان بود.
صعصعه نیز همانند برادرش به شدت عاشق و شیدای امیرالمؤمنین(ع) بود، به طوری که گفته شده، علی(ع) چاه‌ها، قنوات و اموال زیادی وقف محرومان کرد. هنگامی‌‌ که وقفنامه می‌‌نوشت، عده‌ای را شاهد می‌‌گرفت و صعصعه‌بن‌صوحان از جمله آن شاهدان بود که نشان از اعتماد حضرت به او دارد و این رفتار نشان می‌دهد که شیعه نیز باید به او اعتماد داشته باشد؛ چراکه وقتی حضرت کسی را به عنوان شاهد خود برمی‌گزیند، بر عدالت گفتار و رفتار او مهر تأیید می‌زند، چون از شرایط مهم شاهد، عدالت است. 
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است که ایشان درباره صعصعه فرمود: «هیچ‌یک از همراهان علی(ع) حق آن حضرت را نشناخت، مگر صعصعه و یاران صعصعه.» 
در اینکه صحابی پیامبر(ص) به چه کسی گفته می‌‌شود، نظریه‌های گوناگونی وجود دارد. چنانچه صحابی آن حضرت را کسی بدانیم که از ایشان حدیث نقل کرده، یا در غزوات شرکت داشته است، صعصعه جزء اصحاب نخواهد بود؛ زیرا وی در آن زمان خردسال بود.
دانشمندان رجال و حديث شيعه و سنى او را صحابى خاص على(ع) و فاضل و متدين توصيف كرده‌اند. علامه‌حلى (۷۲۶ م) او را فردی موثّق مى‌داند و مى‌گويد: «او عظيم‌القدر و از اصحاب على(ع) است.» 
ذهبی (۷۴۸ م) دانشمند نقّاد اهل‌سنت، پس از آنكه از صعصعه بسيار تمجيد مى‌كند، مى‌نويسد: ابن‌سعد و نسايى نيز وى را جليل‌القدر مى‌دانند، ولى جوزانى، صعصعه را جزء افراد ضعيف در نقل حديث و از جمله خوارج مى‌داند و اين غلط است.


علامه عبدالله جوادی‌آملی 
برای گروهی اول فروردین آغاز سال است. یک نوجوان اول فروردین تلاش می‌کند تا برای خود لباس نو تهیه کند. درخت‌ها اول سال‌شان فروردین است که لباس‌های نو بر تن می‌کنند. اول سال کشاورز پاییز است که درآمد مزرعه را حساب می‌کند. مرحوم سید‌بن‌طاووس می‌گوید: اهل سیر و سلوک، اول سال‌شان، ماه رمضان است. حساب‌ها را از ماه مبارک تا ماه مبارک بعد بررسی می‌کنند که ماه مبارک رمضان گذشته چه درجه‌ای داشته و امسال در چه درجه‌ای هستند.
ابن طاووس نقل کرده است که امام علی‌(ع) فرمودند: «سالی که نکوست از رمضانش پیداست» و این جمله که سالی که نکوست از بهارش پیداست، صحیح نیست؛ چراکه ما تنها بدن نیستیم و میان این دو تفاوت بسیار است.
نکته دیگر اینکه بهار همیشه یکسان نیست؛ چراکه گاهی پر باران و گاهی کم باران است؛ اما این جمله که «سالی که نکوست از رمضانش پیداست»، درست است؛ زیرا ماه رمضان همیشه پرنعمت است.
دریافت و نشر حقایق از وظایف علمای دین است و باید برای تحقق آن تلاش کنند.
دعوت به مهمانی از برکات ماه مبارک رمضان است، حج سرزمین ضیافت است و حاجیان نیز جزء ضیوف‌الرحمان هستند و علما باید در این ماه جوان و پیر را که مهمان این ماه هستند، مطابق با آیات و روایات هدایت کنند.
ماه رمضان مهمانی متقابل هم دارد و ما می‌توانیم با قلب شکسته میزبان حضرت حق باشیم.
در اوایل دعای افتتاح آمده است: خداوندا همیشه «نیاز» نیست؛ بلکه می‌توان «ناز» هم کرد و از صفت ارحم‌الراحمینی خدای متعال استفاده کرد.
باید صفت رحمانیت خداوند متعال را به جامعه منتقل کنیم، استغفارهای ما نیازی است که از درگاه خدای متعال داریم؛ اما نباید از نازها غفلت کنیم؛ چراکه در آخرت می‌توانیم محضر حضرت حق بگوییم که حال ما گناه کردیم؛ ولی شما که بزرگید، چرا نمی‌بخشید؟ اینها نازی است که می‌توانیم انجام دهیم.
جمع میان لطف، مهر و غضب حضرت حق از مباحثی است که علمای دین و مبلغان باید به آن توجه داشته باشند و با سخنان خود توازن و تعادل ایجاد کنند.
نسوختن هنر نیست؛ بلکه رسیدن به «عند ملیک مقتدر» هنر است. علمای دین، نایبان اهل بیت(ع) در ابلاغ دین هستند و باید همانند امیر بیان، سخن را در جایی بگویند که فضا مهیاست؛ چراکه گاهی بیان برخی از سخنان، جا ندارد.
باید تمام مباحث دینی، همچون لطف و غضب خدای متعال، با هم بیان شوند؛ چراکه بیان لطف به تنهایی برای برخی از اشخاص غرور و بیان غضب به تنهایی برای برخی از انسان‌ها ناامیدی را به همراه خواهد داشت.
باید انقلاب را حفظ کنیم؛ میدان انقلاب در فرهنگ اسلامی علی‌(ع) و اولاد علی(ع) است و باید حول محور این بزرگان گرد بیاییم.

بیمارستان علوم پزشکی بقیه‌الله‌الاعظم(عج) برای دهمین سال متوالی توانست گواهینامه اعتباربخشی درجه یک عالی را کسب کند. به همین دلیل مراسم جشنی با حضور سردار سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، فرماندهان حوزه بهداشت و درمان، کارکنان، پزشکان، استادان و دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله‌الاعظم(عج) در تالار همایش‌های مجتمع فرهنگی بقیه‌الله برگزار شد. در ادامه گزارشی از این مراسم ارائه خواهد شد.
 
ایرانی‌ها منشأ پیشرفت‌ها بودند
جانشین فرمانده کل سپاه در جایگاه سخنران اصلی در این مراسم کسب رتبه عالی بیمارستان بقیه‌الله‌الاعظم(عج) برای دهمین سال متوالی را نشان افتخاری بر سینه سپاه دانست.
سردار حسین سلامی با تأکید بر اینکه بسیاری از پیشرفت‌های علمی جهان منشأ و ریشه ایرانی و اسلامی دارند، گفت: «توسعه و گسترش دانش امروز ما در زمینه‌های مختلف از جمله هسته‌ای، نانو، بیو، ماهواره و موشکی اعجاز نیست؛ بلکه این ظرفیت و استعداد از قرن‌ها پیش وجود داشته و ما در مسیر بازیابی آن قرار داریم.»
وی هدف اصلی انقلاب اسلامی را پی‌ریزی یک تمدن نوین و احیای مجد و عظمت ایران و اسلام عنوان کرد و اظهار داشت: «پیش از وقوع رنسانس نیز ایران و اسلام ایفاگر نقش برجسته‌ای در تمدن جهان بوده‌اند، به‌گونه‌ای که حتی می‌توان اعلام کرد که رنسانس بر پایه پیشرفت و شکوفایی علمی اسلام و ایران شکل گرفت.»
سردار سلامی با بیان اینکه باید به نقطه مرجع علمی جهان دست یابیم و همه پیشرفت‌ها براساس پیشرفت ما اندازه‌گیری شود، افزود: «متأسفانه براساس مدل غربی، علم پزشکی به تجارت پزشکی تبدیل شده است.»
وی نرخ بودجه درمانی ایالات متحده را 17 درصد کل بودجه آمریکا عنوان و خاطرنشان کرد: «با وجود اینکه این بالاترین نرخ تخصیص بودجه است، اما آمریکا در نرخ مرگ‌ومیر نوزادان در رتبه 13 جهان قرار دارد و این یعنی اینکه تنها به دنبال دانش حرفه‌ای هستند و روی موارد دیگر کار نمی‌کنند.»
پزشکی اخلاق‌محور و بیمارمحور
سردار سلامی از دانش پزشکی به مثابه «علم الهی» یاد کرد و با بیان اینکه برجستگی بیمارستان بقیه‌الله(عج) این است که در حال رجعت به پزشکی اخلاق‌محور در جامعه است، گفت: «آنچه امروز به‌‌‌مثابه نقطه درخشش این بیمارستان شناخته می‌شود تکیه‌گاه‌های معنوی و انگیزه‌های درونی است که با ارزش‌های حرفه‌ای درآمیخته و ترکیبی حیات‌بخش را به وجود آورده است.»
جانشین فرمانده کل سپاه در پایان در زمینه کسب عناوین برتر بیمارستان بقیه‌الله(عج) در سطح بیمارستان‌های کشور خاطرنشان کرد: «قرار گرفتن این بیمارستان که متبرک به نام حضرت بقیه‌الله‌الاعظم(عج) است در جمع پنج بیمارستان برتر کشور و حفظ و استمرار این رتبه در سال‌های متمادی با تلاش و ممارست مدیریت و کارکنان بیمارستان بقیه‌الله‌(عج) حاصل شده و این تصریح قرآن است که برای انسان‌ها نیست مگر آنچه برای آن تلاش کرده‌اند و امیدواریم این مسیر متعالی همچنان تداوم داشته باشد.»
سنجه‌های پیچیده برای اعتباربخشی
دکتر علیرضا جلالی، رئیس بیمارستان بقیه‌‌الله‌الاعظم(عج) در ابتدای این مراسم گزارشی از وضعیت بیمارستان و همچنین استمرار کسب رتبه درجه یک عالی برای دهمین سال پیاپی داد و گفت: «اعتباربخشی بحثی در رابطه با بررسی سیستماتیک در حوزه بهداشت و درمان است که طی یک فرآیند پیچیده بر اساس معیارهای کیفیت و ایمنی برای بیماران سنجیده می‌شود.»
وی افزود: «استانداردهای کیفیت‌بخشی که بازرسان وزارت بهداشت آن را بررسی می‌‌کنند به روز است و امسال برای دهمین سال پیاپی این بیمارستان موفق شده در ردیف بیمارستان‌های درجه یک عالی قرار داشته باشد.»

جزو پنج بیمارستان اول از میان 850 بیمارستان
جلالی تأکید کرد: «تفاوت امسال با سال‌های گذشته این است که امسال با سختگیری‌ها و دقت‌های بالا تنها پنج بیمارستان از بین 850 بیمارستان موفق شدند طی سه مرحله به این درجه دست پیدا کنند، در حالی که سال‌های گذشته این تعداد بیش از 10 بیمارستان بوده است.»
وی در ادامه گفت: «ارزیابی اعتباربخشی 20 محور دارد که از بالاترین سطوح تا جزئی‌ترین سطوح بیمارستان را شامل شده و همه کارمندان و همکاران در بیمارستان شاهد کار بازرسان وزارت بهداشت بوده‌اند. این یک معیار استاندارد جهانی و در واقع یک افتخار برای مجموعه بیمارستان، دانشگاه و سپاه محسوب می‌شود و امید داریم این مسیر تداوم داشته باشد و بتوانیم بر اساس چشم‌اندازهای دانشگاه و بیمارستان به اهداف عالی انقلاب برسیم.»
وی در پایان به کسب رتبه برتر پژوهشی بیمارستان بقیه‌الله(عج) در میان بیمارستان‌های کشور هم اشاره کرد.
تقدیر از مسئولان
در پی کسب گواهینامه اعتباربخشی درجه یک عالی بیمارستان بقیه‌الله(عج)، برای دهمین سال پیاپی سرلشکر جعفری، فرمانده کل سپاه با صدور تقدیرنامه‌های جداگانه‌ای از تلاش‌های سردار سرتیپ دوم پاسدار دکترجعفر اصلانی، فرمانده دانشگاه و دکتر علیرضا جلالی ریاست بیمارستان بقیه‌الله‌الاعظم(عج) تقدیر کرد. این تقدیرنامه‌ها با دستان سردار سلامی به سردار اصلانی و دکتر جلالی اهدا شد. 
همچنین رئیس بیمارستان بقیه‌الله‌الاعظم(عج) از تمامی عوامل مؤثر در کسب این رتبه، با اهدای جایزه و لوح سپاس تقدیر کرد.



رهبر معظم انقلاب همواره طی سخنرانی‌های خودشان در یک خط سیر اندیشه‌ای مبتنی بر اصول قرآنی،  به تبیین روش دشمن، دشمن‌شناسی و ارائه راهبردهای مقابله با آن می‌پردازند. آخرین نمونه آن در سوم خرداد امسال بود که ایشان در جمع جوانان پاسدار آینده‌ساز سپاه و انقلاب، با برشمردن یکی از ابواب جهاد اصغر در قرآن با نام جهاد کبیر، این نوع جهاد را تبعیت نکردن از دشمن و بهره‌گیری از دین و قرآن برای اداره جامعه و توکل به خدا در این مسیر دانستند.
جهاد کبیر وظیفه آحاد افراد جامعه اسلامی است، اما آنچه سپاه را در این زمینه خاص موظف به انجام آن کرده است، پیشرو بودن این نهاد در این جهاد است. سپاه سازمان یا نهادی جهادی است و الزام همراهی جهاد اکبر با جهاد اصغر در این سازمان جهادی الزام حیاتی است که این مسئله را امروزه با «نقش معنویت» در انجام مأموریت‌ها تبیین می‌کنند. با توجه به مأموریت ویژه سپاه در پاسداری از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن وظیفه سنگینی برعهده پاسداران گذاشته شده است؛ از این رو سپاه تنها یک سازمان نظامی نیست، بلکه جهادی است و در کنار ساختار نظامی خود ساختار‌های دیگری هم دارد. همین امر سبب شده است تا در صدور انقلاب اسلامی با دیپلماسی نهضتی عمل کند. در حوزه اقتصاد مقاومتی نیز با عمل جهادی به وسیله توان قرارگاه خاتم‌الانبیاء(ص) و بسیج سازندگی در حوزه زیرساختی، محرومیت‌زدایی و اشتغال‌زایی عمل کند و همین‌طور در سایر حوزه‌ها. اما نقش سپاه در مسئله جهاد کبیر به ویژه در جمهوری اسلامی چیست؟ آنچه برمی‌آید، این است که امام خمینی(ره) پس از انقلاب اسلامی سه نهاد جدید را در کشور تأسیس کردند و مابقی سازمان‌ها در تداوم همان سیاست‌ها و کارکردهای پیش از انقلاب عمل کردند که این سه نهاد انقلابی عبارتند از: کمیته انقلاب، جهاد سازندگی و سپاه. متأسفانه، امروز تنها از جمع این نهادها سپاه باقی مانده است؛ یعنی جمهوری اسلامی پس از انقلاب اسلامی تنها توانسته در سطح بالای حاکمیت با در رأس قرارگرفتن ولی‌فقیه و انتخابات ریاست جمهوری، ساختار سیاسی را در رأس تغییر دهد؛ اما تمام ساختارهای پیش از انقلاب به جز نیروهای مسلح کماکان به همان شکلی که غربی‌ها طراحی کرده‌اند، ادامه حیات داده و حتی با همان منطق غربی‌ها به روز شده است. اینجاست که سلاح تهاجم فرهنگی، تحریم اقتصادی، جنگ نرم و نفوذ برای دشمن کارساز شده؛ لذا سپاه می‌تواند مناسب‌ترین و بهترین نهاد برای عمل در عرصه جهاد کبیر باشد و الگویی در این زمینه ارائه دهد.  کشور در سیر مراحل تکوین انقلاب اسلامی که رهبر معظم انقلاب تبیین فرمودند، باید در مرحله دولت‌سازی اسلامی باشد تا به کشور اسلامی و جامعه اسلامی برسد که این امر تنها با جهاد کبیر و الزامات آن محقق می‌شود. ساختار مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، علوم انسانی اومانیستی، ساختار اقتصادی لیبرالیستی بانک‌محور و ربا مبنا، دیوان‌سالاری ناکارآمد، مفاسد اقتصادی و... همه رهاورد تبعیت از الگوی کافران(لیبرالیسم) بوده است که متأسفانه عمده دولت‌ها و سیاستگذاران برای رهایی از این معضل اقدام عملی نداشته‌اند؛ به این ترتیب امروز تنها سپاه و نیروهای جهادی به سبب مولود انقلاب بودن می‌توانند پیشتاز این امر شوند و الگویی برای تمام کشور باشند.

«لبخندی به معبر آسمان» کتابی حاصل مجموعه خاطرات و روایاتی از علمدار گردان تخریب لشکر محمد رسول‌الله(ص) «حاج‌محسن دین‌شعاری» است که از زبان یاران و دوستانش بیان شده است. حاج‌محسن دین‌شعاری سال 1366 مصادف با عید قربان در سردشت، ارتفاعات دو‌پازا با خضاب خون بر محاسنش به شهادت رسید. شهید «محسن دین‌شعاری» برای اولین بار به منطقه اسلا‌م‌آباد غرب اعزام شد، او مأموریتی سه ماهه به سوریه لبنان هم داشت.
این کتاب در هفت فصل به هم پیوسته به شرح زیر است:
فصل اول: مرد انقلابی؛ فصل دوم: پوشیدن جامه رزم؛ فصل سوم: او که خستگی را خسته کرد؛ فصل چهارم: مسافر ذی‌الحجه؛ فصل پنجم: شلمچه؛ سه‌راه محسن سوتی؛ فصل ششم: لبخندی به معبر آسمان و فصل هفتم: کلام ماندگار.
این کتاب از زبان راویانی چون؛ برادر و همرزمان شهید تنظیم شده و بخش‌هایی هم خود‌نوشته‌های شهید است. فصل هفتم به وصیت‌نامه و یک مصاحبه کوتاه از شهید اختصاص دارد که کتاب را مستندتر و خواندنی‌تر کرده است.
در بخشی از این کتاب می‌خوانید: «محسن بعد از مجروحیت به منزل ما آمد. با دیدنش خوشحال شدیم، اما از اینکه زخمی شده بود، ناراحت شدیم. از او خواهش کردم چند روز در منزل ما بماند و استراحت کند، نپذیرفت و گفت: هر طور شده باید به جبهه برگردم. بچه‌های خواهرم گفتند: دایی؛ شما به ما قول دادی که بمانی. محسن روزه بود و افطار پیش ما ماند. با بچه‌ها حرف زد و آنها را نصیحت کرد. خواهرم به حاج‌محسن گفت: دادش! ما آرزو داریم شما را در لباس دامادی ببینیم.
او گفت: دعا کنید هرچه زودتر جنگ تمام شود و همگی به زیارت آقا امام حسین(ع) مشرّف شویم، بعد ان‌شاءالله عروسی هم می‌کنیم تا شما به آرزوی‌تان برسید. چند روز بعد خبر شهادت محسن را آوردند و این آرزو همیشه در دل‌مان ماند.»
«لبخندی به معبر آسمان» به کوشش گروه تحقیقاتی «فتح‌الفتوح» در 294 صفحه مصور، به کوشش انتشارات صریر در 3000 نسخه منتشر شده است.



 آبان ماه 93 بود که حاجی به من گفت: ثبت‌نام کردم برای اعزام به سوریه، ولی هنوز فرماندهی اجازه نداده، شما که راضی هستید؟ گفتم: اگر بگویم راضی نیستم چه می‌گویید؟ گفت: پس معلوم شد که مرا دوست نداری؛ از شما که یک زن صبور و مقاوم هستید بعید است. همین صحبتش باعث شد که راضی شوم.
به روایت همسر شهید مدافع حرم «حاج‌عبدالکریم اصل‌غوابش»
در سال 1348 در حصیرآباد اهواز به دنیا آمد. در سن 11 سالگی فعالیت فرهنگی خود در مسجد امام محمدباقر(ع) را آغاز کرد و همین زمان بود که جنگ تحمیلی آغاز شد. سال سوم دبیرستان بود که تصمیم گرفت به جبهه برود. بعد از گذراندن دوره‌های آموزشی به گردان امیرالمؤمنین(ع) پیوست و در عملیات‌های نصر 8 و والفجر 10 شرکت داشت تا اینکه از ناحیه دو پا مجروح و همزمان شیمیایی شد؛ برای مداوا مستقیم از جبهه به لاهیجان اعزام شد و پس از بهبودی و ترخیص تا اواخر جنگ دوره‌های درمان را ‌گذراند. بعد از جنگ در سپاه پاسداران استخدام شد و به گردان جعفر طیار تیپ یکم حضرت حجت(عج) پیوست. دوره‌های زرهی و تخصصی تعمیرات تانک را گذرانده بود، اما به دلیل آثار جراحتی که در کمر و پا داشت به اصرار مسئولان در قسمت فرهنگی مشغول به فعالیت شد. سال 68 بود که با دختر عمویش ازدواج کرد. پس از فراغت از کار سپاه تصمیم گرفت در حوزه مشغول تحصیل شود. دلبستگی به مال دنیا نداشت. راوی دفاع مقدس و فرمانده پایگاه مقاومت بسیج شهید نریمی و مسئول هیئت امنای مسجد امام علی(ع) حصیرآباد بود. هنگام اعزام به سوریه در روابط عمومی حوزه نمایندگی و پیش از آن در سمت‌های فرهنگی و زرهی تیپ زرهی حضرت حجت(عج) فعالیت داشت. در سوریه با سمت کارشناس زرهی تعمیرات تانک‌ها را بر عهده داشت. حاجی 19 خرداد 94 اعزام شد. در نهایت روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان (19 تیر1394) در حالی که برای تعمیر تانکی که در منطقه عملیاتی خراب شده بود اعزام می‌شود، بعد از اتمام کار هنگام بازگشت به همراه سه نیروی سوری در تله انفجاری تکفیری‌ها گرفتار شده و به شهادت می‌رسد. پیکرش سه‌شنبه 27 تیر 94 به اهواز منتقل شده و با‌شکوه تشییع می‌شود.