امام خامنه‌ای در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مسئولان نظام، سفرای کشورهای اسلامی و قشرهای مختلف مردم  به مناسبت سالروز بعثت پیامبر اسلام(ص)، ضمن تبریک این عید بزرگ اسلامی، بازگشت به توحید و حاکم شدن علم و قدرت و فیض و هدایت الهی بر زندگی انسان و مقابله با منیّت و دیکتاتوری و استبداد را اصلی‌ترین پیام بعثت دانستند.
ایشان مهم‌ترین وظیفه‌ امت اسلامی را بازگشت به پیام بعثت، یعنی توحید برشمردند و خاطرنشان کردند: «اگر به توحید اعتقاد داشته باشیم، زیر بار ظلم نمی‌رویم و از مظلوم حمایت می‌کنیم و به همین دلیل است که هر جا مظلومی نیازمند یاری باشد، جمهوری اسلامی در آنجا حاضر خواهد بود.»
رهبر معظم انقلاب فلسفه‌ اصرار جمهوری اسلامی ایران برای حمایت از فلسطین را در همین چارچوب ارزیابی کردند و افزودند: «ایستادگی در مقابل ظالم، قطعاً منجر به پیشرفت خواهد شد که نمونه‌ بارز آن، ملت فلسطین است که در ابتدا ملتی ضعیف بودند، اما بر اثر ایستادگی، اکنون آن ملت ضعیف به یک فلسطین قدرتمند تبدیل شده است که رژیم صهیونیستی را تهدید می‌کند و این رژیم در مقابل ملت فلسطین احساس ضعف و عجز می‌کند.»
امام خامنه‌ای تأکید کردند: «در این رویارویی، بدون تردید، فلسطینی‌ها بر صهیونیست‌ها غالب خواهند شد و سرزمین فلسطین به ملت آن بازخواهد گشت.»
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، حضور جمهوری اسلامی ایران در منطقه‌ غرب آسیا و در کنار گروه‌های مقاومت و در سوریه را در چارچوب حمایت از مظلوم دانستند و گفتند: «اینکه گفته می‌شود جمهوری اسلامی ایران توسعه‌طلب است، سخنی دروغ و خلاف واقع است و ایرانِ بزرگ و آباد و یکپارچه، قصد توسعه‌طلبی در منطقه و هیچ نقطه‌ای از دنیا را ندارد.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به سخنان رئیس‌جمهور آمریکا که مدعی مقابله با داعش و شکست آن در سوریه شده بود، گفتند: «این سخنان یک دروغ آشکار و فضاحت‌بار است؛ زیرا آمریکایی‌ها با پول سعودی و امثال آن، این موجودات خبیث را در عراق و سوریه به وجود آوردند و هر جا که لازم بود از تروریست‌ها حمایت کردند و هنگامی هم که عناصر اصلی داعش در محاصره بودند، آنها را نجات دادند.»
حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای تأکید کردند: «به‌رغم حمایت‌های آمریکا و عوامل آنها، اما جبهه‌ مقاومت توانست سوریه و عراق را نجات دهد.» ایشان حمله‌ اخیر به سوریه را جنایت نامیدند و افزودند: «بنده صریحاً اعلام می‌کنم رئیس‌جمهور آمریکا، رئیس‌جمهور فرانسه و نخست‌وزیر انگلیس جنایتکار هستند.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه آمریکایی‌ها همچون سرنوشت عراق و افغانستان، از این‌گونه جنایات در سوریه، سودی نخواهند برد، گفتند: «رئیس‌جمهور آمریکا چندی پیش اعلام کرد که در منطقه‌ غرب آسیا، هفت تریلیون دلار هزینه کرده‌اند و چیزی عاید آنها نشده است. این سخن، صحیح است و از این پس هم آمریکا هرقدر تلاش و هزینه کند، چیزی عاید آن در منطقه نخواهد شد.»

   دکتر یدالله جوانی/تلگرام یک پیام‌رسان خارجی با قابلیت فراوان و ظرفیت بالا در داخل ایران است. این شبکه اجتماعی و پیام‌رسان،‌ برخلاف ظاهرش که بهترین شکل کمک به کاربران برای برقراری ارتباط با یکدیگر را تداعی می‌کند،‌ در ذاتش انواع تهدیدات علیه ملت ایران وجود دارد. زیرساخت‌ها و مدیریت تلگرام در خارج از کشور بوده و در پشت صحنه آن هم، سرویس‌های جاسوسی آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی از دولت‌های اروپایی قرار دارند. دولت‌ها و رسانه‌های غربی با ادعای دروغین کمک و دفاع از جریان آزاد اطلاعات در ایران،‌ ضربه زدن به منافع ملی ایرانیان را با تمام توان دنبال می‌کنند. 
آمریکایی‌ها بارها از جنگ اقتصادی علیه ملت ایران سخن گفته‌اند، ‌به زعم خود تلاش می‌کنند با فلج کردن اقتصاد ملی و تحت فشار قرار دادن فضای کسب و کار و معیشت مردم، ‌مقاومت ایرانیان در برابر نظام سلطه را در هم شکسته،‌ سلطه خود بر ایران زمین را بازیابند. آنان برای دستیابی به این هدف راهبردی،‌ از همه ابزارها، ‌شیوه‌ها و روش‌های ممکن بهره می‌گیرند. به اعتقاد کارشناسان و بر اساس اطلاعات و اسناد مستحکم موجود،‌ تلگرام یکی از ابزارهای مهم و در اختیار نظام سلطه، ‌برای ضربه زدن به اقتصاد ایران است. به عبارت دیگر،‌ تلگرام برخلاف ظاهر و ادعای کمک به پیام‌رسانی و جریان آزاد اطلاعات،‌ وارد حوزه اقتصاد،‌ فضای کسب و کار و معیشت مردم ایران شده است. 
پول اینترنتی و ارز دیجیتالی رمزگذاری شده در تلگرام با عنوان «گرام»، از تلاش‌های گسترده و برنامه‌ریزی شده،‌ برای ایجاد یک شبکه پولی در فضای مجازی حکایت می‌کند؛ شبکه‌ای که خارج از حوزه حاکمیت ملی،‌ مدیریت اقتصادی و بانک مرکزی جمهوری اسلامی است. این شبکه اقتصادی دیجیتال، ‌با کارویژه نظام بانکی (نظام دریافت و پرداخت)، تلگرام را از ماهیت اصلی به مثابه یک شبکه اجتماعی و پیام‌رسان دور ساخته، ‌به یک مافیای اقتصادی با تمرکز بر اهدافی چون؛ ضربه به ثروت ملی،‌ کاهش ارزش پول ملی و خارج کردن ارز از ایران تبدیل کرده است. خسارت این شبکه مالی در فضای مجازی به اقتصاد ملی و مردم ایران، به دلیل خارج بودن از کنترل و نظارت نهادهای حاکمیتی و نظام پولی کشور، چه بسا بسیار بیشتر از ضربه‌ای باشد که مؤسسات مالی و اعتباری غیر مجاز در سال‌های اخیر وارد کردند. 
براساس داده‌های منتشر شده از سوی خود تلگرام؛ می‌توان گفت، این شبکه به ظاهر پیام‌رسان با تعریف پول دیجیتال با نام «گرام»، یک نظام بانکی(با قابلیت دریافت و پرداخت) جدای از بانک مرکزی را در کشور ایجاد کرده،‌ در حالی که هیچ تعهد حقوقی به شرکت‌ها،‌ بنگاه‌های اقتصادی و مردم ندارد.‌ متأسفانه تاکنون از طریق اقدامات این شبکه مالی مافیایی، علاوه بر وارد شدن ضربه بر ارزش پول ملی، میلیاردها دلار ارز از کشور خارج شده است. به دلیل همین خسارت‌های تلگرام که نوعی تهدید جدی علیه اقتصادهای ملی به شمار می‌آید؛ بسیاری از دولت‌ها، ‌دامنه فعالیت این پیام‌رسان را در داخل کشور خود محدود کرده‌اند. در ایران با وجود هشدارهای پی ‌در پی رهبر معظم انقلاب،‌ به دلیل غلبه و ترجیح منافع سیاسی جریانی بر منافع ملی، اکنون تلگرام با برخورداری از ده‌ها میلیون کاربر ایرانی، ‌به یک سلطه انحصاری بی‌نظیر در حوزه پیام‌رسانی دست یافته است. با توجه به این واقعیت تلخ و دردناک، ‌برای جلوگیری از خسارت‌های بیشتر به اقتصاد ملی و معیشت مردم،‌ عقل حکم می‌کند که هر چه سریع‌تر این شرایط و وضعیت به نفع ملت تغییر کند. اصلی‌ترین و مهم‌ترین راهبرد و اقدام عملی در این راستا، شکستن سلطه انحصاری تلگرام، از طریق تقویت پیام‌رسان‌های داخلی است. برخلاف تصور عده‌ای که ظرفیت‌ها و قابلیت‌های داخلی را باور ندارند،‌ این مهم در پرتو عزم و اراده جهادی و روحیه انقلابی مردم و مسئولان دست‌یافتنی است. 
در این مسیر با اجماع ملی و همسویی مردم و مسئولان، مـی‌توان گام‌های بلندی را به جلو برداشت و برگ زرین دیگری را بر افتخارات ملت،‌ در چهلمین سال انقلاب اسلامی افزود. 
برای تحقق این امر مهم و سرنوشت‌ساز،‌ مسئولان باید با درک شرایط و نقشه‌های دشمن برای زمین‌گیر کردن ملت ایران، ‌با تمام توان تقویت پیام‌رسان‌های داخلی را در اولویت قرار دهند،‌ مردم هم با اطمینان‌خاطر از جهات مختلف، به استقبال پیام‌رسان‌های داخلی بروند. البته ممکن است در ابتدای مسیر همانند هر کار دیگری، به دلیل محدود بودن ظرفیت‌ها، ‌برخی از ارتباطات با کندی انجام گیرد، لکن تردیدی وجود ندارد که در پرتو اندکی صبر و حوصله، ‌آینده‌ای درخشان رقم خواهد خورد. آینده‌ای که پیام‌رسان‌های داخلی به مثابه یک محصول و کالای تمام‌عیار ایرانی، ‌آن هم در سال «حمایت از کالای ایرانی»، ظرفیتی به مراتب بیش از جمعیت 80 میلیونی کشور پیدا خواهند کرد. شاید عده‌ای به هر دلیلی باور نکنند و قبول نداشته باشند،‌ اما نگارنده بر این اعتقاد است که، ‌همان جوانان پر استعداد و با نشاطی که ایران را، ‌وارد باشگاه‌های هسته‌ای،‌ موشکی، ‌فضایی و غیره کردند، ‌اکنون این توانایی را دارند و به زودی و در همین چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد خواهیم بود که در پرتو کار و تلاش شبانه‌روزی آنان،‌ ایران در مرز و لبه دانش و فناوری ارتباطات قرار خواهد گرفت. 
رفتار هوشمندانه و صبورانه مردم در این مسیر،‌ سرعت دستیابی به این افتخار را دو چندان خواهد کرد. به یقین دشمنان آگاه و بعضاًً ناآگاهان و مغرضان داخلی، ‌بر سر راه این حرکت،‌ موانعی را ایجاد خواهند کرد. اما این اطمینان قلبی وجود دارد که،‌ جوانان غیور،‌ مؤمن و انقلابی، همانطور که با عبور از موانع بسیار، ‌ایران اسلامی را صاحب 20 هزار دستگاه سانتریفیوژ کرده و به دانش و فناوری سوخت 20 درصد دست یافتند، ‌اینک کشورشان را صاحب پیام‌رسان‌های داخلی و بومی با ظرفیت یکصد میلیونی کنند. 


 اکبر معصومی/  اتحادیه اروپا همواره دنباله‌رو سیاست‌های کشورهایی، همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده و با در نظر گرفتن منافع خود و منافع این دو، سیاست خود را با ایران تنظیم کرده است. هدف این نوشته مختصر این است که ضمن بررسی روابط اتحادیه اروپا با آمریکا، به این پرسش پاسخ دهیم که آیا می‌توان در صورت خارج شدن آمریکا از برجام، آن را با اتحادیه اروپا ادامه داد؟ آیا اتحادیه اروپا می‌تواند شریکی قابل اعتماد برای جمهوری اسلامی ایران باشد؟
رابطه بین آمریکا و اروپا در پسابرجام، نسبت به برجام
پس از به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا، وی با انتقاد از برجام به طور مستمر تهدید به خروج از آن کرده است. اگرچه پایبندی ایران به تعهدات خود در این توافق بین‌المللی چندین بار از سوی سازمان بین‌المللی انرژی اتمی و همچنین دولت آمریکا مورد تأیید واقع شده، ولی ترامپ در ماه اکتبر پایبندی ایران به توافق هسته‌ای را تأیید نکرد و ماندن دولت آمریکا در توافق‌نامه هسته‌ای را به تصمیم کنگره سپرد و اگر چه در نهایت مجبور به تأیید شد، اما با این شرط که آخرین بار است تعلیق را تأیید می‌کند، سناریوی تهدید را دنبال کرده است. این در حالی است که دیگر کشورهای عضو1+5 و به ویژه متحدان اروپایی ایالات متحده آمریکا، بر لزوم تداوم برجام تأکید کردند و به مخالفت با موضع آمریکا روی آوردند. یک روزنامه آمریکایی با مقایسه ورود شرکت‌های بزرگ اروپا به ایران با سیاست ترامپ مبنی بر تقابل بیشتر با تهران، این امر را عامل دورتر شدن موضع این دو در قبال ایران و ایجاد ابهام در سرنوشت برجام دانسته است. در حالی که دولت آمریکا درصدد است از طریق مذاکره دوباره و افزودن متمم‌های دیگر در توافق هسته‌ای، ایران را بیش از پیش مهار کند و در نتیجه سبب تغییر در رفتار جمهوری اسلامی ایران شود؛ اما به نظر می‌رسد توافق هسته‌ای برای اتحادیه اروپا در حکم تسهیل‌کننده روابط با یکی از بازیگران اصلی غرب آسیا باشد که می‌تواند سبب همکاری بیشتر این دو در مسائل منطقه‌ای شود. با نگاه به پیشینه رابطه بین آمریکا و اتحادیه اروپا می‌توان چنین برداشت کرد که اروپایی‌ها همواره درصدد بودند رفتاری مستقل از آمریکا داشته باشند و خود را یک بازیگر بین‌المللی تأثیرگذار مطرح کرده و سیاست خود را بر اساس منافع کشورهای اتحادیه اروپا ترسیم کنند. در واقع، اروپا ضمن نگرانی از سیاست‌های آمریکا تمایل خود را به جایگزینی چندجانبه‌گرایی و نظام چندقطبی به جای یکجانبه‌گرایی آشکار کرده است؛ اما عملاً به دلیل نبود استحکام و همگرایی جدی اتحادیه اروپا، برگزیت انگلیس، سطح تراز تجاری بالا با آمریکا و نیاز اروپا به تعامل تجاری و امنیتی با این کشور در قالب سیاست‌های جهانی، تابع آمریکا بوده است؛ از این رو خیلی نمی‌توان به تأثیر برجام در ایجاد واگرایی و شکاف بین آمریکا و اتحادیه اروپا دل بست و اروپایی‌ها نمی‌توانند برجام را با خروج آمریکا زنده نگه دارند. 
سناریوهای آینده
حال سناریوهای گوناگونی درباره آینده برجام مطرح است که به دو نوع از این سناریوها اشاره می‌شود:
1ـ اشتباه بزرگ ایران در پایبندی به برجام، در صورت خروج آمریکا از آن؛ عده‌ای از کارشناسان معتقدند، با خروج آمریکا از برجام، دیگر ادامه دادن آن به نفع کشور نخواهد بود و ادامه دادن آن به معنای اجرای محدودیت‌های ایجاد شده در برجام برای برنامه هسته‌ای است، بدون آنکه نفعی برای جمهوری اسلامی ایران داشته باشند. با توجه به اینکه اصلی‌ترین امتیاز در برجام برای کشورمان برچیده شدن تحریم‌های ظالمانه‌ای است که ایالات متحده علیه ایران وضع کرده است، حال با خروج آمریکا از برجام و ترسیم دوباره رشته تحریم‌ها، دیگر ماندن ایران در برجام جز ضرر و آسیب‌پذیر کردن کشور هیچ سودی نخواهد داشت. 
2ـ ادامه برجام با اروپاییان،‌ حتی با خروج آمریکا از آن؛ سناریوی دوم در قبال آینده برجام، دیدگاه برخی از گروه‌های منسوب یا حامی دولت است.
ادامه در صفحه۲
ادامه از صفحه اول
 این مجموعه درصدد هستند در صورت خروج آمریکا از برجام، آن را با کشورهای اروپایی ادامه دهند و نیز معتقدند،‌ تعهدات اروپایی‌ها در متن برجام بسیار گسترده است، چه در زمینه برداشتن تحریم‌ها و رفع موانع بانکی‌ـ اقتصادی به منظور سرمایه‌گذاری اشخاص حقیقی و اروپایی در ایران و چه در مرحله حل و فصل اختلافات در نظام حقوقی و حسن اجرای تعهدات دو طرف. موافقان ادامه برجام منهای آمریکا با توجه به مقدمه و مفاد عمومی برجام و بخش‌هایی از پیوست‌‌های پنجگانه برجام، به مسئولیت‌های ویژه و محوری اتحادیه اروپا اشاره می‌کنند؛ برای نمونه در پیوست شماره 2 توافق هسته‌ای که به تعهدات مرتبط با تحریم‌ها اختصاص دارد، اروپایی‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای در 10 بخش مهم از جمله تدابیر مهم مربوط به امور بانکی و بیمه‌ها، بخش‌های نفت و گاز، پتروشیمی، طلا و دیگر فلزات گرانبها و... دارند که اهتمام آنها در هر یک از این 10 بخش می‌تواند وضعیت متفاوتی را برای اقتصاد ایران داشته باشد. حال با توجه به دیدگاه دولتمردان در حفظ برجام ولو بدون آمریکا ذکر چند مورد ضروری است:
اول: اعلام رضایت دولتمردان از کشورهای اروپا و معرفی آمریکا به منزله ناقض برجام، تکرار همان اشتباه گذشته نسبت به اعتماد آمریکایی‌هاست که در نهایت به نقض برجام، توسعه تحریم‌ها و تفسیر به رأی قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل و مفاد برجام منجر شد. 
دوم: اروپایی‌ها همچون آمریکا ناقض برجام بودند و به تعهدات خود در هیچ یک از موارد مذکور در برجام عمل نکردند. اگر آنها در اجرای تعهدات خود اهتمام داشته‌اند، امروز اوضاع بهتر و متفاوتی برای اقتصاد و سرمایه‌گذاری خارجی در کشورمان به وجود می‌آمد. اجرا نشدن تعهدات از سوی اروپایی در امور بانکی امروز سبب شده است کشورمان نتواند حتی یک بانک در اروپا ایجاد کند که این موضوع بارها مورد اعتراض ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان نیز قرار گرفت. 
نتیجه‌گیری
در عرصه بین‌المللی، همه کشورها تلاش می‌کنند با اصلی به نام حفظ منافع خود، وارد گفت‌وگو و ایجاد ارتباط با دیگر بازیگران شوند. با در نظر گرفتن اصل مهم منافع کشور، ذکر چند مورد درباره نگاه خوشبینانه دولتمرادن به اروپا ضروری به نظر می‌رسد: 
1ـ اروپایی‌ها همواره تلاش خواهند کرد به بهانه حفظ برجام، راهبرد فشار در قبال جمهوری اسلامی ایران را در دیگر عرصه‌ها به کار گیرند. روزنامه «وال‌استریت ژورنال» به نقل از دیپلمات‌های اروپایی گزارش داد که در نشست سران اتحادیه اروپا در بروکسل چندین رهبر اروپایی، از جمله آنگلا مرکل، ترزا می و امانوئل مکرون خواستار افزایش فشار به ایران درباره برنامه موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران شده‌اند. در واقع، پیگیری سیاست دوگانه اروپا در قبال کشورمان سبب موضع‌گیری سرسخت رهبر معظم انقلاب در دیدار با نخبگان شد و دخالت آنها در قبال برنامه موشکی را بی‌ربط به این اتحادیه عنوان کردند. 
2ـ با در نظر گرفتن حجم تجاری آمریکا و اتحادیه اروپا و همچنین وابستگی این اتحادیه از نظر امنیتی به آمریکا، به نظر نمی‌رسد این اتحادیه بتواند سیاستی مستقل در قبال ایران اتخاذ کند. در واقع، جمع‌بندی موضع‌گیری‌های مقامات انگلیسی، آلمانی و فرانسوی درباره ایران نشان می‌دهد، ‌روابط گسترده آمریکا‌ـ اروپا با توافق هسته‌ای دچار تغییرات بنیادین
 نخواهد شد. 
3ـ اعلام راهبرد ادامه برجام بدون آمریکا در واقع خطای استراتژیکی بود که برخی گروه‌ها و افراد سیاسی کشورمان صورت دادند. این راهبرد چراغ سبزی بر گستاخی بیشتر غربی‌ها علیه منافع کشورمان بود؛ چرا که هنوز خروج آمریکا از برجام صورت نگرفته است و اعلام مواضع این چنینی سبب فشار بیشتر بر کشورمان در دیگر عرصه‌ها خواهد شد. از سوی دیگر، با توجه به تعهدات کشورهای غربی در برجام نسبت به رفع تحریم‌های صورت گرفته علیه کشورمان، اعلام این راهبرد در واقع کم هزینه کردن سیاست آمریکا در قبال خروج از برجام خواهد شد.  



سردار محمدحسین سپهر با حکم سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه به سمت جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین منصوب شد.
به گزارش صبح صادق با حکم سرلشکر محمدعلی‌ جعفری فرمانده کل سپاه، سردار سرتیپ پاسدار محمد‌حسین‌ سپهر جانشین رئیس سازمان بسیج مستضعفین و جایگزین سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی شد.
از سوابق سردار سپهر در سپاه می‌توان به فرماندهی سپاه ناحیه 71 کرمانشاه، ریاست ستاد تیپ 29 نبی‌اکرم(ص) در دوران دفاع مقدس، معاون هماهنگ‌کننده لشکر 4 بعثت، معاون نیروی انسانی نیروی زمینی سپاه و معاون هماهنگ‌کننده نمایندگی ولی‌فقیه در نیروی زمینی سپاه اشاره کرد. 
وی پیش از این معاون هماهنگ‌کننده نماینده ولی‌فقیه در سپاه بود که با انتصاب حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی به عنوان نماینده ولی‌فقیه در سپاه، سردار قریشی جایگزین سردار سپهر در مسئولیت معاون هماهنگ‌کننده نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه شده بود.
گفتنی است، وی موسس و رئیس هیئت مدیره انجمن مدیریت جهادی کشور است.

  امین پناهی/ یک‌ـ سحرگاه روز شنبه(25/1/97) خبری در رسانه‌ها منتشر می‌شود مبنی بر اینکه آمریکا با همکاری فرانسه و انگلیس مناطقی از سوریه را موشکباران کرده است. این در حالی است که سوریه به مدد جبهه مقاومت در چند ماه اخیر در بیرون راندن تروریست‌ها از خاک خود موفق عمل کرده و در واقع می‌توان گفت، پیروز این میدان است. موشکباران کمتر از یک ساعته غرب را می‌توان نمایشی پوشالی برای ارضا و اقناع دولتمردان عربستان سعودی دانست که از سوی رهبران جنایتکار چند دولت غربی صورت می‌گیرد و همه هدف آن حفظ دلارهای عربستان برای دولت‌های غربی است.
دو‌ـ با نگاهی به تحولات سال‌های اخیر منطقه غرب آسیا در می‌یابیم که قبیله سعودی که روز به روز در حال افزایش سلطه بر ملت خویش به واسطه اصلاحاتی است که طی آن بیش از آنکه به فکر مردم باشد، در فکر منافع شخصی و سلسله‌ای خویش است، در رؤیای خام سروری جهان عرب و منطقه غرب آسیاست. از این رو پس از بر سر کار آمدن دونالد ترامپ در ایالات متحده آمریکا دست به دامان او و دولتش شده تا به واسطه خرید سلاح از این کشور و انبار کردن آن، جایگاهی برای خویش بیابد. در طرف دیگر، تاجری را در قامت رئیس‌جمهور آمریکا می‌بینیم که بی‌هیچ ملاحظه‌ای به دنبال دریافت پول از سرانِ عربستان است که به گفته خودش برای دولت آمریکا حکم گاو شیردهی را دارد که همه تلاشش دوشیدن آنهاست و برای رضایت این گاو حاضر است هر گونه قانون‌گریزی و واکنش‌های بین‌المللی را تحمل کند تا به شیر بیشتری از آنها دست یابد.
سه‌ـ پس از پایان دفاع مقدس و از زمانی که امنیت بر بخش‌های گوناگون ایران اسلامی گسترده می‌شود، کسانی که در بحبوحه جنگ به لانه‌های خود خزیده و پناه گرفته بودند، به صورت جسته و گریخته این نظریه را مطرح می‌کنند که دیگر در دوران صلح نیازی به موشک نیست و باید از آن دست کشید. این نظریه البته به همین افراد ختم نمی‌شود؛ بلکه عده‌ای که در جنگ نقش‌های پررنگی هم داشته‌اند، چنین مطرح می‌کنند که دوره موشک تمام شده و دوره گفتمان است و از گفت‌وگو و مذاکره صحبت می‌کنند. این نوع از صحبت‌ها و نظریه‌پردازی‌ها در برهه‌های گوناگون سیاسی کشور گاه کم‌رنگ‌تر و گاهی پررنگ‌تر می‌شود. جالب اینجاست که طرف محتمل این گفت‌وگوها، خود صاحب انبارهای انباشته از موشک‌هایی است که قطعاً این جنگ‌افزارها را برای جنگ‌های پیش رو انبار کرده‌اند. تجربه نشان داده است، هرگاه افرادی با این تفکرات بر سر کار می‌آیند، کشور بیشتر در معرض خطر جنگ قرار می‌گیرد یا حداقل جمهوری اسلامی محور شرارت یا حامی تروریست خوانده می‌شود. 
چهار‌ـ سیاست کلان نظام اسلامی بر اساس آموزه‌های دینی این است که خود را از نظر نظامی و تجهیزات روز به روز قوی‌‌تر و مقتدرتر از گذشته کند. تا جایی که مستکبران و سرکردگان زبون رژیم صهیونیستی حتی توانایی فکر کردن به جنگ با جمهوری اسلامی را ندارند؛ چرا که می‌دانند دیگر دوره بزن در رو تمام شده و اگر اشتباهی از آنها سر بزند، به منزله پایان عمر این رژیم خواهد بود.
با نگاهی به اوضاع جهان به سادگی می‌توان دریافت، دیگر دوره و زمان دوقطبی دیدن جهان به پایان رسیده است. به مدد انقلاب اسلامی و بیداری کشورهای منطقه و اتکای ملت‌ها به توان خویش دیگر همه می‌دانند کسی ظلم را بر نمی‌تابد و این تازه آغاز راه است؛ البته جنایتکاران هر چند همواره ژست می‌گیرند که طرفدار مذاکره‌اند، اما باید بدانیم اینها جز زبان زور چیز دیگری را متوجه نمی‌شوند. این یعنی باید ابرقدرت‌های پوشالی که از سایه خودشان هم واهمه دارند، منتظر موشک در قبال موشک‌های‌شان باشند.


بازنگاه صبح صادق به آخرین تحولات فلسطین و نوار غزه

 محمد هادوی/  شاید بتوان گفت،‌ هیچ جنبش و نهضت حق‌طلبانه و عدالت‌جویانه‌ای در جهان بدون پشتوانه مردمی به سرانجام نرسیده است و حضور فعال مردمی به دیگر ابزارها و ساختارهای مقاومت انگیزه، ‌قدرت، عمق و خودباوری بخشیده و افق قاطع و امیدبخشی از پیروزی را پیش‌روی آن ملت قرار داده است. حتی صهیونیست‌ها که هیچ‌گونه شاخص ملت‌سازی و روند طبیعی دولت‌سازی ندارند،‌ ماندگاری رژیم اشغالگر خود را به پدیده‌ای به نام مهاجرت یهودیان و امتدادهای جهانی پیوند زده‌اند تا دولت پادگانی‌ـ استعماری خود را دوام ببخشند. با اینکه مردم فلسطین همواره به منزله پشتوانه اصلی گروه‌ها و احزاب فلسطینی نقش بازی کرده‌اند تا بازوی مبارزاتی آنها،‌ راه آزادسازی سرزمین اشغال شده فلسطین را باز کند؛ ولی هرگاه،‌ حضور فعال توده‌های مردم به میدان آمده یا جلوه‌های مقاومتی را عمق جامعه فلسطینی به نمایش گذاشته، ‌در کنار دستاوردهای بزرگ، وحشت و هراس صهیونیست‌ها را بیش از سلاح‌های گروه‌های مقاومت به جان آنها انداخته است. 
اگر مقاومت اسلامی لبنان (حزب‌الله لبنان) توانست‌ اولین شکست تاریخ صهیونیست‌ها و اخراج آنها از خاک لبنان را محقق کند، ‌تنها به دلیل عمق پایگاه مردمی و حمایت اجتماعی از مقاومت بود و به همین دلیل، همواره یکی از اهداف و روش‌های صهیونیست‌ها در مقابل حزب‌الله، تلاش برای جداسازی مردم از مقاومت بوده است. تردیدی نیست که مردم مظلوم فلسطین امروز در سخت‌ترین ایام تاریخ خود به سر می‌برند و خیانت‌های رهبران عربی و هم‌پیمان آشکار و پنهان آمریکا و رژیم صهیونیستی به موازات خیانت ‌سازشکاران داخلی، فرصت‌های جدیدی به اشغالگران صهیونیست و حامیان آن داده تا شرایط بسیار دشواری را برای مردم فلسطین حاکم کنند. بیشتر رهبران مزدور عربی که مدعی حمایت از آرمان فلسطین و مقدسات آن بودند،‌ یکباره برای نجات صهیونیست‌ها و منافع استعماری آمریکا و غرب که در قبال موازنه قدرت مقاومت منطقه‌ای در بن‌بست‌های ژئوپلیتیک و حیاتی گرفتار شده‌اند، به میدان آمدند و برای «خیانت بزرگ قرن» عادی‌سازی مناسبات با صهیونیست‌ها و مقابله با مردم فلسطین را در دستور کار خود قرار داده و شتابان برای رضایت صهیونیست‌ها و سران غرب، به تأمین هزینه‌های نابودی فلسطین همت کرده‌اند. اکنون ترامپ که در لباس مسیحیان صهیونیست‌ ظاهر شده و با کمک وهابیون سعودی و مزدوران اماراتی،‌ بحرینی،‌ اردنی، مصری و... قصد عبور از حقوق مردم فلسطین و مقدسات آن را داشته و با انتقال سفارتخانه آمریکا به بیت‌المقدس،‌ قصد تکرار بالفور جدید و وعده ماندگاری اشغالگران با پایمال کردن حقوق مردم فلسطین را دارد و با ارعابی دیوانه‌نمایانه،‌ قصد دارد جهان را به سکوت و تمکین وادار کند، ‌شعله جدیدی در سرزمین فلسطین روشن شده است تا به همه چالش‌ها و نیازها پاسخ گفته و به پاشنه آشیل استراتژیک صهیونیست‌ها، ‌غرب و مزدوران عرب منطقه تبدیل شود. 
در حالی که دلارهای نفتی عربستان، امارات و دلالی‌های اردنی و مصری به ابزار محاصره و تحریم و فشار به مردم فلسطین تبدیل شده و از غزه یک زندان دو میلیونی ساخته یا به منزله رشوه‌های جدایی از فلسطین مصرف می‌شود و کشتار و سرکوب روزانه این ملت را پنهان می‌کنند و بوق‌های رسانه‌ای آنها رژیم صهیونیستی را از جایگاه دشمن به دوست منتقل کرده و معرفی می‌کند و دولت خودگردان فلسطینی و سران فتح نیز به خدمت صهیونیست‌ها درآمده‌اند، یک حرکت مردمی و خودجوش، ‌حیات جدیدی به مسئله فلسطین بخشیده و به قول روزنامه «هاآرتص»،‌ به «بزرگ‌ترین کابوس اسرائیلی» تبدیل شده است. 
به موازات اقدامات یک ماه گذشته مقاومت فلسطینی که شهدای جدید را تقدیم و صهیونیست‌ها را با چالش‌های جدید روبه‌رو کرد، در «روز سرزمین» که در سال‌های گذشته با کم‌جانی برگزار می‌شد، ‌مردم فلسطین در غزه و مناطق کرانه باختری، آن را به عنوان «تظاهرات بزرگ بازگشت» برگزار کردند و با حضور ده‌ها هزار نفری و نمادین به سمت اراضی اشغالی فلسطین حرکت کرده و اعتراض مدنی را با دست خالی به نمایش گذاشتند و در دو جمعه گذشته آن را تکرار کرده و با تقدیم 33 شهید و 2770 زخمی، خود را برای ادامه این حرکت آماده کردند. این قیام مردمی و ایثارگرانه به سرعت به کارکرد و نتایج مهمی رسیده و امید جدیدی برای عبور از چالش‌ها از خود نشان داده و مهم‌تر از همه،‌ صهیونیست‌ها و حامیان آن را دچار وحشت‌ و سردرگمی کرده است. طرفداران فلسطین در لندن و نیویورک هم به میدان آمده و از قیام و حقوق فلسطینی دفاع کردند و این در حالی است که دولت خودگردان، ‌سعودی، مصر و بقیه حکومت‌های عربی مزدور، ‌برای خاموش کردن قیام مردم فلسطین، در کنار صهیونیست‌ها قرار گرفته و فشار بر آنها را افزایش داده‌اند. صهیونیست‌ها به شکل آشکار و با دستور مقامات خود با توپخانه، گلوله‌های جنگی و هدفگیری بخش‌های فوقانی بدن تظاهرکنندگان یا به‌کارگیری وسیع گازهای سمی با مردم و دست‌های خالی آنها مقابله می‌کنند و نتانیاهو از این قاتلان نظامی و صهیونیست‌ تمجید و ترامپ از آنها حمایت کرده و کشتار این ملت مظلوم را حق مشروع!!! صهیونیست‌ها می‌داند و از صدور بیانیه‌ای بی‌اثر در شورای امنیت سازمان ملل جلوگیری می‌کند؛ ولی کشتار وحشیانه فلسطینی‌ها به سرعت در مجامع بین‌المللی منعکس شده و دادگاه جنایی بین‌المللی و مؤسسات حقوق بشری واکنش نشان داده‌اند و در حالی که همه دست‌های حامی صهیونیسم برای سرپوش گذاشتن به جنایت صهیونیست‌ها و مسئله فلسطین فعال هستند، یک بار دیگر مسئله غزه و حق بازگشت فلسطینی‌ها و جنایت‌های ضد بشری صهیونیست‌ها در صدر اهتمام افکار عمومی و جهانی قرار گرفته است. 
این قیام مردمی و ایثارگرانه که جان خود را به میدان آورده‌اند و با دست خالی، خواهان حقوق خود هستند، ‌شاید از نمونه‌های مشابه در جهان الگو گرفته باشد. برخی آن را با حرکت گاندی در مقابل استعمار انگلیس در هند تشبیه می‌کنند و برخی دیگر به دلیل جلوه‌های مشابه و حمایت مردمی برای تهیه مایحتاج تظاهرکنندگان و خوراک و ملزومات دیگر، آن را به پیاده‌روی اربعین شبیه می‌دانند. این اقدام نمادین و ایثارگرانه،‌ نوعی تمرین برای یک قیام سراسری و آمادگی و تذکر و یادآوری به ملت‌های مسلمان و آزاده جهان است که می‌توانند در کنار مردم فلسطین و یک قیام مدنی، به تحقق خواسته‌های مشروع و تاریخی فلسطین کمک کنند. 
از این رو «تظاهرات بزرگ حق بازگشت به سرزمین فلسطین»، به بال دوم در کنار توان مقاومت فلسطینی تبدیل شده و ضمن اینکه به مقاومت عمق و گسترش و انگیزه خواهد داد، به دلیل حرکت مدنی و غیر مسلحانه بودن،‌ مظلومیت فلسطینی را آشکار کرده، چهره و ماهیت وحشیانه و اشغالگرانه صهیونیست‌ها را افشا و همسویی و همدردی و حمایت بین‌المللی را کسب خواهد کرد. پاسخ هوشمند و دقیق رهبر معظم انقلاب به نامه اسماعیل هنیه که تنها راه پیروزی و کسب حقوق مردم فلسطین را «استمرار مقاومت»‌ می‌داند، تأکیدی بر حقانیت و کارکرد قیام بزرگ حق بازگشت است. 
از بین همه موضوعاتی که به مسائل مرحله نهایی در مذاکرات سازش از زمان مادرید معروف شده‌اند، مسئله «حق بازگشت فلسطینی به سرزمین مادری خود» تنها عامل و متغیری است که توان و اصالت دگرگون کردن همه چالش‌ها و موانع را داشته و قادر است همه محاسبات صهیونیستی و غربی را بر هم بزند. اگر «قیام بزرگ حق بازگشت» با حضور میلیون‌ها فلسطینی در داخل و خارج از فلسطین و در کشورهای عربی و اسلامی هر جمعه برگزار شود و ده‌ها میلیون انسان عدالت‌جو در جهان که از آرمان فلسطین دفاع می‌کنند، به این تظاهرات نمادین در کشورهای خود اضافه شوند و تظاهرات به سفارتخانه‌های رژیم صهیونیستی، آمریکا و غرب و کشورهای عربی مزدور ختم شود و هر هفته استمرار یابد، در واقع تظاهرات حق بازگشت، به یک استراتژی جهانی برای پایان دادن به اشغال سرزمین فلسطین مبدل می‌شود که با ماهیتی مدنی،‌ تمامی قواعد و سازوکارهای محدودکننده را کنار زده و با سرعت بیشتری به هدف آزادی سرزمین فلسطین از اشغال صهیونیست‌ها نزدیک می‌شود. 

بررسی نقش مردم و مسئولان در تحقق شعار سال- ۲

  محمدابراهیم میانجی/ با توجه به اهمیت پرداختن به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب در بحث شعار سال از یک سو و اقتصادی بودن موضوع شعار سال از سوی دیگر و در راستای تبیین و توضیح محتوای آنچه در تحقق شعار سال 97 مورد انتظار است، مطالبی در شماره گذشته هفته‌نامه ارائه و گفته شد که مخاطبان اصلی شعار سال، مردم و مسئولان هستند و ضروری است در این زمینه مصادیق حمایت از کالای ایرانی از جانب مردم و مسئولان تبیین شود. در شماره پیش به دو مورد از اقداماتی که مردم می‌توانند در راستای حمایت از کالای ایرانی انجام دهند، یعنی کار پر تلاش و پر کیفیت در عرصه تولید و تعصب و عرق ملی نسبت به تولیدات داخلی اشاره شد. در این نوشتار به برخی دیگر از مهم‌ترین مصادیق حمایت مردم از کالای ایرانی اشاره می‌شود.

3ـ1ـ مصرف کالای تولید داخل
به عقیده بیشتر صاحب‌نظران اقتصادی، یکی از ابعاد مشارکت عموم مردم برای پیشرفت اقتصادی کشورها «مصرف کالای تولید داخل» است.  برخی از مهم‌ترین دلایلی که مردم باید به سمت مصرف کالای داخلی بروند، به شرح زیر است:
1ـ افزایش ثروت ملی: خرید و مصرف کالای داخلی موجب گردش مالی در کشور شده و این اقدام در در راستای افزایش ثروت ملّی تعریف می‌شود.
2ـ ایجاد کار و اشتغال: حمایت از کالای ایرانی موجب رونق کسب‌وکار و ایجاد اشتغال در کشور شده و کاهش نرخ بیکاری در جامعه را به همراه خواهد داشت.
3ـ افزایش ابتکارات تولیدکنندگان: با خرید و مصرف کالای داخلی به تولیدکننده امکان خلاقیت و ابتکار در راستای بهبود کالای تولیدی داده می‌شود و این ابتکارات روز‌به‌روز در صنعت، خدمات و کشاورزی افزایش می‌یابد.
4ـ کاهش تورم: روی آوردن به کالای تولید شده در داخل موجب افزایش تولید شده و زمانی که تولید داخلی افزایش پیدا کند، قیمت کاهش یافته و تورم کم می‌شود. 
5ـ کنترل نقدینگی: اگر در مقابل نقدینگی، تولید وجود داشته باشد و دچار کمبود نباشیم، انباشت نقدینگی کنترل می‌شود و جامعه از پیامدهای افزایش نقدینگی در امان خواهد بود؛ در مقابل اگر نقدینگی بیش از تولید کالا در داخل باشد، طبعاً مشکل ایجاد خواهد شد. 
6ـ حرکت در مسیر رفاه عمومی: وقتی مردم از تولید داخلی استفاده کنند، رشد و توسعه جامعه را به همراه دارد؛ چرا که با مصرف تولیدات داخلی،‌ تولید افزایش می‌یابد و با تولید انبوه، کالا ارزان‌‌تر به دست مصرف‌کننده می‌‌رسد و وقتی کالا ارزان شود، قدرت خرید مردم بالا می‌رود و جامعه به رفاه نسبی می‌رسد.
7ـ رشد و توسعه اقتصادی کشور:‌ با حمایت مردم از تولید داخلی، رشد اقتصادی کشور افزایش می‌یابد و با استمرار این موضوع رغبت سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی برای سرمایه‌گذاری در کشور به دلیل وجود امنیت اقتصادی(روند افزایشی رشد اقتصاد داخلی)، بیشتر شده و این موضوع به رشد و توسعه اقتصادی کشور می‌انجامد.
8ـ کاهش آسیب‌های اجتماعی: وقتی به واسطه مصرف کالای تولید داخلی، میزان تولید افزایش یابد، به همان میزان از نرخ بیکاری جامعه کاسته می‌شود و بالطبع از بروز مشکلات اجتماعی نیز کاسته می‌شود؛ اما اگر همچنان مردم به خرید کالای خارجی اقبال داشته باشند، بیکاری افزایش می‌یابد و در پی آن فقر، بزهکاری و... اوضاع نامناسب اقتصادی را برای خانوار ایرانی به ‌همراه خواهد داشت.
9ـ جلوگیری از تهاجم فرهنگی: هر کشوری کالاهایش را در هر زمینه‌ای با توجه به فرهنگ خود تولید می‌کند که همین امر یکی از راه‌های مهم انتقال فرهنگ‌هاست. وارد کردن کالای خارجی به طور حتم با فرهنگ کشور تولیدکننده همراه خواهد بود که می‌تواند گاهی آثار سوئی بر نگرش مصرف‌کننده‌ها، به ‌ویژه جوانان داشته باشد و اگر از تولید ملی حمایت شود، می‌توان همان کالا را با فرهنگ ایرانی تولید و از پیامدهای جانبی آن جلوگیری کرد. 

4ـ1ـ فرهنگ‌سازی برای مصرف تولیدات داخلی
به یقین فرهنگ‌سازی گام ابتدایی در مسیر اجرایی کردن هر سیاست عمومی در سطح کلان کشور است. در این مسیر همه دستگاه‌های تبلیغاتی، فرهنگی و اجرایی وظایف خاص خود را خواهند داشت؛ اما مردم در این میان نقش محوری و مهم‌تری دارند.
مردم هر کشوری این قاعده‌ ساده را می‌دانند که برای داشتن کشوری رشد یافته در عرصه اقتصاد و اشتغال، باید مصرف‌کننده تولیدات داخلی باشند و برای دستیابی به این مهم به فرهنگ‌سازی مناسب در این زمینه نیاز است. باید خرید و مصرف تولیدات داخلی به منزله فرهنگ عمومی مردم درآید و تخطی از آن مورد نکوهش عمومی قرار گیرد. برای جامعه ما که بر مبنای احکام نورانی اسلام اداره می‌شود، امر به معروف در عرصه اقتصادی امر به خرید و مصرف کالای داخلی و ایرانی است و این موضوع باید به فرهنگ عمومی مردم تبدیل شود. تبدیل مصرف تولیدات داخلی در میان مردم به یک عادت، فرهنگ و در مرتبه‌ بالاتر به یک فریضه، امری بسیار مبارک است که مردم در آن نقش محوری و تأثیرگذار دارند.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و تشکیل دولت ائتلافی در ژاپن، پروفسور «تسورو شيگتو»، معاون كميته هماهنگي‌هاي جامع، گزارشی تحت عنوان «گزارش واقعي از اقتصاد» منتشر کرد. این گزارش در واقع به مثابه‌ بیانیه‌ اعلام موجودیت کمپین حمایت از اقتصاد و تولیدات ملی ژاپن به حساب می‌آمد. وی در متن این گزارش آورده است: «مردم نيز همچون وضع اقتصاد خانوار خويش، ‌بايد به اقتصاد كشور بينديشند و رفتار و انديشه‌هاي اقتصادي خود را در زمينه‌های توليد، مصرف، پس‌انداز، سرمايه‌گذاري و تعادل درآمدها با هزينه‌ها و پس‌اندازها با آن هماهنگ کنند.» شیگتو روح ملیت تحقیر شده‌ مردم ژاپن را زنده و لزوم اتکا به توان داخلی را به آنها گوشزد کرد. سال‌های بعد در سایه‌ سیاستِ حمایت از تولیدات داخلی، ژاپن صاحب اقتصادی قدرتمند شد. فرهنگ حمایت از تولید ملی پس از این دوره‌ زمانی، به صورتی در میان ژاپنی‌ها نهادینه شده است که مردم ژاپن کالای داخلی کم کیفیت را به اجناس خارجی ترجیح می‌دهند؛ چرا که از طفولیت این‌گونه مسائل به صورت فرهنگی در ذهن آنها شکل گرفته است و تجربه کرده‌اند که نباید چشم‌شان به سمت بیگانه باشد.
بیشتر کشورهای توسعه‌یافته معاصر، مصرف کالای داخلی را به مثابه یک فرهنگ قابل افتخار در جوامع خود رواج داده و به آن عمل کرده‌اند و به این واسطه در مسیر پیشرفت و توسعه گام نهاده‌اند. 



  احمدرضا هدایتی/ شایعه‌پراکنی، سیاه‌نمایی اوضاع و بزرگنمایی مشکلات راست و دروغ و تکرار و تأکید بر کاستی‌هایی که عمدتاً به واسطه شیطنت به مردم و کشور ما تحمیل شده، برخی از شگردهایی هستند که هر چند استکبار از آن استفاده می‌کند؛ اما متأسفانه برخی رسانه‌های داخلی نیز از آن بی‌نصیب نمانده‌اند.
مشاهده شده که گاهی رسانه‌های داخلی نیز در دام این توطئه‌ها گرفتار شده و با صحه ‌گذاشتن و تأیید و بزرگنمایی بیش از حد مشکلات و مقصر جلوه دادن بی‌قید و شرط همه مدیران و مسئولان، ناخواسته دامنه انتظارات اجتماعی را افزایش داده و وخامت اوضاع را تشدید می‌کنند.
این در حالی است که مسائل و مشکلات، ترجیحاً و حتی‌المقدور باید پیش از تبدیل شدن به یک معضل اساسی، شناسایی و اولویت‌گذاری شده و با همکاری متقابل مردم و مسئولان مربوط برطرف و در صورت لزوم پس از اخذ نتیجه لازم رسانه‌ای شوند، تا از ایجاد نگرانی و ناامیدی بی‌مورد در جامعه جلوگیری شود. 
برای نمونه، کم و بیش همه رسانه‌های کشور در جریان حوادثی، مانند سیل و زلزله، همواره فقط اشکالات کار دستگاه‌های گوناگون دولتی را بیان می‌کنند و معمولاً نقش خود مردم در پیشگیری از بروز حوادث و کاهش خسارات و تلفات نادیده انگاشته می‌شود؛ در صورتی ‌که در بسیاری از موارد اگرچه دولت نقش و مسئولیت اصلی را بر عهده دارد؛ اما این مسئولیت‌ها نافی نقش و وظیفه مردم در جلوگیری از کاهش اثرات حوادث نیست.
مقاوم‌سازی و بیمه ابنیه و به ویژه منازل مسکونی پیش از بروز حوادث، واکنش نشان دادن و جلوگیری از تخریب محیط‌زیست از سوی افراد فرصت‌طلب و زیاده‌خواه، همکاری در بهینه‌سازی مصرف آب و دیگر موارد مشابه، نمونه برخی از اقداماتی هستند که جزء وظایف و مسئولیت‌های شهروندان هم قرار دارد.
این نکته از آن رو حائز اهمیت است که بسیاری از شهروندان طبق یک عادت نامطلوب و حتماً ناخواسته، در هر شرایطی و حتی در صورت برخورداری از اوضاع مناسب مالی، در پاسخ به چرایی و علت عدم ایفای نقش شهروندی خود، همواره ناتوانی مالی یا ناآگاهی را دلیل اصلی کم‌کاری خود عنوان می‌کنند و در نهایت انتظار دارند دولت یک میز اداری با حقوق مکفی در اختیارشان بگذارد.
البته ضعف نظام آموزشی در فرهنگ‌سازی و آگاه‌سازی عمومی و کم‌کاری رسانه‌ها در اطلاع‌رسانی کامل و صحیح، انکارشدنی نیست؛ اما اخبار و اطلاعات منتشره گویای این نکته است که در بسیاری از موارد، ناتوانی مالی فقط بهانه‌ای برای شانه خالی کردن از زیر بار وظایف و مسئولیت‌های اجتماعی است که بر عهده هر یک از ما قرار دارد و نشانه‌ها نیز بر صحت این نکته دلالت دارند.
موارد ذیل نمونه برخی از نشانه‌های بهبود تدریجی وضعیت معیشتی مردم طی سال‌های پس از انقلاب اسلامی است؛ موضوعی که این روزها و به‌ ویژه در ایام عید امسال، شاید بیش از گذشته در رسانه‌ها انعکاس یافته و به راحتی برای افکار عمومی جامعه قابل تحلیل و تفسیر است.
یکی از خبرهای منتشر شده در این زمینه، افزایش حدود 20 درصدی تعداد سفرهای نوروزی و دیگر تعطیلات و مدت ماندگاری هموطنان در این مسافرت‌ها (اعم از خارجی و داخلی) است و خوشبختانه این رفت‌وآمدها در انحصار قشر یا گروه خاصی از افراد جامعه نیست؛ چرا که معمولاً در طول سال و در ایام هر نوع تعطیلات، بلافاصله مناطق گردشگری و جاده‌های کشور مملو از انواع خودروهای عادی و ارزان یا لوکس و گران‌قیمت می‌شود و این وضعیت، خود گویای بهبود نسبی وضعیت معیشتی مردم است.
افزون بر این، اظهارات مبنی بر رضایت اصناف از کسب‌وکارِ تجاری در مصاحبه ایام عید امسال آنها با رسانه‌ها و نیز حجم خریدها و رفتار اسراف‌گونه برخی از هموطنان برای تعویض و دور ریختن اثاثیه و لوازم منزل، مانند انواع کمد، تخت‌خواب، مبل، فرش، کابینت و سایر اقلام مشابه سالم و قابل استفاده در مناطق مختلف مرفه‌نشین و حتی مستضعف‌نشین، نه ‌تنها بیان‌کننده افزایش مستمر قدرت خرید افراد است، بلکه در پاره‌ای از موارد، مؤید تغییر نامطلوب سبک زندگی مبتنی بر فرهنگ تجمل‌گرایی و صفتِ مذموم چشم ‌و هم‌چشمی است.
بنابراین، با توجه به وضعیت مورد اشاره، مطالبه شرایط بهتر نمی‌تواند بهانه مناسبی برای فرار از کار و تلاش مؤثر (کارآفرینی) و پوشش درستی برای ابراز نارضایتی از سوی گروه‌های عمدتاً برخوردار، در جهت دستیابی به توقعات بعضاً نابجایی باشد که گاهی ممکن است در تغییر سبک زندگی یا ناهنجاری‌های رفتاری و اخلاقی آنها ریشه داشته باشد.
به ‌عبارت دیگر، بخش عمده اعلام نارضایتی و ناسپاسی از وضعیت موجود، معمولاً از سوی قشر مرفه و برخوردار جامعه مطرح می‌شود و هموطنانی که در وضعیت اقتصادی سخت به سر می‌برند، با وجود نیازهای ضروری و انتظارات بحق‌شان، همچنان در ردیف قانع‌ترین و شاکرترین اعضای جامعه قرار دارند. 
به یقین، مقایسه تصویری و تحلیلی شرایط پیش و پس از انقلاب اسلامی و نیز وضعیت جمهوری اسلامی ایران در قیاس با دیگر کشورهای منطقه یا کشورهای هم‌تراز می‌تواند به درک بهتر این نکات کمک کرده و رشد جهشی و دستاوردهای ایران در بسیاری از علوم و صنایع را اثبات کند و این اقدامی است ضروری که رسانه ملی به راحتی قادر به اجرای
 آن است.
ذکر مجدد این نکته ضروری است که بی‌شک مردم ایران به ‌واسطه پرچمداری احیای اسلام ناب محمدی(ص) و با توجه به ظرفیت‌های موجود و قابل دسترس، شایسته و سزاوار وضعیتی به مراتب بهتر و البته به دور از اسراف و تبذیر هستند و مسئولان نیز وظیفه دارند در راستای اجرای فرامین و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و اسناد بالادستی کشور، این شرایط را فراهم کنند.


صبح صادق پیام‌ها و پیامدهای جنایت آمریکا، فرانسه و انگلیس در حمله موشکی به سوریه را بررسی می‌کند
 هادی محمدی/  ابزارهای جنگ نیابتی‌ـ تروریستی آمریکا و رژیم صهیونیستی در سوریه، در یک دومینوی متوالی، شکست و فرار و نابودی را تجربه می‌کنند و حامیان و طراحان این تروریست‌ها، از اینکه فقط شاهد این نابودی باشند و نه تنها به اهداف خود دست نیابند؛ بلکه شکل‌گیری یک ائتلاف و موازنه قدرت جدید در غرب آسیا را ثبت کنند، رنج می‌برند. دلایل فراوانی که ریشه‌های آن در دوره بوش پسر و سیاست‌های نظامی‌گری وی قرار دارد، موجب شده آمریکا و شرکای غربی، عربی آن و رژیم صهیونیستی قادر نباشند، نقاب جنگ نیابتی را کنار زده و وارد درگیری مستقیم شوند.
روزهای پایانی خلافت داعش در البوکمال و شمال آن، از سوی آمریکا با اقداماتی تحریک‌آمیز مواجه شد تا بخشی از نیروهای فراری داعش در شرق فرات و موازات مرز عراق باقی بمانند و اکنون همه امیدهای میدانی برای به چالش کشیدن دمشق و حتی یک اقدام ضربتی برای اشغال دمشق در غوطه شرقی به نفس‌های آخر رسیده و باید نابودی جیش‌الاسلام را نیز بپذیرد.
لذا در این مرحله پایانی و برای زمینه‌سازی یک مداخله نظامی جدید، تصمیم گرفتند دست به اقدامی شتاب‌زده و محاسبه نشده بزنند و یک سناریوی نخ‌نما به نام «حمله شیمیایی» را در دوما به اجرا بگذارند تا پاکسازی دوما متوقف شده و سوریه و هم‌پیمانان آن در موضع دفاعی قرار گرفته و در مقابل رفع اتهام شیمیایی، اهرم فشار دوما بر روی دمشق را تحمل کنند؛ چرا که غوطه شرقی، از طریق لجستیک منطقه تنف و قلمون شرقی، می‌تواند امکان بازسازی خود را در غوطه شرقی پیدا کند.
سناریو حمله شیمیایی
 بستر مداخله‌گری
غوطه شرقی و منطقه باقی‌مانده آن، دوما، برای هر دو طرف، اهمیت راهبردی و نقش حیاتی داشت و بود و نبود آن می‌توانست برای دو طرف به امتیازهای راهبردی در میدان و سیاست، منتهی شود. این سناریو از طریق افسران اطلاعاتی MI6 و ابزاری به نام کلاه سفیدها در یک نمایش، کارسازی شد و بلافاصله در بوق‌های رسانه‌ای و سپس از مجاری سازمان ملل و شورای امنیت مورد بهره‌برداری قرار گرفت تا با اتهام واهی حمله شیمیایی، ضمن حفظ تروریست‌های جیش‌الاسلام، امکان کسب پشتوانه حقوقی فصل هفتمی در دو پیش‌نویس که به شورای امنیت ارائه شد، فراهم شود و حمله نظامی به سوریه و تغییر معادله قدرت و میدان میسر شود. دو پیش‌نویس فرانسوی و انگلیسی با وتوی روسیه بی‌نتیجه ماند و پیش‌نویس روسیه که درخواست تحقیق از سوی سازمان منع سلاح‌های شیمیایی را مطرح می‌کرد، با مخالفت تیم غربی به جایی نرسید. اگرچه روسیه و سوریه از سازمان منع سلاح‌های شیمیایی دعوت به تحقیق کردند، ولی آمریکا، فرانسه و انگلیس که این‌ کار را با منافع و شرایط و اهداف مداخله‌گرانه خود، همسو ندیدند، آن را نپذیرفتند. راهبرد هراس‌افکنی برای اجبار سوریه و روسیه و تسلیم‌پذیر کردن آن را در قالب یک حمله نظامی در پیش گرفتند. نکته مهم این است که این سه کشور و بقیه تیم صهیونیستی و عربی و ترکی آنها، کشورهایی هستند که تروریست‌ها را حمایت و هدایت کرده‌اند و امروز این تروریست‌ها را شهروندان عادی می‌نامند و اقدام خود را، «انسانی»!!! هم قلمداد می‌کنند. 
با اینکه ادعای غربی هیچ دلیل و مستندات اثباتی نداشت و از مشروعیت هرگونه اقدام نظامی برخوردار نبود، پس از چند روز رایزنی به یک حمله و ضربه نظامی در سحرگاه روز شنبه منتهی شد.
بیان این نکته ضروری است که لشکر‌کشی بزرگ دریایی آمریکا، فرانسه و انگلیس و امکانات هوایی آنان در منطقه و ناو هواپیمابر آمریکا در شرق مدیترانه به قدری بزرگنمایی رسانه‌ای شد که اغلب محافل منطقه‌ای و بین‌المللی در هراس از یک جنگ بزرگ جهانی سخن می‌گفتند که این تصویر امری مطلوب و هدفمند از سوی آمریکا و شرکای آن بود. در ادبیات نظامی سخن از یک جنگ بزرگ و حمله گسترده نظامی نیازمند ادله، منطق و توجیه و مهم‌تر از همه بنیه و امکانات کافی است که آمریکا و دوستان آن فاقد همه متغیرهای فوق بوده و آمادگی درگیری مستقیم با روسیه و ایران و پذیرش پیامدهای آن را نداشته‌اند، اگرچه چنین رخدادی از سوی روسیه و ایران نیز استقبال نمی‌شد، ولی ژست تدارک‌شده ناوگان غربی و مواضع تند آنها، این شرایط روانی را تحمیل می‌کرد. 
از آنجا که پاکسازی دوما از تروریست‌های جیش‌الاسلام به معنای از دست دادن مهم‌ترین کارت‌‌بازی سعودی اروپایی ارزیابی می‌شد، محمدبن‌سلمان که در سفر دوره‌ای به آمریکا، انگلیس، فرانسه و اسپانیا بود، به موازات قراردادهای خرید تسلیحات قابل توجه از آنها، هزینه یک جنگ محدود را نیز به آمریکا پرداخت تا شکست خود در غوطه شرقی را با درگیر کردن مستقیم آمریکا و غرب جبران کند. این رویکرد را مقامات صهیونیست نیز داشتند؛ چرا که ترامپ پس از ارزیابی اوضاع سوریه، اعلام کرده بود که به زودی از سوریه عقب‌نشینی می‌کند و لذا، درگیر کردن آمریکا و اروپا، در اولویت گزینه‌های صهیونیستی نیز قرار داشت.
آمریکایی‌ها که از زمان فروپاشی اتحاد شوروی برای پایه‌ریزی یک نظام تک‌قطبی تلاش فراوانی کرده و عملاً انتظار داشتند تمامی سازمان‌های بین‌المللی را به طور مطلق تحت اراده خود بگیرند و حتی به دنبال جایگزین کردن ناتو، به جای سازمان ملل بودند و برای حمله به افغانستان و عراق، از شورای امنیت و سازمان ملل کسب مجوز نکردند، امروز نیز برای عبور از قدرت‌های دیگر جهان، با کنار زدن سازمان ملل و قواعد و قوانین بین‌المللی، خود را در جایگاه شاکی و قاضی و مجری و تصمیم‌گیر قرار داده و در اقدامی یکجانبه و غیرقانونی دست به حمله نظامی به سوریه زدند. حال سؤال این است که آمریکا با کدام اهداف دست به این حمله نظامی و جنایتکارانه زده و چه حاصلی داشته و کدام افق و چشم‌انداز پیش روست؟

اهداف آمریکا و دلایل آن
اگرچه آمریکا در سناریوی خام خود، دولت سوریه و سپس روسیه را متهم به استفاده از سلاح شیمیایی کرده و خود را در جایگاه مجازات‌کننده قرار داده است، ولی اقدام به حمله نظامی از سوی آمریکا، با دلایل خاص و اهداف متعددی انجام گرفته است.
روندهای میدانی و بن‌بست‌های ژنو از یک سو و کارآمدی نشست‌های آستانه از سوی دیگر، این تصویر را به آمریکا نشان می‌دهد که به جز ناکامی در اهداف بزرگ اولیه و ژئوپلیتیک برای تغییر نقشه سیاسی غرب آسیا، باید شکل‌گیری قدرت‌های جدید و اخراج خود را از منطقه بپذیرد. حاصل این تصور این است که رژیم صهیونیستی که پس از شکست در لبنان و جنگ‌های غزه به کشوری نیازمند حمایت تبدیل شده و امکان پایداری ندارد، در خطر خواهد بود. بحران‌های منطقه‌ای و درونی صهیونیست‌ها، آنها را به رویکرد فرار به جلو کشیده تا با عبور از مسئله فلسطین در طرحی به نام «معامله قرن» رویه حمایتی جدید و نیابتی از کشورهای عربی هم‌پیمان با آمریکا را به وجود آورده و آنها را برای فشار به ایران، به‌کار گیرد. به همین دلیل اولویت سیاست خارجی ترامپ در قبال برجام، به کنار زدن شتاب‌زده نقاب متکی شده و با بهانه‌های موشکی و منطقه‌ای، ایران را مانع اصلی پرو‌ژه‌های خود و مایه اصلی نگرانی‌های موجودیتی رژیم صهیونیستی ارزیابی کرده است و لذا اصلی‌ترین و فوری‌ترین خواسته آمریکا در سوریه این شد که اگر در سوریه، دستاوردی ندارد، حداقل بتواند ایران و مقاومت را از معادله سوریه خارج کند. 
مانورها و رایزنی‌‌های آنها با کشورهای اروپایی به سرانجام بزرگی نرسیده و خود را نیازمند اهرم فشار جدید می‌دیدند تا ایران را بر سر میز مذاکره برجام‌های جدید قرار دهند. دیپلماسی آشکار و پنهان با روسیه که به موازات آمریکا، از سوی  صهیونیست‌ها و رژیم سعودی و... نیز تقویت شد، در مسکو به نتیجه نرسید و در نهایت، یکی از اهداف مهم از عملیات نظامی علیه سوریه، به دست آوردن شرایط و کارت‌های جدید است که بتواند از آینده سوریه سهم‌خواهی و امکان کنار گذاشتن ایران را نیز مهیا کند؛ یعنی یک اقدام نظامی که بتواند دولت سوریه، روسیه و ایران را مرعوب کرده، جلوی نابودی کامل تروریست‌ها را بگیرد، یا از شتاب آن بکاهد و لذا اهرم جدیدی برای روندهای ژنو و مدیریت پروسه سیاسی سوری کسب نماید و از اینکه مجبور به ترک شرق فرات شود نیز، خارج شده و امتیازهای امنیتی دیگری را مطالبه کند.
مواضع تند ترامپ، لشکرکشی دریایی و جنگ روانی مرعوب‌کننده برای این بود که کارکرد یک جنگ بزرگ را داشته باشد، بدون اینکه هزینه و پیامدهای جنگ بزرگ را تحمل کنند. مواضع محکم روس‌ها و هشدارهای جدی آنان و اقدامات تأمینی و جابه‌جایی‌ها و تخلیه مراکز احتمالی هدف آمریکا و مواضع ایران موجب شد تا مقامات آمریکایی و شرکای اروپایی آنها را دچار سردرگمی کند. از آنجا که هیاهوی بزرگ نظامی آنها نمی‌توانست، بدون هرگونه اقدام به پایان برسد، مقامات آمریکا و غرب انجام یک ضربه نمادین را برگزیده تا دچار هزینه‌های حیثیتی نشوند. البته این گزینه نیز بدون اطلاع‌رسانی و نوعی هماهنگی با روسیه و حتی اعلام تقریبی اهداف امکان‌پذیر نبود؛ چرا که هرگونه بی‌دقتی در یک ضربه نظامی نیز می‌توانست به یک جنگ و درگیری مستقیم با روسیه و شعله‌ور شدن جنگ منطقه‌ای منتهی شود؛ لذا به روس‌ها اطمینان دادند در اهداف حداقلی آنها، روسیه و دیگر هم‌پیمانان دولت سوریه قرار ندارند. آمدن بولتون به شورای امنیت آمریکا و تأکید بر اینکه واکنش سال گذشته در فرودگاه شعیرات را تکرار نخواهند کرد و باید دولت سوریه مجازات شود، یک تنگنا برای تیم افراطی‌نمای ترامپ شد. آماده‌باش آشکار و کامل روس‌ها و جابه‌جایی ناوگان دریایی و هوایی و پدافندی خود و تأکید بر واکنش به هر هجوم در کنار آماده‌باش پنهان سوریه، ایران و مقاومت، محاسبات آمریکا و شرکای آن را به حدی تحت تأثیر قرار داد که فقط به ریسک یک حمله نمایشی و نمادین برای حفظ آبرو تن دهند و اهداف خود را به پایین‌ترین حد تنزل دهند.

نتایج و پیامدها 
گزینه یک ضربه نظامی به معنای پذیرش این بود که آمریکا قادر به براندازی در سوریه، تضعیف راهبردی آن یا کشتن و یا اجبار به برکناری بشار اسد نیست و اگر این اقدام نظامی با موفقیت کامل هم به اجرا درآید، بر مؤلفه‌های میدان و سیاست آثاری به جای نمی‌گذارد. تنها کارکرد چنین اقدام نظامی می‌توانست به تروریست‌ها این پیام را منتقل کند که آمریکا و غرب آنها را رها نکرده و از آنها حمایت می‌کنند و به صهیونیست‌ها اطمینان می‌داد که حاضرند برای امنیت حداقلی صهیونیست‌ها وارد عمل شوند.
لحن یک جنگ فراگیر که از دوشنبه تا پنج‌شنبه هفته گذشته شروع شده بود، ناگاه تا زمان حمله محدود صبح شنبه نرم شد و ‌آمریکا، فرانسه و انگلیس با استفاده از پایگاه‌های هوایی خود در ترکیه، قطر، بحرین، عربستان، اردن و قبرس و ده‌ها ناو و ناوشکن دریایی و هواپیمابر اقدام به شلیک 105 موشک تام هاوک به هشت هدف در دمشق، شمال دمشق و حمص کردند که شش فرودگاه و دو مرکز پژوهش علمی و فناوری را در برگرفت.
پنتاگون در موضع رسانه‌ای خود فقط به سه هدف اشاره کرد؛ چرا که در بقیه اهداف، موشک‌های پرتاب شده یا منهدم یا منحرف شده و 70 درصد آنها از اصابت به هدف بازماندند. از مجموع 105 موشک پرتاب شده، 71 موشک با سامانه ضد موشکی سوریه که از نسل بهبود یافته دهه هشتاد میلادی هستند، شکار شدند و در واقع سامانه ضدموشکی پیشرفته روسی در شلیک‌های پدافندی نقشی نداشتند. اطلاع از برد سامانه موشکی سوریه موجب شده بود تا هواپیماها یا ناوگان بزرگ دریایی و یک زیردریایی آمریکایی از شعاع معینی از سوریه فاصله داشته باشند تا خسارت بیشتری نداشته باشند.
فرودگاه بین‌المللی دمشق با چهار موشک هدف قرار گرفته بود که همگی ساقط شدند، فرودگاه نظامی الضمیر با 12 موشک، فرودگاه نظامی بلّی در جنوب شرقی دمشق با 18 موشک و فرودگاه نظامی شعیرات با 12 موشک هدف قرار گرفته بودند که همگی ساقط شدند. فرودگاه مزّه نیز با 9 موشک هدف قرار گرفته بود که پنج موشک آن ساقط شد. همچنین فرودگاه حمص با 16 موشک هدف قرار گرفته بود که 13 موشک آن ساقط شد و خسارت جدی به فرودگاه وارد نشد. دو منطقه برزه و جمرایا هم با 30 موشک هدف قرار گرفتند که هفت موشک آن ساقط شدند و بقیه به هدف اصابت کردند. اگرچه پنتاگون اعلام کرد، اهداف خود را در این عملیات نظامی به دست آورده، ولی به نظر می‌رسد خسارت‌های مادی وارد شده، کسر ناچیزی از چند صد میلیون بهای موشک‌های شلیک شده آمریکایی هم نخواهند شد. مهم‌تر از آن اینکه موشک‌های پیشرفته و زیبای آمریکایی (بنا به تعبیر ترامپ و در پاسخ به پوتین) در مقابل نظام موشکی غیر پیشرفته سوریه با 70 درصد ناکامی روبه‌رو شدند و این در حالی است که سامانه پیشرفته پاتریوت آمریکایی که به سعودی‌ها فروخته شده، ‌قادر به مقابله و مهار موشک‌های غیر پیشرفته یمنی نیستند. این مفهوم نظامی و نتیجه ثبت شده، ‌پیام و پیامدهای بسیار مهمی را منتقل می‌کند که از حوصله این نوشتار خارج است، ولی ‌می‌توان انتظار داشت که در محاسبات راهبردی و گزینه‌های امنیتی و نظامی در آنها، نه تنها در قبال روسیه و چین، حتی در مقابل قدرت‌های کوچک‌تر جهانی و منطقه‌ای، ‌آثار خود را به جای بگذارد؛ یعنی تابوی برتری مطلق و سلاح‌های به اصطلاح پیشرفته آمریکایی،‌ حنای بی‌رنگی خواهد بود که بیش از هر کس، نظامیان آمریکایی را رنج خواهد داد و یک بازبینی در صنایع نظامی آمریکایی را، امری حیاتی نشان می‌دهد.
بدیهی است که روسیه در این بعد از جدال راهبردی‌ـ تسلیحاتی در قبال آمریکا که میدان سوریه را برای رقابت‌گذاری انتخاب کرده‌اند، ‌پیروز است و از این پس، به موازات ترکیه، ‌دیگر شرکای آمریکایی باید به فکر خرید تسلیحاتی از روسیه باشند. این عملیات ناکام نظامی که قرار بود ابتدا تروریست‌ها و صهیونیست‌ها را با حمایت روحی همراه کند،‌ سبب ناامیدی شد  و آن را به سخره گرفتند و این ارزیابی به برنامه‌های بی‌بی‌سی یا محافل داخلی آمریکا هم کشیده شد؛ یعنی اینکه اقدام نظامی محدود آمریکا و غرب که با مشارکت دیگر شرکای آنها انجام گرفت و قرار بود موجب ارعاب روسیه، ایران و مقاومت شود و دولت سوریه را مرعوب و تسلیم‌پذیر کند، یا به امتیاز و کارت ‌بازی در میدان و سیاست و ژنو و آستانه مبدل شود، در همه عرصه‌ها با سؤال روبه‌روست و به نتایج معکوس رسیده است. انسجام ملی مردم سوریه در شهرهای گوناگون با تظاهرات بروز کرد و جایگاه بشار اسد بیش از پیش در عرصه داخلی و بین‌المللی استحکام یافت و روسیه و ایران، هر یک به نحوی، پیروز میدان و این رخداد بودند. روس‌ها در مدیریت کلان و ایران با راهبرد سکوت و ابهام در چگونگی واکنش به هجوم صهیونیست‌ها به فرودگاه تی‌فور که به شهادت هفت رزمنده مدافع حرم‌ منجر شد، به دغدغه جدید آمریکا، رژیم صهیونیستی و غرب تبدیل شده‌اند. افزون بر این، پیوند و همگرایی روسیه و ایران از پیش از حمله اخیر افزایش یافت که در سفر لاورنتیف به تهران متجلی شد.
این عملیات و مواضع اعلام شده، فرصت‌طلبی ترک‌ها، نفاق قطر و دلهره صهیونیست‌ها را از پیامدهای بعدی این عملیات نظامی نشان داد و به نظر می‌رسد آمریکا و شرکای اروپایی آن در عرصه بین‌المللی و روند مذاکرات آستانه و ژنو منفعل‌تر باشند. ترامپ ابراز امیدواری کرده است در آینده بتواند با روسیه و ایران امکان مذاکره داشته باشند که یک تمنای از روی یأس و ناتوانی است و در نقطه مقابل هدفگذاری اولیه برای این عملیات نظامی قرار دارد.
گوترش، دبیر کل سازمان ملل که باید اقدام غیرقانونی آمریکا، فرانسه و انگلیس را سرزنش و محکوم کند، از روی ناتوانی، همگان را به خویشتن‌داری دعوت کرده ‌و آمریکا و رژیم صهیونیستی از واکنش و دفاع مشروع روسیه، ‌سوریه و ایران نگرانند و تلاش دارند این شرایط را پایان‌یافته عنوان کنند.

نتیجه
آمریکا با اقدام نظامی محدود خود، یک شکست راهبردی را در کارنامه خود ثبت کرده و به جز خسارت‌های میدانی و سیاسی و ناامیدی صهیونیست‌ها و تروریست‌ها، باید برای ناتوانی تسلیحات خود در هر کارزار احتمالی جدید، محاسبات و بازبینی جدید را لحاظ کند.
روس‌ها که در چند روز اخیر با اتهام مسدود کردن مجرای شورای امنیت با وتوهای خود روبه‌رو شده بودند، روز شنبه با ارائه پیش‌‌نویس خود خواستار محکومیت اقدام نظامی غیرقانونی ‌آمریکا و شرکایش شدند که در واقع، مخالفت ‌‌آنها با این پیش‌نویس، شرایط چالش و رفتار دوگانه غربی‌ها را به رخ آنها کشید. امروز آمریکا، انگلیس و فرانسه با رفتارهای غیرقانونی و خارج از چارچوب‌های بین‌المللی و منشور ملل، به عامل تهدید‌کننده امنیت منطقه‌ای و جهانی تبدیل شده‌اند و با نقض این قواعد و قوانین و حمله به یک کشور مستقل، همان‌گونه ‌که رهبری معظم انقلاب در بامداد شنبه تأکید و تصریح فرمودند، به سه جنایتکار بین‌المللی تبدیل شده‌اند.

  حسین عبداللهی‌فر/ سخنگو و معاون اول قوه قضائیه تأخیر در برخورد با احمدی‌نژاد را حکمت و نه مصلحت نامید. تفاوت میان دو واژه در یک پرونده قضایی، آن هم برای شخصیت سیاسی و مشهور بسیار زیاد است. مصلحت‌سنجی در این زمینه می‌تواند دلایلی، مانند ناتوانی در برخورد، ملاحظات سیاسی، امنیتی، احترام خاص، ترس از واکنش‌های احتمالی، پیامدهای اجتماعی و... داشته باشد.
اما مفهوم حکمت کاملاً برعکس، هرگونه مصلحت‌سنجی‌های بی‌مورد را رد کرده و بر مواردی اشاره دارد که ابعاد آن هنوز مشخص نشده است. نکات و مسائلی که زمان از آن پرده برخواهد داشت و در حال حاضر حداقل برای همگان روشن نیست.
پرسشی که در این زمینه وجود دارد، این است که چه مسائل حکمت‌آمیزی می‌تواند وجود داشته باشد که برخورد نکردن با احمدی‌نژاد را تا این حد به تأخیر انداخته و شائبه وجود برخی مصلحت‌سنجی را ایجاد کرده است؟!
اگرچه دستگاه قضایی تاکنون در این زمینه توضیحی نداده و نگارنده هم قصد گمانه‌زنی درباره حکمت‌های سیاسی و حقوقی مدنظر مسئولان قضایی را ندارد؛ اما واقعیت این است که تقاضای برخورد با احمدی‌نژاد از سطح نخبگی و جریان‌های سیاسی گذشته است. امروز مطالبه برخورد با وی به دامنه جامعه کشیده شده و برای بسیاری از جوانان قابل
 هضم نیست. 
زمانی اصلاح‌طلبان به عنوان مخالفان دیرینه وی خواستار برخورد با وی بودند و به نکاتی اشاره می‌کردند، از جمله اینکه اگر شخص دیگری جای او بود یا یکی از عناصر وابسته به آنها کارهای احمدی‌نژاد را انجام می‌داد، با بدترین شکل ممکن با او برخورد می‌شد. اصولگراها نیز همین اعتراضات را البته با دلایلی متفاوت مطرح می‌کردند. آنها بیشتر موضوع هزینه‌هایی را پیش می‌کشند که احمدی‌نژاد هر روزه برای نظام ایجاد می‌کند، در حالی که برخورد با وی می‌تواند هزینه کمتری داشته باشد. این در حالی است که:
1ـ برخورد حکمت‌آمیز و پرهیز از هر گونه تعجیل در این زمینه نشان داده که دایره مطالبه‌گران برخورد با احمدی‌نژاد هر روز و از پس هر اقدام او وسیع‌تر شده و برای نظام اسلامی دامنه این مطالبه‌گری بسیار مهم است؛ چرا که روش نظام در گذشته نیز بر میل عمومی و رسیدن مردم به تحلیل درست دلالت داشته است.
2ـ احمدی‌نژادی‌ها نشان داده‌اند که هرچه نظام، صبر و تحمل بیشتری از خود نشان داده، آنها ظرفیت خود را کاهش داده و رفتار سؤال‌برانگیز دیگری از خود بروز داده‌اند؛ موضوعی که برخورد با وی را منطقی و حقوقی جلوه می‌دهد. 
3ـ نکته مهم‌تر اینکه روند تندتر شدن مواضع و رفتارهای احمدی‌نژادی‌ها می‌تواند حکایت‌کننده تلاش آنها برای برخورد تند باشد که به اصطلاح وادارسازی طرف مقابل به واکنش دلخواه تعبیر می‌شود. از این منظر، آنها خواستار اقدام شتاب‌زده و پیش از موعد دستگاه قضایی هستند تا نتیجه محاکمات خود را نیز سیاسی جلوه دهند. احمدی‌نژاد به خوبی می‌داند که ادامه روند کنونی به تنگ شدن حلقه برخورد منجر شده و به زودی نوبت وی نیز فرا می‌رسد؛ از این رو تلاش می‌کند این اتفاق را از مسیر طبیعی خود منحرف کرده و اجازه ندهد پرونده وی به شکل حقوقی بسته شود؛ چرا که نه تنها وی را برای همیشه از قدرت محروم می‌کند؛ بلکه مطرود ملت و تاریخ نیز خواهد کرد و این چیزی است که وی به شدت از آن
 بیمناک است.


 اکبر ادراکی/ «مهم‌ترين کار اصولي‌اي که انقلاب کرده است، تبديل نظام طاغوت‌سالار به نظام مردم‌سالار است؛ اين مهم‌ترين کاري است که انقلاب کرده است؛ آن هم با الهام از تعاليم اسلامي، نه با مکتب‌هاي اين نظريه‌پرداز و آن نظريه‌پرداز و نقص‌ها و معارضاتي که در حرف‌هاي‌شان هست؛ نه، با الهام از اسلام، با الهام از قرآن.»
اين تعبيري است که رهبر حکيم و فرزانه انقلاب اسلامي درباره مهم‌ترين دستاورد انقلاب اسلامي در ديدار مردم آذربايجان شرقي در بهمن ماه 1396 ابراز داشته‌اند و به همين اعتبار است که معتقدند جمهوري اسلامي را مي‌توان کامل‌ترين نظام مردم‌سالار در عصر دموکراسي‌ها دانست.
در طول تاريخ 150 ساله اخير، يکي از مهم‌ترين مطالبات ملت ايران که سرانجام تلاش براي تحقق آن به آغاز نهضت مبارزاتي ملت و شکل‌گيري نظام اسلامي انجاميد، از بين رفتن استبداد و خودکامگي و شکل‌گيري نظامي مبتني بر اراده ملت بود. نظام خودکامه سلطنت که در تاريخ 2500 ساله خود به جز مقاطع محدود تاريخي بر اين سرزمين سيطره داشت، به ديو مهيبي مبدل شده بود که شکست‌ناپذير جلوه مي‌کرد و حتي نهضت عظيم مشروطيت نيز نتوانسته بود شاخ آن را شکسته و شاه خودکامه را به زير کشاند؛ اما نهضت اسلامي ملت ايران که سرآغاز آن را مي‌توان قيام 15 خرداد دانست، حرکتي بود که قصد داشت تخت و بارگاه نظام استبدادي را به زير کشانده و حاکميت مردم را جايگزين آن کند. 
با مروري بر داستان انقلاب اسلامي و نگاهي به وضعيت نظام مقدس جمهوري اسلامي در پايان دهه چهارم، مي‌توان جلوه‌هاي متنوعي از حاکميت مردم‌سالاري ديني را مشاهده کرد که آن را به نظامي بي‌بديل در آغاز دهه پنجم عمر خويش مبدل کرده است. بدون شک، چنين دستاورد با عظمتي را مي‌توان در صدر مهم‌ترين دستاوردهاي انقلاب اسلامي قرار داد و ابعاد گوناگون آن را بررسي و مطالعه کرد.

نقش مردم در شکل‌گيري انقلاب اسلامي و نظام اسلامی
اولين نشانه مردم‌سالار بودن انقلاب اسلامي حضور همه‌جانبه اقشار گوناگون مردم در انقلاب بود. انقلاب اسلامي برخلاف بسياري از انقلابات مشهور قرون جديد که يا مبتني بر منافع طبقاتي شکل گرفته‌اند يا از سوی بخش خاصي از جامعه هدايت و حمايت شده‌اند و اهداف خاص قشري، طبقاتي و فرقه‌اي را هدف قرار داده‌اند، نهضتي بود که اهداف خود را منافع همه اقشار و طبقات و توده‌هاي ملت با همه اعتقادات و گرايش‌هاي مذهبي قرار داده بود و به دنبال شکل‌گيري نظامي بود که همه مردم ايران زمين در آن از حقوق اوليه انساني برخوردار باشند.
با پيروزي انقلاب اسلامي مردم به خانه‌هاي خود باز نگشتند و زمام امور را به نخبگان و سیاسیون نسپردند تا آنها براي‌شان تصمیم بگیرند و آنها تنها در وضعيتي انفعالي نظاره‌گر مسائل باشند. از سويي ديگر، خيل توده‌هاي ملت، جمعي بدون‌‌ شعور و مهر شده در خدمت «رهبران پوپوليست پرور» نبودند که توان‌شان در خدمت صاحبان قدرت قرار گرفته و به ابزاري در خدمت حاکمان جديد قرار گيرد؛ آفاتي که پيش از اين اغلب انقلاب‌هاي «عصر انقلاب‌ها» را به انحراف کشانده بود. انقلاب اسلامي حرکتي بود که مردم پس از پيروزي انقلاب همچنان در صحنه ماندند تا ايدئولوژي‌هاي تنگ‌نظر «نخبه‌سالار»، «تبارسالار»،  «آریستوکرات» و «اليگارشيک» را از صحنه رانده و گام به گام با هدايت «رهبري مردمي» و مبتني بر آموزه‌هاي «ديني الهي» نظام سياسي جديد را شکل دهند.
اين جهت‌گيري برخاسته از نگاه رهبري الهي بود که در رأس اين نهضت قرار داشت و او با همه وجود به ملت خويش باور داشت. به همين دلیل از روز اول پيروزي نهضت از مردم خواست تا در گام به گام فرآيند شکل‌گيري نظام رأی خود را اعلام کنند. همه‌پرسی جمهوري اسلامي، انتخابات مجلس خبرگان، همه‌پرسی قانون اساسي، انتخابات مجلس شوراي اسلامي و انتخابات رياست‌جمهوري، انتخابات‌هایی بودند که در دو سال ابتدايي شکل‌گيري اين نظام سياسي با حضور پرشکوه مردم برگزار و نظام سياسي مبتني بر خواست و رأی ملت قانوني شد.

نقش مردم در انتخاب مسئولان
اين روند طي سه دهه از عمر اين شجره طيبه ادامه يافته و کم و بیش هر سال شاهد برگزاري انتخابات و حضور پاشکوه مردم در صحنه انتخابات بوده‌ايم و همه ارکان نظام به طور مستقيم و غير مستقيم از طريق رأی ملت برگزيده شده‌اند. در اين ميان، جايگاهي نيست که مردم در قدرت‌يابي آن نقشي نداشته و از نظارت و بررسی مردمي دور باشد. رهبر معظم انقلاب اسلامي به اين حقيقت چنين اشاره دارند: «نظام جمهوري اسلامي به معناي حقيقي كلمه، نظام مردم‏سالار و متكي به مردم است. شما ببينيد؛ هر سالي تقريباً يك انتخابات. كشوري با شصت، هفتاد ميليون جمعيت، هر سال يك انتخابات در همه‏ شئون، از رهبري نظام گرفته تا رئيس‌جمهور، تا نمايندگان و تا شوراها. مردم اينها را انتخاب مي‏كنند و اينها با انتخاب مردم سرِ كار مي‏آيند.» (22/2/1382)

مکلف بودن مسئولان
 در برابر مردم‏
از ديگر نمادهاي مردم‌سالار بودن نظام اسلامي نگاه خدمتگزار بودن مسئولان در برابر مردم است. نظام اسلامي مسئول را خادم و وکيل ملت دانسته و براي آن نوعي تفوق و برتري قائل نيست؛ از این رو مسئولان بايد در برابر مردم پاسخگو بوده و با «عمل صالح» خويش در جايگاه مسئوليت رضايت مردم را به همراه داشته باشند. اين پاسخگويي در برابر ملت کليد مهار قدرت و خودکامگي است که يکي از مؤلفه‌های اساسي در آموزه‌هاي حضرت امام(ره) نيز به شمار مي‌آيد.
بهره‏برداري از فكر و عمل مردم در اعتلاي كشور
مشورت با مردم و بهره‏برداري از فكر و عمل مردم در اعتلاي كشور نيز نماد ديگري از جلوه‌هاي مردم‌سالاري در نظام مقدس جمهوري اسلامي است. به این معنا که مردم در عرصه‌هاي ساختن کشور بازيگر اصلي محسوب شده و علم و توان و استعداد آنهاست که قرار است نظام اسلامي را شکل دهد. نظام سياسي که مبتني بر استقلال فرهنگي، سياسي و اقتصادي شکل گرفته باشد و هرگونه استيلا و وابستگي به بيگانگان را نفي کند، بي‌شک با روي‌گرداندن به مردم، تلاش خواهد کرد که براي حل معضلات و مشکلات به استعدادهاي دروني خويش بنگرد و چنين است که مردم در امور محوريت خواهند يافت. انقلاب اسلامي نيز مبتني بر اين باور ساختارمند شده است. 
 
لزوم آگاه‌سازي دائمي مردم‏
مؤلفه ديگري که از جايگاه رفيع مردم در نظام مردم‌سالاري ديني حکايت دارد، اهميت آگاه‌سازي دائمي مردم از حوادث و تحولات سياسي‌ـ اجتماعي و تصميم‌گيري‌ها و اتفاقات نظام سياسي است. امروزه، بیشتر نظام‌هاي سياسي مدعي دموکراسي ترجيح مي‌دهند با نوعي غفلت‌زايي، مردم را از روند حوادث و اتفاقات کشورشان بي‌اطلاع نگه دارند و در سايه اين بي‌خبري منافع فردي، حزبي و طبقاتي خود را پيگيري کنند. امروز حتي شعار مذموم «سياست را بايد به سياسيون سپرد»، به مؤلفه مترقي توسعه سياسي در اين رژيم‌ها مبدل شده و نظریه‌پردازان و ايدئولوگ‌هاي اين نظام‌ها حضور نیافتن مردم در عرصه انتخابات و بي‌اطلاعي بیشتر مردم جامعه از تصميم‌گيري‌هاي سياسي کشور را نماد توسعه‌يافتگي و تفکيک و تقسيم صحيح امور در اين کشور معرفي می‌کنند. اين در حالي است که بنيان‌هاي فکري انقلاب اسلامي برخلاف اين نگرش بر اطلاع‌سازي و آگاهي‌بخشي دائم مردم به منزله رکن اصلي جامعه اسلامي بنا نهاده شده است. 


سردار دکتر جوانی در اولین نشست مدیران سیاسی سپاه


اشاره: 
سردار دکتر یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه در اولین جلسه رسمی همفکری عمومی با حضور مدیران سیاسی رده‌های مختلف سپاه که در مجموعه فرهنگی رسانه‌ای صبا برگزار شد، به بازخوانی مأموریت‌‌های معاونت سیاسی در وضعیت جدید پرداخت و مهم‌ترین مأموریت امروز مجموعه سیاسی سپاه و بسیج را بصیرت‌افزایی و دفع تهدیدات جنگ نرم دشمنان نسبت به انقلاب اسلامی و مقابله با ناامیدسازی جامعه عنوان کرد. این ضرورت منوط به الزامات است که می‌توان آنها را در سخنرانی وی در جمع همکاران معاونت سیاسی ملاحظه کرد.

معاونت راهبردی با نیروی انسانی ارزشمند
باور بنده این است که این معاونت راهبردی مجموعه‌ای از نیروی انسانی فوق‌العاده ارزشمندی را در اختیار دارد؛ از دوستانی که در معاونت سیاسی در مرکز هستند، تا معاونت سیاسی و نیروها، رده‌های همتراز و سپاه‌های استانی و نواحی. درست است که ما یک جا‌به‌جایی نسلی داشتیم و در واقع افرادی از سازمان خارج شدند و نیروهای جوان در جایگاه‌های بالاتر قرار گرفته‌اند، ولی این جوانان هم نیروهای بسیار توانمند و ارزشمندی هستند و لذا، ما هر یک در هر جایی که هستیم باید قدر این سرمایه انسانی و این موقعیت را بدانیم و از آنها بهره‌برداری لازم را داشته باشیم. تأکید می‌کنم که باید از ظرفیت و استعداد افرادی که در گذشته در این مجموعه بودند هم برای تولید محتوا بهره‌برداری شود.
امروز انتظاراتی وجود دارد که شاید این انتظارات است که می‌طلبد ما دقت بیشتر و تلاش بیشتر داشته باشیم و با توجه به شرایط فعالیت بیشتری انجام دهیم. تمام حرف ما و شما باید یک سمت‌وسو داشته باشد و آن، این است که چه کنیم تا برنامه‌های ما مؤثر واقع شود. نماینده محترم ولی‌فقیه در سپاه بر روی چهار محور تأکید دارند، ما با این مجموعه سرمایه انسانی، ظرفیت‌ها، بودجه و اعتبارات و تجهیزات در کدام بخش می‌توانیم به ایشان کمک کنیم؟ 
درست است که ما معاونت سیاسی هستیم و در بخش بصیرت سیاسی که بخشی از بصیرت دینی است تخصصی کار می‌‌کنیم، ولی آن سه محور در پیام رهبر معظم انقلاب که ارتقای معنویت، بصیرت دینی و تقویت روحیه جهادی و انقلابی و محور چهارم که از نظر نماینده محترم ولی‌فقیه در سپاه، ولایتمداری است، متوجه مأموریت ما است.
این را از این نظر عرض می‌کنم که کار ما عمدتاً در ارتباط با جامعه مخاطبان است و از این باب که در حدیث فرموده‌اند مردم را نه با زبان، بلکه با اعمال خود دعوت به خیر کنید، از این نظر مدیران، مسئولان و هادیان سیاسی می‌توانند بهترین مبلّغ برای بحث معنویت باشند. 

همه شما الگو هستید
یعنی نیاز نیست که ما کلاس عقیدتی برویم و هفته‌نامه صبح صادق بحث‌های اخلاقی متعدد داشته باشد که وجود اینها هم خوب است، ولی این جمع کثیر در معاونت سیاسی خودش می‌تواند الگو باشد. در موضوع معنویت‌افزایی بیشتر عمل، رفتار و کردار مهم است. در حوزه عمل جهادی هم رفتارها است که الگو می‌شود، به خصوص در سپاه امروز که بسیاری از نیروهای آن جوان هستند.
 در حوزه بصیرت دینی یا همان نگاهی که سیاست ما عین دیانت ماست، رهبر حکیم انقلاب بر این اساس بصیرت دینی را مطرح کردند و در واقع بصیرت سیاسی در دل بصیرت دینی است که امام راحل(ره) هم می‌فرمایند: «والله اسلام همه‌اش سیاست است» و لذا ما باید پرچمدار بصیرت دینی در حوزه سیاسی باشیم و بصیرت‌افزایی سیاسی کنیم. اگر می‌خواهیم در این حرکت موفق باشیم لازمه‌اش این است که خود ما و این مجموعه برخوردار از چهار ویژگی باشیم؛ اول اینکه معنوی باشیم. این تفکر خطا است که می‌توان انسان‌ها را هدایت و ارشاد کرد، ولو خود ما هنوز در مسیر نباشیم. ابتدا باید در مسیر قرار بگیریم. این عرض من به این معنا نیست که خدایی نکرده ما در مسیر نیستیم،‌ نه؛ بلکه چون معنویت ذو مراتب است باید با کار و تلاش همواره این بعد را تقویت کرد.
دوم، داشتن بصیرت دینی و افزودن به آن است. این متوجه مجموعه مسئولان و هادیان سیاسی در سپاه و بسیج است. 
سوم، داشتن روحیه جهادی و انقلابی است و واقعاً هر یک در هر کجایی که هستیم باید از این روحیه برخوردار باشیم. حالا خود این شاخصه‌هایی دارد.
ما اگر بخواهیم در تحقق منویات رهبر معظم انقلاب در حکم‌شان به نماینده ولی‌فقیه در سپاه، نقش ایفا کنیم، لازمه‌اش این است که خود ما در این شاخصه‌ها سرآمد، برتر و پیشگام باشیم. در واقع در پاسخ به این پرسش که، اگر بخواهیم در این مسیر در حوزه مشخص بصیرت‌افزایی توفیق صددرصدی داشته باشیم، چه رویکردی باید داشته باشیم؟ می‌توان گفت، باید برنامه ما اثربخش باشد که اگر نبود، یا برنامه اصلاح یا حذف شود. این مطلب از طرف نماینده محترم ولی‌فقیه در سپاه تصریح و مطالبه شده است. 
من الآن برگشتم به مسئولیتی که 18 سال پیش به آن ورود پیدا کرده بودم. در این مسیر باید نگاه‌مان این باشد که این امکانات، اعتبارات و سرمایه انسانی که در اختیار ما قرار دارد، برای چه کاری باید صرف شود؟ رهبر معظم انقلاب از نماینده خود کار اثربخش و مؤثر می‌خواهند و تأکید کردند از روحانیون استفاده شود، فرمودند از عالمان عامل و اثرگذار؛ لذا ما هر کاری که می‌خواهیم بکنیم باید اثربخشی آن را مدنظر قرار بدهیم.

مهمترین شاخصه اثربخشی
به نظر من مهم‌ترین شاخصه اثربخشی این است که در انجام هر کاری، سؤال کنیم آیا این برنامه‌ها و کارهایی که می‌کنیم در راستای هم‌افق کردن چهار گروه با منظومه فکری ولی‌فقیه مؤثر است، یا خیر؟ این چهار گروه فرماندهان، آحاد پاسداران، بسیجیان و خانواده‌های آنها هستند.
اما هم‌افق کردن با ولی‌فقیه یعنی چه؟ ولی‌فقیه یک منظومه فکری دارد که لازم است تک‌تک مدیران سیاسی و مسئولان و هادیان با آن آشنا باشند. در مسائل داخلی سیاسی، سیاست خارجی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... چون قرار است که همسو و هم‌جهت با این منظومه باشیم و همچنین چون خروجی کار ما از ارتقای معنویت و بصیرت دینی و تقویت روحیه جهادی و انقلابی در عمل باید ولایتمداری باشد، باید این کار را انجام دهیم. 

عشق به ولایت
در تشخیص این اثربخشی هم دو شاخصه مهم است؛ اول اینکه بتوانیم عشق مخاطب را به ولایت و ولی‌فقیه افزایش دهیم، دوم اینکه اثر این عشق در عمل هم دیده شود؛ یعنی مخاطب عاشق و یاری‌کننده ولی‌فقیه باشد. در مسئله عاشق ولی‌فقیه بودن عمیقاً این اعتقاد را هم داریم که این عشق در امتداد عشق به امام زمان(عج) است و در طول آن عشق به خدا قرار دارد.
همسر شهید حججی یک جمله کلیدی بیان کرد که الهام‌بخش است. وی گفت؛ «محسنم عاشق امام خامنه‌ای بود.» این عشق را پدر شهید حججی در یک مصاحبه با خبرگزاری تسنیم، این طوری بیان می‌کند که محسن می‌گفت یقین دارم که حضرت آقا نائب امام زمان(عج) است. این را گفتم که در ادامه بگویم کارهای ما حداقل باید در حوزه بصیرت‌افزایی، حججی بسازد و خروجی‌اش ولایتمداری شود. حاج آقای حاجی‌صادقی اشاره خیلی دقیقی دارند که رهبر معظم انقلاب، خودشان نمی‌گویند که ولایتمدار باشید، اما ما باید خودمان این درک را داشته باشیم که خروجی تمام این فعالیت‌ها که بر اساس راهبردهای معظم‌له است، باید ولایت‌مداری باشد. نوشته‌ها، تحلیل‌ها، سخنرانی‌ها و دیگر تولیدات باید در این جهت باشد. خروجی همه کارهای ‌ما در نهایت باید این بحث باشد و اثرگذاری در آن بالا باشد. 
این ولایتمداری که عرض شد، اول در اوج محبت و عشق به ولی است و دوم این است که این عشق و محبت به ولی، در مقام عمل و حمایت از او وارد شود؛ لذا برنامه‌های سال 97 را باید بر این اساس مورد بررسی قرار دهیم و به بحث اثربخشی در محتوا توجه داشته باشیم؛ چرا که اثربخشی مهم‌ترین اصل در اجرای برنامه است.
با این معیار و ملاک امروز که در 40 سالگی انقلاب هستیم، باید ببینیم که کارهای‌مان را چگونه و با چه محتوایی به پیش ببریم که همسویی و همراستا کردن نیروها در سطوح مختلف با منظومه فکری رهبر فرزانه انقلاب اتفاق بیفتد. نقشه راه چه می‌تواند باشد؟ نماینده محترم ولی‌فقیه در سپاه خودشان فرمودند که بیانات نوروزی رهبر معظم انقلاب می‌تواند برای نیروهای معاونت سیاسی بسیاری از سرفصل‌ها را تعیین کند. چه بسا که هفته‌نامه صبح صادق بتواند در چندین شماره از این سخنرانی مطلب استخراج و تولید محتوا کند. 
اعتقاد من هم این است که به خصوص بعد از اغتشاشات سال گذشته، تحلیلی که می‌شود کرد این است که بزرگ‌ترین تهدید متوجه انقلاب در شرایط امروز، جداسازی مردم از سوی مجموعه‌ای از عوامل، از نظام و انقلاب اسلامی است و این از طریق ایجاد بدبینی، بی‌اعتماد ساختن و ناامید کردن اتفاق می‌افتد. رهبر حکیم انقلاب تأکید دارند که دشمن سعی دارد دستاوردها و افتخارات ما نادیده گرفته شود و مشکلات برجسته شوند. مثلاً همین که القا کنند که فساد همه جای کشور را فراگرفته است. گهگاه ما هم همین کار را می‌کنیم و فکر می‌کنیم در حال روشنگری هستیم.
یک نکته اساسی دیگر در این مسیر، این است که چرا ما در عملیات‌های دوران دفاع مقدس پیروز بودیم، اما امروز در برخی از کارها موفق نمی‌شویم. البته در حوزه‌های دفاعی، ‌امنیتی و منطقه‌ای مثل لبنان، سوریه، عراق و... دستاوردهای ارزشمندی داریم، ‌اما در برخی حوزه‌ها از این نوع دستاوردها خبری نیست؟ حال باید پرسید چه چیزی آنجاست که اینجا نیست؟ 

قابلیت دریافت نصرت الهی
در اینجا یک نکته مهم وجود دارد و آن اینکه در دفاع مقدس و در جبهه‌های مقاومت وضعیتی به وجود آمد که باعث شد رزمندگان شایستگی دریافت نصرت الهی را به دست بیاورند. تمام این دستاوردهایی که عرض شد از دفاع مقدس و جبهه مقاومت، همگی ناشی از قدرت الهی است؛ لذا برای به علاوه شدن با قدرت الهی باید زمینه‌ها را فراهم کرد. نهضت روشنگری با هدف بصیرت‌افزایی و دفع تهدیدات جنگ نرم علیه انقلاب، چه فرقی می‌کند با عملیاتی که می‌خواهد خرمشهر در آن آزاد شود؟ فرق آن فقط این است که آن نهضت، نظامی است و این نهضت، فکری و سیاسی. لذا اینجا هم باید تلاش کنیم تا قابلیت دریافت نصرت الهی را در انجام کارها داشته باشیم. 
حضرت امام(ره) فرمودند؛ خرمشهر را خدا آزاد کرد و حضرت رهبر معظم انقلاب هم در این راستا می‌فرمایند که عامل اصلی آزادسازی خرمشهر، باور و اعتماد رزمندگان به نصرت الهی بود، باید این نگاه در کارهای ما به باور تبدیل شود. کار ما تأثیر بر روی ذهن‌هاست، یا باید ذهن‌ها را در باور سیاسی و اعتقادی صحیح تثبیت ‌کنیم، یا اینکه ذهن‌هایی را که به اشغال دشمن درآمده آزاد ‌کنیم. این در جنگ نرم اتفاق می‌افتد. در این میدان نبرد همان طور که عامل اصلی و اول در دفاع مقدس توپ و تانک ما نبود، در اینجا هم تعدد نشریه، رسانه و بولتن نیست، عامل اصلی اخلاص، تقوا، زهد و پارسایی است و آن آمادگی‌هایی است که انسان را در شرایطی قرار می‌دهد که از نصرت الهی بهره‌مند شود. البته این به این معنا نیست که ما از این مسائل دور بودیم؛ بلکه به معنای تقویت اینها است. به یقین اگر با صداقت و خلوص در این مسیر حرکت کنیم و برای هم هم‌افزا باشیم، حرکت شتابدار در این مسیر خواهیم داشت؛ چرا که «یدالله مع ‌الجماعه».