مصطفی کواکبیان نماینده مردم تهران و عضو فراکسیون امید مجلس با اشاره به بدعهدی و نقض عهد برجامی آمریکا، اظهار داشت: بنده اساساً آدم بدبینی نیستم، اما در روند برجام ما دیدیم که اروپایی‌ها مدام چشم‌شان به آمریکا بود. در طول این مدت خیلی کارهای جدی صورت نگرفته است؛ لذا عقیده بنده بر این است که خیلی وقت‌مان را تلف نکنیم، کارهای جدی باید از الآن به بعد باشد.

بازنگاه صبح صادق به زمینه‌ها، اهداف و علل خروج آمریکا از توافق هسته‌ای

 عزیز غضنفری/  سه‌شنبه 8 مه از منظری آغازگر مرحله تازه‌ای در تاریخ مناسبات سیاسی ایران و آمریکا شده است. در حالی که دونالد ترامپ رئیس‌جمهوری آمریکا تا ۱۲ مه (۲۲ اردیبهشت) فرصت داشت درباره پایبند ماندن ایالات متحده به برجام تصمیم بگیرد؛ اما هفتم‌ مه در صفحه توئیتر خود نوشت: «من فردا ساعت دو بعدازظهر از کاخ سفید تصمیم را درباره توافق با ایران اعلام می‌کنم.» 
اما درباره تعجیل چند روزه ترامپ نظرهای گوناگونی قابلیت طرح دارد؛ ممکن است این گونه فرض شود که چون ترامپ تصمیم خود را قطعی اتخاذ کرده بود، به تأخیر و اعلام آن در موعد تعیین شده، یعنی 22 اردیبهشت نیاز نداشت. فرض دیگر آن است که روز6 مه اعلام خبر پیروزی محور مقاومت و حزب‌الله لبنان در انتخابات پارلمانی بازتاب گسترده‌ای در فضای رسانه‌ای جهان داشت، اما تیم سیاسی ترامپ با تعجیل در اعلام موضع خود در پی آن بودند با فرافکنی و انتقال افکار و تحلیل‌ها، ذهنیت‌ها و فضای تبلیغاتی را به سمت موضوع برجام سوق دهند؛ چرا که برآوردها حکایت از پیروزی مقاومت در لبنان داشت و خبر این پیروزی برای سیاست خارجی آمریکا که سال‌هاست می‌کوشد فضای سیاسی و اجتماعی آنجا را به نفع خود تغییر دهد، یک ناکامی بزرگ محسوب می‌شد. البته این تعجیل و فرافکنی تغییری در واقعیت موضوع ایجاد نمی‌کند، ضمن آنکه در 12 مه انتخابات پارلمانی عراق برگزار می‌شود که پیش‌بینی‌ها از پیروزی قابل توجه جریان مقاومت و شیعی حکایت می‌کند و حال باید این سؤال را مطرح کرد که آمریکا با این اتفاق مهم چه خواهد کرد، آیا فرافکنی و سرپوش گذاشتن بر ضعف‌های خود و اقتدار مقاومت در غرب آسیا، دردی از مشکلات و اوضاع شکننده آمریکا در منطقه درمان خواهد کرد؟
زمینه‌های خروج آمریکا
 از برجام
در ایام تبلیغات انتخاباتی آمریکا از زمانی که ترامپ اعلام کرد توافق هسته‌ای کشورهای 1+5 با ایران را قبول ندارد و وعده داد چنانچه رئیس‌جمهور آمریکا شود آن را پاره خواهد کرد، توجه کارشناسان سیاسی را متوجه خود کرد و از آن ایام نگرانی‌های بسیاری را درباره بودن یا نبودن آمریکا در برجام به وجود آورد. اما به نظر می‌رسد این اقدام ترامپ مبتنی بر یک سری بسترها، زمینه‌ها و دلایلی است که می‌توان به برخی از آنها به شرح زیر اشاره کرد:
1‌ـ پیشروی اقتدار منطقه‌ای ایران
آمریکایی‌ها انتظار داشتند که توافق هسته‌ای و محدودیت‌هایی که درون و خارج از برجام با حفظ و توسعه تحریم‌ها علیه ایران برقرار کرده بودند، رفتار سیاسی ایران را در سطح منطقه به سمت «نرمالیزه شدن» سوق دهد؛ رؤیایی که هیچ‌گاه برای آمریکایی‌ها رنگ واقعیت به خود نگرفت و از قضا روند نفوذ منطقه‌ای ایران در مدار صعودی قرار گرفت. در این زمینه شورای روابط خارجی آمریکا مدعی می‌شود که توافق هسته‌ای و دیپلماسی اجبار ایالات متحده در دوره اوباما، در قبال رفتارهای ایران به قدری ضعیف و ناتوان بوده که نه تنها سبب مهار رفتار منطقه‌ای ایران نشده، بلکه به تهاجمی‌تر شدن رفتارهای منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران انجامیده است. 
مطابق با اذعان این شورا، رهبران ایران طی سال‌های گذشته، به ضعف آمریکا پی برده و آن را به یک باور داخلی و فرصتی برای گسترش هژمونی منطقه‌ای خود تبدیل کرده‌اند. این نهاد مهم تصمیم‌ساز در آمریکا در ادامه گزارش خود به این موضوع هم اشاره می‌کند که حتی ادبیات تند و خشن ترامپ نیز نتوانسته رفتار ایران را مهار کند. این در حالی است که این ترامپ بود که صحبت از پاره کردن برجام و اعمال تهدیدات تند و جدید علیه ایران داشت. این تحلیل نشان می‌دهد که خروج آمریکا از برجام کنشی فعال از سوی ترامپ نیست؛ بلکه واکنشی انفعالی به اقتدار و قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و حاصل ناکامی و ضعف جدی آمریکا برای مانع‌سازی پیشروی این اقتدار در معادلات منطقه‌ای و جهانی از طریق برجام بوده است. 
جدای از ارزیابی شورای روابط خارجی آمریکا، رویدادها و روندهای موجود در غرب آسیا نیز‌ـ چه در بخش تحولات نظامی و میدانی و چه در عرصه رخدادهای سیاسی‌ـ به روشنی گویای این واقعیت است که شرایط و سمت و سوی این تغییرات به نفع جبهه مقاومت و جمهوری اسلامی ایران در حال رقم خوردن است. سرانجام این وضعیت آمریکا را به این جمع‌بندی رساند که برجام باید بازنگری شود؛ به همین دلیل ژنرال مک مستر، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ، در نطق خود در نشست امنیتی مونیخ اعلام کرد فعالیت‌های منطقه‌ای ایران به حدی رسیده که اکنون زمان آن است به نواقص موجود در توافق هسته‌ای با ایران رسیدگی کنیم.
2‌ـ ناکامی آمریکا در مهار ایران از طریق برجام
اساساً برجام با سوء‌ظن تمام و با هدف مهار جمهوری اسلامی ایران در دستور کار غرب به ویژه آمریکا قرار گرفت. اما آنها با تلاشی که تیم هسته‌ای ما داشتند نتوانستند به تمام اهداف خود نائل شوند. در زمان اوباما به این کاستی‌ها اشاره می‌شد، اما ترامپ با صراحت به نقایص برجام پرداخت و حتی شروطی را برای اصلاح برجام تعیین کرد که در صورت اعمال نشدن آنها تهدید به خروج از برجام کرد. در واقع، مطلوب و اولویت نخست آمریکا برای مهار رفتار منطقه‌ای ایران از طریق بازنگری در برجام سیاست‌گذاری شد، اما چون این تصمیم با واکنش قاطعانه جمهوری اسلامی ایران مواجه شد، به زعم ترامپ و تیم سیاسی وی تنها راه باقی‌مانده برای آمریکا برای اینکه رفتارها و اقدامات ایران را در منطقه غرب آسیا «نرمال» کنند، خروج از برجام و طراحی «سناریوهای جدید» تلقی شد. 
البته در این زمینه، اروپایی‌ها نیز با آمریکایی‌ها اشتراک هدف دارند و انتظار و توقع حقیقی اروپایی‌ها از برجام چیزی جز استانداردسازی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با استانداردهای مد نظرشان نیست، با این تفاوت که آنها به دنبال پیگیری بحث‌های معطوف به نرمال کردن رفتار منطقه‌ای و توان موشکی ایران با حفظ برجام هسته‌ای و طرح بحث برجام‌های زنجیره‌ای در دیگر حوزه‌ها هستند.
3‌‌ـ ریخت‌شناسی شخصیتی ترامپ   
به زمینه‌سازی‌های دیگری نیز برای خروج ترامپ از برجام می‌توان اشاره کرد که یکی از آنها که بسیار هم مورد توجه برخی از تحلیلگران از جریان خاص قرار می‌گیرد، «تیپو‌لوژی شخصیتی» شخص دونالد ترامپ است. البته، در تحلیل وقایع خیلی نباید به پررنگ‌سازی شخصیت فردی وی پرداخت و اینکه ترامپ غیر قابل پیش‌بینی بوده و توجهی به ساختارها در تصمیم‌گیری‌ها ندارد، که با مثال‌های نقیض فراوان قابل خدشه است. مثلاً پیگیری‌های اخیر قاضی مولر درباره مداخله روسیه در انتخابات آمریکا افزون بر اینکه مانع نزدیکی بیشتر ترامپ به روسیه وفق وعده انتخاباتی‌اش شد، قدرت ساختار کنترلی قضایی این کشور بر رئیس‌جمهور آمریکا را نیز نشان داد. همچنین فرمان اجرایی پیشین ترامپ در زمینه ممنوعیت صدور روادید ورود به آمریکا برای اتباع هفت کشور اسلامی از طریق قاضی یک دادگاه محلی کان‌لم‌یکن شد. 
آنچه در باب تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌ها در همه مقاطع و برهه‌ها در آمریکا مهم و مؤثر بوده و به نوعی خود آمریکایی‌ها بر آن اصرار دارند و حتی به آن افتخار می‌کنند، تعیین‌کننده بودن نظام و ساختار حاکمیتی این کشور است. اما در مقاطعی هم نمی‌توان از نقش کارگزاری رئیس‌جمهور که اختیارات گسترده‌ای دارد، غافل شد. از این منظر زمینه‌های شخصیتی ترامپ نظیر؛ محاسبه‌گری، سوداگری، تجارت‌پیشگی، عجول و بلندپرواز بودن وی را در بسترسازی برای خروج از برجام باید به اندازه خودش مورد توجه قرار داد، نه بیشتر. مبتنی بر این نگاه، هیچ‌گاه در آمریکا مشابه دوران کنونی تا این اندازه نقش «اراده فردی و کارگزاری» مؤثر نبوده است. مثلث نتانیاهو، بن‌سلمان و مشاورانی نظیر جان بولتن که هسته اصلی گردهمایی آنها در ویژگی «ضد ایرانی» بودن آنهاست، نیز در اقدام ترامپ برای خروج از برجام بی‌تأثیر نبوده است.

نمایی از
 راهبرد جدید آمریکا 
اگرچه واکاوی زمینه‌های انگیزشی پرتویی از روشنایی بر بخشی از موضوع خروج می‌تاباند، اما به این پرسش مهم که آمریکا مشخصاً با این اقدام به دنبال چیست؟ پاسخ کاملی نمی‌دهد. در واقع، این پرسش که ناظر بر اهداف آمریکا از اعلام خروج از برجام است، نیازمند شرحی مفصل است. اما به اجمال می‌توان گفت، برآورد و ارزیابی تیم سیاسی ترامپ اینگونه شد که آمریکا با بودن در برجام توانایی و امکان رسیدن به اهدافش را ندارد؛ لذا ضرورتاً باید خارج از برجام طراحی‌ها و اقدامات لازم علیه جمهوری اسلامی صورت گیرد.
مبتنی بر این نگاه، هسته مرکزی راهبرد جدید آمریکا در مقطع کنونی و در راستای تقابل با جمهوری  اسلامی، فعال کردن نارضایتی‌ها و شکاف‌های سیاسی و اقتصادی با هدف بی‌ثبات‌سازی اجتماعی در درون کشور از طریق شوک‌های تبلیغاتی و اعمال فشارهای اقتصادی است؛ برگرداندن فضای سیاسی و روانی کشور به سال‌‌های 82  به بعد، یعنی زمانی که ایران به بهانه ساخت سلاح اتمی مورد تحریم آمریکا قرار گرفت، هم اینک در قالبی جدید در حال تکرار است.
بی‌توجهی به محورهای تعیین‌کننده و راهبردهای راه‌گشای رهبر معظم انقلاب در زمینه اقتصاد مقاومتی و نداشتن اهتمام جدی به گره‌گشایی از مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم که در قالب تعیین نام سال‌ها و تحریض‌ها و تحذیرها در طول سال‌های گذشته از سوی معظم‌له شاهد بوده‌ایم، در بخش‌هایی از جامعه به ویژه جوانان زمینه‌ها و ضعف‌هایی را به وجود آورده که امروز دشمن بر همین زخم‌ها می‌نشیند و از آنها بهره می‌گیرد. بر اساس این، آمریکایی‌ها قصد دارند همزمان با تشدید تحریم‌ها، موضوعات موشکی و منطقه‌ای را به لایه‌های اجتماعی و سیاسی کشور بکشانند و نظیر بازی‌هایی که با دوگانه
«هسته‌ای‌ـ اقتصاد» در سال‌های پیشین انجام دادند، هم‌اکنون دوگانه‌هایی چون؛ «موشک‌ـ معیشت»، «امنیت‌ـ اقتصاد»، «عدالت‌ـ ولایت» و... را در حوزه اجتماعی ادراک‌سازی کنند. بی‌شک با تجربه‌ای که از گذشته وجود دارد نباید اجازه اجرای این سناریوی خطرناک را  به طرف آمریکایی داد.
پیامدهای خروج آمریکا
 از برجام
پرسش مهم دیگری که ذهن کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی و حتی افکار عمومی را به خود مشغول کرده، این است که خروج آمریکا از برجام و به تعبیر رایج این روزها «برجام منهای آمریکا» چه آثار و پیامدهایی را به دنبال خواهد داشت؟ پاسخ سطحی یا ناصحیح و غرض‌ورزانه به این پرسش می‌تواند زمینه‌های نگرانی و چالش‌های متعددی در حوزه عملیات روانی و تبلیغات دروغین را به محیط سیاسی و اجتماعی ایران تحمیل کند و شرایطی را پیش آورد که در صورت بی‌توجهی به آن آثاری ناخوشایند بر اوضاع اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران به جای بگذارد. در این باره در سه بخش گمانه‌هایی قابلیت طرح دارد:
1‌ـ عملیات روانی از طریق فضاسازی رسانه‌ای
نکته مهم در این باره از آن رو که به فضاسازی رسانه‌ای طی روزهای آینده معطوف است، بسیار حساس و سرنوشت‌ساز به نظر می‌رسد و آن، اینکه از هم اکنون، خط تبلیغاتی بخش رسانه‌ای و عملیات روانی آمریکا معطوف به ایجاد یا تقویت دودستگی در بین مردم و مسئولان خواهد بود؛ از این رو باید از هر گونه اقدام که مناسبات قدرت و سیاست در ایران را به سمت اختلاف‌افکنی سوق می‌دهد، اجتناب کرد. هدف دیگر خط تبلیغاتی و عملیات روانی نظام سلطه، کوشش برای القای پروژه ناامیدسازی مردم و تحریک به آشوب طبقات اجتماعی و نیز تغییر محاسبات مسئولان ایرانی است. بر اساس این، تلاش می‌کنند در نبود آمریکا در برجام، اروپا را ناجی و شریک قابل اعتماد معرفی کنند. در حالی که مطابق با بیان رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با دانشجو‌های دانشگاه فرهنگیان، به آنها نیز با توجه به سابقه گذشته نمی‌توان اعتماد کرد. 
2‌ـ افزایش محدودیت‌های اقتصادی
اساساً ابزار آمریکا در دوران خروج از برجام برای رسیدن به مقاصد خود اعمال فشارهای اقتصادی است؛ ترامپ با این قصد از توافق هسته‌ای خارج شد که مانعی برای اعمال دور تازه‌ای از سخت‌گیری‌های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران نداشته باشد. ایجاد مشکلات سرمایه‌گذاری خارجی، وجود مانع در فروش نفت ایران و تداوم معضلات بر سر راه تجارت خارجی و نظام مالی و بانکی ایران از اقدامات احتمالی است که آمریکا در وضعیت کنونی در پی آن است. اگرچه در این زمینه، طبق گفته رئیس بانک مرکزی و دیگر مسئولان دولت، برجام کمترین آثار مثبت اقتصادی را برای ایران به همراه داشته است؛ علی‌القاعده نباید نگرانی جدی برای آثار خروج آمریکا از برجام به وجود آید. اما لازم است مسئولان همه تلاش خود را برای تداوم اقدامات بازدارنده و کاهنده آثار تحریم به کار گیرند. در این زمینه نکته مهم و حیاتی برای کشور آن است که متولیان اقتصادی و بازیگران سیاسی اجازه ندهند سایه «آثار روانی» این خروج بیشتر از «آثار واقعی» آن بر اقتصاد ایران سنگینی کند.
3‌ـ اقدام نظامی علیه ایران
برخی از کارشناسان احتمال افزایش وقوع جنگ در صورت خروج آمریکا از برجام را مطرح می‌کنند. با این استدلال که حزب جمهوریخواه در آمریکا جنگ‌طلب است و چون افراد این حزب از سهامداران و کارتل‌های نفت و اسلحه هستند، تنش و درگیری برای آنان منافع حزبی خوبی به بار می‌آورد؛ اما در مقابل تحلیلگرانی دیگر بر این تصور هستند که ترامپ هر چند از حزب جمهوریخواه است، اما تجارت‌پیشه و اهل محاسبه سود و زیان است، به همین دلیل به اقدام نظامی دست نخواهد زد؛ اما در این بین نگاه سومی هم وجود دارد که از این رو که وقوع جنگ علیه جمهوری اسلامی را منتفی می‌داند، با دسته دوم مشابهت دارد. این انتفاء را نه فقط به دلیل حساب سود و زیانی که ترامپ می‌کند، بلکه به دلیل شرایط‌ شکننده و بغرنج آمریکا در منطقه از یک‌سو و توانمندی جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر، شرایط موجود اجازه چنین اقدامی را به دولت آمریکا نمی‌دهد. نکته مهم این است که تهدیدات رهبر معظم انقلاب در زمینه اقدامات احتمالی آمریکا علیه ایران، در نظام تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری آمریکا «پاسخ و تهدید معتبر» تلقی شده است.

درس‌ها و عبرت‌ها
1ـ اگرچه برجام حدود سه سال توان زیادی از کشور و مسئولان گرفت، اما تجارب گرانقدر، درس‌ها و عبرت‌های مهمی برای مسئولان و مردم در داخل و حتی افکار عمومی و مسئولان دنیا داشته است که باید به مثابه فرصتی طلایی از آن در حوزه‌ها و ساحت‌های گوناگون، به ویژه در بسیج و اجماع‌سازی ملل مستضعف و تنفرپراکنی از خوی استکباری آمریکا در بین ملت‌ها و دولت‌ها استفاده کرد. 
2ـ مهم‌ترین موضوع در وضعیت کنونی آن است که با شناخت تجربیات تلخ و شیرین گذشته و درک هزینه‌هایی که کشور و مردم متحمل شده‌اند، مسیر حرکت آینده خوب تشخیص داده شود و بر اساس آن مدبرانه اقدامات لازم صورت بگیرد. مسیر طی شده برای حل و فصل موضوع هسته‌ای ایران در سال‌های پیشین (به ویژه از سال 92) براساس اعتماد به طرف مقابل و اخذ نکردن تضمین‌های لازم بوده است. درک این نکته برای مسئولان و صاحب نظران این رویکرد، دیگر نباید کار دشواری باشد که از این پس جهت‌گیری معطوف به ایده «ادامه برجام با اروپا» عقلانی و منطقی نیست، مگر مطابق با بیانات رهبر معظم انقلاب که با اخذ ضمانت‌های کافی منوط باشد. 
3ـ اوضاع حساس کشور و رعایت منافع ملی و مصالح عمومی اقتضا می‌کند که در سطح جامعه و به ویژه در بخش سیاسی از رویکردهای تقابلی اجتناب شود. دولت آمریکا پس از اعلام خروج از برجام در حال ارزیابی و رصد دقیق فضای سیاسی و اجتماعی ایران است، تا با سوء‌استفاده از کمترین اختلافات و شکاف‌های سیاسی و اجتماعی در محیط داخلی، به شکل دادن برخی دوقطبی‌های کاذب با هدف مقابل هم قرار دادن مردم و مسئولان مبادرت کنند. انسجام ملی حول منافع ملی و مسیری که رهبر حکیم انقلاب اسلامی معین کرده‌اند، نیاز فوری و ضروری جامعه امروز ماست. نباید برخی افراد و گروه‌های سیاسی با هجمه به قوه مقننه و مجریه، اتفاق پیش آمده را فرصتی برای به رخ کشیدن خطاهای گذشته آنان یا تسویه‌حساب‌های سیاسی تلقی کنند و فضای آرامش‌بخشی که اکنون به آن نیاز داریم، به مناقشه تبدیل شود؛ از آن سو بخش‌های سیاسی منسوب به دولت یا افراد و شخصیت‌های دولتی نیز نباید با طرح دیدگاه‌های حاشیه‌ای و انحرافی جامعه را به سمت اختلافات و منازعات داخلی بکشانند، کاری که مدت‌هاست در حال ارتکاب آن هستند.
4ـ عبرت دیگر، به نحوه رفتار و مواجهه ما با اروپا و نقش جدید آن پس از خروج آمریکا از برجام است. چه بسا اختلاف آمریکا و اروپا در بحث برجام پشت صحنه‌ای همانند تقسیم کار بین «پلیس خوب و بد» هم داشته باشد و در راستای تغییر محاسبات مسئولان ایرانی و در نبود آمریکا در برجام، اروپا ناجی و شریک قابل اعتماد معرفی شود تا آنچه را که آمریکا در زمینه توانمندی موشکی و منطقه‌ای ایران نشانه‌گذاری و طراحی کرده بود و به آن دست نیافته، در مرحله جدید از سوی اروپا پیگیری شود و به اجرا درآید. این سناریو دقیقاً همان وضعیتی است که کشورمان در آینده با آن روبه‌رو خواهد شد و لازم است مسئولان اجرایی و بخش قانون‌گذاری کشور با تجربه‌های متراکم و البته تلخی که اکنون پیش‌روی‌شان قرار گرفته، با هوشمندی و تدبیر با آن مواجه شوند؛ چرا که دیگر فرصتی برای خطا و اشتباه وجود ندارد.




 هادی محمدی/ یکی از سرفصل‌های دکترین امنیتی صهیونیست‌ها که در مرزهای لبنان به دلیل اقتدار و بازدارندگی حزب‌الله متوقف شده، ولی هنوز از سوی مقامات امنیتی و سیاسی این رژیم در سوریه استفاده می‌شود،‌ راهبرد اقدام پیش‌دستانه است. با تکیه به این راهبرد عملیاتی، رژیم صهیونیستی به خود اجازه می‌دهد در محیط امنیتی خود قواعد بازی نظامی و امنیتی را تحمیل کرده و به بهانه جلوگیری از حضور ایران در سوریه یا جلوگیری از انتقال تسلیحات به حزب‌الله به عملیات نظامی دست بزند. صهیونیست‌ها از این قاعده‌سازی با استقرار تروریست‌های داعش و النصره در قنیطره و جولان و جلوگیری از پاک‌سازی آنها به دست ارتش سوریه بهره می‌گیرند. اکنون که نفس‌های پروژه تروریسم تکفیری- وهابی به شماره افتاده است و حاصل این پروژه خطرناک که قرار بود مرزهای سیاسی و ژئوپلیتیک منطقه را تغییر دهد،‌ معکوس شده و نظام سوریه و محور مقاومت با توان و جایگاهی قدرتمندانه خود را اثبات کرده‌اند، بازنده اصلی در منطقه رژیم صهیونیستی است. این رژیم با هر تلاشی به دنبال درگیر کردن آمریکا، اروپا و دیگر شرکای منطقه‌ای آنها در منطقه از طریق گره زدن امنیت خود به تحولات و رفتار دیگر بازیگران در سوریه است.‌ از زاویه‌ای دیگر تحریک و تشویق‌های لابی‌های صهیونیستی‌ـ سعودی موجب شده است به جز مطالبه‌گری برجامی و فرابرجامی، موضوع موشکی و نفوذ و حضور منطقه‌ای ایران نیز در دستور کار آمریکا قرار گیرد. آنچه روشن است اینکه اروپا و احتمالاً ترامپ حاضر نیستند برای موضوعات فوق با ایران درگیر شوند. در نتیجه صهیونیست‌ها باید مقدمات این انگیزه‌سازی و درگیری را مهیا کنند. به همین منظور صهیونیست‌ها، با آگاهی از حضور نیروهای ایران در T4 به این پایگاه حمله کردند و این اقدام را سحرگاه پنج‌شنبه 20/2/97 نیز با تعدادی از هواپیماهای F15 و F16 و آتشباری توپخانه در محورهای نزدیک قنیطره یا شلیک موشک‌های زمین به زمین تکرار کردند و مراکزی از ارتش سوریه و برخی پایگاه‌های ایرانی را هدف قرار دادند.
صهیونیست‌ها که از زمان حمله به T4 با دلهره نسبت به پاسخ انتقامی ایران، در آماده‌باش کامل به سر می‌بردند، این‌گونه محاسبه کرده بودند که اگر عملیات آنها بدون پاسخ بماند، زمینه استمرار این فضای عملیاتی و پیش‌دستانه و تحمیل‌گر مهیا شده است و اگر پاسخ جدی‌ از سوی ایران به آنها داده شود، بهانه‌های جدیدی به آمریکا و غرب خواهند داد تا برجام هسته‌ای و پرونده‌های موشکی و منطقه‌ای با سرعت بیشتری در دستور کار  فعال آمریکا و غرب قرار گرفته و با قرار گرفتن در کنار صهیونیست‌ها،‌ زمینه‌های درگیری نظامی و باقیماندن عملیاتی در سوریه را تحریک خواهند کرد. پاسخ ارتش سوریه و مقاومت به اقدام اخیر صهیونیست‌ها با وجود اینکه در آمادگی به سر می‌بردند، دو ناکامی و شکست جدید را برای آنان ثبت کرد.
این پاسخ دردناک که ده هدف راهبردی در محور جولان را در بر گرفت و انفجارهای بزرگی در منطقه نهاریا در شمال فلسطین اشغالی را موجب شد، آنچنان کارکردی داشت که «لیبرمن» وزیر دفاع،‌ ضمن موفق جلوه دادن حمله ارتش رژیم صهیونیستی که بنا به اعلام وزارت دفاع روسیه،  با بیش از نیمی از موشک‌های آنان مقابله شده و بقیه نیز به اهداف پیش‌بینی شده دست نیافتند، درگیری را پایان یافته اعلام کرد. البته صهیونیست‌‌ها که نگران اقدامات وسیع‌تری هستند، با دست به دامن روسیه شدن سعی کرده‌اند از دامنه واکنش ارتش سوریه و مقاومت جلوگیری کنند.
 با اینکه ایران هرگونه دخالت خود در پاسخ به صهیونیست‌ها را تکذیب کرده، ولی صهیونیست‌ها اصرار دارند این واکنش‌ها را به ایران منتسب کنند و آن را پاسخ انتقامی در قبال T4 بدانند و به طور همزمان، به غرب و آمریکا انگیزه بدهند؛ از این رو اعلام کرده‌اند 20 موشک از سوی نیروهای ایرانی به اهداف گوناگون و راهبردی ارتش صهیونیستی در جولان شلیک شده است. اگر این موشکباران روی اهداف صهیونیست‌ها را پاسخ مقاومت به تجاوزات مکرر صهیونیست‌ها بدانیم،‌ پاسخ مستقل ایران نیز در راه خواهد بود و این به معنای شکست تحمیل قاعده‌سازی برای مداخلات و تجاوزات نظامی بعدی است. دومین شکست و ناکامی‌ صهیونیست‌ها،‌ پاسخ فعال و مؤثر ارتش سوریه به تجاوزهای نظامی صهیونیست‌هاست که از سال 1974، تاکنون سابقه نداشته و ارتش سوریه در شرایطی قرار دارد که ضمن خنثی کردن موشک‌های رژیم صهیونیستی، وارد مرحله جدیدی از توازن قدرت و پاسخ به صهیونیست‌ها شده است. با اینکه آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی از حمله نظامی صهیونیست‌ها دفاع کردند و آمریکا حق مداخله و تجاوز برای ارتش صهیونیستی را مشروع اعلام کرده، ولی این مسئله پنهان نیست که آمریکا و غرب برای ماجراجویی‌های رژیم صهیونیستی آمادگی پرداخت هزینه‌های نامحدود و محاسبه شده را ندارند و حمایت خود را در سقف،‌ سیاست و اعلام و لجستیک ؟؟؟؟؟ می‌دانند.
می‌توان گفت که پاسخ ارتش سوریه و مقاومت که آغازی از پاسخ‌های دردناک برای صهیونیست‌هاست، در مسیر مفهوم‌سازی موازنه قدرت، بازدارندگی و متوقف کردن راهبرد پیش‌دستانه صهیونیست‌هاست و هر تلاش جدید صهیونیست‌ها،‌ یک پیک‌نیک تفریحی و متکبرانه نخواهد بود و باید هزینه‌های راهبردی برای آن پرداخت کنند.




 حسین عبداللهی‌فر/  روزی که مذاکرات هسته‌ای را آغاز کردیم به آمریکا اعتماد نداشتیم و این رفتار واشنگتن را پیش‌بینی می‌کردیم. امروز نیز با دلایلی متفاوت همین نگاه را به اروپا داریم. اگر آمریکا را غیر قابل اعتماد می‌دانستیم، بر اساس شناخت دقیقی بود که از این کشور داشتیم. خیانت دولت آمریکا به مصدق در کودتای 28 مرداد ۱۳۳۲ را از یاد نبرده بودیم. جنایات این کشور در حمایت از رژیم پهلوی و تحمیل هشت سال جنگ و جانبداری از صدام، ماجرای طبس و سال‌ها خصومت و تحریم آنها را مشاهده کرده بودیم، در همین شرایط تعامل کاخ سفید با عمال خود در منطقه از جمله صدام، مبارک، قذافی، بن‌علی و... را هم دیدیم. 
مهم‌تر از همه روحیه خودبرتربینی و استکباری این دولت است که علت‌العلل برخوردهای خائنانه دولتمردان آمریکاست. بطلان تحلیل تقلیل‌گرایانه برخی روشنفکران غربگرا که خروج آمریکا از برجام را اقدام شخص ترامپ جلوه می‌دهند همین جاست، در حالی که وقتی ترامپ در دوران نامزدی خود پاره کردن برجام را مطرح می‌کرد، اوباما نیز عملاً با صدور تحریم‌های اجرایی برجام را زیر پا گذاشت. 
دولت‌های اروپایی هم در طول تاریخ نشان داده‌اند که هیچ‌گاه برای حقوق ملت‌ها از جمله ملت ایران ارزشی قائل نبوده‌اند. برای نمونه دولت انگلیس نه تنها عامل کودتای اسفند 1299 شناخته می‌شود، بلکه اسناد موجود نشان می‌دهد طراحی کودتای 1332 را هم همین کشور برعهده داشته و آمریکا مجری آن بوده است. از این رو بسیاری از رفتارهای آمریکا ریشه در سیاست‌های سلطه‌جویانه لندن دارد. هیچ‌گاه دولت انگلیس سیاستی مغایر با سیاست‌های دولت آمریکا اتخاذ نکرده و نخواهد کرد و مهم‌تر از همه اینکه در طول مذاکرات بارها دولت‌های اروپایی به این موضوع تصریح داشته‌اند که بدون اجازه آمریکا نمی‌توانند تصمیمی اتخاذ کنند؛ لذا روشن است که اروپا دست به اقدامی که ناخوشایند آمریکا باشد، نخواهد زد و عملاً گامی برای لغو تحریم‌ها بر نخواهد داشت.
اما پرسش این است؛ چرا علی‌رغم اینکه می‌دانستیم آمریکا قابل اعتماد نیست، اقدام به مذاکره و توافق کردیم؟
در پاسخ باید بگوییم اگر برجام هیچ دستاوردی نداشته باشد، همین که مدعای خود درباره بدعهد بودن آمریکا را برای جهان اثبات کرده‌ایم، نتیجه باارزش و مهمی است و اگر راه دیگر، یعنی عدم مذاکره و توافق را می‌رفتیم:
۱ـ دشمنان ملت ایران موفق می‌شدند مسئولان نظام را غیر منطقی، و غیر قابل گفت‌وگو معرفی کنند.
۲ـ آمریکا به اکاذیب و افترائات خود علیه کشورمان مبنی بر ساخت سلاح هسته‌ای ادامه می‌داد.
۳ـ کشورها و ملت‌های جهان در متهم‌سازی ایران با واشنگتن همراهی می‌کردند.
۴ـ روند تحریم‌های همه‌جانبه علیه کشورمان بر اساس فرمول کاخ سفید افزایش می‌یافت.
۵ـ ممکن بود عده‌ای در داخل تحت تأثیر تبلیغات غرب، جمهوری اسلامی ایران را مستحق مجازات و مقصر می‌دانستند.
۶ـ برخی از نخبگان کشورمان که آمریکا را مانند همه کشورها معرفی می‌کردند، همچنان بر نظر خود اصرار کرده و احتمالاً نظام را به از دست دادن فرصت مذاکره متهم می‌کردند.
۷ـ امکان داشت برخی از مردم در تحمل مشکلات ناشی از ادامه دشمنی‌های آمریکا دچار سستی شده و علامت سؤالی در ذهن‌شان ایجاد شود.
بنابراین با اروپا هم با همین نگاه وارد مذاکره می‌شویم، تا به افکار عمومی داخل و خارج ثابت شود که اروپا هم مانند آمریکاست و ما باید خودمان برای حل مشکلات‌مان همت کنیم.


  جواد صحرایی‌رستمی/  «بازنمایی» یکی از ابزارهای مهم دشمن است که از محوری‌ترین مباحث ذیل تحلیل گفتمان به شمار می‌آید. چندی پیش، حسب مورد یکی از برنامه‌های «صدای آمریکا» که تخریب نهادهای انقلابی به ویژه سپاه را در خط گزارشی خود دنبال می‌کرد، از سوی برخی کارشناسان مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفت که طی آن به بازنمایی‌هایی برخوردیم که حاوی ویژگی خاص و در عین حال مشترک بود.
تحلیلگر برنامه، در ارائه خود از وضعیت سپاه، گارد تند و تیزی به خود نمی‌گیرد تا مبادا مخاطب، منشأ تحلیل‌ها را به حساب کینه‌توزی دیرینه آنها با سپاه و انقلاب بگذارد؛ بلکه آنها را برخاسته از تحلیلی مبتنی بر تحقیقی روشمند قلمداد کند.  این بازنمایی آنچنان هوشمندانه صورت می‌گیرد که مخاطب پس از برداشتن لایه نازک از ظاهرِ تحلیل‌ـ به اصطلاح مطبوع و غیرجانبدارانه تحلیلگرـ به تصویری مخدوش و معوجی از سپاه دست می‌یابد و ناخواسته در دامی که پشت صحنه گسترانیدن آن، مجموعه عملیات روانی دشمن بوده، گرفتار می‌شود. 
برای نمونه، در فرازی از این گزارش که ناظر بر فعالیت‌های اقتصادی سپاه بوده، این عبارت در گزارش تحلیلی خودنمایی می‌کرد:
«... این تنها بخشی از دارایی آشکار سپاه است و... »
با تأملی نه چندان ژرف در این گفتار، این انگاره و سپس تحلیل در ذهن مخاطبان این رسانه نقش می‌بندد که رنج بردن کشور از مضایق و تنگناهای اقتصادی، به واسطه انباشت دارایی‌های پنهان سپاه و مصروف نشدن این دارایی‌ها در راه آبادانی کشور است. به تبع این تحلیل اولیه، این استنتاج نیز از سوی مخاطبان، مُحتمل و قریب‌الوقوع است که سپاه از این دارایی‌های پنهان، صرفاً برای دست برتر بودن خود در منازعات منطقه‌ای همچون سوریه، عراق و لبنان، بهره می‌برد.  جالب اینجاست که در هیچ فرازی از گزارش تحلیلی صدای آمریکا، تحلیلگر از «دارایی‌های پنهان سپاه» یاد نمی‌کند و تنها به دارایی آشکار اشاره می‌شود تا این امکان ساده برای مخاطب فراهم شود که به کشف مورد خواست رسانه دشمن نائل شود. 
در نمونه‌ای دیگر، با این عبارت روبه‌روییم:
«سپاه به لحاظ نظامی، همه جای کشور را فرا گرفته است و... »
با اندک دقت در متن و محتوای این گزاره نه چندان مهاجمانه، این برداشت برای مجموعه ناآشنا به واقعیات موجود حاصل می‌شود که عمق نفوذ سپاه در حوزه نظامی تا آنجا پیش رفته است که از ارتش‌ـ به منزله یک مجموعه ذاتاً نظامی‌ـ پیشی گرفته است؛ به‌گونه‌ای که از نظر قدرت و اقتدار نظامی و تسلیحاتی، فرسنگ‌ها با سپاه فاصله پیدا کرده است. حال آنکه این تحلیل عوامانه‌ـ که حاصل بازنمایی مورد خواست دشمن بوده‌ـ با واقعیت موجود فاصله دارد و هرچه انقلاب پیش می‌رود، پیوند وثیق سپاه و ارتش، صورت عمیق‌تری به خود گرفته و باید اذعان داشت، در سایه هم‌افزایی و هم‌پوشانی مستمر این دو، ظل تدابیر داهیانه فرماندهی کل قوا، چنان سطحی از بازدارندگی در کشور حاصل شده که دشمن حتی از تصور حمله نظامی به کشور بازداشته شده است.  در رویکرد بازنمایی که دو مصداق آن تقدیم حضور شد، مخاطبان با واژگانِ برخوردار از طعم و بویی ملایم و ایجابی روبه‌رو هستند؛ از این رو در انتهای گزارش، با تحلیلگر احساس هم‌ذات‌پنداری کرده و حرف‌ها و تحلیل‌های او را می‌پذیرند.  اینکه بازنمایی در چه شرایط و پیرامونی، قابلیت تحقق و نتیجه‌بخشی دارد، مبحثی است که بیان آن، مجالی دیگر را می‌طلبد.  امید آنکه مفهوم بازنمایی و دیگر ابعاد مستتر در عملیات و تهاجم روانی دشمن از سوی متخصصان امر، ابتدا در مجموعه سپاه و بسیج، سپس در مرحله بعد، به کمک رسانه ملی برای لایه‌های گوناگون اجتماعی تشریح شود تا ابعاد ظریف عملیات روانی دشمن آشکارتر شده و ناخواسته، اسبابی را برای اشاعه انگاره‌های برآمده از بازنمایی دشمن در سطح جامعه فراهم نیاوریم و برعکس از قابلیت‌های گفتمانی بازنمایی در جهت طراحی و ساخت انگاره‌های همسو با اهداف انقلاب بهره جوییم.