خبر بسیار ساده است؛ «لغو قرارداد خرید 500 دستگاه واگن قطار از خارج از کشور.» رئیس سازمان بازرسی کل کشور می‌گوید که این سازمان اقدام وزارتخانه‌ها و سازمان‌ها برای واردات تجهیزات از کشور‌های مختلف را زیر ذره‌بین قرار داده تا با متخلّفان از دستور رهبر معظم انقلاب و مصوبه هیئت دولت مبنی بر عدم واردات کالاهای خارجی‌ای که مشابه آن در داخل کشور تولید می‌شود، برخورد کرده و مانع از ورود چنین کالاهایی به کشور شود! اما تصور کنید همین خبر بسیار ساده تا چه حد، تأثیرات شگرفی بر اقتصاد کشور یا حداقل بر کارخانه‌های تولیدکننده واگن‌های قطار در داخل که تعدادشان هم کم نیست داشته باشد.
اما به طور دقیق وقتی از تأثیر چنین اقداماتی در جامعه و اقتصاد کشور سخن به میان می‌آوریم، دقیقاً منظورمان چیست؟ این اقدام و درج خبر آن در رسانه‌ها چه آثار و پیامدهایی در بر دارد؟
نزدیک‌ترین و روشن‌ترین دستاورد اقدام سازمان بازرسی کشور را باید در حوزه اقتصادی و تأثیر آن بر شرکت‌های تولیدکننده این محصول دانست، همان‌گونه که در چند سطر پیش نیز به آن اشاره شد افراد و گروه‌هایی با امید سودآوری در این حوزه سرمایه‌گذاری کردند و از قبل این سرمایه‌گذاری بخش چشمگیری از متخصصان حوزه صنعت واگن‌سازی در کشور به‌کار گرفته شده، تعداد زیادی فرصت شغلی به وجود آمده و توانسته است مانع از خروج ارز از کشور شود؛ موضوعی که می‌توان آن را به تمامی صنایع و تولیدات داخلی ایرانی تعمیم داد، در هر زمینه که سرمایه‌گذاری به امید سود و با انگیزه پیشرفت و خودکفایی کشور وارد عرصه تولید شده است، زمینه‌ساز مسائل این‌چنینی بوده است. شغل ایجاد کرده است. مانع از خروج سرمایه از کشور شده است و نیاز به دیگر کشورها را کاهش داده و اقتصاد کشور را مقاوم کرده است. حال فرض بگیرید در اوج سرمایه‌گذاری با تمام توان وارد میدان شده است و با همه دشواری‌هایی که نمی‌توان آنها را کتمان کرد، یا نادیده گرفت، چرخ کارخانه تولید یک کالا را به چرخش درآورده و بعد از همه این مسائل مشاهده کرده فلان نهاد، فلان مسئول یا خود ما مردم تمایلی به خرید کالای او نشان نمی‌دهیم، ما مشابه خارجی را ترجیح می‌دهیم و هیچ ارزشی برای جمله ساخت ایران که روی آن کالا حک شده است ارزش قائل نیستیم! آیا این تولیدکننده می‌تواند به مسیر خود ادامه دهد؟ آیا برای دیگر سرمایه‌گذارانی که تصمیم دارند وارد چنین حوزه پرمشقتی شوند، انگیزه‌ای می‌ماند؟ اگر به موضوع این‌چنین بنگریم، آن‌وقت بیشتر به اهمیت همین خبر ساده چند کلمه‌ای پی خواهیم برد.
مسئله دیگری که می‌توان درباره اثر این خبر گفت، تأثیر طرح این مسئله در رسانه‌هاست، یکی از مهم‌ترین موضوعات در فرهنگ‌سازی و ایجاد محرک‌های مناسب برای تغییر رفتار یک جامعه این است که افراد، نهادها و مسئولان متولی اجرای یک برنامه و سیاست، خود در عمل به اجرای آن راهبرد و سیاست که آن را وضع کرده و تبلیغ می‌کنند، مؤمن باشند. روایت و قصه مشهوری از پیامبر عظیم‌الشأن(ص) اسلام وجود دارد که همه ما بارها و بارها آن را شنیده و خوانده‌ایم که گویند مادری فرزند خود را نزد حضرت آورده و می‌گوید یا رسول‌الله من از دست این بچه عاجز شده‌ام این بچه رطب را خیلی دوست دارد و زیاد می‌خورد و حالا هم حالش خوب نیست، ولی حرف مرا نمی‌شوند. شما پیامبر هستید و حرف‌تان اثری دارد، نصیحتش کنید و بفرمایید از خوردن رطب پرهیز کند که پیامبر می‌فرمایند روز دیگری برای نصیحت کودک نزد پیامبر آیند و چون روز دیگر آمدند پیامبر نصیحت کرده و می‌پذیرد، که این امر تعجب مادر را به همراه می‌آورد که اگر کار به این آسانی بود چرا آن روز چنین نکردید، که حضرت می‌فرمایند این روزها با هم فرق نداشت، ولی من آن روز خودم خرما خورده بودم و شایسته این بود روزی دیگران را منع کنم که خودم خرما نخورده باشم. حرف خوب وقتی اثر دارد که خود گوینده هم به آن عمل کرده باشد. نمی‌شود نهادهای دولتی و دستگاه‌های مختلف کشور خود کالای مشابه داخلی را رها کنند و با بودجه دولتی کالای مشابه خارجی وارد کنند، آن‌وقت بنر بزنند و جزوه چاپ کنند و همایش برگزار کنند و مردم را به خرید کالای ایرانی توصیه کنند! مردم در عمل باید مشاهده کنند که قانونگذاران و مسئولان خود مقید به تقویت تولید ملی هستند که خبر لغو قرارداد واردات 500 واگن را می‌توان یک نمونه بسیار خوب از این تقید دانست که به یقین اثرات روانی مثبتی بر جامعه خواهد گذاشت. با اقداماتی از این دست و انتشار اخباری درباره خرید کالای ایرانی از سوی نهادهای مختلف است که مردم هم بیش از پیش به خرید کالای ایرانی تشویق می‌شوند. البته این تمام ماجرا نیست، وقتی چنین فضایی و چنین امنیتی ایجاد شود که حداقل نهاد و سازمان‌های حکومتی خود را به خرید کالای ایرانی ملزم بدانند و مردم را نیز به این سو سوق دهند و ترغیب کنند، آن‌وقت است که سرمایه‌دار ایرانی نیز تمایل می‌یابد به حوزه تولید متمایل می‌شود؛ چراکه هیچ فردی حاضر نیست سرمایه خود را در بخش یا حوزه‌ای وارد کند که از خطرپذیری بالایی برخوردار است. سرمایه‌دار اگر اطمینان نسبی نسبت به سودآوری سرمایه‌گذاری در تولید نداشته باشد و اگر احتمال بدهد که نمی‌تواند محصولات خود را در بازار به فروش برساند هرگز به چنین حوزه‌ای ورود نمی‌کند، که این عدم ورود مساوی با به وجود نیامدن فرصت‌های شغلی جدید و ادامه خروج سرمایه از کشور برای ورود کالا است.
این خبر کوتاه که به گفته ناصر سراج نمونه‌ای از اقدامات این سازمان در راستای اجرای اقتصاد مقاومتی است که امتداد خواهد داشت، ترجمان حقیقی اقدام و عمل است و می‌تواند آینده روشنی را برای اقتصاد این کشور رقم بزند؛ آینده‌ای که نه‌تنها اقتصادی مستقل را خواهد ساخت؛ بلکه جمهوری اسلامی ایران را با توجه به ظرفیت‌های فوق‌العاده‌اش به یک قطب مهم اقتصادی در منطقه تبدیل خواهد کرد.

به پایان خرداد ماه و آغاز فصل تعطیلی مدارس نزدیک می‌شویم. امتحانات نیز در بسیاری از مدارس به پایان رسیده و نوجوانان محصلی که در طول سال تحصیلی درگیر امور آموزشی خود بوده و بیشتر وقت خود را در حوزه‌های آموزشی بوده به امور تحصیلی  می‌پرداختند، یکباره با فراغت بال فراوانی روبه‌رو می‌شوند؛ فراغتی که نمی‌توان به آن ساده نگریست و به راحتی از کنار آن گذشت. نوجوانانی که آینده این کشور را در دست خواهند داشت نزدیک به 100 روز از فضای آموزشی، مدرسه و موضوعات مرتبط به آن دور خواهند بود و سخت در اشتباه خواهیم بود اگر فکر کنیم برای تربیت نسل آینده تنها همان ماه‌های سال تحصیلی کفایت می‌کند و نیاز به برنامه، نظارت و هوشیاری در ایام تابستان برای هدایت آنها نیست. که اگر اینگونه فکر کنیم و برنامه و هدفی برای این ایام نداشته باشیم شاهد خواهیم بود که دیگران برای اوقات فراغت نوجوان ایرانی و تربیت آن برنامه‌ریزی خواهند کرد. کما اینکه امروز شاهد هستیم دشمن در این راستا گام‌های زیادی برداشته است که یکی از این گام‌ها و برنامه‌ها طراحی و گسترش بازی‌های رایانه‌ای است. در این گزارش تنها به چند نمونه از این بازی‌های هدفمند که به دنبال القای مفاهیم خاص به نوجوان ما هستند اشاره می‌‌شود:
1 ـ بازی «black and white» ابتدا جمعی از انسان‌ها را به تصویر می‌کشد که در برابر مشکلات طبیعی خود، گرایش به یک موجود قوی‌تر پیدا کرده‌اند و از او مدد می‌خواهند، آن وقت کاربر در نقش خداوند!‌ از ماورای کهکشان‌ها! ظاهر شده و به کمک آنها می‌آید و یاری‌شان می‌کند و آنها هم رو به سمت کاربر (رو به صفحه نمایشگر) سجده کرده و کاربر را خدای خود خطاب می‌کنند و به عبادتش می‌پردازند! در طول بازی این کاربر است که به انسان‌ها روزی می‌دهد، جنگ و آشتی ایجاد می‌کند، به گنهکاران و خطاکاران عذاب می‌فرستد، نیکوکاران را مورد لطف قرار می‌دهد. همواره در طول بازی دو موجود به نام خوبی و بدی به همراه کاربر بوده و او را راهنمایی می‌کنند. با توجه به طولانی بودن بازی و ایجاد حس همزاد‌پنداری در کاربر، او احساس خدایی می‌کند؛ منتهی خدایی با عواطف بشری و با نواقص انسانی! و این مطلب را به کاربر القا می‌کند که دین و احکام دینی محصول تعاملات و اندیشه بشری بوده و لذا خطاپذیر و گاه ظالمانه است. در طول بازی انسان‌ها را دارای روابط آزاد جنسی نشان داده و از سویی انجام هر کاری توسط کاربر را آزاد گذاشته و لذا نعوذبالله احساس خطاپذیری و نفسانیت نسبت به پروردگار عالم را ایجاد می‌کند. 
2 ـ بازی «call of duty modern warfare» 
در یک کشور عربی رخ می‌دهد و نشان می‌دهد یک رهبر تندرو و مخالف سیاست‌های آمریکا که صدای سخنرانی و لحن سخنان وی دقیقاً شبیه سید‌حسن نصرالله طراحی شده، به کمک روسیه در پی پرتاب کلاهک‌های هسته‌ای به سمت شهرهای آمریکاست. که کاربر باید در نقش نیروهای آمریکایی و انگلیسی به این کشور حمله کرده و حکومت ضدآمریکایی را از پای درآورد.
3ـ بازی «صعود عقاب در غزه» بازی علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوزه فلسطین است. این بازی رایانه‌ای را یک تاجر صهیونیستی ساخته است. وی در این‌باره اعلام می‌کند، قصد دارد نبرد بین یهودیان و مسلمانان را از جهان واقعی به فضای سایبر بکشاند! در این بازی رایانه‌ای تلاش می‌شود با منحرف کردن مسئله فلسطین، آن را از مسیر واقعی خارج کند و با تحریف واقعیت آن را نه مسئله فلسطینیان، بلکه پیامد دخالت جمهوری اسلامی ایران، آن هم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی معرفی کند! شما در نقش کاربر بازی رایانه‌ای موظف هستید در نقش سربازان نیروی ویژه گولانی رژیم صهیونیستی به غزه حمله و با تروریست‌های آنجا مقابله کنید. با این تفاوت که با مجاهدان فلسطینی روبه‌رو نیستید، بلکه باید با نیروهای ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درگیر شوید.
4ـ بازی اکشن «آغاز نبرد» نیز از دیگر بازی‌های علیه سپاه است که در کشور لبنان اتفاق می‌افتد. کاربر در این بازی باید در قالب یک گروه چهار نفره سربازان آمریکایی به پاک‌سازی ساختمان‌ها و خیابان‌ها از تروریست‌ها در کشور لبنان و شهر بیروت اقدام کند. در این بازی پلی‌استیشن شما باید شهرها را از مسلمانان پاک کنید و برای کسب پیروزی و گذشتن از یک مرحله به مرحله بعدی باید به سوی مساجد و به سوی نمازگزاران شلیک ‌کنید و بازی‌های بسیار دیگری از این دست که بسیاری از نیروهای امنیتی آمریکایی نیز بر هدفمند بودن آنها اعتراف کرده‌اند. تای‌کیم، مأمور سازمان جاسوسی آمریکا سی‌آی‌ای در یکی از مصاحبه‌های خود در این باره اعلام کرد: سازمان سیا با توجه به برداشت خود از اطلاعات به دست آمده از وضعیت کشورهای مختلف جهان برای تأثیر‌گذاری بر آینده آنها این بازی‌ها را طراحی می‌کند. همچنین «کلنسی» یکی از معروف‌ترین نویسندگان رمان‌های نظامی در ایالات متحده و یکی از اعضای مؤسسه جرج مارشال آمریکا که تاکنون شش فیلم و ۱۱ بازی رایانه‌ای از رمان‌های وی ساخته شده است اذعان کرد: تعدادی از نیروهای امنیتی آمریکا مسئول تهیه بازی‌های آمریکایی هستند.
این اظهارات نشان می‌دهد باید این واقعیت را پذیرفت که سهل‌انگاری در حوزه اوقات فراغت از سوی بسیاری از نهادها و مسئولان داخلی می‌تواند آسیب‌های جدی را در پی داشته باشد. اگر درباره این بازی‌ها اطلاع‌رسانی دقیقی صورت نگیرد و خانواده‌ها و نوجوانان را آگاه نکنیم، اگر برنامه دقیقی برای موضوع بازی‌های رایانه‌ای که تنها یک بخش بسیار کوچک از پروژه دشمن درباره اوقات فراغت نوجوانان ما است، نداشته باشیم باید منتظر نتایج و عواقب شوم و تلخی باشیم که می‌تواند آینده کشور را تهدید کند. در حقیقت غفلت از اوقات فراغت نوجوانان غفلت از تربیت یک نسل است که در فاصله نه چندان دور باید سرنوشت کشور را در دست بگیرد و بر مسند‌های تصمیم‌گیری جمهوری اسلامی ایران تکیه بزند! موضوعی بسیار مهم که واجب است درباره آن مدام از خود بپرسیم آیا ما نسل آینده را به گونه‌ای تربیت کرده و پرورش داده‌ایم که آماده پذیرش چنین مسئولیت خطیری باشد؟ پرسشی که پاسخ آن سرنوشت ایران را رقم خواهد زد.

مفهوم جهاد با دو گونه اصطلاحی آن، یعنی جهاد اصغر و جهاد اکبر،  به تکرار در ادبیات دینی و قرآنی ما ذکر شده است؛ اما مفهوم «جهاد کبیر» چون تنها یک بار در قرآن (فرقان/2) ذکر شده، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. از این رو، زمانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی سوم خرداد در دانشگاه امام حسین(ع) به تبیین آن پرداختند، عطر طراوت و تازگی بحث و ضرورت تبیین آن احساس شد. 
آنچه رهبر معظم انقلاب در تبیین این اصطلاح و مفهوم قرآنی بیان ‌داشتند، این است که  جهاد کبیر عبارت است از: ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان دین و کسانی ‌که در ظاهر، سلطه‌ای در دنیای مادی اطراف ما دارند و تبعیت نکردن از آنها. نکته بعدی که در کلام حکیمانه رهبر معظم انقلاب به چشم می‌خورد، جایگاه ویژه و ارزش فوق‌العاده‌ای است که معظم‌له برای موضوع «تبیین» در این زمینه قائل شدند و جهاد کبیر را متوقف و منوط به آن دانستند. 
جا انداختن این موضوع در فضای جنگ نامتقارنی که دشمنان با تغییر عرصه‌ها، ابزارها و حتی تغییر نیروهای عمل‌کننده در میدان جنگ نرم به مصاف جبهه انقلاب اسلامی می‌آیند؛ بسی دشوار و نیازمند قوه فرقان و تأملی بصیرتمندانه است. اساساً بین فهم و ادراک علت دشمنی دشمنان با بهانه‌های دشمنی دشمنان تفاوت و تمایز وجود دارد. برای نمونه، در آیه120 سوره بقره «وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»، علت دشمنی یهود و نصاری دین اسلام و تبعیت نکردن از آیین و قدرت آنها ذکر شده است؛ اما ممکن است بهانه‌های دشمنی به گونه‌های دیگری مطرح شود و علت اصلی پنهان باشد. بهانه کفار و دشمنان اسلام به عنوان شأن نزول در این آیه، تغییر قبله بود؛ اما در آن منحصر نماند و روزهای دیگر تغییر کرد. امروز نیز استکبار و نظام سلطه روزی روحیه انقلابی و انقلابی بودن مردم و مسئولان ایران را بهانه می‌کنند و روزی دیگر مسائل هسته‌ای، حقوق بشری، تروریسم، توانمندی موشکی و ... .اما اینها تنها بهانه‌های دشمنی است و علت اصلی همان اسلام و انقلاب اسلامی و تبعیت نکردنی است که مسلمانان به واسطه اسلام در برابر دشمنان دارند.   
    از این رو، امام خامنه‌ای درباره علت اصلي دشمنيِ استکبار با نظام اسلامي فرمودند: «آمريکايي‌ها تلاش زيادي مي‌کنند تا علت اصلي اين دشمني را بر زبان نياورند، اما گاهي نيز در اظهارات‌شان اين مسئله فاش مي‌شود، همچنان که چند روز پيش يک مسئول آمريکايي پس از تکرار اتهامات هميشگي بر ضدّ ايران، ناخواسته به موضوع «ايدئولوژي»، يعني همان تفکر اسلامي اشاره کرد که موجب مي‌شود ملت ايران زير بار حرف زور جبهه کفر و استکبار نرود.» 
فرمول طلایی که از این قاعده اسلامی به دست می‌آید، دو نکته اساسی است: اول اینکه، مسلمانان با دشمنان از نظر ایدئولوژیک در دو سوی جبهه قرار دارند و تباین بنیادینی بین‌شان حاکم است که تنها در صورتی از هم راضی می‌شوند و با هم کنار می‌آیند که یکی از طرف‌ها دست از ایدئولوژی خود بردارد.  دوم اینکه اگر در فهم علت اصلی دشمنی با بهانه‌های دشمنی دشمنان تمایز قائل نباشیم، در عملکردها و سیاست‌گذاری‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و بین‌المللی دچار اشتباه محاسباتی می‌شویم و تمام اهتمام خود را صرف رفع و رجوع مسئله‌ای می‌کنیم که تنها بهانه‌ای بیش نبوده و اگر آن را حل کنیم و بر سر حل آن از اصول‌مان کوتاه بیاییم، این بهانه‌ها تکرار خواهد شد. فهم این موضوع و تعمیم و توسعه آن به منظور بصیرت‌افزایی به دیگران با هدف هوشمندسازی آنها برای مقاومت مؤمنانه در برابر دشمن و تبعیت نکردن از آن جهاد کبیری است که به تبیین نیاز دارد.

در «گزارش وضعیت» بسیار محرمانه‌ای که درباره ایران به امضای لرد کرزن رسیده است (سند بسیار مهمی که به صراحت به دولت آمریکا هشدار داده است که ایران به دلیل تأمین منافع بریتانیا بیشترین اهمیت را دارد.) نیز هیچ اشاره‌ای به قحطی دیده نمی‌شود. 
گفتنی است، در ژانویه سال ۱۹۰۰، وزارت خارجه آمریکا به سفارتش در تهران دستور داده بود تا گزارشی درباره جمعیت ایران تهیه کند. در پاسخ به این دستور، جمعیت ایران در حدود ۱۲ میلیون نفر گزارش می‌شود، در حالی که برآورد سفارت آمریکا از جمعیت ایران در سال ۱۹۲۰ حدود ۱۰ میلیون نفر بوده است.
این آمار تنها به این معنا نیست که جمعیت ایران در این سال‌ دو میلیون نفر کمتر از سال ۱۹۰۰ بوده است، بلکه نشان می‌دهد جمعیتی که باید طی این ۲۰ سال به آن اضافه می‌شد، کاملاً از بین رفته است.
با فرض اینکه جمعیت ایران در سال ۱۹۰۰ نزدیک به ۱۲ میلیون نفر بوده است و حتی با فرض نرخ رشدی برابر با ۵/۲ درصد در سال، در طول سال‌های ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۰، جمعیت ایران در سال ۱۹۱۰ باید ۴/۱۵ میلیون ‌نفر بوده باشد که این رقم مورد تأیید مورگان شوستر آمریکایی نیز است. علاوه‌ بر این، چارلز راسل، وزیر مختار آمریکا در ایران، رقم نفوس در ایران سال ۱۹۱۰ را ۱۷ میلیون نفر ذکر می‌کند. سربوتسینسکی روسی نیز جمعیت این سال را ۷/۱۶ میلیون نفر برآورد می‌کند. بنابراین، به جرئت می‌توان گفت که جمعیت ایران در سال ۱۹۱۰ نزدیک به ۱۷ میلیون نفر بوده است و در طول دهه انقلاب مشروطه (۱۹۱۰ ـ۱۹۰۰)، ایران شاهد رشد سریع جمعیت بوده است که اگر بگوییم از ۱۲ میلیون نفر به ۱۷ میلیون ‌نفر افزایش یافته، رشدی برابر با سالیانه ۵/۳ درصد داشته است. علاوه بر این، کاملاً مشخص است که این رشد سریع جمعیت تا زمان شروع جنگ جهانی اول ادامه داشته است. راسل در گزارشی در تاریخ ۱۴ ژوئن ۱۹۱۴ از شرکت پرتعداد رأی‌دهندگان در انتخابات مجلس سوم خبر می‌دهد و به «اهمیت تلاش انقلابی ۲۰ میلیون آریایی «ایران» اشاره می‌کند.
آرتور سی میلسپو، مدیر کل مالیه ایران، در گزارشی به تاریخ 15 ژوئن 1925 (1304 ه.ش) با عنوان «وضعیت مالی و اقتصادی ایران» درباره جمعیت ایران و تهران در سال 1925 چنین نوشته است: «جمعیت ایران در حدود 12 میلیون نفر، یا به طور متوسط 19 نفر در هر متر مربع، برآورد می‌شود. پایتخت و شهر اصلی ایران، تهران با حدود 250 هزار سکنه است.» بنابراین جمعیت ایران در سال 1925 برابر با جمعیت آن در سال 1900 بود، به این معنا که طی مدت 25 سال رشد جمعیت ایران به واسطه بلای قحطی نیست و نابود شده بود. علاوه بر این، ۴۰ سال طول کشید تا ایران به همان جمعیت سال 1914 برسد؛ تنها در سال 1956 (1335 ه.ش) بود که جمعیت ایران به 20 میلیون نفر رسید. با این وجود، انگلستان با ایجاد قحطی ساختگی و کشنده در ایران علاوه بر کاهش نیمی از جمعیت ایران، تا پایان جنگ جهانی، سبب کاهش و کمبود این مؤلفه مهم قدرت در ایران برای دهه‌های متمادی نیز شد، به طوری که اگر برآورد دقیقی در این زمینه صورت بگیرد اثر این اقدام ضدبشری را می‌توان در زمان کنونی نیز مشاهده کرد. 
از کجا معلوم اگر جمعیت ایران به این وضعیت دچار نمی‌شد، ایران در مقطع فعلی شاهد 200 یا 250 میلیون نفر جمعیت نبود؟