کیاو وین، رئیس شبکه حقوق بشر برمه در بیانیه‌ای اعلام کرد،‌ جهان در انجام اقدامی محکم در مقابله با نسل‌کشی مسلمانان روهینگیایی در میانمار کاری نکرده است. سازمان ملل هم تمایلی به انجام اقدامات لازم علیه نسل‌کشی واضح ندارد و به این مسئله اشاره کرد که چگونه هیئت شورای امنیت سازمان ملل به راخین واقع در غرب میانمار رفته و اوضاع را رسیدگی کردند.




 قاسم غفوری/ انتخابات پارلمانی لبنان که آخرین بار در سال 2009 برگزار شده بود، پس از 9 سال بر اساس قوانین جدید انتخاباتی و با حضور مردم در داخل و خارج از لبنان برگزار شد. شاید از نکات مهم در این انتخابات نحوه برگزاری و نیز مشارکت لبنانی‌های خارج از کشور بود که نشان‌دهنده اهمیت و میزان توجه مردم به آینده کشورشان است. 
خردادماه سال گذشته (1396) بود که پارلمان لبنان قانونی جدید را برای انتخابات، بدون مداخلات خارجی تصویب کرد و آن قانون، «تناسبی» بود. بنا بر قانون جدید، لبنانِ هشت اُستانه، به 15 حوزه انتخاباتی تقسیم شد؛ شمال اول، شمال دوم، شمال سوم؛ بقاع اول، بقاع دوم، بقاع سوم؛ بیروت اول، بیروت دوم؛ جنوب اول، جنوب دوم، جنوب سوم؛ جبل لبنان اول، جبل لبنان دوم، جبل لبنان سوم، جبل لبنان چهارم.
در انتخابات کنونی حدود 600 نامزد در قالب 77 فهرست برای کسب 128 کرسی پارلمان با یکدیگر رقابت کردند که 83 نفر آنها زن بودند. مجموع کرسی‌های پارلمان لبنان 128 کرسی است و 64 کرسی به مسیحیان و 64 کرسی به مسیحیان و اقلیت‌ها تعلق خواهد گرفت.
بر اساس گزارش‌های منتشر شده از نتایج انتخابات، ائتلاف شیعی، یعنی ائتلاف حزب‌الله لبنان و جنبش امل توانست ۲۶ نماینده شیعه را به اضافه هم‌پیمانان دیگرشان در طوایف دیگر راهی پارلمان کند. در واقع، حزب‌الله و گروه ۸ مارس در شمال لبنان،‌ بیروت، البقاع و صیدا پیروز شده‌اند.
با این آمارهای منتشر شده، تعداد نمایندگان «۸ مارس» افزایش یافته و به بیش از یک‌سوم کرسی‌ها رسیده است. به این ترتیب این جناح قدرت تعطیل کردن تصمیم‌گیری‌های اصلی و سرنوشت‌ساز، نظیر تعیین رئیس‌جمهوری را که به رأی دوسوم نمایندگان نیاز دارد،‌ خواهد داشت.
در حالی که فراکسیون المستقبل وابسته به سعد حریری، نخست‌وزیر لبنان تعداد نمایندگانش از ۳۳ به ۲۱ نماینده کاهش یافته است، جریان آزاد ملی مورد حمایت میشل عون به ریاست «جبران باسیل» وزیر خارجه لبنان، تقریباً حجم نمایندگانش را حفظ کرده (۲۰ نماینده)؛ در حالی که امیدوار بود فراکسیونش در پارلمان را گسترش دهد.
اما حزب «القوات اللبنانیه» وابسته به سمیر جعجع دیگر پیروز این انتخابات است؛ به گونه‌ای که نمایندگانش را از هشت نماینده به ۱۵ نماینده افزایش داد.
تعداد نمایندگان جریان آزاد ملی در جبل لبنان کاهش داشت، اما حزب سوسیال پیشرو و دروزی‌ها توانستند ۹ نماینده را حفظ کنند و حزب الکتائب به منزله جناحی که متحمل بیشترین شکست شده، با سه نماینده وارد پارلمان شد.
بسیاری از ناظران سیاسی این انتخابات را همه‌پرسی مردمی در میان دو طیف جریان 14 مارس و 8 مارس می‌دانند که خط مشی آینده راهبرد سیاسی و امنیتی لبنان را مشخص خواهد کرد. 
نتایج انتخابات نیز نشان داد، جریان‌های مقاومتی نظیر حزب‌الله و جنبش امل در کنار متحدان‌شان توانسته‌اند بیشترین آرای مردمی را کسب کنند؛ در حالی که جریان‌های غرب‌گرا مانند المستقبل نتوانسته‌اند‌ آرای گذشته را حفظ کنند و حتی گمانه‌زنی‌ها از ناتوانی سعد حریری برای تشکیل کابینه حکایت دارد. 
حال این سؤال مطرح می‌شود که این انتخابات چه پیام‌هایی دارد و چه نتیجه‌ای برای سرنوشت لبنان خواهد داشت؟
آنچه در این انتخابات مشاهده شد، رأی مردم به جبهه مقاومت است؛ از این رو می‌توان دریافت که خواست و مطالبه مردمی ادامه حرکت لبنان در جهت تقویت مقاومت است. مقاومتی که از یک‌سو در جنوب با رژیم صهیونیستی درگیر است و از سوی دیگر در سوریه با تروریسم مبارزه می‌کند. این نگاه مردمی به مقاومت چنان است که وزیر آموزش و پرورش رژیم صهیونیستی به طور رسمی اعلام می‌کند حزب‌الله یعنی لبنان. در همین حال، جریان‌های غیر مقاومتی که نگاهی به آمریکا و سعودی داشته‌اند نیز در این انتخابات نتوانسته‌اند از آرای مردمی برخوردار شوند که خود سندی بر مخالفت مردمی بر وابستگی به غرب و سعودی است. با این شرایط می‌توان گفت، پارلمان و دولت آینده لبنان یک گزینه پیش رو دارد و آن، حرکت در مسیر اهداف و اقدامات مقاومت است.
این مسئله به طور قطع با واکنش دشمنان داخلی و خارجی مقاومت همراه خواهد شد. رفتارهایی همچون ایجاد تشکیک در نتایج انتخابات، کارشکنی در روند تشکیل دولت، استفاده از سیاست تحریم علیه حزب‌الله و حتی لبنان به بهانه حزب‌الله، استمرار تحرکات گروه‌های تروریستی در لبنان و نیز اقدامات رژیم صهیونیستی علیه امنیت لبنان می‌تواند از جمله اقدامات دشمنان این کشور باشد. 
در این میان، در تحلیل دلیل شکست المستقل بسیاری معتقدند، رویکرد به سعودی و آمریکا زمینه‌ساز این شکست بوده است. روزنامه فرامنطقه‌ای «رأی‌الیوم» در تحلیل انتخابات لبنان آورده است: «سعد حریری یک‌سوم از کرسی‌های فراکسیون خود در پارلمان را از دست داد؛ زیرا او در اردوگاه بازداشت‌کنندگان خود ایستاد، تسلیم دیکته‌های آنها شد و دشمنی‌اش با جریان مقاومت را علنی و هر‌گونه ائتلاف با حزب‌الله را رد کرد. این وضعیت به وضوح خوانش اشتباه وی از نقشه سیاسی و مزاج عمومی افکار عمومی لبنان را بازتاب می‌دهد. حریری با این رویکردش محبوبیت بزرگی را که به دلیل همبستگی لبنانی‌ها با وی در محنتش در جریان بازداشت(در عربستان) کسب کرده بود، قربانی کرد.» 
پیروزی حزب‌الله در این انتخابات در واقع تکمیل پیروزی میدانی این جنبش در ارتفاعات عرسال لبنان واقع در مرز سوریه بود؛ ارتفاعاتی که تروریست‌های حاضر در سوریه اشغال کرده بودند و برای خود در این مناطق جولان می‌دادند و امنیت آنجا را بر هم می‌زدند.
به هر تقدیر، پیروزی مقاومت در انتخابات لبنان می‌تواند زمینه‌ساز دستاوردهای جدید در عرصه سیاسی باشد که دامنه آن به عراق و یمن نیز خواهد رسید. هر چند دشمنان مقاومت بر آن بوده‌اند تا با ایجاد فضای منفی در داخل و خارج از لبنان مانع دستاوردهای انتخاباتی مقاومت شوند؛ اما عملکردهای جریان‌های مقاومتی لبنان موجب شده است نه تنها در حوزه نظامی و امنیتی، بلکه در مرحله سیاسی نیز مردم به مقاومت اعتماد کنند که نتیجه انتخابات لبنان خود گواهی بر این مهم است که شکستی بزرگ برای دشمنان لبنان و مقاومت ارزیابی می‌شود و می‌تواند دوران جدیدی را برای آینده سیاسی لبنان در داخل و منطقه به همراه داشته باشد.  
نتایج این انتخابات نشان داد، مردم لبنان بر اصل راهبردی مقاومت تأکید دارند که استمراردهنده راهبرد دفاعی لبنان با سه ضلعی مردم، ارتش و مقاومت است و این یعنی ناکامی همه سناریو‌هایی که برای دور کردن لبنان از مقاومت صورت گرفته بود. البته به طور قطع دشمنان لبنان ساکت نخواهند ماند و برآنند تا در روند تشکیل دولت بحران‌سازی سیاسی و تبدیل این پیروزی شیرین به تلخ کامی برای مردم لبنان و مقاومت را اجرایی کنند که بیداری جریان‌های سیاسی و هواداران آنها برای گرفتار نیامدن در این بازی می‌تواند ضمن تحمیل شکستی دیگر بر دشمنان زمینه‌های تقویت ثبات و یکپارچگی لبنان را محقق کند. 



  محمد رضا مرادی/  در جنگ سه ساله یمن با وجود تمام خسارت‌هایی که به مردم این کشور وارد شده است، اما عربستان بازنده نبرد است. در واقع، سلاح‌های پیشرفته عربستان نتوانسته است پیروزی چشمگیری برای این کشور رقم بزند. در این میان آمریکا و رژیم صهیونیستی طی سه سال گذشته با حمایت‌های اطلاعاتی و پشتیبانی هوایی در جنگ یمن دخالت داشتند، اما هیچ‌گاه این دخالت‌ها به شکل مستقیم و صریح بیان نشده بود. سرانجام پس از سه سال انکار، واشنگتن به طور رسمي، به مشارکت مستقيم خود در حملات عليه يمن اذعان و وزارت دفاع آمريکا اعلام کرد نيروهاي آمريکايي در مرزهاي عربستان و يمن مستقر شده‌اند و در کنار نيروهاي سعودي مي‌جنگند و با استفاده از جنگنده‌هاي خود، در حمله به انبارهاي موشکي ارتش يمن مشارکت مي‌کنند. برخی رسانه‌های آمریکایی نیز تأکید کرده‌اند که عربستان برای دفاع از مرزهایش دست به دامن نیروهای ویژه ارتش آمریکا موسوم به «گرین برت» (کلاه‌سبزهای آمریکایی) شده است. روزنامه نیویورک‌تایمز گزارش داده گروهی متشکل از حدود 12 کلاه‌سبز آمریکایی اواخر سال گذشته میلادی وارد مرز عربستان با یمن شده‌اند. البته درحالی که وزارت دفاع آمریکا شمار نیروهای اعزامی را تنها 12 نفر اعلام کرده، اما رسانه‌های آمریکایی تعداد این نیروها را بیش از 300 نفر برآورد کرده‌اند.
به طور حتم هدف اصلی ورود نیروهای آمریکایی به جنگ یمن به چالش کشیدن قدرت موشکی یمن است؛ چرا که در ماه‌های گذشته قدرت موشکی یمن بسیار افزایش یافته و سامانه‌های دفاعی عربستان موسوم به پاتریوت در برابر انهدام این موشک‌ها ناکام مانده است. نیروهای ویژه آمریکایی مأموریت دارند مکان‌های شلیک موشک‌ها به سمت مواضع رژیم سعودی و مزدوران آن را شناسایی و فهرستی از آنها برای هدف قرار دادن‌شان، تهیه کنند. این در حالی است که شناسایی انبار نگهداری موشک‌های نیروهای یمنی نیز از جمله دیگر اهداف نیروهای ویژه آمریکایی در یمن محسوب می‌شود و این همان موضوعی است که حتی پنتاگون نیز به آن اذعان کرده است. وزارت دفاع آمریکا در این راستا به صراحت تأکید کرده که ما هدف نابودی موشک‌هایی که به عربستان شلیک می‌شوند را به صورت جدی دنبال می‌کنیم. اعزام نیروهای آمریکایی به مرزهای یمن برای مقابله با توان و قدرت موشکی بالای نیروهای یمن پس از آن صورت گرفت که حدود یک ماه و نیم پیش، یگان موشکی یمن از جدیدترین موشک‌های خود تحت عنوان موشک بالستیک «بدر 1» رونمایی کرد. در واقع ورود آمریکا به جنگ یمن و اعتراف صریح به آن به معنای اعتراف صریح ائتلاف سعودی به شکست در جنگ یمن است.
اما نکته دیگر در این باره به جنگ سوریه برمی‌گردد. ترامپ در ماه‌های گذشته بارها اعلام کرده که آمریکا طی 17 سال گذشته هفت تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کرده و هیچ دستاوردی نداشته است. به این دلیل وی از خروج نیروهای آمریکایی در شمال و شمال شرق سوریه خبر داده است. ترامپ از کشورهای عربستان، امارات، مصر و اردن خواسته است با تشکیل یک ارتش عربی و اعزام آن به سوریه خلأ خروج نیروهای آمریکایی را پر کنند. در واقع، او سعی دارد با حمایت از عربستان در جنگ یمن به نوعی این چراغ سبز را به کشورهای عربی نشان دهد که در صورت اعزام نیروهای عربی به سوریه، آمریکا از این نیروها حمایت خواهد کرد.
در مجموع، به نظر می‌رسد ترامپ بیش از آنکه به دنبال کمک به عربستان در جنگ یمن باشد، به دنبال آن است تا از یک طرف سلاح‌های بیشتری به عربستان بفروشد و منابع مالی بیشتری از این کشور به دست بیاورد و از سوی دیگر قصد دارد تا با استفاده از ارتش عربی در سوریه به اهداف خود دست یابد. اما نکته مهم این است که اعزام نیروهای آمریکایی به یمن تأثیر چندانی در نبرد نخواهد داشت.


  رضا اشرفی/ چین از جمله کشورهایی بود که پیش از فروپاشی شوروی، یعنی از اواخر دهه 1970 میلادی به سمت تغییرات اساسی پیش رفته و مبانی اقتصادی خود را از مباحت و زمینه‌های ایدئولوژیک چپ‌گرایانه جدا کرده بود. بعد از دو دهه مشخص شد که پکن یکی از مهم‌ترین کشورهایی است که می‌تواند در تصمیمات بین‌المللی تأثیر کلانی بگذارد. این موضوع از همان ابتدا و در دهه 1990 میلادی که در مقابل خواسته‌های آمریکا می‌ایستاد، قابل فهم بود. 
از سویی، روسیه یک دهه پس از فروپاشی شوروی و با ورود ولادیمیر پوتین به عرصه قدرت این کشور، نشان داد که خواهان بازگشت به قدرت بین‌المللی و تأثیرگذاری بر تصمیمات بزرگ جهانی است. 
بنابراین آمریکا که خواهان حفظ قدرت و هژمونی خود است، برنامه‌های خاصی را برای هر یک از این دو دارد که به همراه متحدان منطقه‌ای نگاه ضد هژمون دارند. در این میان واشنگتن در چند سطح به دنبال مهار و واپایش افزایش قدرت چین است تا به اشکال مختلف آن را مدیریت و تضعیف کند. مباحث امنیتی و آشوب‌سازی، فتنه‌های جدایی‌طلبی، مسائل حقوق بشری، اتحاد با مخالفان و دشمنان چین در منطقه شرق، جنوب شرق و حوزه آسیا پاسیفیک از جمله آنها است.
پس از اینکه داعش در غرب آسیا و به ویژه در سوریه و عراق با شکست مواجه شد و سناریوهای آشوب‌ساز غرب در این حوزه زمین‌گیر شد، آمریکا در تغییری تاکتیکی، باقی‌مانده این طیف تروریست سازمان‌یافته را به حوزه شبه‌قاره با تمرکز بر خاک افغانستان انتقال داد؛ چرا که با این کار همزمان می‌تواند امیدوار باشد که همان ائتلافی را که زمینه شکست داعش را در غرب آسیا فراهم کرد، در حوزه شبه‌قاره تحت فشار قرار دهد که از جمله آنها چین و روسیه است.
به ویژه که هر دو نزدیکی قابل توجهی به این حوزه حساس و امنیتی شده دارند. در این میان آمریکا برای ورود داعش به چین از طریق منطقه حساس سین کیانگ برنامه دارد تا به آشوب‌سازی در داخل این کشور دست بزند. در واقع، آشوب‌سازی داخلی از جمله‌های برنامه‌هایی است که برای بیشتر مناطق چین در نظر دارد. یک نمونه بارز آن را می‌توان در تحولات چند سال گذشته هنگ کنگ مشاهده کرده که واشنگتن خواهان گسترش آن به سراسر چین است. 
از سویی دیگر مقامات پکن نسبت به تجزیه‌طلبی از حساسیت بسیار بالایی برخوردارند، به خصوص که چین پهنه جغرافیایی گسترده‌ای دارد و در صورت مدیریت ناقص و نادرست از این موضوع رنج می‌برد. در حالی که همزمان با مسائل و مباحثی مرزی و داخلی، از جمله چین تایپه، هنگ کنگ، ماکایو و... مواجه است. 
موضوع دیگر به مباحث حقوق بشری بازمی‌گردد؛ امری که آمریکا با هر کشوری که مشکل استراتژیک داشته باشد آن را رو می‌کند و به بهانه نادیده گرفتن مباحث حقوق بشری به دنبال فشار به کشور هدف است. 
آمریکا همزمان به دنبال اتحادسازی منطقه‌ای علیه چین و ایجاد ائتلاف و نظم خاصی در منطقه شرق، جنوب شرق و حوزه آسیاپاسیفیک است تا از این طریق پکن را در منطقه مشغول کرده و مانع از آن شود که این دولت در تصمیمات بین‌المللی و کلان در پی تصمیم‌سازی برود. اما یکی از مهم‌ترین زمینه‌های اختلافی و فشار به چین که در دولت کنونی آمریکا به شدت دنبال می‌شود، جنگ تجاری است. با توجه به اینکه دیدگاه کلان چین اقتصادی است و از این بستر خواهان بهره‌برداری سیاسی در عرصه بین‌المللی است، دولت ترامپ خواهان اجرایی کردن جنگ اقتصادی با پکن است. 

نفوذ آل‌سعود در جهان اسلام‌ـ 13

  عبدالله عبادی/ طی چند سال اخیر شاهد رشد و گسترش جریانات سلفی و وهابی در سودان بوده‌ایم. این جریانات به جای اینکه به طور سنتی علیه ارتداد و شرک مبارزه کنند، به عنوان احزاب سیاسی ظهور کرده و از ابزار خشونت استفاده فراوانی می‌کنند.
سلفی‌های سودان طی دو سه سال گذشته بارها صادق المهدی (رهبر حزب کنگره ملی)، حسن الترابی که به تازگی فوت شد و ابراهیم نفوذ رهبر حزب کمونیست سودان را به شرک و ارتداد متهم کرده‌اند.
گسترش اسلام در سودان به سده‌های گذشته و در قالب صوفیگری باز می‌گردد، بیش از 60 درصد جمعیت سودان را صوفی‌ها و 10 درصد آن را سلفی‌ها تشکیل می‌دهند، علاوه بر این دو، عده بسیاری از مردم این کشور طرفدار اخوان‌المسلمین هستند.
ورود سلفی‌گری به سودان از طریق حجاز صورت گرفت، در حالی که اسلام از طریق مصر و صوفیگری از غرب آفریقا وارد این کشور شدند. بر اساس اظهارات احمدمحمد طاهر از محققان سودانی سلفی‌گری از طریق عبدل رحمان محمد هاجر که فردی الجزایری بود وارد سودان شد. تبلیغات محمد هاجر برای گسترش سلفی‌گری از سال 1897 در سودان آغاز شد، در سال 1936 شیخ‌یوسف ابوگروه انصار السنه محمدیه در راستای یکتا‌پرستی اسلام را پایه‌گذاری کرد. در سال 1961 اولین مسجد سلفی‌ها به وسیله پادشاه وقت عربستان در خارطوم افتتاح شد.
در پی استقلال سودان در سال 1956 سلفی‌ها با بسیج احزاب سیاسی خواستار تشکیل قانون اساسی بر اساس شریعت اسلام شدند. انصار السنه محمدیه در انتخابات سال 1964 رقابت تنگاتنگی با دیگر احزاب سیاسی سودان داشت و با شروع غائله جنوب سودان نقش مهمی در سازماندهی و حمایت از نیروهای نظامی این کشور علیه شورشیان مسیحی جنوب داشت، سپس سلفی‌ها شاخه‌ای سیاسی بر اساس سلسله مراتب خاص ایجاد و مجله‌ای به نام «استجابت» که به موضوعات مختلف سیاسی می‌پرداخت را تأسیس کردند و برای گسترش افکار سلفی و وهابی اقدام به ایجاد مؤسسات و مراکز مذهبی به حمایت مالی عربستان در بسیاری از نقاط این کشور کردند و عده بسیاری از جوانان را برای تحصیل به عربستان فرستادند.
 با ورود سودان به محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران، جریانات سلفی با حمایت عربستان سعی کردند به هر نحو ممکن جلوی نفوذ فرهنگی و سیاسی ایران در سودان را بگیرند؛ از این ‌رو در سال 1385 و در پی دو روز تبلیغات ضد شیعی در نمایشگاه کتاب خارطوم، سرانجام وهابیون تندرو، که اوج استقبال مردم سودان از غرفه‌های ایرانی را تحمل نشدنی دیدند، با تهدید به آتش کشیدن غرفه‌ها، رایزن فرهنگی ایران در سودان را وادار کردند غرفه‌های ایرانی نمایشگاه را تعطیل کند. اما نه تنها هجمه وهابیت علیه ایران فروکش نکرد؛ بلکه با نفوذ جریانات وهابی در سطح اول مدیران و مسئولان سودان در سال 1393 وهابیت توانست حکم اخراج وابسته فرهنگی ایران از سودان را به دست آورد، سپس با تطمیع البشیر از سوی رژیم آل‌سعود سفیر ایران در سودان در سال 1394 مجبور به خروج از این کشور شد و روابط استراتژیک ایران و سودان پس از گذشت بیش از 20 سال در ورطه سقوط قرار گرفت. با خروج دیپلمات‌های ایرانی از سودان وضعیت شیعیان این کشور به شکل فاجعه‌آمیزی تغییر کرد، دولت سودان در گام نخست تنها حسینیه شیعیان در شهر خارطوم را تعطیل و از برگزاری مراسمات مذهبی از سوی شیعیان به شدت جلوگیری کرد. در گام دوم با تجسس از حضور شیعیان در اداره‌های دولتی، چنانچه به موردی برمی‌خورد، بلافاصله فرد شیعه را از کار برکنار می‌کرد. سپس به سراغ شغل‌های خصوصی رفت و با احضار مرتب شیعیان به سازمان‌های امنیتی و نظامی زندگی را بر آنان سخت‌تر کرد.
فعالیت‌های عربستان در سودان 
بخش زیادی از جمعیت سودان زیر خط فقر زندگی می‌کنند؛ از این رو سازمان رابطه العالم اسلامی هر ساله پیش از ماه مبارک رمضان با وارد کردن صدها تن خرما به سودان و توزیع آنها در مساجد این کشور سعی دارد از این طریق مسلمانان این کشور را به آیین ضاله وهابیت ترغیب و تشویق کند. در سال 2016 و پیش از فرارسیدن ماه رمضان عربستان 60 تن خرما به سودان ارسال کرد، البته در کنار توزیع خرما مساجد وابسته به این کشور با تهیه بسته‌های مواد غذایی شامل شکر، آرد و برنج و توزیع آن در بین خانواده‌های مستمند سعی در جذب قلوب مؤمنان سودانی به وهابیت کردند.
 مقامات سازمان رابطه العالم اسلامی هر ساله حجم بالایی کتاب و مجله اسلامی چاپ عربستان را بین مساجد و مدارس اسلامی سودان توزیع می‌کنند. البته طی دو سال گذشته با توجه به قطع روابط جمهوری اسلامی ایران و سودان این روند سرعت بیشتری به خود گرفته است. این کتاب‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته اول که آیین ضاله وهابیت و افکار ابن‌تیمیه را معرفی می‌کند و دسته دوم کتاب و مجلات ضد شیعی می‌باشد، در این کتب اتهامات و اکاذیب فراوانی علیه مذهب اهل‌البیت(ع) طرح شده و نویسندگان آن با جعل احادیث دروغین و تحریف تاریخ اسلام تلاش کرده‌اند تشیع را مرتد و خارج از دین نشان دهند.

احداث کلینیک‌های بهداشتی 
آب و هوای گرم و سخت سودان، سوءتغذیه و نبود پزشک متخصص و دارو سبب شده تا بیماری‌های مختلفی در این کشور شیوع پیدا کند، یکی از این بیماری‌ها، بیماری‌های چشمی هستند که هر ساله بر تعداد مبتلایان به آن افزوده می‌شود؛ از این‌رو مؤسسه بین‌المللی البصر که مرکز آن در ریاض است، چندین کلینیک در شهرهای مختلف سودان، از جمله خارطوم، ام درمان، نیل علیا ایجاد کرده و در این مراکز حتی جراحی آب مروارید نیز صورت می‌گیرد.

 خروج از برجام در راستای «منافع ملی» آمریکا نیست
خبرگزاری فارس: «جف فلیک» سناتور جمهوریخواه ایالت «آریزونا» آمریکا در واکنش به تصمیم «دونالد ترامپ» به خروج از توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه، چین به علاوه آلمان) گفت: «خروج از برجام در راستای «منافع ملی» آمریکا نیست.» وی در یک پیام توئیتری نوشت: «برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نقایص بسیاری دارد؛ اما خروج از آن در حال حاضر در راستای منافع ملی ما نیست. ایران پیش از این از مزایای کاهش تحریم‌ها و آزاد شدن دارایی‌های مسدود شده بهره برده است.»
 مجوز فروش هواپیما به ایران باطل می‌شود
خبرگزاری مهر: «استیو منوشین» وزیر خزانه‌داری آمریکا با بیان اینکه مجوز فروش هواپیما به ایران باطل می‌شود، گفت: «متحدان آمریکا گفته‌اند کاهش تولید نفت ایران را جبران می‌کنند.» او با بیان اینکه تحریم‌های ایران بلافاصله احیا شده، گفت: «یک دوره تنفس سه تا شش ماهه برای کاهش روابط تجاری کنونی شرکت‌های خارجی با ایران در نظر گرفته شده است.» او به زمان لغو مجوزها اشاره نکرد، اما بر اساس دستورالعمل منتشر شده از سوی خزانه‌داری، ابطال مجوزها ظرف 90 روز صورت می‌گیرد. 
 بالاترین سطح تحریم‌ها را علیه ایران اعمال می‌کنیم
خبرگزاری تسنیم: رئیس‌جمهور آمریکا تصمیم خود را درباره «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) یا توافق هسته‌ای ایران و گروه 1+5 اعلام کرد. ترامپ گفت: «این به اصطلاح توافق قرار بود از ایالات متحده و متحدان ما در برابر جنون بمب هسته‌ای ایران محافظت کند؛ سلاحی که تنها بقای رژیم ایران را به خطر خواهد انداخت.» وی گفت: «من قبلاً گفته‌ام که اگر نتوان برجام را اصلاح کرد، در آن نمی‌مانیم.»
 ایران ناقض برجام است، نه آمریکا!!
خبرگزاری ایسنا: مدیر امور قانون‌گذاری دولت ترامپ در آستانه اعلام تصمیم واشنگتن درباره برجام، مدعی شد: «به سختی می‌توان گفت آمریکا ناقض برجام بوده است.» «مارک شورت» مدیر امور قانون‌گذاری «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا مدعی شد، ایران به روش‌های گوناگون توافق هسته‌ای را نقض کرده است. وی افزود: «رئیس‌جمهور معتقد است، می‌تواند به همراه متحدان خود بهتر از آنچه تاکنون عمل شده، عمل کند.»
هشدار برای یک اشتباه بزرگ استراتژیک
خبرگزاری ایرنا: 12 سناتور ارشد دموکرات کنگره آمریکا در نامه‌ای خطاب به دونالد ترامپ، خروج یکجانبه ایالات متحده از توافق هسته‌ای ایران را «یک اشتباه بزرگ استراتژیک» خواندند. سناتورهای ارشد دموکرات با هشدار درباره خروج از برجام، تصریح کردند: «همه ما قویاً معتقد هستیم که خروج یکجانبه از توافق در این برهه زمانی، یک اشتباه بزرگ استراتژیک 
خواهد بود.» 
 خروج از برجام اشتباهی بزرگ است
خبرگزاری مهر: «باراک اوباما» رئیس‌جمهور سابق آمریکا اقدام ترامپ مبنی بر خروج آمریکا از برجام را یک اشتباه بزرگ خواند. اوباما گفت: «من معتقدم تصمیم به خروج از برجام بدون نقض این توافق از سوی ایران یک اشتباه جدی است. در دموکراسی، همیشه تغییرات در سیاست‌ها و اولویت‌ها از دولتی به دولتی دیگر وجود داشته است؛ اما خروج از توافق‌نامه‌هایی که کشور ما و اعتبار آمریکا را به خطر می‌اندازد و ما را با قدرت‌های بزرگ جهان روبه‌رو می‌کند، اشتباه است.»