بر اساس نظرسنجی‌ها وقتی روحیه بازدارندگی از خلاف و گناه مثل اختلاس، رانت‌خواری و قاچاق در برخی از کشورها را مورد مطالعه قرار می‌دهیم، درمی‌یابیم چقدر نمادها و باورهای آنان بازدارنده هستند. درصد قابل توجهی از مردم به دلیل احترام به پرچم کشورشان حاضر به انجام خلاف نیستند. در برخی دیگر از کشورها هم درصد زیادی به احترام کشته‌شده راه وطن، بسیاری از جرایم، به ویژه اقتصادی را انجام نمی‌دهند. حال اگر همین دو موضوع را در داخل کشورمان به صورت تطبیقی بررسی کنیم جایگاهی برای بازدارندگی در آن پیدا نمی‌کنیم. در حالی که ما مسلمان، به ویژه شیعه هستیم و نمادهای متعدد مذهبی باید در میان ما از استحکام بیشتری برخوردار باشد. امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید: «خوف شیعیان ما ناشی از محبتی است که به خدا دارند، می‌ترسند نتوانند حقش را ادا کنند.» حال، در ماه مبارک رمضان ماه ضیافت الهی تحقق این مهم بیشتر میسر است. این یک فرصت طلایی است. در ماه مبارک رمضان درهای رحمت الهی باز می‌شود و خداوند نظر ویژه به مؤمنان دارد، امیدواریم ما نیز بتوانیم از فضایل این ماه استفاده کنیم. اگر می‌خواهیم مزیّن به اخلاق و آداب اسلامی و روحیه انقلابی، جهادی، حماسی و ولایی شویم، باید یک سری کارها را انجام دهیم و از یک سری دیگر فاصله بگیریم. ماه مبارک رمضان، فرصتی برای تقرب است. انسان پس از اینکه مقرب شد، طور دیگری زندگی می‌کند و زندگی متفاوتی خواهد داشت. تقرّب یک فضای مخصوص و یک حسّ ویژه ایجاد می‌کند، بالاخره کسی که مقرّب است با کسی که مقرّب نیست فرق می‌کند! انسان مقرب دیگر بسیاری از کارهایی که مورد رضایت الهی نیست را انجام نمی‌دهد. اگر به خدا نزدیک شویم وضع و حال‌مان بهتر خواهد شد؛ چراکه بسیاری از مشکلاتی که داریم به دلیل دوری‌مان از خداست. بهترین شاهد مثال در این زمینه روحیه رزمندگان دفاع مقدس است؛ وقتی کار جنگ گره می‌خورد، در خانه خدا می‌رفتند و با خدا ارتباط برقرار می‌کردند، بعد برمی‌گشتند گره‌ها باز می‌شد. ماه رمضان ماه انسان‌‌سازی است. خوب استفاده کردن از این فرصت، انسان را به قله‌‌های بلندی از معرفت می‌‌رساند. ماه رمضان، ماه خیر و برکت است. ماه نزول قرآن، مغفرت و آمرزش، ماه بخشش و نیکوکاری، ماه از خودگذشتگی، تلاش و جهاد با نفس و ماه رحمت پروردگار است. این ماه، ماه تهذیب نفس و پالایش روح است. ماه غلبه کردن و چیره ‌شدن بر هوی‌ها و هوس‌‌ها است. ماه صبر و استقامت و بالاخره ماه خودسازی و اصلاح جامعه است. ماه مبارک رمضان در کنار معنویت خاصی که دارد، روحیه تعاون و همکاری و کمک و دستگیری از مستمندان را نیز گسترش می‌‏دهد. 
در کنار این مهم، یکی از بارزترین حکمت‌ های روزه‌داری، کمک و دستگیری تهیدستان، بینوایان، محتاجان، یتیمان و گرسنگان است؛ چراکه انسان با احساس گرسنگی و تشنگی بهتر می‌‎تواند آنان را درک کند و برای رفع نیازمندی‌‌های‌شان قدم بردارد.
 افزون براین، با توجه به شرایط اقتصادی و افزایش قیمت مواد اولیه در جامعه و وضعیت نامطلوب اقشار نيازمند، دولتمردان باید راهكارهای اساسی را برای كنترل وضعیت بازار اعمال کنند و متموّلان نيز با توجه به شرايط فعلی به همنوعان خود كه از توان مالی پايینی برخوردارند به ديد شفقت بنگرند و از نظر مالی آنها را حمايت كنند و در رفع مشكلات محرومان بيشتر از گذشته تلاش کنند.
عزت، حکمت و مصلحت، اصول سه‌گانه حاکم بر دیپلماسی کشور باید در عرصه سیاست خارجی نیز حاکم باشد. این اصول که سال‌ها پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی آنها را مبتنی‌بر آموزه‌های دینی و ارزش‌های انقلابی تعیین و تبیین کردند، چراغ راهنمای دست‌اندرکاران دستگاه دیپلماسی کشور در تمامی دولت‌ها است. حاکم بودن این اصول در تمامی مراودات بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران در روابط دوجانبه یا چندجانبه، تأمین‌کننده استقلال کشور، عزت ملی، منافع ملی و در صدر این منافع، امنیت ملی خواهد بود. به یقین سیاست خارجی و دیپلماسی شکل گرفته بر مبنای این اصول، پویا و فعال بوده و از انزوا به دور است. انقلاب اسلامی و دستاوردهای مادی و معنوی آن از یک سو، موقعیت خاص و راهبردی جمهوری اسلامی و کشور ایران در منطقه غرب آسیا از سوی دیگر، تمامی شرایط و امکانات لازم برای پیشبرد سیاست خارجی برمبنای اصول سه‌گانه مذکور را تأمین می‌کند. در این میان، مهم عزم و اراده دولت‌ها و دست‌اندرکاران دستگاه دیپلماسی کشور است که بتوانند از این سرمایه‌های مهم مادی و معنوی، بهترین بهره را برای شکل‌دهی به یک سیاست خارجی پویا، فعال و عزتمند ببرند.
رویکردها و جهت‌گیری‌های دولت کنونی در عرصه سیاست خارجی، از ابتدای تشکیل به‌‌گونه‌ای بود که اکنون، برخی از کارشناسان و فعالان سیاسی، از دیپلماسی این دولت، با عنوان «دیپلماسی التماسی» یاد می‌کنند! مبنای شکل‌گیری این نوع دیپلماسی، تمرکز بر حل مشکلات کشور در اوضاع کنونی، به خصوص در حوزه اقتصاد، با استفاده از کمک‌های خارجی به ویژه غرب است. غربی‌ها و به خصوص آمریکایی‌ها سال‌ها انتظار چنین روزی را می‌کشیدند که در جمهوری اسلامی ایران، دولتمردانی به قدرت برسند که حل مشکلات ایران را، با مساعدت‌های غرب ممکن بدانند. این یک واقعیت است که در پرتو انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی با تشکیل یک جبهه قدرتمند ضداستکباری در برابر غرب، آمریکا و برخی کشورهای زیاده‌خواه اروپایی را به چالش کشید. در چند سال اخیر کشورهای سلطه‌گر اروپایی و آمریکا هیچ‌گاه در جهان اسلام و به‌ویژه در منطقه راهبردی غرب آسیا، تا به این اندازه، با چالش «نفوذ و حضور» مواجه نشده بودند. دو جریان مقاومت و بیداری اسلامی الهام گرفته از انقلاب اسلامی ایران در منطقه، غرب را در مسیر خارج شدن اجباری از منطقه به حرکت در آورده و حیات رژیم جعلی صهیونیستی را به نقطه پایانش نزدیک ساخته است. اکنون جمهوری اسلامی ایران به قدرت اول منطقه تبدیل شده و با توجه به روند رو به توسعه قدرت دو پدیده مبارک مقاومت و بیداری، روز به روز بر دامنه نفوذ و عرصه حضور میدانی جمهوری اسلامی ایران افزوده می‌شود. به طور قطع «دیپلماسی انفعالی» یک تهدید بزرگ برای موقعیت منطقه‌ای ایران خواهد بود. غربی‌ها با محوریت «طاغوت اعظم» و «شیطان بزرگ» یعنی دولت ایالات متحده، سال‌ها با دنبال کردن سیاست و راهبرد فشار ـ مذاکره به بهانه‌های مختلف، به دنبال رسیدن به نقطه‌ای بودند که کسانی در ایران پیدا شوند و راه‌حل مسائل کشور را، نشستن پای میز مذاکره با آمریکایی‌ها بدانند. در مقابل این راهبرد دشمن، رهبر فرزانه و دوراندیش انقلاب اسلامی، سیاست «ملت ایران اهل مذاکره است، اما نه با آمریکا» را، اعلام کردند و بر آن تأکید داشتند. دلیل اتخاذ این سیاست، «بد ذاتی»، «بد عهدی» و «اعتماد ناپذیربودن» دولت ایالات متحده از یک سو و نقشه‌ها و اهداف پنهانی آنان از بر پا کردن میز مذاکره با جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر بود.
 اما کسانی در این میان به صحنه آمدند که برای‌شان رسیدن به قدرت، بر منافع ملی و عزت ملی و استقلال کشور ترجیح دارد. این افراد همان کسانی بودند و هستند که حل مشکلات مردم را، در گرو مذاکره با آمریکا به‌عنوان «کدخدای جهان» دانسته، تصور می‌کنند با شیطان بزرگ می‌توان به توافق رسید. این افراد در رقابت‌های انتخاباتی سال ۱۳۹۲، به مردم وعده حل مشکلات در کوتاه‌ترین زمان از طریق برداشتن فشارهای خارجی و تحریم‌ها‌ را دادند. میزهای مذاکره در وین، نیویورک، ژنو و دیگر جاها بر پا شد و با وعده‌ها و تبلیغات رنگارنگ، چشم‌های برخی از مردم به سمت مذاکرات و نتایج حاصل از آن جهت داده شد، ماه‌ها و سال‌ها گذشت و اکنون بر همگان مشخص شده، که چرا رهبر معظم انقلاب مذاکره با آمریکا را برنمی‌تابیدند. در حالی که دولتمردان دولت یازدهم تصور می‌کردند با برجام در کشور گشایش حاصل می‌شود و به تعبیر رئیس دولت در دوره پس از برجام «هر روز کشور شاهد یک گشایش قابل شکرگزاری بوده»، اما در عمل اتفاق خاصی نیفتاده است. دلیل آن نیز در سیاست و راهبرد طرف مقابل نهفته است. همان سیاست و راهبردی که هدف راهبردی‌اش از مذاکرات، تسلیم جمهوری اسلامی ایران به صورت گام‌به‌گام و متوقف کردن حرکت انقلاب اسلامی است. آیا آقای اوباما بهتر از این می‌توانست هدف راهبردی‌اش را رونمایی کند که گفت، اگر ایران می‌خواهد از منافع برجام بهره ببرد، باید به «روح برجام» عمل کند و روح برجام یعنی تغییر رفتار ایران در تمامی حوزه‌ها! این معنا را به شکل دیگری خانم «سوزان رایس» مشاور امنیت ملی کاخ سفید بیان می‌دارد و می‌گوید: «ما به ایران اجازه نخواهیم داد که راحت و بدون دردسر و مشکل باشد.»
رفتارهای دولتمردان آمریکایی و دیگر هم‌پیمانان این کشور در دوره پسابرجام، نشان می‌دهد که آنان به بهانه‌های مختلف، فشارها بر جمهوری اسلامی ایران را حفظ خواهند کرد. دستبرد آمریکایی‌ها به دو میلیارد دلار از دارایی‌های ایران وضع تحریم‌های جدید به بهانه آزمایش‌های موشکی جمهوری‌ اسلامی و درخواست نمایندگانی در کنگره آمریکا مبنی‌بر وضع تحریم‌های جدید از آینده و نتایج مذاکره با آمریکا خبر می‌دهد. بر اساس چنین آینده قابل پیش‌بینی‌ای بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی، در خلال مذاکرات هسته‌ای با صراحت فرمودند: «کلید حل مشکلات اقتصادی کشور در داخل است؛ نه در نیویورک و ژنو و وین.»
به نظر می‌رسد همین اندازه تجربه، برای پایان دادن به «دیپلماسی التماسی» کافی باشد. دشمن در دیپلماسی التماسی که طراحی کرده، از جمهوری اسلامی ایران تبعیت می‌خواهد و این تبعیت را با صراحت تحت عنوان «ضرورت امتیازدهی بیشتر جمهوری اسلامی برای رسیدن به گشایش» مطرح می‌کند! باید بدانیم اگر این مسیر ادامه پیدا کند و آن طور که عده‌ای تحت‌عنوان برجام‌های ۲ و۳ و... مطرح می‌کنند کار بخواهد پیش برود، از یک سو تمایل به کافران با تصور حل مشکل، به نصرت الهی از ملت ایران پایان خواهد داد و از سوی دیگر در صورت کوتاه آمدن در تمامی زمینه در برابر غرب، آنان هیچ مشکلی را برای ما حل نخواهند کرد. بر همین اساس است که رهبر معظم انقلاب، با قاطعیت برجام‌های ۲ و ۳ و ... را رد کرده و «اقتصاد مقاومتی» را تنها راه حل مشکلات کشور می‌دانند. 


ملقب به «پدر شعر انقلاب» بود و رهبر فرزانه انقلاب نیز در وصفش فرمود؛ ایشان هنر شعر را در خدمت مردم و انقلاب و در خدمت بصیرت‌افزایی قرار داده است. هم‌قطارانش نیز روایت دیگری از او ندارند؛ محمدحسن زورق، از شاعران و پژوهشگران حوزه هنر می‌گوید، او تمام آرزوهای خود را در سیمای امام خمینی(ره) می‌بیند. حمیدرضا شاهنگیان نیز می‌گوید، همان‌طور که انقلاب اسلامی بدون نام امام خمینی(ره) در هیچ جای جهان شناخته شده نیست، ادبیات و شعر انقلاب هم بدون نام او شناخته نمی‌شود. مصطفی محدثی‌خراسانی هم در وصفش می‌گوید، شعر انقلاب با تمام مؤلفه‌های ذهنی و زبانی‌اش یکجا و به‌تنهایی در شعر او تبلور یافته بود، عباسعلی براتی‌پور از شاعران پیشکسوت انقلاب اسلامی؛ شعر او را شعر متعهد و شخص او را شخصی وارسته می‌داند که از ابتدا تا روز آخر، از سال‌های 56 و 57 تا به امروز در میدان  مبارزه حاضر بوده است و ده‌ها نقل قول دیگر که حسین ممتحنی مشهور به حمید سبزواری را معرفی می‌کند؛ شاعری که نه‌تنها به گواه نزدیکان و دوستانش، که به شهادت همه مردم ایران در تمام روزها کنار انقلاب بود؛ از دوران مبارزه که اشعار انقلابی‌اش چون خون تازه‌ای در رگ‌های انقلابیون بود تا آن روز که امام خمینی(ره) به ایران بازگشت و سروده‌های «خمینی ای امام» و «برخیزید ای مجاهدان راه حق» سبزواری صدای رسای انقلابیون در استقبال از رهبرشان شد.
اما پیروزی انقلاب پایان سلوک انقلابی و سروده‌های حماسی سبزواری نبود و او همچنان در صف اول ادبیات انقلاب خوش ‌درخشید.  به جرئت می‌توان گفت کمتر حادثه و کمتر رخدادی در تاریخ شکوهمند و پر فراز و نشیب انقلاب اسلامی هست که سبزواری به آن نپرداخته باشد یا در آن باره سکوت کرده باشد. از آغاز جنگ و خیانت‌های بنی‌صدر و یاد یاران شهید و فتنه سال ۸۸ که حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای از آن به ایستادگی در میدان انقلاب یاد می‌کنند و درباره وی می‌‌فرمایند: «آقای حمید سبزواری در آن دورانی که یک جریانی به عنوان روشنفکری هنر در مقابل انقلاب قرار گرفت و از معارضین و مزاحمین انقلاب حمایت کرد و عده‌ای در کوچه و بازار با ادعای روشن‌بینی و روشن‌فکری مردم را کشتند، کاسب را کشتند، روحانی را کشتند، دانشجو و رهگذر را کشتند و آن جریان مدعی روشنفکری نه تنها حرفی نزد، بلکه حمایت هم کرد، در یک چنین شرایطی آقای حمید سبزواری در میدان بود و با همه وجود ایشان هر کار در حوزه گفتن و سرودن توانست انجام داد و این مهم است»؛ تا مسئله آزادی قدس شریف و آرمان فلسطین، که استاد شعر انقلاب، با سرودن اشعاری مانند «همپای جلودار» در آن پیش‌گام  بود؛ همه و همه از دغدغه‌های مرحوم حمید سبزواری بودند تا در مجموعه‌ آثارش با نام‌های «سرود درد»، «سرود سپیده»، «سرودی دیگر»، «تو عاشقانه سفر کن» و «بانگ جرس»، رد پررنگی از مفاهیم و آرمان‌های انقلاب مشهود باشد و بیش از پیش نشان دهد که در بامداد ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ چه انسان و شخصیت برجسته و مهمی بر جهان چشم بست و چه فقدان و مصیبت بزرگی برای ادبیات و شعر انقلاب به جای گذاشت، چنانکه رهبر معظم انقلاب درباره جایگاه و مرتبه سبزواری نوشته‌اند: «شاعر گرامی ما آقای حمید سبزواری از پیشکسوتان و پیشروان این راه است. زبان فاخر در شعر حمید، با مضمون انقلابی و مکتبی، آمیزه‌ای مطلوب و ارزنده پدید آورده و مجموعه شعر او در دیوان معاصر فارسی، فصل رغبت‌انگیز و شایسته‌ای گشوده است.»


با وجود اینکه در منطقه پیرامونی و جهان انبوهی از حوادث و رخدادها را پشت سر می‌گذاریم، ولی برخی از آنها به دلیل پیامدهای راهبردی که به جای می‌گذارند، متمایز از دیگر رخدادها هستند. برای نمونه، آنچه در دریای چین جنوبی بین چین و آمریکا و همپیمانان وی در حال وقوع است، رخدادی راهبردی به شمار می‌اید. آنچه در شرق اروپا و در مرزهای غربی روسیه و به بهانه اوکراین یا با استقرار نظام دفاع ضد موشک آمریکایی شاهد هستیم، نوعی رخداد راهبردی است که زنجیره‌ای از رفتارها، سیاست‌ها، صف‌بندی‌ها و رخدادهای بعدی را در کنار خود خواهد داشت. در منطقه غرب آسیا نیز در دو هفته اخیر پنج نمونه رخداد راهبردی شکل گرفته یا در حال حدوث است. بخش مهمی از سرنوشت منطقه، معادلات قدرت، جایگاه بازیگران و حوادث بعدی، ناشی از این رخدادهای پنج‌گانه خواهند بود که به اختصار بیان می‌شوند:

۱ ـ عملیات نظامی ضد داعش در فلوجه
در اهمیت این عملیات همین بس که بگوییم تحریک‌ها و تشویق‌های مرتبط با بحران سیاسی پارلمان و کابینه عراق برای به تأخیر انداختن عملیات ضد داعش در فلوجه انجام گرفت تا تروریسم برای عقیم کردن دولت، امنیت و هرگونه سازندگی در عراق باقی بماند و عمری طولانی‌تر داشته باشد. به همین دلیل آمریکایی‌ها اولویت عملیات در موصل را به‌‌مثابه آدرس غلط مطرح کردند و اکنون نیز با فضاسازی رسانه‌ای آل‌سعود و غربی یا بهانه‌های بشردوستانه ساکنان فلوجه و کند شدن آهنگ عملیاتی، بار دیگر ضرورت عملیات در موصل را به ارتش عراق تحمیل می‌کنند. عملیات فلوجه به اندازه‌ای اهمیت دارد که آمریکایی‌ها حاضرند رسوایی کمک به سران داعش را از طریق فرود و فراز‌ هلی‌کوپترهای‌شان در این مناطق تحمل کنند، ولی سیر عملیات در فلوجه با آهنگ پرشتاب پیش نرود. عملیات در فلوجه همین قدر مهم است که تمام طیف بعثی و جریان‌های مزدبگیر و وابسته به عربستان و آمریکا و کشورهای مداخله‌گر در عراق به موازات تحرکات سفیر آل سعود در عراق، سینه‌ چاک می‌دهند که عملیات ضد داعش در فلوجه، برای کشتار اهل سنت است.
همه این اقدامات در به تعویق انداختن عملیات فلوجه از این روست که این عملیات اصلی‌ترین نقطه ثقل جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و نظامی داعش و تروریسم تکفیری ـ وهابی است و نابودی این ظرفیت به معنای پایان یافتن بخش عمده داعش در عراق است. 

۲ ـ عملیات آمریکا و نیروهای دموکراتیک سوریه در رقه علیه داعش 
عوامل و متغیرهای بسیاری موجب شده است که عملیات رقه در دستور کار آمریکا قرار گیرد. کاخ سفید نیازمند کارت‌های پیروزی و مؤثر در انتخابات ریاستی است که باید در سیاست خارجی و به‌ویژه غرب آسیا آن را تأمین کند. این در حالی است که در پنج سال‌ونیم گذشته، آمریکا در سوریه، با ریسمان قطر، ترکیه و عربستان در باتلاق این بحران فرو رفته و هیچ ابزار و کارت مستقل میدانی و مذاکراتی که هزینه حمایت از تروریسم را در برنداشته باشد، در اختیار ندارد. آمریکا تروریست‌ها را در مواضع علنی خود، برای فرسایش دولت سوریه و بشار اسد ضروری می‌داند و نه تنها آنها را حذف نمی‌کند، بلکه به طور همه‌جانبه از آن حمایت نیز می‌کند. آنچه عملیات در رقه را برجسته می‌کند، این است که بدون تکیه بر تروریست‌ها یک جغرافیای قابل‌توجه در پوشش همکاری با کردهای شمال سوریه (عشایر و آشوری‌ها) و مبارزه با داعش به دست می‌آورد که هیچ یک از هزینه‌های پنج سال گذشته در سوریه را ندارد و برای ارتقای چانه‌زنی میدانی و مذاکراتی آمریکا در قبال روسیه و سوریه بسیار حیاتی است. در ۲۰ روز گذشته نیز عملیات‌های صورت گرفته پیش از اینکه حالت جنگی هجومی یا پر شدت داشته باشد، حالت کیش کردن داعش را نشان می‌دهد و تقریباً تا امروز هیچ درگیری جدی و سختی که در مناطق دیگر از داعش شاهد هستیم، دیده نشده است. آمریکایی‌ها به جز نیاز به ثبت پیروزی بر داعش به‌‌منزله تروریسم و کسب یک جغرافیای حیاتی برای مانور و مذاکره، از جابه‌جایی داعش در مسیرهای چندگانه به سوی مرزهای عراق، حلب یا مناطق میانی و دمشق نیز بهره می‌برند و بر سیر برنامه‌ریزی شده عملیاتی روس‌ها علیه جریان‌های القاعده‌ای هم اثر تردیدساز می‌گذارند. عملیات در رقه به جز پیامدهای ذکر شده، برگه راهبردی برای فدراتیو کردن و تجزیه نمودن سوریه را آماده می‌کند و ترکیه را تحت فشار فعال شدن کردهای سوریه و پ.‌ک‌.ک قرار می‌دهد.
از این رو عملیات‌های پدافندی در جنوب غرب حلب یا پیشروی به سمت فرودگاه و شهر الطبقه در مسیر رقه که از طرف ارتش سوریه و مقاومت و با حمایت هوایی روس‌ها انجام می‌گیرد، اهمیت خواهد داشت و نشست سه‌جانبه وزرای دفاع ایران، روسیه و سوریه در تهران، سرفصل جدیدی در تحولات سوریه خواهد بود.

۳ـ مرحله جدید عملیات‌های هوایی و زمینی روسیه و مقاومت در سوریه
آنچه موجب شد تا معادله میدانی تروریست‌ها در سوریه دگرگون شود و از موضع هجوم به حالت دفاعی و آسیب‌پذیر روی آورند، سیر عملیات هماهنگ هوایی و زمینی در سوریه بود که نیروهای هوافضای روسیه و نیروهای زمینی مقاومت و ارتش سوریه در آن نقش بازی کردند. حاصل این راهبرد عملیاتی این بود که به دلیل بیم حامیان تروریسم از نابودی سریع آنها، با اصرار آتش‌بس را دنبال کردند تا بنیه تروریست‌ها را بازسازی نمایند و این کار در دو ماه اخیر از عمر آتش‌بس در سوریه به شدت دنبال شده است. بازی آمریکایی‌ها با مفاهیم نیروهای میانه‌رو، شهروندان موجود در مناطق تحت سیطره تروریست‌ها و بی‌تحرکی و فقدان هر گونه اقدام علیه تروریست‌های القاعده که بخش قابل توجهی از بنیه تروریسم در سوریه را تشکیل می‌دهند و بازی تأخیری در قبال هر برنامه جدی برای مبارزه با تروریسم، پس از اینکه مدتی دیپلماسی روس‌ها را تحت تأثیر یا فریب قرار داده بود، به نقطه رنگ باختن رسیده است. آنچه از سوی ایران، مقامات سوری و مقاومت بر آن تأکید شده، این است که آتش‌بس بهانه آمریکا و بقیه حامیان تروریسم برای حفظ و تقویت تروریست‌هاست و هر راه‌حل سیاسی بدون مبارزه جدی با تروریسم به نتیجه نمی‌رسد. از ژنو۱ تاکنون راهبرد اصلی آمریکا و دیگر حامیان تروریسم در مذاکرات سیاسی این بوده که به موازات فشار تروریستی، مذاکره سیاسی را دنبال کرده و امتیاز کسب کنند. بازی با موضوعات بشردوستانه و حتی سازمان ملل و دبیر کل فعلی آن که نتوانست در مقابل فشارهای لابی‌های سعودی و رشوه‌های آل‌سعود دوام بیاورد؛ بیانیه محکومیت و در فهرست سیاه قرار گرفتن سعودی‌ها به دلیل کشتار کودکان یمنی هم نمی‌تواند عامل بازدارنده مبارزه با تروریسم در سوریه یا عراق باشد؛ از این رو دور جدید عملیات‌های مشترک و هماهنگ روسیه، سوریه و مقاومت پس از دیدار سه‌جانبه وزرای دفاع ایران، روسیه و سوریه در تهران آغاز شده است و گام‌های اولیه آن در پیشروی به سمت فرودگاه و شهر الطبقه و بمباران شدید تروریست‌ها در جنوب غربی حلب برداشته شده است؛ این عملیات‌ها نه‌تنها باید معادله میدانی و قدرت در قبال تروریست‌ها را یکسره کند، بلکه باید حامیان تروریسم و سازمان‌ها و مجامع بین‌المللی در رفتارهای دوگانه در قبال تروریسم را پاسخگو کند. اهمیت این رخداد راهبردی در این است که مقامات ارشد امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی تنها گزینه مطلوب و فرصت‌ساز برای این رژیم را ادامه جنگ تروریستی و حفظ ظرفیت‌های آنها می‌دانند و تا مرز این پیشنهاد پیش می‌روند که برای کمک به تروریست‌ها، ارتش صهیونیستی نیز باید در سوریه عملیات محدود داشته باشد. شاید بخشی از اهداف سفر نتانیاهو به مسکو که تأکید کرد برای دریافت تضمین‌هایی از مسکو در محور جولان است، به این منظور باشد که روس‌ها را از اجرای دور جدید عملیات‌های هماهنگ علیه تروریسم منصرف کند.

۴ـ ائتلاف اسرائیلی ـ سعودی
ظرافت و خوبی تحولات پنج سال اخیر منطقه با وجود تمامی جنایات، تحریف‌ها و دشواری‌هایی که ایجاد کرده، این است که آمریکا، رژیم صهیونیستی و غرب را به پذیرش و تحمل رسوایی‌های مهمی مجبور کرده است و سازمان ملل و دستگاه‌های بین‌المللی از ژست بی‌طرفی خارج شده و ناچار به رفتاری برخلاف وظایف و ژست خود شده‌اند و نقاب نفاق را از چهره دیکتاتوری مرتجع منطقه برداشته که موجودیت آنها به حمایت از صهیونیست‌ها گره خورده است.
بازی زیرکانه ارتجاع عرب در تقریباً ۷۰ سال گذشته در قبال مسئله فلسطین به‌گونه‌ای دنبال شده است که با کمترین هزینه مسیر برنامه‌های صهیونیست‌ها برای بلعیدن کامل فلسطین، سرکوب حقوق و آمال فلسطینی و سلطه و برتری صهیونیست‌ها بر منطقه را هموار کرده‌اند. غربی‌ها، صهیونیست‌ها و ارتجاع عرب در تحولات پنج سال اخیر منطقه و برای مهار و مدیریت و تحریف بیداری اسلامی یا برای شبیه‌سازی آن در عراق، سوریه و لبنان، هزینه‌های زیادی از نظر حیثیتی و مالی، نظامی و امنیتی، رسانه‌ای و سیاسی متحمل شده‌اند و هدف اصلی آن مهار و مقابله با انقلاب اسلامی ایران و گفتمان آن بوده است. این جدال پنج ساله با اینکه در برخی جوانب توفیقاتی داشته است، ولی به شکل کلان و در بسیاری از عرصه‌ها به اقتدار ایران اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی منتهی شده و تیم غربی و عربی را به چالش کشیده است. ناتوانی آمریکا و غرب برای رفتار و برنامه مستقل در منطقه و ناتوانی و نگرانی از فروپاشی ارتجاع عرب و حاکمیت‌های آنها، یک جهش پرهزینه برای آنها داشته است و با قربانی کردن کامل مسئله فلسطین و با شتاب غیر عادی و برخلاف گذشته، نجات از کابوس نابودی و تقابل با ایران را در ائتلاف و آشتی و مناسب راهبردی همه‌جانبه با رژیم صهیونیستی قرار داده‌اند؛ به امید اینکه با تکیه بر صهیونیست‌ها و قابلیت‌های نظامی، امنیتی، تکنولوژیک و... جای خالی آمریکا را در راهبردهای خود پر کنند. شاید این سراب امیدساز را صهیونیست‌ها هم در نگاه به توان مالی و دلارهای نفتی یا قرار گرفتن آنها در جایگاه پیاده‌نظام جنگی در قبال ایران می‌دانند. سراب ارتجاع عرب و آل‌سعود که این روزها اخبار فراوانی در ضرورت و آثار همگرایی بین رژیم صهیونیستی و آل‌سعود شنیده می‌شود، به حدی رسیده است که نمی‌توانند ناله‌های جهانی را که در حمایت از صهیونیسم و رژیم صهیونیستی به راه افتاده، ببینند. در محیط خارجی، طیفی از مشکلات، چالش‌ها و ناکامی‌ها این رژیم را در فشار قرار داده است. برای اولین‌بار در تاریخ صهیونیسم و در سرزمین‌های غربی که هرگونه انتقاد از صهیونیست‌ها، جریمه و زندان داشته است، وسیع‌ترین انتقاد و تحریم اقتصادی و علمی علیه این رژیم اجرا می‌شود و خط و نشان‌های پاچه‌خواران صهیونیست‌ها هم اثری نداشته است و دادگاه‌های اروپایی در کمین محاکمه برخی مقامات رژیم صهیونیستی هستند. برای اولین‌بار خواسته‌های مقامات صهیونیست در اولویت مقامات کشورهای غربی نیست، ولی حمایت از این رژیم را کماکان دنبال می‌کنند. غربی‌ها و صهیونیست‌ها امیدوار بودند با ساماندهی و به‌کارگیری و هدایت تروریسم تکفیری ـ وهابی نه‌تنها مقاومت را نابود کنند، بلکه حکومت‌ها و نظم منطقه‌ای نوینی برای سال‌های آینده در چارچوب منافع و مصالح استعماری و غیرقانونی به‌ وجود آورند. این رؤیای استعماری به نتیجه معکوس نزدیک شده و انقلاب اسلامی و مقاومت منطقه‌ای در نقطه‌ای برتر از پنج سال گذشته قرار گرفته‌اند و در جبهه مقابل، حکومت‌های منطقه‌ای حامی تروریسم در بدترین وضعیت به سر می‌برند و آمریکا در محدودترین شرایط گزینه‌ها و تصمیمات خود قرار دارد. در چنین وضعیتی تنها امید آنها در ائتلاف اسرائیلی ـ عربی و پرچمداری آل‌سعود است که نمی‌توانند هزینه‌ها و خسارت‌های گوناگون این رویکرد را نادیده بگیرند؛ یعنی طبق مثل معروف «کوری عصاکش کوری دیگر شود.»

۵ـ یمن، باتلاق سعودی و سازمان ملل
سرزمین‌ یمن برای سعودی‌ها اهمیت راهبردی داشته و همواره تلاش کرده‌اند آن را به‌منزله حیاط خلوت خود بدانند و با آن رفتار کنند. پروژه‌ یمن برای سعودی‌ها در پنج سال اخیر، هم به‌مثابه برنامه‌ای در تحریف بیداری و جلوگیری از واگرایی با سعودی‌ها و هم‌ به‌‌منزله جبران شکست‌ها و خسارت‌های آل‌سعود در ماجراجویی‌های منطقه‌ای در عراق، سوریه و لبنان، اولویت و برجستگی جدیدی پیدا کرده است. اگر حمله نظامی ۱۵ ماهه و انواع جنایات ضدبشری و جنگی را تحمل می‌کنند و حتی حامیان غربی و منطقه‌ای و مجامع بین‌المللی را به رسوایی می‌کشاند، دلیل بر همین اهمیت یمن و خشک‌سری آل‌سعود است. این پروژه که در اصل یک درخواست آمریکایی ـ انگلیسی است، به بن‌بست سختی رسیده و چاره‌ای جز مهار این خسارت و رسوایی ندارند. با اینکه بر تجدیدنظر و راه‌حل سیاسی تأکید می‌کنند، ولی چماق حمله نظامی را هم در کنار آتش‌بس در دست دارند و از آن استفاده می‌کنند تا شاید به اهداف جنگی و مغرورانه در یمن برسند. انصارالله که تا امروز تروریست و عامل ایران معرفی می‌شد و حذف آن در صدر خواسته‌ها بود، به همسایه و عضوی در فرایند سیاسی و حکومتی تبدیل می‌شود و جمعی از مقامات آن در عربستان به مذاکره دعوت می‌شوند و مذاکرات کویت را متوقف می‌کنند و نشان می‌دهند که توافق اصلی باید از ریاض باشد. این تلاش بی‌نتیجه است و تیم انصارالله از کویت بازمی‌گردند. در حالی که آمریکا، انگلیس و امارات به یمن لشکر کشیده‌اند، کاری از پیش نبرده‌اند و ابزارهای مزدبگیر آنها در اختلاف و واگرایی با هم هستند. عربستان یا باید با انصارالله و حزب کنگره ملی توافق کند یا آغاز پایان خود را بپذیرد. هیچ جغرافیای شاخص بشری به جز یمن برای سعودی‌ها کابوس‌آفرین نیست و به همین دلیل است که دبیرکل و سازمان ملل را هم در یک سطح جدید از رسوایی با جنایات سعودی شریک می‌کنند تا نام آل‌سعود در ائتلاف آنها در فهرست سیاه جانیان باقی نماند. 

ماه مبارك رمضان از شريف‌ترين ماه‌ها است. در اين ماه خداوند درهاي رحمت را بر روي بندگانش باز مي‌كند.
دو تا از فصل‌هاي صحيفه‌ سجاديه به اين ماه اختصاص دارد و از ماه مبارك رمضان به احسان الهي، طهور و پاك‌كردن ياد شده است. پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايند؛ هر كس در اين ماه شر خود را از مردم بازدارد، خداوند غضب خود را از او باز مي‌دارد.
ماه مبارك رمضان بايد براي همه در همه ابعاد، به خصوص جاني، مالي و آبرو امنيت داشته باشد. همچنين باید يتيم‌ها را در اين ماه گرامي بداريم.
مؤمناني كه به دلايل ضعف، مريضي و مسافرت روزه نمي‌گيرند، نگويند كه ما ديگر با ماه رمضان كاري نداريم، بلكه ثواب اين ماه شامل همه مي‌شود.
برخي از اصحاب حضرت رسول(ص) گفتند ما به اذكار مداومت داريم، پس بايد در بهشت درختان زيادي داشته باشيم. ايشان فرمودند: بله خيلي درخت داريد، به شرطي كه آتشي نفرستيد كه همه آنها را بسوزاند؛  يعني مواظب باشيد با گناهان خود اعمال‌تان را حبط و ضايع نكنيد.
هر درختي كه مي‌كاريم مدتي سرسبز است و بعد كم‌كم دوران پيري آن مي‌رسد و خشك مي‌شود؛ دنيا نيز همين‌طور است. عمرها، كوتاه است و همه رو به نيستي مي‌روند؛ انسان، حيوان، گياه و درختان نيز همه پاياني دارند، ولي آن هستي اصلي كه آخر و پيري ندارد، سراي آخرت است كه جاوداني است و بايد به فكر آبادي آن نيز باشيم.

بهره‌مندی از قرآن
اين ماه، ماه بهار قرآن است، نبايد قرآن را كنار گذاشت. خوشبختانه توجه به قرآن كريم در ماه مبارك رمضان بيشتر است. من توصيه مي‌كنم، هر چه بيشتر با قرآن آشنا و مأنوس شويد؛ چرا كه قرآن، بيانگر همه چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.
قرآن و عترت دو ميراث گرانبهايي است كه پيامبر اسلام(ص) در ميان مسلمانان به امانت نهادند و ما بايد قدردان اين دو نعمت الهي باشيم. متأسفانه در برهه‌اي از تاريخ آن طور كه بايد و شايد به جايگاه خاندان رسالت توجه نشد، تا جايي كه متأسفانه در منابر خلافت اموي اميرالم‍‍ؤمنين مورد دشنام قرار مي‌گرفتند و امامان معصومان ما به طرق مختلف هتك حرمت می‌شدند.
خوشبختانه قرآن كريم معجزه جاويدان پيامبر گرامي اسلام و يكي از دو ميراث ارزشمند پيامبر اسلام(ص)، اكنون در ميان ما دست‌نخورده باقي است و ما تا مي‌توانيم بايد از اين فرصت استفاده كرده و مانع مهجوريت قرآن بشويم.
قرآن كريم به درك صحيح انسان از پديده‌هاي مادي و معنوي كمك مي‌كند، انسان با تدبر و تأمل در قرآن به شناخت مي‌رسد. اثر اين شناخت، رسيدن به اين حقيقت است كه عالمي غير از اين دنيا وجود دارد و حساب و كتابي در كار است و خلقت انسان عبث نبوده است.
مطابق تصريح قرآن كريم، هر آنچه در آسمان و زمين است خداوند را سجده مي‌كند، سجود نهايت مرتبه خضوع و خشوع در مقابل معبود است و ريشه در معرفت الهي دارد. واقعاًً حيف است وقتي جمادات، نباتات و حيوانات به تسبيح و تنزيه خداوند عالم مشغول هستند، انسان در اثر عدم شناخت غافل بماند و در مقابل عظمت پروردگار اظهار ذلت و خواري نداشته باشد.
خداوند نعمات بسيار زيادي مثل نعمت وجود، نعمت شناخت، نعمت اختيار و نعمت بيان را به انسان عطا کرده است و ما بايد قدر آن را بدانيم. قدرشناسي ما هم در اين است كه توانايي‌هاي خود را در راهي كه مرضي رضاي حضرت حق است، صرف كنيم.
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏» (اسراء/ 82) قرآن شفاي همه دردهاي ظاهري و باطني است، به شرط آنكه در آن دقت و تدبر شود. ما با خواندن قرآن بايد باور كنيم كه خداوند متعال قادر مطلق است و همه امور به دست اوست.
توجه به داستان‌های قرآن
انسان بايد در همه حال متوجه خداوند باشد و دو چيز را مدنظر داشته باشيد؛ فكر و ذكر. فكر به معناي تدبر و تأمل در امور و ذكر به معناي ياد خداوند بزرگ و مرگ. انسان بايد در احوال مخلوقات تأمل كند و ببيند اين تكاپوي حيوانات اعم از حشرات، پرندگان و وحوش از كجا ناشي مي‌شود؟‌ آيا غير از اين است كه يك دست غيبي تمامي امور هستي را تدبير مي‌كند؟ آيا غير از خداوند متعال قدرت ديگري اين امكان را دارد؟
مطالعه داستان‌هاي قرآن موجب تقويت ايمان انسان مي‌شود و سبب مي‌شود انسان بيشتر به خدا عقيده پيدا ‌كند. قرآن موجب تزكيه نفس و تهذيب اخلاق مي‌شود. اینها از اثرات قطعي مؤانست با قرآن است.
همه بدبختي‌هاي ما ناشي از گناه است. به شهادت قرآن عامل بيگانگي ما از خداوند متعال و دور شدن از حقايق عالم چيزي جز نافرماني از دستورهای خداوند متعال نيست. هر بلايي كه بر سر ما مي‌آيد از گناهان است. گناه داراي اثر وضعي است. مگر در دعاي كميل نمي‌خوانيم كه؛ «خدايا! گناهاني را كه باعث مي‌شود آدم رسوا و بي‌آبرو شود»، بيامرز، يا «خداوندا! گناهي كه موجب نزول نقمات و عذاب‌هاي گوناگون است را ببخش.»

آثار مخرب گناه
ما چرا نبايد باور كنيم خشكسالي‌ها، عدم نزول بركات و قحطي ناشي از گناهان است. طبق فرازهاي ابتدايي دعاي كميل، گناه سبب مي‌شود دعاي ما حبس شده و مستجاب نشود. گناه موجب نزول بلا بر انسان است. البته، اینها بخشي از اثرات گناهان است كه بيشتر ناظر به اين دنياست. بدبختي ما بيشتر معطوف به عالم آخرت است. مطابق آيات قرآن خداوند در روز قيامت بندگان را از قبور بيرون مي‌آورد و صورت مثالي گناهان را به او در قالب عذاب نشان مي‌دهد.
بهترين اعمال از ديدگاه پيامبر اسلام(ص) ترك محرمات الهي است. متأسفانه گناهان متعددي گريبان جامعه امروز ما را گرفته است. در زمينه مسائل اجتماعي، وضع ما خيلي بد است. بي‌نظمي و بي‌قانوني و ارتشا در برخي از دستگاه‌هاي اداري و قضايي بيداد مي‌كند و رباخواري به شدت شايع شده است. برخي از بانك‌ها رسماًً ربا مي‌دهند. در بازار رسماًً ربا مي‌خورند؛ ربايي كه حكم آن از زناي با محارم هم بدتر است. آيا اين گناهان موجب قطع رحمت الهي و غضب او نمي‌شود؟

هفته گذشته سازمان ملل گزارش سالیانه خود درباره ناقضان حقوق کودکان را منتشر کرد. در این گزارش عربستان مسئول 60 درصد تلفات کودکان در جنگ یمن معرفی شده بود. تنها چند روز پس از انتشار گزارش، دبیر کل سازمان در اقدامی بی‌سابقه نام عربستان را از فهرست خارج و اعلام کرد، قرار است تحقیقات مشترکی با مشارکت ریاض درباره جنگ یمن انجام شود. این اقدام که با فشار گسترده عربستان و متحدانش انجام گرفته، انتقاد مجامع حقوق بشری و رسانه‌ها را در پی داشته است. همچنین، بان‌کی‌مون این تصمیم سازمان ملل را یکی از دردناک‌ترین و دشوارترین تصمیماتی دانسته که تاکنون گرفته ‌است.
 اما درباره چرایی این تصمیم سازمان ملل و حذف نام عربستان از فهرست سیاه ذکر چند نکته ضروری است:
1ـ جنایت‌هایی که عربستان در منطقه انجام داده، بر هیچ‌کس پوشیده نیست. برای نمونه، در گزارش ابتدایی بان‌کی‌مون آمده بود، ائتلاف نظامی عربستان مسئول 60 درصد از کودکان کشته و زخمی شده در یمن طی سال گذشته بوده و در جریان حملات این ائتلاف 510 کودک کشته و 667 کودک دیگر زخمی شده‌اند. در این گزارش همچنین آمده بود، ائتلاف عربستان مسئول نیمی از حملات نظامی به مدارس و بیمارستان‌ها در یمن بوده است. در واقع، عربستان سعودی همواره محور اصلی سازماندهی نیروهایی بوده است که علیه دولت سوریه، عراق، حزب‌الله در لبنان و شیعیان منطقه نقش ایفا می‌کنند. نتیجه چنین فرایندی را باید در گسترش مداخله‌گری عربستان در کشورهایی، همانند بحرین و یمن نیز مشاهده کرد. بر اساس این  جنایت‌هایی که عربستان در حق مردم بی‌گناه یمن به طور مستقیم و حمایت از تروریست‌ها در عراق و سوریه به طور غیر مستقیم و از طریق حمایت‌های لجستیکی صورت داده است، نمونه‌هایی از جنایات این رژیم است.
2 ـ این عمل سازمان ملل، ضعف ساختاری و مدیریتی آن را نشان می‌دهد؛ سازمانی که برای احقاق حق ملت‌های مظلوم و دفاع از کرامت و انسانیت(!) شکل گرفته است. چنین عملی وابستگی سازمان ملل را به قدرت‌های جهانی و هم‌پیمانان آن نشان می‌دهد و راه را برای تجاوز هر کشوری که از حمایت قدرت‌های جهانی برخوردار باشد، باز نگه می‌دارد. هر چند این تصمیمات و سکوت سازمان ملل مسبوق به سابق است و در تجاوزات آشکار رژیم صهیونیستی به مردم بی‌گناه غزه در سال‌های گذشته دیده شده بود.
3ـ سازمان‌های بین‌المللی همواره بسترساز گسترش قدرت آمریکا در جهان هستند. آمریکا به نوعی با بین‎الملل‌گرایی که انجام داده و نفوذ بر سازمان‌های بین‌المللی، از انها برای رسیدن به اهداف و مطامع خود چه در سطح منطقه‌ای و چه در سطح بین‌المللی استفاده می‌کند. وابستگی عربستان به آمریکا بر هیچ‌کس پوشیده نیست و در راستای این وابستگی و تبعیت از سیاست‌های واشنگتن است که سازمان ملل نام عربستان را از فهرست سیاه ناقضان حقوق کودکان یمن حذف کرد. همچنین، همین سازمان‌ها و مجامع به اصطلاح بین‌المللی(!) کشورها و جنبش‌هایی را که در مبارزه با تروریسم در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی اقدام می‌کنند؛ حامی تروریسم معرفی می‌کند. جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله لبنان نمونه‌هایی از این اقدام سازمان‌های بین‌المللی هستند. بنابراین، استفاده از ابزارهای بین‌المللی برای رسیدن به برخی اهداف، یکی از اقدامات قدرت‌های جهانی است.
4 ـ عربستان بنابر دیپلماسی تطمیع یا همان دیپلماسی پولی، سازمان ملل را تهدید کرد و به آن فشار آورد. در این تهدیدها گفته شده بود، اگر بان‌کی‌مون این اقدام را انجام ندهد، عربستان کمک‌های خود به سازمان ملل و همچنین فلسطین را قطع می‌کند و حتی عالمان دینی در عربستان نیز اقدام به صدور فتوا علیه سازمان ملل کرده و این سازمان را یک نهاد ضدمسلمان معرفی می‌کنند و پس از آن همکاری با سازمان ملل برای کشورهای اسلامی به نوعی ممنوع می‌شود. بنابراین، عربستان با استفاده از پول و نفوذ خود بر کشورهای عربی و همچنین بُعد ایدئولوژیک به قضیه فوق، توانست خود را از معرکه نجات دهد. اگرچه عربستان امروز بنابر سیاست تهدید و تطمیع و استفاده از نفوذ قدرت‌های جهانی در مجامع بین‎المللی، توانست اسم خود را از فهرست سیاه سازمان ملل حذف کند؛ اما حق و حقوق مردم بی‌گناه و مظلوم یمن و همچنین منطقه نا‎بخشودنی است. گفتنی است؛ جمهوری اسلامی در جایگاه رئیس فعلی جنبش عدم تعهد می‌تواند از ظرفیت این جنبش برای احقاق حقوق مردم بی‌دفاع یمن استفاده کند.

مخاطب اين سخن، شما نمايندگان مردم هستيد و آن‌گاه همه‌ ملت ايران و بالأخره تاريخ و نسل‌هاي آينده که در کار ما به دقت‌ نظر خواهند کرد و من با اين توجه، در محضر خدا و در حضور شما و همه‌ کساني که اين سخن را خواهند شنيد، اعلام مي‌کنم که اين‌جانب آقاي بني‌صدر، رئيس‌جمهور را داراي کفايت سياسي براي اشغال پست خطير رياست جمهوري نمي‌دانم؛
1 ـ رئيس‌‌جمهور صلاحيت و کفايت خود را بايد در احترام به نهادهاي قانوني ثابت کند. چرا که مشروعيت او مبتني بر حرمت قانون‌ اساسي‌اي است که آن نهادها بخشي از تحقق خارجي آن را تشکيل مي‌دهند. آقاي بني‌صدر بارها به نهادهاي قانوني بي‌حرمتي روا داشته و به اين طريق پايه‌ مشروعيت خود را سست کرده است.
2ـ رئيس‌‌جمهور بالاترين مقامي است که حفظ حرمت نظام جمهوري اسلامي از او انتظار مي‌رود. تحقير جمهوري، تحقير رئيس‌‌جمهوري است. آقاي بني‌صدر در يک جمله‌ کوتاه، جمهوري اسلامي و نهاد رياست جمهوري را تحقير مي‌کند: «اين جمهوري جمهوري نيست که من فخر کنم رئيس آن باشم.» در اين جمله‌ معروف و زبان‌زد فقط از يک چيز ستايش شده و آن شخص ابوالحسن بني‌صدر است. هيچ فرهنگي نمي‌تواند شخصي را که براي بزرگ قلمداد کردن خود، در عين حال مقام رياست جمهوري و نظام جمهوري اسلامي را تحقير مي‌کند، داراي کفايت و شايستگي سياسي بداند.
3 ـ آقاي بني‌صدر در مقابله با کساني که وي آنها را دشمن خود فرض مي‌کرد، از هيچ اقدامي کوتاهي نکرد و حتي از اينکه رويه‌هاي تخريبي‌اش اساس جمهوري و استقلال کشور را خدشه‌دار مي‌کند، پروايي نورزيد.
4 ـ در انقلاب و نيز در جمهوري ما که ثمره‌ آن بود، ويژگي بارز چشمگيري مي‌توانست آن را از همه‌ تجربه‌هاي متشابه متمايز کند. «حقيقت‌گرايي» به جاي «سياست‌گرايي» بوده. همه‌ چيز در روش و رفتار امام و در خطوط سياسي داخلي و خارجي ما از چنين روشي خبر مي‌داد. آقاي بني‌صدر در مقام رياست جمهوري اين روش را نقض کرد و سياست‌بازي را جانشين حقيقت‌گرايي کرد. 
5 ـ بي‌شک چهره‌ منوّر و شخصيت والاي معنوي و روحاني و هوشمندي و قاطعيت امام خميني سنگين‌ترين وزنه‌ انقلاب و جمهوري ماست. حضور مردم در صحنه وزنه عظيم ديگري است که دشمن را مأيوس مي‌کند و نظام جمهوري اسلامي صحنه‌ اقدام و مجاهدت امام و امت است. هم‌اکنون آيا کوشش عمدي يا سهوي در بي‌قدر کردن اين عظمت‌ها به چه تعبير مي‌شود؟ به خيانت يا عدم کفايت؟ فعلاًً ما به دومي اکتفا مي‌کنيم.
6ـ مورد ششم از دلايل مطرح شده از سوي آيت‌الله خامنه‌اي در نسخه‌ قديمي روزنامه اطلاعات موجود نيست.
7ـ رئيس‌‌جمهور بايد حيثيت جمهوري را در خارج از کشور حفظ کند. تخلف از اين کار قطعاًً اگر خيانت نباشد، بي‌کفايتي سياسي و اخلاقي و خيلي بي‌کفايتي‌هاي ديگري است.
8 ـ کمترين حد کفايت سياسي آن است: محدوده‌ مشاوران نزديک‌تر و ياران و همکاران رئيس‌‌جمهور از عناصر بدسابقه و بدنام و لااقل مشکوک و مورد سوء‌ظن پاک باشند. 
9ـ افشاي اسرار اقتصادي کشور نيز يکي ديگر از دلايل عدم کفايت سياسي آقاي بني‌صدر است. اظهار ميزان نياز ايران به صدور نفت و ميزان موجودي ارزي کشور و اظهار فلج اقتصادي از آن جمله است.
10ـ در سي‌ام شهريور 59 حمله‌ بزرگ متجاوزان عراقي به خاک ما آغاز شد. سيزده روز قبل از آن، آقاي بني‌صدر در يک سخنراني (17 شهريور) با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلي و با طرح مسائلي که در فارغ‌ترين اوقات نيز از يک فرد مسئول، ناروا و غيرمسموع است، منشأ يک سلسله خصومت‌هاي داخلي ميان مردم و پيدايش جو اختلاف و کدورت شد. آيا بني‌صدر در آن هنگام از حدوث قريب‌الوقوع جنگ مطلع بود يا نه؟ به هر ترتيب يکي از اين دو شکلِ بي‌تقوايي و بي‌کفايتي بر آن منطبق است. به گمان سرکار، بني‌صدر انتظار چنان حمله‌اي را داشت. خود ايشان يک جا تصريح مي‌کند که خبر داشت، ولي قاعدتاًً او چنان کسي است که مناقشات و درگيري‌هاي سياسي براي او بر هر چيزي مقدم است؛ حتي در حال جنگ. 
11 ـ رئيس‌جمهور بايد در تحقق آرمان‌هاي انقلاب اسلامي بکوشد و در اين زمينه توجه به خط اصلي انقلاب و رهبري آنکه مورد پذيرش تمام توده‌هاي ميليوني کشور است، حائز اهميت فراوان است.
12ـ نفي قدرت مطلقه از ويژگي‌هاي انقلاب ما بود، طبعاًً جمهوري ما از پذيرش هر قدرت ديگري ابا و امتناع دارد و قانون اساسي ما نيز بر همين پايه، پايه‌ شکستن قدرت و تقسيم آن ميان نهادهاي قانوني، شکل گرفته است. آقاي بني‌صدر، درست به عکس، همواره جويا و تلاش‌گر قدرت مطلقه بود. طبيعي بود که در برابر او مقاومت مي‌شود و او اين مقاومت را کارشکني مي‌ناميد و جاي تأسف است که کساني هنوز هم همان سخن را تکرار مي‌کنند و قولاًً و عملاًً به قدرت‌طلبي و قدرت‌گرايي جنبه‌ مشروعيت مي‌دهند.
ايشان برخلاف صريح قانون اساسي که قوا را منفک و مستقل مي‌شمارد و برخلاف اصول مردم‌گرايي، معتقد بود که مجلس بايد هماهنگ با رئيس‌جمهور باشد. اين توهيني آشکار به مجلس و نمايندگان مردم بود که بارها از طرف ايشان تکرار مي‌شد. 
13 ـ عجيب‌ترين پديده‌اي که در رابطه با عدم کفايت ايشان قابل بررسي است، اخلال و شورشگري ايشان است. اين از هر کس در يک نظام اجتماعي قابل تصور باشد، از رئيس يک دولت غير معقول است.
14ـ خصلت‌هاي شخصي ايشان نيز هر کدام در سلب صلاحيت لازم براي رئيس‌جمهوري يک دولت اسلامي داراي نقش و تأثير است. غرور وي که خود را انديشه‌ بزرگ قرن و کتاب خود را بزرگ‌ترين اثر تاريخ اسلام مي‌شناسد که نوار اين گفته‌ ايشان که اتفاقاًً در همين‌جا در دبيرخانه‌ کنوني مجلس موجود است. ترفند او که به ارتش وانمود مي‌کند که اگر من کنار بروم، همه‌ شما از بين خواهيد رفت و به اين وسيله سعي مي‌کند خود را در چشم عناصر نظامي «فرشته نجات» معرفي کند تا شايد بتواند از ارتش بدين‌وسيله به صورت يک ابزار استفاده کند.  مقام‌پرستي او که اطرافيان متملّق و چاپلوس را در دايره‌ نزديک به او نفوذ مي‌دهد. خودبزرگ‌بيني او که معتقد است پس از امام، کسي از او مناسب‌تر براي رهبري نيست و بسي خصلت‌هاي منفي ديگر در او عواملي هستند که از او آدمي فاقد صلاحيت‌هاي لازم براي احراز رياست‌جمهوري مسلمانان و رياست يک کشور در جامعه اسلامي مي‌سازد.

سوم خرداد بود که فرمانده معظم کل قوا، حضرت امام خامنه‌ای در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) برای نخستین بار از واژه جهاد کبیر استفاده کردند. عده‌ای در همان ابتدای طرح این واژه پُرمحتوا به اشتباه مفهوم جهاد اکبر و اصغر را برای جهاد کبیر قائل شدند. برخلاف این دسته از افراد، رهبر حکیم انقلاب اسلامی به هر تلاش و کوششی جهاد نمی‌گویند؛ بلکه آن حرکتی را جهاد می‌گویند که در مقابله قدرتمند با دشمن باشد. در جهاد کبیر آن تلاشی که در مقابل دشمن صورت می‌گیرد وجهه نظامی ندارد! خاستگاه این واژه در قرآن کریم به دورانی برمی‌گردد که پیامبر اکرم(ص) در مکه حضور داشتند و طبعاً دوران روشنگری، ایستادگی و مقاومت است. کشور ما در دورانی به سر می‌برد که کارزار نظامی برپا نیست، به تعبیر رهبر معظم انقلاب خرمشهرها در پیش است، منتها نه در میدان نظامی! لذا جهاد در این دوران ویژگی‌ها و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. در میدان نظامی دشمن را با چشم می‌توان مشاهده کرد و با اندک آموزشی می‌توان حداقل فعالیت‌هایی داشت؛ اما در جهاد کبیر دشمن و مواضعی که به آن ضربه می‌زند برای همگان آشکار نیست و صف‌بندی مقابل آن نیازمند بصیرت و تخصص است. عده‌ای درصددند با حذف آیات جهاد، انقلاب و مؤلفه‌های قدرت و اقتدار اسلام، الگویی ضعیف و ذلت‌پذیر از اسلام و نظام اسلامی ارائه کنند و زمینه تسلیم شدن در برابر آمریکا را فراهم آورند و فرسنگ‌ها از توحید و از اسلام ناب محمدی فاصله گرفته‌اند. این‌گونه روشنگری‌های فرهنگی، همان جنگ نرم و جهاد کبیر ماست. برای تبیین هرچه بیشتر مفهوم ارزشمند جهاد کبیر و بیانات امام خامنه‌ای در آیین دانش‌آموختگی دانشگاه تربیت ‌پاسداری امام حسین(ع) به سراغ حجت‌الاسلام و‌المسلمین دکتر عبدالله حاجی‌صادقی، جانشین نماینده ولی‌فقیه در سپاه رفتیم تا با وی درباره منظور حضرت آقا از به کار بردن واژه جهاد کبیر، انتقال روحیه انقلابی و جهادی به جامعه و وظیفه پاسداری از انقلاب گفت‌وگو کنیم. در ادامه مشروح مصاحبه هفته‌نامه صبح صادق با ایشان را می‌خوانید.
 رهبر فرزانه انقلاب اسلامی بحث جهاد را برای اولین بار به سه بخش جهاد اکبر، جهاد اصغر و جهاد کبیر تقسیم کردند؛ به نظر حضرت عالی منظور ایشان از به ‌کار بردن واژه «جهاد کبیر» چه بود؟
آنچه رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) در جمع افسران دانش‌آموخته دانشگاه امام حسین(ع) مطرح کردند در بیان و شیوه عمل بسیار خاص و قابل توجه بود. اولاً یک مراسم رسمی نظامی را به یک جلسه محبت با فرزندان خودشان تبدیل کردند؛ دستور فرمودند همه آرایش نظامی را رها کرده و بنشینند و همان موقع پیدا بود که می‌خواهند بیانات مهمی را مطرح کنند. بعد هم نسبت به اینکه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سنگرنشین انقلاب است و در عرصه‌های مختلفی باید حضور داشته باشد ما را راهنمایی کردند. این که عملاً انجام دادند. در واقع، این کار رکن قوی ولایت‌محوری و تبعیت پاسداران را از رهبری و نظا‌م ولایی نشان می‌داد. 
اما آنچه بیان فرمودند این بود که جهاد را سه قسم مطرح کردند: ۱ـ جهاد اصغر؛ جهاد رسمی با دشمنانی که حمله می‌کنند؛ ۲ـ جهاد اکبر؛ جهاد با نفس و با خودمحوری و ۳ـ در میان این مفاهیم، معظم‌له از یک جهادی پرده‌برداری کردند که کاملاً متناسب با نیازهای عصر انقلاب ماست و در برابر یک تهدید خطرناک آن را جهاد کبیر نام بردند. البته، معظم‌له جهاد کبیر به مثابه یکی از اصول قرآن کریم را به معنای داشتن روحیه انقلابی و جهادی در برابر دشمن، دشمن‌ستیزی، سازش‌ناپذیری، گفتمان مقاومت و ایستادگی در برابر دشمنان دانستند.
در قرآن کریم و در ادبیات دینی ما شرط اساسی و رکن مهم برای بقای نظام اسلامی همین مقابله با دشمنی‌های دشمنان، سازش‌ناپذیری در برابر تهدیدها، فشارها، تطمیع‌ها و مشکلاتی است که دشمنان خلق می‌کنند و جهاد کبیر راهکار مقابله با این تهدیدهاست. جهاد کبیر یک روحیه، یک فرهنگ و یک گفتمان است که نیروهای جبهه انقلاب اسلامی همواره باید در برابر جبهه استکبار از آن برخوردار باشند. 
ببینید! امروز برخی به خیال خام خودشان راه برون‌رفت کشور از مشکلات را، سازش و کوتاه آمدن در برابر سیاست‌های سلطه جهانی و جبهه استکبار می‌دانند. رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) این خطر را به خوبی مشاهده کرده‌اند و از فرزندانی که خودشان تعبیر «عزیزان من» و «فرزندان من» به کار بردند، مطالبه کردند که در برابر این خطر با جهاد کبیر، با آن فرهنگ، روحیه مقاومت و ایستادگی در مقابل این جریان بایستند و بدانند که عزت نظام اسلامی فقط با اتکا و اعتماد به خدا و بی‌اعتمادی به دشمنان حاصل می‌شود. 
در واقع، حضرت آقا با جهاد کبیر آن روحیه تبرّی را که مقدمه تولّی است و همچنین روحیه اَشِدّاءُ بودن را که قبل از رُحَماءُ بَینَهُم بودن است احیا و تقویت کردند. روحیه «لا تتّخُذوا»هایی را که قرآن کنار «اطیعواالله»ها مطرح می‌کند نیز تبیین فرمودند. با مطرح کردن روحیه تبرّی در کنار تولّی ثابت کردند که برای بقای انقلاب باید به این جهاد کبیر اهمیت بیشتری بدهیم. حقیقتاً جهاد کبیر امروز یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌های ماندگاری انقلاب اسلامی است. 
بنده این طور تلقی می‌کنم که یکی از مطالبات رهبر معظم انقلاب در سخنرانی‌های اواخر سال گذشته‌شان این بود که مؤلفه‌های ماندگاری انقلاب اسلامی تبیین، تحلیل و ارائه شود؛ در این جلسه خودشان یکی از مهم‌ترین این مؤلفه‌ها را که روحیه انقلابی و جهادی است تبیین کردند. به تعبیر قرآن روحیه انقلابی و جهادی از ویژگی‌ها و الزامات ایمان راسخ می‌باشد که قرآن به آن تکیه می‌کند؛ مؤمنان واقعی کسانی هستند که وقتی ایمان می‌آورند گرفتار شک و تردید نمی‌شوند، حرکت‌ها و جریان‌سازی‌ها آنها را منفعل نمی‌کند و بر اصول استقامت دارند و به دشمنان اعتماد نمی‌کنند. همواره با دشمنان در فکر، اعتقاد و عمل درگیرند و با آنها مبارزه می‌کنند. امروز دشمن می‌خواهد آن روحیه جهادی و مقاومت را کم‌رنگ کند. می‌خواهد با نفوذ فرهنگ غربی و تلاش خودش این مفهوم را به جامعه القا کند که نجات کشور فقط با کوتاه ‌آمدن در اصول و سازش با جبهه استکبار تحقق می‌یابد.
حضرت آقا به ما یاد دادند و همه را به این مهم فراخواندند که مواظب این خطر بزرگ باشید؛ نگذارید دشمنان در تغییر ذائقه مردم و جهت‌گیری فکری جامعه موفق شوند و در تحلیل مسئولان تناقض ایجاد کنند. متأسفانه باید بپذیریم برخی از مسئولان نسبت به این جهاد کبیر و روحیه انقلابی و جهادی ضعف‌هایی از خود نشان دادند که در برخی از جریان‌های پس از انقلاب و به تازگی شاهد آن هستیم. بنابراین اولین نکته‌ای که پیشنهاد می‌شود این است که این مفاهیم ارزشمند را به شایستگی تبیین کنیم؛ زیرا امروز جهاد کبیر شرط تداوم انقلاب است. 
امروز بقای انقلاب و ماندگاری حرکتی که حضرت امام(ره) آغاز کردند با جهاد کبیر و فرهنگی کردن سازش‌ناپذیری در برابر دشمنان، میسر است. ریشه جهاد کبیر در «مثلي لا يبايع مثله»، «کونوا للظالم خصماً و للمظلوم عوناً» و بسیاری از آیات قرآن کریم وجود دارد. معنای واژه جهاد کبیر در «اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ‌اجتَنِبُوا الطّاغوت» و در کنار «اطیعواالله»‌ها و «لا تضیعوا»ها مشهود است. کنار آیاتی از قرآن که به ما آموخته‌اند رکون به ظالمان و اتکا به دشمنان موجب نابودی ما، قطع ولایت و نصرت خدا می‌شود. اگر به این نکته‌ها و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب توجه کنیم درخواهیم یافت معظم‌له ما را نسبت به یک خطر بزرگ هشدار می‌دهند. امیدوارم همه ما با هوشیاری تلاش کنیم این جهاد کبیر و روحیه جهادی و انقلابی را همواره در جوانان و مردم خودمان، خاصه در میان پاسداران و بسیجیان که سنگرنشین خط مقدم انقلاب هستند روز به روز تقویت کنیم.

 رهبر معظم انقلاب فرمودند از وضعیت موجود تبیین و تحلیل صورت گیرد؛ تقریباً این وظیفه متوجه مأموریت معاونت سیاسی می‌شود. برای عملیاتی‌سازی منویات معظم‌له در بحث تبیین و بصیرت‌افزایی باید چه اقدامات و کارهایی انجام شود و حضرت عالی چه راهکارهایی را پیشنهاد می‌کنید؟
اولاً وضعیت‌شناسی فوق‌العاده در راهکار و راهبرد دادن نقش بسزایی دارد. چون وضعیت‌شناسی یعنی معاینه وضع موجود تا آنچه ارائه می‌دهیم یک نسخه جامع باشد. بسیاری از سقوط‌ها و لغزش‌های افراد و بسیاری از امت‌هایی که گرفتار انحراف شدند به سبب غفلت از وضعیت و نیرنگ‌ها و برنامه‌های پنهان دشمن بوده است. اما اینکه چه کاری می‌توان انجام داد؟ دستگاه‌های اطلاعاتی با اشراف اطلاعاتی کامل و نیروهای تحلیلگر با تحلیل درست و واقع‌بینانه باید نسبت به وضع موجود مثل یک تشکیلات آزمایشگاهی که در بیمارستان‌ها وجود دارد، دقیق و به موقع وارد عمل شوند. همچون پزشکی که برای ارائه نسخه‌ای جامع و کامل در ابتدا دستور می‌دهد آزمایشگاه آزمایش‌هایی را انجام دهد و به‌اصطلاح یک بیمار را از جهات مختلف وضعیت‌شناسی کند، ما باید همین وضعیت را نسبت به نیرنگ‌های دشمن داشته باشیم که آنها چه نقشه‌هایی را برای ما دارند. اینها را خوب بشناسیم و راهکار آن، این است که در وهله اول، انسجام همگانی داشته باشیم.
پس شرط اول آن اشراف اطلاعاتی است؛ به معنای بازی نخوردن است و سپس تحلیل درست از وضعیت و درک محور اصلی خطر و حمله دشمن است که باید این را درج کنید که رهبر معظم انقلاب این مسیر را به خوبی به ما یاد دادند.
تا آنجا که بنده اطلاع دارم معاونت سیاسی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه کارگروهی را برای این امر در نظر گرفته است؛ این کارگروه با دعوت از همه کسانی که می‌توانند در این امر نقش‌آفرین باشند، هم بحث اشراف اطلاعاتی، هم تحلیل و هم اینکه حالا در برابر این خطرها، حمله‌ها و جریان نفوذ و القائات دشمن باید چه نسخه‌ای را عملی کرد، جد دنبال می‌کند. ان‌شاءالله امیدوارم این کارگروه، فعال و جدی این دستور بزرگ و مطالبه اساسی رهبری را به سرمنزل مقصود برساند. 

 یک پاسدار انقلابی چگونه می‌تواند در عرصه جهاد کبیر نقش‌آفرینی کند؟
یک پاسدار اولاً باید خودش این روحیه را به معنای واقعی در وجود خودش پیاده کند. مثل عزیزانی که امروز در همه صحنه‌های دفاع از انقلاب، چه در داخل و چه در هر کجا جریانی انقلاب را تهدید می‌کند با همین روحیه جهادی و با تمام قدرت وارد میدان می‌شوند. این عزیزانی که الان در دفاع از حرم اهل‌بیت(ع) مجاهدت می‌کنند، جان می‌دهند اما نمی‌گذارند مکتب، انقلاب و نظام از دست برود و این مهم از مصادیق بارز وظیفه‌شناسی و انقلابی‌گری به شمار می‌رود. 
در داخل هم باید با هوشیاری و بصیرت، اول خودش این روحیه جهادی را داشته باشد و در وهله بعدی نگذارد ظواهر دنیایی و جاذبه‌های مادی او را از مسیر درست و اصولی منحرف کند و تحت تأثیر قرار بدهد. بعد هم برای بصیرت‌افزایی امت، نقشه‌های دشمنان، نرم‌زبانی‌ها و به‌اصطلاح دست مخملی‌شان را افشا کند تا همگان بدانند ممکن است اینها قرآن‌ها را هم بر سر نیزه ببرند تا خودشان را خودی معرفی کنند؛ تا خودشان را در جبهه حق تعریف کنند و به این واسطه به بدنه انقلاب اسلامی خدشه وارد کنند. ما باید نفاق جدید و پنهانی که دشمن دنبال می‌کند را افشا کنیم و این امر همان رسالت جدیدی است که امروز همه ما در جایگاه پاسداران حریم ولایت و حافظان دستاوردهای انقلاب اسلامی برعهده داریم.

 امام خامنه‌ای در جمع دانش‌آموختگان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری فرمودند که در شرایط فعلی وظیفه سپاه و پاسداران تنها در میدان نظامی نیست، به نظر شما امروز و در شرایط فعلی پاسداری چه الزاماتی دارد؟
پاسداری از انقلاب الزاماتی دارد! برای نمونه یکی از الزامات پاسداری ولایت‌محوری کامل است. ولایت‌محوری یعنی هم در اندیشه و هم در عمل، به شایستگی بتواند مواضع، منویات و تدابیر رهبری را، هم خوب و به موقع بفهمد و هم نسبت به پایبندی و عمل به آنها با تمام قدرت بایستد. شرط دوم پاسداری تبرّی یا همان جهاد کبیر است. همین که بداند در برابر دشمن باید ایستاد. بداند که در برابر دشمن متجاوز اعتماد کردن، نرمش نشان دادن، کوتاه آمدن و سازش کردن او را از راه منتهی به صلابت و اقتدار بازمی‌دارد. در مقابل، مسئله‌ای که می‌تواند دشمن گرگ‌صفت را متوقف ‌کند همان ایستادگی است. تبرّی همان روحیه عاشورایی، ایستادگی، سازش‌ناپذیری و به معنای واقعی «وَ‌اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني» است. 
ویژگی سومی که یک پاسدار انقلاب اسلامی باید داشته باشد و بسیار اهمیت دارد، تکلیف‌محوری است؛ یک پاسدار باید در هر صحنه‌ای بتواند تکلیف و وظیفه را تشخیص بدهد و به آن عمل کند. ویژگی چهارم دشمن‌شناسی است. درک درست از دشمن نیز، مشغول‌ نشدن به دشمنان و عملیات‌های فرعی، دشمن اصلی را شناختن و به نقشه‌های دشمن پی بردن است. برای نمونه اگر دشمن قصد نفوذ دارد پاسدار ما معنا و مفهوم نفوذ را بداند و بتواند در برابر آن بایستد.
ویژگی پنجم استقامت بر آن بصیرت است. یعنی به تعبیر قرآن «انّ الّذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا» ایستادگی، سازش‌ناپذیری و کوتاه نیامدن از اصول و مبانی است که از آن به اصول مکتب امام یاد می‌کنند. امروز دشمنان دنبال این هستند که بعد از آنکه دیدند در برنامه حذف امام و پیاده‌سازی ایده شوم عصر خمینی ناکام ماندند و امت نمی‌گذارند امام فراموش شود، (هر چند بعضی از کسانی که این توفیق را داشتند و از نزدیکان امام بودند در حفظ مکتب امام کوتاه آمدند) امام را تحریف کنند. تحریف امام به مکتب امام است. پاسدار باید بداند بقای این انقلاب به بقای فکری و سیاسی امام است که در قالب مکتب روشنگر رهبر معظم انقلاب (مدظله‌العالی) تداوم پیدا می‌کند.

 بفرمایید منظور حضرت آقا از اینکه در سالروز حماسه سوم خرداد در جمع افسران جوان سپاه فرمودند «خرمشهرها در پیش است»، چه بود؟
می‌دانید خرمشهر در دفاع مقدس برای ما یک نقطه‌محوری بود. از این جهت، هم تصرف خرمشهر توسط دشمن برای ما دشواری‌های خودش را داشت و هم فتح خرمشهر پیروزی بی‌نظیری به شمار می‌رفت؛ الآن دشمن به دنبال خرمشهرهای ذهنی، فکری و مکتبی ماست. او می‌خواهد این نقاط را فتح کند! البته نسبت به برخی از مسئولان در این بخش توفیقاتی داشته، البته نه به دلیل قدرت او بلکه به دلیل غفلت ما و کوتاه آمدن برخی از مسئولان ماست. امروز دشمن توانسته برخی از خرمشهرهای فکری و ذهنی برخی از مسئولان را برای خودش اشغال کند و ما باید به مانند عملیات بیت‌المقدس با همان روحیه اتصال به خدا و به مبدأ وحی و الهی بتوانیم این فتح‌های بزرگ را مثل فتح خرمشهر بیافرینیم و ثابت کنیم دشمن نه می‌تواند خرمشهر زمینی ما را فتح کند و نه در اشغال خرمشهر فکری امت اسلامی می‌تواند به توفیقی دست یابد. من فکر می‌کنم نگاه حضرت آقا این است که «ای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ای فرزندان انقلابی دنبال فتح خرمشهرهای بزرگ‌تر از خرمشهر سرزمینی باشید.»

«انقلابی بودن» و «انقلابی ماندن» یک معیار سنجش است. در اصل پایبندی افراد به اصول و میزان ایثارگری افراد نسبت به آن اصول از طریق انقلابی بودن سنجیده می‌شود. انقلابی بودن معیاری است که ادعای افراد را محک می‌زند، خیلی‌ها می‌توانند مدعی باشند که نسبت به ارزش‌های انسانی و الهی احساس تعهد و تعلق می‌کنند، اما در عمل هیچ فداکاری و از خودگذشتگی در راه تقویت این اصول از خود نشان نمی‌دهند. در مقابل بسیاری از افراد هستند که از خودگذشتگی و ایثار بسیار زیادی دارند و از جان، مال، فرزند و خانواده در مسیر تقویت اصول دریغ نمی‌ورزند.
بنابراین، انقلابی‌گری صرفاً یک معیار سنجش است. عده‌ای انقلابی‌گری را مبنای دسته‌بندی‌های سیاسی می‌‎پندارند که البته این تفکر غلطی است؛ به این معنا که نمی‌توان جریانات سیاسی را بر اساس آن دسته‌بندی کرد. انقلابی‌گری مبنای دسته‌بندی نیست؛ اما انقلابی‌گری معیاری برای سنجش نیروها در همه جریانات و گروه‌هاست. شخصیت‌های گروه‌های مختلف را می‌توان بر اساس انقلابی‌گری سنجید.
متأسفانه، در گذشته تفسیر و برداشت غلطی از انقلابی‌گری در گروه‌های مختلف صورت گرفت. به عبارت دیگر، کسانی که به جای انقلابی‌گری منافع خود را دنبال می‌کردند، هر روز یک تفسیر جدیدی را از انقلاب ارائه می‌دادند. این افراد به حقیقت در وادی تندروی یا قانون‌شکنی قرار می‌گیرند؛ چراکه خود را مبنای ارزش قرار می‌دهند و این امر در ذهنیت جامعه تأثیر منفی می‌گذارد.
با بررسی دقیق‌تر درمی‌یابید که هم در جریان اصلاح‌طلبان و هم در جریان اصولگرایان از برخی از نیروهای خودمحور در گذشته با عنوان انقلابی یاد می‌شد. رهبر معظم انقلاب با تأکید به موقع خود،‌ جفایی را که نسبت به انقلابی بودن در هر دو گروه صورت می‌گرفت، محکوم و به نوعی برطرف کردند تا افراد خودمحور و کسانی که خودشان مبنای عمل‌شان هستند، از افراد انقلابی جدا شوند، زیرا یک فرد انقلاب به مبانی اعتقادی پایبند است.
فرد انقلابی هر چه بیشتر به آرمان‌های انقلاب اسلامی وفادار باشد، طبیعتاً انقلابی‌تر است؛ اما کسانی که بر اساس رأی و نظر خود هر روز می‌خواهند انقلاب کنند و بر مبنای فهم و درک خود اقدام می‌کنند، یک انقلابی حقیقی نیستند. در گذشته، متأسفانه این افراد یک فرد انقلابی و ارزشی شناخته می‌شدند. قطعاً کسانی که مبانی خود را به جای مبانی انقلاب اصل قرار می‌دهند و بر همین اساس اقدام می‌کنند، موجب رنجش جامعه می‌شوند.
در گذشته برخی از اصلاح‌طلبان دست به ساختار‌شکنی زدند، اصول انقلاب را زیر پا گذاشتند و خود را در وادی مبنای انقلاب شدن قرار دادند. در بین اصولگرایان هم چنین افرادی هستند که متأسفانه برخی از جوانان این افراد را عناصر انقلابی می‌دانند. با تلقی شدن چنین افرادی به منزله افراد انقلابی، جامعه از انقلابی شدن حقیقی فاصله می‌گیرد و چنین تصور می‌شود که انقلابی بودن به معنای قانون‌شکنی، زیر پاگذاشتن ارزش‌ها، تعقل نداشتن و پایبند نبودن به مبانی مورد پذیرش جامعه است؛ در حالی که انقلابی حقیقی درست در نقطه عکس این ویژگی‌ها قرار دارد. انقلابی واقعی اهل تدبر است و بیشترین پایبندی را به مبانی مورد پذیرش جامعه دارد. مقصر چنین فرآیندی ما هستیم که به افرادی از هر دو جریان به افراد شجاع پر و بال داده‌ایم که تفسیر بسیار غلطی از انقلابی بودن ارائه داده‌اند. اگر شناخت مردم در این مسئله اصلاح شود، به تدریج معرفت جامعه نسبت به انقلاب و انقلابی‌گری اصلاح می‌شود و بالطبع ایثار جامعه نسبت به انقلاب بیشتر خواهد شد.
به اعتقاد بنده در گذشته در هر دو جریان در مقام تعریف انقلابی‌گری جفا شد و با اقدام اخیر رهبر معظم انقلاب یک بازنگری در این تعاریف صورت گرفت. معظم‌له بیان کردند که اگر ما هر روز بر مبنای اندیشه خود کاری انجام دادیم یا اگر ساختارشکنی کردیم، این به معنای انقلابی‌گری نیست. طبیعتاً اگر بیانات رهبر معظم انقلاب مورد توجه و دقت قرار بگیرد، تأثیر شگرفی در معادلات جامعه می‌گذارد.
بازگشت به مبانی که انقلاب بر اساس آن صورت گرفته، راهکار مناسبی برای بالا بردن روحیه انقلابی افراد است. به راستی، اگر مبانی و ارزش‌هایی که انقلاب بر اساس آن شکل گرفته، تبیین شود، روحیه انقلابی در مردم و مسئولان افزایش می‌یابد. به بیان دیگر، هر چه میزان شناخت جامعه از مبانی و ارزش‌های انقلاب افزایش پیدا کند، به همان نسبت گرایش جامعه به مبانی و ارزش‌های انقلابی بیشتر خواهد شد و روحیه انقلابی‌گری در افراد افزایش پیدا خواهد کرد.
* مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران
مبانی انقلاب روحیه انقلابی را تقویت می‌کند
عباس سلیمی نمین*

درباره اینکه هدف رهبر معظم انقلاب از تبیین پنج شاخصه انقلابی‌گری چیست، می‌توان به این نکته اشاره کرد که دستیابی به اهداف متعالی اساساً تنها از طریق اعتقاد و انقلابی‌گری امکان‌پذیر است.
پیش از این هم شاهد بودیم که رهبر معظم انقلاب به این مسئله تأکید فرمودند که انقلاب متوقف‌شدنی نیست و انقلاب با پیروزی پایان نمی‌یابد و هدف انقلاب ایجاد حیات طیبه است.
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام(ره)، آن امام بزرگوار را با صفت مؤمن، متعبد و انقلابی توصیف کردند و فرمودند: دشمنان نظام و دشمنان امام راحل از صفت انقلابی‌ وحشت دارند و اگر موضوعاتی مانند حقوق بشر یا موضوع هسته‌ای را مطرح می‌کنند، در اصل با این مسائل و موضوعات مشکلی ندارند؛ بلکه از صفت انقلابی‌گری در هراس هستند.
علت هراس و وحشت دشمن این است که انقلاب اسلامی، ایران را از سلطه بیگانگان نجات داد، راه پیشرفت کشور را هموار کرد و الهام‌بخش دیگران در منطقه و جهان شد. انقلاب اسلامی آمد تا حاکمیت دین خدا را برقرار کند؛ از این رو شرط دستیابی به اهداف انقلاب اسلامی، انقلابی عمل کردن است. در طی سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر گاه انقلابی عمل کردیم، پیش رفتیم و هر گاه که از انقلابی‌گری و حرکت جهادی غفلت کردیم، ناکام ماندیم.
شاخصه‌های پنج‌گانه عبارت بودند از: ۱ـ پایبندی به ارزش‌های اساسی انقلاب، ۲ـ هدف‌گیری آرمان‌های انقلاب و همت بلند برای رسیدن به آن اهداف، ۳ـ پایبندی به استقلال همه‌جانبه کشور به ویژه استقلال فرهنگی، ۴ـ حساسیت در مقابل دشمن و تبعیت نکردن از دشمن با توجه به اینکه قرآن کریم تبعیت نکردن از دشمن را جهاد کبیر خوانده است و ۵ـ رعایت تقوای دینی و سیاسی.
اساساً گفتمان انقلابی‌گری ضد گفتمان غرب‌گرایی است. در محافل علمی و سیاسی غربی با اصل وقوع انقلاب مخالفت می‌شود و پس از وقوع انقلاب نیز از روند نتایج و پیامدهای انقلاب‌ها جلوگیری می‌شود. غربی‌ها نتایج انقلاب را بروز خشونت معرفی کرده و به گونه‌ای عمل می‌کنند که کسی از نتایج واقعی انقلاب‌ها آگاه نشود؛ زیرا در هر کجای جهان که انقلاب موفقی رخ می‌دهد، منافع استعماری غربی‌ها مخدوش می‌شود. انقلاب‌ها بسته به نوع خود ‌دارای اهداف بزرگ و تغییراتی در داخل یا بین‌الملل هستند؛ انقلاب‌ها نظام فکری بین‌المللی را به چالش می‌کشند و می‌توانند زمینه‌های فروپاشی آن را از طریق کسب استقلال از سوی دولت‌های جهان فراهم کنند.
بهترین روش برای فهم ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب از زبان رهبر معظم انقلاب، توجه به شاخصه‌های حضرت امام(ره) و شناخت هر چه بیشتر ایشان است؛ زیرا حضرت امام(ره) در تمام شاخصه‌ها در بالاترین رتبه قرار دارند رهبر معظم انقلاب می‌فرمایند: به گفتار و کردار امام اهتمام بورزید و در وصیتنامه امام راحل(ره) تأمل و تفکر کنید.
هدف اصلی انقلاب حاکمیت دین خداست؛ همچنین انقلاب به معنی عدالت اجتماعی، ریشه‌کنی فقر و استضعاف، تأمین سلامت جسمی، اخلاقی و معنوی، تأمین عزت ملی و اقتدار بین‌المللی کشور است. دستیابی به این اهداف مستلزم تداوم انقلاب است. در حقیقت، انقلاب پدیده‌ای نیست که با پیروزی به پایان برسد. انقلاب‌ها اهدافی در راستای تغییرات بنیادی در سطوح داخلی و بین‌المللی دارند که دستیابی به این اهداف از طرفی به زمان نیاز دارد و از طرف دیگر نیروهای انقلابی باید با تفکر انقلابی و آرمان‌ها و اهداف انقلابی در صحنه باقی بمانند. گروه‌هایی که انقلاب را پیش بردند و به پیروزی رساندند، باید پس از پیروزی انقلاب نیز همچنان برای دستیابی به اهداف و آرمان‌های انقلاب تلاش کنند و حرکت انقلابی خود را ادامه دهند.
انقلاب‌هایی هستند که پس از پیروزی اهداف و آرمان‌های آن فراموش شده و به وضع پیش از انقلاب بازگشته‌اند. آن انقلاب‌ها هیچ تغییر بنیادی و اساسی در اوضاع داخلی و بین‌المللی ایجاد نکردند. بنابراین، موضوع انقلابی ماندن، تداوم انقلاب و تلاش برای دستیابی به همه اهداف و آرمان‌های انقلاب مسئله بسیار مهم و اساسی در موفقیت هر انقلابی است و این مهم جز از طریق عمل و رفتار انقلابی میسر نخواهد بود و تنها با رفتار انقلابی است که می‌توان در برابر دشمنان انقلاب ایستاد.
* عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی در گرو انقلابی عمل کردن است
دکتر مصطفی ملکوتیان*


اگرچه پهپادها (پرندگان هدایت‌پذیر از راه دور) در دوران دفاع مقدس وارد عرصه کارزار شدند؛ اما دهه سوم و چهارم انقلاب دوران تبلور این دستاورد مهم دفاعی بود. در کشور ما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مهم‌ترین نیروی به‌کار برنده پهپادها است و این به دلیل ماهیت مأموریت‌های این نهاد بوده و بر اساس نیازهای جدید در حال رشد و گسترش است. البته، ابتدا ممکن است تصور این باشد که نیروی به کارگیرنده پهپاد در سپاه نیروی هوافضا است، اما قابل توجه اینکه پهپاد در تمام نیروهای سپاه کاربرد داشته و در مأموریت‌های دفاعی و امنیتی تمام این نیروها استفاده می‌شود. شاهد، مهاجر، ابابیل، فطرس و... نام‌هایی آشنا از پهپادهای ایرانی است. در ادامه گزارشی مختصر از به کارگیری پهپاد در نیروهای مسلح ارائه می‌شود.

فناوری کاملاً بومی
پهپادها پیش از انقلاب مفهومی حتی ذهنی نداشتند و فناوری آنها در کشور از صفر تا صد کاملاً بومی و انقلابی است. پهپادها تبلور عمل جهادی فرزندان انقلاب هستند. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران جزو سه کشور برتر در حوزه تولید و به‌کارگیری پهپاد هستند. البته، باید به این نکته توجه داشت که اگرچه فناوری پهپادها به هم شبیه است، اما کشورها در این حوزه به طور محرمانه عمل کرده و فناوری‌های هر یک انحصاری است. سامانه رانش، آلیاژ بدنه، توان نرم‌افزاری، سوخت و مداومت ‌پروازی، توانایی اپتیکی، توانایی رهگیری و... همه فناوری‌های اختصاصی سازندگان پهپادها است. اگرچه در ایران فناوری‌های داخلی در حوزه پهپادها به خوبی پیش می‌رفت، اما شکار جانور قندهار(RQ170) و بررسی بخشی از فناوری‌های محرمانه آمریکا در این پهپاد پیشرفته توانست دید علمی وسیع‌تری به جمهوری اسلامی ایران برای تولید پهپادهای پیشرفته‌تر از انواع آمریکایی بدهد. البته در آینده نزدیک و با آشکارتر شدن پهپادهای جدید که تفاوت‌های فاحشی با نمونه پیشین دارند، ایران در رأس کشورهای تولیدکننده پهپادهای پیشرفته شناخته می‌شود.

نیروی هوافضا 
در این میان نیروی هوافضای سپاه اولین یگان تولیدکننده و به کارگیرنده پهپاد در کشور است. در واقع، در ساختار این نیرو موشک، ترابری سنگین هوایی و پهپاد اصلی‌ترین بخش‌ها هستند. در این نیرو بر اساس نوع نیاز و ماموریت‌‌ها، پهپادهایی با قابلیت شناسایی و درگیری هوایی تولید و به کارگیری می‌شود. «شاهد 129» نمونه‌ای از پهپادهای با قابلیت حمل تسلیحات است. البته، تولید پهپادهایی با قابلیت نبرد هوایی و بمباران هم در دستور کار بوده که هنوز خبری از این حوزه درز نکرده است. اما این خود یک دستاورد منحصربه‌فرد است؛ چراکه با حذف کابین خلبان، کوچک‌سازی محقق شده و هزینه‌های انسانی کم می‌شود. 

نیروی زمینی
بزرگ‌ترین به‌کارگیرنده پهپادهای شناسایی نیروی زمینی سپاه است. لازمه عملیات زمینی، شناسایی و اطلاعات دقیق است. در گذشته (در دوران دفاع مقدس) عامل انسانی اصلی‌ترین ابزار شناسایی بود، اما امروز فناوری حرف اول را می‌زند؛ لذا انواع پهپادهای پیشرفته و سبک با توانایی بالا برای شناسایی با ابزار اپتیکی تولید شده و در اختیار نیروی زمینی سپاه قرار گرفته است و در مأموریت‌های این نیرو استفاده می‌شود. در ساختار این نیرو نیز یگان‌های تخصصی پهپادی تعریف شده است. از این رو سعی بر این است که پهپادها کوچک، بی‌صدا با توانایی‌های بالای شناسایی در شب و روز تولید و به کار گرفته شود. 

نیروی دریایی
از دیدگاه فرمانده نیروی دریایی سپاه پهپاد رکن پنجم توانایی رزم نیروی دریایی سپاه است. این نیرو اصلی‌ترین یگان در درگیری محتمل مستقیم با آمریکا است. توانایی شناسایی پهپادی، پهپادهای عملیاتی و دو زیست و پهپادهای انتحاری از دستاوردهای این نیرو در رکن پنجم توانایی رزمی‌اش است که در قالب فرماندهی پهپاد در ساختار سازمانی آن ساماندهی شده است. پهپادهای انتحاری به دلیل هدایت‌پذیری بی‌نظیرش به جای موشک بهترین سلاحی است که این نیرو می‌تواند در مقابل ناوهای جنگی دشمنان به کار گیرد.
نیروی قدس
مأموریت‌های مستشاری و کمک به نیروهای محور مقاومت در عملیات‌‌های مستشاری سبب شده نیروی قدس سپاه، هم هماهنگ‌کننده ارائه فناوری‌های مورد نیاز تولید و استفاده از پهپاد به نیروهای محور مقاومت باشد و هم هماهنگ‌کننده حضور پهپادها و کارشناسان ایرانی(سایر نیروهای سپاه) در برخی عملیات‌های محور مقاومت با هماهنگی دولت‌های آنها. نمونه‌های آن در عملیات بسیج مردمی عراق و نبردهای سوریه در مقابل گروه‌های تروریستی مشاهده شده است.

ارتش
حجم استفاده از پهپاد در ارتش به اندازه سپاه نیست، عملیات شناسایی، پهپادهای انتحاری و پهپادهای عملیاتی در ارتش هم مورد استفاده قرار می‌گیرد و اصولاً از لوازم اصلی حضور در صحنه‌های نبرد است. اصلی‌ترین استفاده‌کننده پهپاد در ارتش، نیروی زمینی است. 

آینده پهپادهای ایرانی
به نظر می‌آید در آینده جمهوری اسلامی ایران علاوه‌بر پیشرفت در حوزه‌ پهپادهای شناسایی و بهبود وضعیت عملیاتی و مداومت پروازی، کم‌صدا و بی‌صدا کردن، افزایش قابلیت‌های آتش‌باری، بهبود کیفیت شناسایی در تلفیقی از نسل پنجم و ششم جنگنده‌ها، اقداماتی را برای تولید پهپادهای بزرگ با قابلیت رادارگریزی، هدایت‌پذیری بدون خلبان، حمل مهمات سنگین، با قابلیت درگیری هوایی، رهگیری موشک و بمباران‌های راه دور و... را در برنامه دارد تا بر اساس نیازها و تهدیدها، بر قدرت دفاعی خود افزوده و تهدیدات دفع شوند.