در نشست بررسی راهکارهای مقابله با فریب‌کاری آمریکا و اروپا در برجام مطرح شد

   مجتبی برزگر/ مرکز فرهنگی رسانه‌ای صبا میزبان کارشناسان و تحلیلگران حوزه سیاست خارجی بود تا راهکارهای مقابله با فریب‌کاری‌های آمریکا و تروئیکای غرب در برجام را مورد بحث و بررسی قرار دهد؛ چرا که پس از خروج آمریکا از برجام این پرسش در افکار عمومی به وجود آمده که چه عواملی سبب خروج آمریکا از برجام شد و اینکه آیا اروپا ادامه‌دهنده راه آمریکا خواهد بود، سؤال دیگری است که مسئولان کشورمان نیز مطرح می‌کنند. اکنون برای نحوه مواجهه با سناریوهای بعدی آمریکا و اروپا نیازمند راهکارهای عملی هستیم که کارشناسان در این نشست بحث روز همه رسانه‌های خارجی و داخلی، یعنی خروج ترامپ از برجام، فؤاد ایزدی، هادی محمدی، سیامک باقری و ابوذر گوهری بودند که خلاصه‌ای از مباحث مطرح شده در آن را می‌توانید در ادامه گزارش بخوانید:
جلسه را هادی محمدی، کارشناس سیاست خارجی و مسائل منطقه‌ای شروع کرد؛ او با اشاره به صحبت‌های رهبر معظم انقلاب گفت: «حضرت آقا می‌فرمایند دنیای غرب به ویژه آمریکایی‌ها خواسته‌های‌شان تمامی ندارد. امروز اروپایی‌ها پس از خروج آمریکا به این جمع‌بندی رسیده‌اند که هم محدودیت‌ها و هم تعهدات ایران در مسئله برجام باقی بماند؛ اما کماکان دنیای غرب هیچ تعهدی نداشته باشد. اصلاً یکی از تحلیل‌ها، تقسیم کار بین اروپا و آمریکاست؛ همان‌طور که ترامپ هم در سخنرانی خودش اعلام کرد، با اروپایی‌ها هماهنگ است. اینکه آمریکایی‌ها در ادامه راه چه اقدامات دیگری افزون بر برگرداندن تحریم‌ها انجام خواهند داد و اروپایی‌ها در تقسیم ‌کار چه برنامه‌ای برای ایران در دستور کار خودشان خواهند داشت، امروز مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.»
دکتر ابوذر گوهری، از استادان دانشگاه تأکید کرد: «اینکه برجام با خارج شدن ترامپ و آمریکا به پایان رسیده، یک خطای راهبردی است. یک بخشی تداوم و کار دیپلماسی با اروپایی‌ها است. هیچ کدام نگفته‌اند اروپایی‌ها ادامه می‌دهند. به نظر بنده، اعلام موضع و سیاست‌مان پس از اعلان خروج آمریکا، درست نبود. به نظر می‌رسد، سفر مکرون و اروپایی‌ها بدون نتیجه نبوده و اینکه ترامپ اعلام کرده با اروپایی‌ها هماهنگ هستیم، این تقسیم کار درست بوده است؛ چراکه اروپایی‌ها تلاش می‌کنند ایران را در همان چارچوب تعهدها نگه دارند و عامل فشار را یک راهبرد می‌دانند و نه یک ابزار! آنها به دنبال به زانو درآوردن ایران هستند. اینکه ما زمان تعیین نکردیم، اشتباه بوده است. باید ضرب‌الاجل تعیین شود. اتحادیه اروپا فکر می‌کرد پس از خارج شدن آمریکا ما عکس‌العمل شدیدتری خواهیم داشت؛ اما بدترین نوع ممکن عکس‌العمل را نشان دادیم.»
وی افزود: «این سیاست ضعیف و گذشت زمان به نفع جمهوری اسلامی نیست. اقدام باید بلافاصله باشد و به صراحت بیانیه‌ای را اعلام کنیم و ظریف با دست پُر به مذاکره برود. باید به اروپایی‌ها بگوییم از نظر ما برجام تمام شده و این سند را کنار می‌گذاریم و طبق خواسته خودمان مواردی را به اروپا می‌گوییم و بحث موشکی و منطقه نخواهد بود تا بدانند جریمه همراهی با آمریکا چه چیزهایی خواهد بود. اروپا باید برای خروج آمریکا از برجام هزینه بدهد. الآن باید برجام را حداقل در حد اعلامی تمام شده بدانیم. الآن باید تعهدها را هم در مذاکره با اروپایی‌ها کاهش بدهیم. طوری نباید رفتار کنیم که اروپا و آمریکا به اجماع برسند، بلکه باید شکاف این دو تداوم داشته باشد.»
دکتر فؤاد ایزدی، کارشناس ارشد مسائل آمریکا نیز خروج دونالد ترامپ از برجام را «خروج سخت» خواند و پیشنهاد داد، طرحی در مجلس شورای اسلامی برای «خروج نرم از پیمان‌نامه منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان‌پی‌تی)» تصویب شود.»
وی با بیان اینکه در حال حاضر ایران این قابلیت را دارد که از برجام خارج شود، عنوان کرد: «توافق با 1+5 بوده و این توافق زمانی که یکی از اعضا نیست، دیگر توافق نیست، ولی پیشنهاد ما این نیست که ایران از برجام خارج شود.»
این کارشناس مسائل آمریکا با بیان اینکه هدف آمریکا ایجاد شوک به ایران بود، خاطرنشان کرد: «آمریکایی‌ها زبان زور را می‌فهمند و ما باید به آنها شوک بدهیم و این شوک هم خروج نرم از پیمان ان‌پی‌تی است، یعنی ما از این پیمان خارج می‌شویم، ولی همکاری ما با آژانس به صورت داوطلبانه خواهد بود.»
وی همچنین گفت: «پیمان ان‌پی‌تی جز ضرر برای کشور چیزی نداشته، زمانی که به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی می‌گفتیم چرا از اسرائیل بازدید نمی‌کنید، می‌گفتند اسرائیل این پیمان را امضا نکرده و شما هم می‌خواستید امضا نکنید. الآن فرصت خوبی است که از ان‌پی‌تی به صورت نرم خارج شویم.»
دکتر سیامک باقری هم با طرح این پرسش که خروج از برجام فرصت است یا تهدید، اظهار داشت: به نظر می‌رسد ما وقتی به عوامل گوناگون در وضعیت کنونی برجام نگاه کنیم، بیشتر فرصت است تا تهدید! خروج ترامپ از برجام الطاف خفیه ‌الهی است. وقت این است که پیش‌دستانه از برجام خارج شویم؛ چون ما نفعی از این سند نمی‌بردیم و لذا باید این فرصت را تکمیل کنیم. بالآخره آن تفکر دچار آسیب شده و برخی‌ها دیگر نباید آمریکا را کدخدا بدانند.»
وی تأکید کرد: «ما می‌توانیم بازنگری برجام را انجام دهیم. حالا این فرصت برای اصلاح برجام به وجود آمده است. بیانیه اتحادیه اروپا نشان می‌دهد، توانایی اروپایی‌ها چقدر است که ما بر روی آنها سرمایه‌گذاری کنیم. بررسی توانایی‌های اتحادیه اروپا یک ضرورت اجتناب‌ناپذیر است و اینکه بحث به سمت آسیب‌شناسی ضعف‌ها و اشتباهات داخلی برود.»



 علی قاسمی/ پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 موقعیت آمریکا در سطح منطقه و حتی جهان را چنان تنزل داد که از نظر سیاسی برای این کشور که خود را ابرقدرت می‌دانست فاجعه‌آمیز بود و ضربه‌ای به ابهت و غرور آنها وارد شد؛ ضربه‌ای که هنوز از آن به یک تراژدی غم‌انگیز یاد می‌کنند. «ادوارد کلن» محقق آمریکایی در کتاب «آمریکا در اسارت» می‌نویسد: «داغ شکستی که آمریکایی‌ها در ایران خوردند تا مدت‌ها آنها را رها نخواهد کرد، مخصوصاً به این دلیل که این شکست ضربه دوباره‌ای به احساس غرور و اعتماد‌به‌نفس آنان بود.» آمریکا برای جبران این شکست فضاحت‌بار دست به هرگونه توطئه‌ای ‌زد؛ انواع تحریم‌های اقتصادی،‌ انزوای سیاسی، کودتا، ‌شورش، ترور، تجزیه،‌ حمله نظامی و هر ایده‌ای که ممکن بود و به ذهنش خطور کرد. اما در میان توطئه‌های مذکور تحریم‌های اقتصادی، هم زود شروع شد و هم تداوم بیشتری داشت و امروز نیز با خروج ترامپ از برجام تحریم‌ها وارد مرحله جدیدی شده است.
برای تشریح و تبیین وضعیت جدید لازم است چند نکته هم از ناحیه مسئولان و هم مردم مورد توجه جدی قرار بگیرد؛ نکته اول، اینکه اثر تحریم‌‌ها بر روی اقتصاد تا چه میزان باشد، ‌تابع شرایط و عوامل مختلفی است، مهم‌تر و زودتر از همه بار روانی است که باید با همراهی مردم،‌ مدیریت صحیح، بسیج توانایی همه نهادها، مدیریت افکار عمومی صورت بگیرد؛ چراکه این اثر در یک فضای آرام خود به خود فروکش می‌کند، مثل شبی که ترامپ از برجام خارج شد و فردای همان روز شاخص بورس که به عنوان دماسنج اقتصاد عمل می‌کند، به 84 واحد مثبت به تحریم‌ها لبخند زد، در حالی که روزهای قبل از آن که تحلیل‌ها مبنی بر خروج از برجام بود، بورس با کاهش محسوسی روبه‌رو شد. یا تأمین ارز مورد نیاز بازار تحت هر شرایط حتی تشدید تحریم‌ها که از سوی مسئولان بانک مرکزی اعلام شد و واقعاً هم براساس سامانه نیما تاکنون 6/6 میلیارد دلار سفارش ارزی صورت گرفته کمک شایانی کرد تا از اثر روانی بازار فرو کاسته شود. 
اما با همه اینها در این برهه حساس تمامی متولیان امر در حوزه اقتصاد با تک‌صدایی باید مراقبت‌های ویژه‌ای را مدنظر داشته باشند تا اثرات احتمالی تحریم‌ها را خنثی کنند. دوم اینکه، درست است که تحریم‌ها، سلاح و ابزاری است در دستان سیاستمداران آمریکایی، اما طبق بررسی‌هایی که پژوهشگران صاحب فن در این حوزه (با بررسی 120 مورد تحریم) انجام داده‌اند، به این جمع‌بندی رسیده‌اند که اثرات تحریم‌ها تنها در 34 درصد موفق بوده و دو برابر آن با اتخاذ تدابیر و سیاست‌ها، خنثی یا بسیار کم‌رنگ شده‌‌اند. از سویی، چون اقتصاد ایران با این‌گونه تحریم‌ها در طی سال‌های گذشته عجین بوده و تجربه کافی در مدیریت تحریم‌ها به دست آمده، به نوعی می‌توان گفت خیر تحریم‌ها بیشتر از شرّ آن است. اگر در این فضا صدای واحد سیاسی از سوی مسئولان بلند شود و رویکردها بر ساخت درونی قدرت متمرکز شود، حتماً آثار و برکات آن بیشتر از مضار آن خواهد بود. شاهد مدعای ما پیشرفت‌ در حوزه‌هایی چون؛ صنعت نفت و گاز، هسته‌ای، موشکی، علوم نوین و استراتژیک است؛ حوزه‌هایی که سال‌ها در آنها تحریم بوده‌ایم، اما در سایر حوزه‌ها که تحریم نبوده و حتی حمایت‌ها و سرمایه‌گذاری‌ شرکت‌ها و کشورهای خارجی مانند خودروسازی را به همراه داشتیم که بالتبع انتظار رشد و ترقی بیشتر بود، چندان موفق نبوده‌ایم.
نکته پایانی اینکه؛ درست است که شاید تحریم‌ها سطح رفاه ما را کاهش دهد و در بخشی از اقتصاد ما اختلال ایجاد کند، اما تاریخ بشری و سنت الهی نشان داده است که ملت‌های صبور و با اراده، متحد و با ایمان در مواجهه با قدرت‌های سلطه‌گر و شیطانی همانند نمرود و فرعون همیشه مورد عنایت الهی بوده و هستند و از آنجا که ما مردمی فهیم و آگاه و حاضر در صحنه در کنار رهبری مدیر و مدبر داشته و به هدف‌مان ایمان و باور داریم،‌ با حفظ متانت و آرامش از این مرحله هم سربلند و پیروز عبور خواهیم کرد.

   دکتر یدالله جوانی/  دولت آمریکا در حالی که از زمان اجرایی شدن برجام تاکنون، به هیچ یک از تعهداتش طبق این معاهده بین‌المللی عمل نکرده بود، به بهانه‌هایی از آن خارج شد. در واقع بهانه‌های ترامپ، همان زیاده‌خواهی‌هایی است که آمریکایی‌ها تصور می‌کردند از طریق برجام به آن دست خواهند یافت. نباید فراموش کرد که اوباما نیزمی‌گفت، ایران زمانی از منافع برجام برخوردار خواهد شد که به روح برجام عمل کند! بنابراین هیچ تفاوتی بین ترامپ و اوباما از این نظر وجود ندارد. تفاوت‌ها در شیوه‌ها و روش‌های دستیابی به اهداف سلطه‌جویانه و زیاده‌خواهانه است. تغییر در سیاست‌ها و رفتارهای جمهوری اسلامی در موضوعات دفاعی و نظامی به ویژه حوزه موشکی، مسائل منطقه، حمایت از ملت‌های مظلوم و جریان مقاومت و حقوق بشر، از جمله مصادیق پایبندی ایران به روح برجام از نظر اوباما بود! آقای ترامپ علاوه بر این موارد، اصلاح برجام با هدف دائمی کردن محدودیت‌ها در عرصه فعالیت‌های هسته‌ای را هم خواستار شد. در یک کلام کوتاه، تصور آمریکایی‌ها این بود که با برجام هسته‌ای، ایران به ناچار برجام‌های موشکی، منطقه‌ای ،حقوق بشری و... را پذیرفته و  از مسیر انقلاب (که روح آن استقلال و آزادی ملت ایران است) خارج شده، در مسیر مورد نظر غرب حرکت خواهد کرد.
اما با هوشیاری ملت بصیر ایران تحت هدایت‌های راهبردی رهبر معظم انقلاب، نه تنها این فاجعه تاریخی رخ نداد و عزت و استقلال ملت ایران با حرکت در مسیر انقلاب حفظ شد؛ بلکه جمهوری اسلامی ایران در سال‌های اخیر، به موفقیت‌ها و پیروزی‌های بزرگ و راهبردی در منطقه دست یافته است.
ناکامی آمریکا موجب شد تا این کشور، در حالی که عملاً از حیث عمل به تعهداتش وارد برجام نشده بود، با دستور ترامپ از آن خارج شود. ترامپ در سخنان وقیحانه‌ای که طی آن اعلام خروج از برجام کرد، اظهار داشت: «من اعلام می‌کنم که ایالات متحده آمریکا از برجام خارج می‌شود و طی چند روز آینده با صدور یک فرمان اجرایی، شدیدترین تحریم‌های هسته‌ای و اقتصادی را علیه ایران باز‌می‌گردانیم. هر کشوری که به ایران کمک کند نیز می‌تواند تحت تحریم‌های ایران قرار گیرد.»
از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ و تصریح این دولت مبنی بر اینکه از توافق هسته‌ای با ایران خارج خواهد شد؛ نگاهی در ایران شکل گرفت که می‌توان برجام را با اروپایی‌ها حفظ کرد!
مبتنی بر همین نگاه، آقای روحانی رئیس‌جمهور کشورمان در اولین واکنش به سخنان ترامپ و خروج آمریکا از برجام اعلام داشت: «از این لحظه توافق برجام بین ایران و پنج کشور است. از این لحظه ۵+۱، یک را از دست داده است و در این شرایط ما باید منتظر باشیم که این کشورهای بزرگ جهانی نسبت به این توافق چگونه عمل خواهند کرد. به وزارت امور خارجه دستور دادم که ظرف چند هفته آینده با مذاکره با کشورهای اروپایی و دو کشور بزرگ دیگر، یعنی روسیه و چین رایزنی‌ها و هماهنگی‌ و مذاکرات لازم را انجام دهند. اگر در پایان این مهلت و زمان کوتاه به این نتیجه رسیدیم که با همکاری پنج کشور می‌توانیم همه آنچه در برجام خواست ملت ایران بوده به دست آوریم، علی‌رغم میل آمریکا و رژیم صهیونیستی و تلاش‌های آنها و حرف‌های بی‌نزاکت امشب ترامپ، برجام پایدار خواهد ماند و ما می‌توانیم به نفع صلح و امنیت منطقه و جهان قدم‌های‌مان را برداریم.»
اکنون تمام سخن این است که، آیا اروپایی‌ها مستقل از آمریکا، به تعهدات برجامی خود عمل کرده و تأمین‌کننده منافع ملی ما خواهند بود؟ به دو دلیل پاسخ روشن و منفی است:
۱ـ از زمان اجرایی شدن برجام تاکنون، اروپایی‌ها هم مانند آمریکایی‌ها، خواستار تغییر سیاست‌ها و رفتارهای ایران در حوزه‌های گوناگون بودند. به عبارت دیگر، تن دادن ایران به برجام‌های ۲، ۳، ۴ و...، خواست مشترک اروپا و آمریکا طی سال  اخیر از جمهوری اسلامی بوده است. اکنون با خروج آمریکا از برجام، سران سه کشور اروپایی ضمن تأکید بر باقی ماندن در برجام، بر همان نگاه‌های زیاده‌خواهانه پیشین خود و آمریکا تأکید دارند. در واقع سیاست اعلامی اروپایی‌ها ماندن در برجام و سیاست عملی آنان، تبعیت از آمریکا برای فشار بر ایران خواهد بود.
این نکته مهم از بیانیه سران انگلیس، فرانسه و آلمان که پس از خروج آمریکا از برجام صادر شد، به درستی قابل برداشت است. در این بیانیه، بر چند نکته تصریح و تأکید شده است:
الف‌ـ ما کشورهای 3E به برجام پایبند خواهیم بود.
ب‌ـ ایران باید به تعهداتش در چارچوب برجام پایبند باشد.
ج‌ـ آژانس بین‌المللی انرژی اتمی باید بتواند بدون هیچ‌گونه منع یا محدودیتی به کار نظارت و راستی‌آزمایی طولانی‌مدت خود ادامه دهد.
دـ در حالی که برجام باید حفظ شود، ما همچنان موافق هستیم که سایر مسائل باید پاسخ داده شود. درباره برخی از مقررات برجام که پس از سال ۲۰۱۵ منقضی می‌شود، لازم است یک چارچوب طولانی‌مدت تعریف شود.
ه‌ـ تعهد ما به حفظ امنیت متعهدان و شرکای ما در منطقه بدون قید و شرط است و ما باید به گونه‌ای معنادار به نگراني‌های مشترک درباره برنامه موشک بالستیک، فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده در منطقه به ویژه در سوریه، عراق و یمن پاسخ دهیم.
تأمل در بندهای مذکور از بیانیه سران سه کشور اروپایی، نشان می‌دهد که اروپا بر همان خواسته‌های آمریکا از ایران تأکید دارد. خانم مرکل در تماس تلفنی با دکتر روحانی، بر روی برخی از این خواسته‌های آمریکایی مانند مذاکرات موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران تأکید کرد. به یقین اروپایی‌ها در مذاکرات خود با ایران، شرط برخورداری ایران از منافع اقتصادی برجام را، تن دادن جمهوری اسلامی به مذاکرات منتهی به برجام ۲، ۳ و... بدون حضور آمریکا اعلام خواهند کرد. تشدید تحریم‌های آمریکای خارج شده از برجام و به ویژه تحریم‌های ثانویه، ابزار پیش‌برنده این مذاکرات از منظر اروپایی‌ها ارزیابی می‌شود. این سخن به آن معنا است که دقیقاً یک تقسیم کار بین آمریکا و اروپا برای دوره پس از خروج آمریکا از برجام انجام گرفته است و اروپا، سیاستی مستقل از آمریکا در قبال ایران اتخاذ نخواهد کرد.
۲ـ شرط لازم برای تأمین منافع اقتصادی ایران از طریق همکاری اروپا با جمهوری اسلامی ایران در چارچوب برجام، ایستادگی دولت‌های اروپایی در مقابل تحریم‌های ثانویه آمریکا است. آیا اروپا به خاطر ایران، حاضر به ورود به یک جنگ  اقتصادی با آمریکا خواهد بود؟ آیا دولت‌های اروپایی حاضرند در برابر جریمه شرکت‌های متبوع خود از سوی آمریکا، دست به اقدام متقابل‌ زده و شرکت‌های آمریکایی را جریمه کنند؟ به یقین چنین اتفاقی هرگز رخ نخواهد داد. اروپایی‌ها تحت هیچ شرایطی ایران را بر آمریکا ترجیح نخواهند داد.
بنابراین دولت جمهوری اسلامی ایران باید در راستای تأمین منافع و عزت ملی واقع‌بین بوده، در دام نقشه مشترک، آمریکایی‌ـ اروپایی نیفتد. این واقعیت را رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها تبیین و گوشزد کردند و بار دیگر پس از خروج آمریکا از برجام، این‌چنین متذکر شدند: «بنده از روز اول بارها و بارها گفتم به آمریکا اعتماد نکنید! ... نتیجه‌اش این است که دارید مشاهده می‌کنید؛ دو سال و نیم گذشته است، ما به همه تعهدات عمل کرده‌ایم، این مردک می‌آید بیرون و می‌گوید که من قبول ندارم و خارج می‌شوم و چنان می‌کنم. حال گفته می‌شود که برجام را می‌خواهیم با این سه کشور اروپایی ادامه بدهیم؛ من به این سه کشور هم اعتماد ندارم. من ‌می‌گویم به اینها هم اعتماد نکنید. می‌خواهید قرارداد بگذارید، تضمین به دست آورید، تضمین عملی والّا فردا هم اینها همان کاری را خواهند کرد که آمریکا کرد... اگر نتوانید چنین تضمین قطعی‌ای بگیرید که بنده هم بسیار بعید می‌دانم که بتوانید تضمین بگیرید، آن وقت دیگر نمی‌شود این‌جوری حرکت کرد و این‌جوری ادامه داد.»
رهبر حکیم و فرزانه انقلاب اسلامی با ترسیم وضعیت کنونی مبتنی بر نگاه واقع‌بینانه و آشکارسازی نیات دولت‌های غربی فرمودند: «امروز مسئولین کشور در معرض یک آزمون بزرگند؛ آیا حفظ عزت و اقتدار این ملت عزیز را خواهند کرد یا نه؟ باید عزت این ملت تأمین بشود. منافع ملت باید تأمین بشود.»

امام خامنه ای در پاسخ به دروغ‌ها و تهدیدهای رئیس‌جمهور آمریکا

امام خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت هفته‌ معلم در دانشگاه فرهنگیان حضور یافتند و در دیدار هزاران نفر از دانشجویان و معلمان  سخنان مهمی را ایراد کردند.

آمریکایی‌ها 
همیشه دروغ گفته‌اند
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای درباره «آمریکا» و «برجام» با اشاره به استمرار عزت و عظمت ملت ایران و بی‌نتیجه ماندن توطئه‌های دشمنان تأکید کردند: «بارها گفته بودیم «به آمریکا اعتماد نکنید»، این هم نتیجه‌اش. درباره‌ مذاکره با سه کشور اروپایی هم می‌گوییم به اینها هم نباید اعتماد کرد و برای هر قرارداد باید تضمین‌های واقعی و عملی بگیرید، وگرنه نمی‌شود به این شکل حرکت را ادامه داد.» رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به حرف‌های سخیف ترامپ گفتند: «این شخص علاوه بر بیش از ۱۰ دروغ آشکار، ملت ایران و جمهوری اسلامی را هم تهدید کرد که بنده از طرف ملت ایران به او می‌گویم؛ شما غلط می‌کنید.»
ایشان مسئله‌ آمریکا را مسئله‌ای مهم، جدی و غیر احساسی دانستند و خاطرنشان کردند: «دشمنی مستمر، عمیق و براندازانه‌ آمریکایی‌ها، دشمنی با اینجانب یا دیگر مسئولان کشور نیست؛ بلکه خصومت با مجموعه نظام اسلامی و ملتی است که این نظام را انتخاب کرده و در راه آن حرکت می‌کند.»
حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در همین زمینه افزودند: «حتی در دولت اوباما که نامه می‌نوشتند و حرف‌هایی می‌زدند، درصدد براندازی بودند، اما به دروغ می‌گفتند هدف‌مان براندازی نظام اسلامی نیست.»

دشمنی آمریکا
 با انقلاب اسلامی پایان ندارد
رهبر معظم انقلاب در بازخوانی کوتاه روند منتهی به قرارداد برجام افزودند: «وقتی مسئله‌ هسته‌ای و تحریم‌ها شروع شد، برخی چهره‌های شناخته‌شده به اینجانب می‌گفتند؛ چرا بر روی مسئله‌ هسته‌ای می‌ایستید؟ این مسئله را کنار بگذارید تا آمریکایی‌ها خباثت و دشمنی نکنند؟» ایشان افزودند: «این حرف البته از چند زاویه غلط بود؛ یکی اینکه انرژی هسته‌ای نیاز واقعی کشور است و تا چند سال دیگر، ایران به ۲۰ هزار مگاوات برق هسته‌ای نیاز دارد.» رهبر معظم انقلاب اسلامی در همین زمینه خاطرنشان کردند: «می‌گویید برای تأمین نیاز خود به انرژی، «نفت» دارید، اما مگر نفت، ابدی است؟ آیا وقتی نفت تمام شد تازه به دنبال امکانات هسته‌ای برویم؟ آیا نسل‌های آن روز ما را لعنت نمی‌کنند که چرا به موقع سراغ انرژی هسته‌ای نرفتید؟» معظم‌له افزودند: «همان موقع به این مسئولان می‌گفتم، انرژی هسته‌ای بهانه است، اگر این را کوتاه بیایید آمریکایی‌ها بهانه‌ دیگری می‌گیرند؛ آنها می‌گفتند، این‌جوری نیست، اما حالا دیدید که همین‌جوری است و دشمنی آمریکا و بهانه‌گیری آنها تمام نشد.»

آمریکا 
غیر قابل اعتماد است
امام خامنه‌ای با یادآوری تذکرات مکرر خود در جلسات خصوصی و عمومی به مسئولان درباره‌ پرهیز از اعتماد به آمریکا افزودند: «به مسئولان گفتیم قبل از هر قرارداد، از طرف مقابل تضمین‌های واقعی بگیرید و به حرف آنها اعتماد نکنید.» حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای با یادآوری شروط خود برای پذیرش برجام از طرف ایران گفتند: «یکی از این شروط، تضمین کتبی و امضای رئیس‌جمهور وقت آمریکا مبنی بر برداشته شدن تحریم‌ها بود، البته مسئولان محترم تلاش کردند، اما نتوانستند و نتیجه‌اش این شد که بعد از دو سال و نیم عمل کردن ایران به همه‌ تعهدات، رئیس‌جمهور آمریکا ضمن خروج از برجام، ملت ایران را تهدید هم می‌کند!»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در فراز بسیار مهم دیگری از سخنان‌شان به برخی حرف‌ها درباره‌ ادامه دادن برجام با سه کشور اروپایی اشاره کردند و افزودند: «من به این سه کشور هم اعتماد ندارم و می‌گویم به اینها هم اعتماد نکنید. اگر می‌خواهید قراردادی ببندید، تضمین واقعی و عملی بگیرید، وَالّا فردا اینها هم همان کار امروز آمریکا را به شیوه‌ دیگری خواهند کرد.» ایشان خاطرنشان کردند: «اینها گاهی در حال لبخند، خنجر را در سینه طرف مقابل فرو می‌برند و با تعریف و تمجید ظاهری و اینکه ما می‌دانیم شما قرارداد را به هم نمی‌زنید، اهداف خود را دنبال می‌کنند.» رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره‌ کار با اروپایی‌ها افزودند: «این مسئله بسیار حساس است، اگر توانستید تضمین قطعی و قابل اعتماد بگیرید که البته بسیار بعید است، اشکالی ندارد و حرکت را ادامه دهید، وگرنه نمی‌شود به این شکل حرکت را ادامه داد.» حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای، مسئولان کشور را در معرض آزمونی بزرگ توصیف و تأکید کردند: «مسئولان در معرض «آزمون بزرگ» قرار دارند که آیا عزت و اقتدار این ملت را حفظ خواهند کرد، یا نه. باید عزت و منافع ملت به معنای واقعی کلمه تأمین شود.»

نماینده ولی‌فقیه در سپاه در نخستین کارگاه‌ توانمندسازی هادیان سیاسی

 حسن ابراهیمی/ حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی گفت: «مهم‌ترین مسئله در حوزه انحراف از صراط مستقیم، این است که این انحراف عامل احباط اعمال و از بین رفتن توشه آخرت می‌شود.»
به گزارش صبح صادق، حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر عبدالله حاجی‌صادقی در اولین کارگاه از سلسله کارگاه‌های توانمندسازی هادیان سیاسی سپاه که در مرکز فرهنگی رسانه‌ای صبا معاونت سیاسی نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه برگزار شد، با بیان اینکه قرآن «تبیان لکل شیء» است، اظهار داشت: «سیاست بخشی از هدایت کلی است که دین متکفل آن شده است. رابطه سیاست با دین رابطه جزء با کل است و هادی سیاسی هادی دینی است و کسی که بخواهد هدایت سیاسی کند، باید دین را بشناسد.»
وی با بیان اینکه سیاست اسلامی مبتنی بر توحید است، افزود: «مباحث اجتماعی و سیاسی قرآن نسبت به مباحث احکام فردی صد به یک هم بیشتر است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه در موضوع انحراف با اشاره به اینکه قرآن به دنبال یک ایمان راسخ است، اظهار داشت: «از نگاه قرآن آن ایمانی ماندگار است که با ثبات قدم در مسیر صراط مستقیم ادامه یابد و در واقع مهم‌تر از خود ایمان آوردن، ماندن در مسیر حق است.
وی با اشاره به اینکه خیلی‌ها توفیق وارد شدن در صراط مستقیم را دارند؛ اما در این مسیر دچار لغزش و انحراف می‌شوند، افزود: «انحراف از دیدگاه قرآن خروج از صراط مستقیمی است که یکی است و تعدد ندارد و مبدأ و مقصدش مشخص است.»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی ادامه داد: «قرآن واژه احباط اعمال را به کار برده و این موضوع، یعنی مثلاً چندین سال محصولی را جمع‌آوری کنیم و یک دفعه به روی آن آتش بگشاییم و از بین ببریم؛ از این رو در قیامت در کارنامه اعمال کرده‌های حسنه مطرح نمی‌شود، بلکه سخن از توشه و آورده‌ها است.»
وی گفت: «بسیاری از کسانی که شاید امروز به عنوان عبرت مطرح می‌شوند، بیشتر عمر خود را در صراط مستقیم بودند و در آخر دچار لغزش شدند.»
وی در ادامه با اشاره به عوامل استقامت در صراط مستقیم اظهار داشت: «انسان نباید خود را در مرتبه‌ای ببیند که بالاتر از آن وجود ندارد وگرنه اعمالش حجاب او می‌شود، عبادت نباید راضی‌کننده باشد و باید نگران آینده بود.»
عضو هیئت علمی دانشکده شهید محلاتی ادامه داد: «ماندن در صراط مستقیم جز با استمداد از خدا امکان ندارد، «لذا اهدنا الصراط المستقیم» را حداقل ده بار در روز باید به صورت واجب بخوانیم.»
وی با اشاره به اینکه ادبیات قرآن این است که نسبت به موفقیت‌های گذشته همواره بدهکار، منت‌کش خدا و حمدگوی او باشیم که او همه اینها را داده است، گفت: «برای آینده هم باید توجه کنیم که کار را که کرد، آنکه تمام کرد، لذایذ را باید از خدا خواست تا در صراط حق بمانیم و از مسیر حق خارج نشویم.»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی یکی از مهم‌ترین عوامل ثبات در صراط مستقیم را ملازمت با ولی خدا عنوان کرد و در توضیح گفت: «ولایت تجلی توحید است، حاکمیت خدا بر روی زمین با ولایت است و ملازمت با ولی خدا تضمین‌کننده است؛ چون راننده و راهبر صراط مستقیم ولی خداست.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه با اشاره به مصداق‌های تاریخی از ملازمت با ولایت با بیان اینکه هیچ‌گاه در قرآن و تاریخ زندگانی ائمه این را نداریم که گفته شده باشد مؤمنان به ولی خدا مشورت دهند، افزود: «در این حوزه تأکید شده که هرگاه ولی خدا از مردم مشورت خواست، آنها بیان نظر کنند و در دیگر موارد متابعت داشته باشند.»
وی ادامه داد: «اعمال عبادی به هیچ وجه به تنهایی مؤمنان را در مسیر حق قرار نمی‌دهد، بلکه باید در این مسیر به نظر ولی الهی رجوع کرد و اگر مخالف نظر فردی بود و او تبعیت کرد و در دل هم اکراه نداشت و همراهی با دل و عمل را داشت، آن موقع در مسیر صراط مستقیم حرکت می‌کند.»
حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی یکی از الزامات ماندن در صراط مستقیم را بصیرت دانست و در بیان تفاوت بصیرت با علم گفت: «علم مفهوم ذهنی است، اما بصیرت مصداق خارجی و مصداق‌شناسی است؛ از این رو برخی عالمند، اما بصیر نیستند و فهم حق و باطل برای در صراط مستقیم ماندن را به صورت مصداقی ندارند.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه در ادامه حریت از تعلق‌ها و معنویت را از دیگر الزامات ماندن در صراط مستقیم دانست و گفت: «دنیا و ثروت‌های دنیایی باید نوکر انسان باشد نه اینکه انسان را نوکر و اسیر خود کند، از این رو عده‌ای با مال دنیا آخرت خود را تضمین کرده و عده‌ای دیگر خراب می‌کنند.» وی با اشاره به موضوع کفر و شناخت ابعاد آن خطرناک‌ترین کفر را کفر بعد از ایمان معرفی کرد و افزود: «اگر ایمان مطلوب عاقبت استقامت در صراط مستقیم است، در زمینه کفر هم خداوند فرموده که توبه کافر با سابقه ایمان را نمی‌پذیرد و باب هدایت را بر او می‌بندد.»
دکتر حاجی‌صادقی افزود: «کفر پس از ایمان دو نوع آشکار و مخفی دارد که کفر مخفی نوعی نفاق و خطرناک‌ترین نوع نفاق است که فرد واقعیت خود را بیان نمی‌کند. منافقین هم سه دسته می‌شوند که بدترین گروه همان صاحبان کفر خفی هستند.»
وی با مقدمه قراردادن بحث‌های قبلی خود به حوزه انحراف هم ورود کرد و افزود: «انحراف از صراط مستقیم از نگاه قرآن در دو عامل اصلی جمع می‌شود که شبهه فکری و شهوت عملی است.»
نماینده ولی‌فقیه در سپاه ادامه داد: «شبهه فکری لغزش در اندیشه است، برای نمونه تلقی غلط در اندیشه سبب می‌شود عده‌ای در برابر دشمن به نام تعامل منفعل شده و به تعبیر قرآن از جهاد کبیر محروم شوند که این خود یکی از عوامل انحراف است.»
وی مصداق دیگر لغزش‌های فکری را درک نکردن حکمت‌ها عنوان کرد و در زمینه لغزش‌های عملی گفت: «انحراف عملی هم مقدمه انحراف فکری است، اگرچه انحراف فکری مقدمه انحراف عملی در بیشتر موارد است؛ از این رو دشمن به دنبال ایجاد لغزش‌های عملی در بین همه ماست.»
وی عجب و خودمحوری را یکی از مصادیق انحراف عملی بیان کرد و افزود: «تفاوت سلیمان نبی و قارون در همین امر بود که هر دو ثروت‌مند بودند؛ اما یکی نابود شد و دیگری عظمت گرفت.» دنیاگرایی عامل دیگر لغزش‌های عملی بود که حجت‌الاسلام والمسلمین حاجی‌صادقی به آن اشاره کرد. 
وی راحت‌طلبی و تن‌پروری را مخالف جهاد دانست و تأکید کرد: «شبهه علمی، گرفتار مال بودن و جهاد نکردن با جان عاملی برای انحراف است و قرآن در این مسئله ایمان واقعی و ایمان انحرافی را معرفی کرده که یکی به نتیجه می‌رسد و در مسیر صراط مستقیم است و دیگری به انحراف می‌رود.»

گزارش اختصاصی صبح صادق از چند و چون نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران

 مجتبی برزگر/ نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران 31 ساله شد، با این حال همچنان مشکل مکان برگزاری آن باقی است. از قبل از برپایی نمایشگاه معلوم نبود که برگزارکنندگان نمایشگاه کتاب امسال قصد دارند نمایشگاه را در مجموعه شهر آفتاب برپا کنند، یا پس از سال‌ها به محل نمایشگاه‌های بین‌المللی برگردند و یا جایی که برای اقامه نماز ساخته شده است! به عقیده صاحب‌نظران حالا دیگر با وجود مجموعه بزرگ شهر آفتاب کسی نمی‌تواند بگوید مکانی مناسب و جایگزین مصلا وجود ندارد. در بازدید میدانی از سی‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران این نکته را ناشران و مردم در قالب نقد مطرح کردند که بازگشت نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران پس از دو سال هجرت به مجموعه نمایشگاهی شهر آفتاب به مصلا مهم‌ترین حاشیه پیش از برگزاری سی‌و‌یکمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران است. گفتنی است، نمایشگاه امسال با شعار «نه به کتاب نخواندن» از ۱۲ تا ۲۲ اردیبهشت برپا شد.

جزئیات نمایشگاه امسال
پس از پرس‌وجو موفق شدم با یک مسئول اجرایی مطلع و مشرف به جزئیات برگزاری گفت‌وگو انجام دهم. حسین صفری، مدیر کمیته اجرایی این دوره از نمایشگاه کتاب تهران گفت: «هزار و 147 ناشر عمومی، 113 ناشر آموزشی، 228 ناشر کودک و نوجوان در این دوره حضور دارند که در فضایی 130 هزار مترمربعی از مصلی جانمایی شده‌‌اند.»
به تعبیر رئیس سی‌و‌یکمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران ناشران در نخستین روز از بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی کشور استقبال دور از انتظاری را تجربه کردند. صفری‌ نیز درباره حضور بازدید‌کنندگان به غرفه‌های شلوغ بخش ناشران کودک و نوجوان اشاره کرد. اظهار‌نظر این دو مقام مسئول در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درباره میزان استقبال کتاب‌دوستان از نمایشگاه کتاب امسال پس از کش‌وقوس‌های فراوان درباره آمادگی مصلی برای میزبانی از بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی کشور پس از دو دوره از سوی برخی از ناشران عمومی نیز تکرار شد.

پای حرف ناشران
در ادامه گفت‌وگوهای میدانی با چند ناشر هم داشتیم؛ ریحانه بخش مدیر غرفه «آوند دانش» درباره میزان استقبال، حضور مردم را قابل توجه اعلام کرد و گفت: «هرچند نخستین روز از برگزاری نمایشگاه کتاب تهران تعطیل رسمی بود، اما مردم حضور پررنگی داشتند. در واقع نزدیکی مکان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران با مرکز شهر از مهم‌ترین دلایل حضور پرشور مردم از نمایشگاه کتاب به شمار می‌آمد.»
غلامرضا نادری‌پور، مدیر انتشارات اسلامیه هم معتقد است: «شهر آفتاب به دلیل ارزانی رفت و آمد برای ناشران مکان بهتری برای برگزاری نمایشگاه کتاب تهران است.»
پرویز بیگی، مدیر انتشارات «فصل پنجم» نیز گفت: «با وجود تعطیلی روز نخست استقبال مردم چشمگیر بود.» وی همچنین امیدوار بود که این دوره از نمایشگاه جبران مافات باشد. این فعال حوزه نشر معتقد است: «برگزاری دو دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در مجموعه نمایشگاهی شهر آفتاب چندان به نفع ناشران و مخاطبان نبود.»
بیگی اظهار داشت: «که نخستین و مهم‌ترین دلیل استقبال مردم از این دوره، به دلیل جابه‌جایی مکان نمایشگاه است.» وی گفت: «مصلا بهترین مکان برای برگزاری نمایشگاه است؛ چرا که وسایل حمل‌و‌نقل از ‌جمله مترو و اتوبوس و تاکسی زمینه تردد آسان مردم را فراهم کرده است.»
مدیر انتشارات فصل پنجم آشنایی مردم با بافت مصلا را یکی دیگر از دلایل استقبال مردم از نمایشگاه دانست. از نظر وی اعتبار و  مرکزیت مصلا مهم‌ترین مزیت‌ مصلا برای میزبانی از نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران است.
این فعال حوزه نشر ایجاد امکانات رفاهی برای افراد کم‌توان، از ‌جمله جانبازان و معلولان و حتی افراد مسن علاقه‌مند به کتاب را برای افزایش مخاطبان کتاب پیشنهاد کرد.
توجه به چیدمان شهری برای استراحت بازدیدکنندگان پیشنهاد دیگر بیگی است. این فعال حوزه نشر معتقد است: «احترام مخاطب کتاب احترام به کتاب است.»
حمید‌رضا صالحی، مدیر انتشارات معین نیز استقبال روز نخست از نمایشگاه را قابل توجه ارزیابی کرد و معتقد است: «برای برگزاری بهتر و ایجاد نظم بیشتر بهتر است ناشران براساس موضوع کتاب‌هایی که منتشر می‌کنند، چیدمان شوند.» وی ابراز امید‌واری می‌کند که نمایشگاه بین‌المللی کتاب در مکانی با تعریف نمایشگاهی برگزار شود.

تفاوت‌های ایستگاه سی‌ویکم
دهقانی معاون اجرایی نمایشگاه کتاب درباره تفاوت‌های این دوره از نمایشگاه با سال گذشته می‌گوید: «اضافه شدن فضاهای مسقف یکی از ویژگی‌های این دوره از نمایشگاه است. سال گذشته در شهر آفتاب ۳۵ درصد از ناشران در فضای مسقف و ۶۵ درصد زیر چادرها جانمایی شده بودند، اما امسال در مصلا ۷۰ درصد ناشران در فضای مسقف و تنها ۳۰ درصد زیر چادرها جانمایی شده بودند که این خود یک ویژگی خوب محسوب می‌شود.»

برنامه‌های بخش داخلی و بین‌المللی
دهقانی ضمن ارائه توضیحاتی درباره برنامه‌های فرهنگی بخش داخلی و بین‌المللی می‌گوید: «امسال ما ۱۲۰۰ ناشر عمومی، ۱۰۰ تا ۱۲۰ ناشر آموزشی و ۳۵ ناشر کودک داشتیم. در بخش بین‌الملل قرار بود ۱۳۹ غرفه داشته باشیم که به دلیل حادثه برای کامیون کتاب‌های ۱۶ ناشر که به نمایشگاه نرسیدند، به ۱۲۳ غرفه کاهش پیدا کرد. با این حال در مجموع ناشران هفت کشور جهان به ‌صورت مستقیم و تعداد دیگر نیز به ‌صورت نمایندگی در این دوره از نمایشگاه حضور داشتند.» معاون اجرایی نمایشگاه درباره فعالیت‌های فرهنگی سی‌ویکمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران نیز خاطرنشان می‌کند: «کمیته علمی و فرهنگی شش سالن با عنوان‌های کارنامه نشر، سرای اهل قلم، سالن بین‌الملل و سالن نهادها داشت که این بخش غیر فروشگاهی نمایشگاه به شمار می‌رفت. انجمن‌های دوستی و تصویرگران و... هم بخش غیرفروشگاهی بخش بین‌الملل بودند.»
دهقانی درباره انجام تعهدات کمیته تبلیغات در قبال نمایشگاه کتاب نیز گفت: «امسال تبلیغات نمایشگاه به صنف واگذار شد و کمیته تبلیغات نمایشگاه متعهد شد حداقل چهار میلیارد تومان به نمایشگاه کمک کند که بخش عمده‌ای از این کمک‌ها وصول شده و بقیه نیز به زودی وصول خواهد شد که البته می‌توان گفت ۷۵ درصد این تعهدات انجام شده است.»
خوب و بدِ نمایشگاه کتاب تهران
ابراهیم حسن‌بیگی یکی از نویسندگان فعال که معمولاً او را در نمایشگاه کتاب زیاد می‌بینیم در گفت‌وگویی با هفته‌نامه صبح صادق با ارزیابی برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران می‌گوید: «برگزاری نمایشگاه به رونق بازار کتاب و صنعت نشر کمک می‌کند و تردیدی در این موضوع وجود ندارد که نمایشگاه کتاب تهران و نمایشگاه‌های استانی با این هدف برگزار می‌شوند. نمایشگاه‌های کتاب کشورهای پیشرفته بیشتر محل نمایش و تبادل آثار است تا فروش، اما نمایشگاه ما فروشگاه بزرگ کتاب است.»
او می‌افزاید: «فروش کتاب در نمایشگاه فی‌نفسه اشکالی ندارد، اما اینکه صرفاً کتاب فروخته شود و نمایشگاه به فروشگاهی بزرگ تبدیل شود، با اهداف برگزاری نمایشگاه تناسبی ندارد. اصل برگزاری نمایشگاه خیلی خوب است در حدی که می‌توان پیشنهاد کرد بیش از یک بار در سال برگزار شود تا کتاب‌خوانی رونق بیشتری بگیرد.»
حسن‌بیگی با بیان اینکه مشکل دوم نمایشگاه کتاب مکان برگزاری آن است، اظهار دارد: «محل نمایشگاه همیشه مورد انتقاد ناشران، نویسندگان و مراجعه‌کنندگان بوده است. با گذشت بیش از ۳۰ سال از برگزاری نمایشگاه کتاب، نمایشگاه هنوز محل ثابت برگزاری ندارد. نمایشگاه مدتی در مصلای امام خمینی(ره) برگزار می‌شد و چند سالی به شهر آفتاب منتقل شده بود که امسال نیز در مصلا برگزار می‌شود. درست است که دسترسی به مصلای امام خمینی(ره) راحت‌تر است، اما این مکان ساختار نمایشگاهی مناسبی ندارد و برای این کار ساخته نشده است. نمایشگاه شهر آفتاب با  اینکه برای نمایشگاه ساخته شده اما امکانات و زیرساخت‌های مناسبی نداشت. اعتقادی به دور بودن محل آن نداشتم، به خصوص اینکه نمایشگاه‌ها مانند فرودگاه‌ها باید دورتر از شهر باشند، اما امکانات دسترسی به آنجا را باید افزایش داد.»

مراجعه تخصصی به نمایشگاه
او برای بهتر برگزار شدن نمایشگاه کتاب پیشنهاد می‌کند: «نمایشگاه اتفاقی است که یک بار در سال می‌افتد، اما در طول سال، ۱۱ ماه و ۲۰ روز دیگر، باید برای ترویج کتاب و کتاب‌خوانی برنامه‌ریزی کنیم. واقعیت این است که مردم ما مردم کتاب‌خوانی نیستند. نمایشگاه یکی از راه‌هایی است که مردم علاقه‌مند به کتاب، به آن دسترسی پیدا می‌کنند، اما اینکه صرفاً نمایشگاه، مردم را به کتاب‌خوانی علاقه‌مند کند جای تردید دارد. اگر بخواهیم مراجعات به نمایشگاه کتاب را تخصصی‌تر کنیم تا علاقه‌مندان واقعی به کتاب به نمایشگاه مراجعه کنند باید در طول سال برنامه‌ریزی درستی داشته باشیم تا توجه مردم را به مطالعه و خواندن جلب کنیم.» برنامه نداریم! این نویسنده با اشاره به برنامه‌های جنبی نمایشگاه کتاب مانند نشست و دیدار با نویسندگان می‌گوید: «اصل و پایه نمایشگاه، کتاب و خواندن آن است که متأسفانه ما برای گسترش فرهنگ کتاب‌خوانی برنامه‌ چندانی نداریم. برای بازدید از نمایشگاه و تهیه کتاب مردم از سراسر کشور مراجعه می‌کنند، اما اگر فرهنگ کتاب‌خوانی را در جامعه گسترش دهیم دیگر به صرف هزینه رفت‌وآمد و ازدحام جمعیت نیازی نیست و مردم می‌توانند نیاز خود را با مراجعه به کتاب‌فروشی‌ها و از طریق شیوه‌های الکترونیک و سفارش خرید تأمین کنند و این‌گونه مشکل کتاب‌فروش‌ها هم حل می‌شود.»

حرف آخر
نمایشگاه امسال هم مانند دوره‌های گذشته از نقاط قوت و ضعف برخوردار بود که عمده آن در موضوع مکان برگزاری آن خودنمایی می‌کرد. از امروز متولیان امر کتاب یک سال فرصت دارند تا به شیوه و نحوه بهتر برپایی نمایشگاه از حیث مکان، امکانات و محتوای آن بیندیشند، تصمیم بگیرند و به مرحله اجرا درآورند.

چرایی دگردیسی فکری رئیس دولت‌های نهم و دهم در گفت‌وگوی اختصاصی صبح صادق با دکتر سیدمحمد حسینی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی
فرهاد مهدوی‌ـ مهدی سعیدی/ «محمود احمدی‌نژاد» نامی است پر ماجرا در سپهر سیاسی ایران، فردی که تنها دو سال زمان برایش کافی بود تا از چهره‌ای نه چندان شناخته شده به مرد اول قوه مجریه کشور تبدیل شود. افتضاح اصلاح‌طلبان در شورای اول شهر، پیروزی مطلق اصولگرایان در شورای دوم شهر تهران، انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان شهردار تهران و ارائه مدیریت متفاوت از او در پایتخت پس از سال‌ها حضور مدیران کارگزارانی، آغاز ماجرای پر افت‌وخیز شهردار تهران بود. اخراج شهردار اصولگرا از هیئت دولت اصلاحات و تقابل مستقیم رئیس دولت اصلاحات و شهردار جدید بر سر ترافیک تهران آن هم در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری یک مواجهه سیاسی را به وجود آورد؛ مواجهه‌ای که در روزهای نام‌نویسی از کاندیداهای ریاست‌جمهوری نهم، با حضور احمدی‌نژاد در وزارت کشور کامل شد. انتخاباتی که قرار بود چهره‌های سرشناسی چون هاشمی‌رفسنجانی، مهدی کروبی، علی لاریجانی، مصطفی معین، محسن رضایی و محمدباقر قالیباف در آن با هم رقابت کنند و کمتر کسی شانسی برای شهردار 50 ساله آن روزهای تهران قائل بود؛ اما احمدی‌نژاد به همان سرعت که در تهران به یک پدیده تبدیل شده بود، در انتخابات نیز زمین بازی را عوض کرد و با خلق یک شگفتی همه رقیبان سرسخت خود را کنار زد، تا روزنامه اصلاح‌طلب «شرق» در صبح 4 خرداد 84 تیتر بزند: «شهردار تهران، رئیس‌جمهور ایران شد»؛ اما ماجرای احمدی‌نژاد به اینجا متوقف نماند و او برخلاف سیاست‌مدارانی که فکر می‌کردند باید شبیه دولت اصلاحات شوند تا پیروز انتخابات باشند، با شعار دولت اسلامی و تأکید بر گفتمان امام(ره) پیروز شد و با بوسه بر دستان رهبر معظم انقلاب هنگام دریافت حکم تنفیذ ریاست‌جمهوری رئیس‌جمهور قانونی ایران شد. وی برخلاف رؤسای‌جمهور دیگر به پاستور نرفت تا از اتاق کوچک برای ایران تصمیم بگیرد، بلکه شهر به شهر و حتی روستا به روستای کشور را سفر کرد و سخن مردم را بدون واسطه شنید، چرخه بسته مدیران را شکست و نیروهای جوان و انقلابی را وارد میدان کرد. او در سیاست خارجی نیز طرحی نو در انداخت، میدان بازی را عوض کرد و سخنگوی ملت‌های مظلوم منطقه شد و امیدهای فراوانی را به وجود آورد. هر کجا می‌رفت، از شهرهای بزرگ و کوچک ایران تا کشورهایی در شرق آسیا، خاورمیانه یا حتی آمریکای لاتین به میان مردم می‌رفت و تصاویر استقبال‌ها از او حیرت‌آور بود؛ اما این روزها نیز پایان ماجرای احمدی‌نژاد نبود، آرام آرام نشانه‌های نگران‌کننده‌ای پدیدار شد که برای دوستان و مردم دلسردکننده بود؛ نشانه‌هایی که امروز کار را به نامه‌نگاری به رهبر معظم انقلاب و زیر سؤال بردن ساختارهای نظام اسلامی کشانده است! احمدی‌نژاد تغییر کرد و هنوز هم برای افکار عمومی این معماست که چرا رئیس‌جمهور انقلابی به امید ضد انقلاب تبدیل شده است؟! فردی که در سال 88 همه دشمنان خارجی و جریان‌های لیبرال داخلی متحد شده بودند هر کس جز او رأی بیاورد، چرا و چگونه در سراشیبی سقوط قرار گرفته است؟ لحظه افول کی و کجا بود؟ روزی که در برابر نظر علما ایستاد؟ روزهایی که خانه‌نشینی را به جای حضور در هیئت دولت برگزید؟ آن روز که مشایی را به عنوان معاون اول معرفی کرد؟ روزی که در مجلس شورای اسلامی آن یکشنبه تلخ را رقم زد؟ روزی که توصیه رهبر برای شرکت نکردن در انتخابات را نادیده گرفت؟ آیا حلقه موسوم به حلقه انحرافی در تغییر او نقش داشتند یا احمدی‌نژاد خود تغییر کرد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها به سراغ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دهم رفتیم که شرح آن را در ادامه می‌خوانید.


* نگاه شما به احمدی‌نژاد دیروز و امروز چگونه است؟
شاید برای امثال بنده که از سوی آقای احمدی‌نژاد منصوب بوده‌ایم نقد او سخت باشد و بسیاری این موضوع را خلاف اخلاق و مروت بدانند؛ اما چون معیار ما ان‌ءشالله الهی است و اگر حب و بغضی هست، برای خداوند است ناچاریم برخی از موارد را مطرح کنیم؛ چون نباید در این زمینه سکوت کرد و تماشگر بود. اما پیش از ورود به بحث، خودم را مکلف می‌دانم به نکته‌ای اشاره کنم و آن، اینکه هیچ منصفی نمی‌تواند خدمات  گسترده دولت نهم و دهم را نادیده بگیرد. روحیه عدالت‌خواهی، ظلم‌ستیزی، خدمت به مردم و... در مجموعه دولت و در همه سطوح مدیریتی کشور در آن زمان وجود داشت و هنوز هم مردم از آن روحیه و اقدامات به نیکی یاد کرده و از ما تشکر می‌کنند و یک علقه میان مردم و مدیران دولت‌های نهم و دهم همچنان وجود دارد؛ البته این علقه نباید مانع از آن بشود که ما اشتباهات و واقعیت‌هایی که در رفتار برخی به وجود آمده است، نادیده بگیریم. از همان دوران شورای شهر دوم و شهرداری آقای احمدی‌نژاد، شعارهای انقلابی مطرح و گفتمان امام(ره) و دیدگاه رهبر معظم انقلاب طرح شد؛ از این رو نیروهای انقلاب به میدان آمده و جنب‌و‌جوش مبارکی در کشور شکل گرفت و به این ترتیب یک فعالیت جهادگونه برای پیش‌برد کشور آغاز شد؛ اما متأسفانه مشاهده می‌کنیم به تدریج این شعارها و آن روحیه انقلابی و ولایت‌پذیری و جهادی کمرنگ شد و به حاشیه رفت و وقتی اکنون صحبت‌های آقای احمدی‌نژاد را می‌شنویم، کلمه‌ای از ولایت و تبعیت از رهبری شنیده نمی‌شود؛ در حالی که آن روزها خود را سرباز ولی‌فقیه می‌دانست و اظهار نوکری می‌کرد. آدم واقعاً تأسف می‌خورد انسانی که این همه در سفرهای استانی زحمت کشید و کار کرد، این روحیه را از دست داد. اگر آن روحیات می‌ماند، می‌توانست آقای احمدی‌نژاد را به یک اسطوره تبدیل کند که در تاریخ انقلاب ماندگار شود، حتی پس از دوران ریاست می‌توانست با آن روحیات منشأ اثر باشد، اما متأسفانه آن صفات را از دست داد.

* ریشه‌های این دگردیسی فکری و رفتاری احمدی‌نژاد به ویژه از نیمه دوم دولت دهم را در چه عواملی می‌بینید؟
در گذشته فکر می‌شد اطرافیان آقای احمدی‌نژاد سبب تغییر او شدند؛ اما اکنون مشخص است خود آقای احمدی‌نژاد روحیات و دیدگاه‌های خاصی دارند که زمینه‌ساز جذب این افراد به وی شده است. البته همراهی این افراد با اظهارات و نگاه آقای احمدی‌نژاد موجب شد اینها مدام به او نزدیک و نزدیک‌تر شوند و یک نگاه مثبتی در آقای احمدی‌نژاد نسبت به اینها شکل بگیرد تا دست آنها برای تأثیرگذاری و سرعت دادن به تغییر او باز شود.
البته فارغ از این موضوع، باید به ریشه‌های دیگر نیز در تسریع فرآیند تغییر او توجه کنیم. یکی از عوامل، مجذوبیت او نسبت به آقای مشایی بود. آقای مشایی که نه چهره دانشگاهی است و نه مدارج علمی حوزه را طی کرده است، به مراد و تئوریسین مسائل اسلامی آقای احمدی‌نژاد تبدیل می‌شود، کسی که بدون داشتن تخصص دست به تفسیر قرآن می‌زند! برای نمونه یکی از تفاسیر عجیب‌ وی این بود که می‌گفتند خطاب «یا ایها الذین آمنوا»  شامل اهل کتاب هم می‌شود! که از این نمونه‌ها فراوان است؛ اما عجیب‌تر از این برداشت‌ها این است که بر برداشت غلط خود اصرار می‌ورزیدند.  عامل دیگر، فاصله گرفتن از روحانیت است و این افراد خود را از همراه شدن با روحانیت و بهره‌گیری از علما مستغنی می‌دانند! مشخص است که این موضوع موجب سقوط می‌شود و برداشت سطحی را در پی خواهد داشت که شاهد مثال آن هم این موضوع است که وقتی در دولت ما می‌گفتیم باید دولت با مراجع در تماس باشد و از نظرات و راهنمایی آنها استفاده کند، آقای احمدی‌نژاد می‌گفت فقط رهبری و استدلال‌های ‌خاصی هم برای خودش داشت؛ این در حالی است خود رهبر معظم انقلاب خلاف این نظر را دارند و توصیه می‌کنند با مراجع و علما در تماس باشید و از نظرات آنان استفاده کنید. این نوع نگاه آقای احمدی‌نژاد موجب شد تا رفته‌رفته  ارتباط دولت و شخص رئیس‌جمهور به طور کل با علما، روحانیون و ائمه جمعه قطع شود و احساس کنند که حتی در مسائل اسلامی صاحب نظر هستند. اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، شاهد آن بودیم که تحت عناوینی چون عرفان و... به دنبال کنار گذاشتن شریعت رفتند، شریعت را به معنای طریقی تصور کردند به این معنا که پایبندی به شریعت تا زمانی لازم و ضروری است که به مرحله‌ای از عرفان نرسیده باشی، پس از آن دیگر به این پایبندی‌ها نیازی وجود ندارد. 
یکی از عوامل دیگر، تلاشی بود که آقای احمدی‌نژاد و حلقه خاص اطرافش پس از انتخابات 88 با این محاسبه که ما 24 میلیون رأی داریم و باید رأی حدود 14 میلیونی را که به دیگران داده شده نیز جذب کنیم؛ آغاز کردند. خب طبیعی است برای جذب کامل این 14 میلیون باید مواضع خاص می‌گرفتند و اقدامات خاصی انجام می‌دادند که همین حرکت به این سمت، به مرور زمان به تغییر منجر شد؛ چرا که برای جذب چاره‌ای به جز عبور از یک‌سری اصول نداشتند.

* احمدی‌نژاد ولایتمدار دولت اول چگونه به اینجا رسید که حتی به رهبری و دیگر علما بی‌اعتنایی کند؟
ببینید محبوبیت آقای احمدی‌نژاد در دوران ریاست‌جمهوری و به واسطه سخنان و مواضع ضد استکباری‌اش فراتر از ایران رفته بود، به هر حال من در سفر لبنان همراه آقای احمدی‌نژاد بودم و آن استقبال باشکوه به واسطه مواضع آن روزهایش و به واسطه آنکه نماینده جمهوری اسلامی و سرباز رهبر معظم انقلاب است را به یاد دارم. همین سبب شد که اطرافیان آمدند و به او چنین القا کردند که شما دیگر فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران محبوبیت دارید و فراتر از این مرزها باید اقدام کنید، شما تنها فرد با چنین شرایطی هستید، مانند ندارید و از این قبیل تمجیدها که موجب بروز و ظهور بیشتر خصلت‌های درونی آقای احمدی‌نژاد و تغییر رفتار و نگرش او شد و آنجا بود که احساس کرد دیگر به رهبر معظم انقلاب، به نیروهای انقلاب، به حمایت علما و دیگران نیاز ندارد.  این را هم فراموش نکنید که یک سری از نظرات و دیدگاه‌ها از ابتدا در آقای احمدی‌نژاد بود، ولی به صورت علنی مطرح نمی‌شد، اما با پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 88 کم‌کم معذوریت‌ها و محدودیت‌ها کنار رفت. 

* مصادیقی از این تغییر را در حوزه فعالیت خودتان به یاد دارید؟
این موضوع در مسائل فرهنگی در دولت دهم که خود من مسئولیت داشتم، به وضوح مشخص بود. بارها در حضور هنرمندان که‌ـ یک نمونه‌اش را در زمینه تئاتر الآن یادم است‌ـ به ما می‌گفتند سخت‌گیری می‌کنید! در حالی که ما داشتیم کار خودمان را انجام می‌دادیم و بر اساس ضوابط عمل می‌کردیم، نمی‌توانستیم به دلیل خوشامد یک عده‌ای، ضوابط را نادیده بگیریم و اجازه ترویج بی‌بندوباری را بدهیم. در موضوع کتاب و... هم همین بود و ما را ملامت می‌کردند. به یاد دارم در زمانی که آقای احمدی‌نژاد به نیویورک رفته بود، یکی از روزنامه‌ها کاریکاتوری درباره دفاع مقدس کشیده بود که بسیجی ما در دفاع مقدس به جای پیشانی‌بند، چشم‌بند داشت، این طور هم نبود که طراح آن کاریکاتور از دستش در رفته باشد؛ چرا که سابقه‌ وی کاملاً مشخص بود و جزء فعالان فتنه بود، ما براساس وظیفه با او برخورد کردیم، اما وقتی آقای احمدی‌نژاد برگشت در یک برنامه تلویزیونی این اقدام قانونی و شرعی ما را زیر سؤال برد و گفت نباید این کار صورت می‌گرفت! 
یکی از کارهایی دیگرکه در این مسیر انجام دادند، طرح موضوع «مکتب ایرانی» بود که در واقع وصله پینه‌ای از موضوعات و مسائلی بود که آقای مشایی آن را انجام داده و خواسته بود. در واقع، موضوع تقابل اسلام و ایران که یک موضوع و تقابل ساختگی قدیمی است و برخی از قدیم‌الایام برای مقابله با اسلام‌خواهی ملت ایران تلاش کردند روحیه ملی‌گرایی و ناسیونالیسم ایرانیان را تحریک کنند و در برابر اسلام قرار بدهند، مسئله‌ای که پیش از انقلاب و از سوی شهید علامه مطهری پاسخ داده شد؛ اما آنها می‌خواستند یک دعوای تمام شده را دوباره زنده کنند و فکر می‌کردند می‌توانند از این طریق بخشی از همان سبد 14 میلیونی را جذب کنند که البته هیچ دستاوردی هم برای‌شان نداشت. 

* در بررسی همه این عوامل، به نظر شما نقطه اصلی که زمینه افول احمدی‌نژاد را فراهم کرد، چه بود؟
خانه‌نشینی نقطه افول که خبط تاریخی آقای احمدی‌نژاد بود‌ـ تا پیش از این دولت بسیار دولت مقبولی بود و خداوند هم عنایت داشتند‌ـ ظلم به رهبر بود که پس از آن کارهای دولت بسیار گره خورد؛ البته آقای احمدی‌نژاد هیچ وقت به صراحت نمی‌گفت من در برابر رهبری ایستاده‌ام، چون می‌دانست ما نسبت به این موضوع واکنش داریم و مدام پای دستگاه‌های دیگر را وسط می‌کشید! یکی از شگردهای‌شان همین بود که نقصان‌هایی را که در دستگاه‌های گوناگون کشور وجود داشت‌ـ البته وجود هم داشت و هیچ‌ کس مدعی این نیست که ما دارای یک مدینه فاضل هستیم و همه چیز در کشور براساس عدالت است‌ـ طرح می‌کرد تا خود را محق جلوه دهد؛ شگردی که هنوز هم آن را دنبال می‌کند. ما همان موقع به او گفتیم که حتی اگر همه آنچه شما می‌گویید درست باشد، باز دلیلی بر خانه‌نشینی شما نیست؛ بلکه معنای این خانه‌نشینی ایستادن در برابر حکم رهبر معظم انقلاب در ماجرای وزارت اطلاعات است، ولی آقای احمدی‌نژاد زیر بار این حرف نمی‌رفت و خانه‌نشینی خود را به اعتراض به دیگر قوا ربط می‌داد! 

* چه اقداماتی در این مقطع صورت گرفت که دلالت بر روند جدایی وی‌ می‌کرد؟
اولین اقدامی که انجام داد، انتخاب آقای مشائی به معاون اولی بود که همانجا واکنش‌ها آغاز شد، که رهبر معظم انقلاب هم همان‌جا به ایشان تذکر دادند که این انتخاب به نفع خود شما نیست، وقتی چنین فردی را به عنوان معاون اول خود برمی‌گزینی‌، بسیاری از نیروهای مؤمن و انقلابی از شما دور خواهند شد، اما متأسفانه ایشان به این تذکر توجه نکرد، همان کسی که قبلاً می‌گفت از رهبر معظم انقلاب یک اشاره کافی است تا ما به سر بدویم، کاملاً برخلاف این سخن خود عمل کرد و به توصیه رهبری توجه نکرد تا روزی که نامه رهبر معظم انقلاب به او علنی شد. علنی شدن آن نامه و حکم حکومتی هم به دلیل اجرا نکردن آن حکم از سوی آقای احمدی‌نژاد بود، وگرنه لزومی نبود آن نامه در افکار عمومی مطرح شود، کما اینکه موارد دیگری در کشور وجود دارد که علنی نمی‌شود و مسائل حل‌وفصل می‌شود. برای نمونه من یادم هست که در مجلس پنجم نمایندگان به این جمع‌بندی رسیدند که کلیات بودجه که دولت اصلاحات به مجلس تقدیم کرده بود رد شود، اما این موضوع به مجلس رسید که با توجه به اوضاع کشور و موضوعات که آن روزها مطرح بود، رهبر معظم انقلاب صلاح نمی‌دانند که بودجه رد بشود و نمایندگان هم بدون هیچ مناقشه و بحثی با کلیات بودجه موافقت کردند و کشور از آن برهه عبور کرد. این موضوع یک بحث  صرفاً اعتقادی یا دل‌بخواهی هم نیست، بر اساس قانون اساسی قوای سه‌گانه زیر نظر رهبری قرار دارند و باید تابع نظر ولی‌فقیه باشند. البته این نظرات، عموماً هم مطابق خواست دولت‌ها و نظرات آنها بوده است، مثلاً همین دولت فعلی چندین بار با دستور رهبری از صندوق توسعه ملی برداشت داشته است و مواردی که در همه دولت‌ها وجود داشته و خواهد داشت، ولی وقتی مطابق میل نباشد مصیبت است برخی در برابر یک حکم قانونی می‌ایستند و آقای احمدی‌نژاد هم همین طور بود، وقتی رأی حدود 25 میلیونی در سال 88 را به دست آورد، دیگر احساس کرد فراتر از قانون است.

* این موضوع فراتر از قانون بودن را معمولاً چه کسانی به وی القا می‌کردند؟ نقش افرادی چون بقایی و مشائی را در این زمینه چگونه می‌بینید؟
درباره آقای بقایی که مشخص است این فرد به هیچ وجه نه صاحب ایده است، نه صاحب تفکر است و نه می‌تواند نقش جدی داشته باشد، اما تابع و مجری گفته‌ها بود، مثلاً در دوره‌ای که آقای احمدی‌نژاد اصرار داشتند که وزارتخانه‌ها از تهران بروند، مثلاً وزارت ارشاد به قم منتقل شود، ما می‌گفتیم خیلی هم خوب است، ولی برای شرکت در هیئت دولت و مجلس شورای اسلامی و غیره مدام باید در رفت و آمد باشیم، که امکان‌پذیر نیست، اما همین موضوع را که خلاف منطق و منافع کشور بود، آقای بقایی در سازمان میراث فرهنگی به سرعت اجرایی کرد و چقدر هزینه صرفاً به دلیل اجرایی شدن یک حرف نادرست به کشور و دولت تحمیل شد. من آقای مشائی را فردی متوهم می‌دانم که فکر می‌کند دارای علم و تفکر است. ما که از نزدیک مشائی را می‌شناسیم، به شما می‌گویم او در هیچ مکتبی درس نخوانده و علم آن را ندارد که بخواهد طرحی نو دراندازد و حرفی برای گفتن داشته باشد و مبتلا به بافته‌های ذهنی خود است که هیچ مبنایی ندارد، در دوران دولت آقای احمدی‌نژاد در ابتدای سال دولتمردان را در مجلس قدیم جمع می‌کردند و در آن جمع مشائی سخنرانی می‌کرد، گاهی حتی دو ساعت نیز این سخنرانی‌ها طول می‌کشید و در پایان نمی‌شد به نکته قابل ذکری اشاره کرد. البته، بازی با کلمات و لفّاظی را خوب بلد است و بافتن را می‌داند. اما فردی که هیچ تألیفی ندارد، هیچ رزومه علمی مشخصی ندارد. و اینکه چه شده است که آقای احمدی‌نژاد شیفته او شده برای من هم معما است. معما است که چرا حاضر بود به هر قیمتی مسیر را برای رئیس‌جمهور شدن مشائی هموار کند، همراهی با مشائی در هنگام ثبت نام و طرح نام او از مدت‌ها قبل‌تر آن که ما هم بارها در این باره به آقای احمدی‌نژاد تذکر دادیم که چنین موضوعی ممکن نیست و اجرایی نخواهد شد، اما زیر بار نرفتند که نرفتند.

* در رفتارشناسی احمدی‌نژاد شاهد این تأثیرپذیری به حوزه‌های فرهنگی حتی سیاست خارجی مانند نحوه مواجهه دولت با گفتمان مقاومت نیز هستیم، نظر شما چیست؟
آقای احمدی‌نژاد در مسائل فرهنگی مانند حجاب و... کاملاً با جریانات غرب‌گرا و لیبرال همراه و هم‌نظر است، در سیاست خارجی هم نگاهش تغییر کرد و اعتقاد راسخ به گفتمان محور مقاومت را از دست داد، در این زمینه موضوعی که بسیار گویاست و در این باره می‌توان به آن اشاره کرد، نامه آقای مشائی به آقای خاتمی بود، که در حقیقت حرف‌شان این بود که ما مثل شما فکر می‌کنیم و می‌توانیم در کنار هم قرار بگیریم و همراه بشویم و این خود اصلاح‌طلب‌ها هستند که حداقل آشکارا به این تمایل آقای احمدی‌نژاد و اطرافیان‌شان پاسخ مثبت نمی‌دهند؛ چرا که در گذشته برای تخریب وجهه احمدی‌نژاد هر کاری توانستند کردند و عملاً نمی‌توانند با کسانی که آنگونه علیه آنها موضع گرفتند همراه شوند و در یک صف قرار گیرند، صلاح نمی‌دانند با این مهره بازی کنند و ترجیح‌شان همان طلبکاری نسبت به این جریان است و می‌گویند که ما از ابتدا گفته بودیم که احمدی‌نژاد منحرف است و... که البته این یک نوع بهره‌برداری نادرست است؛ چرا که او تغییر کرد و اینگونه نبود و اینکه برخی هنوز فکر می‌کنند باید از احمدی‌نژاد حمایت کرد این است که ما حامی آقای احمدی‌نژاد بودیم و اگر امروز پشت او را خالی کنیم، اصلاح‌طلبان بهره‌برداری می‌کنند که این هم حرف نادرستی است؛ چرا که حمایت ما بر اساس خدمات، آرمان‌گرایی و روحیات آن زمان آقای احمدی‌نژاد بوده است، وقتی او از آن معیارها فاصله گرفت، ما هم از او فاصله خواهیم گرفت. این نقطه ضعف نیست؛ بلکه نقطه قوت ما و وجه تمییز ما از اصلاح‌طلبان است، آنها حتی حاضر نیستند با ضد انقلاب خارج‌نشین که روزی در این کشور در بدنه اصلاحات بوده است هم مرزبندی کنند، اما ما با کسی تعارف نداریم و هرکس که از آرمان‌ها و معیارهای انقلاب دور شود، از آن دور می‌شویم و آن را طرد و نقد می‌کنیم. نباید نگران ملامت باشیم؛ بلکه این ما هستیم که باید فتنه‌گران 88 را به دلیل خسارات بزرگ فتنه که به کشور آسیب و صدمه زد، ملامت می‌کنیم نمی‌توانیم بگویم چون احمدی‌نژاد از یک زمانی مسیرش را تغییر داد حق با شما بود است، در تاریخ انقلاب از این شخصیت‌ها کم نبودند، فردی مانند آیت‌الله منتظری با آن سابقه و جایگاه به جایی رسید که به تعبیر امام خمینی(ره) حرف منافقین را تکرار می‌کرد.

* یک مطالعه و بررسی سطحی ‌نشان می‌دهد که یکی از دوره‌های سخت کار کردن در وزارت فرهنگ و ارشاد، زمان شماست؛ از یک سو باید نظرات دولت را با تمام نگاه‌های متحولی که داشت لحاظ می‌کردید، از سوی دیگر،‌ مقید به رعایت اصول اسلامی و مواضع رهبری بودید؛ چگونه بین این دو دیدگاه متناقض را مدیریت می‌کردید؟
زمانی که قرار شد من مسئولیت وزارت فرهنگ را برعهده بگیرم و با بزرگان مشورت می‌کردم، به من می‌گفتند که آقای احمدی‌نژاد از مواضع و دیدگاه‌های رهبر معظم انقلاب فاصله گرفته است و جمع بین این دیدگاه و مدیریت فضای فرهنگی سخت خواهد بود و واقعاً هم همین شد، به ویژه در سازمان‌هایی، میان دولت و رهبری قرار داشتند، مانند سازمان حج، سازمان اوقاف و... که داستان مفصلی دارد. اما در انتخاب بنده به عنوان وزیر فرهنگ هم باید محدودیت‌های ایشان را در نظر بگیرید، باید فردی انتخاب می‌شد که مجلس بپذیرد و با توجه به حساسیت‌های رهبر معظم انقلاب به مسئله فرهنگ، عرف است که در انتخاب وزیر هماهنگی‌هایی با بیت صورت می‌گیرد و محدودیت‌های از این دست باعث شد که به بنده پیشنهاد حضور در کابینه را دادند، وگرنه وزیر فرهنگ و ارشاد مطلوب آقای احمدی‌نژاد، مشائی بود. همان‌طور که در شهرداری در سمت معاون فرهنگی فعالیت داشت و در دولت نهم هم در میراث فرهنگی بود و بسیاری از اقدامات‌شان را از همان طریق انجام می‌دادند، وگرنه بنده و آقای صفار به هیچ وجه اجازه دخالت این افراد را نمی‌دادیم، حتی اگر به قیمت عزل ما تمام می‌شد. اوضاع به شکلی بود که ما هر لحظه آماده برکنار شدن بودیم. یکی از موضوعاتی که درباره آن معترض بودند و ما محکم در برابر آن ایستادیم موضوع جلسات ما در بیت رهبری برای هماهنگی با دیگر نهادهای فرهنگی بود، خوشایند این افراد نبود و علناً هم مخالفت خود را ابراز می‌کردند، اما چون می‌دانستند مجلس نمی‌پذیرد، مدارا می‌کردند و البته در برابر اقداماتی که ما انجام می‌دادیم مانع‌تراشی می‌کردند و بسیاری از اقدامات و برنامه‌های ما ابتر و ناقص می‌ماند. برای نمونه موضوع تدوین قانون جامع رسانه‌ای که بر اساس قانون برنامه ما باید آن را تدوین می‌کردیم و نواقص قانون مطبوعات که در مجلس پنجم نوشته شد و در مجلس ششم به آن سرنوشت دچار شد را برطرف کنیم که در این‌باره از جمله در هیئت نظارت در مطبوعات سعی کردیم با افزایش تعداد افراد دیگر، وزن دولتی این هیئت را کاهش دهیم تا ثباتی در این هیئت شکل بگیرد و تابع تغییرات دولت‌ها و منافع دولت‌ها عمل نکند، ما یک سال روی این موضوع کار کردیم، در کمیسیون فرهنگی دولت، در هیئت دولت و... مطرح شد و در آستانه نهایی شدن بود که یک باره آقای احمدی‌نژاد گفت باید این مسیر دوباره طی شود! البته اینجا هم ما ناامید نشدیم و دوباره این مسیر را طی کردیم و لایحه آماده شد که به مجلس برود، اما برای رفتن به مجلس به امضای رئیس‌جمهور نیاز داشت که آنجا جلوی این لایحه را گرفت و موضوع متوقف شد. بنابراین اقدامات مطلوب‌شان را با دور زدن وزارت ارشاد از همان مسیر میراث فرهنگی پیش می‌بردند، مثلاً اگر در نوروز برنامه داشتند، یا با هنرمندان نشست و برخاستی برگزار می‌کردند، به سوی وزارت ارشاد نمی‌آمدند و از همان طریق برنامه‌های‌شان را عملیاتی می‌کردند.

* با توجه به شناختی که از روحیات احمدی‌نژاد و تیم همراه وی دارید، به نظر شما‌ هدف اصلی وی از بازی‌ جدیدی که راه انداخته چیست؟
در پشت اقداماتی که به تازگی آقای احمدی‌نژاد انجام می‌دهد، از نامه به رهبر معظم انقلاب تا بست‌نشینی و... یک هدف مشخص وجود دارد و آن بازگشت به قدرت است. آقای احمدی‌نژاد در واقع به دنبال این است که با توجه به نارضایتی مردم از عملکرد دولت اعتدال و همین طور رضایت مردم از خدماتی که در دولت‌های دهم و نهم انجام شد که یک نمونه‌اش همین مسکن مهر است که با وجود همه هجمه‌ها مردم از آن راضی هستند، که این هم نتیجه تلاش مجموعه دولت است و اصلاً قائم به یک فرد نیست، اینکه خود را به عنوان زبان گویای مردم معرفی کند و فکر ‌کند فردا روزی اگر شرایطی که خودش مدعی است، رخ دهد، بتواند با حمایت افکار عمومی قدرت را به دست آورد که البته اینها توهم است و مصداق همان اشتباه محاسباتی است که رهبر معظم انقلاب مطرح کردند.
* رسانه‌ها و افراد انقلابی در مواجهه با اقدامات احمدی‌نژاد و تیم وی چه وظایفی دارند؟
کار بسیار دشوار است. دشمن چون می‌داند که با ضد انقلاب راه به جایی نمی‌برد، به دنبال قرار دادن چهره‌های انقلابی در برابر انقلاب است، همانگونه که در فتنه 88 یک طرف ماجرا کسانی بودند که سابقه انقلابی داشتند، نخست‌وزیر امام، منصوب امام در بنیاد شهید، رئیس مجلس و... وقتی دشمن پشت این چهره‌ها پنهان و با این مهره‌ها وارد میدان می‌شود، کار دشوار خواهد بود و ابهامی است که به سادگی نمی‌شود آن را حل کرد، درباره آقای احمدی‌نژاد هم همین موضع صادق است.
شما ببینید، آقای احمدی‌نژاد هویت خودش و شخصیت خود و محبوبیت خود را مدیون این است که به عنوان حامی و مدافع رهبری شناخته می‌شود، هر جا هم که در انتخابات‌ها حضور داشته و به پیروزی‌هایی رسیده است به همین دلیل بوده که می‌گفته است طرف مقابل برخلاف نظر رهبر معظم انقلاب عمل می‌کند و من می‌خواهم مطابق نظر رهبری و امام(ره) عمل کنم، ما باید برای حمایت از رهبری سینه سپر کنیم! اما حالا حرف‌هایی متفاوت می‌زند‌ و کار را به جایی رسانده که شبکه‌های ضد انقلاب به او احسنت می‌گویند! خب این موضوعات باید برای نیروهای مؤمن و حامی انقلاب تبیین شود. باید این موضوع را تبیین کنیم که ما اگر از فردی حمایت می‌کنیم براساس عملکرد و گفته‌های اوست و مجذوب افراد و وابسته و دل بسته افراد نیستیم. واقعیت این است که انقلاب به افراد وابسته نیست و با جدا شدن یک نفر انقلاب به پایان نمی‌رسد.
بازنگاه صبح صادق به زمینه‌ها، اهداف و علل خروج آمریکا از توافق هسته‌ای

 عزیز غضنفری/  سه‌شنبه 8 مه از منظری آغازگر مرحله تازه‌ای در تاریخ مناسبات سیاسی ایران و آمریکا شده است. در حالی که دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا تا ۱۲ مه (۲۲ اردیبهشت) فرصت داشت درباره پایبند ماندن ایالات متحده به برجام تصمیم بگیرد؛ اما هفتم‌ مه در صفحه توئیتر خود نوشت: «من فردا ساعت دو بعدازظهر از کاخ سفید تصمیم را درباره توافق با ایران اعلام می‌کنم.» 
اما درباره تعجیل چند روزه ترامپ نظرهای گوناگونی قابلیت طرح دارد؛ ممکن است این گونه فرض شود که چون ترامپ تصمیم خود را قطعی اتخاذ کرده بود، به تأخیر و اعلام آن در موعد تعیین شده، یعنی 22 اردیبهشت نیاز نداشت. فرض دیگر آن است که روز6 مه اعلام خبر پیروزی محور مقاومت و حزب‌الله لبنان در انتخابات پارلمانی بازتاب گسترده‌ای در فضای رسانه‌ای جهان داشت، اما تیم سیاسی ترامپ با تعجیل در اعلام موضع خود در پی آن بودند با فرافکنی و انتقال افکار و تحلیل‌ها، ذهنیت‌ها و فضای تبلیغاتی را به سمت موضوع برجام سوق دهند؛ چرا که برآوردها حکایت از پیروزی مقاومت در لبنان داشت و خبر این پیروزی برای سیاست خارجی آمریکا که سال‌هاست می‌کوشد فضای سیاسی و اجتماعی آنجا را به نفع خود تغییر دهد، یک ناکامی بزرگ محسوب می‌شد. البته این تعجیل و فرافکنی تغییری در واقعیت موضوع ایجاد نمی‌کند، ضمن آنکه در 12 مه انتخابات پارلمانی عراق برگزار می‌شود که پیش‌بینی‌ها از پیروزی قابل توجه جریان مقاومت و شیعی حکایت می‌کند و حال باید این سؤال را مطرح کرد که آمریکا با این اتفاق مهم چه خواهد کرد، آیا فرافکنی و سرپوش گذاشتن بر ضعف‌های خود و اقتدار مقاومت در غرب آسیا، دردی از مشکلات و اوضاع شکننده آمریکا در منطقه درمان خواهد کرد؟
زمینه‌های خروج آمریکا
 از برجام
در ایام تبلیغات انتخاباتی آمریکا از زمانی که ترامپ اعلام کرد توافق هسته‌ای کشورهای 1+5 با ایران را قبول ندارد و وعده داد چنانچه رئیس‌جمهور آمریکا شود آن را پاره خواهد کرد، توجه کارشناسان سیاسی را متوجه خود کرد و از آن ایام نگرانی‌های بسیاری را درباره بودن یا نبودن آمریکا در برجام به وجود آورد. اما به نظر می‌رسد این اقدام ترامپ مبتنی بر یک سری بسترها، زمینه‌ها و دلایلی است که می‌توان به برخی از آنها به شرح زیر اشاره کرد:
1‌ـ پیشروی اقتدار منطقه‌ای ایران
آمریکایی‌ها انتظار داشتند که توافق هسته‌ای و محدودیت‌هایی که درون و خارج از برجام با حفظ و توسعه تحریم‌ها علیه ایران برقرار کرده بودند، رفتار سیاسی ایران را در سطح منطقه به سمت «نرمالیزه شدن» سوق دهد؛ رؤیایی که هیچ‌گاه برای آمریکایی‌ها رنگ واقعیت به خود نگرفت و از قضا روند نفوذ منطقه‌ای ایران در مدار صعودی قرار گرفت. در این زمینه شورای روابط خارجی آمریکا مدعی می‌شود که توافق هسته‌ای و دیپلماسی اجبار ایالات متحده در دوره اوباما، در قبال رفتارهای ایران به قدری ضعیف و ناتوان بوده که نه تنها سبب مهار رفتار منطقه‌ای ایران نشده، بلکه به تهاجمی‌تر شدن رفتارهای منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران انجامیده است. 
مطابق با اذعان این شورا، رهبران ایران طی سال‌های گذشته، به ضعف آمریکا پی برده و آن را به یک باور داخلی و فرصتی برای گسترش هژمونی منطقه‌ای خود تبدیل کرده‌اند. این نهاد مهم تصمیم‌ساز در آمریکا در ادامه گزارش خود به این موضوع هم اشاره می‌کند که حتی ادبیات تند و خشن ترامپ نیز نتوانسته رفتار ایران را مهار کند. این در حالی است که این ترامپ بود که صحبت از پاره کردن برجام و اعمال تهدیدات تند و جدید علیه ایران داشت. این تحلیل نشان می‌دهد که خروج آمریکا از برجام کنشی فعال از سوی ترامپ نیست؛ بلکه واکنشی انفعالی به اقتدار و قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و حاصل ناکامی و ضعف جدی آمریکا برای مانع‌سازی پیشروی این اقتدار در معادلات منطقه‌ای و جهانی از طریق برجام بوده است. 
جدای از ارزیابی شورای روابط خارجی آمریکا، رویدادها و روندهای موجود در غرب آسیا نیز‌ـ چه در بخش تحولات نظامی و میدانی و چه در عرصه رخدادهای سیاسی‌ـ به روشنی گویای این واقعیت است که شرایط و سمت و سوی این تغییرات به نفع جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران در حال رقم خوردن است. سرانجام این وضعیت آمریکا را به این جمع‌بندی رساند که برجام باید بازنگری شود؛ به همین دلیل ژنرال مک مستر، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، در نطق خود در نشست امنیتی مونیخ اعلام کرد فعالیت‌های منطقه‌ای ایران به حدی رسیده که اکنون زمان آن است به نواقص موجود در توافق هسته‌ای با ایران رسیدگی کنیم.
2‌ـ ناکامی آمریکا در مهار ایران از طریق برجام
اساساً برجام با سوء‌ظن تمام و با هدف مهار جمهوری اسلامی ایران در دستور کار غرب به ویژه آمریکا قرار گرفت. اما آنها با تلاشی که تیم هسته‌ای ما داشتند نتوانستند به تمام اهداف خود نائل شوند. در زمان اوباما به این کاستی‌ها اشاره می‌شد، اما ترامپ با صراحت به نقایص برجام پرداخت و حتی شروطی را برای اصلاح برجام تعیین کرد که در صورت اعمال نشدن آنها تهدید به خروج از برجام کرد. در واقع، مطلوب و اولویت نخست آمریکا برای مهار رفتار منطقه‌ای ایران از طریق بازنگری در برجام سیاست‌گذاری شد، اما چون این تصمیم با واکنش قاطعانه جمهوری اسلامی ایران مواجه شد، به زعم ترامپ و تیم سیاسی وی تنها راه باقی‌مانده برای آمریکا برای اینکه رفتارها و اقدامات ایران را در منطقه غرب آسیا «نرمال» کنند، خروج از برجام و طراحی «سناریوهای جدید» تلقی شد. 
البته در این زمینه، اروپایی‌ها نیز با آمریکایی‌ها اشتراک هدف دارند و انتظار و توقع حقیقی اروپایی‌ها از برجام چیزی جز استانداردسازی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با استانداردهای مد نظرشان نیست، با این تفاوت که آنها به دنبال پیگیری بحث‌های معطوف به نرمال کردن رفتار منطقه‌ای و توان موشکی ایران با حفظ برجام هسته‌ای و طرح بحث برجام‌های زنجیره‌ای در دیگر حوزه‌ها هستند.
3‌‌ـ ریخت‌شناسی شخصیتی ترامپ   
به زمینه‌سازی‌های دیگری نیز برای خروج ترامپ از برجام می‌توان اشاره کرد که یکی از آنها که بسیار هم مورد توجه برخی از تحلیلگران از جریان خاص قرار می‌گیرد، «تیپو‌لوژی شخصیتی» شخص دونالد ترامپ است. البته، در تحلیل وقایع خیلی نباید به پررنگ‌سازی شخصیت فردی وی پرداخت و اینکه ترامپ غیر قابل پیش‌بینی بوده و توجهی به ساختارها در تصمیم‌گیری‌ها ندارد، که با مثال‌های نقیض فراوان قابل خدشه است. مثلاً پیگیری‌های اخیر قاضی مولر درباره مداخله روسیه در انتخابات آمریکا افزون بر اینکه مانع نزدیکی بیشتر ترامپ به روسیه وفق وعده انتخاباتی‌اش شد، قدرت ساختار کنترلی قضایی این کشور بر رئیس‌جمهور آمریکا را نیز نشان داد. همچنین فرمان اجرایی پیشین ترامپ در زمینه ممنوعیت صدور روادید ورود به آمریکا برای اتباع هفت کشور اسلامی از طریق قاضی یک دادگاه محلی کان‌لم‌یکن شد. 
آنچه در باب تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌ها در همه مقاطع و برهه‌ها در آمریکا مهم و مؤثر بوده و به نوعی خود آمریکایی‌ها بر آن اصرار دارند و حتی به آن افتخار می‌کنند، تعیین‌کننده بودن نظام و ساختار حاکمیتی این کشور است. اما در مقاطعی هم نمی‌توان از نقش کارگزاری رئیس‌جمهور که اختیارات گسترده‌ای دارد، غافل شد. از این منظر زمینه‌های شخصیتی ترامپ نظیر؛ محاسبه‌گری، سوداگری، تجارت‌پیشگی، عجول و بلندپرواز بودن وی را در بسترسازی برای خروج از برجام باید به اندازه خودش مورد توجه قرار داد، نه بیشتر. مبتنی بر این نگاه، هیچ‌گاه در آمریکا مشابه دوران کنونی تا این اندازه نقش «اراده فردی و کارگزاری» مؤثر نبوده است. مثلث نتانیاهو، بن‌سلمان و مشاورانی نظیر جان بولتن که هسته اصلی گردهمایی آنها در ویژگی «ضد ایرانی» بودن آنهاست، نیز در اقدام ترامپ برای خروج از برجام بی‌تأثیر نبوده است.

نمایی از
 راهبرد جدید آمریکا 
اگرچه واکاوی زمینه‌های انگیزشی پرتویی از روشنایی بر بخشی از موضوع خروج می‌تاباند، اما به این پرسش مهم که آمریکا مشخصاً با این اقدام به دنبال چیست؟ پاسخ کاملی نمی‌دهد. در واقع، این پرسش که ناظر بر اهداف آمریکا از اعلام خروج از برجام است، نیازمند شرحی مفصل است. اما به اجمال می‌توان گفت، برآورد و ارزیابی تیم سیاسی ترامپ اینگونه شد که آمریکا با بودن در برجام توانایی و امکان رسیدن به اهدافش را ندارد؛ لذا ضرورتاً باید خارج از برجام طراحی‌ها و اقدامات لازم علیه جمهوری اسلامی صورت گیرد.
مبتنی بر این نگاه، هسته مرکزی راهبرد جدید آمریکا در مقطع کنونی و در راستای تقابل با جمهوری  اسلامی، فعال کردن نارضایتی‌ها و شکاف‌های سیاسی و اقتصادی با هدف بی‌ثبات‌سازی اجتماعی در درون کشور از طریق شوک‌های تبلیغاتی و اعمال فشارهای اقتصادی است؛ برگرداندن فضای سیاسی و روانی کشور به سال‌‌های 82  به بعد، یعنی زمانی که ایران به بهانه ساخت سلاح اتمی مورد تحریم آمریکا قرار گرفت، هم اینک در قالبی جدید در حال تکرار است.
بی‌توجهی به محورهای تعیین‌کننده و راهبردهای راه‌گشای رهبر معظم انقلاب در زمینه اقتصاد مقاومتی و نداشتن اهتمام جدی به گره‌گشایی از مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم که در قالب تعیین نام سال‌ها و تحریض‌ها و تحذیرها در طول سال‌های گذشته از سوی معظم‌له شاهد بوده‌ایم، در بخش‌هایی از جامعه به ویژه جوانان زمینه‌ها و ضعف‌هایی را به وجود آورده که امروز دشمن بر همین زخم‌ها می‌نشیند و از آنها بهره می‌گیرد. بر اساس این، آمریکایی‌ها قصد دارند همزمان با تشدید تحریم‌ها، موضوعات موشکی و منطقه‌ای را به لایه‌های اجتماعی و سیاسی کشور بکشانند و نظیر بازی‌هایی که با دوگانه
«هسته‌ای‌ـ اقتصاد» در سال‌های پیشین انجام دادند، هم‌اکنون دوگانه‌هایی چون؛ «موشک‌ـ معیشت»، «امنیت‌ـ اقتصاد»، «عدالت‌ـ ولایت» و... را در حوزه اجتماعی ادراک‌سازی کنند. بی‌شک با تجربه‌ای که از گذشته وجود دارد نباید اجازه اجرای این سناریوی خطرناک را  به طرف آمریکایی داد.
پیامدهای خروج آمریکا
 از برجام
پرسش مهم دیگری که ذهن کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی و حتی افکار عمومی را به خود مشغول کرده، این است که خروج آمریکا از برجام و به تعبیر رایج این روزها «برجام منهای آمریکا» چه آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟ پاسخ سطحی یا ناصحیح و غرض‌ورزانه به این پرسش می‌تواند زمینه‌های نگرانی و چالش‌های متعددی در حوزه عملیات روانی و تبلیغات دروغین را به محیط سیاسی و اجتماعی ایران تحمیل کند و شرایطی را پیش آورد که در صورت بی‌توجهی به آن آثاری ناخوشایند بر اوضاع اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران به جای بگذارد. در این باره در سه بخش گمانه‌هایی قابلیت طرح دارد:
1‌ـ عملیات روانی از طریق فضاسازی رسانه‌ای
نکته مهم در این باره از آن رو که به فضاسازی رسانه‌ای طی روزهای آینده معطوف است، بسیار حساس و سرنوشت‌ساز به نظر می‌رسد و آن، اینکه از هم اکنون، خط تبلیغاتی بخش رسانه‌ای و عملیات روانی آمریکا معطوف به ایجاد یا تقویت دودستگی در بین مردم و مسئولان خواهد بود؛ از این رو باید از هر گونه اقدام که مناسبات قدرت و سیاست در ایران را به سمت اختلاف‌افکنی سوق می‌دهد، اجتناب کرد. هدف دیگر خط تبلیغاتی و عملیات روانی نظام سلطه، کوشش برای القای پروژه ناامیدسازی مردم و تحریک به آشوب طبقات اجتماعی و نیز تغییر محاسبات مسئولان ایرانی است. بر اساس این، تلاش می‌کنند در نبود آمریکا در برجام، اروپا را ناجی و شریک قابل اعتماد معرفی کنند. در حالی که مطابق با بیان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با دانشجو‌های دانشگاه فرهنگیان، به آنها نیز با توجه به سابقه گذشته نمی‌توان اعتماد کرد. 
2‌ـ افزایش محدودیت‌های اقتصادی
اساساً ابزار آمریکا در دوران خروج از برجام برای رسیدن به مقاصد خود اعمال فشارهای اقتصادی است؛ ترامپ با این قصد از توافق هسته‌ای خارج شد که مانعی برای اعمال دور تازه‌ای از سخت‌گیری‌های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد. ایجاد مشکلات سرمایه‌گذاری خارجی، وجود مانع در فروش نفت ایران و تداوم معضلات بر سر راه تجارت خارجی و نظام مالی و بانکی ایران از اقدامات احتمالی است که آمریکا در وضعیت کنونی در پی آن است. اگرچه در این زمینه، طبق گفته رئیس بانک مرکزی و دیگر مسئولان دولت، برجام کمترین آثار مثبت اقتصادی را برای ایران به همراه داشته است؛ علی‌القاعده نباید نگرانی جدی برای آثار خروج آمریکا از برجام به وجود آید. اما لازم است مسئولان همه تلاش خود را برای تداوم اقدامات بازدارنده و کاهنده آثار تحریم به کار گیرند. در این زمینه نکته مهم و حیاتی برای کشور آن است که متولیان اقتصادی و بازیگران سیاسی اجازه ندهند سایه «آثار روانی» این خروج بیشتر از «آثار واقعی» آن بر اقتصاد ایران سنگینی کند.
3‌ـ اقدام نظامی علیه ایران
برخی از کارشناسان احتمال افزایش وقوع جنگ در صورت خروج آمریکا از برجام را مطرح می‌کنند. با این استدلال که حزب جمهوریخواه در آمریکا جنگ‌طلب است و چون افراد این حزب از سهامداران و کارتل‌های نفت و اسلحه هستند، تنش و درگیری برای آنان منافع حزبی خوبی به بار می‌آورد؛ اما در مقابل تحلیلگرانی دیگر بر این تصور هستند که ترامپ هر چند از حزب جمهوریخواه است، اما تجارت‌پیشه و اهل محاسبه سود و زیان است، به همین دلیل به اقدام نظامی دست نخواهد زد؛ اما در این بین نگاه سومی هم وجود دارد که از این رو که وقوع جنگ علیه جمهوری اسلامی را منتفی می‌داند، با دسته دوم مشابهت دارد. این انتفاء را نه فقط به دلیل حساب سود و زیانی که ترامپ می‌کند، بلکه به دلیل شرایط‌ شکننده و بغرنج آمریکا در منطقه از یک‌سو و توانمندی جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، شرایط موجود اجازه چنین اقدامی را به دولت آمریکا نمی‌دهد. نکته مهم این است که تهدیدات رهبر معظم انقلاب در زمینه اقدامات احتمالی آمریکا علیه ایران، در نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری آمریکا «پاسخ و تهدید معتبر» تلقی شده است.

درس‌ها و عبرت‌ها
1ـ اگرچه برجام حدود سه سال توان زیادی از کشور و مسئولان گرفت، اما تجارب گرانقدر، درس‌ها و عبرت‌های مهمی برای مسئولان و مردم در داخل و حتی افکار عمومی و مسئولان دنیا داشته است که باید به مثابه فرصتی طلایی از آن در حوزه‌ها و ساحت‌های گوناگون، به ویژه در بسیج و اجماع‌سازی ملل مستضعف و تنفرپراکنی از خوی استکباری آمریکا در بین ملت‌ها و دولت‌ها استفاده کرد. 
2ـ مهم‌ترین موضوع در وضعیت کنونی آن است که با شناخت تجربیات تلخ و شیرین گذشته و درک هزینه‌هایی که کشور و مردم متحمل شده‌اند، مسیر حرکت آینده خوب تشخیص داده شود و بر اساس آن مدبرانه اقدامات لازم صورت بگیرد. مسیر طی شده برای حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران در سال‌های پیشین (به ویژه از سال 92) براساس اعتماد به طرف مقابل و اخذ نکردن تضمین‌های لازم بوده است. درک این نکته برای مسئولان و صاحب نظران این رویکرد، دیگر نباید کار دشواری باشد که از این پس جهت‌گیری معطوف به ایده «ادامه برجام با اروپا» عقلانی و منطقی نیست، مگر مطابق با بیانات رهبر معظم انقلاب که با اخذ ضمانت‌های کافی منوط باشد. 
3ـ اوضاع حساس کشور و رعایت منافع ملی و مصالح عمومی اقتضا می‌کند که در سطح جامعه و به ویژه در بخش سیاسی از رویکردهای تقابلی اجتناب شود. دولت آمریکا پس از اعلام خروج از برجام در حال ارزیابی و رصد دقیق فضای سیاسی و اجتماعی ایران است، تا با سوء‌استفاده از کمترین اختلافات و شکاف‌های سیاسی و اجتماعی در محیط داخلی، به شکل دادن برخی دوقطبی‌های کاذب با هدف مقابل هم قرار دادن مردم و مسئولان مبادرت کنند. انسجام ملی حول منافع ملی و مسیری که رهبر حکیم انقلاب اسلامی معین کرده‌اند، نیاز فوری و ضروری جامعه امروز ماست. نباید برخی افراد و گروه‌های سیاسی با هجمه به قوه مقننه و مجریه، اتفاق پیش آمده را فرصتی برای به رخ کشیدن خطاهای گذشته آنان یا تسویه‌حساب‌های سیاسی تلقی کنند و فضای آرامش‌بخشی که اکنون به آن نیاز داریم، به مناقشه تبدیل شود؛ از آن سو بخش‌های سیاسی منسوب به دولت یا افراد و شخصیت‌های دولتی نیز نباید با طرح دیدگاه‌های حاشیه‌ای و انحرافی جامعه را به سمت اختلافات و منازعات داخلی بکشانند، کاری که مدت‌هاست در حال ارتکاب آن هستند.
4ـ عبرت دیگر، به نحوه رفتار و مواجهه ما با اروپا و نقش جدید آن پس از خروج آمریکا از برجام است. چه بسا اختلاف آمریکا و اروپا در بحث برجام پشت صحنه‌ای همانند تقسیم کار بین «پلیس خوب و بد» هم داشته باشد و در راستای تغییر محاسبات مسئولان ایرانی و در نبود آمریکا در برجام، اروپا ناجی و شریک قابل اعتماد معرفی شود تا آنچه را که آمریکا در زمینه توانمندی موشکی و منطقه‌ای ایران نشانه‌گذاری و طراحی کرده بود و به آن دست نیافته، در مرحله جدید از سوی اروپا پیگیری شود و به اجرا درآید. این سناریو دقیقاً همان وضعیتی است که کشورمان در آینده با آن روبه‌رو خواهد شد و لازم است مسئولان اجرایی و بخش قانون‌گذاری کشور با تجربه‌های متراکم و البته تلخی که اکنون پیش‌روی‌شان قرار گرفته، با هوشمندی و تدبیر با آن مواجه شوند؛ چرا که دیگر فرصتی برای خطا و اشتباه وجود ندارد.




عدالت در پرتو ولایت‌ـ ۳


  عزیز غضنفری/ در ادامه مباحثی که درباره عدالت در دو شماره پیشین ارائه شد، در این بخش به موانعی که در جامعه بر سر راه تحقق عدالت اثرگذار هستند، اشاره می‌کنیم. عدالت از آن نظر که از آرمان‌های بشری و جزء محوری‌ترین حرکت‌های پیامبران و ائمه معصوم(علیهم‌السلام) محسوب می‌شود، به طور طبیعی مخالفان جدی دارد. شاید اگر گفته شود علت دشمنی با رسولان الهی و امامان معصوم شیعه، ترویج شعار عدالت و تلاش برای تحقق عملی مصادیق آن در جامعه خود بوده، سخنی به گزاف نباشد.
در این بخش ما به دو دسته از موانع و مخالفان عدالت‌گرایی در جامعه اسلامی اشاره می‌کنیم و نظر به اهمیت و ضرورت بحث دسته دوم، درباره نظرات آنها با قدری تفصیل بحث خواهیم کرد.
گروه نخست کسانی را شامل می‌شود که از اساس با طرح شعار عدالت مخالفند؛ زیرا تحقق عدالت آرزوها و منافع آنان را به چالش می‌کشد. از این رو، کسانی که به دست‌اندازی به حقوق مردم عادت کرده و از قضا مناصب و جایگاه‌هایی را که اشغال کرده‌اند و منفعت‌ها و سرمایه‌هایی که اندوخته‌اند، از مسیر بی‌عدالتی و دور زدن عدالت بوده، طبیعی است با عدالت‌خواهی و مبلغان و مجریان عدالت از در کینه‌توزی و مخاصمه درآیند. کم نیستند کسانی که در تاریخ اسلام و انقلاب این‌گونه ظاهر شده‌اند و به دلیل عناد با عدالت، جامعه، فرصت‌ها و امکانات عمومی را قربانی منفعت‌طلبی‌های شخصی خود کرده‌اند.
گروه دوم از کسانی که در مسیر اجرای عدالت مانع ایجاد می‌کنند، افراد و دسته‌های فکری و سیاسی هستند که شعارشان عدالت‌طلبی است، اما فی‌الواقع بیشترین ضربه را به اجرای عدالت وارد می‌کنند. در موضوعات اسلامی زیاد شنیده‌ایم که برخی امور معنوی، بعضی از فضیلت‌های اخلاقی و حتی برخی از عباداتی که انسان انجام می‌دهد، خود در نقش حجاب ظاهر می‌شوند و انسانی را که در پی کمال است، از حقیقت دور می‌کند. در ماجرای خلقت حضرت آدم، ابلیس به پشتوانه شش هزار سال عبادت دچار «ولایت‌گریزی» شد؛ این دشمنی با «ولی خدا» به دلیل این بود که ابلیس استکبار ورزید و خود را برتر از آدم دانست. 
یا وقتی به مقطعی دیگر از تاریخ نگریسته می‌شود، به مصادیق و حوادثی برمی‌خوریم که عده‌ای با اینکه شعارشان عدالت‌خواهی بوده، اما در مقابل ولی خدا به نقطه شک و تردید یا تقابل شدید می‌رسند. خوارج که هیچ‌گاه درک درستی از حقیقت ولایت نداشتند، با همین شعار عدالت‌گرایی عرصه را بر امام علی(ع) تنگ کردند و کار را به «جنگ با ولایت» کشاندند و آخرالامر حضرت علی(ع) به دست همین جماعت مدعی در محراب نماز به جرم بی‌توجهی به عدالت به شهادت رسیدند، در حالی که امام علی(ع) در عدالت کاملاً شدید و سخت‌گیر بود.
درکِ چیستی و مصداق عدالت آنقدر حساس و تعیین‌کننده است، تا جایی که مالک اشتر هم گاهی به دلیل رعایت عدالت، امیرالمؤمنین علی(ع) را مورد سؤال قرار می‌دهد که «آقا! این عدالت است که ابن‌عباس را که فامیل شماست، بر سر کار گذاشتی؟ البته حضرت در مقام پاسخگویی به مالک اشتر برمی‌آیند و می‌فرمایند که «قَالَ لَمَّا وَلَّی عَلِی بَنِی الْعَبَّاسِ... فَهَلْ وَلَّیتُ حَسَناً أَوْ حُسَیناً أَوْ أَحَداً مِنْ وُلْدِ جَعْفَرٍ أَخِی أَوْ عَقِیلًا أَوْ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ... وَ بَعْدُ فَإِنْ عَلِمْتَ أَحَداً هُوَ خَیرٌ مِنْهُمْ فَأْتِنِی بِهِ»؛ اولاً من که حسن و حسینم یا فرزندان برادرم جعفر یا عقیل را نگذاشتم که از بستگان نزدیک من هستند، اگر تو از ابن عبّاس بهتر سراغ داری، او را بیاور.»(شرح ابن ابی‌الحدید، ج15، ص99)
از این رو در فرهنگ اسلامی پذیرفته شده نیست که افراد یا برخی گروه‌ها اراده کنند به دلیل عدالت‌طلبی با ولی خدا وارد تقابل شوند. باید باور کرد که فلسفه رسالت و ولایت اولیای خدا استقرار عدالت است و آنها خود بیش از همه دغدغه اجرای قسط را دارند؛ اما عدالت به فرمایش رهبر معظم انقلاب با عقلانیت و معنویت در هم تنیده است. از نگاه رهبر حکیم انقلاب، اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتی در کار نخواهد بود. ایشان وجود عقلانیت را به این دلیل مهم دانستند که اگر عقل و خرد در تشخیص فهم و مصادیق عدالت به کار گرفته نشود، انسان را به گمراهی می‌کشاند.



 قاسم غفوری/ انتخابات پارلمانی لبنان که آخرین بار در سال 2009 برگزار شده بود، پس از 9 سال بر اساس قوانین جدید انتخاباتی و با حضور مردم در داخل و خارج از لبنان برگزار شد. شاید از نکات مهم در این انتخابات نحوه برگزاری و نیز مشارکت لبنانی‌های خارج از کشور بود که نشان‌دهنده اهمیت و میزان توجه مردم به آینده کشورشان است. 
خردادماه سال گذشته (1396) بود که پارلمان لبنان قانونی جدید را برای انتخابات، بدون مداخلات خارجی تصویب کرد و آن قانون، «تناسبی» بود. بنا بر قانون جدید، لبنانِ هشت اُستانه، به 15 حوزه انتخاباتی تقسیم شد؛ شمال اول، شمال دوم، شمال سوم؛ بقاع اول، بقاع دوم، بقاع سوم؛ بیروت اول، بیروت دوم؛ جنوب اول، جنوب دوم، جنوب سوم؛ جبل لبنان اول، جبل لبنان دوم، جبل لبنان سوم، جبل لبنان چهارم.
در انتخابات کنونی حدود 600 نامزد در قالب 77 فهرست برای کسب 128 کرسی پارلمان با یکدیگر رقابت کردند که 83 نفر آنها زن بودند. مجموع کرسی‌های پارلمان لبنان 128 کرسی است و 64 کرسی به مسیحیان و 64 کرسی به مسیحیان و اقلیت‌ها تعلق خواهد گرفت.
بر اساس گزارش‌های منتشر شده از نتایج انتخابات، ائتلاف شیعی، یعنی ائتلاف حزب‌الله لبنان و جنبش امل توانست ۲۶ نماینده شیعه را به اضافه هم‌پیمانان دیگرشان در طوایف دیگر راهی پارلمان کند. در واقع، حزب‌الله و گروه ۸ مارس در شمال لبنان،‌ بیروت، البقاع و صیدا پیروز شده‌اند.
با این آمارهای منتشر شده، تعداد نمایندگان «۸ مارس» افزایش یافته و به بیش از یک‌سوم کرسی‌ها رسیده است. به این ترتیب این جناح قدرت تعطیل کردن تصمیم‌گیری‌های اصلی و سرنوشت‌ساز، نظیر تعیین رئیس‌جمهوری را که به رأی دوسوم نمایندگان نیاز دارد،‌ خواهد داشت.
در حالی که فراکسیون المستقبل وابسته به سعد حریری، نخست‌وزیر لبنان تعداد نمایندگانش از ۳۳ به ۲۱ نماینده کاهش یافته است، جریان آزاد ملی مورد حمایت میشل عون به ریاست «جبران باسیل» وزیر خارجه لبنان، تقریباً حجم نمایندگانش را حفظ کرده (۲۰ نماینده)؛ در حالی که امیدوار بود فراکسیونش در پارلمان را گسترش دهد.
اما حزب «القوات اللبنانیه» وابسته به سمیر جعجع دیگر پیروز این انتخابات است؛ به گونه‌ای که نمایندگانش را از هشت نماینده به ۱۵ نماینده افزایش داد.
تعداد نمایندگان جریان آزاد ملی در جبل لبنان کاهش داشت، اما حزب سوسیال پیشرو و دروزی‌ها توانستند ۹ نماینده را حفظ کنند و حزب الکتائب به منزله جناحی که متحمل بیشترین شکست شده، با سه نماینده وارد پارلمان شد.
بسیاری از ناظران سیاسی این انتخابات را همه‌پرسی مردمی در میان دو طیف جریان 14 مارس و 8 مارس می‌دانند که خط مشی آینده راهبرد سیاسی و امنیتی لبنان را مشخص خواهد کرد. 
نتایج انتخابات نیز نشان داد، جریان‌های مقاومتی نظیر حزب‌الله و جنبش امل در کنار متحدان‌شان توانسته‌اند بیشترین آرای مردمی را کسب کنند؛ در حالی که جریان‌های غرب‌گرا مانند المستقبل نتوانسته‌اند‌ آرای گذشته را حفظ کنند و حتی گمانه‌زنی‌ها از ناتوانی سعد حریری برای تشکیل کابینه حکایت دارد. 
حال این سؤال مطرح می‌شود که این انتخابات چه پیام‌هایی دارد و چه نتیجه‌ای برای سرنوشت لبنان خواهد داشت؟
آنچه در این انتخابات مشاهده شد، رأی مردم به جبهه مقاومت است؛ از این رو می‌توان دریافت که خواست و مطالبه مردمی ادامه حرکت لبنان در جهت تقویت مقاومت است. مقاومتی که از یک‌سو در جنوب با رژیم صهیونیستی درگیر است و از سوی دیگر در سوریه با تروریسم مبارزه می‌کند. این نگاه مردمی به مقاومت چنان است که وزیر آموزش و پرورش رژیم صهیونیستی به طور رسمی اعلام می‌کند حزب‌الله یعنی لبنان. در همین حال، جریان‌های غیر مقاومتی که نگاهی به آمریکا و سعودی داشته‌اند نیز در این انتخابات نتوانسته‌اند از آرای مردمی برخوردار شوند که خود سندی بر مخالفت مردمی بر وابستگی به غرب و سعودی است. با این شرایط می‌توان گفت، پارلمان و دولت آینده لبنان یک گزینه پیش رو دارد و آن، حرکت در مسیر اهداف و اقدامات مقاومت است.
این مسئله به طور قطع با واکنش دشمنان داخلی و خارجی مقاومت همراه خواهد شد. رفتارهایی همچون ایجاد تشکیک در نتایج انتخابات، کارشکنی در روند تشکیل دولت، استفاده از سیاست تحریم علیه حزب‌الله و حتی لبنان به بهانه حزب‌الله، استمرار تحرکات گروه‌های تروریستی در لبنان و نیز اقدامات رژیم صهیونیستی علیه امنیت لبنان می‌تواند از جمله اقدامات دشمنان این کشور باشد. 
در این میان، در تحلیل دلیل شکست المستقل بسیاری معتقدند، رویکرد به سعودی و آمریکا زمینه‌ساز این شکست بوده است. روزنامه فرامنطقه‌ای «رأی‌الیوم» در تحلیل انتخابات لبنان آورده است: «سعد حریری یک‌سوم از کرسی‌های فراکسیون خود در پارلمان را از دست داد؛ زیرا او در اردوگاه بازداشت‌کنندگان خود ایستاد، تسلیم دیکته‌های آنها شد و دشمنی‌اش با جریان مقاومت را علنی و هر‌گونه ائتلاف با حزب‌الله را رد کرد. این وضعیت به وضوح خوانش اشتباه وی از نقشه سیاسی و مزاج عمومی افکار عمومی لبنان را بازتاب می‌دهد. حریری با این رویکردش محبوبیت بزرگی را که به دلیل همبستگی لبنانی‌ها با وی در محنتش در جریان بازداشت(در عربستان) کسب کرده بود، قربانی کرد.» 
پیروزی حزب‌الله در این انتخابات در واقع تکمیل پیروزی میدانی این جنبش در ارتفاعات عرسال لبنان واقع در مرز سوریه بود؛ ارتفاعاتی که تروریست‌های حاضر در سوریه اشغال کرده بودند و برای خود در این مناطق جولان می‌دادند و امنیت آنجا را بر هم می‌زدند.
به هر تقدیر، پیروزی مقاومت در انتخابات لبنان می‌تواند زمینه‌ساز دستاوردهای جدید در عرصه سیاسی باشد که دامنه آن به عراق و یمن نیز خواهد رسید. هر چند دشمنان مقاومت بر آن بوده‌اند تا با ایجاد فضای منفی در داخل و خارج از لبنان مانع دستاوردهای انتخاباتی مقاومت شوند؛ اما عملکردهای جریان‌های مقاومتی لبنان موجب شده است نه تنها در حوزه نظامی و امنیتی، بلکه در مرحله سیاسی نیز مردم به مقاومت اعتماد کنند که نتیجه انتخابات لبنان خود گواهی بر این مهم است که شکستی بزرگ برای دشمنان لبنان و مقاومت ارزیابی می‌شود و می‌تواند دوران جدیدی را برای آینده سیاسی لبنان در داخل و منطقه به همراه داشته باشد.  
نتایج این انتخابات نشان داد، مردم لبنان بر اصل راهبردی مقاومت تأکید دارند که استمراردهنده راهبرد دفاعی لبنان با سه ضلعی مردم، ارتش و مقاومت است و این یعنی ناکامی همه سناریو‌هایی که برای دور کردن لبنان از مقاومت صورت گرفته بود. البته به طور قطع دشمنان لبنان ساکت نخواهند ماند و برآنند تا در روند تشکیل دولت بحران‌سازی سیاسی و تبدیل این پیروزی شیرین به تلخ کامی برای مردم لبنان و مقاومت را اجرایی کنند که بیداری جریان‌های سیاسی و هواداران آنها برای گرفتار نیامدن در این بازی می‌تواند ضمن تحمیل شکستی دیگر بر دشمنان زمینه‌های تقویت ثبات و یکپارچگی لبنان را محقق کند. 

بررسی نقش مردم و مسئولان در تحقق شعار سال‌ـ ۶


  محمدابراهیم میانجی/  در دو شماره گذشته به بخشی از نقش مسئولان در تحقق شعار سال (حمایت از کالای ایرانی) پرداخته شد. در حمایت مستقیم دولت از کالای ایرانی تأمین مایحتاج مورد نیاز دستگاه‌ها، سازمان‌ها و نهادهای دولتی تبیین شد و در ادامه مصادیق حمایت‌های غیر مستقیم دولت از کالای ایرانی شامل؛ باور و اعتقاد به حمایت از کالای ایرانی، جلوگیری از واردات کالای مشابه ساخت داخل، حمایت خاص از تولید با حمایت‌های تعرفه‌ای مورد بررسی قرار گرفت، در این شماره به مصادیق دیگری از حمایت غیر مستقیم دولت و مسئولان از کالای ایرانی پرداخته می‌شود.

4ـ انتقال بار مالیاتی از تولید به مصرف
به طور حتم دریافت مالیات از بخش تولید یکی از منابع مهم درآمدی دولت‌ها به شمار می‌رود. در راستای فاصله گرفتن از اقتصاد تک‌محصولی مبتنی بر نفت، برنامه‌ریزی و اصلاح نظام مالیاتی برای افزایش درآمدهای مالیاتی ضرورتی انکارناپذیر است، ولی دست‌اندرکاران امر در زمینه سیاست‌های مالیاتی می‌توانند با تدابیر مناسب علاوه بر افزایش درآمد مالیاتی دولت از کالای تولید داخل نیز به این واسطه حمایت کنند. دولت در این زمینه می‌تواند با اجرای مالیات بر مصرف یا فروش، از هزینه‌های بنگاه‌های اقتصادی بکاهد و بار مالیاتی را از تولید به مصرف انتقال دهد تا صنعتگران و تولیدکنندگان، انگیزه لازم را برای سرمایه‌گذاری مجدد در بنگاه‌ها داشته باشند.
البته، نباید از این نکته غفلت کرد که انتقال مالیات از تولیدکننده و قرار دادن بار مالیاتی بر دوش مصرف‌کننده زمانی معقول خواهد بود که اقلام و محصولاتی که نامزد مالیات‌ستانی از مصرف‌کننده می‌شوند در زمره اقلام و محصولات اساسی نباشند؛ زیرا در چنین حالتی دهک‌های ضعیف آنچنان آسیب‌پذیر می‌شوند که نه تنها حمایت از کالای ایرانی محقق نمی‌شود؛ بلکه شاهد ظهور و بروز نارسایی‌های اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیتی غیر قابل پیش‌بینی در کشور خواهیم بود.
دولت می‌تواند با بالا بردن نرخ مالیات بر کالاهای لوکس و تشریفاتی و همچنین اقلام و محصولاتی که تهیه و خرید آن برای گروه‌های اقتصادیِ ضعیفِ جامعه غیر ضروری است، هم درآمد مالیاتی خود را افزایش دهد و هم به این واسطه چرخه تولید غیر ضروری این نوع محصولات را کاهش داده و به سمت تولید کالاهای ضروری و مصرفی عموم مردم سوق دهد و موجب رونق تولید کالاهای مصرفی مورد نیاز مردم شود و کشور را از واردات 200 قلم کالای مصرفی بی‌نیاز کند.
اکنون واحدهای تولیدی به دریافت تسهیلات در حوزه مالیات نیاز دارند؛ چرا که بعضاً توان پرداخت انواع مالیات‌های مورد مطالبه دولت را ندارند و با انباشت آنها مواجه هستند. دولت می‌تواند با ارائه تسهیلات و همچنین اصلاح نظام مالیاتی به نفع تولیدکنندگان، روند پرداخت این نوع مالیات‌ها را تسهیل کرده و در راستای حمایت از تولید کالای ایرانی و رفع موانع تولید از سر راه تولیدکنندگان داخلی گام بردارد.
دولت با یک برنامه‌ریزی مناسب در زمینه تعلیق و اجرای معافیت‌های مالیاتی با بازه زمانی مناسب (دو ساله، پنج ساله و ده ساله) در مناطق روستایی، شهرک‌های صنعتی و واحد‌های تولیدی عادی می‌‌تواند رونق تولید را به ارمغان آورد و حمایت مناسبی در عرصه عمل از تولید کالای ایرانی داشته باشد.

5ـ لزوم بازبینی سیاست‌های مالیاتی در دوران رکود
با توجه به رکود حاکم بر بازار کشور که تأثیر فراوانی بر تولید کالا و محصولات داخلی گذاشته و سبب شده تا واحد‌های تولیدی با کمتر از نصف توان خود به امر تولید بپردازند، لزوم بازبینی سیاست‌های مالیاتی امری ضروری می‌نماید تا فشار مضاعفی بر تولید داخلی از قِبَل سیاست‌های جدید مالیاتی وارد نشود.
در سال‌های گذشته و همچنین در حال حاضر که رکود بر کشور حاکم است، بسیاری از فعالان اقتصادی و صنفی نسبت به اخذ مالیات در چنین وضعیتی گله کرده و خواستار بازبینی سیاست‌های مالیاتی به نفع تولید داخلی هستند. در این وضعیت دریافت مالیات سبب بروز مشکلات بسیاری برای فعالان اقتصادی خواهد شد و متمایز کردن چنین افراد و گروه‌هایی از اقشار ثروتمند و متمول، ضرورتی است که باید با هنرمندی دستگاه مالیاتی کشور به صورت مطلوب و شایسته‌ای لحاظ شود. در این وضعیت افزایش مالیات مشکل‌آفرین خواهد بود و دولت باید در نظام مالیاتی خود تدابیری اتخاذ کند تا به واسطه آن تولید‌کننده با کاهش هزینه تولید کالای تولیدی خود را با قیمت پایین و مناسب به مصرف‌کننده عرضه کند تا به این واسطه کشور از رکود حاکم بر اقتصاد خارج شود و تولید رونق یابد. 

6ـ دستگیری از واحدهای کوچک تولیدی در سیاست‌های کلان اقتصادی
توجه به واحدهای کوچک و متوسط تولیدی در مسیر توسعه اقتصادی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. کشور چین در این عرصه گوی سبقت را از دیگر کشورها ربوده و ثمرات آن را در دستیابی به رتبه‌های برتر اقتصادی جهان شاهد است، ولی این موضوع در کشور ما مورد غفلت واقع شده و توجه لازم به آن صورت نمی‌گیرد. با توجه به آمار ارائه شده در حال حاضر بیش از 85 هزار واحد از وزارت صنعت، معدن و تجارت پروانه بهره‌برداری گرفته‌اند که از این تعداد واحدها، حدود 95 درصد واحدهایی هستند که کمتر از 50 نفر نیروی کار دارند که با عنوان واحدهای کوچک و متوسط در عرصه تولید و اشتغال شناخته می‌شوند و مابقی که حدود پنج درصد می‌شود، واحدهایی هستند که بالای 100 نفر نیروی کار دارند. بنا بر اظهارات مسئولان سابق وزارت صنعت، معدن و تجارت واحدهای کوچک و متوسط در کشور حداقل 40 درصد از اشتغال و تولید کشور را شامل می‌شوند، ولی این واحدها در سیاست‌های کلان اقتصادی در حاشیه بوده و برنامه‌ریزی لازم برای حمایت از آنها صورت نمی‌گیرد. یکی از اقدامات مهم و کاربردی دولت در امر حمایت از تولید کالای داخلی توجه به مشکلات و چالش‌های واحدهای کوچک و متوسط در کشور است که می‌تواند رونق اقتصادی و افزایش تولید را به دنبال داشته باشد.
مطابق آمار ارائه شده در سال 96، نظام بانکی 550 هزار میلیارد تومان تسهیلات به واحدهای تولیدی ارائه کرده است که از این میزان تسهیلات، حداکثر 20 درصد به واحدهای کوچک و متوسط اختصاص یافته و حدود 70 درصد به واحدهای بزرگ که تنها 5 درصد از صنایع را شامل می‌شوند، اختصاص دارد و این نشان می‌دهد این واحدها آنچنان که باید تحت توجه مسئولان امر و سیاستگذاران برای تقویت و خروج از مشکلات قرار ندارند. نکته مهم در این زمینه آنکه؛ بیش از50 درصد از واحدهای کوچک و متوسط طی سال‌های گذشته یا تعطیل شده‌اند، یا در حال تعطیلی هستند که این امر به معنای افزایش بیکاری و معضلات متعدد پیرو آن است و لزوم توجه به حل مشکلات این واحدها را از سوی دولت دو چندان می‌کند.
توجه به اقتصاد پایدار، پرقدرت و مقاوم برخی کشورها ما را به توجه به واحدهای کوچک و متوسط می‌رساند. مطابق گزارش‌های موجود از وضعیت تولید در کشورهای اروپایی، بیش از70 درصد از اقتصاد کشور آلمان و 80 درصد از اقتصاد کشور اتریش در دست واحدهای کوچک و متوسط است و در سطح جهان توجه به واحدها کوچک و متوسط برای دستیابی به یک اقتصاد پایدار و مقاوم مد نظر دولت‌ها و سیاستمردان قرار دارد.


 اکبر ادراکی/  جوانان به واسطه داشتن روحيه و انرژي جواني و به دلیل برخورداری از روح پويايي و تحول و تحرک اجتماعي در هر نظام سياسي به نوعی موتور پيشرفت و توسعه و آباداني به شمار می‌آیند. اين ويژگي مورد توجه طراحان و برنامه‌ريزان اجتماعي قرار دارد که از آن به «سرمايه اجتماعي» ياد مي‌کنند. اين سرمايه اجتماعي هرچند فرصت ارزشمندي است، اما در نظام‌هاي توتاليتر و ديکتاتورمآب از آنجا که با هرگونه پويايي و تکثر و آزادگي در تعارض است، تهديدي به شمار مي‌آيد که بايد به هر نحو مهار شود!
حکومت پهلوي که شکل‌گيري و تداوم حياتش را بر وابستگي به بيگانگان و تکيه بر خشونت و سرکوب، قوام بخشيده بود و از حداقل پايگاه اجتماعي محروم بود، از جمله حکومت‌هايي بود که به جوانان به مثابه تهديد مي‌نگريست! و به شدت نگران سياسي شدن جوانان و شورش‌هاي اعتراضي‌ـ اجتماعي آنان بود؛ از این رو از همه ابزار و توان خود براي مهار و سرکوب ايشان بهره مي‌گرفت!
غرب‌زدگي و خودباختگي در برابر غرب را مي‌توان مهم‌ترين اقدام رژيم پهلوي براي مهار جوانان جامعه دانست! اين جريان از زمان رضاخان کليد خورد و شاهد اقدامات گسترده‌اي در اين زمينه بوديم که از آن جمله مي‌توان به راه‌اندازي نظام آموزشي جديد دانشگاهي اشاره کرد. رهبر معظم انقلاب اسلامي درباره فلسفه شکل‌گيري دانشگاه در دوران رضاخاني می‌فرمایند: «هدف اول، باسواد کردن جوانان نبود. هدف اول، ساختن و پرداختن جوانان به شکلي بود که در جهت پيوستن هرچه سريع‌تر به قطب‌هاي استعمار و استکبار جهاني‌ـ يعني در جهت نوکري‌ـ به دستگاه‌ها کمک کنند. در اين دستگاه‌ها، آن کسي عزيزتر بود که نوکرتر باشد. فکر مستقل و آزاد و انسان سازنده مطلوب نبود؛ چون دولت‌ها، دولت‌هايي بودند که اساس کارشان بر وابستگي به بيگانه‌ها بود.»(11/10/1369)
غرب‌گرايي که از زمان رضاخان آغاز شده بود، در دوره پهلوي دوم هم با شدت و حدت بيشتري تداوم يافت و ابعاد خود را در عرصه‌هاي گوناگون نشان داد. در اين دوران يکي از مهم‌ترين شيوه‌هاي به کار گرفته شده براي مشغول کردن و مهار جوانان، آلوده کردن آنان به سبک زندگي غربي و رواج فساد جنسي و قبح‌زدايي از روابط دختران و پسران بود! در اين راستا، هر روز ايده‌اي جديد در دستگاه‌هاي متولي فرهنگ مطرح مي‌شد که يکي از نمونه‌هاي آن راه‌اندازي کاخ جوانان بود!
فرح پهلوي که به نوعي مجري برنامه‌هاي فرهنگي غرب در ايران بود، با هدف تثبيت حکومت چندين اقدام انجام داد که گسترش راديو و تلويزيون، ايجاد موزه هنرهاي معاصر، فرهنگسراي نياوران، جذب روشنفکران و تأسیس کاخ جوانان، از جمله‌ اين اقدامات بود. طرحي که در اواسط دهه‌ 1340 براي جذب جوانان در ايران اجرا شد، در اقتباسي از برنامه‌ سازمان‌ها، انجمن‌ها و مؤسساتی بود که در کشورهاي گوناگون، به ويژه آمریکا و رژیم صهیونیستی در امور جوانان فعاليت داشتند. در دوره‌ نخست‌وزيري علي اميني در سال 1340 سازماني به نام «سازمان رهبري جوانان» تأسیس شده بود که در واقع نخستين تشکل مربوط به جوانان به شمار مي‌رفت. اين سازمان در زمينه‌هاي متعدد، چون ورزش، سخنراني، تئاتر، موسيقي و البته به جز مسائل سياسي به مدت چهار سال فعاليت کرد و به دليل استقلال نکردن مناسب از سوي جوانان به باشگاه ورزشي تبديل شد.
در شعب کاخ مرکزي کتابخانه، سينما، کافه تريا، اتاق‌هاي شطرنج و موسيقي و بيليارد تعبيه شده بود و در حياط آن استخري بزرگ براي دختران و پسران ساخته شده بود. هر روز در سالن اجتماعات آن برنامه‌هاي متنوع از قبيل فيلم و کنسرت و سخنراني به اجرا در مي‌آمد. در جريان افتتاح شعب جنوبي و غربي در تهران مسئولان کاخ اعلام کردند به منظور به وجود آمدن محيط مناسب براي پرورش ذوق و استعداد و نيروهاي فکري جوانان شهرستاني در شهرستان‌ها نيز شعب کاخ جوانان تأسیس شود که در تبريز، کرمان، اصفهان، شهر ري، رشت، سنندج و... شعباتي احداث شد. 
از ديگر ابزارهاي مشغول‌سازي جوانان به فساد، گسترش صنعت سينما و به طور خاص فيلم فارسي بود. فيلم‌هايي که مرزهاي اخلاق و حيا را درنورديده و با عياشي و اباحي‌گري و لودگي تلاش داشتند مخاطبان اصلي خود، یعنی جوانان جامعه را غرق در فساد کنند تا جوانان آلوده آنچنان مشغول نفسانيت شوند که از آنچه در عرصه اجتماع، اقتصاد، سياست و قدرت جامعه مي‌گذرد، غافل شوند.
امام خمینی(ره) در نقد سياست‌هاي رژيم پهلوي در مواجهه با جوانان مي‌فرمايند: «اصل برنامه اين بوده است كه جوان‎هاي ما را به فساد بكشند براي اينكه مبادا يك قدرتي در مقابل‌شان قيام كند... اينها مي‎خواستند هر فكري را كه احتمال بدهند كه اين فكر در مقابل آنهاست از بين ببرند... مراكز فسادي كه سرتاسر مملكت بود جوان‎ها را مشغول مي‎كرد به امور شهواني كه به كلي افكار را از دست‌شان مي‎گرفت.»
انقلاب اسلامي را مي‌توان انقلابي متعلق به جوانان دانست که توانست با هويت‌بخشي، عزت و خودباوري را براي جوان مسلمان ايراني به همراه آورد. جوانان هم در مرحله شکل‌گيري و هم در مراحل تداوم و نظام‌سازي، محوريت اصلي انقلاب اسلامي را در دست داشتند و رهبر بزرگ نهضت اسلامي جوانان را همه‌کاره انقلاب قرار دادند.
اعتماد امام(ره) به جوانان و متقابلاً ايمان آنها به رهبرشان سبب شد که پس از پيروزي انقلاب نيز قشر جوان با عزمي استوار و اتکاي به نفس فراوان، وارد عرصه‌هاي گوناگون شوند. امام خميني(ره) همواره بر اين نکته تأکيد داشتند که همان‌گونه که انقلاب با همت جوانان پيروز شد، با همين حضور تداوم خواهد يافت و اين جوانان بايد در صحنه‌هاي متعدد انقلاب حضوري فعال داشته باشند.
پس از پيروزي، امور اجرايي انقلاب اغلب در اختيار جوانان قرار گرفت، به ویژه نهادهاي انقلابي اعم از سپاه، بسيج، کميته، جهاد و... که وظيفه حراست از نهضت اسلامي و جمهوري اسلامي را بر عهده گرفتند! مقابله با فتنه‌هاي بزرگي، چون اقدامات واگرايانه و تجزيه‌طلبانه، مقابله با گروهک‌هاي تروريستي و جريان نفاق، تلاش براي خدمت‌رساني به محرومان و جبران عقب‌ماندگي‌هاي به جاي مانده از دوران ستمشاهي و... همگي بر دوش جوانان گذاشته شد! آغاز جنگ تحميلي سرآغاز شکوفايي استعدادهاي جواناني بود که به منظور دفاع همه‌جانبه از خاک و سرزمين و انقلاب‌شان به ميدان آمده و در قالب سپاه، ارتش و بسيج سامان يافته بودند‌. نوجوانان و جواناني که حماسه‌هاي بزرگ را خلق کردند و در برابر قدرت‌هاي بزرگ جانانه ايستادند.
پس از پايان جنگ نيز اعتماد به جوانان در عرصه‌هاي متفاوت علمي، اقتصادي و سازندگي خودنمايي کرد. در عرصه فعاليت‌هاي سياسي نيز اين جوانان بودند که در انتخابات گوناگون نتايج نهايي رقابت‌هاي سياسي را رقم زدند. به هر حال، عرصه‌اي نبوده است که جوانان نتوانسته باشند در آن نقش‌آفرين باشند. در عرصه‌هاي فرهنگي نيز جوانان با تشکيل تشکل‌هاي خودجوش و با اقدامات برخاسته از روحيه انقلابي‌گري و با الگوي «آتش به اختيار» ميدان‌دار خلاقيت و توليد ايده‌هاي نو بوده‌اند.
پايان اين نوشتار را اين توصيه و مطالبه رهبر حکيم انقلاب اسلامي قرار مي‌دهيم که فرمودند: «مسئله جوانان در كشور ما، بايد به يك مسئله حقيقتاً ملّي تبديل بشود. همه بايد در قبال اين مسئله احساس مسئوليت كنند؛ هم دولت، هم روحانيت، هم بسيج، هم سازمان‌هاي ورزشي، هم صداوسيما. همة دستگاه‌هايي كه در زمينه‌هاي مربوط به جوانان مي‌توانند نقشي ايفا كنند، بايد درخصوص مسئلة جوانان در اين كشور احساس مسئوليت كنند.»(1/2/1379)


گزارش صبح صادق از نقش و تأثیر مشاوره در ازدواج موفق


 کبری فرشچی/ این روزها آمار و ارقام طلاق و جدایی به مرز هشدار رسیده و حدود یک‌سوم ازدواج‌ها عاقبت‌شان جدایی است؛ ازدواج‌هایی که در همان سال نخست، یا پنج سال اول زندگی به پایان می‌رسد و آغازی برای بسیاری از چالش‌ها و آسیب‌های اجتماعی است. بسیاری از این جدایی‌ها به دلیل انتخاب نادرست و همراه نبودن مشاوره‌ای مناسب برای ازدواج به چنین سرانجامی می‌رسند. این در حالی است که در سیاست‌های کلی خانواده ابلاغ شده از سوی رهبر معظم انقلاب بر ساماندهی نظام مشاوره‌ای و آموزش پیش، هنگام و پس از تشکیل خانواده و تسهیل دسترسی به آن بر اساس مبانی اسلامی‌ـ ایرانی به منظور استحکام خانواده تأکید شده است. با وجود این اما گویا بیمه خدمات مشاوره‌ای در بودجه سال 97 هم دیده نشده است. در بند (ج) ماده 102 قانون برنامه ششم توسعه، آموزش و مشاوره مستمر و مسئولانه نوجوانان و جوانان با اولویت خانواده‌ها پیش، هنگام و دست‌کم پنج‌سال پس از ازدواج از سوی همه دستگاه‌های ذی‌ربط، به‌ ویژه وزارتخانه‌های آموزش و پرورش، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و ورزش و جوانان، سازمان بهزیستی، مؤسسات آموزشی عمومی و آموزش عالی دولتی و غیر دولتی، سازمان نظام روانشناسی و مشاوره و دیگر نهادهای ذی‌ربط با برخورداری از خدمات مشاوره و روانشناسی از تسهیلات و مزایای بیمه‌های پایه و تکمیلی پیش‌بینی شده است که در انتظار اجراست.

تأثیر 90 درصدی 
مشاوره پیش از ازدواج 
محمدحسین توانایی مدرس دانشگاه با بیان اینکه در لزوم مشاوره پیش از ازدواج جای هیچ شک و تردیدی نیست، می‌افزاید: «اگر مشاور، متخصصی باشد که نسبت به کار و وظیفه خود تعهد دارد، تا 90 درصد مشاوره پیش از ازدواج می‌تواند به شناخت درست زوجین نسبت به یکدیگر کمک کند و به ازدواج موفق منجر شود.»
به باور وی بهترین روش، گفت‌وگو با زوجین است، اما اگر به پرسشنامه نیز نیاز باشد این امر صورت می‌گیرد و حداقل پنج جلسه مشاوره برای افراد پیش از ازدواج توصیه می‌شود.
وی معتقد است: «گفت‌وگو ابتدا باید با زن و مرد به صورت جداگانه صورت بگیرد و در این گفت‌وگو معیارها و هم‌کفو بودن زن و مرد از سوی مشاور سنجیده شود، هم‌کفوی و تناسب در معیارهایی چون؛ مذهب، میزان پایبندی به آن، فرهنگ، سن، هوش و خانواده مطرح است.»
وی با بیان اینکه مراکز مشاوره در برخی نقاط کشور توزیع مناسبی ندارد، تصریح می‌کند: «هزینه پنج جلسه مشاوره پیش از ازدواج برای برخی از خانواده‌ها سنگین است، اما در حالی که آمار طلاق در جامعه به شرایط بحرانی رسیده است لازم است هزینه‌های مشاوره پیش از ازدواج شامل بیمه شود.»

منتفی شدن بیمه مشاوره
 در کشاکش کمبود بودجه
اما بیمه خدمات مشاوره پیش از ازدواج حکایت تازه‌ای نیست و سال‌هاست در کشاکش بودجه‌ای همیشه مغلوب بوده است. حسن لطفی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی درباره سرنوشت بیمه خدمات مشاوره ازدواج در بودجه ‌سال جاری می‌گوید: «در بند (ج) ماده 102 قانون برنامه ششم توسعه بیمه خدمات مشاوره پیش از ازدواج پیش‌بینی شده است، اما در بودجه سال 97 ردیفی برای پرداخت آن وجود ندارد؛ بنابراین پرداخت این بیمه در سال 97 منتفی است.»
به باور وی یکی از مشکلات اساسی در کشور ما این است که تخصیص بودجه بر مبنای اصول علمی نیست و برای اجرای طرح‌ها، برنامه منسجمی وجود ندارد؛ ما آمار دقیقی از اینکه چه تعداد مشاوره ازدواج در سال باید انجام شود و تخمین هزینه بیمه آن، نداریم.
لطفی می‌افزاید: «برای اجرای برنامه ششم توسعه چهار سال دیگر وقت داریم و دستگاه‌های متولی همچون وزارت ورزش و جوانان باید آمار و زیرساخت‌های پرداخت این حق بیمه را فراهم کنند تا بتوانیم این تکلیف قانونی را در سال‌های آینده عملیاتی کنیم.»

هزینه بالای مشاوره
اما اگر به سراغ هزینه‌های مشاوره پیش از ازدواج بروید با قیمت‌های تأمل‌برانگیزی مواجه خواهید شد که بدیهی است همه خانواده‌ها از پس تأمین چنین هزینه‌هایی بر نمی‌آیند.
حداقل مبلغی که یک زوج برای مشاوره پیش از ازدواج باید بپردازد برای یک جلسه یک ساعت و نیمه حدود 150 هزار تومان است که با در نظر گرفتن نیاز به حداقل 3 تا 6 جلسه برای هر یک از زوجین که البته میزان آن متغیر است، به عبارتی باید حداقل 900 هزار تومان ‌برای هزینه مشاوره پیش از ازدواج پرداخت کرد که اگرچه در قیاس با بسیاری از هزینه‌های ازدواج و حواشی و تجملات معمول این روزها مبلغ چندان زیادی نیست، اما همین مبلغ هم برای بسیاری از جوانان دم‌بخت و خانواده‌های آنان زیاد است. از سوی دیگر شاید مشاوره پیش از ازدواج و نقش مثبتی که می‌تواند در پایداری زندگی‌های مشترک داشته باشد چندان در میان مردم و خانواده‌ها جا نیفتاده باشد، لااقل به اندازه تشریفاتی چون سفره عقد و مراسم ازدواج! با همه اینها اما مسائل فرهنگی نیازمند فرهنگ‌سازی است و برای فرهنگ‌سازی باید هزینه‌هایش را هم پرداخت. 

فرهنگ‌سازی
 و در دسترس قرار دادن 
تا زمانی که کارآمدی مشاوره‌های پیش از ازدواج برای مردم اثبات نشده و آنهان برکات چنین‌ سازوکاری را در توفیق بیشتر زندگی مشترک درک نکرده‌اند، شاید انتظار چندان بجایی نباشد که خانواده‌ها و خود جوانان بر روی هزینه نسبتاً سنگین مشاوره پیش از ازدواج چشم ببندند و حتی آن را با هزینه‌های دیگر ازدواج جایگزین کنند. اگر مشاوره پیش از ازدواج در پایداری زندگی مشترک و حفظ کیان خانواده مؤثر تشخیص داده شده لازم است سازوکار لازم برای فرهنگ‌سازی و جاافتادن این موضوع در میان خانواده‌ها هم صورت بگیرد. بدیهی است، اجباری شدن و از آن مهم‌تر کاهش هزینه‌های این مشاوره‌ها این فرآیند را برای عامه جامعه در دسترس‌تر می‌کند، حتی اگر هزینه‌بر باشد. از سوی دیگر نباید فراموش کرد طلاق و جدایی زوجین از یکدیگر هزینه‌های زیادی را به جامعه تحمیل می‌کند؛ هزینه‌هایی که اقدامات پیشگیرانه‌ای همچون مشاوره پیش از ازدواج به مراتب کمتر از آنهاست.