ماه مبارك رمضان از شريف‌ترين ماه‌ها است. در اين ماه خداوند درهاي رحمت را بر روي بندگانش باز مي‌كند.
دو تا از فصل‌هاي صحيفه‌ سجاديه به اين ماه اختصاص دارد و از ماه مبارك رمضان به احسان الهي، طهور و پاك‌كردن ياد شده است. پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايند؛ هر كس در اين ماه شر خود را از مردم بازدارد، خداوند غضب خود را از او باز مي‌دارد.
ماه مبارك رمضان بايد براي همه در همه ابعاد، به خصوص جاني، مالي و آبرو امنيت داشته باشد. همچنين باید يتيم‌ها را در اين ماه گرامي بداريم.
مؤمناني كه به دلايل ضعف، مريضي و مسافرت روزه نمي‌گيرند، نگويند كه ما ديگر با ماه رمضان كاري نداريم، بلكه ثواب اين ماه شامل همه مي‌شود.
برخي از اصحاب حضرت رسول(ص) گفتند ما به اذكار مداومت داريم، پس بايد در بهشت درختان زيادي داشته باشيم. ايشان فرمودند: بله خيلي درخت داريد، به شرطي كه آتشي نفرستيد كه همه آنها را بسوزاند؛  يعني مواظب باشيد با گناهان خود اعمال‌تان را حبط و ضايع نكنيد.
هر درختي كه مي‌كاريم مدتي سرسبز است و بعد كم‌كم دوران پيري آن مي‌رسد و خشك مي‌شود؛ دنيا نيز همين‌طور است. عمرها، كوتاه است و همه رو به نيستي مي‌روند؛ انسان، حيوان، گياه و درختان نيز همه پاياني دارند، ولي آن هستي اصلي كه آخر و پيري ندارد، سراي آخرت است كه جاوداني است و بايد به فكر آبادي آن نيز باشيم.

بهره‌مندی از قرآن
اين ماه، ماه بهار قرآن است، نبايد قرآن را كنار گذاشت. خوشبختانه توجه به قرآن كريم در ماه مبارك رمضان بيشتر است. من توصيه مي‌كنم، هر چه بيشتر با قرآن آشنا و مأنوس شويد؛ چرا كه قرآن، بيانگر همه چيز و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است.
قرآن و عترت دو ميراث گرانبهايي است كه پيامبر اسلام(ص) در ميان مسلمانان به امانت نهادند و ما بايد قدردان اين دو نعمت الهي باشيم. متأسفانه در برهه‌اي از تاريخ آن طور كه بايد و شايد به جايگاه خاندان رسالت توجه نشد، تا جايي كه متأسفانه در منابر خلافت اموي اميرالم‍‍ؤمنين مورد دشنام قرار مي‌گرفتند و امامان معصومان ما به طرق مختلف هتك حرمت می‌شدند.
خوشبختانه قرآن كريم معجزه جاويدان پيامبر گرامي اسلام و يكي از دو ميراث ارزشمند پيامبر اسلام(ص)، اكنون در ميان ما دست‌نخورده باقي است و ما تا مي‌توانيم بايد از اين فرصت استفاده كرده و مانع مهجوريت قرآن بشويم.
قرآن كريم به درك صحيح انسان از پديده‌هاي مادي و معنوي كمك مي‌كند، انسان با تدبر و تأمل در قرآن به شناخت مي‌رسد. اثر اين شناخت، رسيدن به اين حقيقت است كه عالمي غير از اين دنيا وجود دارد و حساب و كتابي در كار است و خلقت انسان عبث نبوده است.
مطابق تصريح قرآن كريم، هر آنچه در آسمان و زمين است خداوند را سجده مي‌كند، سجود نهايت مرتبه خضوع و خشوع در مقابل معبود است و ريشه در معرفت الهي دارد. واقعاًً حيف است وقتي جمادات، نباتات و حيوانات به تسبيح و تنزيه خداوند عالم مشغول هستند، انسان در اثر عدم شناخت غافل بماند و در مقابل عظمت پروردگار اظهار ذلت و خواري نداشته باشد.
خداوند نعمات بسيار زيادي مثل نعمت وجود، نعمت شناخت، نعمت اختيار و نعمت بيان را به انسان عطا کرده است و ما بايد قدر آن را بدانيم. قدرشناسي ما هم در اين است كه توانايي‌هاي خود را در راهي كه مرضي رضاي حضرت حق است، صرف كنيم.
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنين‏» (اسراء/ 82) قرآن شفاي همه دردهاي ظاهري و باطني است، به شرط آنكه در آن دقت و تدبر شود. ما با خواندن قرآن بايد باور كنيم كه خداوند متعال قادر مطلق است و همه امور به دست اوست.
توجه به داستان‌های قرآن
انسان بايد در همه حال متوجه خداوند باشد و دو چيز را مدنظر داشته باشيد؛ فكر و ذكر. فكر به معناي تدبر و تأمل در امور و ذكر به معناي ياد خداوند بزرگ و مرگ. انسان بايد در احوال مخلوقات تأمل كند و ببيند اين تكاپوي حيوانات اعم از حشرات، پرندگان و وحوش از كجا ناشي مي‌شود؟‌ آيا غير از اين است كه يك دست غيبي تمامي امور هستي را تدبير مي‌كند؟ آيا غير از خداوند متعال قدرت ديگري اين امكان را دارد؟
مطالعه داستان‌هاي قرآن موجب تقويت ايمان انسان مي‌شود و سبب مي‌شود انسان بيشتر به خدا عقيده پيدا ‌كند. قرآن موجب تزكيه نفس و تهذيب اخلاق مي‌شود. اینها از اثرات قطعي مؤانست با قرآن است.
همه بدبختي‌هاي ما ناشي از گناه است. به شهادت قرآن عامل بيگانگي ما از خداوند متعال و دور شدن از حقايق عالم چيزي جز نافرماني از دستورهای خداوند متعال نيست. هر بلايي كه بر سر ما مي‌آيد از گناهان است. گناه داراي اثر وضعي است. مگر در دعاي كميل نمي‌خوانيم كه؛ «خدايا! گناهاني را كه باعث مي‌شود آدم رسوا و بي‌آبرو شود»، بيامرز، يا «خداوندا! گناهي كه موجب نزول نقمات و عذاب‌هاي گوناگون است را ببخش.»

آثار مخرب گناه
ما چرا نبايد باور كنيم خشكسالي‌ها، عدم نزول بركات و قحطي ناشي از گناهان است. طبق فرازهاي ابتدايي دعاي كميل، گناه سبب مي‌شود دعاي ما حبس شده و مستجاب نشود. گناه موجب نزول بلا بر انسان است. البته، اینها بخشي از اثرات گناهان است كه بيشتر ناظر به اين دنياست. بدبختي ما بيشتر معطوف به عالم آخرت است. مطابق آيات قرآن خداوند در روز قيامت بندگان را از قبور بيرون مي‌آورد و صورت مثالي گناهان را به او در قالب عذاب نشان مي‌دهد.
بهترين اعمال از ديدگاه پيامبر اسلام(ص) ترك محرمات الهي است. متأسفانه گناهان متعددي گريبان جامعه امروز ما را گرفته است. در زمينه مسائل اجتماعي، وضع ما خيلي بد است. بي‌نظمي و بي‌قانوني و ارتشا در برخي از دستگاه‌هاي اداري و قضايي بيداد مي‌كند و رباخواري به شدت شايع شده است. برخي از بانك‌ها رسماًً ربا مي‌دهند. در بازار رسماًً ربا مي‌خورند؛ ربايي كه حكم آن از زناي با محارم هم بدتر است. آيا اين گناهان موجب قطع رحمت الهي و غضب او نمي‌شود؟

صعصعه‌بن‌صوحان ـ2

 از دوران کودکی صعصعه اطلاعاتی در دست نیست و به نظر می‌رسد وی در زمان رسول خدا(ص) خردسال بوده است و زندگی او در تاریخ از دوران خلیفه دوم شروع شده است. 
تنها گزارشی که از این دوره از زندگی او در منابع می‌توان یافت روایتی است که از آن بوی شجاعت و درایت به مشام می‌رسد. نقل شده در ایام جوانی صعصعه، روزی مالی از ناحیه ابوموسی برای خلیفه دوم می‌آید، رسیدن این مال پس از تقسیم بیت‌المال بوده و در عین حال، رقم هنگفتی (نزدیک به یک میلیون درهم) بوده است. خلیفه به بالای منبر رفته و از نحوه تقسیم این مال در آن شرایط سؤال می‌کند. صعصعه جوان برمی‌خیزد و می‌گوید: «جایی از مردم نظر می‌خواهی که در قرآن اجازه داده نشده است. آن را همان جا قرار بده که خداوند قرار داده است.» خلیفه او را تصدیق کرده و می‌گوید: «تو از منی و من از تو! و سپس آن مال را میان مسلمانان تقسیم می‌کند.»
اما در دوران خلیفه سوم نقل شده است در سال 33 هجری چند نفر از اشراف کوفه، مهتران و فصیحان عرب، به انتقاد از رفتارهای خلیفه سوم پرداختند که از آن جمله مالک اشتر و صعصعه بودند.
روش خلیفه این بود که بر هر کس خشم می‌گرفت او را نفی بلد می‌کرد؛ لذا همه آن افراد از جمله صعصعه را تبعید کرد.  
وقتی آن گروه (مالک اشتر، ثابت‌بن‌قیس همدانی، کمیل‌بن‌زیاد و زیدبن‌صوحان و صعصعه، جندب‌بن‌زهیر و جندب‌بن‌کعب ازدی، عروه‌بن‌جعد، عمروبن‌حمق و ابن‌کواء) به حمص رسیدند، عبدالرحمن بن‌خالد بن‌ولید و امیر حمص، در مدت سکونت آنان بارها ایشان را مورد تحقیر و توهین قرار دادند و سرانجام از معاویه درخواست کردند که ایشان را به کوفه بازگرداند.
روزی صعصعه علیه عثمان سخنرانی مفصلی کرد. عثمان نیز که از سخنان او به خشم آمده بود، او را با عبارتی توهین‌آمیز فراخواند و گفت: او نه می‌داند خدا کیست و نه اینکه خدا کجاست (کنایه از اینکه نه عظمت خدا را در نظر می‌گیرد و نه به این توجه دارد که او در همه جا حاضر است و سخنانش را می‌شنود) البته او با ظرافت این انتقادها را از او کرد، بی‌آنکه به او نسبت کفر داده باشد. صعصعه نیز به تفصیل پاسخ او را داد.
در یکی از ملاقات‌هایی که در طول تبعید صعصعه و دیگر کوفیان به شام با معاویه رخ داد، معاویه خطاب به آنها این آیه را قرائت کرد: «وَلاَ تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَیِّنَاتُ» (آل‌عمران/ 105)
وی با استناد به آیه فوق، سعی داشت در ذهن مخاطبانش این شبهه را ایجاد کند که یاران امیرالمؤمنین(ع) به وحدت و انسجام جامعه اسلامی توجه ندارند. پس از سکوت معاویه، کمیل سخنان او را با آیه 213 سوره بقره پاسخ داد. پس از او، برخی دیگر مانند مالک و صعصعه نیز پاسخ گفتند. نام صعصعه در میان افرادی که به تجهیز و تدفین ابوذر همت گماشتند نیز دیده می‌شود. 

آیت‌الله سیدهاشم بطحایی*
از جمله ممیزات بشر بر حیوان، اراده و ثبات در عقیده و آرمان است. بی‌ارادگی و پایبند نبودن بر عهد و پیمان، سبب سردرگمی و در نهایت شکست انسان می‌شود. در دعای معروف کمیل، امام متقین علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) که خود اسطوره اراده و مقاوم در عهد و پیمان است، عرض می‌کند: «اللهم قوّ علی خدمتک جوارحی و اشدد علی العزیمه جوانحی» روح و روان مرا از عزم و اراده قوی برخوردار فرما.
قرآن کریم دلیل سقوط آدم را از جایگاه امن و آرام بهشت به زمین پردردسر، بی‌ارادگی و پایبند نشدن به عهد و پیمان معرفی می‌کند و می‌فرماید: «وَ لَقَدْ عَهِدْنَا إِلَى آدَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا»؛همانا با آدم پیمان بستیم، ولیکن فراموش کرد و در او عزم و اراده نیافتیم (طه/ 115). قرآن کریم در جای دیگر، پیمان‌شکنان را با ضرب‌المثلی که احیاناً در جاهلیت مصداقی داشته از عقب‌نشینی از عهد برحذر می‌دارد و آن را نوعی حماقت و تهی‌اندیشی به شمار می‌آورد و می‌فرماید: «وَ لاَ تَكُونُواْ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثًا»؛ نباشید، مانند زنی که پنبه‌های خود را از صبح تا غروب رشته می‌کرد و قوی می‌ساخت، سپس آن را وامی‌تابید و به صورت اول در می‌آرود (نحل/ 92).
در راستای این بحث، قیام و انقلاب ملت ایران است که باید از هشدارهای قرآن و تاریخ پند گرفت که مبادا مانند پیمان‌شکنان تاریخ مورد سرزنش و نکوهش آیندگان، پیامبران و خداوند متعال قرار بگیریم.
مبادا مانند طلحه و زبیرها دست از پیمان با امام امت و رهبر معظم انقلاب در حفظ و حراست از آرمان انقلاب که اسلام ناب باشد بکشیم که نعوذبالله رسوای دنیا و آخرت می‌گردیم؛ بلکه باید آن‌طور که شهدا، کار حسینی کردند، ما نیز کار زینبی کنیم.
ما امیدمان به حضرت بقیه‌الله‌الاعظم (روحی لتراب مقدمه الفداء) است و ما به موسای زمان‌مان بیش از آنچه که بنی‌اسرائیل به موسای آن زمان معتقد بودند، معتقدیم. البته یک امتحان و یک آزمونی به وجود آمده است. به تعبیر قرآن «أَوَلا یَرَوْنَ أَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فی‏ کُلِّ عام مَرَّهً أَوْ مَرَّتَیْن»؛ یعنی آیا نمی‌بینند که در هر سال یک بار و یا دو بار آزمایش می‌شوند. الآن ملت ما در معرض امتحان است. اینکه ما می‌گوییم «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَهٍ کَرِیمَهٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ» بحمدالله این درخواست تا اندازه‌ای در این سرزمین تحقق پیدا کرده است و این ملت ما هستند که الآن باید این ذکری را که ما در ماه رمضان در دعای افتتاح «اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ ...» را سر می‌دهیم عملی کنند، بحمدالله در این مملکت ندای ملکوتی امام راحل (رضوان‌الله تعالی) و همت ملت و وفای مردم باوفا و اینک هم خلف صالح آن رحیل عزیز، یعنی رهبر معظم انقلاب و ملت باوفا طنین‌انداز شده است. 
* عضو مجلس خبرگان رهبری

غروب آفتاب آخرین روز ماه شعبان و شب اول ماه میهمانی خدا در مسجد جامع پیامبر اعظم(ص) شهرک شهید باقری میهمانی از جنس نور داشت. میهمانی که همه آمده بودند تا بدرقه‌اش کنند، وقتی پرده حائل مسجد کنار می‌رود، در چشم برهم‌زدنی خیل عظیمی از مردان و زنان به ویژه جوانان دور تابوت شهید مدافع حرم عمه‌جان حضرت زینب(س) حلقه می‌زنند؛ جوان‌ترها که چابک‌ترند، بی‌محابا خود را به روی تابوت انداخته و صورت خیس خود را به آن می‌چسبانند. صدای یاحسین پیرزنی که قرآن به دست سعی دارد خود را به تابوت برساند، در هیاهو و شیون جمعیت به گوش می‌رسد. هنوز مداح زیارت عاشورا را شروع نکرده که متوجه می‌شود این پیرزن قرآن به دست، کسی نیست جز مادر صبور شهید! 

دو فرزند دختر و پسرش ابوالفضل!
با اعلام این خبر چه ناله‌ها و ضجّه‌هایی که در ابراز همدردی با خانواده شهید با این مادر  همنوا شد. چه مشت‌هایی که به سینه کوبیده ‌شد و چه جوانانی که به صورت خود چنگ ‌زدند. همه آمدند تا عشق خود را به این حرکت بزرگ مدافعان حرم نشان‌ دهند. با خلق این صحنه‌های دلدادگی، مداحِ مراسم با گریزی به مصیبت هتک‌حرمت اهل‌بیت پیامبر(ص) در روز عاشورا از حاضران درخواست می‌کند در این ازدحام جمعیت اجازه بدهند خانواده شهید بر بالین پیکر عزیزشان حاضر شوند؛ همسر شهید و دو فرزند دختر و یک پسر یک سال‌ونیمه به نام ابوالفضل!
حسرت یا لیتنی کنّا معک...
زیارت عاشورا که شروع می‌شود، تحمل مصیبت قدری آسان می‌شود؛ گویا هر فراز از این زیارت در مجلس شهید تفسیری تازه یافته بود. عبارت «لایوم کیومک یا اباعبدالله» که از زبان مداح جاری می‌شود، آخرین بغض‌های خفته در گلو می‌شکند. آن‌ وقت که حرامیان داعشی وحشیانه و با مدرن‌ترین تسلیحات آمریکایی و حمایت همه‌جانبه کشورهای غربی و عربی اسب‌ها را نعل تازه زدند تا سرمستانه حریم اهل‌بیت پیامبر(ص) را جولانگاه تاخت‌وتاز خود قرار دهند، هرگز باور نمی‌کردند که دلاورمردانی چون شهید رضا خرمی هستند که در حسرت «یا لیتنی کنّا معک» عمری را به انتظار نشسته‌اند تا با ایثار جان خود مانع تکرار تاریخی شوند که «یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان» بوده است.
با پایان یافتن زیارت عاشورا پیکر مطهر شهید از حلقه عاشقانی که با هزاران امید با شهید حرم وداع می‌کنند و از او طلب شفاعت دارند، جدا می‌شود و بر دستان انبوهی از جمعیت در میان فضایی آکنده از عطر سلام و صلوات تا منزل شهید تشییع می‌شود. 
در ایستگاه آخر لحظه وداع با شهید فرا می‌رسد و راستی چه سخت بود این لحظه جدایی و نوای امان از دل زینب! باز هم روضه وداع امام حسین(ع) اشک را بر چشمان جاری می‌سازد و دمی دل را آرام می‌کند. در همین هیاهوی ذکر مدام یا حسین(ع) بود که پیکر شهید میهمان خوان کرم سرور و سالار شهیدان شد. 

خوشا به سعادت‌شان!
وقتی با چند جانباز قطع نخاعی حاضر در مراسم که رفاقتی دیرینه با این شهید بزرگوار داشتند، صحبت ‌کردیم، به این جملات بسنده کردند: «او بسیار در کارش متخصص و یک مربی خوب بود. واقعاً حیف که این چنین بچه‌هایی را از دست دادیم. خلأ وجودشان قابل جبران نیست. آقا رضا بچه خونگرم، دلسوز، بسیجی و ولایی بود. همه این خصوصیات در شهدای ما موج می‌زند. خوشا به سعادت‌شان. اینها کسانی بودند که با جان و دل پای کار ایستادند تا لحظه آخر که با خون خودشان این حرکت را تأیید کردند و نشان دادند قابل بودند که خداوند انتخاب‌شان کرد و خوشا به سعادت‌شان که شهید شدند.»

آرزوی مادر شهید و فداکاری دیگری برای ولایت
در پایان مراسم خدمت خانواده شهید خرمی رسیدیم و وقتی به آنها تبریک و تسلیت گفتیم، مادر شهید  جمله‌ای را بر زبان آورد که پاسخ دندان‌شکنی به همه معاندان و دشمنان اسلام بود. او گفت: «من یک پسر و شش دختر دارم. کاش باز هم پسری داشتم و او را برای رهبر می‌فرستادم. همه‌اش در سوریه پیش آقای سلیمانی بود. چقدر آقای سلیمانی را دوست داشت. کاش باز هم فرزند داشتم و به کمک آقای سلیمانی می‌فرستادم.»

سردار بر بالین فرزندان اسلام
حاج قاسم سلیمانی هم از حضور در مراسم تشییع پیکر پاک این شهید غافل نشد و پیش از آیین وداع باشکوه، به خیل عظیم مردم در میدان ۱۷ شهریور پیوست. شهید مدافع حرم رضا خرمی در جریان انفجار بمب انتحاری تروریست‌های تکفیری در منطقه خلسه در جنوب خان‌طومان به شهادت رسید؛ او متولد 1351 بود و به عنوان مستشار نظامی عازم سوریه شد. خرمی از مربیان متخصص و زبده نظامی و ساکن جنوب شهر تهران بود. از این شهید مدافع حرم دو دختر و یک پسر یک سال‌ونیمه به نام ابوالفضل به یادگار مانده است.


علیرضا جلالیان
پس از ظهور پدیده داعش و تروریست‌هایی که خاک سوریه را جولانگاه تاخت‌وتاز خود قرار دادند تا ضربات مورد نظر دشمنان اسلام را بر پیکره مقاومت وارد آورند، ورود مستشاری رزمندگان سپاه قدس در حمایت از جبهه مقاومت سبب شد تا معادلات نظامی به گونه دیگری رقم بخورد. تجربه حضور نظامیان ایرانی در نبردهای منطقه، به ویژه نبردهای جبهه مقاومت غنیمتی بزرگ است؛ چراکه بررسی ارتش‌ها و نیروهایی که محتمل به تقابل نظامی با جمهوری اسلامی ایران هستند، یک الزام راهبردی برای نیروهای مسلح به شمار می‌آید. به همین دلیل، امروز شاهد آن هستیم که جدای از مستشاران نظامی سپاه پاسداران که اغلب تجربه جنگ هشت ساله و حضور در جنگ‌های بوسنی، افغانستان، لبنان و... را دارند، مستشاران نظامی ارتش جمهوری اسلامی ایران هم در برخی موارد در این عرصه حضور پیدا می‌کنند. 
این حضور یک الزام راهبردی برای نیروهای مسلح است که توان ارتش‌های دشمن را واکاوی کنند. یکی از راه‌های این واکاوی جدای از مطالعات کتابخانه‌ای، مطالعه میدانی است. باید توجه داشت که این الزام تنها برای جمهوری اسلامی به سبب ماهیت ضدّ استکباری آن نیست؛ بلکه امروز تمام ارتش‌های قدرتمند جهان سعی دارند در کارزارهایی که دشمنان و رقبای آنها حضور دارند، حاضر باشند و ساختار نیروی مسلح دشمن، تاکتیک‌ها، اقدامات عملیاتی و سطوح راهبردی آن را بررسی کنند و برای نبرد آینده متناسب با توان دشمن اقدام متقارن انجام دهند. این راهبرد در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی با اقدامات لازم در نبرد ناهمتراز التزام دارد؛ یعنی نیروهای مسلح مبتنی بر آنچه دشمن در این عرصه‌ها به میدان می‌آورد، از قبیل تسلیحات، نیرو و طرح‌های عملیاتی و موفقیت یا شکست عملیات‌ها و مطالعه مورد به مورد میدانی آنها و تبدیل این تجربیات میدانی به دانش، فضای مطالعاتی را برای طراحی بهترین روش‌های مقابله با دشمن در مراکز تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی نیروهای مسلح فراهم می‌کند. همین امر سبب شده است که امروز عملاً نیروی دریایی ارتش ایالات متحده آمریکا با وجود عده و توان بالای لجستیکی و ایجاد یکی از هشت فرماندهی دریایی خود در آب‌های آزاد، در خلیج‌فارس در مقابل نیروی دریایی سپاه زمینگیر و تابع شود؛ چراکه پس از پایان دفاع مقدس به سرعت مطالعات لازم برای ایجاد توان ناهمتراز در نبردهای مختلف، از جمله جنگ خلیج‌فارس انجام شد و بلافاصله مطالعات جنبه عملی پیدا کرد. همین‌طور در عرصه نبردهای زمینی ابتدا نیروی زمینی سپاه و سپس نیروی زمینی ارتش نیز چنین اقداماتی را انجام دادند. در عرصه‌های دیگر، مانند هوافضا و پدافند نیز همه اقدامات بر این مبنا صورت گرفته است. گفتنی است، امروز این مطالعات و اقدامات عملی آن تداوم دارد؛ زیرا جبهه نبرد گسترش یافته و برخی از ارتش‌های مزدور و گروه‌های تروریستی وارد میدان شده‌اند. بر اساس این، در واقع حضور در میدان‌های نبرد منطقه نه‌تنها توجیه اعتقادی دارد، بلکه یک الزام اساسی و عقلی به شمار می‌آید.


موضوع کتاب «ردّ پابرهنه‌ها» خاطرات مرتضی نادرمحمدی، معاون گردان تخریب لشکر انصارالحسین(ع) همدان است. این کتاب 10 فصل دارد که در هر فصل به بخشی از زندگی و خاطرات راوی پرداخته است. این مجموعه شامل سه مقدمه است و در همه مقدمه‌ها یک موضوع مشترک به نام انگیزه جدی برای انتقال فرهنگ معنویت و فرهنگ عاشورایی جبهه وجود دارد. دیدگاه اعتقادی و عاشورایی مشترک نویسنده و راوی در فصول کتاب به خوبی به چشم می‌آید. رزمنده‌هایی که با وجود زخم‌های در بدن هیچ‌گاه جبهه‌های نبرد را ترک نمی‌کردند و هر بار با انگیزه بیشتری به جبهه می‌آمدند.
در این کتاب نگارنده تلاش کرده است تا خاطرات را خیلی خوب جمع‌آوری و تدوین کند. در مقدمه کتاب نویسنده با اشاره به اینکه دو سال برای جمع‌آوری خاطرات و صحبت با دوستان تخریبچی تلاش کرده است، معتقد است که این امر سبب شده تا بسیاری از روایت‌ها از زبان بازماندگان تخریب روایت شود. رویکرد اخلاق‌مدار، اعتقادی و عرفانی به جنگ یکی از ویژگی‌های مثبت کتاب است که از مقدمه تا پایان کتاب جریان دارد و خواننده با آن روبه‌رو است. راوی کتاب که معاون گردان تخریب لشکر انصارالحسین(ع) همدان است در بخشی از کتاب از مواجه شدنش با قتلگاهی سخن می‌گوید که قتلگاه روز عاشورا را برای او تداعی می‌کند. به تعبیری، در این کتاب روایت‌های عاشورایی متعددی وجود دارد که روایتگر مدام در جبهه به دنبال آنها می‌گردد. درست است که بن‌مایه جنگ ما غیر از این نبوده است؛ اما به این موضوع در سایر آثار دفاع مقدس کم‌رنگ‌تر پرداخته شده است، اما در این کتاب این موضوع به خوبی ملموس است.
این مجموعه حدود 700 صفحه دارد که 500 صفحه آن مربوط به متن خاطرات است و مابقی آن تصاویر شهدایی است که متناسب با روایت‌ها در کتاب چاپ شده است. کتاب «ردّ پابرهنه‌ها»، به کوشش حمیدحسام جمع‌آوری و تدوین شده و انتشارات صریر وابسته به بنیاد حفظ و نشر آثار و ارزش‌های دفاع مقدس آن را در شمارگان 1000 جلد به چاپ رسانده است.


یک شب، یکی از آشنایان به منزل‌مان آمدند و در مورد دفاع از میهن و رفتن به جبهه صحبت کردند، از آن شب محمدعلی دوباره حال و هوای جبهه را پیدا کرد. می‌گفت به عنوان یک پاسدار باید وظیفه‌ام را بهتر از این انجام دهم. وقتی دیدم که هر روز مصمم‌تر از روز قبل می‌شود از او خواهش کردم با توجه به اینکه دو دختر دارد حداقل به خط مقدم نرود و گفتم: بعد از تو با این بچه‌ها چه کنم؟
گفت: ما دو فرزند داریم و مادری مثل تو می‌تواند جای مرا بگیرد، فکر کشور باش، نه خانواده. اگر من برنگردم مشکلی نیست، ولی اگر یک کشور پدری مثل امام خمینی(ره) نداشته باشد مشکل است و بدان خدا هیچ بنده‌ای را تنها نمی‌گذارد. 
به روایت از همسر شهيد محمدعلي (رضا) احمدی
محمدعلي در سال 1338 در خانواده‌اي متدين و باصفا و معنوي در شهرستان آباده متولد شد. در سن پنج سالگي با سختي‌هاي فراوانی به مدرسه رفت. با موفقيت دوره ابتدايي را به پايان برد و هر سال شاگرد ممتاز شناخته می‌شد. از ده سالگي به انجام فرایض ديني مقيد و از شروع تکليف مقلّد حضرت امام(ره) بود. تحصيلات متوسطه را همچون دوره ابتدايي با نمرات خوب به پايان رساند و در 16 سالگي با معدل عالی مدرک ديپلم را دريافت کرد، سپس وارد سپاه شد. با دختري پاکدامن و از خانواده‌اي مذهبي ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. عشق عمیق و روح بلند شهيد احمدي مانع از آن بود که به حداقل‌ها راضي شود؛ از اين رو هميشه طالب بالاترين سعادت‌ها بود. در دفاع مقدس شرکت کرد. به فرماندهي گردان رسيد و با شايستگي و توانمندي، نيروهاي تحت امرش را هدايت کرد، تا اینکه بیستم دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در منطقه شلمچه با نيروي دشمن تن‌به‌تن درگير شد و در اثر اصابت گلوله به گلو و سينه‌اش به درجه رفيع شهادت نائل آمد.