عبدالله نوریگلجایی/ در شماره گذشته به حمایت شاه، ساواک و حتی بهائیان از انجمن حجتیه و دلایل آن اشاره شد، اما در نمایی پارادوکسیکال، انجمن از جانب برخی اقشار مذهبی نیز حمایت میشد که در ادامه آن را بررسی میکنیم.
حمایت بازاريان از انجمن
از ديگر حاميان انجمن حجتيه، برخي بازاريان ديندار و در عين حال متمول بودند؛ به طوريکه بسياري از هزينههاي اقتصادي انجمن را متقبل ميشدند؛ از اينرو، سهم بسياري در توسعه و ترويج انجمن حجتيه ايفا کردند.1 دليل اين حمایت و حضور را ميتوان بر اساس نوع تفکري دانست که برخي بازاريان دينمدار داشتند. از يکسو، آنان قشر متدينی بودند و دغدغة اجراي آموزههاي اسلامي و همچنين مبارزه با ظواهر غير اسلامي را داشتند و از سوي ديگر، عافيتطلب بوده، با هرگونه مقابله و مواجهه با رژيم، به شدت مخالفت ميکردند. به بيان ديگر، برخي عناصر روحاني يا بازاري، هم ميخواستند، فعال باشند و در مسائل اجتماعي حضور داشته باشند و آخرتشان تأمين باشد و هم در دنيا دچار مشكل و سختي نشوند. اين گروه حضور در مسائل اجتماعي را تا آنجا ميپذيرفتند كه خطري متوجة آنان نباشد؛ ازاينرو، اينها انجمن حجتيه را محفل خوبي ميدانستند كه هم وجهة مذهبي دارد و هم خطري از جانب رژيم متوجه آن نميشد. بنابراين، براي تحقق اهداف عافيتطلبانة خود به حمايت از انجمن حجتيه اقدام کردند.2
حمایت مراجع تقليد وقت
همواره يکي از ادعاهاي انجمن حجتيه پيروي از مراجع تقليد و فقهاي عظام شيعه بود. «آنها تأکيد داشتند که کلية امور ما براساس تأييد مرجعيت بوده و مراجع عملکرد آنها را تأييد ميکنند.»3 به طوري که اين تشکل، از همان ابتدا، ماهيت خود را مذهبي و مطابق با معيارها و نظرات مراجع معرفي و اقدام به ارسال نامههايي براي مراجع وقت ميکرد و از آنان ميخواست ديدگاههاي خود را مبني بر مشروعيت عملکرد انجمن حجتية مهدويه اعلام کنند. علما و مراجع آن زمان، بهدليل اينکه انجمن خود را يک گروه مذهبي و مبلّغ دين اسلام و مبارزه با فرقه بهائيت معرفي کرده بود، بر شرعيبودن اينگونه اقدامات فتوا دادند و برخي ضمن تأیید حتي بر استمرار آن تأکيد داشتند.
اولين شخصيت ديني که از انجمن حجتيه حمايت کرد و در مناسبتهاي گوناگون به حمايت از آن پرداخت، آيتالله بروجردي بود. شيخمحمود حلبي بعد از تشکيل انجمن، به محضر ايشان رسيد و گزارشي از اين جريان فکري و فرهنگي ارائه داد و ايشان نيز آن را تأييد کرد. سپس اجازه داد آقاي حلبي ده جلسه در مدرسة فيضيه در نقد بهائيت سخن بگويد.4 امام خميني(ره) با اينکه در اواخر دهة چهل، فتوا به جواز استفاده از وجوهات شرعيه به انجمن داده بود؛ بعد از آشکار شدن ماهيت غيرسياسي و ... دست از تأييدية خود برداشت.5 البته امام(ره) بعد از دريافت گزارشهايي دربارة انجمن حجتيه، تأييد خود را ناديده انگاشت و در پاسخ به نامة آيتالله محمدعلي گرامي که از ايشان درخصوص فعاليت انجمن و شيخمحمود حلبي، سؤالاتي پرسيده بود، مرقوم داشتند: «راجع به شخصي [محمود حلبي] که مرقوم شده بود، جلساتش ضررهايي دارد، از وقتي مطلع شدهام، تأييدي از او نکردهام و انشاءالله تعالي نميکنم.»6
آيتالله گلپايگاني،7 آيتالله مرعشينجفي و برخی دیگر از آيات عظام مانند ميلاني، سيدعبدالله شيرازي و بهاءالدين محلاتي نيز از فعاليتهاي انجمن حجتيه حمايت کرده و با اجازهدادن به آنها در استفاده از سهم مبارک امام، زکوات و... از عملکرد آنها تقدير و تشکر کردند.8
دلایل حمایت مذهبیها از انجمن
حمایتهایی که از سوی اقشار مذهبی مانند برخی از بازاریان، مراجع و علما از انجمن حجتیه به عمل میآمد، معمولاً زمینههای بهرهبرداری سیاسی اعضاي انجمن حجتيه را دربارة موجهبودن افکار، عقايد و عملکردشان فراهم میکرد و زبان آنها را بر علمای مبارز و کسانی که واقعیت انحراف فکری و سیاسی انجمن را درک کرده بودند باز میکرد؛ به طوريکه هرگاه در زمينههاي مختلف از آنان انتقاد ميشد، نظر حمایتی علما از خود را به عنوان بيرقْ برافراشته و فعاليتهاي خود را موجه جلوه ميدادند. البته دربارة چرایی حمايتهاي علما و مراجع از انجمن حجتيه میتوان به چند مطلب اشاره کرد:
اولاً، شرايط آن زمان و فعاليتهاي گستردة فکري و فرهنگي بهائيت در دهة 1330خود زمينهاي شد تا علما و روحانيون با انتشار عقايد انحرافي و ضالة بهائيت در جامعه، از انحراف اقشار مختلف مردم به خصوص جوانان احساس خطر کنند و به مقابلة با اين فرقه بپردازند. «در اين راستا، افراد و گروههايي که به مقابله با بهائيت مشغول بودند، مورد حمايت قرار ميدادند. اين بزرگاني که دربارة انجمن حجتيه در آن زمانها اظهارنظر کردند، انجمن حجتيه که خروجي بعدي و نهايياش، به سمت نيروهاي منفعل و خنثي نسبتبه مظالم موجود در جهان و در حقيقت نقزنهايي در کنار انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي تبديل بشود، چنين برآوردي نميکردند. آنها تأييداتشان ريشهاش يکچيز بوده است. آنها به يک نکته توجه داشتند و ميگفتند در اين کوران آشفتهاي که رژيم شاهنشاهي دارد درست ميکند، ما از اين نوع حرکتها استقبال ميکنيم.»9
ثانياً، با دقت نظر در متن نامههاي علما و مراجع آن وقت، روشن است که در واقع، حمايت آنها، حمايت از فعاليتهاي فرهنگي و در رأس آن مبارزه با بهائيت بود و اين نيز، حمايت از همة افکار، عقايد و عملکرد انجمن به شمار نمیآید؛ بهطوريکه در ميان روحانیون و مذهبیهای كشور، افرادي بودند که به مقابلة با بهائيت پرداخته و از حمايت مراجع بهرهمند نشدهاند. از جمله آقاي فلسفي (خطيب معروف) با اجازة حضرت آيتالله بروجردي برضد بهائيت سخنراني کرد، به طوريکه، سخنراني وي از راديو پخش شد.
ثالثاً، اگر به تاريخ نامههاي حمايتي برخي علما و مراجع، بهخصوص امام خميني(ره) دقت کنيم، درمييابيم بيشتر اين حمايتها پيش از دهة1350 بود و اين نيز، به آن جهت است که تا آن زمان افکار و عقايد انجمن حجتيه، چگونگي و نوع فعاليتهاي آنها و همچنين همکاريهاي بيقيد و شرط آنها با ساواک علني نشده بود و همچنین این حمایتها مشروط و مقید بوده است.
بنابراین با تأمل در طيفها و گروههاي حامي انجمن، درمييابيم که بسياري از اين گروههاي حمايتکننده، نهتنها با يکديگر ارتباط و پيوندي ندارند؛ بلکه در شاکلة اعتقادي آنها، تضاد فکري و ايدئولوژيکي نيز وجود دارد؛ تا آنجا که ازيکسو رژيم پهلوي و نهادهاي امنيتي آن، با عنايت به رويکرد غير سياسي انجمن و حمايت شديد برخي علما از اين جريان و باتوجه به سياست رژيم براي جلوگيري از فعاليت روحانیون و مذهبيون سياسي، به اين نتيجه رسيد که از انجمن حمايت کند و مانع فعاليتهاي فرهنگي و فکري آنها نشود تا با اين کار، بتواند افراد متدين را به سوي انجمن غير سياسي حجتيه سوق دهد و مانع جذب آنان به سوي جريان روحانيت سياسي شود.
در مقابل، برخي رهبران انجمن با امام خميني(ره) رابطة خوبي نداشتند و گاهي در جلسات به صراحت به ايشان توهين ميکردند و به نقد سياستهاي وي ميپرداختند. رسول جعفريان در اينباره مينويسد: «تا حوالي سال پنجاه ابهام دربارة انجمن اندک بود، اما به موازات بالا گرفتن روشهاي انقلابي و مبارزات مسلحانه و نيز زندانيشدن نيروهاي مذهبي و روحاني، دامنة اتهام نسبت به انجمن بالا گرفت. در اين دوره، رژيم پهلوي بدناميهاي بيشتري را براي خود پديد آورد و تحمل آن براي افراد متدين دشوارتر شد. با اينحال، انجمن همچنان روشهاي قبلي خود را دنبال کرده و به طور طبيعي اجازة فعاليت سياسي به اعضا و هواداران خود نميداد. اين رفتار سبب شد تا انقلابيون نسبتبه آن بدبيني بيشتري پيدا کرده و به خصوص امام خميني(ره) که رهبري نهضت را داشت، نسبت به آن بدبين شود.»10
همين امر سبب شد گروههاي مذهبي و انقلابي، رويکرد سلبي با انجمن حجتيه پيدا کنند و اين رويکرد تا بعد از انقلاب نيز ادامه يابد.
منابع:
ـ مصاحبة حضوري با آقاي عباس سليمينمين، 20/7/1393.
2ـ مصاحبه با عباس سليمينمين، روزنامة كيهان، 6/2/1382.
3ـ مصاحبة حضوري با آقاي عباس سليمينمين، همان.
4ـ عبدالحسين خسروپناه، «انجمن حجتيه خردهفرهنگ سياستگريز (2)»، سايت فتن، دسترسي در: http://www.fetan.ir، 12/8/1392.
5ـ همان.
6ـ همان، ص، 357.
7ـ عمادالدين باقي، همان، ص 284ـ 282.
8ـ فتاح غلامي، لايههاي پنهان انجمن حجتيه، همان، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، 10/4/1382.
9ـ مصاحبه با سيدعباس نبوي، همان.
10ـ رسول جعفريان، همان، ص 458.