عزیز غضنفری/ در ادامه مباحثی که درباره عدالت در دو شماره پیشین ارائه شد، در این بخش به موانعی که در جامعه بر سر راه تحقق عدالت اثرگذار هستند، اشاره میکنیم. عدالت از آن نظر که از آرمانهای بشری و جزء محوریترین حرکتهای پیامبران و ائمه معصوم(علیهمالسلام) محسوب میشود، به طور طبیعی مخالفان جدی دارد. شاید اگر گفته شود علت دشمنی با رسولان الهی و امامان معصوم شیعه، ترویج شعار عدالت و تلاش برای تحقق عملی مصادیق آن در جامعه خود بوده، سخنی به گزاف نباشد.
در این بخش ما به دو دسته از موانع و مخالفان عدالتگرایی در جامعه اسلامی اشاره میکنیم و نظر به اهمیت و ضرورت بحث دسته دوم، درباره نظرات آنها با قدری تفصیل بحث خواهیم کرد.
گروه نخست کسانی را شامل میشود که از اساس با طرح شعار عدالت مخالفند؛ زیرا تحقق عدالت آرزوها و منافع آنان را به چالش میکشد. از این رو، کسانی که به دستاندازی به حقوق مردم عادت کرده و از قضا مناصب و جایگاههایی را که اشغال کردهاند و منفعتها و سرمایههایی که اندوختهاند، از مسیر بیعدالتی و دور زدن عدالت بوده، طبیعی است با عدالتخواهی و مبلغان و مجریان عدالت از در کینهتوزی و مخاصمه درآیند. کم نیستند کسانی که در تاریخ اسلام و انقلاب اینگونه ظاهر شدهاند و به دلیل عناد با عدالت، جامعه، فرصتها و امکانات عمومی را قربانی منفعتطلبیهای شخصی خود کردهاند.
گروه دوم از کسانی که در مسیر اجرای عدالت مانع ایجاد میکنند، افراد و دستههای فکری و سیاسی هستند که شعارشان عدالتطلبی است، اما فیالواقع بیشترین ضربه را به اجرای عدالت وارد میکنند. در موضوعات اسلامی زیاد شنیدهایم که برخی امور معنوی، بعضی از فضیلتهای اخلاقی و حتی برخی از عباداتی که انسان انجام میدهد، خود در نقش حجاب ظاهر میشوند و انسانی را که در پی کمال است، از حقیقت دور میکند. در ماجرای خلقت حضرت آدم، ابلیس به پشتوانه شش هزار سال عبادت دچار «ولایتگریزی» شد؛ این دشمنی با «ولی خدا» به دلیل این بود که ابلیس استکبار ورزید و خود را برتر از آدم دانست.
یا وقتی به مقطعی دیگر از تاریخ نگریسته میشود، به مصادیق و حوادثی برمیخوریم که عدهای با اینکه شعارشان عدالتخواهی بوده، اما در مقابل ولی خدا به نقطه شک و تردید یا تقابل شدید میرسند. خوارج که هیچگاه درک درستی از حقیقت ولایت نداشتند، با همین شعار عدالتگرایی عرصه را بر امام علی(ع) تنگ کردند و کار را به «جنگ با ولایت» کشاندند و آخرالامر حضرت علی(ع) به دست همین جماعت مدعی در محراب نماز به جرم بیتوجهی به عدالت به شهادت رسیدند، در حالی که امام علی(ع) در عدالت کاملاً شدید و سختگیر بود.
درکِ چیستی و مصداق عدالت آنقدر حساس و تعیینکننده است، تا جایی که مالک اشتر هم گاهی به دلیل رعایت عدالت، امیرالمؤمنین علی(ع) را مورد سؤال قرار میدهد که «آقا! این عدالت است که ابنعباس را که فامیل شماست، بر سر کار گذاشتی؟ البته حضرت در مقام پاسخگویی به مالک اشتر برمیآیند و میفرمایند که «قَالَ لَمَّا وَلَّی عَلِی بَنِی الْعَبَّاسِ... فَهَلْ وَلَّیتُ حَسَناً أَوْ حُسَیناً أَوْ أَحَداً مِنْ وُلْدِ جَعْفَرٍ أَخِی أَوْ عَقِیلًا أَوْ أَحَداً مِنْ وُلْدِهِ... وَ بَعْدُ فَإِنْ عَلِمْتَ أَحَداً هُوَ خَیرٌ مِنْهُمْ فَأْتِنِی بِهِ»؛ اولاً من که حسن و حسینم یا فرزندان برادرم جعفر یا عقیل را نگذاشتم که از بستگان نزدیک من هستند، اگر تو از ابن عبّاس بهتر سراغ داری، او را بیاور.»(شرح ابن ابیالحدید، ج15، ص99)
از این رو در فرهنگ اسلامی پذیرفته شده نیست که افراد یا برخی گروهها اراده کنند به دلیل عدالتطلبی با ولی خدا وارد تقابل شوند. باید باور کرد که فلسفه رسالت و ولایت اولیای خدا استقرار عدالت است و آنها خود بیش از همه دغدغه اجرای قسط را دارند؛ اما عدالت به فرمایش رهبر معظم انقلاب با عقلانیت و معنویت در هم تنیده است. از نگاه رهبر حکیم انقلاب، اگر عدالت از عقلانیت و معنویت جدا شد، دیگر عدالتی در کار نخواهد بود. ایشان وجود عقلانیت را به این دلیل مهم دانستند که اگر عقل و خرد در تشخیص فهم و مصادیق عدالت به کار گرفته نشود، انسان را به گمراهی میکشاند.